پیام امام خمینی (س) و آزادی پاوه از نگاه شهید چمران
اشاره: دو واژه "پاوه" و "چمران" با هم گره خورده اند گره تاریخی. پاوه را پیام امام خمینی (س)، سلحشوری مردم و پایمردی و تدبیر چمران آزاد کرد. بازخوانی خاطرات او، اوج چمران و عظمت نقش امام را به خوبی نشان می دهد. او در جایی می نویسد: "پاوه، داستان شورانگیزى است که حماسهها خلق کرده، اسطورهها از خود به یادگار گذاشته و شهادتها و فداکارىهاى بىنظیرى را بر قلب خود ضبط کرده است و شاهد جنایتهایى بود که در تاریخ سابقه نداشته است."
صبح 27/5/58 بر بالاى دیوار خانه پاسداران بودم و به شهر مىنگریستم و گلوله از هر دو طرف، همچنان مىبارید؛ یک باره فریاد الله اکبر پاسداران به هوا بلند شد؛ پرسیدم مگر چه شده است؟ گفتند: امام خمینى (س) اعلامیهاى صادر کرده است؛ اعلامیهاى تاریخى که اساس بزرگترین تحولات انقلابى کشور ما به شمار مىرود. امام خمینى (س)، فرماندهى قوا را به دست مىگیرد و فرمان مىدهد که ارتش باید در عرض 24 ساعت، خود را به پاوه برساند و ضد انقلاب را قلع و قمع کند.
***
من اصلا خبر نداشتم که اخبار هولناک پاوه، به کسى برسد و امام خمینى (س) و ملت، از جریان پاوه با خبرند. فکر مىکردم که در محاصره ضد انقلاب در آن شب وحشتناک، به شهادت مىرسیم و تا مدتها کسى باخبر نمىشود؛ اما بىسیمچى شجاع ژاندارمرى، در حالى که اتاقش زیر رگبار گلولهها فرو مىریخت، خود به زیر میز رفته و درازکش و میکروفن به دست، همه جریانات را به کرمانشاه مخابره مىکرد.
***
در پاوه، پیرمردى 60 ساله به سراغم آمد؛ با ریش سفید و درخواست کرد که او را به صف اول معرکه بفرستم تا به شهادت برسد. از او پرسیدم که چه تعلیماتى دیده است که چنین آرزویى دارد؟ با التماس و تضرع مىگفت: افتخار شهادت را از من سلب نکنید. جوان دیگرى هم به سراغم آمد که تک و تنها، فاصله کرمانشاه - پاوه را طى کرده بود و به هیچ گروه و کمیتهاى وابستگى نداشت؛ مىگفت که یکه و تنهاست؛ در دنیا، هیچ چیز ندارد؛ حتى اسلحه هم ندارد و تنها چیزى که دارد، یک جان است.
یکى را مىدیدید که با یک کامیون هندوانه آمده است. کسى را دیدم که از خوزستان آمده بود و یک وانت شیرینى و شکلات آورده بود و پخش مىکرد.
***
تا آن لحظه که فرمان تاریخى امام صادر شد، ما حالت تدافعى داشتیم؛ اما بعد از فرمان منقلب کننده امام، دیگر جاى سکوت و تماشا نبود؛ وقت حرکت و قاطعیت و شجاعت بود.
آن جا بود که یک گروه پنج نفرى از پاسداران را به فرماندهى اصغر وصالى و چند نفر از اکراد، با یک آرپىجى مأمور کردم که به بالاى بزرگترین کوههاى مسلط بر پاوه بروند و این پایگاه را از دست دشمن خلاص کنند. به خدا سوگند! این جوانان آن چنان عاشق و شیفته شهادت پیش مىرفتند که براى خود من غیر قابل تصور بود. از روى لبه کوه، تمام قد، با قد برافراشته مىدویدند. دشمن مىتوانست بایستد و همه آنها را بر خاک بریزد؛ زیرا سنگرى محکم، قلعهاى محکم بر بالاى کوه داشت؛ ولى فرمان امام، آن چنان تحولى به وجود آورده بود، آن چنان ایمانى در دل جوانان ما ایجاد کرده بود و آن چنان خوف و وحشتى در دل دشمن انداخته بود که دشمن مىگریخت و دستان ما به سهولت به سوى آنان حمله مىکردند؛ بالاخره این قله بلند را به سادگى و به سهولت به زیر سلطه خویش در آوردند.
سه گروه، هر گروه پنج نفر از دوستان خود را تجهیز کردیم و آنها از سه طرف به سمت فرودگاه حمله کردند. به آنها گفته بودم که بعد از تصرف فرودگاه، تا تپه اول پیش بروند و در بالاى تپه مستقر شوند. آنها تپه اول را تسخیر کردند و به تعقیب دشمن پرداختند؛ تپه دوم را نیز به تصرف در آوردند و به تپه سوم رسیدند؛ تپه سوم را نیز تسخیر کردند. همان بیمارستان مخوف را بدون هیچ تلفات و خسارتى، به تصرف خویش در آوردند و دشمن از هر طرف فرار کرد و شهر را تخلیه نمود.
***
راستى که شب پیش که شب شهادت، شب ناامیدى، شب شکست و سقوط بود، با فرمان امام، آن چنان تغییر کرد که شب بعد به شب آرامش، شب امید و شب پیروزى مبدل شد.
چه کسى مىتوانست چنین معجزهاى به وجود آورد که از یک شب هولناک و یک نقطه تاریک، چنین تحول و تحرکى خلق کند که مبدأ جنبش و حرکت و پیشروى به سوى انقلاب راستین اسلامى باشد.
در این چند روز مصیبت، مىتوانم به جرأت بگویم که حتى یک قطره اشک نریختم و در برابر سختترین فاجعههاى منقلب کننده، با این که در درون خود گریه مىکردم؛ ولى در ظاهر، قدرت خود را به شدت حفظ مىنمودم تا لحظهاى که در فرماندارى، به عکس امام برخوردم؛ یک باره سیل اشک ریختن کرد و همه عقدهها و فشارها و ناراحتىها آرامش یافت و خوب احساس مىکردم که فقط یک قدرت روحى بزرگ، در یک ابرمرد تاریخ، قادر است چنین معجزهاى کند.
***
پاوه، میعادگاه فداییان راه خدا با طاغوتیان است که به قدرت ایمان و شهادت، بر نیروهاى کفر و ظلم و جهل پیروز شدهاند.
پاوه، داستان شورانگیزى است که حماسهها خلق کرده، اسطورهها از خود به یادگار گذاشته و شهادتها و فداکارىهاى بىنظیرى را بر قلب خود ضبط کرده است و شاهد جنایتهایى بود که در تاریخ سابقه نداشته است.
پاوه، اسمى لطیف است که در آن خشنترین قتل عامها صورت گرفته است.
پاوه با قلههاى سر به فلک کشیدهاش، نمودار همت بلند جانبازان راه حق و اراده سخت و پولادین مبارزان انقلاب اسلامى ایران است.
پاوه که از جویبارها و چشمهسارها و مرغزارها و بوستانهایش، نسیم ملایمى مىوزد، بوى خون بىگناهان را پخش مىکند و ناله زنجیریان و شیون مادران داغ دیده را منتشر مىنماید.
کردستان، شهید مصطفى چمران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
نظرات