کودتای نافرجام "نقاب"، شکستی دیگر در پرونده سیاه آمریکا
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 57 و کوتاه شدن دست استکبار جهانی از دخالت در ایران و در پی آن تسخیر لانه جاسوسی توسط نیروهای انقلابی و دستگیری جاسوسانشان توسط این نیروها، دولت آمریکا برای آزادسازی نیروهای خود دست به اقدام تجاوزگرایانه در اردیبهشتماه سال 59 زد که به گفته امام راحل این اقدام متجاوزانه؛ به لطف خدا در صحرای طبس و به وسیله شنها به شکست منجر شد.
در پی این شکستها، آنها که بزرگترین و معتمدترین پایگاه خود در منطقه را که رژیم پهلوی بود از دست داده در پی نفوذ و تضعیف نظام نوپای جمهوری اسلامی برای تأمین منافع نامشروع خود برآمدند.
سازمانهای جاسوسی بیگانه با ابزارهایی نظیر تأسیس حزب و گروه یا حمایت از احزاب و سازمانهای موجود و یا با نفوذ در دولت موقت و جاسوسی از طریق سفارتخانهها، دامنزدن به تنشهای مذهبی و قومی، تجزیهطلبی و براندازی مسلحانه، ترور رهبران، شورش و آشوب، تلاش گستردهای کردند تا طعم شیرین پیروزی را در کام ملت تلخ کنند.
به همین جهت طرحها و توطئهها در شیوههای مختلف برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران طراحی شد؛ طرحهایی که اگر تدبیر امام بزرگوار و پشتیبانی بیدریغ مردم نبود هر یک به تنهایی برای از بین بردن کامل نظام کافی بود.
در تاریخ هجدهم تیر ماه سال 1359 دولت آمریکا برای پیشبرد اهداف شومش در کشورمان در پی آن برآمد تا با پشتیبانی و حمایت از بقایای رژیم دستنشانده پهلوی کودتایی در ایران را برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران طراحی کند.
نخستین جرقه کشف کودتا، اطلاعاتی بود که توسط یک خلبان نیروی هوایی به توصیه مادرش، در اختیار آیتالله خامنهای قرار گرفت.
در ادامه خاطرات آن خلبان وظیفه شناس را مرور میکنیم:
« در آن زمان من در پایگاه هوایی شهید نوژه خدمت میکردم. حدود ۶ ماه قبل از کودتا، برای کرایه اتومبیل به آژانس مراجعه کردم. صاحب آن گفت که ۲۰ هزار تومان پول به من بدهی برایت یک پیکان تهیه میکنم. من هم ۲۰ هزار تومان تهیه کردم و به او دادم. در ادامه صحبتها گفت: برنامهای داریم که تو هم اگر در آن شرکت کنی میتوانی در آینده وزیر و یا مقام دیگری که بخواهی بشوی...!
این موضوع گذشت تا اینکه دو سه روز قبل از کودتا، یکی از خلبانان کودتاچی در پایگاه شهید نوژه راجع به این کودتا با من صحبت کرد و گفت: تو هم برای این کار در نظر گرفته شدهای و امروز بعد از ظهر، حمید نعمتی در ابتدای سه راهی پایگاه، منتظر تو است... حمید نعمتی را دیدم. قرار ملاقات را در تهران گذاشتیم. در تهران، به منزل نعمتی رفتم، به من گفت: مأموریت تو بمباران بیت امام و تلویزیون است و ما میتوانیم تا ۵ میلیون نفر را بکشیم!! و اگر هم لازم شد در یکی از کشورهای حوزه خلیج فارس و یا روی ناو امریکا در خلیج فارس فرود بیاییم.
من به او گفتم: شما با مردم مخالفید یا با حکومت که این همه کشت و کشتار میخواهید بکنید؟! گفت ما با حکومت مخالفیم، ولی هر کس هم که بخواهد مانع کار ما بشود چارهای نداریم جز اینکه همه را بکشیم. این موضوع برای من خیلی ثقیل بود و چون از مخالفت کردن با آنها هم خصوصاً در منزل نعمتی هراس داشتم، گفتم: من بیت امام را نمیتوانم بزنم ولی تلویزیون را میزنم. پس از کمی صحبت از او جدا شدم و به خانهمان رفتم و موضوع را با مادرم که زنی ساده و مسلمان بود در میان گذاشتم. مادرم به شدت ناراحت شد و گفت: تو نه تنها این کار را نباید بکنی، بلکه باید خبر بدهی و جلوی این کار را بگیری و اگر اطلاع ندهی شیرم را حلالت نمیکنم و از تو رضایت ندارم.
بالاخره تا ساعت ۱۲ شب با مادر و برادر کوچکترم درباره این موضوع صحبت کردیم. بعد از این صحبتها، من تصمیم گرفتم موضوع را به جایی و یا به کسی اطلاع دهم، ولی میترسیدم به هر کسی این موضوع را بگویم. تصمیم گرفتم موضوع را به آقای خامنهای بگویم و برای محکم کاری موضوع را روی کاغذ نوشتم و در خانه گذاشتم و به برادرم گفتم: اگر بلایی سر من آمد و برنگشتم به هر ترتیبی شده این موضوع را در جایی خبر بدهد و جلوی این کار را بگیرد. ساعت ۱۲ و نیم از خانه بیرون آمدم و به کمیته تلفن زدم و گفتم: من یک خبر خیلی مهمی دارم که باید حتماً به آقای خامنهای بگویم، مرا به کمیته بردند و چون زیاد سؤال میکردند، گفتم: من یک خلبان هستم و موضوع براندازی در کار است. ساعت ۴ و نیم صبح بود. رفتیم منزل آقای خامنهای... »
روایت مقام معظم رهبری از کودتای نقاب
ماجرای اطلاع من از کودتایی که در پایگاه شهید نوژه قرار بود اتفاق بیفتد، به این شکل بود که شبی حدود اذان صبح، دیدم درب منزل ما را میزنند، به شدت هم میزدند، من از خواب بیدار شدم، رفتم دیدم آقای مقدم است، میگوید که یک ارتشی آمده و میگوید با شما یک کار واجب دارد.
گفتم: کجا است؟
گفتند: در اتاق نشسته. داخل اتاق پاسدارها شدم، دیدم شخصی دم در تکیه داده به دیوار، کسل، آشفته و خسته، سرش را فرو برده بود.
گفتم: شما با من کار دارید؟
بلند شد و گفت: بله.
گفتم: چه کار دارید؟
گفت: کار واجبی دارم و فقط به خودتان می گویم.
من حساس شدم. گفتم: من نمازم را بخوانم، می آیم. پس از نماز او را به داخل حیاط آوردم، گوشه حیاط نشستیم.
گفت: کودتایی قرار است انجام شود.
گفتم: قضیه چیست و تو از کجا میدانی؟
او شروع کرد به شرح دادن. گفتم: شما چطور شد آمدی سراغ من؟
او ماجرای خود را تعریف کرد که جالب بود...
آثار بیخوابی شب، خیابانگردی، خستگی، افسردگی شدید و سراسیمه گی در او پیدا بود. حرفش را مرتب و منظم نمی زد و من مجبور بودم مکرر از او سؤال کنم.
خلاصه آنچه گفت این بود که در پایگاه همدان اجتماعی تشکیل شده و تصمیم بر یک کودتایی گرفته شده، پول هایی به افراد زیادی داده اند، به خود من (خلبان) هم پول دادند. عده ای از تهران جمع می شوند می روند همدان و شب در همدان این کار (تصرف پایگاه هوایی شهید نوژه) انجام می گیرد. بعد میآیند تهران، جماران و چند جا را بمباران میکنند.
پرسیدم کی قرار است این کودتا قرار بگیرد؟
گفت: امشب و شاید فردا شب - دقیقاً یادم نیست.
- من دیدم مسئله خیلی جدی است و بایستی آن را پیگیری کنیم. با اینکه احتمال میدادم او حال عادی نداشته باشد یا سیاستی باشد که بخواهند ما را سرگرم کنند،اما اصل قضیه این قدر مهم بود که با وجود این احتمالات، باید دنبال آن باشیم.
گفتم: شما بنشین تا من ترتیب کار را بدهم. ضمناً آقای هاشمی، شب منزل ما بود... به آقای هاشمی گفتم: چنین قضیهای است...
بعد تلفن کردم به محسن رضایی که آن موقع مسئول اطلاعات سپاه بود.
گفتم: فوری بیا اینجا و یک نفر دیگر، آن جوان را خواستیم آمد یکی دو ساعت با هم صحبت کردند و اطلاعاتش را یادداشت کردند.
مقطع مقطع میگفت، اما مجموعاً اطلاعات خوبی به دست آمد. محل تجمع آنها پارک لاله (تهران) بود، اما او اسم پارک را ظاهراً نمیدانست. جایش را میدانست... پس از اخذ اطلاعات، خلبان میخواست به منزلش بازگردد.
او میترسید که اولاً: ما منزل او را شناسایی کنیم و بعداً مشکلی برایش پیش بیاید. ثانیاً کودتاچیان او را ببینند که با شخصی میرود که احتمالاً پاسدار است، به او ظنین شوند و او را بکشند.
میگفت: خودم میروم.
من گفتم: نه تو را با ماشین میفرستیم، اما با پاسدارها حاضر نبود، برود. یکی از پاسدارها که ریشش را میتراشید، گفت: این خوبه، مرا ببرد... او را به طرف خیابان آذربایجان برد، یک جایی میگوید من را پیاده کن. معلوم بوده که خانهاش آنجا نیست، در یک مینیبوس سوار میشود و دیگر از او خبری نشد».
(خاطره ها، آیت الله ری شهری، جلد اول، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحات ۱۴۱ تا ۱۴۳)
افشاگری دومین نفر
چند ساعت پس از افشای کودتا به وسیله خلبان یاد شده، یکی از درجه داران تیپ 23 نوهد نیز به کمیته مستقر در اداره دوم ستاد مشترک مراجعه میکند و پس از افشای کودتا و اعتراف به اینکه قرار است به همراه عدهای دیگر در براندازی جمهوری اسلامی شرکت کند، یک پاکت حاوی بخشی از طرح عملیات کودتا را در اختیار کمیته فوق قرار میدهد، به این ترتیب به فاصله چند ساعت از سوی 2 عنصر جذب شده به کودتا، اقدام به ضد کودتا تبدیل می شود و انقلاب در برابر خطری که در چند قدمی اش کمین کرده بود آگاه میشود.
این ضد کودتا، گرچه به وسیله 2 فرد که از اقدام یکدیگر بیاطلاع بودند صورت گرفت اما عمل این 2 نفر در واقع ترجمان اراده فرزندان ارتشی یک ملت انقلابی برای دفاع از انقلابشان بود.
طرح کودتای نوژه (نقاب) از جمله تلاشهایی بود که سازمان سیا، رژیم بعثی عراق، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و تعدادی از نظامیان مخالف انقلاب اسلامی به طور مشترک آن را طراحی کردند.
برنامهریزی برای کودتا
در دی ماه 1358 یکی از هواداران شاپور بختیار، به نام مهندس قادسی، نقشهای را طراحی کرد و نام آن را "نقاب" گذاشت.
نام نقاب جمع حروف اول سازمان "نجات قیام انقلاب بزرگ" بود و این سازمان دارای شورایی شامل مسئول تهران، مسئول امور شهرستانها، مسئول امور وزارتخانهها، مسئول امور دانشگاهها، انتشارات و تبلیغات، مسئول امور ایلات و مسئول امور چریکی بود.
اجرای کودتا به دستور آمریکا در برنامه شاپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی قرار گرفت و تدارک کودتا به اهداف و زمان مشخص در دستور کار بنی عامری، رهبر شاخه نظامی قرار گرفت و سازمان نقاب برای مطالعه درخصوص بررسی راههای موفقیت کودتا در ستاد بختیار تشکیل شد.
این کودتا پس از مسافرت سرهنگ ۲ بازنشسته ژاندارمری ، بنی عامری ، به پاریس در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۵۸ مشخص شد .به این ترتیب ، جدیترین طرح براندازی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی بسته شد و پس از شکست آمریکا در طبس ، به طور جدی در دستور کار قرار گرفت.
بر همین اساس، بختیار آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی، تحت فشار آمریکا و انگلیس به سازماندهی اجزای کودتا برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی پرداخته و به شناسایی و جذب گروهها و چهرههایی بپردازد که به طور فردی یا جمعی ، در ارتباط با هم علیه نظام جمهوری اسلامی فعالیت می کردند.
به این ترتیب ، بنی عامری در مقام رئیس شاخه عمل و شاخه نظامی کودتا از پاریس به تهران بازگشت و مشغول جذب افراد اطلاعاتی و نظامی از اداره دوم ارتش و مأمورین ساواک منحله شد.
شاخه نظامی این گروه، متشکل از تعدادی از فرماندهان و کارکنان اخراجی ارتش و عدهای بازنشسته و معدودی شاغل بود که ابتدا با سر دادن شعارهای ناسیونالیستی و تبلیغ این هشدار که ایران با قدرتیابی روحانیون به تدریج به یک کشور عربی تبدیل میشود سعی در جذب نیرو داشت.
شاخه نظامی پس از تلاشهای فراوان موفق شد شصت خلبان و پانصد تن از افراد فنی و نظامی را برای شرکت در عملیات جذب کند. این شاخه به سران خود قول داده بود پرواز بیش از سی هواپیما را تضمین کند.
مهمترین پایگاه هوایی که کودتاچیان در آن حضور داشتند پایگاه سوم هوایی شهید نوژه در همدان بود که به همین دلیل از این کودتا به اشتباه کودتای نوژه یاد میشود.
شاخه تدارکات نیز وظیفه تهیه پول، اسلحه، خانه، ماشین و دیگر لوازم مورد نیاز برای یک کودتای موفق را برعهده داشت. پول از جانب کشورهای آمریکا، انگلیس و عراق در اختیار ستاد کودتا مستقر در پاریس قرار می گرفت و سپس از طریق این ستاد به داخل کشور فرستاده میشد.
کودتاگران اهدافی را به عنوان نقاط حساس و کلیدی برای بمباران و تصرف انتخاب کردند تا ضربه غافلگیر کنندهای را به بدنه جمهوری اسلامی ایران وارد کنند.
هدف اصلی کودتاگران برانداختن رژیم جمهوری اسلامی و روی کار آوردن یک دولت نظامی با نخست وزیری ظاهری شاپور بختیار به مدت دو سال بود و پس از طی دو سال با برگزاری انتخاب نوع حکومت جمهوری دموکراتیک و یا رژیم سلطنتی معلوم میشد.
که برای رسیدن به این هدف، بمباران منزل حضرت امام (ره) در جماران در دستور کارشان بود که باید به وسیله سه هواپیما با بهترین خلبانها انجام میگرفت زیرا در نظر آنها از بین بردن امام به معنای پایان عمر جمهوری اسلامی بود.
مرحله بعدی عملیات پس از پایان یافتن بمبارانهای هوایی با عملیات نیروی زمینی آغاز میشد که در آن تصرف برخی نقاط حساس نظیر رادیو و تلویزیون، زندان اوین، فرودگاه مهرآباد، ستاد ارتش و برخی پادگانها بود.
از نظر مسئولان نقاب، فتح تهران مساوی با پیروزی در سراسر کشور بود و با تصوری که از کودتای 28 مرداد 1332 داشتند، فکر میکردند با سقوط تهران همه کشور تسلیم آنها میشود.
واکنش امام به این اقدام خرابکارانه
امام خمینی پس از خنثیسازی کودتا در 20/4/59 در حسینیه جماران به سخنرانی پرداختند و در جمع روحانیون و ائمه جماعات تهران فرمودند:
«توطئهای که معلوم است چنانچه موفق به کشفش هم نشده بودیم و قیام هم کرده بودند مردم آن را خفه میکردند، این احمقها نفهمیدند ... اینها یک حماقتی است ... اینها نمیفهمند که اگر چنانچه فرضا هم شما از پایگاه همدان پا شده بودید و آمده بودید، فرض کنید چند تا جا هم کوبیده بودید، شما بالاخره باید زمین هم بیایید، یا همان آسمان میمانید، ما از این امور نمیترسیم.»
حضرت امام سه روز بعد در سخنرانی شان در جمع اعضاى جامعه اسلامى بانوان شمیران با اشاره به این کودتای نافرجام فرمودند:
«این اشخاصى که خیال کردند که یک کودتایى بکنیم و یک چند نفر را بکشیم و یک مثلاً جاهایى را بکوبیم اینها خیال مى کنند که یک جاست مرکز، یک محله است مرکز یا چند محله است مرکز. اگر فرض کنیم آن محل، آن محل کوبیده بشود همان طور که در کودتاهاى دیگر وقتى آن رأس را مى کوبیدند دیگر، دیگران کم کار داشتند یا کار نداشتند حالا هم این طورى است. حالا همه خانه ها مرکز است، همه افراد ملت ما سپاه اسلام هستند. مسئله، مسئله عقیدتى است نه مسئله مادى.»
(صحیفه امام، ج13، ص 26)
فرمان امام درباره نحوه رفتار با بازماندگان کودتای نقاب
همانطور که در ابتدای گزارش به اقدامات آمریکا علیه ایران اشاره شد میتوانیم سال 59 را سال کلکسیون بحرانها بنامیم.
مدیر مقابله با همه بحران ها، امام خمینی (ره) بود. او در کنار صدور فرمان های قاطع برای رفع مشکلات، به رحمت و عطوفت اسلامی توجه ویژه ای نشان میدهد.
نمونهای از این توجهات ویژه را میتوان در پاسخ امام به نامه شهید جواد فکوری وزیر دفاع وقت در تاریخ 12 بهمن 1359 پیدا کنیم.
امام در این نامه کوتاه می نویسد خانواده کودتاچیان نوژه در دامان و ملت اسلامی با رفاه زندگی کنند.
بسمه تعالى.
پیشگاه امام خمینى رهبر و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران.
پیرو اوامر آن رهبر در مورد بررسى وضع بازماندگان معدومین کودتاى نافرجام، به سه نفر از پرسنل نیروى هوایى، تیپ نوهد و نیروى زمینى جمهورى اسلامى مأموریت داده شد که به پیگیرى این امر بپردازند. اینک خلاصه اقدامات انجام شده و پیشنهادها را به عرض میرساند: ....
پیشنهادها:
1- چون سکونت این عده در خانههاى سازمانى مغایر با اصول حفاظتى بوده، براى سهولت بیشتر آنان قرار شد منازل سازمانى آنها تخلیه گردد .
2- با توجه به هزینه زندگى و مسکن، به هر خانواده با یک فرزند مبلغ سى هزار ریال و در ازاى هر فرزند اضافى مبلغ پنج هزار ریال به خانوادهها پرداخت شود .
3- وامى جهت خرید خانه به خانوادهها پرداخت و در ازاى بازپرداخت این وام مقدار کمى از مستمرى آنها کم شود .
ضمناً گزارش هیأت بررسى مشکلات خانوادههاى معدومین به پیوست جهت مقتضیات اوامر عالى تقدیم میگردد .
پاسخ امام خمینی:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
مراتب فوق مورد موافقت است امید است خانواده این اشخاص در دامان اسلام و ملت اسلامى با رفاه زندگى کنند و سعادت خویش را در دنیا و آخرت تأمین نمایند. از خداوند تعالى سعادت و سلامت ملت مسلمان را خواهانم .
12 بهمن 59
روح اللَّه الموسوى الخمینى
منبع: صحیفه امام، ج14، ص 44
شهید محمد نوژه
در پایان این گزارش بر خود ملزم دانستم که به دلیل اشارات زیاد نام این شهید بزرگوار در این گزارش و به اشتباه خواندن این کودتا به نام کودتای شهید نوژه ذرهای از خدمتهای "شهید نوژه" را بازگو کنم.
شهید سرهنگ خلبان محمد نوژه در سال 1324 در تهران و خانواده ای متدین و مذهبی به دنیا آمد. تحصیلات خود را تا اخذ مدرک دیپلم ریاضی در زادگاهش پی گرفت و در همان سال وارد دانشگاه افسری شد و بعد از اتمام دانشکده جهت طی دوره سامانه های کنترل سلاح به آمریکا اعزام شد، اما علاقه وافر او به خلبانی باعث شد تا وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شود.
دوره مقدماتی پرواز را در ایران و دوره تکمیلی آن را در آمریکا فرا گرفت و در سال 1351 با اخذ نشان و مدرک خلبانی به جمع خلبانان اف-4 پیوست.
شهید نوژه در طول دوران خدمت خویش به عنوان افسر سامانه های کنترل اسلحه گردان 101 شکاری، رئیس شعبه عملیات مشترک، معاونت عملیات پایگاه ششم، فرمانده گردان 31 شکاری پایگاه سوم درنیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران عهده دار مسؤولیت هایی بوده که در کمال صداقت به انجام رسانیده است.
گفتنی است؛ با توجه به اینکه طراحی کودتای نقاب در پایگاه هوایی شهید نوژه همدان صورت گرفت، برخی به اشتباه این کودتا را کودتای نوژه مینامند که به دور از شأن این شهید بزرگوار است.
بر همین اساس در سالهای گذشته، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران طی نامهای از ستاد کل نیروهای مسلح خواست تا این کودتا به صورت رسمی با نام " کودتای نقاب" عنوان شود که مورد موافقت ستاد کل قرار گرفت.
باشگاه خبرنگاران جوان
نظرات