آنچه در کتابچه راهنمای وزارت دفاع آمریکا «مدیریت افکار» نامیده میشود
روز بعد از اعلام عمومی حکم کریستینا ، یکی از روزنامه های شهر نیویورک خبری با عنوان "هیچ پناهگاهی برای تروریست وجود ندارد" نوشت. شیوه اعمال مدیریت افکار بدین گونه است: اگر شک و تردید داری، بر دروغگویی پافشاری کن.
خبرگزاری تسنیم-گریگ گوما: دادگاه محاکه کریستینا برستر بعد از ظهر دوشنبه در اواسط ماه اکتبر به پایان رسید. صدور حکم به آسانی ممکن نبود. اعضاء هیئت منصفه با دو مانع بزرگ، اولی ترس و وحشت کریستینا و دیگری توجیه اقدامات او، مواجه بودند. آیا راه حل جلوگیری از سرکوب و فرو پاشی آلمان غربی عبور غیرقانونی از مرز بوده است؟ آنها توانایی تصمیم گیری نداشتند و نیازمند راهنمایی قاضی بودند.
قاضی کافرین که احتمال می داد بررسی های هیئت منصفه در روز سوم هم به جایی نرسد، آنها را گرد هم آورده و "دفاع ضروری" را تشریح کرد. او گفت دفاع ضروری تنها شامل مواردی می شود که ترس از آسیب وجود داشته باشد، به عنوان مثال؛ لوله تفنگی به سوی سر شما نشانه رفته باشد، و یا روبروی ببری قرار گرفته باشید. بنابراین حضور ببری در همسایگی شما، بهانه مناسبی برای عبور مخفیانه از مرزها نیست.
ولی با این توضیحات هم مشکل حل و فصل نشد. هیئت منصفه، به بررسی گواهی شاهدان پرداختند. تا کنون، بررسی و مشورت هیچ هیئت منصفه ای اینقدر طولانی نشده بود. سرانجام، در غروب 27 اکتبر 1978، حکم صادر شد. جرم او، فقط شرارت و بدکاری تشخیص داده شد و کریستینا از اتهام اصلی تبرئه شد.
با اعلام حکم تبرئه کریستینا، وکیل ایالات متحده آمریکا، ویلیام گری، که دسیسه هایش بی نتیجه مانده بود، به سراغ رسانه ها رفت. او اظهار کرد که کریستینا مدتی را در جنوب یمن گذرانده است. اگر چه این حقیقت توسط کریستینا تائید شد، ولی اثباتی برای تروریست بودنش نبود. گری ادعا می کرد که کریستینا وابسته به گروههای تروریستی است.
گری که تلاشهایش بی نتیجه مانده بود، از جو حاکم بر آلمان غربی سوء استفاده کرد، چرا که آلمان غربی یمن را به عنوان کشوری تروریستی قلمداد می کرد. از اینرو کریستینا، اگر چه تبرئه شده بود، در آلمان غربی مورد سخت گیریهای مجدد قرار گرفت. او زندانی بدون وثیقه دولتها شد و ماموران هر دو قاره اروپا و آمریکا او را مورد بازجویی های مداوم قرار می دادند.
روز بعد از اعلام عمومی حکم کریستینا ، یکی از روزنامه های شهر نیویورک خبری با عنوان "هیچ پناهگاهی برای تروریست وجود ندارد" نوشت. شیوه اعمال مدیریت افکار بدین گونه است: اگر شک و تردید داری، بر دروغگویی پافشاری کن.
ولی داستان کریستینا به اینجا ختم نشد. در ابتدا، هیئت منصفه اعلام کردند که جرم کوچک او مانع از پناهندگی او نمی شود. در فوریه آتی، دادگاه، او را به نه ماه زندانی محکوم کرد.
چون داستان شکنجه ها و فرار او قابل باور بودند، قاضی کافرین پیشنهاد گذشت و ملایمت را بیان کرد. ولی "خدمات مهاجرت و تابعیت" خواستار اخراج فوری او شد. در این زمان، جمهوری فدرال آلمان مدافع منافع آمریکا در اروپا محسوب می شد. و آلمان در سیاست های پولی و تجارت و استقرار موشک های هسته ای، حاکم اروپای غربی بود- همانطور که ایران، پیش از فرار شاه، حاکم امور مربوط به خلیج فارس بود. ولی آلمان به سیاست "مبارزه با تروریسم" ، که تهدیدی برای آزادی های مدنی بود، متعهد بود.
با پایان دهه 1970، سرکوب کردن مخالفان، در سرتاسر جهان قانونی شد. پس از واقعه گروگان گیری آلدو مورو، گروه ناتو در اروپا به رهبری آلمان به وجود آمد و دیگر کشورها از قبیل ایالات متحده آمریکا، کماندوهای لباس شخصی خود را- به منظور ایجاد شبکه ای جاسوسی- ایجاد کردند.
در چنین شرایطی، کریستینا، قربانی تغییرات سیاستی بین المللی شده و به جرم عبور مخفیانه از مرزی ، دو سال از عمرش را در زندانهای آلمان و آمریکا گذراند. پرونده کریستینا ثابت کرد که چگونه مبارزه علیه تروریست از مسیر خود خارج شده و زندگی افراد را به مخاطره می اندازد، افرادی که تنها هدفشان تغییر شیوه های اداره جهان است. به عنوان مثال؛ افرادی که طرفدار آزادی فردی مدنی هستند ، اصلاح طلبان زندان، معترضان ضد هسته ای، طرفداران خقوق زنان. بر خلاف ادعای به پایان رسیدن برنامه مقابله ای جاسوسی، گزارشها حاکی از آزار و اذیت، بد رفتاری ماموران مخفی با گروههای مسالمت آمیز، استراق سمع، و بازرسی های سرزده بود. با به پایان رسیدن دهه 1970، تروریسم، بهانه ای برای همه تاکتیکهای دولت بود.
در سال 1979، کریستینا، مبرا از هر گونه جرمی به خانه بازگشت. در پی موافقت پیچیده دو دولت، کریستینا توانست بدون آنکه حکمی مبنی بر دیپورت شدنش موجود باشد، به آمریکا بازگردد.زندگی او در آمریکا حقایقی را آشکار کرد- برای مثال؛ مامورانی که برای سرویسهای جاسوسی کار میکنند، گواهی دروغ در دادگاهها می دهند، و برخی از رسانه ها به منظور شایعه پراکنی فعالیت می کنند. در واقع ایالت ورمانت آمریکا شاهد به وجود آمدن یک دلهره تروریستی بود، تلاشی که جهت انحراف افکار عمومی و برای کسب دستاوردهای سیاسی به انجام رسید. FBI و ماموران قانون دروغ گقته بودند و تمام افرادی که از کریستینا دفاع کرده بودند تحت مراقبتهای ویژه بودند، تا طرحی از تروریسم بازسازی شود.
در اصل، تلاشهای انجام شده به منظور تحت تاثیر قرار دادن افکار و آراء عمومی بود، انچه در کتابچه راهنمای وزارت دفاع آمریکا " مدیریت افکار" نامیده می شود. با توجه به تعریف وزارت دفاع، "این تاکتیک شامل انتقال و انکار اطلاعات به منظور تحت تاثیر قرار دادن احساسات، انگیزه ها و استدلالهای فردی است. هدف نهایی تحت تاثیر قرار دادن دوست و دشمن و در یافت واکنشهای دلخواه است. مدیریت افکار، ترکیبی از طرح حقیقت، امنیت عملیات، پوشش و فریب، و عملیات روانی است."
در زمان حکومت ریگان، این تاکتیک، معروف به “سیاست عمومی” بود که در دولت بوش اول، رسما شامل اطلاعات غلط داخلی نیز می شد- در آن زمان، کمونیسم، ساندینیست ها، قذافی و افرادی که در لیست ضربت ریگان بودند مسبب هول و حشت مردم بودند- لیستی از اصلاحات کلینتون در "رهنمود "68" او مطرح شده است که در آن تمایزی میان بیگانه و هموطن قائل نشده است. زمانی که بوش دوم بر سر کار آمد، عنوان این تاکتیک به "تاثیرات استراتژیکی" تغییر داده شد.
پوشش چنین روایتهایی هزینه سنگینی خواهد داشت، هزینه هایی مانند؛ مورد جاسوسی قرار گرفتن، از دست دادت شغل، و یا بدتر. اگر چه این روایت در ابتدا توسط " روزنامه صدای دهکده" خریداری شد و در واپسین دقایق هزینه عدم انتشار آن پرداخت شد، ولی نشریات ترقی خواه آن را به چاپ رساندند.چند ماه پس از باز گشت به برلینگتون نویسنده این روایت به عنوان جانشین سردبیر مشغول فعالیت شد. " مدیریت افکار دولت " فعالیتهای جدیدی را در مورد او آغاز کرده بودند، ولی به نتیجه ای نرسیدند.
تسنیم
نظرات