اخراج علمای شیعه از عراق در اسناد وزارت خارجه آمریکا


 اخراج علمای شیعه از عراق در اسناد وزارت خارجه آمریکا

 دهم نوامبر 1922، کنسول آمریکا در بغداد گزارش می‌دهد که علمای شیعی با صدور فتوایی از شرکت شیعیان در انتخاباتی که به دست انگلیسی‌ها برگزار می‌شود، جلوگیری کردند. اونس می‌افزاید: «لازم به ذکر است که اکثریت مردم عراق شیعه هستند و شرکت آنها برای تشکیل دولتی استوار ضروری است. از آنجا که این جمعیت کثیر گوش به فرمان چند تن از مجتهدین یا همان رهبران مذهبی می‌باشند، شرایط خطرناکی به وجود می‌آید؛ همچنین تعصب و شور مذهبی این مردم نباید فراموش شود. بسیاری از مردم سنی با برنامه مذکور موافق هستند.» در 5 جولای 1923: «مفتخرم گزارش کنم که شیخ‌ خالصی*، از اهالی کربلا و برجسته‌ترین رهبر شیعه در عراق، که از مخالفین جدی برگزاری انتخابات است، دستگیر و از کشور اخراج شده است. به نظر می‌رسد دولت با این کار به نوعی با جناح مخالف دست و پنجه نرم می‌کند... شیخ خالصی و بسیاری از رهبران شیعی در عراق، ایرانی هستند و گفته می‌شود که صدها تن از ایشان در حال بازگشت به ایران هستند.» حسین علاء در گزارش خود به تاریخ 11 جولای 1923، اخراج مجتهدین شیعه را به وزارت خارجه آمریکا اعلام می‌کند. علمای شیعه زمانی که به مرزهای ایران می‌رسیدند ادعا می‌کردند که بریتانیا ایشان را اخراج کرده است. اما مقامات بریتانیایی مدعی شدند که مجتهدین به انتخاب خود کشور را ترک کردند و آزادند «هر زمان که خواستند به عراق بازگردند.» اونس در 23 آگوست 1923 می‌نویسد: «دستگیری و اخراج شیخ خالصی، یکی از برجسته‌ترین رهبران شیعی، به دلیل مخالفت با برگزاری انتخابات، تأثیر بسیار عمیقی داشته است. شماری از رهبرای شیعی که اصالتاً ایرانی هستند و در شهرهای مقدس کربلا، نجف و کاظمین ساکن بودند، در اعتراض به اخراج شیخ خالصی، داوطلبانه عراق را ترک کردند و در نتیجه به شدت روابط ایران و عراق را خدشه دار ساختند... شیعیان به شدت از ملک فیصل و دولت او متنفر هستند و در هیچ یک از تجمعات و انتخابات شرکت نمی‌کنند.» در 12 سپتامبر: «مفتخرم گزارش کنم انتخابات در بسیاری از نقاط عراق در حال برگزاری است اما اثری از شیعیان دیده نمی‌شود و از میان سنی‌ها شمار اندکی در این انتخابات شرکت کرده‌اند. در کل اوضاع بسیار مضحک و مسخره است.»
کرنفلد در 20 جولای 1923 می‌نویسد: «اخراج علما به دست عوامل بریتانیا از عراق، اوضاع کشور را به شدت برآشفته است و تجمعات متعددی در سراسر کشور در اعتراض به این اقدام برگزار می‌شود.» در 22 جولای: «مفتخرم که به اطلاع وزارت خارجه برسانم که بریتانیا رهبران مسلمان را از عراق اخراج کرده است؛ چرا که ایشان انتخابات اخیر در این کشور را غیرقانونی اعلام کرده‌اند. دولت ایران چنین رفتاری را محکوم کرده و مردم ایران نیز به شدت برآشفته‌اند. تقریباً هر روزه از سراسر کشور تلگرام‌هایی به سفارت‌خانه می‌رسد که از خشم و نفرت مردم نسبت به این اقدام حکایت می‌کند. وزیر جنگ به اینجانب خبر داد که دولت ایران خواستار عذرخواهی دولت بریتانیا است.» دوازدهم آگوست: «مفتخرم که به اطلاع وزارت خارجه برسانم، بعد از ظهر 10 آگوست 1923، بسیاری از مردم تهران با تجمع در برابر تمام سفارت‌خانه‌ها در این شهر دست به تظاهرات زده و اخراج علما از عراق را محکوم کردند. زمانی که جمعیت به جلوی در سفارت بریتانیا رسید، نیروهای پلیس آنها را متفرق ساخت.» 20 اکتبر: «در سه ماه گذشته ایران شاهد تظاهرات و خشم سراسری مردم علیه بریتانیا بود. مخالفت علمای شیعه باعث شد که بریتانیا شمار زیادی از علمای شیعه ایرانی را از عراق اخراج کند که این امر موجی از خشم و نفرت در ایران به راه انداخت... علی رغم تمام مخالفت‌ها و در معرض تحریم قرار گرفتن کالاهای انگلیسی و حتی به رغم اظهار تأسف وزیرمختار بریتانیا، علما اجازه نیافتند به عراق بازگردند. در حالی که وخامت اوضاع روز به روز افزایش می‌یابد، کنسول بریتانیا در اهواز بدون معطلی به تهران آمده و کاهش مالیات بختیاری‌ها را پیشنهاد می‌کند؛ بختیاری‌ها از حامیان ویژه بریتانیا در ایران هستند. در تهران، خالصی، پسر عالم برجسته‌ای که از عراق اخراج شد، مدارس آمریکایی را تقبیح کرده و اذعان داشت که هدف آنها تضعیف اسلام است.» پس از اینکه انتخابات برگزار شد، از تعدادی از علما درخواست شد که بازگردند. کرنفلد در 27 مارس 1924 می نویسد: «مفتخرم که به اطلاع وزارت خارجه برسانم که آن دسته از علمایی که به دلیل دخالت در انتخابات تابستان سال گذشته از عراق اخراج شده و در ایران سکنی گزیدند، اکنون به درخواست دولت عراق، به این کشور باز می‌گردند. آنها در این مدت در شهر مقدس قم ساکن شدند و امروز ایران را به مقصد عراق ترک می‌کنند. رئیس‌الوزرا (رضا) روز گذشته برای خداحافظی از ایشان به قم رفت.» همانطور که در فصل هفتم ذکر شده است، رضاخان پس از اینکه در «جنبش جمهوری» شکست خورد، راهی قم شد.
شیخ خالصی یکی از افرادی بود که اجازه نیافت به عراق بازگردد. پس از اینکه در سن 80 سالگی در مشهد درگذشت، موری اظهارات جالبی در مورد او ایراد می‌کند. خالصی در مشهد به دنیا آمد اما همانند دیگر رهبران شیعی به کربلا و نجف رفت؛ لذا مطلب چندانی در مورد زندگی او در دسترس نیست. در سال 1923 زمانی که بریتانیا علمای برجسته شیعه را از عراق اخراج کرد، دستور داد که خالصی را دستگیر و به حجاز تبعید کنند. وی به بوشهر فرستاده شد و در 18 سپتامبر 1923 به این شهر رسید. در این شهر یکی از کارکنان انگلیسی شرکت نفت انگلیس ـ ایران چند تیر به سمت او شلیک کرد که همگی به خطا رفت. وزیرمختار انگلیس و آرنولد ویلسون، رئیس شرکت نفت انگلیس ـ ایران، هر دو عذرخواهی کرده و مدعی شدند شخص مهاجم مست بوده است. در 30 نوامبر 1923 وارد حرم شاه عبدالعظیم شد و در آنجا مورد استقبال ولیعهد و رضاخان، رئیس‌الوزرای وقت، قرار گرفت. شمار زیادی از مردم برای دیدن او به حرم آمدند. وی سپس به مشهد رفت و در 5 آوریل 1925 در این شهر درگذشت: «در تمام طول سفر خود به مشهد و تا هنگام مرگ خود، اظهارات شدید‌اللحنی علیه بریتانیا ایراد کرد که بیش از پیش نفرت از انگلیسی‌ها را در میان توده مردم زنده کرد.» موری می‌افزاید: «شاید بتوان گفت از زمانی که ناصرالدین شاه در سال 1890 در اعطای امتیاز تولید، فروش و صادرات تنباکو به یک شرکت انگلیسی شکست خورد، روحانیت قدرت گرفت. در مقابل چنین امتیازی، شاه سالانه 15000 پوند به علاوه یک چهارم سود شرکت را دریافت می‌کرد. با صدور حکمی ساده از طرف حاج‌میرزا‌حسن شیرازی، مجتهد وقت شیعیان، استعمال تنباکو در سراسر امپراطوری ایران ممنوع و متوقف شد. شاه سرگردان و وحشت‌زده مجبور شد این امتیاز را لغو کرده و 000/500 پوند از بانک شاهنشاهی قرض کرده و خسارت شرکت انگلیسی را پرداخت کند. این وام، سرآغاز بدهی ملی ایران به دول خارجی بود.» پیش‌بینی‌های موری از این پس اغراق‌آمیز می‌شود: «روزهای او در ایران به سرعت سپری شد و شیخ بسیار خوش اقبال بود که به موقع درگذشت. در گذشت این عالم والامقام، که حتی خانواده سلطنتی در مقابل او زانو می‌زدند، می‌تواند سرآغاز تکامل مذهبی مردم ایران به شمار آید؛ مردم ایران معتقدند که او و امثال او در جوار الله در آسایش و تا ابد در کنار «حوریان [بهشتی]» متنعم خواهند بود؛ و نسل او و امثال او نایاب خواهد شد.»


برگرفته از کتاب از قاجار به پهلوی ( اسناد وزارت خارجه آمریکا در سال های 1309-1298 ) نوشته دکتر محمدقلی مجد ( مترجمین: سیدرضا مرزانی، مصطفی امیری ) منتشره از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی