اجباری (مجالس سربازگیری)


 اجباری (مجالس سربازگیری)

 پس از نبردهای جانگداز ایران و روسیه و شکستهای پی‌درپی، تقریباَ شیرازه قشون ایران از هم پاشیده بود. در دوره محمدشاه و اوایل دوره ناصری این قشون در هرات کر و فرّی نشان داد و اندک پیشرویهایی داشت ولی اضمحلال این ارتش به خوبی عیان بود.

هر چند در آن زمان اشغال کلی ایران توسط استعمار خارجی دور از دهن به نظر می‌رسید و ایران وارد دوره موازنه بین روس و انگلیس شده بود ولی اندک نیروهای منظم باقیمانده ایران حتی به سختی توان سرکوب ناآرامیهای داخلی و عناصر متجاسر را داشت.

دلیل اضمحلال این قشون علاوه بر دسیسۀ عوامل خارجی دلیل مشخص دیگری هم داشت: فساد اداری. ظاهراَ ارتش ایران در دوره ناصری حدود دویست هزار نیروی آماده به خدمت داشت. که این تعداد جمعیت به نسبت جمعیت کل ایران مقدار معتنابهی به نظر می‌رسد. ولی این تعداد سیاهه‌ای بیش نبود. همه این نظامیان بر روی کاغذ مانور می‌دادند و مشق می‌کردند و جز نامی در دفاتر نداشتند. اکثراَ پیر و از کار افتاده بودند. و آن کسانی هم که توانی داشتند به دلیل عقب افتادن مقرریشان و یا بالا کشیده شدن آن توسط عوامل فرماندهی مجبور به کسب و کار در شهرها و حتی مشاغل پستی چون حمالی و نوکری و حتی گدایی و دزدی می‌شدند. شرارتهای نظامیان در دوره قاجار زبانزد خاص و عام بود.

این سیاهه اسامی خود شامل چندین دسته می‌شدند: دسته‌ای رسمی بودند که همان بخش حرفه‌ای نظامیان به شمار می‌رفتند و به «پا رکابی» معروف بودند که جیره و مواجب مشخصی داشتند. دسته‌ای دیگر به خاطر شرایط ویژه سیاسی و نظامی و یا ایجاد جنگی به جرگه نظامیان می‌پیوستند که از جمع روستاییان یا عشایر انتخاب می‌شدند. در حقیقت بار اصلی جنگهای خارجی و داخلی ایران بر دوش ارتش و قشون حرفه‌ای بود که این امر در پایان دولت قاجار بر دوش قوای ژاندارم و قزاق قرار گرفته بود.

نحوه سربازگیری حرفه‌ای تا قبل از آمدن امیرکبیر شکل خاصی نداشت. و همان حالت سنتی و گرفتن نیرو از بین عشایر را داشت. با آمدن امیرکبیر این نظام تغییر کرد. امیرکبیر که داشتن ارتشی وسیع و حرفه‌ای و دائمی را بار سنگینی بر اقتصاد و مالیه ضعیف کشور می‌دانست نظام «بنیچه‌ای» را پایه‌گذاری کرد. که این نظام و ترتیب تا اوایل سلطنت پهلوی ادامه یافت.

این نظام مبتنی بود بر گرفتن نیرو از بین هر ده نفر از اهالی دهات که به جای مالیات ارضی و غیره می‌پرداختند، یعنی هر ده نفر یک نفر را از بین خود جهت خدمت در قشون به دولت معرفی می‌کردند و خود موظف بودند که حقوق معیشتی این فرد نظامی و خانواده‌اش را تأمین کنند و در مقابل از معافیتهای مالیاتی برخوردار می‌شدند.

طول خدمت این فرد نظامی هم معلوم نبود گاه چندین سال و حتی تا روزهای پیری و از کارافتادگی ادامه می‌یافت. گاه این سرباز مدتهای مدیدی از دیدار خانواده‌اش محروم می‌ماند و یا حتی احتمال آن بود که تا آن دنیا این دیدار به عقب بیفتد!

پس از قتل امیر و سالهای پس از وی که بی قانونی ریشه دوانده بود این قانون تبدیل به بازیچه‌ای جهت سوء استفاده سران قشون شد. یعنی رشوه‌های متعددی داده می‌شد که از منطقه‌ای سرباز به ساخلو نرود یا اینکه ده نفر متعهد پرداخت هزینه سربازی، هزینه خرج و مخارج خانواده سرباز را نمی‌پرداختند و کسی هم نبود که به داد دل خانواده این سرباز فلک زده گوش دهد.

حضور سربازان با لباسهای مندرس و پاره و اسلحه‌های نامرغوب و از رده خارج شده که بیشتر به چماقی شبیه بود تا سلاح جنگی، مؤید این امر است. حتی در میان عکسهای به جا مانده از سلامها و مراسم رسمی می‌توان به عمق این اضمحلال و فرسودگی قشون پی برد. قشونی که حتی ظاهر را هم رعایت نمی‌کردند و سران قوم و شاه هم به روی مبارکش نمی‌آورند و کمترین عنایتی هم نمی‌کردند. در حالی که می‌دانستند سران قشون با اولین تنخواهی که به سختی داده می‌شد اولین کاری که می‌کردند بالا کشیدن مقرری ناچیز این سربازان بیچاره دهاتی و مفلوک بود. به طوری کار این قشون به مسخر‌گی کشیده شده بود که گاه طفل چند ماهه یا کودکی چند ساله که پدرش از سران قشون بود، پس از مرگ پدر ارثاًَ صاحب‌منصب امیرتومانی پدر شده بر قشون فرمان می‌راندند! از این موقع به بعد بود که نان کارپردازان این امیرتومانهای کوچک در روغن بود!

هر چند پس از مشروطه مجلس شورای ‌ملی سعی در ایجاد نظم بیشتر بود ولی اوضاع مملکتی چنان آشفته بود که هیچ چیز سر جای خود بند نمی‌شد. پس از کودتای نظامی سوم حوت 1299 رضاخان میرپنج که فرد نظامی بود به سر کار آمد و پایه‌های قدرت خویش را بر قشون بنا کرد. هر چه قشون قدرتمندتر می‌شد، قدرت وی هم افزون‌تر می‌شد. عشق میلیتاریستی وی به گونه‌ای بود که بیش از نصف بودجه ضعیف کشور به امر نظام صرف می‌شد. اندک‌اندک با افزایش قدرت نظامیان در همه ایالات و ولایات قدرت آنان به لحاظ سیاسی فزونی می‌یافت و چون رضاخان آنان را تأمین می‌کرد نیروی متحد و پشتیبان کامل وی شدند. رضاخان که به دنبال فرماندهی یکدست قشون بود ژاندارمری و قزاقها را در هم ادغام کرد. و برای تأمین سربازان عادی در 29 تیر 1301 اولین قانون نظام وظیفه را بر اساس همان بنیچه سابق اجرا کرد.

 

 

 

سه سال بعد و چند ماه قبل از انتقال سلطنت یعنی در 16 خرداد 1304 اولین قانون خدمت اجباری در مجلس تصویب شد. این امر به علت احتیاج شدید ارتش به نیروی فراوان و مجانی‌ای بود که رضاخان برای توسعه ارتش خود احتیاج داشت.

این قانون بر اساس سن و سال بود. یعنی مانند همین قانونی که الآن هم اجرا می‌شود. لازمه این امر اجرای قانون سجل احوال بود که برای همه اولاد ذکور می‌بایستی اجرا گردد و تا مشمولین بر آن مبنا به خدمت اعزام شوند. سرعت اجرای این قانون چنان بالا بود که سجل احوال مملکتی گرفتار اختلاس و رشوه‌های بیشماری شد که خانواده‌های ایرانی جهت نرفتن پسرانشان می‌پرداختند. چه تاریخهای تولدی بود که عوض می‌شد و مأمورین هم به نان و نوایی می‌رسیدند.

نظام اجباری برای مردم آن زمان تبدیل به چنان معضلی شده بود که ترس کودکان از غولهای افسانه‌ای را به نظر می‌آورد. همه به دنبال معافیت یا فرار بودند ولی قانون به شدت و بی رحمانه اجرا می‌شد. خصوصاَ برای مردم روستایی که دستشان به جایی بند نبود.

البته واقعیت هم این بود که وضعیت سربازی آن زمان بسیار بغرنج و سخت بود. شرایط  زیست سربازی از لحاظ پوشاک و غذا بسیار پایین و نا مطلوب بود. بسیاری از سربازان نه در میدان جنگ که در میدان سرما و گرما و گرسنگی و خستگی تلف می‌شدند. تعلیمات نظامی هم ناکافی بود به طوری که در هنگام نبردهای داخلی با عشایر و مخالفان حکومتی بسیاری از این سربازان ناآزموده به دلیل نابلدی گروه‌گروه به دیار عدم رهسپار می‌شدند. همین مسائل بود که چشم همه را ترسانده بود.

لازمه اجرای قانون اجباری حضور نمایندگان دولت در شهرها و روستاهای مختلف بود که سربازان مشمول را جذب می‌کردند. این امر در قالب مجالس سربازگیری تشکیل می‌شد. تشکیل این مجلس در هر ناحیه‌ای روز عزای مردم آن ناحیه بود. عزاداران در مجلس جمع می‌شدند و منتظر اعلام نتیجه می‌ماندند. به هر حال هنوز شانسی جهت عدم اعزام وجود داشت. اگر تعداد مشمولین کمتر از حد نیاز بود همه اعزام می‌شدند و اگر تعدادشان بیش از حد نیاز بود به حکم قرعه تعداد مورد نیاز اعلام می‌شد. چه تقلبها که در این قرعه نمی‌کردند و چه آدمها که تا دادن رشوه نامشان در قرعه در نمی‌آمد!

این مرکز در ابتدا در شش ناحیه تشکیل می‌شد و سپس با اصلاحات جغرافیایی به ده منطقه افزایش یافت.

اولین موالید اعزامی به زیر پرچم، متولدین 1284 شمسی بودند که به سال 1304 به اجباری ‌رفتند. دوره خدمت کلاَ به چهار دوره تقسیم می‌شد که مدت آن 25 سال بود:

1. دوره زیر پرچم 2سال

2. دوره احتیاط زیر پرچم چهار سال

3. دوره ذخیره یکم چهارده سال

4. دوره ذخیره دوم پنج سال 

اجرای این قانون ارتش ایران را از حدود 25 هزار نفر در ابتدای 1300 به 180 هزار نفر در سال آخر سلطنت رضا پهلوی رساند. افراد شرکت‌کننده در مجالس سربازگیری طبق قانون آن زمان حاکم و رؤسای مالیه و بلدیه و نظمیه و امنیه و مدعی‌العموم محل، پنج نفر صاحب‌منصب و یک نفر طبیب نظامی، پنج نفر از معاریف و معتمدین اهل محل که یکی از آنان از طبقه علما می‌بایستی باشد. این مجالس پس از سقوط رضاخان دیگر تشکیل نشد و شیوه سربازگیری کلاَ عوض شد. عکسهای این شماره از بهارستان به تعدادی از این مجالس سربازگیری در سالهای مختلف و مناطق مختلف کشور اختصاص دارد:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع:

1. ارتش نوین ایران. تهران، ستاد بزرگ ارتشتاران (اداره سوم)، بی‌تا. ج1 .

2. جلالی، هوشنگ. تاریخ نظامی ایران. تهران، بی‌نا، 1389 .

3. علی بابایی، غلامرضا. تاریخ ارتش ایران. تهران، آشیان، 1382 .

4. معتضد، خسرو. یکصد سال فراز و فرود نیروهای انتظامی. تهران، ناجا، 1385.  


موسسه مطالعات تاریخ معاصر