تاریخ تهاجم فرهنگی درایران


محمد قربانی گلشن آباد
6383 بازدید

تاریخ تهاجم فرهنگی درایران

 تهاجم فرهنگی ، فرایند نظام مند و‎ ‎هدفدار تزریق ویروس های فکری ، اخلاقی و رفتاری از سوی جریان سلطه گر است که به‎ ‎منظور آلوده سازی ، ایجاد مسمومیت و منفعل سازی جامعه مورد نظر و در نهایت ایجاد،‎ ‎تداوم و گسترش سلطه فرهنگی در گروه یا جامعه هدف صورت می گیرد.‏
تهاجم فرهنگی حرکتی است مرموزانه،‎ ‎حساب شده، با برنامه ریزی دقیق که با استفاده از شیوه ها و ابزار و امکانات متعدد‎ ‎و متنوع برای سست کردن باورها،دگرگونی ارزشها ، انحراف اندیشه ها ،‌ تغییر و‎ ‎تبدیل آداب و سنن و نابودی اصول اخلاقی حاکم بر یک جامعه انجام می گیرد‎.‎
تهاجم فرهنگی عبارت است از هجوم یک‎ ‎مجموعه سیاسی یا اقتصادی به بنیادهای فرهنگی یک ملت به منظور بی هویت کردن و سپس‎ ‎اسیر کردن آن ملت و اجرای مقاصد خاص و مورد نظر خویش از طریق یک برنامه مشخص و از‏‎ ‎پیش تعیین شده در محیط هایی که یک فرهنگ ملی و مدافع حیثیت خود وجود دارد. ‌اولین‏‎ ‎هدف تهاجم فرهنگی ، از میان بردن یا تضعیف فرهنگ بومی و سپس جایگزینی آن با فرهنگ‎ ‎وارداتی مورد نظر است‎ . به عبارت دیگر ، تهاجم فرهنگی عبارت‎ ‎است از پوچ و پوک و تهی کردن تفکر و ذهنیت و فرهنگ و تمدن ملی و اصیل یک جامعه و‎ ‎تضعیف شخصیت انسانی افراد آن با تحمیل ترس و هراس دائم و القای اصول فکر و تحمیل‎ ‎فرهنگ کشور مهاجم به جای آن و این جز با از دست دادن "خویشتن" و از دست دادن پایه‎ ‎های فکری و اخلاقی اصیل و ملی صورت نمی گیرد‎.‎ هنگامی که غربی ها تهاجم فرهنگی را به‎ ‎کشورهای اسلامی آغاز کردند ، صفات و روحیات پسندیده خود را همچون نظم ، پژوهش و‎ ‎کنجکاوی در مسائل علمی و ... وارد نکردند ، بلکه تنها بی بند و باری اخلاقی و فساد‎ ‎را وارد این کشورها کردند تا از طریق آنها به چپاول و غارت منابع فراوان بپردازند‎.
‎مقام معظم رهبری در تبیین مفهوم تهاجم فرهنگی می فرمایند: "تهاجم فرهنگی به این معنی است‏‎ ‎که یک مجموعه ‌سیاسی یا اقتصادی برای اجرای مقاصدخاص خود و اسیر کردن یک ملت به‎ ‎بنیانهای فرهنگی آن ملت هجوم می برند. آنها هم چیزهای تازه ای را وارد این کشور و‏‎ ‎ملت می کنند، اما به زور و به قصد جایگزینی آنها با فرهنگ و باورهای ملی آن ملت که‎ ‎نام این تهاجم فرهنگی است." ایشان در جای دیگری می فرمایند: "ما و‏‎ ‎همه دست‌اندرکاران فرهنگ در کشور باید باور کنیم که امروز آماج تهاجمات فرهنگی‎ ‎دشمنانمان هستیم؛ هم به صورت آمیختن فرهنگ انقلابی ما با چیزهایی که آن را از خلوص‎ ‎و کارایی می اندازد و هم به صورت مانع تراشیدن بر سر تربیت انسان های کارآمد و‎ ‎متخصص که بتوانند همه امور کشور را اداره کنند. شکی نیست که دشمن نسبت به همه‎ ‎اینها، به صورت جذب و ربودن و دزدیدن مغزها و استعدادهای درخشان از میان ما، برنامه‎ ‎ریزی کرده است. مسئله تهاجم فرهنگی که ما بارها روی آن تاکید کرده ایم یک واقعیت‎ ‎روشنی است. ما با انکار آن نمی توانیم اصل تهاجم را از بین ببریم ... نباید تهاجم‏‎ ‎فرهنگی را انکار کرد، تهاجم فرهنگی وجود دارد. اگر ما آن را انکار کردیم مصداق این‎ ‎فرموده‏ امیرالمومنین صلوات الله علیه می شویم که "و من نام لم ینم عنه" شما اگر در‎ ‎سنگر خوابت برد به این معنا نیست که دشمن هم در سنگر مقابل خوابش برده است. تو خوابت‎ ‎برده و سعی کن خودت را بیدار کنی! ما باید توجه داشته باشیم که انقلاب فرهنگی در‎ ‎تهدید است کما اینکه اصل فرهنگ ملی و اسلامی ما در تهدید دشمنان است. ... مبارزه فرهنگی علیه جمهوری‎ ‎اسلامی در ساحت‌های مختلف و در عرصه‏ های مختلف وجود دارد، بر این اساس برنامه‎ ‎‏ریزی کنیم‎ ...‎تهاجم فرهنگی، مثل خود کار فرهنگی،‎ ‎اقدام آرام و بی سر و صدایی است. یکی از راه های تهاجم فرهنگی این بوده است که سعی‎ ‎کنند جوان های مؤمن را از پایبندی های متعصبانه به ایمان، که همان چیزهایی است که یک‎ ‎تمدن را نگه می دارد منصرف کنند، همان کاری را که در اندلس، در قرن های گذشته‎ ‎کردند. یعنی جوان ها را در عالم به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول‏‎ ‎کردند، این کار حالا هم دارد انجام می گیرد . . . صدای فرو ریختن ایمان و اعتقاد‎ ‎ناشی از تهاجم پنهانی و زیرزیرکی دشمن ـ اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید ـ‎ ‎خدای نخواسته، آن وقتی درمی آید که دیگر قابل علاج نیست، جوان جبهه رفته ما را اگر‎ ‎محاصره اش کردند، اگر اول یک ویدئو در اختیارش گذاشتند بعد او را به تماشای فیلم‎ ‎های جنسی وقیح وادار کردند، شهوت او را تحریک کردند و بعد او را به چند مجلس‎ ‎کشاندند، چه خواهد شد؟! وقتی تشکیلاتی وجود داشته باشد، جوان را در اوج نیروی جوانی‎ ‎فاسد می کنند و حالا دشمن دارد این کار را می‌کند."‏
برخی معتقدند که مبدأ تاریخی تهاجم‎ ‎فرهنگی غرب در ایران را باید از آغاز حکومت قاجاریه و کمی قبل از آن فرض کرد؛‎ ‎زمانی که نادرشاه از دنیا رفت و ایران دچار آشوب و بی‏نظمی شد و انگلستان تحرکات‎ ‎استعماری خود را در منطقه خاورمیانه شدت بخشید. شروع این‎ ‎حرکت را می‌توان با تأسیس مذاهب جعلی، مانند وهابیگری در مذهب اهل سنت و شیخی‌گری و بهائیت در‎ ‎مذهب تشیع نام‌ برد. این مذاهب جدید به منظور تغییر در اعتقادات واقعی دین اسلام و‎ ‎ایجاد اختلاف در میان مسلمانان طراحی شدند‎.
‎این حرکت استعماری در جامعه‏ ایران‎ ‎از زمان اولین اعزام ایرانیان به غرب برای تحصیل و بازگشت آنان به کشور، شدت‎ ‎بیشتری به خود گرفت. نخستین ایرانیانی که برای مأموریت و یا تحصیل به غرب سفر‎ ‎کردند، اسیر شبکه‏ فراماسونری غرب شدند؛ تعدادی از آنان چون عسکر خان افشار ارومی‎ ‎و ابو الحسن‏ خان ایلچی حلقه‏ نوکری غرب را به گوش آویختند و در ازای گرفتن حقوق از‎ ‎بیگانگان، به ترویج غرب‏گرایی و تأمین منافع آنها در ایران پرداختند. مشخصه‏ تمامی‎ ‎این فرنگ‌‏رفتگان، خود باختگی در مقابل مظاهر تمدن غرب و ترویج غرب‌‏گرایی در ایران‎ ‎بود تا جایی که میرزا فتحعلی آخوند زاده علت عقب‏ ماندگی ایرانیان را دین اسلام دانست. ‏با کودتای سوم اسفند 1299 و آغاز‎ ‎سلطنت رضاخان، روشنفکران غرب‏زده شکل جدیدی از تهاجم فرهنگی را در ایران ظاهر کردند.‏‎ ‎رضاخان در طول 20 سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ قومی، ملی و اسلامی ایران را بنا‏‎ ‎نهاد. با توجه به ضعف توانایی ‏های فکری و علمی او، چنین حرکت حساب‌شده ‏ای‎ ‎نمی ‏توانست حاصل درک و بینش شخصی وی باشد. او با حضور مستشاران متعدد غربی و همکاری و‏‎ ‎اقتدار روشنفکران وابسته در دستگاه حکومت خود، تدارک این حرکت ضد فرهنگی را فراهم‎ ‎نمود. برای مثال، سید حسن تقی ‏زاده که سمبل مدافعان ترویج کامل و بی‏ حد و مرز‎ ‎معیار‌های غربی در کشور و گرداننده‏ اصلی مجله‏ شبه روشنفکری کاوه است‎ ‎می ‏نویسد‎:‎‏"وظیفه‏ اول همه‏ وطن‏ پرستان ایران‎ ‎قبول و ترویج تمدن اروپا، بلا شرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و‎ ‎عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان است، بدون هیچ‎ ‎استثنا. به سخن دیگر ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً، فرنگی‌مآب شود و بس."‏
مقام معظم رهبری پیرامون تاریخچه‎ ‎تهاجم فرهنگی می فرمایند: " این تهاجم فرهنگی از چه وقت شروع شد؟ مشخصا از دوران‏‎ ‎رضاخان شروع شد . البته قبل از او ، مقدمات آن فراهم شده بود . کارهای فراوانی شده‎ ‎بود. روشنفکر های وابسته در کشور ما کاشته شده بودند.
نمی دانم آیا جوان های نسل ما‎ ‎و نسل انقلابی،تاریخچه این 200 - 150 سال را درست خوانده اند یا نه؟ من همه دغدغه‏‎ ‎ام این است که جوان انقلابی امروز ، نداند ما بعد از چه دورانی، امروز در ایران‎ ‎مشغول چنین حرکت عظیمی هستیم . تاریخچه این 200 - 150 سال اخیرـ ‏‎ ‎از دوران اواسط‎ ‎قاجار به این طرف ، از دوران جنگ‌های ایران و روس به این طرف‏‎ - ‎را بخوانید و‎ ‎ببینید چه حوادثی بر این کشور گذشته است. یکی از این حوادث ، ایجاد جریان روشنفکری‎ ‎وابسته است . نمی شود بگوییم در ایران روشنفکر نداشتیم . همیشه و در همه عصر ها و‏‎ ‎دوران ها، روشنفکرهایی بوده اند ؛ مردمانی که جلو تر از زمان خود را می دیدند و بر‎ ‎همین اساس می‌اندیشیدند و حرکت می کردند . اما غرب مسلط به تکنولوژی و علم ، روزی‎ ‎که خواست در ایران، پایگاه تسلط خودش را مستحکم کند ، از راه روشنفکری وارد شد‎. این شروع تهاجم فرهنگی غرب ، ربطی به آحاد مردم غرب نداشت . افکار عمومی غرب از همه‎ ‎این حرفها بی اطلاع اند. این کار همان سیاستمدارها بود . تهاجم از آنجا شروع شد و‎ ‎این تهاجم در دوران جدید پهلوی، شکل های گوناگونی پیدا کرد. یعنی در دوران بیست‏‎ - ‎سی سال آخر حکومت پهلوی ها ، این تهاجم ، شکل‌های خطرناکتری پیدا کرد.‏


روزنامه رسالت ۱۳۹۰/۱۰/۲۱