20 مرداد 1400
تاریخ تهاجم فرهنگی درایران
تهاجم فرهنگی ، فرایند نظام مند و هدفدار تزریق ویروس های فکری ، اخلاقی و رفتاری از سوی جریان سلطه گر است که به منظور آلوده سازی ، ایجاد مسمومیت و منفعل سازی جامعه مورد نظر و در نهایت ایجاد، تداوم و گسترش سلطه فرهنگی در گروه یا جامعه هدف صورت می گیرد.
تهاجم فرهنگی حرکتی است مرموزانه، حساب شده، با برنامه ریزی دقیق که با استفاده از شیوه ها و ابزار و امکانات متعدد و متنوع برای سست کردن باورها،دگرگونی ارزشها ، انحراف اندیشه ها ، تغییر و تبدیل آداب و سنن و نابودی اصول اخلاقی حاکم بر یک جامعه انجام می گیرد.
تهاجم فرهنگی عبارت است از هجوم یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی به بنیادهای فرهنگی یک ملت به منظور بی هویت کردن و سپس اسیر کردن آن ملت و اجرای مقاصد خاص و مورد نظر خویش از طریق یک برنامه مشخص و از پیش تعیین شده در محیط هایی که یک فرهنگ ملی و مدافع حیثیت خود وجود دارد. اولین هدف تهاجم فرهنگی ، از میان بردن یا تضعیف فرهنگ بومی و سپس جایگزینی آن با فرهنگ وارداتی مورد نظر است . به عبارت دیگر ، تهاجم فرهنگی عبارت است از پوچ و پوک و تهی کردن تفکر و ذهنیت و فرهنگ و تمدن ملی و اصیل یک جامعه و تضعیف شخصیت انسانی افراد آن با تحمیل ترس و هراس دائم و القای اصول فکر و تحمیل فرهنگ کشور مهاجم به جای آن و این جز با از دست دادن "خویشتن" و از دست دادن پایه های فکری و اخلاقی اصیل و ملی صورت نمی گیرد. هنگامی که غربی ها تهاجم فرهنگی را به کشورهای اسلامی آغاز کردند ، صفات و روحیات پسندیده خود را همچون نظم ، پژوهش و کنجکاوی در مسائل علمی و ... وارد نکردند ، بلکه تنها بی بند و باری اخلاقی و فساد را وارد این کشورها کردند تا از طریق آنها به چپاول و غارت منابع فراوان بپردازند.
مقام معظم رهبری در تبیین مفهوم تهاجم فرهنگی می فرمایند: "تهاجم فرهنگی به این معنی است که یک مجموعه سیاسی یا اقتصادی برای اجرای مقاصدخاص خود و اسیر کردن یک ملت به بنیانهای فرهنگی آن ملت هجوم می برند. آنها هم چیزهای تازه ای را وارد این کشور و ملت می کنند، اما به زور و به قصد جایگزینی آنها با فرهنگ و باورهای ملی آن ملت که نام این تهاجم فرهنگی است." ایشان در جای دیگری می فرمایند: "ما و همه دستاندرکاران فرهنگ در کشور باید باور کنیم که امروز آماج تهاجمات فرهنگی دشمنانمان هستیم؛ هم به صورت آمیختن فرهنگ انقلابی ما با چیزهایی که آن را از خلوص و کارایی می اندازد و هم به صورت مانع تراشیدن بر سر تربیت انسان های کارآمد و متخصص که بتوانند همه امور کشور را اداره کنند. شکی نیست که دشمن نسبت به همه اینها، به صورت جذب و ربودن و دزدیدن مغزها و استعدادهای درخشان از میان ما، برنامه ریزی کرده است. مسئله تهاجم فرهنگی که ما بارها روی آن تاکید کرده ایم یک واقعیت روشنی است. ما با انکار آن نمی توانیم اصل تهاجم را از بین ببریم ... نباید تهاجم فرهنگی را انکار کرد، تهاجم فرهنگی وجود دارد. اگر ما آن را انکار کردیم مصداق این فرموده امیرالمومنین صلوات الله علیه می شویم که "و من نام لم ینم عنه" شما اگر در سنگر خوابت برد به این معنا نیست که دشمن هم در سنگر مقابل خوابش برده است. تو خوابت برده و سعی کن خودت را بیدار کنی! ما باید توجه داشته باشیم که انقلاب فرهنگی در تهدید است کما اینکه اصل فرهنگ ملی و اسلامی ما در تهدید دشمنان است. ... مبارزه فرهنگی علیه جمهوری اسلامی در ساحتهای مختلف و در عرصه های مختلف وجود دارد، بر این اساس برنامه ریزی کنیم ...تهاجم فرهنگی، مثل خود کار فرهنگی، اقدام آرام و بی سر و صدایی است. یکی از راه های تهاجم فرهنگی این بوده است که سعی کنند جوان های مؤمن را از پایبندی های متعصبانه به ایمان، که همان چیزهایی است که یک تمدن را نگه می دارد منصرف کنند، همان کاری را که در اندلس، در قرن های گذشته کردند. یعنی جوان ها را در عالم به فساد و شهوترانی و میگساری و این چیزها مشغول کردند، این کار حالا هم دارد انجام می گیرد . . . صدای فرو ریختن ایمان و اعتقاد ناشی از تهاجم پنهانی و زیرزیرکی دشمن ـ اگر شما ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشید ـ خدای نخواسته، آن وقتی درمی آید که دیگر قابل علاج نیست، جوان جبهه رفته ما را اگر محاصره اش کردند، اگر اول یک ویدئو در اختیارش گذاشتند بعد او را به تماشای فیلم های جنسی وقیح وادار کردند، شهوت او را تحریک کردند و بعد او را به چند مجلس کشاندند، چه خواهد شد؟! وقتی تشکیلاتی وجود داشته باشد، جوان را در اوج نیروی جوانی فاسد می کنند و حالا دشمن دارد این کار را میکند."
برخی معتقدند که مبدأ تاریخی تهاجم فرهنگی غرب در ایران را باید از آغاز حکومت قاجاریه و کمی قبل از آن فرض کرد؛ زمانی که نادرشاه از دنیا رفت و ایران دچار آشوب و بینظمی شد و انگلستان تحرکات استعماری خود را در منطقه خاورمیانه شدت بخشید. شروع این حرکت را میتوان با تأسیس مذاهب جعلی، مانند وهابیگری در مذهب اهل سنت و شیخیگری و بهائیت در مذهب تشیع نام برد. این مذاهب جدید به منظور تغییر در اعتقادات واقعی دین اسلام و ایجاد اختلاف در میان مسلمانان طراحی شدند.
این حرکت استعماری در جامعه ایران از زمان اولین اعزام ایرانیان به غرب برای تحصیل و بازگشت آنان به کشور، شدت بیشتری به خود گرفت. نخستین ایرانیانی که برای مأموریت و یا تحصیل به غرب سفر کردند، اسیر شبکه فراماسونری غرب شدند؛ تعدادی از آنان چون عسکر خان افشار ارومی و ابو الحسن خان ایلچی حلقه نوکری غرب را به گوش آویختند و در ازای گرفتن حقوق از بیگانگان، به ترویج غربگرایی و تأمین منافع آنها در ایران پرداختند. مشخصه تمامی این فرنگرفتگان، خود باختگی در مقابل مظاهر تمدن غرب و ترویج غربگرایی در ایران بود تا جایی که میرزا فتحعلی آخوند زاده علت عقب ماندگی ایرانیان را دین اسلام دانست. با کودتای سوم اسفند 1299 و آغاز سلطنت رضاخان، روشنفکران غربزده شکل جدیدی از تهاجم فرهنگی را در ایران ظاهر کردند. رضاخان در طول 20 سال سلطنت خود، انهدام فرهنگ قومی، ملی و اسلامی ایران را بنا نهاد. با توجه به ضعف توانایی های فکری و علمی او، چنین حرکت حسابشده ای نمی توانست حاصل درک و بینش شخصی وی باشد. او با حضور مستشاران متعدد غربی و همکاری و اقتدار روشنفکران وابسته در دستگاه حکومت خود، تدارک این حرکت ضد فرهنگی را فراهم نمود. برای مثال، سید حسن تقی زاده که سمبل مدافعان ترویج کامل و بی حد و مرز معیارهای غربی در کشور و گرداننده اصلی مجله شبه روشنفکری کاوه است می نویسد:"وظیفه اول همه وطن پرستان ایران قبول و ترویج تمدن اروپا، بلا شرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان است، بدون هیچ استثنا. به سخن دیگر ایران باید ظاهراً و باطناً، جسماً و روحاً، فرنگیمآب شود و بس."
مقام معظم رهبری پیرامون تاریخچه تهاجم فرهنگی می فرمایند: " این تهاجم فرهنگی از چه وقت شروع شد؟ مشخصا از دوران رضاخان شروع شد . البته قبل از او ، مقدمات آن فراهم شده بود . کارهای فراوانی شده بود. روشنفکر های وابسته در کشور ما کاشته شده بودند.
نمی دانم آیا جوان های نسل ما و نسل انقلابی،تاریخچه این 200 - 150 سال را درست خوانده اند یا نه؟ من همه دغدغه ام این است که جوان انقلابی امروز ، نداند ما بعد از چه دورانی، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمی هستیم . تاریخچه این 200 - 150 سال اخیرـ از دوران اواسط قاجار به این طرف ، از دوران جنگهای ایران و روس به این طرف - را بخوانید و ببینید چه حوادثی بر این کشور گذشته است. یکی از این حوادث ، ایجاد جریان روشنفکری وابسته است . نمی شود بگوییم در ایران روشنفکر نداشتیم . همیشه و در همه عصر ها و دوران ها، روشنفکرهایی بوده اند ؛ مردمانی که جلو تر از زمان خود را می دیدند و بر همین اساس میاندیشیدند و حرکت می کردند . اما غرب مسلط به تکنولوژی و علم ، روزی که خواست در ایران، پایگاه تسلط خودش را مستحکم کند ، از راه روشنفکری وارد شد. این شروع تهاجم فرهنگی غرب ، ربطی به آحاد مردم غرب نداشت . افکار عمومی غرب از همه این حرفها بی اطلاع اند. این کار همان سیاستمدارها بود . تهاجم از آنجا شروع شد و این تهاجم در دوران جدید پهلوی، شکل های گوناگونی پیدا کرد. یعنی در دوران بیست - سی سال آخر حکومت پهلوی ها ، این تهاجم ، شکلهای خطرناکتری پیدا کرد.
روزنامه رسالت ۱۳۹۰/۱۰/۲۱