روایتی از عملیات مروارید
7304 بازدید
به مناسبت روز هفتم آذر روز نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
مروری بر سیر تدوینِ «رازِ مروارید»
به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از نخستین روزهای جنگ تحمیلی – مقاومت 34 روزه خرمشهر - تاکنون، نقشی بینظیر در حفظ مرزهای آبی و تداوم روابط اقتصادی ایران با دیگر کشورها از طریق راههای آبی داشته و خواهد داشت.
پرسنل نداجا جزو نیروهای نظامی بیریا و فداکار ایران هستند که کمتر درباره آنها سخن گفته شده است. دفتر پژوهش های نظری و مطالعات راهبردی نداجا در سالهای اخیر، اقدامات گستردهای در زمینه انتشار اسناد مربوط به نقش نداجا در دفاع مقدس انجام داده و تاکنون چندین مجلد از «تقویم تاریخ دفاع مقدس نداجا» را به چاپ رسانده است. همچنین ثبت خاطرات فرماندهان نیروی دریای ارتش از دوران هشت ساله جنگ را آغاز کرده و مجموعه کتابهای «قصههای دریا» و کتاب «راز مروارید» را با همکاری حوزه هنری منتشر کرده است.
خبرنگار سایت تاریخ شفاهی ایران، پای صحبتهای مونس عبدیزاده، نویسنده کتاب «راز مروارید» نشسته تا از سیر تدوین این اثر آگاه شویم. عبدیزاده متولد 1363 در بندر بوشهر است.
ماجرای آشنایی با راوی «راز مروارید»
«پدرم ناوسروان بازنشسته حسن عبدیزاده، بازنشسته نیروی دریایی است. خودم هم نیروی دریایی را خیلی دوست دارم و یکی از آرزوهایم این بود که درباره یکی از عملیاتهای نداجا بنویسم. پس تصمیم گرفتم که کتابی در اینباره بنویسم. قبل از اینکه بخواهم خاطرات ناخدا کیوان شکوهی را برای تدوین انتخاب کنم، قصد داشتم درباره یکی از شهدای استان بوشهر مانند: شهید ماهینی و چندین غواص بنویسم. عملیات مروارید، پنجمین موضوع پژوهشی بود که میخواستم در سالهای بعد انجام دهم. اما از آنجایی که سوژههای بوشهر عملی نشد، به سراغ عملیات مروارید رفتم.
جریان آشناییام با ناخدا کیوان شکوهی را در مقدمه کتاب «راز مروارید» نوشتهام. سال 1387 مطلبی درباره عملیات مروارید، در سایت امتداد دیدم و نیمخط هم از ناخدا سعید کیوان شکوهی نوشته بودند. فکر کردم که سوژه خوبی است. از طریق نیروی دریایی بوشهر با ناخدا کیوان شکوهی آشنا شدم. از قضا پدرم قبل از انقلاب، ایشان را در ناو میلانیان دیده بود و همدیگر را تقریباً میشناختند و این نقطه آغازی شد که کار شروع شود. ایشان بر خلاف دیگران، خیلی راحت درخواست من را برای مصاحبه پذیرفت و برای مصاحبه به دفتر کار ناخدا میرفتم.»
به یاد «شهدای ناوچه پیکان»
«مصاحبه را از سال 1392 آغاز مصاحبه کردم. در نهایت، مصاحبههای تکمیلی با دوستان ناخدا کیوان شکوهی نیز تا سال 1394 به اتمام رسید. کتاب «راز مروارید» از دوران جوانی تا بازنشستگی ناخدا سعید کیوانشکوهی را شامل میشود. وی در دوران حکومت پهلوی، سالهای دانشجویی خود را در انگلستان سپری کرد و یا در ماموریتهای دریایی بود. با توجه به شخصیت خاص ناخدا کیوانشکوهی، هر جایی که نقص و نقطه ضعفی بود، به راحتی مطرح میکرد. روی موضوع خاصی تعصب نداشت و در بیان خاطرات، خودسانسوری نمیکردند.
ناخدا کیوانشکوهی، اسناد زیادی از دوران دفاع مقدس در خانه داشت و خیلی از خاطراتش، بر اساس همین اسناد، زنده و از شهدایی مانند: حسین حفیظی، محمدابراهیم همتی و حتی بزرگانی مثل ناخدا مصطفی مدنینژاد که مقیم ایران نیست، یاد شد. تمام این افراد، اقداماتی در دوران جنگ انجام دادهاند که تاکنون ناگفته مانده بود. مرور خاطرات ناخدا کیوانشکوهی، باعث شد که فهم بهتری از جزییات عملیات مروارید داشته باشم و به عنوان فرزندِ یک ناوسروان نیروی دریایی، با بزرگان نیروی دریایی ارتش آشنا شدم.»
مصاحبههای تکمیلی
«در فاصله هماهنگی تا انجام مصاحبه با راوی کتاب «راز مروارید»، اسناد و کتابهای تقویم تاریخ دفاع مقدس نداجا را مطالعه کردم. همچنین سایتهایی که به صورت پراکنده درباره عملیاتهای نیروی دریایی، مطالبی منتشر کرده بودند را بررسی کردم، تا با دست پُر جلو بروم و در این راه، مرکز پژوهشهای نداجا همکاری خوبی کرد.
در طول تحقیق با شخصیتهایی همچون یوسف کرمپور، بازمانده ناوچه پیکان، آقای معتمدی خلبان هوا – دریا و مرحوم اسماعیل بابایی، یکی از تکاوران نیروی دریایی مصاحبه کردم. سال 1393 با آقای مدنینژاد، در قالب ایمیل مصاحبه کردم و از خاطرات ایشان هم در کتاب «راز مروارید» استفاده کردم. خاطرات ناخدا نوینشعار، ناخدا الفتی و آقای اخگر درباره عملیات اشکان و شهید صفری را هم استفاده کردم. حتی با فرماندهان نیروی هوایی نیز برای تکمیل اطلاعات مصاحبه کردم و متوجه شدم که شهید حسین خلعتبری، به جنگنده عراقی حمله کننده به ناوچه پیکان، پاسخ میدهد.»
فضای خاص خاطرات نیروی دریایی
«برای طراحی بسته سوالات، افرادی مانند پدرم به من مشاوره میدادند، ولی اصل سوالات را خودم طراحی میکردم. بر اساس زندگی پدرم سوالات را ردیف میکردم. همانطور که ناخدا کیوان شکوهی هم در خاطراتش گفته، وقتی یک کشتی در دریا منفجر میشود و همه ملوانها در آب میافتند، هر کسی تلاش میکند که ملوان کناریاش را به هر طریقی نجات دهد. بهخصوص در اینباره، سعی کردم که صحبتهای ناخدا سعید کیوانشکوهی را بدون هیچ تغییر، در کتاب «راز مروارید» منعکس کنم و هیچ شاخ و برگ اضافی ندادم تا استناد خاطرات حفظ شود. یکی از آرزوهایم این است که در فرصتی، درباره ناوچه پیکان بنویسم.»
سایت تاریخ شفاهی ایران
نظرات
Haleh
سلام .من برادرزاده شهید حسین حفیظی هستم .میخواستم با کسی که این کتاب خاطرات نوشته ارتباط بگیرم لطفا ایمیل بزنند یا با من تماس بگیرند .ممنون rnrn۰۹۱۲۴۷۵۷۱۰۸
06 آذر 1399 22:43:53