مروری بر کارنامه احمد احمدی در زندانهای رضاشاهی

پزشک احمدی؛ قاتل یا ابزار قتل؟!


سیدمحسن موسوی‌زاده جزایری
2958 بازدید
رضا شاه احمد احمدی پزشک احمدی زندان قصر

مروری بر کارنامه احمد احمدی در زندانهای رضاشاهی

در جریان محاکمه پزشک احمدی، وکیل او می‌گوید: «اگر او آدم کشته باشد باید اعدام شود. بااین‌حال آیا احمدی را می‌توان قاتل محسوب کرد؟ منشأ تردید این است که قاتل کسی است که قصد قتل کند و مقصود از آن قتل را در اندیشه خود داشته باشد. احمدی نه قصد قتل کرده و نه مقصودی او را بوده است. احمدی افزار قتل بوده نه عامل آن».

سپیده‌دم یکی از روزهای 1322 پزشک احمدی را با دستهای دستبند شده به میدان توپخانه تهران آوردند و همین‌که خواستند او را دار بزنند فریاد زد: «ای مردم من بی‌گناهم، مقصر دیگران بودند». بااین‌حال مأموران اعدام فرصت ندادند و طناب دار را به گردنش انداختند و چند لحظه بعد جنازه پزشک احمدی، قاتل خونخوار زندان قصر که بارها شاهد لحظات جان دادن قربانیان خود بود از طناب دار آویزان شده بود و نسیم صبحگاهی آن را تکان می‌داد.1

پزشک احمدی یکی از چهره‌های ترسناک دوران پهلوی اول است که در قتل بسیاری از زندانیهای سیاسی نقش داشته است. بسیاری او را با افرادی مانند هیملر و نازیهایی که در جنایتهای جنگ جهانی دوم نقش داشتند، مقایسه می‌کنند. به روایت افرادی که با پزشک احمدی سروکار داشتند، او به‌ظاهر آدم معمولی بوده که تکیه‌کلامهایی مانند «قسم به قرآن»، «به جان‌عزیزت» داشته و حتی سعی می‌کرده خود را مقید به دعا و عبادت نشان دهد. ازاین‌رو برای بسیاری این سؤال پیش آمده که چگونه فردی معمولی مانند پزشک احمدی توانست در دوران رضاخان به یکی از چهره‌های اصلی در حذف مخالفان او مبدل شود. در این نوشتار درصدد بررسی این پرسش بر اساس نظریه آدلر هستیم.

ازنظر آدلر برتری‌طلبی یعنی تمایل درونی افراد برای اینکه بر چالشهای زندگی مسلط باشند و آن را حل کنند. از دیدگاه او تمایل اساسی و هسته‌ای همه انسانها این است که به برتری یا کمال برسند. او در کنار این مسئله اشاره می‌کند که انسان موجودی اجتماعی بوده و سعی می‌کند تا کمال خود را در اجتماع نشان دهد. بااین‌حال انسان از بدو تولد با مشکلاتی مواجه می‌شود که مانع از تحقق این هدفهای او شده و به ایجاد سرخوردگی در او منجر می‌شود. به‌عنوان‌مثال افرادی که مدام از سوی محیط تحقیر می‌شدند، احساس ناتوانی کرده و احساس می‌کنند که قادر به رسیدن به کمال نیستند. اینها وقتی رشد دیگران را مشاهده می‌کنند، احساس تحقیر همراه با انتقام‌جویی در آنها شکل می‌گیرد.2

بر اساس نظر آدلر چنین افرادی تا زمانی که قدرتی نداشته باشند، امکان دارد بیشتر به خود و یا درنهایت به اطرافیان آزار برسانند بااین‌حال زمانی که این افراد وارد دستگاه‌های نظامهای دیکتاتوری و تمامیتها شده و امکان بروز و تخلیه احساس تحقیر خود را می‌یابند، مبدل به افرادی می‌شوند که مدام در حال انتقام‌جویی از دیگران هستند. بر اساس این نظریه حکومتهای تمامیت‌خواه از احساسات سرکوب‌شده این افراد برای سلطه‌جویی در جامعه استفاده می‌کنند تا پایه‌هایی حکومت خود را تثبیت کنند. درواقع دیکتاتورها با آلت دست قرار دادن افرادی که دچار عقده‌های سرکوب‌شده هستند، سعی می‌کنند تا حس انتقام‌جویی آنها را در راستای اهداف خود هدایت کنند.

احمد احمدی مشهور به پزشک احمدی در سال ۱۲۶۶ به دنیا آمد. در جوانی شغل او فروش دارو بود. در سال 1307 به تهران می‌آید و دریکی از بیمارستانهای این شهر به‌عنوان پرستار مشغول به کار می‌شود. او با مشاهده اقدامات پزشکان سعی می‌کرد امور پزشکی را بیاموزد. در سال ۱۳۱۰ در دوران ریاست آیرم بر شهربانی وارد یکی از مهم‌ترین ادارات مرکز شد. گفته می‌شد که پزشک مخصوص شهربانی است و تنها رئیس‌کل آن اداره و شاید چند نفر مأمورین عالی‌رتبه از کارهای او خبر داشتند. ﺍﺣﻤﺪﻱ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﻳﺎﺳــﺖ رکن‌الدین ﻣﺨﺘﺎﺭ، مشهور شد. علت این شهرت نیز قتل زندانیهایی سیاسی توسط وی بوده است.3

او به افرادی که مأمور قتل آنها شده بود به دید طعمه نگاه کرده و قبل از قتلشان با آنها بازی کند. به‌عنوان‌مثال چند روز قبل از قتل تیمورتاش وارد سلول او شده و با لبخندی به او می‌گوید که برای بررسی وضعیت سلامت او آمده است. تیمورتاش که می‌دانسته احمدی سفیر مرگ است از این زمان روحیه خود را می‌بازد و همین باعث ایجاد حس برتری در احمدی می‌شود.

بر اساس روایتهای زندانیهای سیاسی یکی از ویژگیهای پزشک احمدی تلاش او برای نشان دادن برتری بر دیگران بوده است. او مدام افراد بانفوذی را که توسط رضاخان مغضوب شده بودند، تحقیر می‌کرده و از این مسئله احساس شعف به او دست می‌داده است. به‌عنوان‌مثال او می‌گفته که من از بسیاری از مسائل آگاه هستم اگر روزی زبان‌باز کنم، چیزهایی از روسای شهربانی و وزرا می‌دانم که اگر در مطبوعات خارجی بنویسم، ثروتمند می‌شوم. یا او می‌گفته که اغلب رجال ایران بی‌سواد و نفهم هستند. افراد باهوش در این مملکت سرشان زیر سنگ گور کوبیده می‌شود و افرادی مانند مختاری و آیرم که دزد هستند، رشد می‌کنند.4

همین دید پزشک احمدی باعث شد تا او به افرادی که مأمور قتل آنها شده بود به دید طعمه نگاه کرده و قبل از قتلشان با آنها بازی کند. به‌عنوان‌مثال چند روز قبل از قتل تیمورتاش وارد سلول او شده و با لبخندی به او می‌گوید که برای بررسی وضعیت سلامت او آمده است. تیمورتاش که می‌دانسته احمدی سفیر مرگ است از این زمان روحیه خود را می‌بازد و همین باعث ایجاد حس برتری در احمدی می‌شود. بااین‌حال حتی احمدی در نحوه قتلهایش نیز شخصیت خود را نشان می‌دهد. در همین راستا وقتی به تیمورتاش سم تزریق می‌کند، برای اینکه کار زودتر تمام شود، با همکاری مأموران بالش بر دهان او گذاشته و خفه‌اش می‌کند.5یکی دیگر از افرادی که در دوران رضاخان توسط احمدی به قتل رسید، فرخی بود. او که دوران نمایندگی در مجلس هفتم شورای ملی جزو مخالفان رضاخان بود، بعد از اتمام مجلس به آلمان می‌رود. در آنجا با وعده تیمورتاش مبنی بر بخشوده شدن به ایران بازمی‌گردد. بااین‌حال به بهانه شکایتهای مالی دستگیر و به سه سال زندان محکوم می‌شود. در زندان پزشک احمدی به او سم تزریق کرده و او را می‌کشد.6

بعد از شهریور 1320 به‌منظور تطمیع افکار عمومی برخی از مأموران شهربانی که در دوران رضاخان در جنایتهای او دست داشته‌اند ازجمله پزشک احمدی دستگیر و محاکمه می‌شوند. در آن زمان هدف این بود تا با برجسته کردن نقش این افراد در جنایتهای صورت گرفته، اذهان عمومی را از نقش حکومت در انجام آنها منحرف کنند. براین اساس پزشک احمدی که بعد از شهریور 1320 از ایران به عراق گریخته بود، دستگیر و به کشور بازگردانده می‌شود. در جریان محاکمه پزشک احمدی، وکیل او می‌گوید: «اگر او آدم کشته باشد باید اعدام شود. بااین‌حال آیا احمدی را می‌توان قاتل محسوب کرد؟ منشأ تردید این است که قاتل کسی است که قصد قتل کند و مقصود از آن قتل را در اندیشه خود داشته باشد. احمدی نه قصد قتل کرده و نه مقصودی او را بوده است. احمدی افزار قتل بوده نه عامل آن».7

بااین‌حال ازآنجاکه مقررشده بود تمام جنایتهای دوران رضاخان به مأموران نسبت داده شود به این صحبتهای وکیل احمدی توجهی نشده و دادگاه دستور اعدام او را می‌دهد. البته برخی اعتقاد دارند نسبت دادن جنایات به رضاخان باعث این حکم شد زیرا افرادی که حاضر شدند، مسئولیت جنایتها را برعهده‌گرفته تا سیستم را مبرا از خطا بدانند، مشمول زندان شده و بعد از مدت کوتاهی نیز آزاد شدند. بعد از صدور حکم اعدام، یکی از مأمورانی که مسئولیت مراقبت از احمدی را برعهده‌ داشت، عنوان کرده که احمدی مدام در زندان بی‌قراری می‌کرده و می‌گفته که تمام جنایتها را سرکچل من انداخته‌اند. اینها می‌خواهند، یکی را قربانی کرده و بقیه را تبرئه کنند و در این وسط من را به‌عنوان قربانی انتخاب کرده‌اند. اینها از روی دلسوزی من را محاکمه نکرده‌اند فقط قصد تبرئه خود را داشتند.8

باوجود تلاشهای پزشک احمدی، سرانجام او را در میدان شهر آورده و اعدام می‌کنند. بررسی کارنامه پزشک احمدی نشان‌دهنده استفاده حکومتهای دیکتاتوری از افرادی است که به دلیل شرایط روانی و عقده‌های مختلف و احساس حقارت، مستعد انجام هرگونه جنایتی هستند. این حکومتها این امکان را برای این افراد فراهم می‌کنند تا عقده‌های روانی خود را در راستای اهداف دیکتاتورها تخلیه کنند؛ ازاین‌رو آن را مأمور کشتن و قتل‌عامها کرده و مخالفان خود را حذف می‌کنند. بااین‌وجود همین دیکتاتورها هرزمانی که احساس می‌کنند، در خطر هستند با نسبت دادن جنایتهای صورت گرفته به آنها، این افراد را قربانی می‌کنند. از همین رو است که بعد از شهریور 1320 اشخاصی مانند پزشک احمدی محاکمه می‌شوند اما رضاخانی که فرمان دهنده تمام این جنایتها بوده لقب «رضاشاه کبیر» می‌گیرد.

روزی که تیمورتاش در معیت رضاشاه قصر قجر (زندان قصر) را افتتاح کرد، هرگز نمی‌دانست که در همین زندان و با آمپول هوای پزشک احمدی به‌قتل خواهد رسید

پی نوشت ها :

1. خسرو معتضد، پلیس سیاسی، تهران، انتشارات جان‌زاده، 1369، ص 278.

2. محسن عزیزی، سجاد پناهی فر، روانشناسی استبداد رضاخان، تهران، بی نا، 1394، ص 19-22.

3.ناهید فرهادنیا،پزشک احمدی،ﭘﯿﺎﻡ ﺑﻬﺎﺭﺳﺘﺎﻥ،ﺯﻣﺴﺘﺎﻥ 1931، ﺩﻭﺭﻩ ﺩﻭﻡ، ﺳﺎﻝ ﭘﻨﺠﻢ - ﺷﻤﺎﺭﻩ 81، ص 526.

4. خسرو معتضد، همان، ص 271-272.

5. محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، تهران، نشر علم، چاپ چهارم 1376، ص 195.

6. حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، جلد پنجم، تهران، نشر ناشر، 1369، ص 90.

7. ناهید فرهادنیا، همان، ص 531.

8. خسرو معتضد، همان، ص 273.


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران