فوبیای سرخ آمریکاییها
6080 بازدید
29 اردیبهشت سالروز تولد محمد مصدق است به همین مناسبت مقاله پیش رو به عنوان یک تجربه تاریخی از دوران حیات سیاسی مصدق باز نشر گردید .
نگارنده بر این باور است که فوبیا و هراس از کمونیسم و نفوذ و سیطره آن در ایران یکی از عواملی بود که زمینه نفوذ بیشتر در ایران را در میان اتاق فکر دیپلماسی آمریکاییها توجیه میکرد. اما اینکه چه میزان از این کمونیسم هراسی واقعی بود و چه میزان از آن صرفاً بهانهای بود تا آمریکا از طریق آن حضور خود در ایران را بسط دهد، مسئلهای است که باید نگاهی تاریخی بدان داشت و در این زمینه میتوان دوران نخستوزیری محمد مصدق و اتفاقات رخ داده منتهی به کودتای 28 مرداد را مورد بررسی قرار داد.
ایران بعد از مقطع شهریور 1320 دوره جدیدی را در تاریخ خود آغاز کرد که شاید مشابه آن را در کمتر دوره تاریخی پیش از آن بتوان جستجو کرد؛ دورهای که از آن با عناوینی مانند دموکراسی نیمبند و یا دوران شبه دموکراسی یاد میشود؛ این دوره علاوه بر آزادیهای نیمبندی که برای احزاب و گروههای داخلی رهاورد داشت، نتیجهای دیگر نیز در پی داشت و آن هم این بود که ابتدا بازی چندقطبی حضور قدرتهای خارجی را در ایران به دنبال داشت و پس از آن و البته در یک بازه حدوداً 10 ساله آمریکا را به بازیگر اصلی تحولات داخلی ایران مطرح کرد. تا پیش از دوران کودتای 28 مرداد 1332، شوروی بازیگری فعال در سپهر سیاست ایران بود اما پس از کودتای 28 مرداد، معادله تغییر کرد و آمریکا به دال مسلط در گفتمان سلطه قدرتهای خارجی در ایران تبدیل شد.
نگارنده بر این باور است که فوبیا و هراس از کمونیسم و نفوذ و سیطره آن در ایران یکی از عواملی بود که زمینه نفوذ بیشتر در ایران را در میان اتاق فکر دیپلماسی آمریکاییها توجیه میکرد. اما اینکه چه میزان از این کمونیسم هراسی واقعی بود و چه میزان از آن صرفاً بهانهای بود تا آمریکا از طریق آن حضور خود در ایران را بسط دهد، مسئلهای است که باید نگاهی تاریخی بدان داشت و در این زمینه میتوان دوران نخستوزیری محمد مصدق و اتفاقات رخ داده منتهی به کودتای 28 مرداد را مورد بررسی قرار داد.
جنگ سرد و کمونیسم
بعد از جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد میان قدرتها، آمریکا یکی از اهداف اصلی خود را جلوگیری از توسعه کمونیسم در کشورهای خاورمیانه قرار داد و در این میان برخی از کشورها از درجه اهمیت بالاتری برای آمریکاییها برخوردار بودند که یکی از آنها ایران بود. ایران قرار بود تبدیل به پایگاهی جدید برای توسعه نفوذ آمریکاییها شود و در این میان کمونیسم یک سد راه بزرگ بود، آن قدر که آمریکاییها حتی حاضر بودند به صورت ولو کوتاه مدت با انگلیسیها همکاری کنند و در برههای مانند دوره محمد مصدق، سازش با مصدق را از ترس فراهم شدن زمینه بیشتر توسعه کمونیسم کنار بگذارند و راه حل را کنار گذاشتن مصدق ببینند.1
حزب توده
حزب توده از دیرباز یکی از منسجمترین تشکیلات در میان نمونههای احزاب ایرانی بوده است؛ پس از شهریور 1320 متاثر از آزادی عمل ناخواستهای که شاه داده بود، حزب توده نیز دوباره در عرصه سیاست ایران جوانه زد و تا کودتای 28 مرداد 1332مقطع تاریخی مهمی را در دوران فعالیت حزبی خود پشت سر گذاشت و در یکی از مهمترین مسائل تاریخ معاصر ایران یعنی ملی شدن صنعت نفت نیز ایفای نقش کرد. مسئله دیرینه حزب توده، حمایت و طرفداری پروپا قرص از منافع شوروی در ایران بود و همواره درصدد بود که بدیلی در برابر امتیازی که به انگلیسیها در جنوب ایران در مورد نفت داده شده، در شمال به شوروی اعطا شود و همین مسئله سبب شده بود تا ارتباطی دوگانه با دولت مصدق داشته باشند.
اما نکتهای مهم در مورد حزب توده در این برهه تاریخی وجود دارد و آن هم این است که حزب دیگر آن یال و کوپال گذشته را نداشت اما همچنان مهمترین ابزار توسعه کمونیسم و یا حداقل "احتمال" توسعه کمونیسم محسوب میشد و این همان نقطهای بود که سبب بدبینی آمریکاییها به آنان میشد و آنها را بر تاکید نسبت به کمونیسم هراسی مصمم میکرد؛ زیرا آمریکاییها میدانستند حزب توده و کمونیسم هر لحظه که اراده کند میتواند در قامت یک اپوزیسیون واقعی ظهور کند. وزیر امور خارجه آمریکا در این برهه معتقد است: «تشدید فعالیت حزب غیر قانونی توده در ایران و اغماضی که دولت ایران نسبت به فعالیت حزب مزبور روا میدارد باعث نگرانی آمریکا شده و موجب شده است که اعطای کمک از طرف آمریکا به ایران را مشکلتر سازد».2
جنگ روانی علیه کمونیسم
در سالهای منتهی به کودتای 28 مرداد 1332 و در دورانی که هنوز محمد مصدق سر کار بود، آمریکاییها اقدامات روانی وسیعی را علیه کمونیسم در ایران آغاز کردند. آمریکاییها برای موثر افتادن اقدامات خود دست روی نقطه حساسی قرار داده بودند و آن هم این بود که کمونیستها را به عنوان مهمترین عامل به خطر انداختن دین ایرانیان معرفی میکردند.
هدف آمریکاییها در این جنگ روانی از بین بردن آبرو و حیثیت کمونیستهای ایران در جامعه و ایجاد ترس و وحشت بین روحانیون درباره خط ضد مذهبی کمونیستها و خطرات تسخیر قدرت توسط حزب توده و نیروهای کمونیست بود. در همین برهه تاریخی، مستشاران آمریکایی و متخصصان جنگ روانی سیا، مقالات، کاریکاتورها و جزوهها و کتابهای متعددی را تهیه و در اختیار ایرانیان قرار میدادند3 که براساس آنها حزب توده و کمونیسم عاملی ضد اسلام و ضد ایران معرفی میشد. نگارنده بر این باور است که جنگ روانی علیه کمونیسم نیز بیانگر بخش دیگری از فوبیای آمریکاییها از کمونیسم است تا از این طریق کمونیسم را در ایران از سکه بیندازد.
نفت یا کمونیسم؟
سؤال بنیادی در مورد حضور و مشارکت آمریکاییها در رخدادهای منتهی به کودتای 28 مرداد این است که آیا کمونیسم هراسی آنان یک مسئله واقعی بود و یا امری ساختگی و ناشی از توهم آمریکاییها برای حضور و نفوذ بیشتر در ایران بود؟ در واقع چه میزان میتوان به کمونیسم هراسی آمریکاییها اطمینان داشت و چه میزان باید آن را صرفاً بهانهای برای حضور بیشتر در ایران دانست؟ شاید اگر تحلیلی واقعبینانه داشته باشیم بتوان عنوان کرد که آمریکا در برهه شکلگیری کودتای 28 مرداد، منافع اقتصادی چندان زیادی در ایران برای خود تعریف نکرده بود، برخلاف انگلیسیها که دقیقاً چشم به نفت ایران داشتند اما آمریکاییها حداقل در برهه زمانی مورد بحث، بهرهای از استخراج و اکتشاف نفت در ایران نداشتند؛ هرچند که برتری در کودتای 28 مرداد سبب شد آنها نیز بینصیب نمانند و سر سفره نفت ایران بنشینند.
بنابراین شاید بتوان عنوان کرد که نفت انگیزه مناسب و بالایی برای آمریکاییها در این حوزه ایجاد نکرده بود و مسئلهای که در محور دغدغه آنها قرار گرفته بود، کمونیسم و هراس از آن بود؛ از سوی دیگر به نظر میرسد آمریکاییها به درست یا اشتباه به این جمعبندی رسیده بودند که مصدق و دولتش ممکن است ایران را در دامن کمونیسم قرار دهند و به تنهایی قادر نیست برابر نفوذ کمونیستها مقابله کند و همین، دلیل کافی را در اختیار آنها قرار داد تا با انگلیسیها در طرح کودتا علیه مصدق و در عملیات "تی. پی. آژاکس"(طنز تاریخ این است که معادل فارسی این عملیات، میشود "شوینده و پاکسازی" حزب توده) مشارکت کنند.
رویکرد آمریکاییها پس از پیروزی در کودتای 28 مرداد نیز بیانگر بخش دیگری از راستیآزمایی کمونیسم هراسی آمریکاییها است؛ آنها یک دولت نظامی به سرکردگی فضلالله زاهدی را روی کار آوردند؛ آمریکاییها دائماً در پی این بودند که آیا دولت فضلالله زاهدی توانایی مقابله با حزب توده، سرکوب تشکیلاتی، سازمان افسران، دستگاههای چاپ مخفی و کمیتههای ایالتی و کمیته تهران را دارد یا خیر و این همواره تبدیل به یکی از دغدغههای اصلی آنها شده بود و با همین استدلال نیز روز به روز دامنه و گستره نفوذ خود در ایران را پس از کودتای 28 مرداد بسط دادند.
نتیجهگیری
فعالیت حزب توده در ایران مهمترین نماد و نمود تلاش برای گسترش نفوذ کمونیسم در ایران محسوب میشد؛ پس از فضای آزادی نیمبندی که در نتیجه شهریور 1320 در ایران ایجاد شد، فعالیت احزاب چپ و در راس آنها حزب توده نیز در ایران گسترش پیدا کرد. شوروی در این برهه تاریخی، فعالیت و نفوذ خود را در ایران به واسطه حزب توده افزایش داد و محبوبیت بارزی در میان روشنفکران ایرانی نیز پیدا کرد. در برهه پس از شهریور 1320، شوروی به بازیگر اصلی سیاست ایران بدل شده بود و رقیب قدرتمندی را در کنار خود حس نمیکرد.
مسائل مربوط به جنگ سرد معادلات را تا حدود زیادی تغییر داد و سبب شد آمریکاییها به دنبال طرحی برای جلوگیری از گسترش نفوذ کمونیسم در کشورهای مختلف به ویژه ایران باشند. یکی از ابزارهای آنها در این مسیر، کمونیسم هراسی بود که گاه جنبه واقعی پیدا میکرد و بیانگر هراس واقعی سیاستمداران آمریکایی از گسترش نفوذ کمونیسم بود و گاه نیز صرفاً ابزار و بهانهای بود تا از این طریق دایره نفوذ خود را گسترش دهند.
بررسی برهه تاریخی کودتای 28 مرداد بیانگر این است که آمریکاییها منفعتی به نام نفت در ایران ندارند و کلیت دستیابی به قدرت را در ایران هدف قرار دادهاند که بعدها نفت نیز در این پازل قرار میگیرد، اما در این مسیر اندیشه چپ و کمونیسم را مانعی مهم در مسیر دستیابی به هدف خود میبینند و به همین علت است که دست به جنگ روانی وسیعی علیه کمونیستها میزنند و در گام دوم با انگلیسیها پیمان اتحاد میبندند تا مصدق را برکنار کنند زیرا مصدق را مانند یک ساعت شنی میبینند که لحظه به لحظه ممکن است بخش وسیعتری از منافع آنان را در اختیار کمونیستها قرار دهد.
نشانی مقاله
http://www.iichs.ir/News-5576/id=5576
سایت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
نظرات