بررسی دامنه نفوذ آمریکایی‌ها به ایران در دهه 40


زهرا رنجبر کرمانی
7500 بازدید
ایران آمریکا نفوذ

بررسی دامنه نفوذ آمریکایی‌ها به ایران در دهه 40

سابقه تاریخی حضور مستشار در ایران، به زمانی باز می‌‌گردد که تماس‌ با غرب اجتناب‌‌ناپذیر شد. نظام ایران در نسبت با اکتشافات نو و دانش‌ها‌‌ی نوین، گسترش شهرنشینی و رشد سرمایه‌‌داری، دچار عقب‌‌ماندگی فراوان بود. در نتیجه، حاکمان ایران که به فاصله بسیار کشور با تمدن جدید غرب پی‌برده و ضرورت تاریخی انجام اصلاحات در عرصه‌ها‌‌ی گوناگون را درک کرده بودند، برای رفع عقب‌‌ماندگی‌‌ها، اقدام به استخدام کارشناسان از کشورهای پیشرفته نمودند.[1]

ورود کارشناس از کشورهای دیگر به ایران، قبل از هر چیز نیازمند برقراری رابطه با آن کشورها بود. دولت ایالات متحده آمریکا با تأسیس کنسولگری در سال 1883 م. در ایران روابط رسمی خود را با ایران آغاز کرد. قبل از آن و در زمان امیرکبیر، در سال 1851 م. به دنبال توسعه روابط میان دو کشور، پیمان دوستی و کشتیرانی منعقد شده بود. تا سالها بعد اما به سبب استیلای انگلیس و روس بر ایران و منافع اندک آمریکا در ایران، دو کشور نماینده سیاسی و کنسولی در پایتخت‌‌های یکدیگر نداشتند.[2]

روابط غیررسمی میان آمریکا و ایران اما سابقه‌ای دیرینه‌تر دارد. در سال 1829 م. دو کشیش آمریکایی برای بررسی امکان فعالیت‌ها‌‌ی تبلیغی به آذربایجان آمدند و پس از بازگشت گزارشات خود را به جمعیت مبشرین پروتستان ارائه دادند. در نتیجه از جانب این جمعیت، میسیونی به ریاست دکتر پرکینز به ایران آمد. وی تا سال 1826م. یک کلیسا، یک مدرسه، یک بیمارستان، چاپخانه و کتابخانه کوچک در ارومیه احداث نمود.[3]

پس از قاجار و در زمان پهلوی، روابط ایران و غرب به شدت بالا گرفت. به لحاظ سیاسی، ضعف روزافزون در مقابل جامعه صنعتی غرب تا حدی‌که اختیار شاه کشور نیز به دست بیگانه افتاد و به لحاظ فرهنگی، جایگزینی پذیرش تجدد به جای تمدن و به لحاظ اقتصادی، تبدیل ایران به یکی از اقمار کشورهای صنعتی که تأمین‌کننده مواد خام ایشان و بازار مصرف کالاهای صنعتی‌شان بود از خصوصیات این دوران بود. در فاصله میان کودتای سیدضیاء تا سقوط دولت بختیار، این خطوط ویژه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که گذشته‌ای چند صد ساله داشت، بر ایران حاکم بود. در این بین، آمریکا با تبدیل به اولین قدرت اقتصادی جهان بعد از جنگ جهانی دوم و با ضعیف شدن استعمارگران کهن وارد کارزار شد. این کشور در اوایل قرن بیستم به بزرگترین قدرت جهان تبدیل و تولید‌کننده یک چهارم گندم، یک دوم پنبه و سه چهارم ذرت جهان شد. در صنعت، مصرف‌کننده 36 درصد نفت جهان و با تولید 32 میلیون تن فولاد اولین کشور در این عرصه بود. تولید سالانه این کشور در اتومبیل‌سازی 12 برابر دومین تولیدکننده جهان یعنی فرانسه بود. با ورود استعمارگران کهن به جنگ جهانی و تضعیف قدرت ایشان، قدرت آمریکا فزونی یافت و حتی انگلستان را از تک تک مستعمراتش بیرون راند. از این زمان یعنی پایان جنگ جهانی دوم و به‌ویژه پس از روی کار آمدن دولت مصدق، حضور آمریکا در ایران بیش از پیش مشاهده می‌‌شود.[4]

زمینه‌ها‌‌ و علل توجه آمریکا به ایران را می‌‌توان به اختصار به صورت زیر برشمرد:

1ـ یافتن بازار مصرف تولیدات روزافزون صنایع و کارخانجات آمریکایی

2ـ موقعیت استراتژیک ایران در خاورمیانه و داشتن مرزهای طولانی با شوروی

3ـ دارا بودن منابع نفتی فراوان

4ـ مجاورت ایران با خلیج فارس

5ـ مبارزه با اسلام‌گرایی در خاورمیانه[5]

اما حکومت پهلوی نیز برای توجه به آمریکا دلایل خودش را داشت. محمدرضا پهلوی که در دهه بیست در مواجهه با بحران آذربایجان دچار گرفتاری فراوان شده بود، پس از مداخله مثمرثمر آمریکا در خاتمه این بحران، تصمیم گرفت علاوه برحفظ روابط حسنه با انگلیس، به قدرت جدید و قویتر یعنی آمریکا روی آورد. در نتیجه این سیاست، دولت که برای اداره امور کشور نیازمند پول و سرمایه بود از آمریکا کمک خواست و آمریکا شرایط اعطای وام به ایران را فراهم نمود و این سرآغاز ورود مستشاران آمریکایی در حوزه‌ها‌‌ی مالی، نظامی، دارایی، اقتصادی، پزشکی و کشاورزی به ایران بود.[6]

در اواخر دهه سی ایران با بحران‌ها‌‌ی سیاسی و اقتصادی متعددی مواجه بود. عدم توفیق دولت در اجرای طرح‌های اقتصادی‌اش، افزایش هزینه‌ها‌‌ی نظامی، افزایش تورم، افزایش واردات، تجدید حیات جریان‌های مخالف رژیم و تداوم سیاست سرکوب و اختناق، همه از علل و نتایج این بحران‌ها بودند.[7] بنابراین در سالهای اول دهه 40ش. رژیم برای خاموش کردن صدای مخالفان و جلب نظر موافقان و تبدیل ایران به یک کشور پیشرفته صنعتی مبتنی بر نظام سرمایه‌داری، بهبود وجهه رهبرانش و ارائه چهره‌‌ای اصلاح‌طلب و ترقی‌خواه از شاه، تصمیم به اعمال اصلاحاتی در حوزه‌‌های اقتصادی- اجتماعی گرفت و برای این منظور از هدایت و راهنمایی آمریکا که هدفی جز حفظ نظام‌های سیاسی موجود در منطقه نداشت بهره برد.[8] این اصلاحات، زمینه‌ساز ورود همه آن چیزهایی بود که به نام ساختار صنعتی شناخته می‌‌شد: سرمایه، تجهیزات، کارخانجات و فن‌آوری که با نظر و دیدگاه‌های صادرکنندگان غربی‌شان و بدون توجه به شرایط و نیازهای داخلی ایران وارد می‌‌شد. خلاصه اینکه تبدیل ایران به یک «نظام سرمایه‌‌داری هدایت شده»، هدف آمریکاییان از همراهی شاه برای انجام اصلاحات اقتصادی ـ اجتماعی در اوایل دهه 40ش. بود.[9]

در ادامه به سه مورد از قراردادهایی که در اوایل دهه 40ش. میان ایران و آمریکا منعقد و موجب ورود مستشاران فنی آمریکایی به ایران گردید اشاره می‌شود. اولین قرارداد رسمی که در این برهه زمانی میان دو کشور امضاء شد، «موافقتنامه عمومی برای همکاری اقتصادی» بود که در آذر 1340ش. منعقد شد. برای ارائه شمایی از محتوای این قبیل قراردادها به یکی از مواد آن پرداخته می‌شود. در ماده چهارم این موافقتنامه آمده است: «دولت شاهنشاهی ایران یک هیئت مخصوص و کارمندان آن را برای اجرای تعهداتی که دولت ایالات متحده آمریکا به موجب این توافقنامه دارد خواهد پذیرفت و این هیئت مخصوص و کارمندان آن را از نظر مزایا و مصونیت‌های سیاسی به تناسب و رتبه و مقام آنها جزء هیئت‌ها‌‌ی سیاسی دولت ایالات متحده آمریکا خواهد نمود و با این هیئت مخصوص و کارمندان آن همکاری کامل به عمل خواهد آورد. ... به استثنای اتباع ایران و کسانی که در ایران اقامت دائمی دارند، تمام کارمندان از جمله کارمندان دولت ایالات متحده امریکا یا مؤسسات وابسته به آن ایالات، افرادی که با دولت ایالت متحده آمریکا یا دولت شاهنشاهی ایران یا هر مؤسسه وابسته به دولت ایالات متحده آمریکا یا دولت شاهنشاهی قرارداد دارند یا مؤسسات دولتی و خصوصی که قرارداد دارند و برای انجام کارهای مربوط به این موافقتنامه در ایران هستند، از مالیات بر درآمد و مالیات مربوط به امنیت اجتماعی که در ایران وضع و دریافت می‌شود و از مالیات خرید تملک استفاده یا فروش اموال منقول(که شامل یک اتومبیل هم است) که برای استفاده شخصی دارند معاف می‌باشند. این‌گونه کارمندان و افراد خانواده آنها نسبت به پرداخت عوارض گمرکی و مالیات بر واردات و سایر مالیات‌ها‌‌ و عوارض و حقی که از اموال شخصی(که شامل یک اتومبیل هم است) اخذ می‌شود و اسباب و ابزار و موادی که از خارج برای مصارف شخصی به ایران می‌‌آورند، مشمول همان معامله‌ای خواهند بود که دولت شاهنشاهی ایران نسبت به مأمورین سیاسی سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران معمول می‌‌دارد.»[10]

تفاوت بارزی که این موافقتنامه با قرادادهای پیش از خود داشت امتیازات وسیعی بود که به اتباع آمریکایی که به عنوان مستشار در ایران فعالیت می‌کردند داده شده بود. این امتیازات، سرآغازی بود بر احیای کاپیتولاسیون دوم (کاپیتولاسیون اول مربوط به قرارداد ترکمانچای بود) یعنی معافیت مستشاران فنی آمریکایی از محاکمه در دادگاه‌های ایران. تصویب این لایحه در سال 1343ش. با مخالفت گسترده مردم و روحانیون مواجهه و نهایتاً منجر به تبعید امام خمینی به ترکیه در 13 آبان 1343ش. گردید.[11]

موافقتنامه دیگری که همان روند مشابه موافقتنامه همکاری اقتصادی را طی کرد، موافقتنامه خدمت افراد گروه صلح آمریکا در ایران بود که در تاریخ شهریور 1341ش. به امضای طرفین رسید. به موجب این قرارداد مقرر شد گروهی از اتباع آمریکایی به هزینه دولت ایران به عنوان کارکنان سپاه صلح آمریکا در مدت زمان معین برای انجام کارهای مورد توافق، در ایران زندگی و کار کنند و دولت ایران ایشان را از مالیات معاف کند.[12] هدف این قرارداد اعمال نفوذ هر چه بیشتر آمریکا در ایران بود تا از نفوذ احتمالی کمونیسم جلوگیری نماید.[13]

در آبان 1343ش. موافقتنامه تأمین هزینه مبادلات فرهنگی، میان دو کشور منعقد شد. این موافقتنامه با هدف «ایجاد تفاهم متقابل بیشتر بین ملت ایران و ملت ایالات متحده آمریکا از طریق ارتباطات فرهنگی» صورت گرفته بود. بدین منظور، آمریکا متعهد شد وجوهی را در اختیار ایران قرار دهد تا به مصارفی چون: 1ـ تأمین مخارج مطالعه و تحقیق و تعلیم اتباع آمریکا در ایران یا اتباع ایران در داخل یا خارج آمریکا، 2ـ تأمین مخارج بازدیدها و مبادله محصلین واستادان ایران و آمریکا و 3ـ تأمین مخارج سایر برنامه‌ها‌‌ی آموزشی ـ فرهنگی برسد.[14]

قرارداد کمک‌های نظامی آمریکا به ایران نیز از دیگر قراردادهایی بود که گروه پرشماری از مستشاران نظامی آمریکا را به ایران روانه کرد. «در اواخر دهه 40ش. و همزمان با روی کار آمدن نیکسون در آمریکا، شاه به ژاندارمی منطقه خلیج فارس برگزیده شد و مسئولیت یافت منافع آمریکا را در این منطقه تضمین کند. از این پس، سیل تسلیحات نظامی آمریکا به ایران با پول نفت ایران سرازیر شد و هزاران مستشار نظامی آمریکایی به ایران آمدند تا ارتش ایران را در انجام تعهدات جدیدش یاری دهند.»[15]

در مجموع می‌توان گفت دولت آمریکا از طریق ارسال مستشارانش به ایران، پروژه نفوذ در ایران را از طرق زیر پی‌می‌‌گرفت:

1ـ ترویج فرهنگ و نوع نگاه آمریکایی

دولت آمریکا از قرن نوزدهم دریافته بود که برای تسلط بر منطقه مسلمان‌نشین خاورمیانه باید از فعالیتهای سیاسی ـ ایدئولوژیک بهره گیرد. پس از آن تا پایان حکومت پهلوی، هیئت‌‌های مذهبی را برای ترویج مسیحیت و تخریب اسلام به ایران می‌‌فرستاد. این افراد علاوه بر این وظیفه داشتند که مبلغ دیدگاه عدم ورود اسلام به سیاست و بسنده کردن روحانیت به درس و بحث خویش باشند.[16] ایجاد پروژه‌‌های ارتباطات فرهنگی نیز راهی دیگر در گسترش فرهنگ آمریکایی در ایران بود.

2ـ نفوذ در نخبگان سیاسی کشور و تربیت افرادی برای گرفتن پست‌های حساس در آینده

دولت آمریکا از طریق کمک به توسعه آموزش و پرورش، درصدد بود نسلی از نخبگان را تربیت کند که مجری سیاست‌ها‌‌ی آمریکا در ایران باشند. بنابراین افرادی را به ایران فرستاد تا به تأسیس مدارس در مناطق مختلف کشور اقدام نمایند. اینان، فعالیت گسترده‌ای را برای تنظیم اصول آموزشی ایران مطابق الگوی آمریکایی آغاز نمودند. در نتیجه این فعالیت‌ها، تحصیل‌کردگان زیادی وارد سیستم اداری- سیاسی ایران شدند که حافظ منافع آمریکا بوده و به فرهنگ آمریکایی دلبستگی داشتند.[17]

3ـ اعطای کمک‌ها‌‌ی نظامی

افزایش کمک‌ها‌‌ی نظامی آمریکا مساوی بود با افزایش حضور مستشاران نظامی این کشور در ایران. این مستشاران با هدف تقویت وضع موجود و سرکوب شورش‌ها‌‌ی داخلی وارد ایران می‌‌شدند. تقویت ساواک و نیروی پلیس در سراسر کشور از جمله فعالیت‌های ایشان در جهت نیل به اهداف فوق بود.[18]

در پایان باید گفت مستشاران آمریکایی در ایران، مجری پروژه‌‌ای بودند که مبتنی بر استعمار نو و وابستگی هر چه بیشتر ایران به آمریکا بود.

پی‌‌نوشت‌‌ها:

[1]. سلیمی، ابتهاج، 1390، «مستشاران خارجی در ایران، از آغاز ورود تا سلطنت محمد شاه قاجار»، در تاریخ روابط خارجی، تابستان 1390، شماره 47، از صفحه 77 تا 96، صص 78 و 79.

[2]. تخشید، محمدرضا و سید محمدعلی علوی، 1395، «روابط ایران و آمریکا، از گامهای اعتمادساز تا برخوردهای زورمدار»، در اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، بهار 1395، شماره 303، از صفحه 74تا 87.

[3]. مهرداد، محمود، 1383، «روابط ایران و آمریکا»، در یاد، پاییز و زمستان 1383، شماره 73 و 74، از صفحه 201 تا 224، ص 202.

[4]. قرگزلو، ناصر، 2006م، از انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی، پاریس: بی‌نا، صص 5 و 6.

[5]. سپهری، یداله، 1396، «رفتارشناسی آمریکا در قبال رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی»، در مطالعات انقلاب اسلامی، تابستان 1396، شماره 49، از صفحه 115 تا 138، صص 119و 120.

[6]. همان، ص 121.

[7]. بداقی، حمیدرضا، 1387، بررسی روابط سیاسی ایران و ایالات متحده آمریکا، تهران: مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص 136.

[8]. همان، صص 168و 169.

[9]. همان، صص 168و 169.

[10]. همان، صص 161و 162.

[11].نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها،1384،انقلاب اسلامی ایران،قم:دفترنشر معارف، ص 98.

[12]. بداقی،همان، ص 163.

[13]. همان، ص 165.

[14]. همان، صص 165و 166.

[15]. نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، همان، ص 128.

[16]. سپهری، همان، ص 122.

[17]. همان، صص 122و 123.

[18]. همان، ص 125.


پایگاه انقلاب اسلامی اول مهر ماه 1397