نقش نهادهای بین‌‌المللی در احقاق حق ایران؛


نقش نهادهای بین‌‌المللی در احقاق حق ایران؛

شورای امنیت؛ له و علیه ایران!

 نطق مصدق در شورای امنیت پیامدهای گوناگونی در داخل و خارج و سیاست بین‌‌الملل برجای گذاشت. وجه بیرونی آن را «می‌‌توان در تشویق و ترغیب کشورهای مستعمره پیشین و تازه استقلال یافته همچون هند، ‌‌‌‌مصر و چین یافت که به انگلستان بفهمانند که آن روزها گذشته است که شرکتهای خارجی بتوانند هدایت و بهره‌‌وری از صنعت نفت ایران را بین خودشان تقسیم کنند.»

ایران در گذار از کشاکشهای بین‌‌المللی بر سر موضوعات سیاسی و حفظ منافع ملی دست به دامان نهادهای خارجی از جمله سازمان ملل و شورای امنیت شده است که در بعضی مواقع به نفع ایران رای داده‌اند و در بعضی مواقع علیه ایران. این دوگانه باعث شده است از دیدگاه ما ایرانیان نسبت به این نهادها، نظر مثبت و یا منفی‌‌ای ایجاد شود که عدالت و انصاف را در مصاف با آن مورد قضاوت قرار دهند. مهمترین محک این آزمون در بدو تولد سازمان ملل و اختصاصا در مورد حفظ تمامیت ارضی ایران  بر سر آذربایجان و نقش مثبت شورای امنیت در این قضیه است. مورد دیگر، نقش شورای امنیت در شکایت انگلستان از ایران بر سر احقاق حق خود بر سر مسئله نفت می‌‌باشد. بنابراین این نوشتار قصددارد این دو مسئله را از دو منظر داخلی و خارجی بررسی کند که مراجعه به این نهادها آیا منافع ایران  را تامین کرده است ؟

ایران و شورای امنیت سازمان ملل

بی‌‌کفایتی جامعه ملل که نه توان و نفوذ لازم را در پیشبرد اهداف خود داشت و نه کشورها به قطعنامه‌‌های او وقعی می‌‌نهادند نیاز به سازمانی پرتوان، کارا و با ضمانت اجرائی قوی را فراهم ساخت. طرح اولیه آن توسط «روزولت» و «چرچیل» بر عرشه یک کشتی جنگی امضا شد که به «پیمان آتلانتیک» مشهور است. یکی از اصلی‌‌ترین اصول آن حفظ صلح و و امنیت بین‌‌المللی است که با ضمانت اجرایی‌‌ای که بر طبق ماده 24 منشور سازمان ملل به‌عهده شورای امنیت گذاشته شده بود این مهم را انجام می‌‌داد.

دولت قوام: شکایت اول و دوم

با تولد سازمان ملل و تشکیل شورای امنیت، طرح اولین شکایت (19 ژانویه 1946) توسط ایران علیه شوروی در خصوص عدم تخلیه قوای شوروی صورت گرفت. «نظر به اینکه این نخستین موضوعی بود که در شورای امنیت مطرح می‌‌شد، محافل سیاسی و مطبوعاتی جهان توجه خاصی به آن معطوف داشتند و منتظر بودند ببینند این سازمان نوبنیاد در حل اختلافات بین‌‌المللی و برقرار ی صلح و امنیت چه خواهد کرد».1 در نوسانی که بین دولتمردان ایرانی در ارائه و یا عودت طرح شکایت صورت می‌گیرد، سرانجام سیدحسن تقی‌‌زاده، رئیس هیئت نمایندگی ایران، طرح را بر اساس ماده 35 منشور سازمان ملل به دبیرکل ارائه می‌‌دهد و توجه شورا را به این وضعیت جلب و درخواست تحقیق و توصیه می‌‌نماید.2

نوبت دوم، که در 18 مارس 1946، اتفاق افتاد «قوام به حسین علاء،‌‌‌‌ نماینده ایران در سازمان ملل،‌‌‌‌ دستور داد تا شکایت رسمی دولت متبوع خود را نسبت به عدم فراخواندن نیروهای شوروی و دخالت در کشور در شورای امنیت مطرح سازد».3 جاه‌‌طلبیهای شوروی در ایران  و در خطر افتادن منافع اقتصادی آمریکا در خاورمیانه  که خطر چیرگی بر منافع نفتی را به‌دنبال داشت، به اقداماتی از طرف آمریکا تحت لوای سازمان ملل و اصول منشور آتلانتیک منجر شد تا در برابر امپریالیسم شوروی ایستادگی کند.4

طرح این موضوع از سه جنبه قابل بحث است: موقعیت قوام در داخل، روابط خارجی با همسایه شمالی یعنی شوروی و آزمون بزرگ شورای امنیت در برقراری صلح. قوام سعی داشت با استفاده از حربه‌‌های مختلف همچون ورود وزرای توده‌‌ای، تاسیس حزب دموکرات برای نفوذ و کادرسازی، توامان، به پیروزی بعد از مذاکرات با شوروی و انتخابات مجلس پانزدهم امیدوار باشد و نیز در مقابل دست راستیها همچون شاه،‌‌‌‌ ارتش و دربار توازن قدرت را به نفع خود حفظ کند. دیپلماسی ماهرانه قوام در هر سه هدف به بار نشست و توانست با استفاده از پشتیبانی آمریکا و مکانیسم شورای امنیت،‌‌‌‌ شوروی را از مرزهای ایران به عقب بنشاند،‌‌‌‌ استقلال و تمامیت ارضی را حفظ کند و در داخل به قهرمان ملی تبدیل شود. اما این آخرین طرح شکایت نبود بلکه با خلع ید از انگلستان ودسیسه‌‌های آن،دولت مصدق به شورای امنیت شکایت برد.

دولت مصدق: پیروزی در آمریکا

مسئله نفت به مرحله‌‌ای از هویت و پیشگامی در برابر استعارگران و کشورهای قدرتمند تبدیل شده بود که مصدق طلایه‌‌دار آن شد. اعضایی مثل هند که تازه استقلالش را به‌دست آورده بود و ترکیه‌‌ای که خاطرات انگلستان را در پایان جنگ اول جهانی هنوز فراموش نکرده بود، کفه رای‌‌گیری را در جلسه شورای امنیت به نفع ایران پیش می‌‌برد. این بار انگلستان از ایران در خصوص خلع ید و نقض قرارداد شکایت کرده بود و مصدق آماده بود برای استیفای حقوق ملت ایران در جلسه شورای امنیت شخصا حضور یابد.

مصدق، با به‌دست گرفتن جو ضداستعماری در آسیا و آفریقا و بیان اینکه شورا صلاحیت رسیدگی به این مسئله را ندارد به حقوق تضییع شده ایران توسط انگلستان اشاره نمود و ایجاد ترس و تشویش را با توسل به ورود کشتیهای جنگی و فرود چتربازان انگلیسی،‌‌‌‌ نشانه برهم خوردن صلح جهانی و برافروختن جنگ جهانی دانست.5 این نطق و دعوای همزمان ایران در دادگاه لاهه نسبت به عدم صلاحیت شورای امنیت، ‌‌‌‌باعث شد کشورهایی چون فرانسه، آمریکا، چین اکوادور، هند، برزیل و غیره این مسئله را تا اعلام رای دادگاه لاهه مسکوت بگذارند.

نطق مصدق در شورای امنیت پیامدهای گوناگونی در داخل و خارج و سیاست بین‌‌الملل برجای گذاشت. وجه بیرونی آن را «می‌‌توان در تشویق و ترغیب کشورهای مستعمره پیشین و تازه‌استقلال‌یافته همچون هند، ‌‌‌‌مصر و چین یافت که به انگلستان بفهمانند که آن روزها گذشته است که شرکتهای خارجی بتوانند هدایت و بهره‌‌وری از صنعت نفت ایران را بین خودشان تقسیم کنند».6 نتیجه این تفکرات بین‌‌الاذهانی مردمان آسیا،‌‌‌‌ به جنبش عدم تعهد و برقراری راه سومی منجر شد که می‌‌توانست از فضای حاکم بر رقابت بین دو ابرقدرت عبور نماید. این پیروزی در داخل ایران نیز توانست هویت ملی و جنبش ناسیونالیستی را برانگیزد و به سیاست موازنه منفی مصدق استحکام بیشتری ببخشد. راه مصدق (مصدق‌‌ایسم) توانست الگویی برای دیگر کشورها قرار گیرد و کشورها را از انفعال و تسلیم جدا سازد.

بحرین و نقش شورای امنیت

ایران در مسئله استقلال بحرین و جدایی‌‌اش از ایران نقش مثبت و رضایت‌‌مندی ایفا نمود. اگر برخلاف گذشته ایران در شورای امنیت له و علیه خود اقدام می‌‌نمود این بار خود پیش‌‌قدم در راه استقلال بحرین شد. شاه به طور ناگهانی در چهارم ژانویه 1969 در دهلی نو گفت:«ایران ادعای ارضی خود را در مورد بحرین پس می‌‌گیرد و حاضر است خواسته اهالی بحرین را اگر از نظر بین‌‌المللی مورد قبول قرار گیرد بپذیرد».7 به نظر می‌‌رسد بحرین وجه‌‌المصالحه بین جزایر سه‌‎گانه و انگلستان قرار گرفت. ایران اگرچه قبلا بحرین را استان چهارم خود قلمداد می‌‌کرد اینک برای جلب رضایت خلیفه‌‌نشینهای عرب منطقه و انگلستان و برای رفع اختلاف ابتکار را به‌دست می‌‌گیرد و از راه مسالمت‌‌آمیز و از طریق فرستاده سازمان ملل،‌‌‌‌ «گیچاردی»، زمینه لازم را برای استقلال و حاکمیت ارضی فراهم می‌‌نماید. گیچاردی در 30 مارس 1970 وارد بحرین می‌‌شود و در 30 آوریل 1970 گزارش خود را بر اینکه اکثریت مردم بحرین مایل‌‌اند همچون کشورهای دیگر از استقلال و حاکمیت برخوردار باشند، تقدیم دبیرکل می‌‌نماید.8 جلسه شورای امنیت در 11 مه 1970 و در قطعنامه 278 به خواسته مردم بحرین احترام گذاشت و آن را مورد تایید قرار داد. ایران یک ساعت بعد بحرین را مورد شناسایی قرار داد.

منطق حاکم بر تصمیم ایران و نقش شورای امنیت سازمان ملل این نتیجه را متبادر خواهد کرد که جلب دوستی کشورهای عرب منطقه در فضایی انجام شد که «کشورهای ریز و درشت جهان سوم یکی پس از دیگری به استقلال نائل می‌‌شدند و جلوگیری از استقلال بحرین با اشغال نظامی آن عملی نبود و مسلما پیامدهای نامطلوبی بر روابط ایران با جهان عرب همچون عراق و مصر برجای می‌‌گذاشت». 9 اما این منطق قابل نقد است که ایران بحرین را به چیزی که خود در دست داشت (جزایر سه گانه) معامله کرد. از طرف دیگر، مسئله نفت و حفظ ثبات منطقه و روابط مالی و تجاری کشورها با کشور متروپل، بار دیگر شورای امنیت را به عنوان حربه‌‌ای برای دستیابی به این مهم نشان می‌‌دهد.

فرجام

نمی‌‌توان این پیش‌‌فرض را که، کارکرد آغازین شورای امنیت،‌‌‌‌ به عنوان یک سازمان اجرایی از قدرتهای بزرگ در منطق جنگ سرد و رقابتهای شرق و غرب قرار داشت برکنار نهاد؛ زیرا اگر حقی از ایران اعاده و یا عودت داده شده است نه ماهیتا حق بماهو حق ایران بوده است؛ بلکه در راستای منافع کشورهای بزرگی چون آمریکا و انگلستان در قضیه آذربایجان، نفت شمال، و بحرین قرار گرفته است. مبنای اولیه استیفای این حقوق،‌‌‌‌ فضای رقابت‌‌آمیز جنگ سرد و منافع قدرتهای بزرگ است.

http://www.iichs.ir/s/6009

1. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی: 1357-1300، چاپ دوم، 1374، تهران، البرز، ص 111.

2. محمدعلی‌‌مسعود انصاری، شورای امنیت سازمان ملل متحد، 1337، تهران: کتابخانه ابن سینا، ص 111-110.

3. حمید شوکت، در تیررس حادثه: زندگی سیاسی قوام‌‌السلطنه، چاپ سوم، تهران: اختران، ص 207.

4. لوئیس فاوست، ایران و جنگ سرد: بحران آذربایجان (1325-1324)، ترجمه کاوه بیات، 1374، تهران: وزارت امورخارجه، ص 221.

5. فضل‌‌الله نورالدین‌کیا، 42 روز با دکتر مصدق در سازمان ملل متحد، 1379، تهران: نشر آبی، ص 110-111.

6. کریستوفر دو بلگ، تراژدی تنهایی: زندگینامه سیاسی محمد مصدق، ترجمه بهرنگ رجبی، چاپ سوم، 1395، تهران: نشر چشمه، ص 199.

7. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 363.

8. منوچهر گنجی، سازمان ملل متحد در عمل 2، 1352، تهران: کتابهای جیبی، صص 721-723.

9. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، همان، ص 364.


سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران