مظالم انگلیس در بین النهرین
1232 بازدید
مقدمه
: ادعای قیمومیّت انگلستان بر بین النهرین(عراق)پس از پایان جنگ جهانی اول،واکـنشهای گوناگونی در کشورهای متعدد جهان،بویژه کشورهای خاورمیانه ،ایجاد کرد که بیشترین و مؤثرترین آن-چـنان که انتظار می رفت-در کشور ایـران بـه وجود آمد؛گذشته از اعتراضها و سخن رانیها،تظاهرات و نفی و تکذیب هرگونه ادعای قیمومیّت بر عراق،کتابچه ای به نام مظالم انگلیس در بین النهرین در چاپخانه مجلس شورای ملی چاپ و منتشر شد که شرح اوضاع داخـلی عراق و چگونگی مقابله با ادعای دولت انگلیس را در بر می گرفت.از آنجا که انتشار این کتابچه،مذاکراتی را در مجلس در پی داشت که بیان کننده سمت و سو و نوع نگاه ایرانیان در برابر این پدیده قرن حاضر است،لازم می نماید بـه چـگونگی تصویب،چاپ و نشر آن در مجلس شورای ملی بپردازیم .
در جلسه بعد از ظهر روز پنجشنبه،27 جدی(دی)1301/30 جمادی الاول 1341،در چهارمین دوره مجلس شورای ملی،میرزا محمد خان دانش بزرگ نیا،نماینده نیشابور،از میرزا احمد خان قوام السـلطنه(قـوام)،رئیس الوزراء وقت،خواستار پاسخ به دو سؤال او شد؛سؤال نخست وی درباره کنفرانس لوزان و چگونگی عضویت ایران در آن بود که قوام السلطنه دلایل عدم عضویت دولت ایران را در آن برشمرد و بسیاری از مسائل و موضوعات مطرح شـده در کـنفرانس لوزان را بی ارتباط با دولت ایران دانست.سؤال دوم دانش،که گفتگو درباره آن در جلسات بعدی نیز ا دامه یافت،درباره مسائل بین النهرین و ادعای قیمومیّت انگلستان بر این ناحیه(عراق)بود.او به قـوام السـلطنه گـفت:«این دو روزه شایع شده دولت ایـران قـیمومیت انـگلیس را بر بین النهرین تصدیق کرده،اگرچه این مسئله صحت داشت می بایستی به مجلس بیایید.در هر صورت بنده از نقطه نظر علاقه سیاسی دولت ایـران،مـیل دارمـ بدانم از طرف دولت ایران چنین مسئله [ای ]تصدیق شده است یـا نه؟استدعا دارم اگـر غیر از این است تکذیب فرمایید.»
قوام السلطنه در پاسخ،با اشاره به اینکه ادعای انگلستان مربوط به تصمیم دولتهای درگـیر در جـنگ جـهانی اول بوده،ادعای دولت انگلیس را بی ارتباط با دولت ایران دانست،اما تـصریح کرد که«باید حکومت و استقلال بین النهرین موافق میل کامل و آمال اهالی بین النهرین باشد.»سپس افزود:«بـرای اطـلاع عـرض می کنم دولت ایران به هیچ وجه حکومت جدید بین النهرین را به رسمیت نـشناخته اسـت.»
قوام السلطنه،که این سخنان را به عنوان یک مقام ارشد و رسمی دولت ایران بیان می کرد، مورد تـحسین نـمایندگان مـجلس شورای ملی قرار گرفت و دانش نیز برای تأکید بیشتر بر سخنان او،پیـشنهاد کـرد کـه این تکذیبیه از سوی دولت ایران در جراید و مطبوعات کشور منتشر گردد. اما نظر جمعی از نمایندگان غـیر از آن بـود:«آقـا در مجلس علنی رسما این مسئله تکذیب شد.جرائد هم خودشان خواهند نوشت.»
پس از دانش،سـید حـسن مدرس در ادامه همان جلسه به مسئله بین النهرین پرداخت و از اوضاع داخلی آنجا سـخن گـفت.وی بـا اشاره به«یک اطلاعات و نوشتجات ،و بلکه یک احکامی از حجج اسلام عتبات عالیات راجع بـه وضـعیات بین النهرین»تاریخچه مختصری از نزدیکی فرهنگ،دین و سرزمین ایران و بین النهرین-که عـراق نـامیده مـی شد-بیان کرد .سپس به قراردادی که در عراق میان دولت انگلیس و ملک فیصل،پادشاه جدید عـراق،امـضا شده بود اشاره کرد و پس از شرح اوضاع داخلی عراق گفت:«بنده با ایـن تـرتیبی کـه نسبت به دخالت انگلیس در بین النهرین عرض کردم ،در این مجلس که مرکز مسلمانان است و مـی توانم بـگویم تـوجه اکثر مسلمانان دنیا به ایران است اظهار تنفر از این فشار و ناملایماتی [می کنم ]که از طـرف انـگلیسیها به اهالی بین النهرین وارد می آید.»
بعد از مدرس،سلیمان میرزا اسکندری،نماینده مردم تهران،سخن رانی کرد و تـاریخچه ای از روابـط موجود میان ایرانیان و مردم عراق را بیان کرد ؛او ضمن اشاره به آثار پادشـاهان قـدیم ایران در بین النهرین و انتخاب برخی از شهرهای آنـ سـرزمین بـه عنوان پایتخت ایران،عراق را بخشی از ایران دانـست و مـتذکر شد که بعد از اسلام،عراق به عنوان مرکز مذهبی ایرانیان مورد توجه قـرار گـرفت و به علت وجود اماکن مـشرفه در آن سـامان،همه سـاله ایـرانیان بـی شماری به عراق سفر می کنند،یا هـمه ایـرانیان آرزوی زیارت آن اماکن را در سر دارند .ازاین رو از دیگر نمایندگان و حاضران در جلسه پرسید:«چطور مـمکن اسـت تصور کرد یک نفر ایرانی مـسلمان، خواه از نظر[ایرانی بودن ]و خـواه از نـظر مذهب بتواند یک لحظه از فـکر عـراق عرب خارج شود و خدای ناکرده در قلبش تصور کند که این سرنوشت عراق عـرب و صـدماتی که به هالی آن صفحه وارد مـی آید،غـیر از صـدماتی است که بـه مـا وارد می شود.تمام در این زحـمت و مـحنت شریک و سهیم هستیم و صدماتی است که بر ما[نیز]وارد می آید.»
سلیمان میرزا در سخن رانی خود بـه هـمان اسناد و مدارکی اشاره کرد که پیـش از او مـدرس به عـنوان «احـکام حـجج اسلام عتبات عالیات»از آنـها یاد کرده بود.وی این اسناد را در دست داشت و هنگام سخن رانی،به نمایندگان نشان می داد:«تلگرافاتی کـه عـلما و اهالی آنجا[بین النهرین ]بر علیه این مـعاهده [معاهده انـگلیس و مـلک فـیصل ]کرده اند تـماما سوادش اینجا مـوجود اسـت و اگر آقایان میل داشته باشند ممکن است مفصلا دیده شود.»
اسناد مورد اشاره سلیمان میرزا،مـکاتبات و اعـتراضاتی بـود که علما ،سران عشایر و طوایف و بزرگان عـراق دربـار مـعاهده امـضاء شـده بـا انگلیسیها صادر کرده بودند و طی آنها با ادعای انگلستان مبنی بر قیمومیت بر بین النهرین به مخالفت برخاسته بودند :«اوامری که آقایان علما بر علیه انتخابات صـادره فرموده اند عکسش اینجا موجود است.باز شرح قضیه وقایع و اعتصابات و زد و خوردهایی که ملیون عراق عرب فرمودند در اینجا موجود است...اوراقی که تمام رؤسا و مشایخ عراق عرق بر عدم رضایت نـوشته اند کـه هرکس رؤساء عراق عرب را بشناسد می داند،یکی یکی اینجا موجود است.»
هم زمان با ارائه این اسناد و اوراق،گروهی از نمایندگان اظهارکردند :«خوب است [این اسناد]طبع و توزیع شود.»
سلیمان میرزا در سخنان خود ارزش اسناد مـورد اشـاره اش را تا بدان حد دانست که گفت: «اگر امروز بخواهیم در عراق عرب رفراندوم [برگزار]کنیم و عقیده عمومی اهالی عراق عرب را بخواهیم [بدانیم ]همین اسنادی است که در اینجا[موجود]است.»
هـدف از ارسـال این اسناد و مدارک به مـجلس ایـران ، مهم ترین نکته ای بود که سلیمان میرزا در پایان سخنان خود بدان اشاره کرد و برای روشن ساختن اذهان عمومی جامعه ایران گفت: «چون برای آنها[مردم عـراق ]محل و مـلجائی نبود که مطالب خـود را بـگویند به ایران فرستادند.امروز بهترین روزی است که مطالب برادران مذهبی عراق عرب را به تمام عالم برسانیم...بنابراین به نام عالم اسلامیت و ایرانیت و شرافت عراق عرب همان طور که آقای مدرس فـرمودند،از تـمام این مظالم اظهار تنفر می کنیم و یک صدا[به ]برادران عرب خودمان می گوییم اگرچه از شما مسافتها دور هستیم ولی روحا و جسما،ظاهرا و باطنا با شما همراه و هم صدا هستیم و منافع شما منافع ما است و با هـم بـرادریم و در تمام مـصائب و صدمات با شما شریکیم و به قدری که از دستمان برآید و مطابق ترتیبات معموله مملکتی باشد،البته بدون اسـتثناء به شما کمک می کنیم و از تجاوزاتی که به شما می شود اظهار تـنفر مـی کنیم.»
شـیخ اسد اللّه محلاتی،نماینده کمره و محلات در مجلس ،نیز پس از سلیمان میرزا،سخنان کوتاهی ایراد کرد.او اظهار تنفر از این حـادثه را در مـجلس شورای ملی کافی ندانست و از مجلس خواست که به«دولت اخطار کند »که به«بـه سـایر دول پر تـست و تقاضا کند که اسباب آسایش اهالی بین النهرین را فراهم [آورده ]و رفع فشار از مسلمانان آنجا شود.»در پایـان هم پیشنهاد کرد که از سوی مجلس شرحی به دولت نوشته شود تا به تـمام دولتها متحد المآلی(اعـلامیه)بـدهد و بویژه از دولت انگلستان بخواهد آسایش را در بین النهرین برقرار کند و مردم آنجا را به حال خود واگذارد.
بحث و مذاکره درباره وقایع بین النهرین و اسناد مربوط به آن سرزمین در جلسه روز شنبه 29 دی 1301 نیز ادامه یافت و سلیمان مـیرزا با یادآوری مذاکرات جلسه گذشته گفت که«اگر مجلس در نظر دارد اسناد و مدارک مربوط به بین النهرین طبع و توزیع گردد بهتر است رأی گیری شود.»بحث در این باره با نظر میرزا حسین خان مـؤتمن المـلک(پیرنیا)،رئیس وقت مجلس،به جلسه بعد از تنفس موکول شد تا نمایندگان فرصت تصمیم گیری درست و قطعی را دارا باشند.
با شروع جلسه پس از پایان تنفسشیخ اسد اللّه سخنان سلیمان میرزا را یادآور شد و گـفت: «بـنده پیشنهاد می کنم اسناد راجع به عراق عرب که خدمت حضرت والا سلیمان میرزاست به خرج مجلس طبع و بین نمایندگان توزیع شود .»سخن او زمینه را برای مباحث تازه و طولانی فراهم کرد و بـحث دربـاره چگونگی طبع و توزیع اسناد یادشده به درازا کشید و پیشنهادهای متعددی ارائه شد.اما سلیمان میرزا که در جلسه پیشین این اسناد را در اختیار داشت،آنها را به صاحب خود برگردانده بود و می گفت کـه اگـر لازم بـاشد،تا دو سه روز آینده می تواند دوبـاره آنـها را بـه امانت بگیرد .همو به همراه میرزا محسن معتمد التجار،نماینده تبریز،پیشنهاد کرد که هزینه طبع و توزیع اسناد را مجلس به عـهده بـگیرد.مـنتها پیش از هرکاری لازم است که ارباب کیخسرو شاهرخ،مـباشر(کـارپرداز)مجلس،هزینه و مخارج آن را برآورد کند.
ارباب کیخسرو نیز خواستار توضیح بیشتر در این باره شد و تقاضا کرد که نمایندگان مشخص کـنند آیـا هـزینه طبع و توزیع باید از محل اعتبارات مجلس پرداخت شود یا نه؟همچنین شـمارگان چاپ را معلوم کرده،معین نمایند که این اسناد «چقدر طبع شود». سرانجام میرزا هاشم آشتیانی و سید محمد تـدیّن بـه هـمراه چند تن دیگر از نمایندگان پیشنهاد کردند که از میان اعضای شعبه ها،یـک کـمیسیون چهار یا شش نفری تشکیل شود تا با دقت بیشتری این لوایح و اسناد را بررسی و بر کـیفیّت و کـمیّت طـبع و توزیع آن در مجلس نظارت کنند.کم کم میان نمایندگان اختلاف پدید آمد؛از جمله دربـاره بـودجه اعـتباری و شمارگان چاپ،که سلیمان میرزا وظیفه تعیین و تشخیص آن را با هیئت رئیسه و اداره مباشرت مجلس می دانست.امـا تـدین مـعتقد بود که نمایندگان بودجه آن را باید از جیب خود بپردازند.او در بخشی از سخنان خود گفت:«عقیده ام اسـت کـه [بودجه این کار]نباید به ملت تحمیل شود و باید خود نمایندگان بودجه اش را از حقوق خودشان بـدهند و بـا ایـنکه بودجه به مجلس پیشنهاد شود، مخالفم.»چون مخالفتها بیشتر شد،ارباب کیخسرو پادرمیانی کـرده و بـرای پایان دادن به اختلافات،از نمایندگان خواست در این باره بحث و مذاکره کنند و تصمیم قطعی و نـهایی بـگیرند.
امـا تدین همچنان بر نظر خود پای می فشرد که چون اکثر نمایندگان متمکن هستند و می توانند بودجه طـبع و تـوزیع اسناد را به عهده بگیرند ،نباید این هزینه به ملت و مجلس تحمیل شـود .از ایـن رو پیـشگام شد و مخارج طبع پانصد جلد از اسناد را تقبل کرد.به دنبال آن ،سلیمان میرزا هم مـتقاعد شـد و در تـأیید سخنان تدین ،هدف نهایی خویش را چاپ این اسناد برشمرد.سرانجام پیشنهادی از جـانب تـدین به شرح زیر قرائت شد و نمایندگان با اکثریت آرا بدان رأی مثبت دادند.
یک کمیسیون شش نفری در شـعب انـتخاب شده و در خوصص طبع و مقدار مطبوع و سایر ترتیبات تصمیم قاطعی اتخاذ[کرده ]،به مـوقع اجـرا گذارند.»1
از زمان و چگونگی تشکیل و کار کمیسیون شـش نـفره،اطـلاع درستی در دت نیست و به روشنی نمی دانیم که آیـا ایـن کمیسیون تشکیل شد یا نه.و اگر تشکیل شد،چه کسانی در آن عضویت داشـتند و مـذاکرات آنان چه بوده است.امـا از سـخنان حاجی مـیرزا عـبد الوهـاب رضوی، نماینده همدان،در جلسه روز 23 دلو(بهمن)1301 بـرمی آید2کـه این کمیسیون تا آن روز تشکیل نشده،از سوی هیئت رئیسه،یا نمایندگان هم اقدامی در ایـن مـورد نشده است.
صاحب واقعی این اسـناد هم هرگز شناخته نـشد و حـتی نام وی بر بیشتر نمایندگان حـاضر در جـلسات آن روز مجلس شورای ملی ناشناخته ماند و در طول مذاکرات،نه مدرس و نه سلیمان میرزا از وی نـامی بـه میان نیاورده هویتش را فاش نـساختند.البـته آقـا سید فاضل کـاشانی از مـیرزا محمد رضا آیت اللّه زاده،فـرزند آیـت اللّه محمد تقی شیرازی ،به عنوان فردی نام می برد که این اسناد را در اختیار سلیمان مـیرزا اسـکندری گذاشته بود تا در مجلس طرح و در صـورت تـصویب چاپ و مـنتشر گـردد.امـا سلیمان میرزا که اصـرار داشت نام صاحب اسناد و اوراق فاش نشود به صراحت گفت:«بنده از آقای آقا سید فاضل تـعجب مـی کنم که بی جهت اسم اشخاص را می آورند. ایـن اوراق را آقـای آقـا مـیرزا مـحمد رضا آیت اللّه زاده بـه مـن نداده اند.به علاوه ما چکار به اشخاص داریم.این اوراقی است راجع به یک قسمت از مـمالک اسـلامی کـه این طور دچار فشار هستند و چون عقاید هـمه مـا ایـن اسـت کـه ایـن عملیات منتشر شود.»
نام چنین شخصی در دیگر منابع نیز موجود نیست و نمی توان دارنده آنها را معرفی کرد.اما با توجه به دلایلی می توان گفت که دارنده واقعی اسـناد و اوراق مربوط به بین النهرین،شیخ محمد خالصی زاده،فرزند آیت اللّه محمد مهدی خالصی بوده است چرا که:1-در پای تعدادی از احکام و اوراق مورد مذاکره،که به صورت کتابچه با عنوان مظالم انگلیس در بـین النـهرین چاپ شد،نام محمد مهدی کاظمی خالصی،مشهور به شیخ مهدی خالصی دیده می شود که آنها را امضا کرده است.ازاین رو گمان می رود که گردآورنده و تنظیم کننده این اوراق،شیخ محمد خـالصی زاده،فـرزند وی بوده،به احتمال،همو نیز در اختیار سلیمان میرزا قرار داده است.2- عبد الهادی حائری،نوهء آیت اللّه شیخ عبد الکریم حائری یزدی ،که در نگارش کـتاب تـشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مـقیم عـراق از کتابچه مظالم انگلیس در بین النهرین بهره برده است،آن را به شیخ محمد خالصی زاده منتسب دانسته 3که با توجه به دقت و تتبع نویسندهء کتاب تشیع و مـشروطیت،چـنین گمان می رود که تـدوین کننده کـتابچه،خالصی زاده بوده باشد.3- پس از تعطیلی روزنامهء لواء بین النهرین،روزنامه اتحاد اسلام ،به مدیریت و نویسندگی شیخ حسین لنکرانی (1274 -1368 ش)جای آن را گرفت که همانند لواء بین النهرین بیشتر سخن رانیها و نوشته های شیخ محمد خالصی زاده را چاپ و مـنتشر مـی کرده است ،به عبارتی ناشر افکار و ایده های خالصی زاده بوده است.در یکی از شماره های این نشریه که از شوال 1342/خرداد 1303 تا ذی حجه/تیر همان سال،سیزده شماره بیشتر چاپ نشد ،4کتابچه شمار می آید.ازایـن رو مـی توان گفت نـسخه اصلی و اولیهء این اسناد در اختیار و از آن خالصی زاده بوده است.
شیخ محمد خالصی زاده(1308-1383 ق)،فرزند آیت اللّه شیخ مـحمد مهدی خالصی در کاظمین به دنیا آمد و نزد پدر و عمویش درس آموخت .مـدتی هـم از مـحضر آیات عظام شیخ مهدی رایانی،شیخ محمد حسین کاظمی،آخوند خراسانی و مجدد شیرازی استفاده کرد.در انقلاب 1920 م عـراق وارد فـعالیتهای سیاسی شد و با سیاست انگلیسیها در عراق به مخالفت برخاست و به همراه پدر،که او نـیز از رهـبران و پیـشگامان انقلاب بود ،به حجاز تبعید گردید.
مدتی بعد به ایران آمد و در انتشار روزنامه های لواء بین النـهرین و اتحاد اسلام ،که بیشتر دربارهء اوضاع عراق مطلب می نوشت،همکاری کرد.چندی بـعد که سر و صدای جـمهوری خواهی بـرخاست با آن مخالفت کرد و با رضا خان درافتاد.از جمله در جریان تعطیلی بسته بودند،وسط بازار،سر چهار سوق،عبای خود را روی زمین انداخت و نماز جماعت برپا کرد.پس از ادای نماز،علیه جمهوری خواهی رضا خانی و رئیـس مجلس،تدین،سخن رانی کرد و از مجلس خواست در برابر رژیم جمهوری ایستادگی کنند.
به هرروی،کتابچه مظالم انگلستان در بین النهرین نخستین بار در خرداد 1302 منتشر شد که شامل موارد زیر است:تاریخچه مختصری از مـستعمره بـودن بین النهرین(عراق)؛شرح کوتاهی از اوضاع داخلی عراق؛احکام آیات عظام دربارهء مظالم انگلستان در بین النهرین؛سواد قرارداد امضا شده میان ملک فیصل و نماینده دولت انگلیس ؛تلگرافهایی که از سوی جمعیت بـین النـهرین با نمایندگی آیت اللّه شیخ مهدی خالصی به دول مختلف جهان ارسال شده؛و یکی - دو سرمقاله مختصر که در برخی از جراید ایران به چاپ رسیده بود.
در میان نویسندگان نیز نخستین بار محمد تـقی مـلک الشعرای بهار ،نماینده مجلس چهارم،در مقاله «فاجعه بین النهرین »که در روزنامهء نوبهار به تاریخ 18 سرطان /تیر 1302 منتشر کرد،از آن نام برد و خوانندگان را برای اطلاع از جزییات اوضاع عراق به آن کتابچه راهـنمایی نـمود.در مـطالعات و پژوهشهای بعدی نیز این کـتابچه مـورد اسـتفاده و استناد پژوهشگران و نویسندگان قرار گرفت و بسیاری از متأخرین از آن سود جسته اند.
همچنین بر اساس توضیح کوتاهی که در ادامهء چاپ اتحاد اسلام از کتابچهء مـزبور مـوجود اسـت می دانیم که پیش تر ،آن کتابچه،چهار نوبت به چـاپ رسـیده است؛دو نوبت اول در چاپخانه مجلس شورای ملی؛نوبت سوم به صورت آزاد ؛و نوبت چهارم نیز توسط روزنامه اتحاد اسلام،در چاپخانهء بـرادران بـاقرزاده،در تـهران چاپ و منتشر گردید.البته همان توضیح کوتاه به چاپ دیـگری هم اشاره می کند که به صورت ضمیمهء(پاورقی )روزنامه اتحاد اسلام ، پیش از چاپ چهارم منتشر شده که بـا تـوجه بـدان،چاپ چهارم از کتابچهء مظالم انگلیس در بین النهرین را باید به عنوان پنـجم آن دانـست.
بسم اللّه المنتقم
از اول بخوانید مـظالم انـگلیس
در جـلسهء رسمی دار الشورای ملی ایران،به تاریخ پنجشنبه 27 جدی 1301 مطابق سلخ جمادی الاولی 1341 در مقابل سؤالی کـه از دولت راجـع بـه شایعه تصدیق قیمومیّت انگلستان بر بین النهرین شد،از طرف رئیس الوزراء جواب ذیل ایراد گـردید.
«در مـوضوع قیمومیت دولت انگلیس بر بین النهرین،آقایان باید بدانند که این مسائل هیچ مـربوط بـه دولت ایـران نبوده است.بعد از اینکه دول فاتح اراضی دول مغلوب را بین خود تقسیم کردند، یک تصمیمی بـین خـود اتخاذ نمودند.من جمله اینکه دولت انگلیس در بین النهرین قیمومیت داشته باشد و ایـن مـسئله بـه هیچ وجه مربوط به دولت ایران نبوده است بلکه نماینده دولت ایران در مجمع اتفاق ملل به موجب دسـتوری کـه از دولت متبوعه خودش داشته باشد اظهار کرده است که باید حکومت و اسـتقلال بـین النـهرین موافق میل کامل و آمال اهالی خود بین النهرین باشد و برای اطلاع عرض می کنم دولت ایران بـه هـیچ وجه حـکومت جدید بین النهرین را به رسمیت نشناخته است(انتهی).»5 این تکذیب مورد تـحسین نـمایندگان واقع شده و سپس از طرف آقایان و کلای اقلیت و اکثریت نطقهای مفصلی که مشعر بود بر علاقه مندی تـمام ایـراد به عراق عرب و اعتراض به مجازات ظالمانه انگلستان در بین النهرین و اظهار تـنفر و تـبری از مظالم بریتانیا نسبت به عالم اسلامی مـخصوصا در عـراق عـرب،ایراد گشته و اوراق و اسناد مربوطه به بین النـهرین ارائه و مـطرح شد و تصویب گردید که اوراق مذکوره [از نقطه نظر مساعدت با اهالی بین النهرین که خـودشان نـمی توانند عرایضشان را به مسامع مسلمین عـالم بـرسانند]از طرف مـجلس طـبع و تـوزیع شود تا اظهارات و عقاید و تظلمات اهـالی بـین النهرین را به سمع اهل عالم رسانده و دنیا را از جریانات آنجا مطلع سازند.جـلسه بـا موافقت تامه آقایان و کلا بدون هـیچ گونه اختلافی خاتمه یافت.
مـذاکرات جـلسه مذکوره و اوراق و اسناد سابق الذکـر تـا به حال دو مرتبه از طرف پارلمان در مطبعه مخصوصه به مجلس طبع و نشر یافته و از آنـجایی کـه قضیه،فوق العاده مهم و مـلت ایـران کـاملا در مقررات بین النـهرین شـریک و این اوراق و اسناد مربوطه بـه آنـجا(که احساسات برادران بین النهرینی در مقابل تجاوزات انگلیس و عقاید و نظریات آقایان مراجع تقلید شـیعه را نـسبت به انگلستان ظالم و رویه [ای ]را که عـلمای اسـلام مقیم عـتبات عـالیات بـرای دفاع از یک مملکت اسـلامی اتخاذ فرموده اند در کمال وضوح مجسم می سازد)از روی همان مجله منطبعه در مجلس عینا طبع و توزیع می شود تـا هـم وظیفه برادری خود را نسبت به سـکنه بـین النـهرین انـجام داده و هـم فرزندان ایران از مـطالب مـهمه و نکات دقیقه آن مطلع گشته و بدانند که مجاهدات آنها برای نجات ایران از چنگال متمدنین(!)لندن و مقاومتهایی کـه در مـقابل سـیاست ظالمانه انگلیس کرده و می کند علاوه بر ایـنکه از نـقطه نظر وطـنی شـایان تـقدیر و تـمجید است،از نقطه نظر دینی هم ممدوح و بلکه واجب و ترک آن حرام است و وظیفه دینی خود را هم در مورد طرفداران و کارکنان انگلیس که بزرگ ترین دشمن اسلام است، بدانند.در خاتمه بـه آقایان و خوانندگان تذکر داده می شود که سایرین را از مطالب سودمند و مندرجات مفیده آن بهره مند ساخته و مخصوصا آقایان علما و مقدسین دور از محیط سیاست را از مضامین آن مطلع سازند تا متوجه شوند که اسلام وظایف دیگری هم بـرای آنـها معین فرموده است:
مقام منیع مجلس شورای ملی شید اللّه ارکانه
در این موقع که توجهات اسلام پرستانه نمایندگان محترم مجلس مقدس شورای مـلی بـه مسئله مهمله بین النهرین معطوف بوده و در مقام دادرسی و اغاثه یک مشت ملت اسلامی که زیر پنجه غاصبانه انگلیس محو می شوند،اظهار احساسات کـامله و بـذل عواطف دینیه فرموده اند و بیانات وافـیه کـه در آن مقام رسمی اسلامی اظهار شده ،باعث امیدواری و نهایت استظهار ملت مظلومه بین النهرین گردیده و جالب توجهات عموم مسلمانان شده ،لزوما تشکرات صمیمانه و امتنان قـلبی خـالصانه خودمان را تقدیم آن مقام مـنیع نـموده و موفقیت آن ذوات محترم را در احیای شعایر حریت و آزادی اسلام از درگاه حضرت احدیت [مسئلت ]می نماید و ضمنا یک قسمت از اوراق و اسناد راجع به مسئله بین النهرین را که بر حسب تصویب مجلس مقدس قرار بر طبع آنها بـود،ارسـال گردید.
زیاده ایام عواطف و توجهات اسلام پرستانه مستدام باد . (مهر تهران نمایندگان عالی بین النهرین)6
21 قوس [آذر]
عتبات از طرف کمیته عالی مرکزی نمایندگان عراق در ایران به حجج اسلام و حمات شریعت سید الانـام دامـت برکاتهم
پس از تـقدیم مراسم سلام و تحیت،خاطر عالی را مستحضر می دارد که به مقتضای وظایف دینیه که خداوند به وسیله پیـغمبر و اولیای خود امر فرموده،در مقام مدافعه از عراق برآمده مقاصد و آرزوهای مـلت عـراق را بـه تمام عالم ابلاغ و از کلیه آزادیخواهان در رسیدن به حقوق مشروعه خود استعانت جستیم .امید است که با ایـن مـجاهدات و مساعی به مقصود فائق آییم و در نتیجه از وظایف و تکالیف حتمیه [ناخوانا]خود را[ناخوانا]ساخته و برای مطالب و مـقاصدی کـه عـراقیون ما را مأمور انتخاب [آن ]کرده اند سعی و جدیت خود را مبذول داشته ایم و در اثنایی که به ادای وظایف دینی و وطـنی خودمان مشغول بودیم با منتهای علاقه مندی و صمیمیت به عراق نظر کرده،اموری کـه موجب مسرت یا انـدوه آنـها می شد،در ما هم همین احساسات و عواطف را تولید می کرد و آنچه بیشتر جلب نظر ما را کرده بود،سکوت شما در قبال این حوادث مولمه 7بود . مخصوصا با تکالیف مهمه که در محافظت دین و وطن داریـد؛ولی پس از اندک مدتی [از]فتاوایی که در خصوص تحریم انتخابات و تشویق عراقیون به مطالبه حقوقشان صادر فرموده بودید . اطلاع حاصل کرده و ملتفت شدیم که سکوت شما برای تهیه مقدمات،یافتن فرصت بوده است که بتوانیم تـیر خـود را به هدف مقصود نشانه نرسد[برسانیم ] .این فتاوی نشاط و مسرت فوق العاده در سر ما ایجاد کرده و متوجه شدیم که عملیات ما در خارج مقرون به اقدامات خیلی مهم تری در داخل عراق است و بـا تـوأم شدن این مساعی مقصود حاصل شده،به آرزوی خود نائل خواهیم گردید و ما عین فتاوای شریفه را به مراجع لازمه ممالک مخابره کردیم و عملیات خود را تا موقعی که به مـقاصد خـود که زندگانی و حیاتمان متوقف بر آن است،نایل شویم [نشویم ] ،ادامه خواهیم داد و مسلّم است با اینکه شما محل رجوع تمام مسلمین و پناهگاه آنها هستید،ما فوق این مراتب بذل مساعی خـواهید فـرمود.و چـون در بین این حوادث و وقایع ثـابت شـد کـه بدون رضایت اهالی، قوای قهریه برای استیلای انگلیس بر عراق کافی نخواهد بود؛زیرا در مقابل،قوایی موجود است که بتواند دفـاع و جـلوگیری نـماید.علی هذا باید عراقییّن همان رویه سابق را تـعقیب کـرده تنفر خود را در مقابل استیلای انگلیس اظهار و میل خود را به استقلال تام ابراز نمایند.
در خاتمه برای اطاعت هرگونه اوامر عـالیه حـاضر بـوده و استدعا می نماییم که از ارجاع اوامر عالیه خود دریغ نفرمایند.
[مـهر نمایندگان عالی بین النهرین ]
فهرست مجمل حوادث جاریه بین النهرین از ابتدای احتلال 8تا امروز
در تعقیب معاهدات و مواعیدی کـه انـگلیسها راجـع به استقلال و تمامیت عرب مقرر داشتند، قدم به خاک عرب گـذاشتند و ذیـلا به ذکر بعضی از آن عهود و مواعید اشاره می شود:
1-قرارداد سنع 1915 [1333 ق ]با شریف 9مکه که صورت آن را امیر فـیصل در سـنه 1920 [1299 شـ ]در جراید سوریه انتشار داد و در تعقیب آن نهضت اعراب در 1915 اتفاق افتاد: بریتانیا متعهد می شود کـه بـا تـشکیل حکومت عربی که دارای استقلال تام داخلی و خارجی باشد مساعدت به عمل آورده و حدود آن را به شـرح ذیـل تـصدیق کند:از سمت مشرق بحر فارس،از سمت مغرب بحر احمر و حدود مصر و بحر ابیض ،از طـرف شـمال حدود شمالی ولایات حلب و موصل تا ملتقای فرات و دجله و مصب آنها در خلیج فارس،ولیـ مـستعمره عـدن از این حدود خارج است.10
2-مراسلهء«ماکماهون»به شریف مکه ،مورخه 24 اکتوبر[اکتبر]1915 منبی بر ایـنکه دولت انـگلیس مصمم است،استقلال تام عرب را با همان حدودی که در تعهدنامه قبل ذکر شـد تـصدیق نـماید.
3-تعهدنامه ماکماهون نماینده انگلیس(معروف به قرارداد انگلیس و سوریه 1916)مشتمل بر تصدیق و اعتراف استقلال عـرب.
4-اظـهار صریح«لوردهار دنیگ»حاکم هند و سفیر کنونی انگلیس در پاریس در موقع ورود به بـصره سـنه 1915[بـا اعلام ]اینکه تنها نقطه نظر انگلیس از جنگ در عراق،استقرار آزادی و استقلال تام عراق است.
5-ابلاغیه [ای ]که«ژنرال مود»11سـردار انـگلیس در عـراق روز دویم [دوم ]ورود خود به بغداد سنه 1917(1296 ش)انتشار داد و تمام اهالی در خاطر خود ضبط نـمودند و مـضمون آن اینکه:
«آنچه ما را محرک به شرکت در محاربات عراق شد،استخلاص این مملکت از تعدیات اتراک 12 است و در حـقیقت قـشون کشیها در خاک شما برای برقراری آزادی است نه به قصد مملکت ستانی الخ.»
6-ابلاغیه [ای ]است کـه نـمایندگان فرانسه و انگلیس در سوریه و عراق به تاریخ 11 نـوامبر بـه مـضمون ذیل انتشار دادند:
«آنچه فرانسه و انگلیس را در مـمالک مـشرق وادار به جنگ کرد،مساعدت در آزادی مللی
است که سالهای متمادی در فشار مظالم اتراک بـوده اند و[هـدف،]تأسیس حکومتهای محلی است کـه بـر وفق آرزو و آمـال اهـالی بـرقرار شود و غرض دولتین فرانسه و انگلیس ایـن نـیست که نفوذ خودشان را در این مناطق مستقر دارند بلکه مقصود آنها ایجاد حـکومت مـلی عربی با رضایت و میل اهالی اسـت الخ .»
در 12 ربیع الاول 1336 انگلیسها اعـلان انـتخاب را به مضمون ذیل صادر کـردند:
«دولت انـگلیس و فرانسه فقط به قصد آزادی ملل ضعیفه و تشکیل حکومتهایی موافق میل و اراده آنها بـدون مـداخله اجانب در محاربات مشرق زمین،شرکت جـستند.و ایـنک بـه عموم اهالی عـراق اعـلان می شود که موقع آن رسـیده اسـت که در عراق حکومت مستقله تشکیل یابد و اهالی با اطمینان به اینکه از طرف حکومت اخـتلال مـعارضه در شکل حکومت و شخص سلطان با آنـها نـخواهد شد هـرکس را بـرای سـلطنت عراق مناسب می دانند انـتخاب نمایند ولی باید به این نکته متوجه باشند که انتخاب پادشاه ترک یا حکومت ترک،مـمنوع اسـت.»
از یک طرف انگلیسها این اعلان را انـتشار داده و از طـرف دیـگر بـه پول و تـهدید سعی کردند کـه اهـالی عراق را وادار به انتخاب سرپرسی کوکس 13که در آن موقع سفیر انگلیس در تهران بود بنمایند ولی اهالی با منتهای شـدت مـخالفت خـود را در مقابل این تحمیل ابراز و فتوای ذیل را از مـرحوم آیـت اللّه شـیرازی صـادر کـردند.
«لیـس لاحد من المسلمین ان ینتخب أو یختار الامارة او السلطة علی المسلمین غیر المسلم.
الأحقر محمد تقی الحائری شیراز یعنی هیچ یک از مسلمین نباید غیر از مسلم [را]جهت امارت یا هرنوع تسلط بـر مسلمین انتخاب یا اختیار کند.
الأحقر محمد تقی الحائری شیرازی»14 و در تاریخ 24 ربیع الثانی 1336 اجتماع مفصلی از اهالی بغداد منعقد شده و یادداشتی به مضمون ذیل نوشتند:
«چون دولت بریتانیای عظمی،آزادی انتخابات را اعـلان داده اسـت،ما امضاکنندگان ذیل این ورقه،تقاضا می کنیم که حکومت مشروطهء قانونی دمکراسی،به ریاست یکی از اولاد سلطان حجاز برای ما انتخاب شود.»
برای رسانیدن این مکتوب یکی نفر سنی و یـک نـفر شیعه از طرف جمعیت معین شد چون مکتوب را به ویلسون 15نایب الحکومه دادند،سؤال کرده بود که بین سنی و شیعه مناقشه اتفاق نیفتاد؟جواب دادند :خـیر.مـجددا استفسار نموده بود:یهودیها چـه کردند؟گفتند:سـاکت ماندند.ویلسون از شنیدن این جواب فوق العاده متغیر شد و گویا مقدماتی برای تولید اختلاف تهیه کرده بود ولی اثری نبخشید .
در تاریخ 27 ربیع الثانی 1336 جمعیتی بـا حـضور علما و کلنل بالفور رئیـس قـشون بغداد و کاپیتن رید حاکم کاظمیه [کاظمین ]در کاظمیه تشکیل شده و پس از مجادلات و مذاکرات زیاد بین علما و بالفور یادداشتی مثل سابق به حکومت تقدیم داشتند.
و نیز در اواخر جمادی الثانیه،اجتماعی در نجف با حـضور عـموم،بین علما و رؤسای قبایل و ماژور نور بریس 16 و ماژور بولی 17منعقد شده مذاکرات بین آنها و رؤسای قبایل به طول انجامید در نتیجه یادداشتی مثل سابق به حکومت در بغداد فرستاده شد.
اجتماعات مـتوالیا در سـایر بلاد عـراق هم تشکیل شده و پی درپی مکاتیب اعتراض آمیر برای انگلیسها می فرستادند ولی بلاجواب می ماند تا آنکه در شب 12 رمضان 1338 عـده کثیری در بغداد اجتماع کرده و در مطالبه حقوق خود شروع به خشونت کـردند.ایـن اقـدامات منجر به این شد که حکومت انگلیس به طور مسلح با اهالی مقابله کرده،در شوارع و مراکز بـغداد، اتـومبیلهای زره پوش کشیدند ولی موفق به تفرقه اجتماعات نشدند.
در تعقیب این وقایع،اجتماعات بـزرگ تری تـشکیل شـده و اهالی،چهارده نفر را برای مطالبه حقوق خود نزد ویلسون گسیل داشتند و در 18 رمضان،موفق به مـلاقات او شدند .ویلسون هم چهارده نفر را به تصور اینکه با نمایندگان ملت معارضه خـواهند کرد انتخاب نمود؛ولی هـردو دسـته با یکدیگر متحد شده،ویلسون را تنها گذاردند؛لذا مناقشه و مجادله ادامه یافت .دکاکین بسته شد و مردم در اطراف دار الحکومه جمع شدند و مکتوبی ممهور به امهار عموم به مضمون ذیل به ویلسون دادند:
«دولت انـگلیس به اعراب عموما و عراقیین خصوصا وعده داد که در امور مملکت آنها مداخله نکرده و در اختیار شکلی حکومت،آنها را آزاد خواهد گذارد و عجالة هیچ مانعی برای تشکیل حکومت عراق نیست؛لهذا عموم اهالی مایل اند کـه بـه مقتضای عهود و مواعید سابقهء حکومت عراق به وفق میل و اراده ملت تشکیل شده و قشون انگلیس خارج گردد.»
چون این مکتوب را ویلسون قرائت نمود ،ورقه [ای ]به امضای خودش صادر کرد و حسین افغان ،نـوه عـباس افندی،را به قرائت آن فرمان داد و مضمون آن این است:
«جنگ عمومی خاتمه یافت و خیال انگلیس از هرجهت فارغ شد.اکنون دارای قشون عظمی است که بر خلاف شایعات بعضی با نهایت سـهولت مـی تواند تصمیمات خود را به موقع اجرا گذارد.علی ای حال فعلا دولت انگلیس عطف توجهی به مطالب اهالی عراق نخواهد نمود و فقط پس از ورود سرپرسی کوکس در پاییز ممکن است به مطالب آنها توجهی شود.»
چـون فـرستادگان مـلت جواب را غیر مطابق با سـؤال یـافتند و مـلاحظه کردند که در قبال ملایمت در مطالبه حقوق با جبر و تهدید با آنها معارضه می شود،اجتماعات را ادامه داده،یادداشتهای سخت تری به انگلیسها تقدیم نـمودند و عـلامت مـخصوصی را شعار خود قرار داده،در مطالبه حقوق خود ابرام ورزیـدند.
انـگلیسها متوسل تولید نفاق بین سنی و شیعه شدند ولی موفق نگشتند و بر مراتب صمیمیت بین این دو دسته افزوده شد.سپس یـهودیها را بـر ضـد مسلمین تحریک کردند؛ولی مسلمین به قدری درباره آنها مهربانی کـردند که با طیب خاطر اموال گزافی در مسائل عراق به مصرف رساندند.انگلیسها باز هم دست از دسایس خود بـرنداشته عـیسویها را از مـسلمانان به ترس و وحشت انداخته به حدی که آنها را از اقامه جشن در یـکی از اعـیادشان مانع شدند.مسلمین هم در مقابل به عیسویها تقرب جستند و با آنها در جشن عید شرکت نمودند.پس از ایـنکه انـگلیسها بـا کمال جدیتی که مبذول می داشتند از تولید نفاق بین اهالی مأیوس شدند،مـرحوم آیـة اللّهـ شیرازی حکم ذیل را افشا فرمودند:
«به عموم اهالی عراق،پس از اطلاع به اینکه شما بـرای مـطالبه حـقوق مشروعه خودتان قیام کرده اید،توفیق شما را از خداوند مسئلت نموده،لازم دانستم شما را مسبوق کنم بـه ایـنکه رضا و خشنودی خداوند توأم با اقدامات شماست و علما عموما پشتیبان و تکیه گاه شما هـستند ؛ولیـ مـخصوصا به شما توصیه می کنیم با انگلیسهای مماشات نموده،قبل از آنکه آنها مصمم به جـنگ شـوند شما اقدام به محاربه نکنید.اما اهل ذمه از یهود و نصارا در انتفاعات از این مـملکت بـا شـما شریک اند؛لهذا از توقیر و احترام و حفظ اموال و اعراض 18آنها مضایقه نکنید.
مراعات این اصول فرض ذمـهء عـموم مسلمین و اخلال در آن شرعا حرام است .
الاحقر محمد تقی حائری شیرازی » حکم مـذکور در مـوقعی کـه جمعیت کثیری در صحن کاظمیه حضور داشتند،در شب 25 رمضان 1338 قرائت و در تمام اقطار و نواحی عراق منتشر گـردید و بـالنتیجه عـموم ملل و قبایل عراق در تشکیل اجتماعات و تقدیم یادداشتها به انگلیس متحد شدند و در کـلیه شـهرها مردم اجتماع کرده،نمایندگانی برای مطالبه حقوق خود از انگلیس معین کردند و چون انگلیسها در امتناع از قبول درخـواستهای عـراقییّن اصرار داشتند و ممکن بود آتش انقلاب مشتعل شود، مرحوم آیت اللّه شیرازی بـرای حـفظ مسالمت و امنیت حکم ذیل را صادر فرمود :
«نـهضت و قـیام شـما از واجبات دین و تخلف از آن بر هرمسلمانی حرام اسـت ؛ولیـ لازم است که حتی الامکان در مطالبه حقوق،مراعات صلح و مسالمت را بنمایید.امید است کـه خـداوند جزای خیر به شما عـنایت فـرموده و در رسیدن بـه مـقاصدتان شـما را تقویت کند .
الاحقر محمد تقی حـائری الشـیرازی» این حکم در عرض دو سه روز قریب ده هزار نسخه نوشته شد،در تمام اطراف عـراق مـنتشر گردید ولی این انگلیسها از طبع آن مانع شـدند .
انگلیسها نهایت جدیت را بـه عـمل آوردند شاید بتوانند از هیجان اهـالی بـرای مطالبه حقوقشان جلوگیری کنند ولی چون مفید فایده نشد،متوسل به اعمال قوه جـبریه گـشته،شروع به توقیف نمایندگان [شهرهای ]حله و دیـوانیه و بـعضی از رؤسـای قبایل نموده،آنـها را بـه جزیره هنگام 19 تبعید کـردند و عـده [ای ]را هم در عراق حبس نمودند و در غرّه [اول ]شوال 1338 عده سوار و توپ و اتومبیل زره پوش و طیاره به کربلا سـوق داده و در شـب دوم ماه،اعلان ذیل را انتشار دادند :
«بـه عـموم اهالی اعـلان مـی شود کـه غرض از ورود قشون در آنجا حـفظ عامه اهالی از تعدیات و دسایس اشرار است.»
مرحوم آیت اللّه شیرازی روز سیم ماه تلگراف ذیل را به رئیـس کـل قشون انگلیس مخابره فرمود:
«توقیف حـاکم حـله و شـش نـفر از مـردمان بی گناه را که قـصدی جـز خدمت به هم وطنان خود نداشته اند طبعا به صلح و مسالمتی که به مردم توصیه کرده ایم لطمه وارد آورده،اسـاس امـنیت را مـتزلزل می سازد.
الاحقر محمد تقی الحائری الشیرازی» ادارهـ تـلگراف خانه از مـخابره ایـن تـلگراف امـتناع ورزیده،لهذا با قاصد مخصوص به بغداد فرستاده شد .نظامیان انگلیس در شوارع کربلا توپهای متعدد نصب کرده ،راههای را برای عبور و مرور اتومبیل زره پوش خود مسطح نمودند و در روز پنـجم ماه،حاکم حله عریضه ذیل را حضور مرحوم آیت اللّه شیراز ی معروض داشت:
«حضرت علامه متعهد اکبر آیت اللّه میرزا محمد تقی شیرازی دام علاه بعد از تقدیم مراسم سلام و تحیت به عـرض عـالی می رسانم که عده [ای ]از قوای ما برای حفظ امنیت در این حدود وارد شده است برای جلوگیری از عده [ای ]اشرار که قصد افساد و غارت اموال و ایجاد وحشت در قلوب عامه دارند و ابدا قوای ما مـتعرض صـلحا و مردم بی گناه نخواهد شد.استدعاءا آنکه این مسئله را به اطلاع برسانید تا رفع اضطراب خاطر آنها بشود.در خاتمه احترامات فائقه را تقدیم می نمایم.
حـاکم ولایـات حله-پولی»
مرحوم آیت اللّه جـواب ذیـل را مرقوم فرمودند:
«به حاکم ولایت حله -ماژور پولی هداه اللّه؛مراسله شما را قرائت [کردم ]و از مضمون آن بی نهایت متعجب شدم.برای اینکه ورود قشون در مقابل اشخاصی که حـقوق مـشروعه خود را -که لازم و ملزوم زنـدگانی آنـهاست -مطالبه می کند از امور غیر عاقلانه و به هیچ وجه مطابق با اصول عدالت و منطق نیست و احتمال می رود عده [ای ]که قصد استفاده از ایجاد اختلال بین اهالی عراق و انگلیس را دارند،شما را فریب داده اند ،در این ضـمن بـه مقاصد خود نائل شوند. شب گذشته هم برای اینکه این اشتباه را از خاطر شما مرتفع سازم،ملاقات شما را خواستار شدم ولی امتناع کردید؛در صورتی که نباید از این نکته غفلت کنید که اعـمال نـظریات ما در امـور مملکت از سوی قشون و اعمال قوه جبریه اصلح و انفع است.عجالتا نیز مجددا برای اینکه مطالب و مستدعیات بـه شما ابلاغ کرده و شما را از توسل به قوه [ای ]که مخالف با عدالت و ادارهـ مـملکت اسـت بازداشته باشم،شما را برای ملاقات دعوت می کنم .اگر این دفعه هم از آمدن امتناع کنید،توصیه خود را در خـصوص مـراعات مسالمت از ذمه آنها ملغی نموده شما و ملت را به حال خود می گذارم و در این صـورت ،مـسئولیت هـرنتیجهء سوئی بر عهده شما و همراهانتان خواهد بود.در خاتمه امید دارم که این نصایح در شما مؤثر شـده و موجب تزلزل نظم و امنیت و ریختن خون اشخاص بی گناه نشوید.
محمد تقی حائری الشـیرازی» این مکتوب هم مـؤثر واقـع نگردید.ماژور پولی حاضر ملاقات برای آیت اللّه شیرازی نشد و اقدام بر توقیف حجة الاسلام آقای میرزا محمد رضا فرزند آیت اللّه شیرازی و بسیاری از علما و رؤسای دیگر نمود و آنها را به جزیره هنگام تبعید کـرد.
انگلیسها قوام خود را برای مقابله و محاربه قبایل در تمام نقاط عرب مهیا کردند.مردم در این خصوص از آیت اللّه شیرازی استفتا کردند و ایشان شرح ذیل را فتوا دادند:
«و بر عموم اهالی عراق مطالبه حقوقشان لازم اسـت و ضـمنا باید مراعات صلح و امنیت را هم بنمایند؛ولی اگر انگلیسها از قبول مطالب آنها امتناع کنند،برای دفاع حقوق خود باید متوسل به جنگ شوند.
الاحقر محمد تقی الحائری الشیرازی» انگلیسها عملیات خـود را ادامـه داده،در بغداد مردم را به کمترین تهمت و سوءظنی به قتل می رساندند و به قشون خود فرمان دادند که هرکس را با علامت وطنی ملاقات کنند بدون تأمل به قتل برسانند و عده [ای ]قشون هم بـرای گـرفتاری بعضی شیوخ و رؤسا فرستادند.قبایل هم در مقابل آنها مقاومت کرده آتش انقلاب مشتعل شد .
مردم از آیت اللّه شیرازی استفتا کردند و شرح سؤال به قرار ذیل است:
«سؤال:چه می فرمایند مـولانا آیـت اللّه ارواحـناه فداه در خصوص دفاع از حرم [حریم ]اسلام و آیـا جـایز اسـت در این موقع پدر،اولاد خود را از محاربه منع کند یا اولاد در این باب از پدر اطاعت نماید و آیا زنها هم حق شرکت در محاربه دارند یا خیر؟فتوای خودتان را در ایـن بـاب بـیان فرمایید.
جواب:بر عموم مسلمانان دفاع و محاربه در مـقابل انـگلیسها در عراق واجب است و هیچ پدری محق نیست که اولاد خود را از شرکت در جنگ ممانعت کند و اولاد هم اگر در این خصوص از پدران خود اطـاعت نـمایند مـرتکب فعل حرامی شده اند.اشخاصی که قادر به حمل اسلحه نـیستند باید قواعد جنگ را به سایرین تعلیم کنند و در نقل آذوقه و لوازم جنگی با هم وطنان خود مساعدت به عمل آورند.زنـها هـم بـه شستن لباس و اشتغال به طبخ و رفع سایر احتیاجات باید با مـجاهدین هـمراهی کنند.
الاحقر محمد تقی الحائری الشیرازی» به این ترتیب قریب هفت ماه آتش جدال مشتعل بـود و بـالغ بـر بیست هزار نفر از مسلمین به شهادت رسیدند و در این بین به عنوان دادخـواهی و اسـتعانت و اطـلاع عموم از مظالم انگلیس، مکاتیب زیادی از طرف اهالی به نقاط مختلفه فرستاده شد.از جمله مـکتوب ذیـل اسـت که از طرف رؤسای قبایل به دربارهای عموم دول نوشته شد :
«ما ملت عراق قبل از جـنگ بـین الملل منتظر فرصت بودیم که از طریق صلح و احتجاجات ادبیه 20به حکومت ملیه و اسـتقلال تـام خـود برسیم تا اینکه قشون دولت بریتانیا ،عراق را احتلال نمود.ما با کمال مودت و اطـمینان قـلب،امید نجاح مقاصد خودمان را از آنها داشتیم.چنان که فرمانده های قشون آنها مکرر این مـعنی را اعـلان نـمودند و چون جنگ بین المللی خاتمه یافت و دول معظمه مقاصد و نیات خودشان را در اصلاح حال بشریت و جبر نـقائص انـسانیت و تمهید صلح عمومی از روی آزادی ملل به وسیله تشکیل مجمع اتفاق ملل اظهار داشـته دولت فـرانسه و انـگلیس در بیانیه های خود شروع به بشارت دادن به ما و اظهار تصمیم به مساعدت ما در وصول به اسـتقلال تـام و حـکومت ملیه و آزادی کامل نمودند و ما هم در انتظار این وعده ها با حفظ انتظام و امـنیت صـبر نمودیم.در صورتی که مضرات مالیه که نظیرش در هیچ دوره دیده نشده بود،بر ما وارد می شد.وقتی کـه مـدت انتظار طول کشید و از انجام مطالب موعده اثری ظاهر نشد و بلکه از صاحب منصبان انـگلیس اقـدامات جدیده بر ضد استقلال مملکت مشاهده شـد،تـوجه بـه مطالبه حقوق طبیعیه مشروعه و انجاز مواعید دولتـین بـه نحو تقاضای او،بی قانونی نمودیم فورا تضییقات شدیده و فشارهای خانمانسوز از صاحب منصبان بریتانی شروع شـد ؛بـدون هیچ علت و جهتی جز عـقیم گـذاشتن مساعی مـلت در نـیل بـه حقوق مشروعه خود.و بنا کردند بـر تـضییع حقوق و حریت ما به هرطریقی که ممکن بود؛از جمله اوراقی به خـط انـگلیس به اسم اوراق زراعت و مالیه بـه جماعتی از اعراب اظهار کـرده ،بـه امضای آنها رسانیدند،بعد مـعلوم شـد اوراق اعتراف به قیمومت انگلیس بر عراق بوده و جماعتی از ما را صراحتا اجبار بـه اعـتراف بر آن امر نمودند که کـم کم کـار تـضییقات بالا گرفته جـماعتی را بـه حبس انداخته و جماعتی از اشـراف و عـلما و سادات و رؤسای قبایل ما را گرفته،تبعید نمودند به نحوی که هیچ اثری از آنها پیـدا نـیست.و به منزل جماعتی از شیوخ عشایر مـا هـجوم کرده خـانه ها و اثـاثیه ها را سـوزانده و عده [ای ]از اهالی و مواشی 21 آنـها را کشتند در حالتی که صاحب منازل غایب بودند و خودشان هم از جمله کسانی بودند که نهایت مـواظبت بـر حفظ سکون و مراعات امنیت عمومی داشـتند .و ضـمنا هـرکس را از او احـساس مـطالبه حقوق مشروعه مـی نمودند،تـهدیدات شدید نموده و در این بین به وارد کردن قوای نظامی شروع کردند و ما در این موقع برای حفظ خـود و شـرف و نـوامیس مان هیچ چاره ندیدیم به جز اینکه در دفـع تـضییقات نـظامی اتـفاق نـموده یـک دل و یک جهت شویم با محافظت طریقه مسالمت و نهایت اجتناب و احتیاط؛ولی آنها ما را به حال خود نمی گذارند و هرچه ما از آنها دوری می جوییم آنها ما را تعقیب می نمایند.هرجا برویم نـظامیان و توپها و طیارات آنها دنبال ما حرکت می نماید.[هرچه ]تقاضا می نماییم که تجدید سلم و اعاده امنیت نموده و ما را در مطالبه حقوق خودمان به طریق مطالبه ادبی [قانونی ]آزاد نمایند،جواب نمی دهند.و[آنکه ]پیشنهاد آنها را در خصوص مـتارکه و شـرایط آنها قبول می نماییم،شاید هدایت بشوند،با ما[به ]طریق خدعه و حیله رفتار می کنند.قوای نظامیان را راه می دهیم غفلتا ما را می گیرند.در این بین از کثرت قتل زنان و اطفال و انداختن بمب در معابد و مساجد آنـ قدر وقـوع یافت [که ]نه تنها نوامیس دینیه بلکه عالم انسانیت و مدنیت را به گریه آورد.همه اینها علاوه بر اینکه باب مخابرات و ایصال شکایت را به تمام دول حتی دربـار لنـدن برای ما بسته اند تا ایـنکه در ایـن اواخر امکان وصول شکایات به دول و مجمع اتفاق ملل معلوم شد.اینک ما به صدای بلند به مجمع اتفاق ملل و جمیع دولی که برای آزاد کردن جـامعه انـسانیت از اسارت استبداد ظالم و نـجات دادن بـشریت از تعدیات مظالم وحشیانه قیام کرده و بر تصمیم عدل و تمهید سلم و امنیت عامه تصمیم و حمایت و رفع خطر از هرملتی را که مطالبه حقوق خود نماید ،ضمانت نموده اند،تظلم می نماییم و نهایت امیدواری و اعتماد مـا بـدان است که اصول حریت و عدالت که دول متمدنه متکفل شده اند اجازه نخواهد داد که حقوق ملت عراق پایمال شود.در صورتی که خود آنها لیاقت این را دارند که در تبدیلات حیاتی خود را نگاهدارند؛چـه از حـیث ثروت تـجارتی و زراعتی و استعداد آبادی که داشته و نهایت شهامت و شعور ذاتی و اهلیت تعالی و ترقی که دارند و چه از حیث دارا بـودن رجال قابل اداره،امتحان قانونی داده از قبیل اطبا و ضباط و کتاب و مأمورین و مهندسین و مـعلمین مـدارس.
و شـاهد مدعا اینکه ادارات ملکیه کنونی تماما به [دست ]بعضی رجال عراقی کاملا اداره می شود . در حالی که در میان کسانی که هـنوز داخـل وظایف ومشاغل دولتی نشده اند بهتر از کسانی که فعلا داخل هستند،چندین برابر هـستند.اسـتدعا و اسـترحام ملت عراقی آنکه به فریاد رسید؛ما را از این تضییقات نظامی آسوده ساخته،در نیل استقلال مـشروع خودمان آزادی داده و بگذارند که ما خودمان امورات مملکتمان را بدون دسیسه و القای تشویش خارجی تـنظیم نماییم.
محرم الحرام 1339 بـه امـضای 68 نفر رؤسای مهم عراق و قائدین انقلاب و تصدیق حضرت آیت اللّه مرحوم شریعت اصفهانی قدس سره.»
و نیز شرح ذیل را رؤسای قبایل به عموم آزادی طلبان در پایتختهای ممالک نوشتند:
«ما اهالی عراق از انگلیس درخواست نـمودیم که به عهود و مواعید خود عمل کرده،دست از قیمومیت عراق بکشد و ما را در زندگانی آزاد گذارد.انگلیس در مقابل این تقاضای مشروع بر زن و مردمان رحم نکرده،کوچک و بزرگ را به قتل رساند.ما هـم نـاچار برای دفاع خود حاضر شدیم و آتش جنگ افروخته شد.انگلیسها با اسلحه کامل خود که در جنگ عمومی به کار می بردند،با ما مقابله کردند.ما هم با سر و سینه خـود کـه اسلحه منحصر به فردمان بود،دفاع کردیم.این همه صدمات موجد علتی نداشت جز اینکه ما از انگلیسها تقاضا کردیم به ما اجازه دهند که امور مملکتمان را خودمان اداره کرده و مستقل بـه نـفس باشیم؛ولی با تمام مواعدی که در موارد معدوده در تصدیق استقلال ما داده بودند،از اعتراف به این حق مشروع امتناع جستند و به ارتکاب انواع ظلم و جور مبادرت کردند.علی هذا از تـمام آزادیـ طلبان عـالم که به آزادی و انسانیت علاقه دارنـد ،اسـترحام نـموده درخواست می کنیم که در استخلاص عراق از چنگال این دولت اقدام بنمایند.
ملت عراق همیشه پاس حقوق اشخاصی که دست مساعدت به جانب او دراز کـرده اند،خـواهند داشـت .»
عموم رؤسای عراق ذیل این ورقه را امضا کـردند ولی از هـیچ طرف به آنها کمک و مساعدتی نشد با این حال با کمال جدیت با قوای مسلحه انگلیس مقاومت کرده آنـها را از تـسلط بـه قوای قهریه بر عراق مأیوس کردند که در این بین ،مـرحوم آیت اللّه شیرازی در شب سیم ذی حجه 1338 وفات فرمود.مردم در خصوص دفاع محاربه از مرحوم شریعت اصفهانی 22کسب تکلیف کردند و ایـشان مـشروحه ذیـل را در جواب مرقوم فرمودند:
«السلام علی کافة اخواننا المسلمین المدافعین عن بـیضة الاسـلام و رحمة اللّه و برکاته اما بعد فانا نعزیکم و کافة الموحدین بفقد عمید المسلمین آیة اللّه عظمی [العظمی ]المیرزا قدس اللّه نفسه المـقدسة فـقد قـضی نحبه و التحق بربّه.بعد ان أدّی حق وظیفته و قام بها حسب طاقته فلا تـکن رحـلته فـتورا فی عزائمکم و توانیا فی عملکم فالجد الجد،حمات الدّین و اعضأ المسلمین و النشاط النشاط و زیـدوا عـلی مـا کنتم علیه اولا من الدفاع الذی اوجبناه علیکم من قبل و احمیه و ان صابروا یثبت اللّه اقدامکم و یـنصرکم عـلی القوم الکافرین النجف فی 3 ذی الحجه سنه 1338 حرر عن الجانی شیخ الشریعة الاصفهانی.»23
اهـالی در قـبال ایـن حکم بر مقاومت و دفاع خود باقی ماندند تا اینکه بالاخره انگلیسها برای مصالحه بـا عـراق حاضر شدند به این شرط که استقلال و تمامیت عراق را تصدیق کرده، قشون خـود را خـارج کـنند و چون جنگ به این شرایط خاتمه یافت،اهالی عراق با امیر فیصل 24 بیعت کردند.ایـن صـورت بیعتی است که در اواخر ذی قعده سنه 1339 در جراید عراق منتشر شد:
«ما امـضاکنندگان ایـن ورقـه با ملک فیصل اول بیعت کردیم با این شرط که استقلال عراق را حفظ کرده و حکومت عـراق را بـا تـرتیب قانونی دمکراسی شوروی [شورایی ]که اجانب را در آن دخالت و تسلطی نباشد اداره کند.»
چون بیعت فـیصل اتـمام پذیرفت،انگلیسها مصمم شدند که قیمومیت خود را بر عراق ادامه دهند.
لهذا جمیع رؤسا اجتماع کـرده،بـین خود تعهدنامه ذیل را منعقد نمودند :
«ما اهالی عراق با یکدیگر تعهد مـی کنیم کـه هیچ گونه حمایت و قیمومیت انگلیس در عراق را نپذیرفته ،نـهایت جـدیت را در مـطالبه حقوق خود به عمل آوریم و هیچ گونه مـداخله اجـانب را در شئون داخلی و خارجی خود قبول ننماییم و جان و مال خود را از[در]این راه فدا کنیم و از خـداوند در مـوفقیت خود اعانت می جوییم.»
عموم قـبایل و اهـالی ولایات،ذیـل ایـن ورقـه را امضا کرده نسخه [ای ]از آن به مجتهدین و نـسخه دیـگر را به فیصل تقدیم کردند و عده [ای ]را برای مذاکره با فیصل معین نمودند.در تـعقیب ایـن مذاکرات و مجادلات طولانی،انگلیسها از اقناع اهـالی عراق به قبول حـمایت مـأیوس شدند؛ لهذا متوسل به تـدابیر مـختلفه برای تولید نفاق بین اهالی عراق گردیدند تا شاید بدین وسیله بتوانند قیمومیت خـود را بـر عراق مستقر دارند و نزدیک بـود بـه تـحریکات انگلیسها،جنگ بـین قـبایل حادث شود که آیـت اللّه خـالصی 25دامت برکاته فتوای ذیل را بین قبایل منتشر فرموده:
«بر عموم مسلمین واجب است کـه بـا یکدیگر کمال معاضدت و مساعدت را به عـمل آورده،از نـفاق و اختلاف دوری جـویند و هـرکس بـرای خشنودی اجانب خلاف ایـن رویه را پیش گیرد، در شمار کفار محسوب شده،سلام و معاشرت و مکالمه و عبادت و تشییع جنازه او بر عامه حـرام و دفـن او در مقابر مسلمین غیر جائز و سزاوار غـضب و سـخط الهـی و مـستحق عـذاب جهنم می باشد.
الراجـی مـحمد مهدی الکاظمی الخالصی عفی عنه» پس از انتشار این فتوی،عموم قبایل متوجه شدند که اختلافات آنها بـه تـحریک انـگلیس بوده لهذا با یکدیگر متفق الکلمه شـده در مـرتفع سـاختن قـیمومیت انـگلیس از عـراق،متحد گردیدند. اسلحه و غیره کمک نموده،آنها را تحریک به حملهء عراق کردند تا شاید اهالی عراق به واسطه فرط علاقه که به عتبات عالیات و مراقد ائمه اطـهار دارند و مسلک وهابیها هم انهدام این بقاع متبرکه است مستأصل شده،حمایت انگلیس را درخواست کنند؛ولی این اقدام هم برای انگلیسها به عکس نتیجه بخشید.
وهابین در اواخر جمادی الثانیه به [استان ]منتفک هـجوم آوردنـد و در بین راه از زن و مرد،هر که را دیدند به قتل رساندند و اغنام و مواشی را غارت کردند و دستجات آنها به نجف اشرف نزدیک شد.26این مسئله موجب هیجان اهالی شده،علما برای رفع مـخاطره از مـراقد ائمه اطهار قیام نموده،تلگراف ذیل را مخابره کردند :
«کاظمیه -حجت الاسلام آقا شیخ محمد مهدی خالصی دامت برکاته.
به هیج وجه بر مـواعید و اقـوال انگلیس در دفع خوارج اعتماد و اطـمینان نـمی توان کرد.خواهش می کنیم با تمام رؤسایی که حاضر هستند ،عازم کربلا شوید تا در امور عراق مذاکره کنیم.
محمد حسین غروی نائینی،ابو الحسن المـوسی الاصـفهانی » چون این تلگراف بـه آیـت اللّه خالصی رسید،عموم رؤسایی را که حضور داشتند،امر به حرکت فرموده ،تلگراف ذیل را به تمام نواحی عراق مخابره نمودند:
بعد العنوان-مقرر شده است که عموم علما و رؤسای قبایل از روز دهـم تـا پانزدهم شعبان در کربلا جمع شوند.بر شما هم واجب است که در موقع مذکور حضور به هم رسانید.
الراجی محمد مهدی کاظمی خالصی عفی عنه» تلگراف ذیل را هم در جواب علمای نـجف مـخابره فرمودند:
«حـجتی الاسلام اصفهانی و نائینی دامت برکاتهما در روز دهم شعبان با تمام رؤسای قبایلی که حاضر هستند،به کربلا خـواهم آمد.به رؤسای قبایل اطراف هم اطلاع داده ام که در روز مذکور حـاضر شـوند .مـلک فیصل هم حضور خواهد داشت.
محمد مهدی الکاظمی الخالصی عفی عنه» هنوز روز دهم نشده بود که دسـته [ها]از اطـراف کربلا هجوم آوردند و عدهء آنها بالغ بر سیصد هزار بود که با خـود مـتجاوز از 2500 نـفر رئیس همراه داشتند.رؤسا عموما در منزل مرحوم آیت اللّه شیرازی اجتماع کردند و بعد از مذاکرات زیاد در تـحت ریاست آیت اللّه خالصی و آقای سید ابو الحسن اصفهانی تعهدنامه ذیل را نوشتند : «ما امـضاکنندگان این ورقه در روز 15 ماه شـعبان المـعظم حسب الامر علمای اعلام که اطاعت اوامر آنها فرض به ذمهء ماست ،در کربلا حاضر و متعهد شدیم که در مقابل هرگونه حملات خارجی از قبیل وهابی و غیر آن از عراق دفاع کرده و آنچه را که از تصرف عـراق خارج شده، عودت دهیم و برای مقاومت با متجاوزین به استقلال عراق از بذل جان و مال مضایقه ننماییم.»
عموم رؤسای قبایل و بزرگان عراق این ورقه را امضا کرده نسخه [ای ]از آن را به فیصل دادند و نسخه [ای ]هم نـزد عـلما[به ]ودیعه گذاشتند و شاید هم به ایران فرستاده باشند.
چون انگلیسها مقاومت و اتحاد عراقیین را در مقابل هجوم وهابیها دیدند،از این اقدام خود پشیمان شدند و از قیمومیت و حمایت ،ذکر[ی ]به میان نیاوردند تا شب اول شعبان 1340 کـه صـورت تصریح مستر چرچیل 27 را انتشار دادند و مضمون آن این است:
«ملک فیصل به مستر پرسی کوکس اطلاع نداده است که اهالی عراق مایل به قیمومیت انگلیس نیستند.»
چون این تصریح مـنتشر شـد،احساسات و عواطف اهالی به هیجان آمده و در عوض اجرای مراسم عید،با نهایت غم و غصه در شوارع شهر اجتماع کرده،هشت نفر از رؤسای خود را برای مذاکره در خصوص این تصریح و اظهار مـقاصد مـلت نـزد فیصل فرستادند.فیصل آنها را رسـما پذیـرفته،وعـده داد که از این به بعد با تلگرافاتی که از طرف ملت به نقاط مختلفه مخابره می شود،معارضه [و مخالفت ]نکرده و شخصا متعهد[شود]که آنها را به مـقصد بـرساند.
نـمایندگان جمعیت به تمام پایتختهای ممالک آسیاو اروپا و امریکا و پارلمـانها و مـجمع اتفاق ملل و جراید مهمه تلگراف ذیل را مخابره کردند:
«مستر چرچیل اظهار کرده است که اهالی عراق تا به حـال عـدم تـمایل خود را نسبت به قیمومیت انگلستان به نماینده انگلیس ابلاغ نـکرده اند.در صورتی که اهالی به وسایل مختلفه تمایل خود را به آزادی مطلق و استقلال تام به تمام عالم اطلاع دادهـ اند و شـورش آنـها در هزار و نهصد و بیست در این مسئله بهترین دلیل است .اکنون هم در تـعقیب اظـهارات سابق،ما را انتخاب کرده اند تا به تمام عالم ابلاغ کنیم که با تمام قوای خود از قـیمومیت انـگلیس امـتناع کرده و استقلال تام خود را درخواست کرده و از تمام اشخاصی که با آزادی ملل ضـعیفه هـمراه هـستند که در نیل به آرزوهای خود که عبارت از استقلال و آزادی است ،استعانت می جوییم.»
چون ایـن تـلگراف نـوشته شد برای مخابره به تلگراف خانه فرستاده و 1250 روپیه اجرت آن را تأدیه کردند ولی پس از بیست روز،انگلیسها در جـریده تـایمز بغداد اعلان کردند که تلگرافات نرسیده و فیصل مصرّ بوده که نمایندگان قبول نـنمودند و تـلگرافات را بـه وسیله دیگر مخابره کردند و در 6 ذی قعده نمایندگان اهالی،لورد ابیلی صاحب روزنامه مورنینگ پس در کاظمیه [را]در محضر رؤسـای قـبایل و مخبرین جراید حاضر کرده ،از او درخواست نمودند که تصمیمات عراقیین را در روزنامه خود درج نماید و مـذاکرات بـسیاری بـین نمایندگان و لورد جریان یافت که بالاخره بر او مسلم شد که عراقیین حاضر به قبول حمایت انـگلیس نـیستند :
«در این موقع رؤسای قبایل عموما اجتماع کرده و میثاق ذیل را نوشته و امضا نـمودند.مـیثاق وطـنی ذیل را که عبارت از مواد مذکور آتی است ما رؤسای عشایر عراق اصالتا از طرف خود و وکـالتا از طـرف افـراد قبایل و تما تبعهء خود امضا نموده،قسم یاد کردیم که تمام آنـها را کـاملا رعایت کرده و منظور وطنی و دینی خود قرار دهیم و با خدای عز و جل عهد بستیم که عـمل بـر طبق آنها نموده و از هیچ جزئی از جزئیات آن عدول ننماییم.
1-تشکیل حکومت مشروطه دمـکراسی کـه در پیشگاه ملت مسئول،دارای استقلال سیاسی نام بـوده و از هـرگونه مـداخلات خارجی مصون باشد.
2-تأیید و تقویت ملک فـیصل مـا دام که در اساس استقلال تام حدود طبیعیهء عراق ساعی باشد.- 3-رد قیمومیت انگلیس و نقض هـرمعاهده کـه مضر به استقلال تام عـراق بـوده و مخل حـیثیات و شـرافت مـلی باشد(68 نفر رؤسای منطقه فرات،32 نـفر رؤسـای غراف،42 نفر رؤسای مجره و حمار و جزره،75 نفر رؤسای فرات اوسط ،7 نفر از رؤسـای کـربلا،2 نفر نماینده رؤسای عشایر دجله ادنـی،15 نفر رؤسای فرات اعـلی،15 نـفر رؤسای منتفک،61 نفر رؤسای دجـله و فـرات اعلی ،6 نفر رؤسای بلدیه،114 نفر رؤسای فرات اوسط و دجله وسطی،91 نفر رؤسای جـویحه و دیـاله.»28
پس از حدوث این وقایع،انگلیسها ظـاهرا از قـیمومیت و حـمایت دست کشیده و اظـهار کـردند که استقلال عراق را[تـأیید]می نمایند و مـایل اند که با عراق مستقل،معاهده [ای ]منعقد نمایند. چون آزادی طلبان و مبرزین قوم مواد معهده را ملاحظه کـردند،دیـدند هیچ امتیازی با قیمومیت ندارد؛جـز ایـنکه در اینجا اسـم قـیمومیت ذکـر نشده و متن معاهده بـه شرح ذیل است:
«چون پادشاه انگلیس حکومت قانونی فیصل بن حسین را بر عراق تصدیق کـرده و پادشـاه عراق صلاح عراق و سرعت ترقیات آن را مـنوط بـه عـقد قـرارداد اتـحا با پادشاه انـگلیس مـی داند و چون پادشاه انگلیس موقع را برای تجدید روابط حسنه خود با پادشاه عراق مقتضی و برای انجام ایـن مـقصود،انـعقاد عهدنامه اتحادیه را بهترین وسیله می داند؛لهذا دولتـین مـتعاهدتین مـعظمتین از طـرف خـود بـرای انعقاد این معاهده دو نماینده معین کردند و انجام این امر را به آنها واگذار نمودند.
از طرف پادشاه ممالک متحده:بریتانیای عظمی و ایرلاند و مستملکات ماوراء بحار و امپراطور هند،سرپرسی زکـریا کوکس دجی .سی-ام.دجی-سی آی.ای.کی.سی.اس.آی نماینده عالی و جنرال قنسول پادشاه بریتانیا در عراق.
از طرف پادشاه عراق میرسید عبد الرحمن افندی 29دجی.بی.ای رئیس الوزراء و نفیب اشراف 30بغداد.»
دو نماینده فوق پس از آنـکه اعـتبارنامه های یکدیگر را ارائه دادند و مطابق با قواعد اصول جاریه بود به مواد ذیل اتفاق کردند:
ماده اول
بنابر تقاضای پادشاه عراق،پادشاه بریتانیا متعهد می شود که در مدت برقراری این معاهده و اجرای مـواد آن،هـرگونه کمک و مشورتی که برای دولت عراق مقتضی باشد،مبذول دارد ولی به قسمی که به حاکمیت وطنیه او لطمه وارد نیاید.
پادشاه انگلیس یک مأمور عالی و جـنرال قـنسول به معاونت اجزاء کافی بـه عـنوان نمایندگی در عراق خواهد داشت.
ماده دوم
پادشاه عراق متعهد می شود که در مدت برقراری این معایهده هیچ مستخدم غیر عراقی را برای وظائفی که فرمان پادشاهی لازم اسـت،بـدون تصویب پادشاه بریتانی اسـتخدام نـکند و قریبا راجع به عدهء مستخدمین انگلیس در عراق و شرایط استخدام آنها مقاوله مخصوصه در حکومت عراق منعقد خواهد شد.
ماده سیم
پادشاه عراق موافقت می کند که قانون اساسی تهیه کرده،به مـجلس مـؤسسان عراق پیشنهاد نماید و متعهد می شود که آن را تنفیذ کند و این قانون باید محتوی موادی که مخالف این معاهده است نباید و حقوق و مقاصد و مصالح عموم ساکنین عراق در آن مراعات شود و همچنین پادشاه عـراق مـتعهد می شود کـه ضامن آزادی عقیده و آزادی اجرای عباداتی که مخل به نظام و آداب مملکتی نیست کرده و هیچ گونه امتیازی را به واسطه مذهب یـا نژاد یا زبان بین اهالی عراق قائل نشود و به عموم طـوایف عـراق اطـمینان می دهد که مدارس آنها محفوظ بوده ؛و محق خواهند بود،زبان مخصوص خودشان را در مدارسشان تعلیم کنند مشروط بـر ایـنکه این ترتیب با دستور عمومی که حکومت عراق برای تعلیمات مقرر می دارد،مـوافقت نـماید و بـاید قانون اساسی اصول مشروطیت را خواه راجع به قوه مقننه و خواه مجریه تعیین کرده؛و تمام امـور مهمه که راجع به مسائل مالیه و نقدی و نظام است،تابع این اصول خـواهد بود.
ماده چهارم
پادشـاه عـراق موافقت می کند که در تمام مدت این معاهده هرگونه مشورتی را از طرف پادشاه بریتانیا در امور مهمه که مربوط به مصالح و تعهدات اداری و مالی دولت انگلیس است به توسط مأمور عالی انگلیس قبول نماید و این مـاده مخالف نص ماده 17 و 18 نخواهد بود .
پادشاه عراق ملزوم است که در کلیه امور راجع به مالیه و نقدیه از نماینده عالیه انگلیس مشورت نموده و تا زمانی که حکومت عراق مدیون حکومت انگلیس است حـسن انـتظام مالیه را تأمین نماید.
ماده پنجم
پادشساه عراق حق دارد نمایندگیان سیاسی خود را به لندن و سایر پایتختهای ممالکی که بین دولتین توافق نظر حاصل شده است اعزام دارد.پادشاه عراق موافقت می کند کـه هـرکجا پادشاه عراق نماینده ندارد،حمایت اهالی عراق را پادشاه بریتانیا عهده دار شود.کلیه اعتبارنامه های نمایندگان دول خارجه در عراق بعد از موافقت پادشاه بریتانیا در تعیین آنها به تصدیق پادشاه عراق خواهد رسید.
مـاده شـشم
پادشاه بریتانیا متعهد می شود نهایت جدیت را مبذول دارد که در اقرب اوقات دولت عراق به عضویت مجمع اتفاق ملل پذیرفته شود .
ماده هفتم
پادشاه بریتانیا متعهد می شود که نسبت به قوای نـظامی عـراق مـساعدت و کمک خود را در حدودی که بـین دولتـین مـتعاهدین معظمتین موافقت به عمل آمده،مبذول دارد و برای تعیین مقدار این امداد و شروط آن مقاوله مخصوصه بین دولتین منعقد شده و به نظر مـجمع اتـفاق مـلل خواهد رسید.
ماده هشتم
هیچ قطعه از اراضی عـراق نـباید به دولت اجنبی واگذار یا اجاره داده شود و یا در تحت نفوذ تسلط دولتی واقع گردد ؛ولی این التزام پادشاه عراق را مانع نـخواهء بـود کـه تدابیر لازمه را برای اقامت نمایندگان سیاسی خارجه و اجرای مقتضیات مـاده سابقه اتخاذ نماید.
ماده نهم
پادشاه عراق متعهد می شود که رشته اصلاحاتی را که پادشاه بریتانیا در امور عدلیه مـقرر مـی دارد،قـبول نماید تا مصالح اجانب را-که به واسطه لغو امتیازاتی که سـابقا از آنـ استفاده می کردند متزلزل شده -تأمین نماید و لازم است نص این طرح اصلاحیه به واسطه مقاوله مـخصوصه 31بـین دولتـین منعقد شده و به مجمع اتفاق ملل ابلاغ گردد.
ماده دهم
دولتین مـتعاهدتین مـعظمتین تـوافق نظر حاصل نمودند در انعقاد قراردادهای مخصوصه برای تأمین معاهدات و مقاولاتی که پادشاه بریتانیا در امـور راجـع بـه عراق متعهد شده است و پادشاه عراق متعهد می شود که برای اجرای این تعهدات قـوانین لازمـه را تهیه نماید.این قراردادها به نظر مجمع اتفاق ملل خواهد رسید.
ماده یـازدهم
در عـراق هـیچ گونه امتیازی بین رعایای دولت انگلیس و رعایای سایر دول خارجه که عضو مجمع اتفاق ملل هستند یـا بـه وسیله معاهده پادشاه بریتانیا همان حقوقی را که اعضای مجمع دارا هستند برای آنها مـتعهد شـده(کـلمه رعایا شامل شرکتهایی که به موجب قوانین این دولت تشکیل شده نیز خواهد بود)در امـور راجـع به مالیات و تجارت و کشتی رانی و کسب و صنایع و معاملات سفائن و تجارتی و هوائی نخواهد بـود و هـمچنین بـرای هیچ یک از دول مذکوره راجع به صادرات و واردات امتیازی نیست و نیز عبور و مرور امتعه و مال التجاره از اراضـی عـراق بـا شرایط منصفانه آزاد خواهد بود.
ماده دوازدهم
هیچ گونه تبلیغات مذهبی را در عراق نمی توان جـلوگیری یـا مداخله نمود و به هیچ وجه به واسطه عقائد دینی یا نژادی آنها نمی توان در این تبلغات امتیازی مـنظور داشـت.ما دام که این اعمال مخل به انتظامات عمومی و حسن اداره حکومت نباشد.
مـاده سـیزدهم
پادشاه عراق متعهد می شود در حدودی که احـوال اجـتماعی و دیـنی به او اجاز می دهد با تصمیمات مجمع اتـفاق مـلل راجع به جلوگیری از امراضی که متضمن امراض حیوانات و نباتات هم می باشد مساعدت بـه عـمل آورد.
ماده چهاردهم
پادشاه عراق مـتعهد مـی شود که وسـایل لازمـه را بـرای انشای نظام نامه،راجع به آثار عـتیقه در عـرض 12 ماه پس از اجرای این قرارداد اتخاذ نماید و ملتزم می شود که این نظام نامه را تـنفیذ کـند. اساس این نظام نامه بر روی قواعد مـلحقه ماده 421 معاهده سور 10 اوت 1920 بـوده و قـائم مقام نظام نامه سابق عثمانی راجـع بـه آثار عتیقه خواهد شد و همچنین پادشاه عراق متعهد می شود که در خصوص مسائل راجـع بـه تفتیش و تفحص آثار عتیقه بـین رعـایای دولتـی که عضو مـجمع هـستند یا پادشاه بریتانیا اجـرای ایـن حقوق را برای آنها ضمانت کرده است،مساوات کامل منظور دارد.
ماده پانزدهم
قرارداد مخصوص بـین دولتـین متعاهدتین معظمتین در خصوص مسائل راجع بـه مـالیه منعقد شـده و در ایـن قـرارداد کمکهایی که حکومت بـریتانی برای مصالح عمومیه و مساعدت های مالی که بر حسب مقتضیات مواقع مختلفه باید نسبت به حـکومت عـراق مبذول دارد،تصریح شده و از طرف دیگر مـقرر شـده اسـت کـه حـکومت عراق باید دیـونی کـه راجع به این مسائل ایجاد می شوند،تدریجا تصفیه کند.این قرارداد به مجمع اتفاق ملل ابـلاغ خـواهد شـد.
ماده شانزدهم
دولت بریتانیا متعهد می شود در حدودی کـه تـعهدات او بـا سـایر دول اجـازه مـی دهد در راه ارتباط گمرکی عراق با سایر دول عربی هم جوار هیچ گونه اشکالی فراهم نکند.
ماده هفدهم
در صورتی که در تفسیر مواد این معاهده اختلافی بین دولتین متعاهدتین معظمتین حادث شود حـل اختلاف به محکمه دائمی قضاوت بین المللی که در ماده 14 قرارداد مجمع اتفاق ملل به آن تصریح شده رجوع می شود و در صورت اختلاف مابین متن انگلیسی و عربی ،متن انگلیسی معتبر خواهد بـود .
مـاده هیجدهم
این معاهده پس از تصدیق از طرف دولتین متعاهدتین معظمتین و قبول مجلس مؤسسان به موقع اجرا گذشته شده و تا بیست سال معمول بها خواهد بود؛و پس از انقضای این مدت اگر دولتین مـعظمتین مـلاحظه کردند که ادامه آن لازم نیست،به مقدرات آن خاتمه می دهند و در صورتی که ماده 6 به موقع عمل گذاشته نشده باشد،لازم است که مجمع اتفاق ملل اخـتتام مـعاهده را تصویب نمایدو در صورت مجزا شـدن مـاده مذکور،این مسئله به مجمع اتفاق ابلاغ خواهد شد.برای دولتین معظمتین متعاهدتین هیچ مانعی نخواهد بود از اینکه در مواقع مختلفه در شروط این معاهده و شـرط مـقاولات جداگانه که از مواد 7،10،15 مـتفرع مـی شود،تجدید نظر به عمل آورده و تعدیلات و اصلاحاتی که مناسب با مقتضیات وقت است به آن منضم کنند و هرگونه تعدیلی که دولتین معظمتین در آن توافق نظر حاصل نماید باید به مجمع اتفاق مـلل ابـلاغ شود .
تصدیق نامه های این عهدنامه باید در بغداد مبادله شود. این معاهده به زبان عربی و انگلیسی تحریر شده و صورتی از هردو لغت در خزانه اسناد حکومت عراق و کابینه اسناد حکومت بریتانیا ضبط خـواهد شـد. نمایندگان مـخصوصه دولتین این معاهده را امضا و مهر کردند.
این معاهده در بغداد در روز دهم ماه تشرین 32اول 1922 میلادی مطابق 19 صفر 1340 هجری در دو نـسخه تحریر شد(عبد الرحمن نقیب اشراف بغداد و رئیس الوزرای حکومت عراق)،(پرسـی زکـریا کـوکس نماینده عالی پادشاه بریتانیا در عراق)
پس از آنکه معاهده هیئت وزرا داده شد و مردم از مضمون آن مطلع شدند،به هیجان آمـده در روز شـنبه یازدهم ذی قعده 1340 دکاکین را در بغداد و کاظمیه تعطیل کردند و هیئتهای متعدده تشکیل داده،در کوچه و بازار بـر ضـد مـعاهده میتینگ دادند و دستجاب مردم،پانزده هیئت برای اظهار ضدیت با معاهده از طرف خود به مـنزل رئیس الوزراء فرستادند.رئیس الوزراء قسم یاد کرده بود که تا زنده است از امضای مـعاهده امتناع خواهد کرد .بـه مـحض انتشار معاهده در اطراف،از تمام رؤسای قبایل و ادارات بلدیه ولایت تلگرافات متعدده به مضمون ذیل به رئیس الوزراءمخابره شد :
«رئیس الوزراء!قبل از اینکه قشون انگلیس از عراق خارج شود برای قبول معاهده که فعلا در هـیئت وزرا مطرح است و هرمعاهده که بعدها منعقد می شود،حاضر نیستیم و با تمام قوای خود بر ضد آن مقاومت خواهیم کرد.»
رؤسای قبایل در کاظمیه در محضر آیت اللّه خالصی جلسه تشکیل دادند و ایشان اظهار فرمودند:اهـالی عـراق با فیصل به شرط حفظ استقلال تام و قطع تسلط اجانب بیعت کرده اند .اگر فیصل در انعقاد این معاهده و امثال آن اصرار ورزد ،عراقیین می توانند بیعت خود را نقض نمایند. رؤسای قبایل عموما این بـیانت را تـصدیق کردند .
در کربلا هم در 9 ذی حجه جمعیت کثیری از علما ،رؤسای قبایل جمع شده،معاهده را لغو نمودند و به فیصل هم ابلاغ کردند در روز 18 ذی حجه در نجف ددر حضور آیت اللّه آقا سید ابو الحسن اصفهانی [و]اغلب [از؟]رؤسای قبایل اجـتماع کـرده ،لغو معاهده را اظهار و به توسط حاکم کربلا که در آن مجلس حاضر بود به امیر فیصل و رئیس الوزراء ابلاغ کردند و روز تاج گذاری فیصل 33در مجلس نماینده عالی و مأمورین انگلیس ،حزب و طنیون 34 میتینگ داده،احساسات خـود را بـر ضـد معاهده اظهار و چندین مرتبه فـریاد کـردند:مـعدوم باد قیمومیت انگلیس و معاهده،و زنده باد عراق آزاد مستقل.سپس حزب وطنی یادداشت شدید اللهجه [ای ] به نماینده انگلیس و فیصیل تقدیم داشته و خـلاصه آن ایـن اسـت:
در روز 16 ذی حجه ما حزب و طنیون اجتماع کرده بر مـخالفت انـگلیسها با استقلال ما و خارج نکردن قشون خود و باقی گذاشتن مستشارها در ادارات اعتراض و جدا تقاضا می کنیم که هرچه زودتر قشون خـود را خـارج کـرده استقلال ما را تصدیق و در امورات ما به هیچ وجه مداخله ننمایند.
جـراید هم در انتقاد معاهده و اعمال انگلیس خیلی اظهار حرارت کردند.
عموم قبایلهم تلگراف ذیل را به فیصل نوشتند:
«جلالة مـلک فـیصل دامـت سلطنة-ما عموم قبایل عراق با حکومت حالیه قطع رابطه کـرده و حـاضر برای اطاعت اوامر او نیستیم و دیناری مالیات نخواهیم داد تا موقعی که مواد ذیل اجرا شود.
1-اعلان الغـای مـعاهده رسـما.
2-تصدیق انگلیس به استقلال عراق و خارج ساختن قشون خود و خودداری وزارت مستعمرات از نـظارت در احـوال عـراق و چنانچه دولت انگلیس بخواهد با عراق روابط دوستی و اتحادی پیدا کند باید وزارت خارجه خود را واسـطه ایـن کـار قرار دهد .
3-اعلان آزادی مطبوعات».
چون کار به اینجا رسید،انگلیسها کابینه عراق را ساقط کـرده و حـکومت عربی را به کلی لغو نمودندو اظهار داشتند که فیصلی مریض است و نمی تواند از مـنزل شـعوع یـهودی بیرون بیاید و خودشان مستقیما زمام حکومت را در دست گرفته،در روز غره محرم 1341 عده [ای ]از رؤسای عراق را بـه [جزیره ]هنگام تـبعید کردند و تعطیل حزب وطنی را اعلان نموده مدیران مطبوعات آزادی طلب را هم به هنگام فـرستادند و عـده [ای ]از عـلما را به ایران تبعید کردند و می خواستند بعضی از علمای نجف و کربلا را نیز توقیف نمایند ولی موفق نشدند؛امـا جـمعی از رؤسای قبایل را حبس کردند و چند طیاره به [شهرستان ]دغاره فرستادند که در آنجا 56 بمب در یـکی از مـجالس تـعزیه حسین علیه السلام انداخت و زن و مرد زیادی را به قتل رسانیدند.
جنگهای دیگر هم در[شهرستانهای ]غراف و رمینه اتـفاق افـتاد و رؤسـای غراف عریضه ذیل را حضور علمای نجف و کربلا معروض داشتند:
«حضرات حجج الاسـلام آقـا سید ابو الحسن،آقا شیخ محمد مهدی خالصی،آقا میرزا حسین نائینی دام بقاهم.
احساسات دینیه و حـب وطـن ما را وادار کرد به اینکه مطالب و اظهارات خودمان را در تعقیب مقررات و احکام علمای اعـلام،بـه حکومت تذکر داده،اجرای آن را خواستار شدیم و چون حـکومت از اجـرای ایـن اظهارات مضایقه کرد،با او قطع رابطه نـمودیم در مـقابل مستشار منتفک و همراهان خیانت پیشه او،دسته [ای ]از طیارات به طرف ما گسیل داشته،بارانی از آتـش بـر سر ما ریختند و شعله ایـن آتـش پیران سـالخورده و اطـفال شـیرخواره را هم فراگرفت ولی برای انگلیسها از این اقـدامات نـتیجه حاصل نشد.عجالتا راهها مسدود و سیمها مقطوع است.پریروز عدهء مختصری سـوار کـه بالغ بر هشتاد بود از ناصریه بـه از یرج فرستادند.در بین راه دچـار قـبیله خفاجه شده،مغلوب و گرفتار آنـها شـدند و قسمت دیگری که در اراضی از یرج بودند،همان جا مضمحل و مغلوب گردیدند و بحمد اللّه حسن اتـحاد و یـگانگی ما محکم و روزبه روز در تزاید اسـت و بـعضی شـهرها از قبیل ناصریه و شـطره در مـورد حمله و محاصره است.نـواحی دیـگر هم با تهدیدات متوالیه طیارات در حال سقوط است و ما هرروزه یادداشتی به انگلیسها دادهـ مـقاصد و آمال ملت را متذکر می شویم،استدعا آنـکه مـا را بر حـقیقت حـال هـدایت کرده اقداماتی که مـا و سایر اهالی عراق مکلف به اجرای آن هستیم معین فرمایید.
و نیز به نماینده عالی انگلیس و فـیصل یـادداشت ذیل را تقدیم نمودند:
«ماژر ریدس شـروع بـه اجـرا و تـعقیب سـیاست انتقام کرده بـدون هـیچ جرم و تقصیری قبایل شطره را به وسیله طیارات مورد حمله قرار داده،بدون ترحم و عطوفت،زنها و بچه های آنـها را بـه قـتل
رسانید.تعقیب این سیاست هرچند با دلائل پوچ دفـاع شـود ،حـقیقت آن روشـن و چـون بـا سیاست عامه وفق نمی دهد موجب انضجار[انزجار]خاطر عموم و انقلابات عظیمه خواهد شد و خیلی مورد تعجب است که با نهایت اصراری که اهالی به حفظ مسالمت و انتظام دارند ،مـاژر ریدس این فتنه ها را ایجاد می کند و بدیهی است که مسئولیت و نتایج و خیمه این وقیع متوجه او و اتباعش خواهد بود.
امضا آت» در خلال این حوادث و انقلابات،فیصل از مرض خود شفا یافته،کابینه را تشکیل و مـعاهده اعـلان نمود،مردم را به شروع انتخابات برای مجلس مؤسسه [مؤسسان ]دعوت کرده،مردم از شرکت در انتخابات امتناع جسته و در این خصوص از علما استفتاء کردند.علما حکم به حرکت دادند و این صورت استفتاء و جواب آن اسـت:
«حـضرات علمای اعلام و حجج اسلام متعنا اللّه بظلهم مد[ی ]الایام.
شایع است که شما به مقتضای وظیفه دینیه و ریاست روحانیه خود،مداخله در انتخابات را بر عموم اهـالی عـراق حرام فرموده اید و مساعدت در این امـر را از هـرجهت غیر جائز شمرده و به منزله محاربه با خدا و پیغمبر دانسته اید .استرحاما تقاضا می کنیم که صحت این مسئله را بیان فرمایید تا اوامر عالیه شما را کـه خـداوند به اطاعت آن فرمان داده اطـاعت کـنیم.
جواب:بلی ما حکم تحریم انتخاب را صادر کرده ایم.چنان که بر عموم اهالی واضح و آشکار است و هرکس در این امر دخالت یا همراهی نماید،مثل کسی است که اقدام به محاربه [با]خدا و پیـغمبر کـرده باشد.
الاحقر ابو الحسن الموسوی الاصفهانی 35 بلی از طرف ما حکم تحریم انتخاب بر عموم اهالی عراق صادر شده است ؛لهذا هرکس در این امر دخالت نماید،مثل کسی است که بـا خـدا و پیغمبر مـحاربه کرده است.
الراجی محمد مهدی الکاظمی الخالصی عفی عنه بلی حکم کرده ایم به حرمت انتخاب و حرمت مـداخله آن بر عموم اهالی عراق؛لهذا هرکس در این امر مداخله کند و کـمترین مـساعدتی بـنماید با خدا و پیغمبر و ائمه اطهار محاربه کرده است .
الاحقر محمد حسین الغروی النائینی 36 بلی بر حسب احـکام صـادره از حضرات علمای اعلام دامت برکاتهم،انتخاب به جهت مجلس اساسی عراق حرام اسـت شـرعا و هـرکس متصدی انتخاب شود یا مساعدت در انتخاب کند محارب با خداوند جل شأنه و یا حشرت رسـول و ائمه طاهرین صلوات اللّه علیهم اجمعین خواهد بود .
نجل مرحوم میرزا محمد تقی عـبد الحسن شیرازی
بسمه تـعالی
حـضرات علمائنا الاعلام و حجج الاسلام متعنا اللّه تعالی بظلهم مدی الایام،بلغنا انکم بمقتضی وصیتکم الدینیه و ریاستکم الروحانیة حرمتم علی کافة الامة العراقیه المداخلة فی هذا لانتخاب المضر بالامّة و حرمتم المساعدة فیه بـکل وجه و جعلتم المساعدة فیه محادة للّه و لرسوله فنسترحم منکم ان تبینو الناصحة ذلک حتی نمتثل اوامر کم الشریعة التی امر اللّه تعالی بامتثالها ادام اللّه ظلکم.
15 ربیع الاول سنه 371341
نجف اشرف
بسم اللّه الرحمن الرحیم
نعم قد صـدر مـنا تحریم الانتخاب فی الوقت الحاضر لما هو غیر خفی علی کل بلاد و حاضر فمن دخل فیه و ساعد علیه فهو کمن حارب اللّه و رسوله و اولیائه صلوات اللّه علیهم اجمعین.
الاحقر ابو الحسن المـوسوی)38
نـجف اشرف
بسم اللّه الرحمن الرحیم
نعم حکمنا بحرمة الانتخاب و حرمة الدخول فیه علی کافة الامة العراقیه و ان من دخل فی هذا الامر او ساعد علیه ادنی مساعدة فقد حاد اللّه [و]رسوله و الأئمة الطـاهرین صـلوات اللّه علیهم اجمعین اعاذ اللّه الجمیع عن ذلک.
19 ع 1 سنه 1341 الاحقر محمد حسین الغروی النائینی (محمد حسین)39
کاظمیه
بسم اللّه الرحمن الرحیم
نعم قد صدر منا الحکم بتحریم الانتخاب علی کافة الامة العـراقیه فـمن دخـل او تداخل او ساعد فیه
مطالعات تاریخی » بهار 1384 (نیمه اول) - شماره 6 (صفحه 43)
فقد حـاد اللّه و رسـوله و قـد قال عز من قائل فی محکم کتابه المجید«الم یعلموا انه من یحادد اللّه و رسوله فان له نار جهنم خالدا فیها ذلک الخزی العظیم »اعـاذ اللّه الجـمیع مـن ذلک.
سنه 1341/1925 الراجی محمد مهدی الکاظمی عفی عنه 40 (مـهر مـحمد مهدی)
کربلا
بسم اللّه الرحمن الرحیم
نعم ان انتخاب المؤتمر العراقی حسب ما صدر الاحکام من حضرات علماء الاعلام دامت بـرکاتهم حـرام شـرعا فمن تصدی او ساعد علیه فهو محارب اللّه و الرسوله [رسوله(صلی اللّه عـلیه و سلم)و الأئمة الطاهرین.
ابن آیة اللّه المیرزا محمد تقی عبد الحسین الشیرازی 41 عبد الحسین بن محمد تقی» صورت ایـن فـتوی [ها]به تـمام دیوارهای مساجد نصب شده و عموم مردم از شرکت در انتخابات امتناع نمودند.انـگلیسها مـی خواستند با اهالی با کمال خشونت رفتار کنند .لهذا در 25 ربیع الثانی در بعضی شهرهای عراق دکاکین را بسته عـلما اجـتماع کـردند و بانهایت شجاعت در مقابل انگلیسها مقاومت نمودند و قرار گذاشتند هروقت جزئی محادثه بـر ضـرر عـراق اتفاق افتاد،فورا اجتماع کنند .
روزنامه تایمس [تایمز]بغداد در شماره روز 7 نوامبر عبارت ذیل را درج کرد:
«عجالتا تـرتیب انـتخابات بـه حالت سابق باقی است و حکومت نهایت جدیت را مبذول می دارد که مجتهدین فتوای خود را لغـو کـنند ولی مجتهدین حاضر نیستند و اجرای مواد ذیل را از حکومت درخواست می کنند:
1-لغو معاهده و اعلان دولت انـگلیس آزادی عـراق را.
2-حـکومت جدید عراق وعده دهد که قانون نظام اجباری را اجرا نکند.
3-عفو حکومت از تبعیدشدگان و اعـاده آنـها را به اوطانشان و آزاد گذاردن حزب وطنی را در عملیات خود.»
در 11 نوامبر احزاب سریه [و مخفی ]عراق بیان نـامه ذیـل را انـتشار دادند .وزارت عراق مجددا افتتاح دو حزب(وطنی و نضهت)را مقرر داشته و به وسیله این ترهات 42کـه از نـاحیه وطن پرستان مصنوعی که آلت دست مستعمرین هستند ناشی شده می خواهد بار دیگر مـلت
عـراق را فـریب دهد و انتخابات مجلس مؤسسان را اجرا نموده،تحصیل اکثریت کند و به مقاصد خود فایق آید.ولی لازم اسـت بـه ایـن نکته متوجه شوند که مادامی که وطنیون منفی بدون هیچ قید و شـرطی مـراجعت نکنند ،هیچ یک از اهالی اقدام به افتتاح احزاب خود نخواهند کرد و تا موقعی که مطالب ذیل را کـه از آرزوهـای حقیقی ملت است اجابت نکنند شرکت در انتخابات نخواهند نمود:
«1-تشکیل وزارت وطـنیه بـه ریاست کسی که محل اعتماد ملت اسـت.
2-تـشکیل وزارت خـارجه.
3-لغو معاهده انگلیس و قیمومیت وی به طور مـصرح .
4-تـعویق انتخابات اقلا تا مدت دو ماه بعد از اعاده تبعیدشدگان و افتتاح احزاب و خارج شدن جـراید از تـوقیف.
عموم طبقات عراق از علما و ادبـا و تـجار و زارعین بـر ایـن مـسئله تصمیم گرفته اند .
کمیته عالی احزاب سـریّه عـراق» فعلا موقعیت عراق خیلی باریک [و حساس ]است و انگلیسها به وسائل مستقیم و غیرمستقیم سـعی مـی کنند که علما را در مقابل فجایع خود مـجبور به سکوت کنند ولیـ عـلما از تهدیدات آنها متوحش نشده بـا کـمال شجاعت مقاومت می نمایند.
مقارن همین اوقات عده [ای ]که از پیشرفت عملیات خود در عراق مأیوس شـدند،بـرای نجات مملکت از چنگال انگلیسها بـه مـیل خـود یا به حـال تـبعید و اجبار از عراق مهاجرت کـرده. بـه ایران آمدند و در اینجا بانهایت جدیت مشغول کار شدند و شعبات عدیده تشکیل دادند و تمام ایـن شـعبات روابط واقعی با جمعیتهای عراق دارنـد و در ایـران به سـمت نـمایندگی از طـرف عراقیین اقداماتی کرده اند.از جـمله تلگراف ذیل است که به تدریج به نقاط مختلفه مخابره کرده اند.
در 23 عقرب [آبان ]به دربارها و پارلمانهای جـمیع دول و مـجمع اتفاق ملل تلگراف ذیل مخابره شـد:
«عـموم مـلت بـین النـهرین از مداخلات استقلال شـکنانه دولت انـگلیس در بین النهرین و از معاهده دهم تشرین اول 1922 که به هیچ وجه رسمیت ندارد،ابدا تمکین نداشته،به هرگونه مـداخلات غـیر مـشروعه انگلیس پرتست می نماید و در خاتمه قطعا اعلام مـی دارد کـه مـلت بـین النـهرین در حـفظ استقلال و رفع تعدیات انگلیس و ابطال معاهده مشئومه از هرگونه فداکاری خودداری نخواهد کرد.»
31 قوس [آذر]به پارلمان انگلیس؛کپیه دایلی هلارد ،مرنینگ پست تپپرس،دایلی مایلی،
دایلی تلگراف،تلگراف ذیـل مخابره شد:
«عموم ملت بین النهرین از تخلف صریح دولت بریتانیا از مواعید صریحه دولت بریتانیا از مواعید صریحه در آزادی و استقلال تام عراق که مکرر به واسطه ابلاغات رسمیه در اول احتلال و بعد از آن به ملت اعـلام نـموده متنفر و از معاهده دهم تشرین [اول ] 1922 که به هیچ وجه رسمیت نداشته ابدا تمکین نخواهد نمود و بر هرگونه مداخلات استقلال شکنانه دولت انگلیس پر تست می نماید که ملت بین النهرین در حفظ استقلال و رفع تـعدیات آن دولتـ و ابطال معاهده مشئومه از هرگونه فداکاری خودداری نخواهد کرد.»
در 10 قوس مکتوب ذیل به دولت ایران و پارلمان آن و سفرای دول که در ایران می باشند، فرستاده شد .
«عین مضمون تـلگراف فـوق به اضافه مراتب فوق بـه دولتـ آن جناب تلگرافا پیشنهاد شده و اینک هم به ذوات [اشخاص ]محترم عالی اخطار می شود و مستدعی چنان است که محض خدمت به عالم انسانیت،عین مطالب معروضه را خـودتان تـبلیغ فرمایید.»
در تاریخ فوق تـلگرافی بـه همین مضمون به نمایندگان دولت علیه عثمانی در لوزان،کپیه نمایندگان دولت شوروی روسیه مخابره شد.
در 23 قوس،مکتوب ذیل به بغداد برای جنرال قنسول بریتانیا مقیم عراق عرب فرستاده شد:
«خدمت جنرال قنسول سـامی دولت بـریتانیای کبیر مقیم عراق عرب در حالتی که ملت بین النهرین انتظار داشتند که دولت بریتانیا انجاز وعده های صریحه رسمیه مکروه که قبل از حرب و در اثنا و بعد از آن،در استقلال تام و آزادی آن ملت و مملکت داده بنماید و عهود رسـمیه خـود را محترم شـمارد و هیچ گمان نمی کردند همچو دولتی و عود و عهودش بی اساس و تخلف پذیر باشد.علاوه بر اینکه قوه احتلالیه بـریتانیه اکتفا به تخلف از مواعید صریحه نکرده عراقیین را در ضغط43و فشار فوق الطـاقه گـذارده بـه حدی که آن فشار طاقت فرسا ملت را مجبور به حرب و اتلاف نفوس عزیزه گردانید و با آنکه در عراقیین در سبیل قـبل اسـتقلال تام و آزادی از قیود مطامع و استبداد و رقیت بریتانیا به انواع مصائب عظیمه از تلف اموال و نـفوس و خـلق اعـتراض و ناموس و خانه خرابیها و اسیر و زجر و حبس دچار و به صدمات و محن فوق الطاقة گرفتار شد ،دست از مـقصد مشروع خود نکشیده ،پیوسته در تعقیب مقصود بذل مجهود نمود.چه قوه احتلالیه آنـها وسائل سیاسیه و حربیه مـقاومت احـساسات ملت نکرد44بلکه بر جدیت و فداکاری ایشان افزود و از این مخاصمه و لجاج گناهانی بزرگ و رسواییهایی سترگ ناشی شد که به ذائقه آزادی خواهان بسیار تلخ و ناگوار و انسانیت از آن شرمسار است.البته انگلیس از بازیهای رنـگارنگ چند ساله خود در عراق به خوبی امتحان کرده و بر او هویدا گردید
که هیچ چیز قانع نمی کند عراقیان را مگر استقلال تام و مقصودی ندارند جز آزادی و آرزویی ندارند غیر از استخلاص از چنگال مطامع طامعین و محال اسـت کـه دسایس و حیل و یا مال و منال و یا قوای حربیه انگلیس میان آن ملت و مقصودش حایل و از وصول به استقلال تام مانع شود و این تجربیات قطعیه مساعی آن حکومت در محو استقلال عراق به اجرای مـعاهده مـشئومه 10 تشرین [اول ]1922 عبث است و نتیجه [ای ]جز خسارت حکومت انگلیس و عراقیین نخواهد داشت ولی چون عراقیین دفاع از حقوق حقه و حیات خویش می نمایند در محکمه انسانیت و وجدان معذور بوده و آن دولت که در این آزادی کشی هیچ دائی [داعی ]45جـز طـمع و حرص استعمار ندارد،در عالم تمدن ملوم 46 و در صفحه روزگار مذموم و تبعات سوء این اقدامات متوجه او خواهد بود.قنسول محترم بریتانیای کبیر را به رعایت و حفظ نفوس عزیزه و خونهای پاک عراقیین تذکر نـمی دهیم چـون مـمکن است محل رأفت و شفقت ایـشان نـباشد ولی ایـشان را به حفظ نفوس انگلیسهایی که به عراق سوق نموده و در راه مطامع استعمار آن دولت عبث تلف می شوند متوجه می سازیم و ایشان را خاطرنشان می نماییم کـه مـادامی کـه آن دولت مصر به محو آزادی عراقیین و غلبه بر آنهاست،خـصومت بـرپا و مشاجره برقرار است و محال است که عراقیون از حقوق حقه خود گذشت نمایند و اقدامات استقلال شکنانه آن دولت جز خسارت و مزید تـنفر اسـلامیان عـالم از آن حکومت نتیجه دیگر نخواهد داشت.این نصیحت نامه که کاملا مـطالبش بر قنسول سامی 47سابق بریتانیا مکشوف است و باعث ازدیاد علم نمی گردد.به جهت تهییج عواطف بشریه آن نماینده مـحترم و تـعذوریت خـودمان در اقداماتی که در مقابل حق کشی آن دولت می نماییم،تقدیم شده معذور باشیم و لقـد اعـذر من انذر.48»
در 23 قوس،مکتوب ذیل جهت فیصل فرستاده شد.بعد از بیانیه [ای ]که فیصل در تعقیب معاهده در عراق اشـاعت داد :
«از طـرف کـمیته عالی مرکزی انجمن عراقی در ایران به صاحب [ساحت ]جلالة فیصل:در جریده العراق مورخه 21 صـفر 1341 بـیانیه مـلاحظه شد که صاحب روزنامه آن را به شما نسبت داده و ممضی به امضای شما دانسته؛در صورتیکه اطـمینان داریـم کـه حمیت هاشمی شما مانع است از اینکه اقدام به چنین امری که پست ترین اعراب آن را بـرای خـود ننگ و عار می داند، بنمایند.چگونه می توان این روزنامه را در ادعایش تصدیق کرد.در انتساب چـنین بـیانیه [ای ]به شـما در صورتی که از عبارات آن آثار سوء اخلاق هویدا بود ،خیلی دور است که مثل شما کـه نـتیجهء بیت رسالت و ثمره شجرهءنبوت هستید اقدام به چنین معاهده و بیانه [ای ]بفرمایید و خود را در انظار لکـه دار بـفرمایید.مـا می دانیم که شما از حوادث روزگار تجربیاتی حاصل نموده و می دانید که عالم اسلامی مهیای انتقام کـشیدن هـستند.از کسانی که بذل مساعی در خرابیها و
هلاکت ایشان می نمایند،پوشیده نیست که مـثل ایـن بـیانیه لکه عاری است که به مرور زمان محو نخواهد شد و فضیحتی است که ننگ آن الی الابـد بـاقی خـواهد ماند بلکه کفری است به خدا و رسول و باعث خزی دنیا و آخرت و عـذاب جـاودانی خواهد بود .
آیا ممکن است کسی مثل شما با آن بزرگی و سیاست،اقدام بر خزی [خواری ]دنیا و عذاب آخـرت بـفرمایید.حاشا ثم حاشاک شما اقدام بر این بیانیه و معاهده مشئومه نمی کنید.مـجد و شـرف و دیانت و عرض و جمیع مقدسات عراقیین را پایمال نـمی کنید.آیـا سـعی شما در مقابل مواجب غیر قابلی که هـرماه مـی گیرید،ممکن است همه نوامیس مقدسه عراقیین را به انگلیس بفروشید؟هرگز چنین امری اتفاق نمی افتد.نـسبت ایـن بیانیه و معاهده بر شما صـرف تـهمت است.از جـمله مـطالب آن بـیانیه است که در مقابل کسانی که سـوء قـصد و جلوگیری و اخلال به استقلال را دارند ،قوه نظامی بریتانی هم دست و معاضد شما خـواهند بـود.اگر این مسئله واقعیت دارد،پس چرا قـوای بریتانی آزادیخواهان را با کـمال بـی رحمی اعدام و جمعی را تبعید نمود و بـرخی را حـبس و تحت فشار اشرار قرار داد و جمله کثیری از اهل عراق را به آلات ناریه آتشباران و هلاک نـمود .شـما کسی هستید که به عـراقیین عـهد و اطـمینان دادید و قسم یـاد نـمودید و وعده کردید که خـیانت بـه آنها نفرمایید.چگونه می شود طمع انگلیس شما را وادار به مخالفت عهد و پیمان و خیانت با عـراقیین و اسـلام بنماید.البته آن معاهده مشئومه از نظر شـما گـذشته،گمان مـی کنم عـراقیین را در اقـدام بر آن معاهده گـول بزنید یا اینکه انگلیسها شما را مثل آدم ابله کم عقل فریب دهند زیرا که در هردو صـورت نـنگ و رسوایی برای شما خواهد بود .شـما از نـنگ و رسـوایی مـنزه هـستید .
ما معتقد هـستیم کـه شما اطمینان دادید که عراقیین نفوس زکیه خود را که در راه استقلال عراق بذل و هدف گلوله توپ و تـفنگ آتـشبار نـموده فدای هوس استعمال انگلیس بنماید.البته چـنین مـطلبی نـخواهد شـد .خـونهای پاک عـراقیین در نزد آنها خیلی پرقیمت است.در مقابل هوا و هوس انگلیس فروخته نمی شود و پوشیده نیست که عراقیین مصمم شده اند که یا مثل برادران خود به درجه شهادت و اصل و یـا به نعمت استقلال نایل شوند.
آیا حالت دلخراش زنهایی که به آلات ناریه 49انگلیس بیوه و بچه هایی که یتیم شده و ناله و آه مادرهای داغدیده و مردهای کمر خمیده و خانه های خراب و نفوسی که تـلف شـده باعث رقت شما نمی شوند؟
البته شما این قدر قسی القلب نیستید که بر همه این مظالم وارده بر عراقیین صبر نموده و معاونت ظالم را بفرمایید و آنها را ترجیح بر قومی که شما را پناه داده و یـاری نـموده و به تاج وتخت رسانیده بدهید.گمان نمی رود که احتمال بدهید که قومی که آن همه تحمل مشقات و صدمات نموده به
دسایس انگلیس گول بخورد و مـحال اسـت که در مقابل قوای قاهره آنـها خـاضع شود زیرا که اهل عراق مردمانی هستند،غیور و با صمیمیت که مردن با شرافت را بر زندگانی با ذلت ترجیح می دهند .
عراق یکی از مراکز بزرگ و مـحل ائمـه اطهار است.عراقیین صـاحب شـرف اسلامی و عزت صمیمیت دینیه هستند و می دانند که کفر و اسلام با هم جمع نمی شوند و عموم ملل تجربه کرده ملتفت شدند که انگلیس و اتباع او جز خدعه و فریب ملل و سلب آزادی آنها مقصودی نـدارند. بـنابراین چگونه ممکن است فریب دروغهای آنها را بخورند.شما اگر این بیانیه را برای فریب انگلیسها منتشر نموده اید،البیته عراقیین با شما مساعد و موافق هستند و اگر این بیانیه از طرف انگلیسها برای فـریب عـراقیین منتشر شـده،باید بدانند که عقل و دیانت عراقیین مانع است که فریب انگلیسها را بخورند و مقام آنها عالی تر از این اسـت که مقهور سلطان جابر و مغلوب دشمن کافر بشوند.
و اللّه یویدهم بنصره و مـا النـصر الا مـن عند اللّه العزیز العلیم»50 در 25 قوس توسط عصمت پاشا و چیچرین تلگراف ذیل به کنفرانس لوزان مخابره شد:
«حضور محرتم نـمایندگان دول و اعـضای کنفرانس لوزان معروض می دارد:از قرار اخبار آژانس رویتر51عده [ای ]به اسم نمایندگی آشوریها و کـلدانیها پارهـ [ای ]اظهارات غـیر منطقی و دعاوی بی اساس راجع به ذی حق بودن آنها نسبت به ولایت موصل،پیشنهاد آن کنفرانس مـحترم نموده و به تحریکات قوه احتلال عرض اندام می نماید؛ فلهذا لازم دانست که خاطر آن ذواتـ محترم را به این نـکته مـهمه جلب نماید:مجموع آشوریها و کلدانیها نسبت به هرعنصری از عناصر ثلاثه سکنه موصل و مضافات آن به غایت قلیل و به قرار سرشماری اهالی بومی آن ولایات را تشکیل نمی دهند و از نقطه نظر تربیت و تمدن در مرتبه صفرند و چنانچه اوضـاع و اطوار و ادوار عابره 52مدار تقسیمات سیاسی امروزه بشود،تغییرات عجیب و تبدلات غریبی در نقشه کلیه ممالک اروپا و غالب قطعات آسیا روی داده و از جمله باید بغداد و مضافات آن هم به اعتبار مدائن به دولت فارس اعاده بشود و البـته ایـن معنی،موجب اختلال عظیمی در روی زمین خواهد بود.عجب تر این اظهار آنها است که 6000 نفر از آنها مسلحا مشغول حفظ حدود مملکت هستند و حال آنکه در حقیقت بیش از هزار نفر نیستند که قـوه احـتلال هرآن قدر که ممکن بود از آنها مسلح نموده و تحت کماندانی ضباط53خودشان تشکیل داده اند و می خواهند که آنها را آلت دست و وسیله استقرار غاصبانه خود قرار بدهند و الآن عده قلیلی با آن توحش و بـی اهمیتی کـه دارند اهلیت تنبه 54و التفات به این معانی نداشته و ندارند و در جایی که قصه یهود فلسطین که مایه استحکام نفوذ و قوه احتلال بهانه تضییع حقوق اکثریت
اهالی آن حدود شده اسباب نـهایت اسـتعجاب و شـگفت عالم تمدن بود.این قـصه نـوظهور و ایـن زمزمه بی اساس،قوه احتلال از دهان این عنصر گم نام و از حیث عده و اعتبار اسمی بلامسمی هستند،بیشتر اسباب حیرت و تأثیر است .و در خاتمه بـه نـام انـسانیت از آن ذوات محترم استدعا و استرحام می شود که سامعه خودشان را بـه اسـتماع این گونه مغالطات زحمت نداده و به این گونه نیرنگها و دسیسه های حق شکنانه قوه احتلال ،ترتیب اثر ننمایند.»
در 27 قوس،شرح ذیل بـه دربـارها و پارلمـانهای دول تلگراف شده و هم به عنوان مکتوب فرستاده شد:
«به مـناسب اعلان معاهده مورخه دهم تشرین [اول ]1922 منعقد بین دولت انگلیس و امیر فیصل خاطر آن ذوات محترمه را به این نکته مهمه مـتوجه مـی سازد کـه احتلال بین النهرین از طرف قوای نظامی انگلیس بدوا به عنوان آزادی و اسـتقلال تـام بوده و این مطلب را به واسطه نشریات و ابلاغات رسمیه مکرره به ملت بین النهرین و تمام ممالک دنـیا اعـلام کـرده بود و بعد از احتلال به صدد اقناع حیات و محو حقوق ملت برآمده و بـه خـیال اسـتملاک و استعباد کامل بین النهرین افتاده در این باب تشبث و به هروسیله ممکنه و حتی به وسـائل مـزبوره کـردید.ملت نجیب بین النهرین محض اثبات حیات و حفظ استقلال و کسر قیود عبودیت انگلیس بـعد از احـتیاجات ادبیه،قیام به مجاهدات غیورانه و به واسطه ثوره 1919 مطامع انگلیس را ابطال و حیات سـیاسی خـود را مـدلل و ثابت نمودند تا اینکه حکومت انگلیس مجبور به اعتراف استقلال بین النهرین گردید و یـک شـکل حکومت دستوری به نام فیصل نجل ملک حجاز تشکیل داد و قیود و تسلیم به آن دولت مـصنوعی،مـقید و مـنوط به تمامیت حاکمیت ذاتی ملت بوده و چون ملت بین النهرین از دسائس و مکائد انگلیس هیچ وقت مـطمئن نـبوده و نخواهد بود .افعال و حرکات هیچ دولتی را همیشه به قید اعتبار و نظر احـتیاط مـی نگریست تـا اینکه اخیرا پرده از روی کار برداشته شده و به واسطه اعلان معاهده مشئومه مذکوره مدلل شد که ایـن دولت حـاضره جـز یک مؤسسه انگلیسی نبوده و دولت بریتانیا این هیئت را محض انتشار نفوذ و وسیله اسـتملاک و اسـتعباد بین النهرین بر ملت تحمیل نموده؛چه پر واضح است که مفاد مواد آن معاهده جز سلب اقـتدارات و گـرفتن اختیارات و خلع ید و ابطال حقوق حاکمیت ملت نبوده از بسط سلطنت و توسعه 55 مـختاریت مـطلقه و حکمرانی علی الاطلاق انگلیس در بین النهرین نـیست ؛56 فـلهذا مـلت نجیب عراق عرب آن ذوات محترمه و مجمع اتفاق مـلل و تـمام دول و ملل عالم متمدن را که خود را معرفی به طرفداری ملل ضعیفه نموده مستحضر مـی سازد کـه موافق قوانین مدنیه عالم رسـمیت و قـانونیت هرمعاهده کـه بـا مـملکت عراق عرب بسته شود ،منوط و مـتوقف اسـت بر اینکه قوه نظامی انگلیس بین النهرین را کاملا تخلیه و نفوذ انگلیس بـالمره قـطع بشود و مجلس تشریعی
از وکلای حقیقی مـنتخب از طرف ملت تشکیل شـود و بـه تصویت مجلس برساند والا به ایـن حـالت حالیه هرمعاهده که با سرنیزه و به حیله و دسیسه انگلیس منعقد شده باشد بـه هـیچ وجه رسمیت نداشته،ملت بین النـهرین هـمچو مـعاهده [ای ]نمی شناسد و خود را به ادایـ هـرچه از غرامات حربیه تحمیل بـه آنـها شود نمی داند و به نام بشریت و انسانیت و عدالت خواهی از آن ذوات محترمه و جمیع علاقه مندان به صلح عـمومی تـقاضا و استرحام می نماید که در اختلاص ملت بـین النـهرین از سلطه و نـفوذ انـگلیس اقـدامات لازمه بنماید و در خاتمه عـموم ملل عالم را تذکر می دهد ما دام که انگلیس در بین النهرین بوده و سلطه و نفوذش در آنجا به هـراسم و رسـم برقرار است استقرار صلح عمومی در عـالم مـحال وامـنیت عـمومی در عـالم مطلقا مختل خـواهد بـود.»
در 29 قوس،تلگراف ذیل توسط عصمت پاشا و چیچرین به کنفرانس لوزان مخابره شد:
«حضور محترم نمایندگان دول و اعضای کـنفرانس لوزانـ مـعروض می دارد:در اینموقع که دو نفر جعفر پاشا عـسکری و تـوفیق سـویدی بـه اسـم نـمایندگی از طرف بین النهرین عازم لوزان شده و می خواهند در آن مجمع به نام اهالی بین النهرین اشتراک نمایند ،لازم دانست که آن ذوات محترم را تذکر دهد که این دو شخص مزبور به هیچ وجه سـمت رسمیت نداشته و ملت بین النهرین از نمایندگی آنها هیچ گونه اطلاعی ندارند،فقط قوه احتلال آنها را محض اجرای مقاصد خود اعزام داشته باشد.ما به نام اهالی بین النهرین نمایندگی آنها را جـدا تـکذیب می نماییم.»
در تاریخ غره [اول ]جدی [دی ]تلگراف ذیل به آنقوره 57مخابره شد :
«مصطفی کمال پاشا!تلگراف ذیل توسط ما به امضای 56 نفر از رؤسای عراق رسیده عینا مخابره می شود؛توسط نمایندگان عالی بین النـهرین.حـضرت مصطفی کمال پاشا!ما که رؤسا و بزرگان اعیان عراق هستیم جهت آنکه [از]طریق مراسلات [و]مواصلات،بتوانیم مطالب و مقاصد خودمان را کاملا بیان کنیم در مجلس لوزان مقطوع اسـت،بـا کمال بی صبری از آن مجلس تـقاضا مـی کنیم که در تعیین مقدرات عراق،آرای خود ملت عراق متبع شود.به شرط آنکه قبلا رفض این حکومت قاهر بنمایند که بتوانیم کاملا مطالب خـود را بـیان کنیم.در خاتمه نمایندگی دو نـفر جـعفر پاشا و توفیق سویدی نام را در کنفرانس لوزان تکذیب کرده،تقاضا می کنیم که آنها را به این سمت نشناسند .
نمایندگان عالی بین النهرین» چون مجلس مقدس شورای ملی تصویب کرده بود که اسناد راجـع بـه بین النهرین طبع شود، آن اسناد که مشتمل بر 34 صفحه به همین خط است ،توسط اداره مباشرت،تقدیم مجلس
شورای ملی علی العجاله شده که به عنوان جزو اول محسوب دارند و بقیه اسـناد هـم که فـرستاده می شود به عنوان ثانی جزو محسوب شود.
محل مهر(نمایندگان عالی بین النهرین) تاریخ طبع 19 جوزا[خرداد]1302»
مـطبعة«مجلس»
ملحقات
نمره 14-روز 2[یا]9 دلو[بهمن ]1302 تلگراف [به ]ژنو مجمع اتفاق ملل!نشریات رویـتر راجـع بـه تنفرات اهالی بین النهرین از دولت ترکیا[ترکیه ] در باب موصل از دسایس انکلیز[انگلیس ]و کذب محض است [و]اختلافی اختیارا بین ملت بین النـهرین و تـرکیا جریان ندارد .ما به نام ملت بین النهرین از این دسایس و مداخلات استقلال شـکنانه انـگلیس اظـهار تنفر نموده و اطمینان کامل داریم به اینکه بعد از رفع احتلال،هرقسم نظریاتی باشد با صـمیمیت و اتحادی [که ]در بین مسلمین هست حل خواهد شد.
تهران-نمایندگان عالی بین النهرین نـمره 17-روز 22 برج ثور[اردیبهشت ]1302 تلگراف [به ]آنقره حـضرت غـازی 58مصطفی کمال پاشا!کپیه ریاست مجلس ملی کبیر احساسات اسلامیه اهالی عراق از بدو احتلال مشئوم تاکنون و تمایلات آنها به طرف مجلس کبیر،مکذّب تمام مدئیات [مدعیات ]انگلیس است.بدبختانه در طی مذاکرات هیچ گونه اهـتمامی 59راجع به قطع نفوذ انگلیس از قطر[منطقهء]بین النهرین دیده نمی شود و این نه فقط موجب یأس سکان 60بلکه جرح عواطف مسلمین و توهین [به ]مقدسات اسلام است و در خاتمه خاطر آن حضرت را متوجه می دارد که محال است اهـل عـراق به حکم انگلیس راضی باشند اگرچه هزاران واسطه مثل فیصل برای اعمال نفوذ خود قرار بدهند.
معتمد الجمعیة-مهدی الحسنی تهران-نمایندگان عالی بین النهرین نمره 18 -22 ثور[اردیبهشت ] 1302 تلگراف [به ]ژنو توسط سکرتر جـمعیت مـجمع اتفاق ملل
امروزه که صدای آزادی ملل ضعیفه،فضای عالم را پر کرده و هرقومی برای حفظ حیات استقلال خود همه نوع مجاهدت می نماید ،انگلیسها جدا در صدد توسعه استملاک و استعمار بوده و به اسـتظهار مـساعدت آن مجمع ،چنگال غاصبانه خود را در مملکت بین النهرین فرو برده،همه نوع ظلم و تعدی و شکنجه و اجحاف را[به ]اهالی ستمدیده وارد می آورد و البته این رویه مشئومه بر آن جنابان منکشف و بلکه در مرتبه ثـانیه مـستند بـه خود آن ذوات محترمه می باشد و این نـنگ تـاریخی عـلاوه بر اینکه دوسیه اعمال آن جنابان را سیاه می نماید،موجب اختلال رفع سلم از عموم شرق بوده و[ناخوانا]عاید حال خود آنها و سبب تـنفر و انـزجار عـالم بشریت خواهد بود.
معتمد الجمعیة-مهدی الحسنی تـهران -نـمایندگان عالی بین النهرین نمره 19-تاریخ 22 برج ثور 1302 تلگراف [به ]لوزان توسط حضرت عصمت پاشا خدمت اعضای محترمه مؤتمر فجائع انگلیس!61در بـین النـهرین خـصوصا اقدامات اخیره از قبیل بمباردمان جماعات و اتصال طیارات آتش فشان و هزاران مـظالم دیگر از حد طاقت بشری خارج و معاهده غیر مشروعه استقلال کش که با فیصل عقد نموده موجب انزجار و تـنفر عـمومی و سـبب سقوط کابینه و رفض انتخاب از طرف ملت گردید؛فلهذا محض استقرار سـلم در شـرق، تخلیه قوه جابره انگلیس و تعیین وضعیت آنجا را با ارجاع به آرای عموم خواستار و به نام ملت بـین النـهرین اسـترحام می نماید.
معتمد الجمعیة-مهدی الحسنی تهران-نمایندگان عالی بین النهرین نمره 20-9 جـوزا[خرداد]1302مـکتوب بـه سلطن افغانستان در کابل شرف اندوز حضور مبارک ملازمان سکندر شأن اعلی حضرت قدر قدرت،امـیر امـان اللّه خـان پادشاه عموم افغانستان خلد اللّه ملکه و سلطانه!عواطف ملوکانه و عنایات شاهانه اعلی حضرت همایونی نسبت بـه مـلت اسلامی که در افتتاح مخابره تلگرافی مابین مملکت محروسه افغانستان و انگلستان بدوا حال اسـف اشـتمال مـظلومیت و مقهوریت کنونی مسلمین را موضوع مذاکره اعلی حضرت با پادشاه انگلستان قرار داده و حضرتش را به حقوق مـشروع مـسلمین متذکر ساخته و به رعایت مقام و حیثیت ملی اسلامی توصیه فرموده بودند.عموم مـلت اسـلامی را مـتهیج و خوشوقت و به توجهات عالیه اعلی حضرت مفتخر و مستظهر نمود.و ما به نام ملت
بین النهرین بـالخصوص عـرض تبریکات صمیمانه و تقدیم تشکرات خالصانه می نماییم و بر حسب مقام اسلام پناهی اعـلی حضرت هـمایونی،وضـعیت رقت انگیز فعلی عراق را به عرض حضور مبارک می رساند که امروزه آن قصر مقدس و آن صقع متبرک و مـطاف مـسلمین و مـدفن ائمه هداة و مثوای اولیای خدا و مقر ضرایح رؤسای دین مبین به پامـال سـیاست حریصانه و رویه مستعمرانه انگلیس و لگدکوب عساکر ظالمانه آنها بوده،علاوه بر اینکه استقلال مملکت را متزلزل و حـیات سـیاسی یک مشت ملت ضعیفه اسلامی را محو می نماید ،از هرگونه تعدیات وحشیانه و حرکات بـی رحمانه مـضایقه نداشته ،از قتل ابرار و نهب 62اموال و هتک اعـراض 63 و بـمباردمان طـیارات فروگذار نکرده بر مرد و زن رحم نـنموده و بـر صغیر و کبیر ابقا نمی نماید و مع ذلک در جواب تلگراف اعلی حضرت همایونی اظهار افتخار بـه صـداقت هرملت عدالت خواه نموده و دولت انـگلیس را بـه نهایت عـدالت پروری مـعرفی نـموده و عقیده خلاف را سوء تفاهم و مستند بـه حـرب عمومی دانسته اند .در حالتی که صدای استغاثه عدالت خواهی ملت بین النهرین به آسـمان بـلند[شده ]و فریاد مطالبه عدل و داد از هرگوشه قطر عـراقی فضای عالم را پر کرده و در راه تـحصیل شـرافت ملی و حفظ حیات و موجودیت خـود،مـتجاوز از پنجاه هزار نفوس اعزه خود را فدا کرده،در طریق استقلال از بذل جان و مال تـا آخـر مضایقه نداشته و برای اجرای عـدالت از هـرگونه اقـدامی خودداری نخواهند کـرد و مـعلوم است که مسئولیت اخـتلال سـلم عام متوجه آن کسی است که شرافت ملی یک قومی را محو و غاصب حقوق آنها بـشود و رجـای واثق و غایت مأمول 64 امت عراقیه آن اسـت کـه اعلی حضرت هـمایونی بـه اقـتضای اینکه ملجأ و غوث 65مـسلمین هستند،داخل مفاوضات،در باب مطالب مشروعه ملت بین النهرین شده و مذاکرات را ادامه داده،مساعی جمیله در تـطهیر آن اراضـی مقدسه از لوث قشون انگلیس و قطع نفوذ و اسـتیلای دولت بـریتانیا مـبذول،هـروسیله مـمکنه را در استخلاص این مـلت مـظلومه از چنگال قاصبانه [غاصبانه ]دولت مزبوره اتخاذ فرموده و این یک مشت ملت اسلامی را الی الابد قرین منت و رهین نعمت بـفرمایند.
مـعتمد جـمعیت-مهدی الحسنی تهران-نمایندگان عالی بین النـهرین نـمره 21-9 جـوزا 1302 تـلگراف [به ]کابل سـلطان افـغان حضور اعلی حضرت پادشاه افغانستان نصره اللّه !تلگراف اعلی حضرت پادشاه انگلستان در رعایت حقوق مغصوبه مسلمین موجب امتنان عموم گردید.به نام ملت بین النهرین تقدیم تشکرات نموده،تـوجهات شاهانه را به حال اسف اشتمال 66 ملت عراقیه جلب می نماید.مدتی
است آن قطر مقدس پامال عساکر بریتانیا بوده علاوه بر محو حیات و تعقیب سیاست استعمار از قتل،نهب و هتک شعائر دین کـوتاهی نـدارد.در صورتی که پادشاه انگلستان در جواب اعلی حضرت خود را طرفدار عدالت می شمارد،ملت عراقیه با استغاثه عدالت خواهی امیدوار است،مذاکرات را ادامه داده و[برای ]استخلاص آنها عنایات شاهانه مبذول فرمایند.
معتمد جمعیت-مهدی الحـسنی تـهران-نمایندگان عالی بین النهرین نمره 23-9 جوزا 1302 تهران،متحد المآل به جراید اقدام،ایران،شفق،کار،کوشش،طوفان،پیکان،الحق،به عنوان تشکر از سـلطان افـغان
احساسات عالیه اسلامیه و عواطف مـلوکانه سـامیهء اعلی حضرت پادشاه افغانستان خلد اللّه ملکه و سلطانه نسبت به ملل اسلامی خصوصا در اولین تلگراف که به مناسبت فتح باب مخابرات بین مملکتین افغانستان و انـگلستان دایـر به توصیه در حق مـسلمین مـشهود گردید .باعث مزید تشکرات صمیمانه و ادعیه خالصانه عامه مسلمین شد؛لهذا این جمعیت به نام ملت بین النهرین تشکرات و امتنانات خود را به آن سدهء سنیه ملوکانه تقدیم می نماید.
معتمد جمعیت-مـهدی الحـسنی تهران-نمایندگان عالی بین النهرین نمره 24،25،26-به تاریخ برج سرطان [تیر]1302 متحد المآل به جریده ایران و جریده ستاره ایران و جریده اقدام تهران نوشته شد.مدیر جریده محترمه ایران دام توفیقه!مدیر جـریدهء مـحترمه ستاره ایـران دام توفیقه!مدیر جریده محترمه اقدام دام توفیقه!
چنانچه خاطر شریف مستحضر است که چون انگلیسها و اعوان ایشان چـندی قبل در بین النهرین در صدد برآمده که مجلس دستوری تشکیل و از کسان و طـرفداران خـودشان بـرای وکالت تعیین و مقاصد مخالف اسلامیت و استقلال بین النهرین را به دست دوستان خود انجام دهند،حضرات آیات اللّهـ و حـجج اسلام عتبات عالیات بعد از حساس تعدیات این مقصود مشئوم،حکم صریح به تـحریم انـتخابات در بـین النهرن فرمودن [فرمودند]و به برکت آن احکام مبارکه انتخابات تأخیر شد .اخیرا باز دسایس انگلیسها به جـریان افتاده و تزریق لزوم انتخابات را در بین النهرین مشغول شدند.این است که حضرات آیات اللّه العـظام و آقایان حجج اسلام بـاز
حـکم سابق خود را تجدید فرموده و مطابق صورت ذیل احکام مبقیه صادر فرموده اند.بر حسب وظیفه تقاضا می کنیم که صورت احکام مبارکه را به جهت اطلاع عامه مسلمین در آن جریده شریفه درج فرمایید .
معتمد جـمعیت-مهدی الحسنی تهران-نمایندگان عالی ین النهرین انّا قد حکمنا بحرمة الدخول فی الانتخاب ولم یتغیر[ال]حکم ولم تیبدل الامر کما کان.
15 شهر شوال 1341 الاحقر ابو الحسن الاصفهانی الموسوی 67
بسم اللّه الرحمن الرحیم
نعم قـد حـکمنا سابقا بحرمة الدخول فی امر الانتخاب و الاعانة فیه بایّ وجه کان علی کل مسلم مؤمن باللّه و الیوم الاخر و هذا الحکم کما کان لم یتغیر موضوعه ولم یتبدل.
17 شوال 1341 الاحقر محمد حسین الغـروی النـائینی 68
بسم اللّه الرحمن الرحیم
نعم ما حکم به حجج الاسلام و آیات اللّه الملک العلاّم ماض ،نافذ بل الراد علیهم راد علی اللّه هو علی حد الشرک باللّه الراج محمد مهدی الکاظمی خالصی عفی عـنه.69 از طـرف سایر حجج اسلامیه نیز احکام اکیده به مضمونهای فوق صادر و برای رعایت اختصار به طبع سه فتوای مذکور اکتفا شد.
روز پنجم ذی قعده 1341 عده کثیر[ی ]از عساکر انگلیسی خانه و مدرسه حـضرت آیـت اللّه خـالصی را محاصره نمودند تا روز هشتم و دو آقـازاده ایـشان حـجت الاسلام آقای آقا شیخ علی و آقای آقا شیخ حسن را دستگیر و در بغداد حبس و توقیف نمودند و یک نفر نوهء ده ساله حضرت معظم لهـ آقـای آقـا شیخ علی نقی را نیز به بغداد برده و تـوقیف نـمودند و تا شب دوازدهم ذی قعده خانه حضرت معظم له محاصره بود و شب سیزدهم دو فوج دیگر عساکر انگلیس تمام شـهر کـاظمین عـلیهما السلام را
محاصره نمودند و تمام معابر و مساحد و صحن شریف تحت نـظر و محاصره عساکر انگلیس بود و ساعت شش از شب گذشته خانه حضرت آیت اللّه معظم را شکسته و داخل شدند و حضرت معظمن له بـا لبـاس خـواب برای تحقیق قضیه درب خانه آمدند و حضرت معظم له را با همان لبـاس خـواب دستگیر و با اتومبیل به [شهر]عدن تبعید نمودند.صبح سیزدهم چهل اتومبیل و چهل طیاره وارد کاظمین شد و عساکر انـگلیس بـه زور سـرنیزه و شلاق و ته تفنگ مردم را وادار نمودند که دکاکین خود را باز کنند و عده [ای ]از اهـالی بـه واسـطه همین قضیه شهید و عده کثیر[ی ]مجروح شدند و سد دجله را همان روز برداشتند که اطراف شهر کـاظمین را آبـ گـرفته و از دخول و خروج مردم از اطراف به شهر و از شهر به اطراف جلوگیری شده و یک نفر از کـاظمین فـوری برای اطلاع به آقایان علمای کربلا و نجف حرکت کرد و پس از ورود و اطلاع به آقـایان،کـلیه از نـجف حرکت کردند و به سمت کربلا و در آنجا بغتتا عساکر انگلیس وارد و صحن مطهر حضرت عباس(عـلیه السـّلام )و محاصره حضرت آیت اللّه آقای آقا سید ابو الحسن اصفهانی و حضرت آیت اللّه آقـای آقـا مـیرزا حسین نائینی و حجج اسلام آقای آقا میرزا علی شهرستانی آقای حاجی میرزا احمد آیت اللّه زادهـ خـراسانی و آقای آقا میرزا مهدی آیت اللّه زاده خراسانی و آقای آقا شیخ جواد صاحب جـواهر و آقـای آقـا میرزا عبد الحسین آیت اللّه زاده خراسانی و آقای آقا سید عبد الحسین طباطبائی حجت و آقای آقا سـید حـسن طـباطبائی حجت و بیست و پنج نفر دیگر از سایر آقایان علما و حجج اسلامیه را با اتـومبیل بـه سمت بغداد از طریق غیر متعارفی حرکت دادند و آقایان را وارد خطآهن کردند و در آنجا یک شمند70فوق العاده حـاضر بـوده فوری آقایان را به سمت ایران حرکت دادند و در تاریخ 22 ذی قعده 1341 آقایان وارد کـرمانشاهان شـدند و پس از این قضایا تمام نقاط ایران تـعطیل عـمومی شـده و در تمام نقاط اظهار تنفر از مظالم انگلیس نـمودند و از طـرف نمایندگان عالی بین النهرین در تهران ورقه [ای ]که صورت آن ذیلا درج می شود،صادر و پر تـستهایی کـه ذیلا شرح داده می شود به عـمل آمـد.
فوق العـاده لواء بـین النـهرین 71
البته عموم مسلمین از این مصیبت عـظمی و فـاجعه کبری که درملت اسلامی سابقه ندارد اطلاع داشته و می دانند که دولت ظالمه جـائره انـگلیس در این موقع چه صدمه به عـالم اسلامیت زده و چه لطمه بـر حـیثیت مسلمین وارد و چه رکنی از دیانت اسـلامی مـنهدم و چه اساسی از مسلمین تخریب و چه حقی از حقوق مدنیه اسلامیه تضییع و چه قلبی از حـضرت رسـالت پناهی خون و جگر صاحب شریعت را کـباب و دل اولیـاء اسـلام را مجروح و فؤاد ارواحـ مـقدسه را پاره پاره [کرده ]و چه نـاله از قـبر مبارک حضرت ختمی مرتبت بلند[است ]و چه ضجه از ضرایح
متبرکه عراق عرب به ملاء علی [اعلی ]می رسد.ایـن حـادثه فجیعه که آخرین تیری است کـه در تـرکش مظالم انـگلیس بـوده قـلوب عامه مسلمین را نه بـه حدی جریحه دار نموده است که قابل التیام باشد .قبة72الاسلام نجف را تخلیه و مصباح منیر هـدایت را اطـفا و مشعل روحانیت را که از قرون سابقه بـه ایـن طـرف در آن قـطر مـقدس مشتعل و عالم اسـلامیت را نـورانی می ساخت، خاموش،جمیع آیات باهره الهی و حجج قاطعه اسلامی و مراجع تقلید و مراکز دیانت را به جرم اصـدار یـک فـتوای مذهبی تبعید نمودند.بلی انگلیسها بعد از ایـنکه آنـ همه مـصائب جـان گداز و مـظالم خـانه برانداز و تضییقات و قتل زنان و اطفال و رعایای بی گناه و بیچاره و اسیر کردن و حبس نمودن علما و رؤسا و اخیار و اهانت [به ]شعائر دین و توهین [به ]مشاعر مذهبی و نهب اموال و سوزاندن مساکن مردم دید[ند]که ملت غـیور بین النهرین از مقاصد اسلامی خودشان دست نکشیده و به آسانی طوق رقیت و عبودیت انگلیس را به گردن نخواهند گذاشت و صورت حکومت عربی را که محض استحکام استعمار و بلعیدن بین النهرین تشکیل داده است قـبول نـداشته و معاهده را که برای محو حیات قومیت عرب منعقد ساخته است نشناخته و امر انتخاب را که برای رسمی نمودن معاهده مشئومه صادر[شده ]امتثال ننموده و محض اتباع احکام صریحه آیات اللّه حاضر برای تـشکیل مـجلس ملی نشدند،وجود مقدس آیات اللّه را یگانه مانع پیشرفت مقاصد اسلام بر باد ده خود دانسته و به عبارت آخری دیانت اسلامی را ضد سیاست ظـالمانه خـود دیده به مقام اجرای آخـرین مـقصد سوء خود برآمده اولا خانه حضرت آیة اللّه خالصی را با قوه مسلحه محاصره و خود حضرت معظم له را با سه نفر صغیر دستگیر کرده و به کجا برده اند هـنوز مـعلوم نیست و بعد حضرتین حـجتین آیـتین آقای آقا سید ابو الحسن اصفهانی و آقای آقا میرزا حسین نائینی و سایر حجج اسلام عتبات را شبانه اسیر و از راه بیراهه وارد سرحد ایران نموده اند.هیئت جامعه مسلمین در این موقع مهم و در این رزیهء73 عـظیمه کـه تاریخ عالم نظیرش را نشان نمی دهد،حتما تکالیف اسلامیه را ملتفت و وظایف دینیه خود را متنبه و صدا به صدای استغاثه روح دیانت رسانیده و به مقتضای اسلامیت و لازمه دیانت عمل نمایند .
معتمد جمعیت-مهدی الحـسنی تـهران-نمایندگان عـالی بین النهرین نمره 2-2 سرطان 1302 لندن اسکوت .م.پ؛کپیه [رونوشت به ]ماگدونال.م.پ؛و نیوپول م.پ
مأمورین بریتانیا در بین النهرین قناعت به مظالم چـندین ساله که منافی با تمام نوامیس بشری و
ناقض حقوق ملی اسـت،نـکرده رؤسـای روحانی اسلام را به جرم وظیفه شناسی از بین النهرین تبعید و بعضی را اسیر نموده و به مقدس ترین ناموس دیانت و ملیت مـسلمانان لطـمه وارد ساخته از این مظالم قلوب عموم مسلمانان جریحه دار این سیاست سوء دولت بریتانیا را به ضـد دیـانت اسـلام صریحا معرفی می نماید.البته آن ذوات محترمه پارلمان را از شرح این مظالم متذکر و عدم رسمیت انتخاباتی که بـرای امضای معاهده با فیصل به قوت سرنیزه می شود خاطرنشان فرموده جلوگیری از این سـیاست سوء را خواستگاریم والا عموم مـسلمانان از هـرگونه تشبث برای حفظ دیانت خود معذور خواهند بود.
مهدی الحسنی تهران-نمایندگان عالی بین النهرین نمره 31 -تاریخ 22 سرطان 1302 تلگراف ژنو توسط سکرتر؛اعضای محترمه مجمع بین الملل انگلیس به اسم حـمایت ملل ضعیفه،چنگال غاصبانه خود را با تکیه [بر]رضایت مساعدت مجمع اتفاق ملل در بین النهرین فرود برده،علاوه بر مظالم وحشیانه چندین ساله،اخیرا محض اجرای انتخابات برای رسمی نموده معاهده که بـا فـیصل بسته ،قائدین ملت را تبعید و تنکیل رؤسای مقدس روحانی اسلام را به جرم وظیفه شناسی تبعید و بعضی را اسیر و به مقدس ترین ناموس دیانت و ملیت مسلمانان لطمه وارد ساخته؛این است که به نام آزادی و حـفظ حـقوق ملل که اساس استناد آن مجمع است،تنفرات ملت بین النهرین و عدم رسمیت انتخابات که به قدرت سرنیزه عزم اجرای آن دارد،اظهار می داریم .
معتمد جمعیت-مهدی الحسنی تهران -نمایندگان عـالی بـین النهرین نمره 32 -تاریخ 22 سرطان 1302 تلگراف [به ]فرانسه دولت جمهوریه فرانسه؛کپیه پارلمان فرانسه؛آلمان دولت جمهوریه آلمان؛کپیه پارلمان آلمان؛آنقره مجلس ملی کبیر ترکیا؛حضرت غازی مصطفی کمال پاشا؛ افغان دولتـ افـغان؛روسـیه دولت شوریه جمهوریه روسیه؛آمریکا دول مـتحده آمـریکا؛کـپیه پارلمان آمریکا؛هلند دولت هلند؛کپیه پارلمان هلند؛اسپانیا دولت اسپانیا ؛کپیه پارلمان [اسپانیا] ؛مصر دولت مصر؛ایتالیا دولت ایتالیا؛ژاپون دولت ژاپون؛بلژیک دولت بـلژیک؛کـپیه پارلمـان بلژیک؛
در این عهد که عاطفه آزادی در قلوب تـمام مـلل جای گیر و در حفظ حقوق خود هرگونه فداکاری می نماید،دولت انگلیس دست از سیاست استعماری نکشیده،در محو حیات ملت بین النهرین از هـرقسم مـظالم مـضایقه نمی نماید .اخیرا برای اجرای انتخابات محض رسمیت دادن به معاهده [ای ]که بـا فیصل بسته رؤسای قوم را نفی،بالاخره شعائر مقدسه و مقام عالی روحانیت را هتک،علما و رؤسای مذهب را تبعید و بعضی را اسـیر نـموده اسـت؛لذا عواطف طرفداران آزادی ملل را به عدم رسمیت انتخاباتی که با سرنیزه مـی شود،مـتوجه و رفع این مظالم را خواستار[شده ]و بر فجایع ظالمانه انگلیس تمام ملت بین النهرین پر و تست می نماید.
معتمد جـمعیت-مـهدی الحـسنی نمایندگان عالی بین النهرین نمره 33-تاریخ 24 برج سرطان 1302
وزیر خارجه دولت علّیه ایـران!
مـکتوب مـتحد المآل به سفرای مقیم تهران:آمریکا،فرانسه،ایتالیا،روسیه،ترکیا،افغان، هلند،بلژیک،آلمـان ،وزارتـ امـور خارجه ایران.
خدمت نماینده محترم دولت فخیمه...!
دولت استعماری انگلیس که همیشه طمع و حرص جهانگیری را بـه اسـم حمایت ملل ضعیفه توسعه داده است،بر خلاف اصل آزادی ملل دست غـاصبانه خـویش را روی اسـتقلال بین النهرین گذارده اخیرا محض اجبار ملت به قبول معاهده نامشروع انگلیس و فیصل،قـائدین مـلت را سرکوب و تبعید و تمام حقوق ملیه آنها را پایمال ساخته است و هرقدر بر شدت فـشار مـادی جـابرانه افزودند به عکس انتظار بر ثبات و فداکاری ملت افزوده گردید.آخرین چاره را اعدام اساسی دیـانت کـه تکیه گاه اعظم ملت است قرار داده ،به توهین مقام مقدس روحانیت پرداخـته، تـمام پیـشوایان روحانی را که مرجع عموم مسلمانان هستند اسیر و از امکنه [ای ]که مرکز دیانت و روحانیت اسلامیه است اخراج و یـک نـفر از روحـانیون بزرگ را که طرف تکریم و احترام عموم ملت است با اطفال کوچک در گـرمسیری کـه اقامت آن مهلک است در حبس و شکنجه گذارده است.فلهذا فجایع وحشیانه انگلیس را به عالم انسانیت عرضه داشـته و عـدم رسمیت انتخاباتی را که به قوه سرنیزه عزم اجرای آن را دارد،اظهار و بر این تـعدیات ظـالمانه به نام ملت بین النهرین پر و تست مـی نماییم.در خـاتمه جـدا تقاضا می نماییم که مراتب معروضه را به فـوریت بـه دولت متبوعه خود اطلاع بدهید.
معتمد جمعیت-مهدی الحسنی تهران-نمایندگان عالی بـین النـهرین نمره 34-27 برج سرطان
صور تـلگراف بـه مسلمین هـند مـخابره شـد.
دولت ظالمه انگلیس علاوه بر مظالم چـندین سـاله در بین النهرین از قبیل چهل و پنچ روز محاصره نجف اشرف و اتلاف نفوس زکیه و بـمباردمان قـبهء مطهره مرتضوی و آتش زدن معتکفین مسجد جـامع کوفه به آتش طـیارات و حـبس رؤسصا و اعدام مسلمانان و سوزاندن خـانه و آشـیانه اهالی و هتک اعراض و اتلاف نفوس بیچارگان حتی نسا و اطفال،اخیرا در شب 12 ذی قعده بـه صـدد قلع و قمع حوزه اسلامی بـرآمده،تـمام حـجج اسلام و مراجع تـقلید را بـه جرم فتوای دینی دسـتگیر،بـعضی را در خارج عراق حبس و بعضی را از سرحد اخراج،مرکز روحانیت اسلام را منهدم،جامعه دیانت را منعدم،روحـ اسـلامیت را متألم،قلب حضرت رسالت را مجروح،تـمام اسـلامیان را از این فـاجعه افـسرده و مـتهیج ساخته،مسلمین هندوستان آنـچه تکلیف دارند عمل نمایند.
معتمد جمعیت-مهدی الحسنی تهران-نمایندگان عالی بین النهرین بالاخره در نـتیجهء اشـتداد تنفر و تهییج غضب عامه و تواتر تـلگرافات نـفرت آمیز و اعـتراضات شـدید اللحـن از تمام نقاط(ایـران)،سـفیر انگلیس مقیم تهران،داوطلب شد که قضیه را حل نماید و مشار الیه به وسیله چند آیروپلان 74 کـه بـرای حـرکت وی تخصیص داده شده بود به طرف عراق عـرب حـرکت و پس از چـند روز مـراجعت [کرد]و اظـهار داشـت که (دوبس )کمیسر عالی بین النهرین می گوید که علت تبعید حضرت آیت اللّه خالصی این بوده که حضرت معظم [له ] علاوه بر حکم تحریم انتخابات در صدد خلع فیصل بـوده و خود سفیر نیز از مداخله در قضیه امتناع نمود و این اظهارات بر غضب مردم افزوده تجمعات زیاد و سرتاسر ایران را احساسات ضد انگلیس فراگرفته و در تمام نقاط جدا تعطیل عمومی شد و آقایان علمای مـعتمدین از کـرمانشاه حرکت فرموده و تا ورود به قم متوجه هرجا که می شدند اهالی عموما از مرد و زن کوچک و بزرگ تا چند فرسخ استقبال کرده و مصر بودند که فتوایی از طرف آقایان صادر شود تـا در اجـرای آن با مال و جان و تمام قوا و حیثیات خود کوشش کنند و به تاریخ 26 ذی حجه 1341 در مرکز نمایش مهمی داده شد .
ورقه [روزنامه ]فوق العاده که در آن تاریخ منتشر شده و ذیـلا درج مـی شود،کیفیت آن را شرح داده است .
ضـمیمه جـریده ستاره ایران
این اوقات که مظالم و فجایع انگلیسها برای محو عالم اسلام به دست اندازی به مقامات دیانت و سلب مرکزیت روحانیت از اماکن مقدسه و تبعید و اسـارت مـراجع تقلید بالصراحه واضح و عـلنی گـشته،عموم مسلمین ایران بر حسب وظیفه اسلامیت که دیگر نمی توانستند خودداری و تحمل نمایند،مجالس و اجتماعات متعدده تشکیل و ناچار از هرگونه اقدامات مقتضیه شده از جمله جمعی از تجار و اصناف و سایر طبقات مختلفه در بـیست و پنـجم شهر ذی حجه 1341 تصمیم گرفتند که فردای آن روز در مسجد سلطانی اجتماع کرده لوایح اعتراض و تنفر از مظالم انگلیسها تهیه نموده و به سفارت خانه های دول متحابّه 75با هیئت اجتماع بدهند.صبح آن روز در حالی که نوامیس و عـیالات مـردم غالبا در پشـت بامها و شاید از شدت گرما مکشفات الوجوه 76خوابیده و آرمیده بودند،دفعتا آیروپلان انگلیسها به خلاف قوانین مقدسه مملکت و حـقوق بین الملل و رعایت اصول انسانیت که حتی می توان گفت از یک دولتـی وحـشی هـم چنین اقدامی شایسته نبود،محض اهانت کردن و بازداشتن اهالی از اقدامات حقه و مظلومانه خود در ارتفاع بسیار کمی قـریب یـک ساعت در تمام شهر نمایش داده بر خلاف توهمات آنها ملت عصبانی تر گردیده،در مـوعد مـعین مـتجاوز از ده هزار نفر در مسجد سلطانی جمع در دو ساعت و نیم به غروب در حالتی که بیرقهای سیاه بزرگ و کـوچک در دست داشتند با یک نظم و نسق قابل توجه حرکت نموده در بین راه هم دسـتجات متعدد ملحق شده در خـیابان نـاصریه و میدان توپخانه داخل خیابان«علاء الدوله »گشته در سفارت خانه محترم بلژیک یک نفر از تجار لایحه اعتراضیه را با صدای بلند قرائت و تسلیم سفارت خانه مزبور نموده و در سفارت خانه های محترم آلمان و عثمانی همین طور لوایح قرائت و تـقدیم گشته و از خیابان اسلامبول به خیابان سعدی و چهارراه سید علی،از دروازه دولت خارج و به سفارت خانه محترم آمریکا که جمعیت در آنجا متجاوز از سی هزار شده بود رفته و لایحه قرائت و تقدیم شد و از آنجا از دروازه جـدید داخـل شهر در پشت سفارت انگلیس در حالی که عموما محض ابراز تنفر سکوت آمیز روی خود را برگردانیده بودند عبور نموده و به سفارت خانه محترم روس رفته لایحه قرائت و تقدیم شده از آنجا به سفارت خانه های محترم هـلند و فـرانسه و ایتالیا و افغانستان رفته لوایح قرائت و تقدیم نموده از آنجا هم با همان نظم و سکوت که داشتند از بازارچه قوام الدوله به طرف مسجد سلطانی حرکت و نظر به آنکه این همه سکوت سینه ها را تـنگ کـرده
بود در حین ورود به مسجد سلطانی با صداهای بلند اللّه اکبر سینه های خود را خالی و حضرت آقای آیت اللّه زاده خالصی که آنجا بودند به منبر تشریف برده از حسن انتظام ملت قدرشناسی و مـتشکر شـده و بـعد جمعیت متفرق شدند.
عین لایـحه مـتحد المـآل اعتراضیه
در موقعی که جنگ عمومی روح بشریت را جریحه دار و طرفداران عالم انسانیت را در پنجه خون ریزی عالم که متوجه به اقامه صلح عمومی و آزادی ملل و دول دنـیا سـاخته و بـا آن همه فداکاریهای ملت بین النهرین مأمورین بریتانیا بـر خـلاف مواعید خود به آن ملت قدیم که در بدو امر داده بود،بر مظالم و حق کشی دیرینه خود افزوده،حق آزادی فکر و رأی را از آن مـلت بـه کـلی سلب و در تحت فشارهای گوناگون آنها را مجبور به اسارت و اقرار بـه عبودیت خود می نماید و بالاخره در غصب حقوق سیاسی آنها تجاوز کرده به حقوق دینی که در تمام عالم آزاد و مصون از هـرگونه تـعرضات اسـت،دست انداخته،مقام مقدس روحانیت اسلام را به جرم ادای وظیفه دینیه دسـت خوش مـظالم خویش قرار داده،هتک احترام اعتاب 77مقدسه مسلمین را نموده و رؤسای اسلام را تبعید و بعضی را اسیر و قلوب عموم مـسلمانان عـالم را جـریحه دار نموده؛نظر به مراتب فوق(ما ملت ایران)روح حق شناسی ملت و دولت معظم...بـه تـوسط جـناب جلالت مآب وزیرمختار آن دولت مخاطب ساخته تنفرات خود را از این مظالم حق شکنانه اظهار می داریم و متمنی هـستیم کـه ایـن تنفر ما را به ملت و دولت متبوعه خود ابلاغ بدارند.
*** پس از انجام این نماش مهم ملی،نـظر بـه تصادف با ماه محرم و ایام مصیبت در مجالس سوگواری فاجعه اخیر بین النهرین مـوضوع تـعزیه داری واقـع شده،ذاکرین و وعاظ در منابر و مجالس مصائب وارده بر قبر شریف حضرت علی بن ابیطالب(عـلیه السـّلام)و حضرت سید الشهداء و سایر مراقد و مقامات مقدسه بین النهرین را متذکر شده فریاد شـکوی و تـظلم از مـظالم بریتانیا محیط را پر ساخته و امسال بالخصوص عزاداری به شکل مخصوص در جریان است و در تاریخ 12 محرم 1342 یک نـماش مـهم تاریخی که ورقه فوق العاده منتشره در همان تاریخ کیفیت آن را تشریح نـموده اسـت اجـرا شد.این است که مقدمه 78فوق العاده مذکور عینا و لایحه تقدیمیه به مجلس شورای مـلی کـه در ذیـل آن مندرج است به طور خلاصه درج می شود.
ضمیمه شفق سرخ
یک نمایش مـلی تـاریخی
بر حسب اطلاعی که قبلا از طرف مجتمعین مسجد شاه به مجامع تعزیه داری آقایان محترم تجار و اصـناف داده شـده بود،تعزیه داران کلیه مجامع تهران با بیرقهای سیاه در یوم 12 محرم جاری 1342 در مـسجد سـلطانی حاضر و از آنجا تخمینا سه و نیم قبل از ظـهر بـا بـیرق سیاه ساده که حامل آن در جلو جمعیت حـضرت آیـت اللّه یزدی بودند مجتمعا با شرکت جمعیت کثیری از عموم طبقات در کمال نظم و متانت و شـکوه فـوق العاده با سرودن مرثیه [ای ]که مـتضمن مـصائب و فجایع وارده بـر ائمـه اطـهار علیهم السلام و مراقد مطهره و نواب و مـجاورین قـبر آنها و ذکر مظالم انگلیس بود حرکت کرده و از درب طرف مسجد حامع بـه چـهار سوق بزرگ و کوچک و بازار بزازها و کـنار خندق و خیابان ناصریه [ناصرخسرو فـعلی ]و لالهـ زار و شاه آباد و بالاخره با جمعیتی کـه مـتجاوز از چهل هزار نفر بودند یک قسمت از آنها(یعنی تا آن اندازه که فضای دو طـرف عـمارت بهارستان گنجایش داشت)وارد مجلس شـورای مـلی و لایـحه ذیل را آقای مـلک المـحققین که برای قرائت آن مـعین شـده بودند در کمال طلاقت ،قرائت و از طرف جمعیت تسلیم اداره مباشرت مجلس شورای ملی شد.سپس جـمعیت از مـجلس حرکت و با همان انتظام از مقابل مـدرسه نـاصری(سپهسالار جـدید)بـه بـازار پامنار و مروی و مقابل شـمس العماره و بازار کنار خندق و از درب بازار بزازها تکبیرگویان به مسجد شاه عودت نموده و از طرف حضرت آیـت اللّه زاده خـالصی نطق مؤثری مشعر بر تشکر از احـساسات عـمومی و خـورسندی و امـیدواری از اهـمیت و عظمت این اقـدام مـلی ایراد و تقریبا یک ساعت بعد از ظهر جمعیت متفرق شدند .
لایحه مذکوره مظالم و حرکات خصمانه و شقاوت کارانه دولت انـگلیس نـسبت بـه عالم اسلامی مقدمه در شرح مظالم و حرکات خـصمانه و شـقاوت کارانه دولت انـگلیس نـسبت بـه عـالم اسلامی مخصوصا قطعه مقدسه بین النهرین و اظهار تأثیر و تبری و تنفر از رویه مشئومه مأمورین جائره انگلیس نسبت به روحانیت اسلام و تبعید علمای اعلام و قائدین مسلمانان از مقامات مقدسه دیـنی و تقاضای جبران این فاجعه عظمی از اعلی حضرت همایونی و هیئت محترم دولت و مجلس شورای ملی و در خاتمه از اداره مباشرت مجلس تقاضا شده بود که عین اظهارات را به سمع نمایندگان آتیه برسانند.
علاوه بر مراتب مـذکوره،اقـدامات مهمه زیاد دیگر نیز شده که نظر به نشر قسمت اعظم آن در جراید برای احتراز از طول کلام از تکرار آن صرف نظر می شود.
از آن تاریخ به بعد هم روزبه روز بر تنفرات و تعرضات و تجمعات مـلت افـزوده،اجتماع مسجد شاه تهران روزبه روز بر اهمیت و عظمت خود می افزاید و خوشبختانه در نتیجه ابراز
احساسات از طرف ملت ایران و جدیت و پافشاری اهالی که در مسجد شـاه تـمرکز یافته و اقدامات حکومت ایران ،بـندگان حـضرت مستطاب آیت اللّه الحاج شیخ مهدی خالصی دامت برکاته پس از زیارت بیت اللّه الحرام از طرف خلیج فارس متوجه ایران شده و جهاز آذربایجان از طرف دولت ایران به استقبال ایشان رفـته و در تـاریخ یکشنبه 18 صفر 1342 با آقـازادگان و مـنسوبین و آقایان حجاجی که در خدمت ایشان بودند به بندر بوشهر نزول اجلال فرموده و از طرف عموم طبقات از عشایر و سکنه دهات و اهالی بوشهر قاطبتا از تجار و اصناف و اعضای ادارات و مدارس قدیمه و جدیده و سایر طـبقات اسـتقبال و پذیرایی شایانی به عمل آمده و از بندر...به منزل در تمام نقاط قربانیهای زیادی شده در میان احساسات با یک شکوه و جلالت فوق العاده غیر قابل وصفی در عمارت امیریه بوشهر ورود فرموده و از طرف دولت و مـلت از ایـشان پذیرائی مـی شود و عموم ملت ایران این موهبت عظمی را مغتنم شمرده و تبریکات صمیمانه خود را تقدیم حضور انورشان داشته و این کـتابچه را برای قدوم مبارک ایشان نشر می دهند.
مادامی که این فاجعه عـدیم النـظیر کـما هو حقه 79کاملا جبران نشود ممکن نیست امت اسلام ، بالخصوص ملت ایران،ساکت بمانند و در صورت ادامه ایـن حـرکت وحشیانه از طرف انگلیس ظالم نسبت به عالم اسلامی و خاتمه ندادن به مداخلات و تـجاوزات حـق شکنانه،بـیم آن می رود که منتهی به قضایایی شود که سیاستمداران لندن از عهده بار مسئولیت او نتوانند بـرآیند.
پانوشتها
(1)-مذاکرات مجلس شورای ملی دورهـ چهارم ،قسمت سوم،تـهران،اداره روزنـامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران، 1333 ش،ص 1555-1563؛بهار،محمد تقی،تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران،ج 1،تهران،امیرکبیر، 1371 ش،ص 275 و 352-356.
(2)-مذاکرات مجلس شورای ملی ،دوره چهارم،قسمت سوم،ص 1640.
(3)-حائری،عبد الهادی،تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عـراق،تهران،امیرکبیر،1360 ش،ص 7.
(4)-صدر هاشمی،محمد،تاریخ جراید و مجلات ایران،ج 1،اصفهان،کمال،1363 ش،صص 48-49.
(5)-احمد قوام السلطنه،که هنگام حضور در جلسه روز 27 دی 1301 مدت زیادی از ریاست الوزرایی اش سپری نمی شد، شایعه تصدیق قیمومیّت انگلستان بر بـین النـهرین را از سوی دولت ایران تکذیب نمود.قوام السلطنه حدود پانزده روز بعد، از مقام خود برکنار و میرزا حسن خان مستوفی الممالک(مستوفی)به جای وی به رئیس الوزرایی منصوب گردید.چندی بعد قوام بار دیـگر در مـجلس شورای ملی حاضر شد و به دلیل مقالات و اعتراضاتی که جراید روز از دوران ریاست الوزرایی او،بویژه دربار شایعه تصدیق قیمومیت انگلیس به بین النهرین از سوی دولت وی،انتشار می دادند،سخن رانی کرد.او در جلسه 25 دلو(بـهمن)1301 مـجلس شورای ملی-چند روز بعد از برکناری از ریاست الوزرایی-ضمن اشاره به مذاکرات مجلس و چگونگی تکذیب شایعه مزبور،از تلگرافی نام می برد که یکی از روزنامه ها آن را مجعول کرده،با استناد به یک قـرارداد پسـتی یـا گمرکی میان دولت ایران و حکومت جـدید عـراق در زمـان رئیس الوزرایی او ،تکذیبیه دولت قوام را فرمالیته و ساختگی قلمداد نموده است.قوام در پاسخ به این ادعای روزنامه ها گفت:«بنده لازم دانستم که صراحتا بـه آقـایان عـرض کنم که به هیچ وجه تصدیقی از قیمومیت انگلیس در بـین النـهرین نشده است.حتی در دو کابینه من چه در دفعه اول و چه در دفعه ثانی بالصراحتا در کمال تأکید به مأمورین ایران تلگراف کردم و دسـتور دادم کـه هـیچ گونه حق دخالتی به مأمورین انگلیس نسبت به امور داخلی بـین النهرین ندهند و دوسیه و آرشیو وزارت خارجه هم حاکی از این قضیه است و ممکن است به نظر آقایان برسد.»(ر.ک:مذاکرات مـجلس شـورای مـلی ،دوره چهارم،قسمت سوم،ص 1651).
(6)-جمعی از علما و مراجع آن زمان،که در عراق مستقر بـودند و بـعد از مدتی،تعدادی از آنان تبعید شدند،کمیته ای را به نام «جمعیت عالی نمایندگان بین النهرین»تشکیل دادند کـه از طـریق صـدور و انتشار اعلامیه هایی،با اشغال و ادعای قیمومیت توسط دولت انگلیس مخالفت می نمودند.این جـمعیت تـا قـبل از شروع سال 1302 ش شکل گرفت و فعالیت خود را آغاز کرد.از جمله امتیاز نشریه لواء بین النهرین یـا لواء النـهرین را بـه دست آوردند که از آن شش شماره بیشتر منتشر نشد و روزنامه اتحاد اسلام به جای آن ا نـتشار یـافت.از تعداد و نام اعضای این جمعیت آگاهی دقیق و روشنی در دست نیست اما می توان از اعـضای بـرجسته آن نـام حجت الاسلام زاده صدر،شیخ محمد خالصی زاده ،ابراهیم حلمی افندی و آیت اللّه شیخ مهدی خـالصی را بـرشمرد که از میان آنان شیخ مهدی خالصی به عنوان معتمد جمعیت،پای اعلامیه ها را امضا مـی کرد.
(7)-حـوادث مـؤلمه :رویدادهای دردناک و تلخ.
(8)-احتلال:اشغال
(9)-شریف:به کسی گفته می شد که سمت سیادت و ریاست قـبیله یـا شهر یا منطقه ای را بر عهده داشت.
(10)-انگلستان در صدد بود حکومت سلطنتی مـشروطه ،تـحت نـظر خود،در عراق تشکیل دهد.بنابراین باید پادشاهی برای عراق انتخاب می شد.آرنولد ویلسون،نخستین کـسی بـود کـه امیر فیصل،یکی از فرزندان حسین شریف مکه،را برای پادشاهی عراق در نظر گـرفت و بـعد از واقعه اخراج امیر فیصل از سوریه ،در 3 جولای 1920،طی تلگرامی به لندن،وی را برای مسند پادشاهی در عراق پیـشنهاد کـرد .دولت انگلستان هم در اطراف این پیشنهاد بررسی نمود و لردکرزن،وزیر خارجه وقـت انـگلستان در 11 نوامبر ،نامه ای به محل اقامت امیر فـیصل در ایـتالیا ارسـال کرده،وی را برای مذاکره به لندن- فرا خواند. فـیصل بـه لندن رفت و پیشنهاد پادشاهی عراق به طور سربسته با او مطرح شد.سپس در 7 ژانـویه 1921 کـرزن فردی به نام میجر کـور نـوالیس را نزد فـیصل فـرستاد تـا مسئله را صریحا با وی در میان گذارد.هـرچند پیـشنهاد پادشاهی به او با دو شرط همراه بود:الف)قبول ادامه سیستم قیمومیت انگلستان بـر عـراق ؛ب)عدم ادامه دادن به نبرد و معارضه مـسلحانه علیه دولت فرانسه در سوریه فـیصل نـیز به شرط اینکه برادرش امـیر عـبد اللّه با رضایت از پادشاهی دست بردارد،این پیشنهاد را پذیرفت .
(11 )-ژنرال مود در ابتدای جنگ جـهانی اول،گـردانی از قوای انگلیس را در فرانسه فرماندهی مـی کرد و یـک بـار نیز شدیدا مـجروح شـد.وی در درگیریهای تنگه دار دانل نـیز شـرکت داشت و بعد به عراق اعزام شد و در حملات محاصره کوت شرکت کرد.او به علت شـجاعتهایی کـه در نبردها از خود نشان می داد،مرتبا درجـه مـی گرفت تا ایـنکه بـه فـرماندهی قوای انگلیس در بغداد رسـید.در 19 مارس 1917 بیانیه ای خطاب به اهالی بغداد صادر کرد که در آن آمده بود:«انگلیسیها به عـنوان نـیروهای آزادی بخش و پیروز،داخل عراق شده اند.آنـها تـمایلی بـه تـحمیل رژیـمهای بیگانه بر عـراق نـدارند و لازم است اشراف و نمایندگان بغداد در اداره منافع و مصالح خود شرکت نمایند.»پس از او ژنرال و یلیام مارشال،فرماندهی نیروهای انگلیس را در عـراق بـه عـهده گرفت.(ر.ک:الوردی،علی ،لمحات اجتماعیه من تاریخ العـراق الحـدیث ،ج 4،ص 315؛ ابـراهیمی،عـبد الحـلیم ،تـاریخ حرکت اسلامی در عراق،ترجمه محمد نبی ابراهیمی،ص 183).
(12)-اتراک:ترکها،عثمانیها.
(13 )-کوکس یا سرپرسی زکریا کاکس Serprsi Zakeraya Cox (1864-1937 م):سرباز و مأمور انگلیسی که در سالهای 1899 تا 1904 م قنسول و عامل سیاسی بریتانیا در مسقط شـد.در 1914 م با آغاز جنگ جهانی اول به عنوان سر افسر نیروهای نظامی به هند رفت که تا پایان جنگ (1918 م)در آن ناحیه بود.سپس تا 1920 م کفیل وزارت مختار بریتانیا در ایران بود تا آنکه در همان سـال فـرماندار عالی بین النهرین شد .او در اول اکتبر 1920 وارد عراق شد و در میان مردم چنین شایع شد که کاکس بر خلاف ویلسون،آدم منصفی است و خواهان اعطای حقوق مردم عراق است.حتی سید محمد عـلی هـبة الدین شهرستانی به وی نامه ای فرستاد و ضمن خیرمقدم گویی،نوشت که ویلسون رفتار خشن و غیر عادلانه ای با مردم عراق داشت.بنابراین از کاکس خواست کـه بـه خواسته های مردم عراق در راه کسب اسـتقلال پاسـخ مثبت دهد.
(14)-آیت اللّه محمد تقی شیرازی(1270-1338 ق):مشهور به میرزای مجدد شیرازی.او فرزند محب علی و نوه محمد علی گلشن شیرازی است که در جوانی به کـربلا هـجرت نمود و از محضر علمای بـزرگ آنـجا،همچون شیخ محمد حسین اردکانی و سید علی نقی طباطبائی بهره جست.سپس به سامرا کوچید و در حوزه درس میرزا محمد حسن شیرازی،مشهور به میرزای بزرگ شیرازی،حاضر شد.پس از درگذشت مـیرزای شـیرازی(1312 ق)به کربلا بازگشت و زعامت دینی و سیاسی یافت. مرجعیت عامه او با اوضاع آشفته جهان و جنبش مردم عراق علیه استعمار انگلیس هم زمان گردید که رهبری و فعالیت وی، بویژه صدور فتوی حرام دانستن تـسلط بـیگانگان بر مـسلمانان،معروف و زبانزد عام و خاص است.پس از او آیت اللّه فتح اللّه شیخ الشریعه اصفهانی رهبری سیای انقلاب عراق را بـه دست گرفت.
(15)-کلنل ویلسون،نایب کمیسر عالی دولت بریتانیا در عراق،که در بـرنامهء نـظرخواهی و انـتخابات عراق نقش داست و در اکتبر 1920 جای خود را به سرپرسی کاکس داد.
(16)-ماژور نوربریس:رئیس قوای نظامی نجف.
(17)-ماژور بـولی یـا پولی:حاکم شهر نجف.
(18)-اعراض:آبروها و نوامیس.
(19 )-هنگام :جزیرهء هنگام یا هنجام،امروزه از شـهرستانهای بـندرعباس اسـت که در 55 کیلومتری جنوب غربی قشم واقع است. این جزیره زمانی به اشغال پرتغالیها درآمد و آنها در آن قـلعه و پایگاه نظامی ساختند.در زمان شاه عباس اول صفوی به دستیاری نیروی دریایی انگلیس،از پرتـغالیها مسترد شد و تا 1313 ش کـه نـیروی دریایی ایران تأسیس گردید از پایگاههای دریایی انگلستان بود.هوای آن گرم و مرطوب است و دارای ارتفاعات پست آهکی است که بیشتر از آن برای تبعیدگاه استفاده می شد.
(20)-احتجاجات ادبیه:دلایل مبتنی بر ادبیات سیاسی روز،دلایل قـانونی.
(21)-مواشی:احشام و چارپایان.
(22)-آیت اللّه فتح اللّه شیخ الشریعه اصفهانی(1266-1339 ق):فرزند محمد جواد نمازی است که به شریعت اصفهانی هم شهرت داشت.در اصفهانی از محضر استادان بزرگ کسب فیض کرد.چندی هم حوزه تـدریس بـرپا کرد .آن گاه به نجف رفت و از حوزه تدریس میرزا حبیب اللّه رشتی و شیخ محمد حسین فقیه کاظمی سود جست.وی در بیشتر علوم عقلی و نقلی از اغلب معاصرین خود ممتاز بود و در علوم قرآنی و حدیث و رجـال سـرآمد علمای عصر به شمار می آمد.آیت اللّه شیخ الشریعه از رهبران انقلاب عراق بودکه با درگذشت آیت اللّه مجدد شیرازی مطرح شد و در مقابل استعمار انگلیس ایستاد،اما عمرش چندان نپایید و پس از یک سـال در 1339 ق در نـجف رحلت نمود.
(23)-درود و رحمت و برکات الهی بر تمامی برادران مسلمانی که از کیان اسلام دفاع می کنند .اما بعد،ما به تمامی شما یکتا پرستان به خاطر تکیه گاه مسلمانان،آیت اللّه العظمی مـیرزا[ی شـیرازی ]قدس اللّه نـفسه المقدسه،تسلیت و تعزیت می گوییم. او بـر سـر پیـمان خود ماند و بعد از آنکه حقیقتا به وظیفه خود عمل کرد و در حد توان خویش بر آن پای فشرد،پروردگارش را ملاقات کرد.مبادا رحلت او سـستی در عـزم شـما و ناتوانی در عمل شما ایجاد کند.بکوشید،بکوشید ای حـمایت کنندگان دیـن و ای مسلمانان و بسیار باانگیزه و بانشاط باشد زیرا دفاع از آنچه که ما بر شما واجب کردیم،بسیار بلندمرتبه است و یکدیگر را بـه صـبر دعـوت کنید تا خداوند شما را در برابر کافران ثابت قدم بدارد و یاری تان کـند. نجف 3 ذی حجه سال 1338 هـ ق شیخ الشریعه اصفهانی
(24)-فیصل(1883-1933 م):سومین پسر حسین ابن علی شریف مکه،پس از تحصیل در پارلمـان عـثمانی عـضویت یافت . چندی بعد در ارتشعثمانی در سوریه خدمت کرد و سپس به عربستان گـریخت.در 1920 م کـنگره ملی در سوریه او را به سلطنت برگزید،اما فرانسه که سوریه را تحت قیمومیت داشت،نپذیرفت و در همان سال بـرکنار شـد.پس از تـأسیس کشور عراق،داوطلب سلطنت بر عراق شد و دولت بریتانیا نیز او را برای ایـن مـقام نـامزد کرد و پادشاهی وی با رأی عمومی به تصویب رسید.در دوران سلطنتش،در امور حکومت نقش فعالی داشت و بـا بـریتانیا هـمکاری می کرد .پس از او پسرش غازی او به سلطنت رسید.
(25)-آیت اللّه محمد مهدی کاظمی خالصی (1276-1343 ق):مشهور به شـیخ مـهدی خالصی فرزند شیخ حسین از ناحیه خالص بغداد است.در کاظمین و نجف دروس ادبیات و فقه و اصـول را آمـوخت.سـپس به سامرا رفت و در حوزه درس میرزای شیرازی حضور یافت.مدتی هم در کاظمین به تـدریس پرداخـت و کتابهایی تألیف کرد.در خلال جنگ جهانی اول در گروه مجاهدین درآمد و علیه استعمار به مـبارزه بـرخاست.ازایـن رو در ذی قعده 1341 به همراه فرزندش محمد خالصی زاده و سید مهدی حیدری،به حجاز تبعید شد،در این زمـان بـسیاری از علما اقدام حکومت عراق را محکوم و از آیت اللّه خالصی حمایت کردند.وی پس از ادای فریضه حج،از راه فـارس و اصـفهان و قـم به تهران آمد و چندی در آنجا اقامت گزید .چندی بعد عازم مشهد شد و در آن شهر به تـرویج و تـدریس عـلم پرداخت.او در 12 رمضان 1343 درگذشت او در اطاق صفه در رواق حرم امام رضا(علیه السّلام )بـه خـاک سپرده شد .
(26 )-دسته ای به نام اخوان به برخی از قبایل عراق حمله بردند که در جریان آن تهاجم،وهـابیهای ابـن سعود نقش مؤثری داشتند. در ادامه این تهاجمها ،تعدیاتی نیز علیه عشایر المـنتفک در ابـو غار،عشایر سماوه و ساکنین حوالی کربلا صـورت گـرفت. آوریـل 1922 ترتیب دادند.در این کنگره،که به هـمت عـلمای نجف و در رأس آنها سید ابو الحسن اصفهانی ومیرزا حسین نائینی و شیخ مهدی خالصی و نـماینده مـلک فیصل،توفیق الخالدی حضور داشـتند و بـا برگزاری آن کـنگره و صـدور بـیانیه ای تحت عنوان «المیثاق القومی»مقرر شـد در صـورت ادامه تهاجمات وهابیها ،اقدامات مؤثر و هماهنگی در مقابله با وهابیها به عمل آیـد(ر.ک:الوردی،عـلی،همان،ج 6،صص 1969-1972).
(27)-وینستن چرچیل(1874-1965 م):فرزند لرد رنـدالف هنری سپنسر که بـه ارتـش پیوست و در هند و سودان و افریقای جـنوبی جـنگید .سپس به نمایندگی(محافظه کار)پارلمان رسید.در 1911 م به وزارت در یاداری انتخاب شد و در آغاز جنگ جـهانی اول دسـتور تجهیز ناوگان جنگی بریتانیا را صـادر کـرد .او در ایـن زمان انقلاب عـراق(1918-1921 م)وزیـر جنگ و هواپیمایی انگلیس بـود.چـرچیل بعدها در مه 1945 به مقام نخست وزیری انگلستان رسید.بیشتر وزیران کابینه او از محافظه کاران بودند .
(28 )-امضای مـختلفه [ای ]که در ایـنجا اشاره شده است به واسطه ایـن اسـت که اوراق مـختلفه در ایـن مـوضوع تقریبا به همین مـضمون رسیده و هریک مشتمل بر امضاآت زیادی است که در فوق ذکر شد و تمام آنها ضبط اسـت.
(29)-بـا فوت شثیخ الشریعه اصفهانی در 8 ربیع الثـانی 1339،و بـرگزیده شـدن آیـت اللّه شـیخ مهدی خالصی بـه مـقام مرجعیت، سرپرسی کاکس از فرصت استفاده کرد و در صدد تشکیل یک دولت موقت از رجال عراق برآمد.وی ابتدا برای ریـاست و از او خـواست کـه در هیئت وزیران ،افرادی باشند که از صحنه های انـقلاب ومـبارزه دور بـوده،بـا انـقلابیون ارتـباط نزدیکی نداشته باشند.عبد الرحمن افندی معروف به نقیب،78 ساله و از روحانیون سنّی بود که در میان اهالی بغداد شهرتی داشت. قبلا میس بل پیشنهاد این سمت را به وی کـرده بود ولی او نپذیرفته بود.او این بار پیشنهاد کاکس را پذیرفت.
(30)-نقیب اشراف:رئیس دستگاه اطلاعاتی.
(31)-مقاوله مخصوصه:پیمان نامه ویژه.
(32 )-تشرین :نام دو ماه رومی از ماههای پاییز است که یکی از تشرین اول و دومی را تشرین ثانی یـا تـشرین آخر می خوانند. تشرین اول تقریبا با میزان/مهر و اکتبر؛و تشرین آخر با عقرب /آبان و نوامبر مطابقت می کند.
(33)-امیر فیصل در 23 اگوست 1921/18 ذی حجه 1338،مصادف با روز عید غدیر تاج گذاری کرد.
(34)-حزب وطنی و حـز النـهضة:نام دو حزب شیعی بود ؛حزب وطنی را پیروان شیخ مهدی خالصی،از جمله جعفر ابو التمن و احمد شیخ داود و حزب النهضة را سید محمد صدر تشکیل داده بـودند.بـعدها پدربزرگ نقیب سید محمد گـیلانی نـیز حزب حرّ را تشکیل داد.هدف اصلی دو حزب شیعی،مخالفت با ادامه سلطه بریتانیا بر عراق و تحریم انتخابات مجلس مؤسسان بود ولی حزب حرّ،نقش حامی دولت را داشـت.
(35)-آیـت اللّه حاج سید ابو الحـسن اصـفهانی(1284-1365 ق):فرزند سید محمد،چند سالی در اصفهان مقدمات علوم و سطوح فقه و اصول را فراگرفت.سپس به عراق رفت و از آیات عظام آخوند خراسانی،علامه یزدی،مجاهد شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی کسب فیض نـمود.وی از مـدرسین بزرگ حوزه نجف بود که پس از فوت علامه یزدی حوزه درس او محل استفاده اعلام بزرگ و فضلای متعدد قرار گرفت .با درگذشت آیات عظام حائری و نائینی،زعامت و مرجعیت جهان تشیع به وی منتهی شـد.آیـت اللّه اصفهانی در دوران انـقلاب عراق به مخالفت با استعمار انگلیس برخاست و معروف است که پیشنهاد مبلغ قابل توجهی را که سفیر انـگلیس به وی داده بود،نپذیرفت ومبالغ بسیاری را جهت هزینه مسلمانان و شیعیان عراق کـه در جـنگ آسـیب دیده بودند،صرف کرد.در همین دوران به دلیل مخالفت با سیاست انگلستان در عراق، چند سالی را به حـال تـبعید گذراند.
(36)-آیت اللّه میرزا محمد حسن نائینی(1273-1355 ق):فرزند عبد الرحیم،در نائین تولد یافت.مـقدمات عـلوم فـقهی را در ایران به پایان برد و به نجف رهسپار شد و نزد آیات عظام آقا رضا همدانی،سـید استاد،میرزای بزرگ شیرازی و آخوند خراسانی به دانش اندوزی پرداخت .وی در اصول فقه،یکی از سـرآمدان عصر به شمار مـی آمد و مـرجعی بصیر و آگاه بود. در سال 1302 ش همراه با آیت اللّه اصفهانی،به دلیل مخالفت با حکام وقت در عراق،مجبور به تبعید شد و به ایران آمد. چندی بعد به حوزه خودش بازگشت و تدریس و اداره آنجا را بـه عهده گرفت.تنبیه الامة از آثار مشهور آیت اللّه نائینی است .
(37)-حضرات علمای اعلام و حجج اسلام که خداوند در طول روزگار ما را از سایه آنان بهره مند گرداناد.آگاه شدیم که شما بر اساس وظـیفه دیـنی و رهبری روحانی تان بر مردم ،شرکت مردم در انتخابات و نیز هرگونه مساعدتی را در این باره حرام و مضر بر آنان کرده اید ،یاری رسانده،آن را در حکم محارب با خدا و رسول خدا دانسته اید.از شما خاضعانه تقاضا می کنیم کـه آن عـمل خیرخواهانه را آشکار کنید تا اوامر شرعی را که خداوند اطاعت از آن را واجب نموده،اطاعت کنیم. 15 ربیع الاول سنه 1341
(38 )-آری ،اکنون حکم تحریم انتخابات از طرف ما صادر می شود.چنان که در همه بلاد بر هـمگان پوشـیده نیست و هرکس در این انتخابات حاضر و وارد شود و یا در انجام آن کمک کند ،مانند کسی است که با خدا و رسول و اولیاء خدا(که صلوات خدا بر همه آنان باد )جنگیده اسـت. الاحـقر ابـو الحسن موسوی اصفهانی (مهر ابـو الحـسن مـوسوی)
(39)-آری ،حکم ما به تحریم انتخابات بر عموم ملت عراق صادر می شود.پس هرکس در آن وارد شود و یا کمکی کند پس خدا و رسول او را خـشمگین کـرده اسـت و همان طور که خداوند در کتاب(قرآن)مجید می فرماید،آیـا کـافران نمی دانند که «کسی که خود و رسول خدا را خشمناک کند برای او آتش همیشگی جهنم و ذلت و خواری بزرگ است.»پناه بر خـدا از تـمامی آن اعـمال.
1341/1825 الراجی محمد مهدی الکاظمی عفه عنه (مهر محمد مهدی)
(41)-آری،بـه درستی انتخاب کنگره عراقی،بر اساس آنچه که از سوی علمای اعلام دامت برکاتهم صادر شده است شرعا حـرام اسـت .پس هـرکس بدان بپردازد و یا آن را کمک کند محارب خدا و رسولش وائمه طاهرین اسـت. پسـر آیت اللّه میرزا محمد تقی عبد الحسین الشیرازی
(42 )-ترهات:یاوه گوییها.
(43)-ضغط:فشار و تنگی معاش .
(44)-چه قوه احـتلامیه ...:زیـرا نـیروی اشغالگر آنان با داشتن ابزارهای سیاسی و جنگی در برابر احساسات مردم تاب نـیاوردند.
(45)-داعـی:انـگیزه.
(46 )-ملوم :ملئوم،مورد سرزنش.
(47)-قنسول سامی :سرکنسول .
(48)-و لقد اعذر من انذر:هشداردهنده معذور اسـت .
(49)-آلات نـادیه:ادوات جـنگی،وسایل آتشین.
(50)-و خدا وعده پیروزی به آنها می دهد.«و پیروزی نیست مگر از ناحیه خداوند عـزیز و دانـا »(آل عمران ،آیه 126 ).
(51)-ژولیوس رویتر :متولد 1816 میلادی است.وی یهودی بودو زندگی شغلی خود را از اسـتخدام در بـانکی در شـهر روتنگن آلمان آغاز کرد و در همان اوان،در فکر تأسیس یک خبرگزاری افتاد و بدان اقدام نمود.او تـا 1851 م فـعالیت خبرگزاری را در پاریس متمرکز کرد اما در همان سال،به دلیل سخت گیری دولت فرانسه،خبرگزاری را بـه لنـدن(انـگلیس)انتقال داد و در آنجا مشغول فعالیت شد.مطبوعات انگلستان با اعتماد و اتکا،به خبرگزاری رویتر،شکل ویـژه ای بـه خود گرفت.رویتر در 1857 م تابعیت انگلستان را پذیرفت و در 1871 م به لقب بارون ملقب گردید.در 1899 م در شـهر نـیس فـرانسه درگذشت ولی خبر گزاری اش همچنان یکی از بزرگ ترین آزانسهای خبری جهاین به شمار می رود.
(52)-ادوار عابره:اوضاع و دگـرگونیها و دورهـ های گـذرا .
(53 )-کماندانی ضباط:تحت فرماندهی افسران.
(54)-اهلیت تنبه:شایستگی آگاهی و وقوف
(55)-در اصل:تـوسط.
(56)-چـه پر واضح است که مفاد مواد آن ...:زیرا پیداست که هدف مفاد بندهای قرارداد(ملک فیصل و دولت انـگلیس)سـلب اقتدار،از بین برد آزادیها،خلع ید و باطل کردن حقوق حاکمیت ملت عـراق بـوده،به جای آن،چیزی جز بسط و گسترش سـلطنت و اخـتیار مـطلقه و حکومت بی قیدوشرط انگلیس بر بین النهرین(عـراق)نـیست.
(57)-آنقوره:آنکارا Ankara که در قدیم به نامهای آنکورا و آنگوریه نیز معروف بود،پایتخت کـشور تـرکیه(عثمانی قدیم) است.آنکارا پیـش از جـنگ جهانی اول شـهر کـوچکی بـود که در 1923 م پایتخت ترکیه شد.
(58)-غازی:لغـت عـربی به معنی جنگ کننده با دشمن که در تعبیر اسلامی در معنی جنگ کننده با کـفار اسـت .در دوره اسلام عنوان غازی لقبی بـرای کسانی شد که در غـزوات مـنشاء خدمات ممتاز بودند.بعدها جـزء عـناوین بعضی از امرا و فرمانروایان مسلمان،مانند امرای آناطولی،بویژه سلاطین عثمانی ،گردید .حضرت غـازی،عـنوانی است که به مصطفی کـمال پاشـا نـسبت می دادند.
(59)-در اصل:احـتمامی.
(60)-سـکان:جمع سکنه ،ساکنان.
(61)-مـؤتمر فـجائع انگلیس:کمیته یا همایش بررسی جنایات انگلیس.
(62)-نهب :غارت و از بین بردن.
(63)-هتک اعراض:آبرو؟ی.
(64)-غـایت مـأمول:نهایت آرزو.
(65)-ملجأ و غوث:پناهگاه و فریادرس .
(66)-اسـف اشـتمال:اسف انگیز،انـدوهبار.
(67)-در گـذشته حـکم کردیم که شرکت در انـتخابات حرام است و تاکنون نیز همچنان این حکم تغییر نکرده است. 15/شوال/1341 الاحقر ابو الحسن مـوسوی اصـفهانی
(68)-آری در گذشته،شرکت در امر انتخابات و یاری کـردن آن را بـه هـرشیوه مـمکن بـر هرمسلمان مؤمن بـه خـداوند و روز قیامت،حرام کردیم و این حکم همچون گذشته باقی است و تغییری نکرده است. 17/شوال 1341 الاحقر محمد حـسین غـروی نـائینی
(69)-آری آنچه را که حجج اسلام و آیات عظام در گـذشته حـکم کـرده اند نـفاذ و بـه قـوت خود باقی است بلکه رد آن،رد خداوند و شرک به خدا خواهد بود. الراجی محمد مهدی کاظمی خالصی
(70)-شمند:وسیلهء نقلیه .
(71 )-لواء بین النهرین:عنوان روزنامه ای است که در تهران به صـاحب امتیازی و مسئولی ع.شرافت،تأسیس و نخستین شماره آن در 12 صفحه بزرگ در پنجشنبه 27 ربیع الثانی 1342/14 آذر 1302 منتشر شد.این روزنامه به دو زبان فارسی و عربی نوشته می شد که نخستین شماره آن درباره وجه تسمیه آمده بود:«علت آنـکه اسـم(لواء بین النهرین)را اختیار نمودیم برای این جریده،آن بود که حزب وطنی عراقی بسیار جدوجهد کرد که امتیاز روزنامه به اسم(اللواء العراقی)از حکومت محتله در بغداد بگیردو اصدار کند موفق بـه آمـال خود نشدند چون که انگلیسیها که همواره دشمن آزادی و مدنیت بودند متفرق کردند.اعضاء آن حزب را در تاریخ اول محرم سال گذشته 1341 بعضی را به حبس،بعضی را تبعید از آنـجایی کـه در بغداد از این خدمت بزرگ بـه عـالم اسلامیت محروم شدند.بعضی از اعضاء مؤسسه آن حزب در ایران اصدار کردند این جریده را و اختیار نمودند این اسم را برای او؛چون که این رسم متداول است در بین عـرب و فـارس و هردو فرقه به حـاق مـعنای او می رسند.در اغلب شماره های روزنامه لواء بین النهرین سخن رانیهای آیت اللّه خالصی چاپ و منتشر می شد که منظور از تأسیس آن،همان ترویج و تبلیغ وی بود .از این روزنامه شش شماره منتشر شد که به جای شـماره هـفت آن، روزنامه اتحاد اسلام به مدیریت شیخ حسین لنکرانی بیرون آمد.
(72)-قبّه:بارگاه،گنبد،به برخی اماکن متبرکه از جمله نجف اشرف اطلاق می شده است.
(73)-رزیّه:مصبیت.
(74)-آیروپلان:هواپیما.
(75)-دول متحابّه :دولتهای دوسـت.
(76)-مـکتشفات الوجوه:بـا روی باز و بی حجاب.
(77)-اعتاب:آستانها.
(78)-مقدمه:سرمقاله .
(79 )-فاجعه عدیم النظیر،کما هو حقه:رویداد بی نظیر،آن گونه که شـایسته است.
(80 )-اتحاد اسلام :عنوان روزنامه ای است که به جای شماره هـفتم روزنـامه لواء بـین النهرین در تهران چاپ و منتشر شد.مدیر و نویسندهء آن شیخ حسین لنکرانی بود که نخستین شماره روزنامه اتحاد اسـلام را روز شـنبه 26 شوال 1342/11 خرداد 1303 منتشر کرد.در این شماره،لنکرانی نوشته بود :«مجتمعین مسجد سلطانی(مـسجد شـاه تـهران که در 1303 جمعی قبه نام نجات بین النهرین از مظالم انگلیسیها،در آنجا مجتمع شده و از دولت وقت تقاضای کـمک و همراهی کردند )که برای استخلاص حرمین و بین النهرین جمع شده بودند،روزنامه لوای بـین النهرین را تا شش شـماره مـنتشر نمود.ولی چون روزنامه مذکور نتوانست از همه جهت مظهر افکار جمعیت باشد ،لذا از طرف جمعیت تعطیل و چون نامه هایی دائر به انتشار روزنامه رسید که باید حتما روزنامه منتشر شود،من بر خلاف نظر سـابق خود حاضر شدم که جریده اتحاد اسلام را طبع و نشر نمایم».روزنامه اتحاد اسلام نیز مانند روزنامه لواء بین النهرین تحت نظر خالصی و برای ترویح و اشاعه افکار وی بوده،می توان هردو را در امتداد یکدیگر دانـست.بـه نوشته محمد صدر هاشمی،از روزنامه اتحاد اسلام سیزده شماره بیشتر منتشر نشد که شماره آخر آن در 12 ذی حجه 1342 /24 تیر 1303 انتشار یافت و روزنامه با تبعید شیخ لنکرانی به مشهد و کلات،تعطیل گـردید.بـه طوری که در آخرین برگ چاپ چهارم از جزوه مظالم انگلیس در بین النهرین قید شده، روزنامه اتحاد اسلام پیش از آن،جزوه مزبور را به صورت ضمیمه در یکی از شماره های خود چاپ کرده،در اختیار خـوانندگان قـرار داد.این نوشته حاکی است:این کتاب پس از آنکه دو مرتبه در مطبعه مخصوصه به مجلس [شورای ملی ] طبع شد،یک مرتبه دیگر هم از طرف ملت طبع و منتشر گردید .پس این مرتبهء طـبع چـهارم و بـلکه چون یک مرتبه هم بـه طـور پاورقـی روزنامه منتشر شد.این در حقیقت چاپ پنجم محسوب خواهد شد.
برگرفته از فصل نامه مطالعات تاریخی – شماره 6 - مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
نظرات