به بهانه بسته شدن سفارت رژیم صهیونیستی در بهمن 1357

سفارت اسرائیل در ایران چگونه به فلسطین رسید

بازخواني حوادث مربوط به تسخير سفارت اسرائيل در ايران


سفارت اسرائیل در ایران چگونه به فلسطین رسید

دولت بازرگان در 24 بهمن ارتشبد قره‌باغی را برکنار و سرلشکر قرنی را به جای او منصوب کرد. سگف به رئیس دفتر قرنی تلفن کرد و از وی خواست ترتیب ملاقاتی با رئیس جدید ستاد ارتش را به منظور تسلیم اعتبارنامه‌اش به عنوان وابسته نظامی اسرائیل در ایران بدهد. افسری که در آن سوی خط بود پس از مدتی سکوت توصیه کرد که هر چه زودتر از ایران خارج شوند.

به گزارش 598 به نقل از سایت نور قدس به مناسبت سالروز تسخیر سفارت اسرائیل در ایران مروری مختصر به دوران انقلاب می اندازیم که منجر به تسخیر سفارت (نمایندگی) اسرائیل شد.

اسرائیلی ها در همه شئون کشور نفوذ کرده بودند و روابط گسترده ای با ایران داشتند چنانچه زئب شیف روزنامه نگار اسرائیلی سال 45 در گزارشی پیرامون سفر خود به ایران در روزنامه‌ هاآرتض می‌نویسد: که هر چند ایران در اسرائیل نمایندگی کامل سیاسی ندارد، اسرائیل نمایندگی سیاسی بزرگی در ایران افتتاح کرده است. هیأت نمایندگی اسرائیل در تهران یکی از بزرگترین هیأت‌های اسرائیلی در خارج به شمار می‌‌رود.»(1)

روزنامه یدیعوت اخرونوت مورخ 30 تیر ماه 1351 می‌نویسد در ایران سفارت اسرائیل رسمی نیست ولی اگر با مشکلی روبرو شدید راننده تاکسی شما را مستقیماً به ادارة اسرائیلی که از تمام سفارتخانه‌های رسمی فعالتر است خواهد برد.» (2) 

در شهریور ماه 57 که اسرائیل و مصر تحت نظارت آمریکا بصورت مخفیانه مشغول موافقنامه کمپ دیوید بودند تهران در اوج تظاهرات بود. اسرائیلی‌ها در همان ایام به سازمانهای اطلاعاتی امریکا هشدار داده شده بود که رژیم شاهنشاهی ایران قریباً با بحران روبرو خواهد شد ولی سازمانهای مذکور نسبت به برداشتهای آن سازمان (اطلاعات و امنیت اسرائیل) مشکوک بودند، هشدار را جدی نگرفتند و بحران ایران را اغراق آمیز دانستند و عقیده داشتند که شاهنشاه قادر به کنترل آن خواهند بود. (3)

اسرائیلی‌ها با حساسیت فوق‌العاده‌ای حوادث ایران را پیگیری می‌کردند. روزنامه معاریو در 19 شهریور 1357 طی مقاله‌ای نوشت: « اگر واقعاً شاهنشاه ایران از سلطنت برکنار شود و به جای آن رژیمی اسلامی جایگزین شود، در مورد میزان مصیبت سیاسی و استراتژیکی که به تمامی جهان آزاد و به خصوص آمریکا وارد می‌آید هر چه گفته شود اغراق نیست. اگر خدای ناکرده چنین واقعه‌ای روی دهد، ‌به منافع حیاتی کشور اسرائیل نیز در آیندة دور و نزدیک لطمه وارد خواهد آمد...» (4) 

اما اسرائیلی ها که به هیچ وجه حاضر نبودند طعمه ای مانند ایران را از دست بدهند کماندوهایی را به ایران اعزام کردند تا کاری را که سربازان ایران حاضر به انجام آن نبودند، انجام دهند.

روزنامه های صهیونیستی از قتل عام مردم در 17 شهریور را پرده بر می دارند: روزنامه هاآرتص در شماره 23 اکتبر 1978 و روزنامه داوارد در شماره های 10 و 23 اکتبر و مجله نظامی سیکراهودشیت در شماره 3 نوامبر 1978 نوشتند: اسراییل یک پل هوایی از فرودگاه لود و فرودگاه نظامی «رامات داوید» در نزدیکی حیفا برای رساندن سلاح های ویژه در جهت مقابله با خیل گسترده تظاهرکنندگان علیه دیکتاتور، به ایران ایجاد کرد.. همچنین یک گروهان کماندو و عامل سابوتاژ و عملیات شهری با هواپیماهای شرکت «ال عال» از اسرائیل به تهران فرستاده شدند.

این گروه تابع اداره اطلاعات ارتش اسراییل بود شامل تعدادی از اسرائیلی ها بودند و همه افراد واحد، اونیفورم نظامی ارتش ایران را به تن داشتند. مقامات ایرانی این گروهان صهیونیست را سربازانی که از بلوچستان اعزام شده اند، دراین روزها یک پایگاه کوچک نظامی نزدیک آبادان و بندرعباس که اسراییل آن را اداره می کرد، محل تمرین عملیات ضدشورش شهری اسراییل بود.

خبرنگار روزنامه لوموند نیز در گزارش خود در توصیف از جمعه سیاه در تاریخ 17 سپتامبر همان سال نوشت: «شایعات در شهر حکایت از فرود آمدن سه هواپیمای حامل کماندوهای اسراییلی در فرودگاه مهرآباد در چهارشنبه شب می کرد و آنهاعامل کار کثیفی بودند که سربازان ایرانی حاضر به انجام آن نشدند.»

حضور کماندوهای اسرائیلی نه تنها سودی برای آنها نداشت بلکه با پخش شدن خبر آن روحیه ضد صهیونیستی مردم شعله ور تر شد بطوری که حتی در تهران شایع شده بود شاه یهودی است و نام خانوادگی او پاپالوی است که به پهلوی تغییر داده است. این را خبرنگار فیگارو چاپ پاریس می گوید.

لذا حکومت پهلوی تدبیر امنیتی را جهت حفاظت از نمایندگی اسرائیل برقرار کرد. روزنامه هاآرتض مورخ 19 شهریور 1357 نوشت:‌ «در بلوار کاخ (خیابان فلسطین فعلی)، در جوار نمایندگی سیاسی اسرائیل یک دستگاه تانک مستقر شده است. ولی محافل موثق اظهار داشتندکه نمایندگی مذکور از دولت ایران درخواست ننموده که اقدامات دفاعی ویژه‌ای بعمل آورد (5)

از آبان ماه 1357 سفارت اسرائیل در حالی بیش از 1500 خانوادة اسرائیلی در ایران اقامت داشتند هواپیمایی ال ـ‌عال، شروع به تخلیه اتباع آن کشور نمودند. به رغم دوبار حمله به دفتر شرکت هواپیمایی ال ـ عال، هواپیمایی اسرائیل همچنان به پروازهای عادی خود به ایران ادامه می‌داد تا هر چه بیشتر اتباع اسرائیل را تخلیه نمایند. اما کارمندان سفارت اسرائیل به رغم خطراتی که جان آنها را تهدید می‌کرد، به کارشان ادامه می‌دادند. اسرائیل به دو دلیل حاضر نبود پایگاهش را در ایران تعطیل کند. یکی اینکه معلوم نبود که اگر یوسف هارملین سفیر اسرائیل و کارمندانش را به کشورشان احضار می‌کردند، دوباره اجازه بازگشت به ایران به آنان داده می‌شود و دیگر اینکه به رغم مهاجرت تعدادی از یهودیان ایرانی، هنوز 50 هزار یهودی در ایران باقی مانده بودند. (6)

از طرف دیگر اسرائیلی‌ها سعی داشتند که با ایجاد فضایی ساختگی، وضعیت یهودیان ایران پس از حکومت شاه را وحشتناک توصیف کنند. تا بدین نحو آنها را مجبور کنند ایران را ترک کنند. (7) اما همزمان تعدادی از بزرگان یهودیان ایران با آیت‌الله طالقانی دیدار کردند و گروههای یهودی، همراهی خود را با انقلاب اسلامی اعلام داشتند و رهبران انقلاب نیز اعلام داشتند که یهودیان و سایر اقلیتهای مذهبی نیز حق اظهار نظر درباره تعیین آینده کشور را دارند. (8)

آذر ماه سال 1357 مصادف با ماه محرم بود. نمایندگی ایران در تل‌آویو در گزارشی در آستانه ماه محرم نوشت: «به نظر منابع آمریکایی اگر شاهنشاه ماه محرم را به سلامت بگذراند، امید موفقیت معظم له بیش از پنجاه درصد خواهد بود.» (9)

در دی ماه 1357 که شاه به کلی در رفع بحران ناتوان شده بود، سپهبد ربیعی و طوفانیان به ژنرال سگف پیشنهاد کردند که با موشه دایان و یا عزروایزمن به تهران بیایند تا روحیه شاه راتقویت و او را وادار به اخذ تصمیماتی بنمایند. دولت اسرائیل به جای آنها یوری لوبرانی سفیر سابق خود را که دوستان و آشنایان زیادی در میان اطرافیان شاه داشت به تهران فرستاد. او در 25 دی وارد تهران شد و با طوفانیان و سران ارتش به مذاکره پرداخت. اما گزارشی که در بازگشت به اسرائیل تسلیم کرد به هیچ وجه خوشبینانه نبود. او معتقد بود که کار رژیم شاه تمام شده است و انقلابیون با اسرائیل رابطه خوبی نخواهند داشت و اسرائیل دیگر نباید انتظار دریافت نفت از ایران را داشته باشد. (10) و نهایتا 26 دی ماه فرار شاه از ایران، اسرائیلی‌ها را به کلی نا امید ساخت.

روز 22 بهمن 1357 تنها ساعاتی پس از پیروزی انقلاب و اخراج شاه خائن، مردم به سفارت اسرائیل که از چند روز قبل اسرائیلی ها آنجا تخلیه کرده بودند، هجوم می برند و پرچم فلسطین را بر سر در آن نصب، و آن را به مردم فلسطین هدیه می دهند و شعار «مرگ بر اسرائیل، زنده باد عرفات، اسرائیل گمشو» سر می دهند. 

دولت جدید ایران نیز از همة اسرائیلی‌هایی که دارای مقام رسمی بودند خواستند که فوراً ایران را ترک کنند. این حکم اخراج شامل اعضای هیأت نمایندگی اسرائیل و ‌آژانس یهود و اعضای هواپیمایی اسرائیل (العال) و نمایندگان شرکتهای مقاطعه‌کار اسرائیلی می‌شد (11)

هارملین که همراه با 33 اسرائیلی دیگر هنوز در ایران باقی مانده بودند در مخفیگاه خود از ژنرال سگف میخواهد با ارتشد قره‌باغی رئیس ستاد ارتش و سرتیپ پرورش معاون اطلاعات نظامی تماس بگیرد و ترتیب محافظت از چند اسرائیلی را که هنوز در ایران باقی مانده بودند بدهد. اما افسران ستاد از هراقدامی اظهار ناتوانی کردند.

دولت بازرگان در 24 بهمن ارتشبد قره‌باغی را برکنار و سرلشکر قرنی را به جای او منصوب کرد. سگف به رئیس دفتر قرنی تلفن کرد و از وی خواست ترتیب ملاقاتی با رئیس جدید ستاد ارتش را به منظور تسلیم اعتبارنامه‌اش به عنوان وابسته نظامی اسرائیل در ایران بدهد. افسری که در آن سوی خط بود پس از مدتی سکوت توصیه کرد که هر چه زودتر از ایران خارج شوند.

این گروه در تماس دایمی با اسرائیل بودند و بطور مرتب کسب تکلیف می‌کردند. سرانجام مقامات اسرائیلی تصمیم گرفتند از مجرای دیپلماتیک برای نجات آنها اقدام کنند. نظر به اینکه هارلودبراون وزیر دفاع آمریکا به منظور ارزیابی اهمیت سقوط شاه و پیروزی انقلاب ایران به خاورمیانه آمده و در بیت‌المقدس به سر می‌برد، موشه دایان، با وی مذاکراتی به عمل آورد و او موافقت کرد که اسرائیلیها همراه با اتباع آمریکا در 29 بهمن از ایران خارج شوند. به همین ترتیب عمل شد و اسرائیلیها با یک هواپیمای مسافربری پان آمریکن به فرانکفورت و از آنجا به اسرائیل رفتند  و بدین ترتیب چند دهه روابط بین شاه و اسرائیل خاتمه داده شد. (12)

سخنگوی رژیم صهیونیستی نیز اعتراف می کند که قطع روابط سیاسی و اقتصادی میان ایران و رژیم صهیونیستی زیانهای فراوانی به اقتصاد این کشور وارد ساخته است. (13)

تحقیق و پژوهش : محمدرضا فصاحت

پی نوشت ها

1-  گزارش شماره 999 مورخه 26/4/45 از صادق صدریه به وزارت خارجه، نمایندگی تل‌آویو، به نقل از مقاله زئب شیف، روزنامه هاآرتض 15/7/1966، سال 49 ـ 1338، کارتن 7، پرونده 45.

2- گزارش شماره 114 مورخ 13/5/51 از تیموری به وزارت خارجه، به نقل از یدیعوت اخرونوت، سال 55 ـ 1350، کارتن 2، پرونده 2/109.

3- تلگراف شماره 1123 مورخ 19/10/1357 از مرتضایی به وزارت خارجه، نمایندگی تل‌آویو، سال 57ـ 1356، کارتن 3، پرونده 4ـ 300.

4- تلگراف شماره 619 مورخ 19/6/1357 از مرتضایی به وزارت خارجه، نمایندگی تل‌آویو، سال 57ـ 1356، کارتن 3، پرونده 4ـ 300.

5- تلگراف شماره 615 مورخه 19/6/2537، از مرتضایی به وزارت خارجه، نمایندگی تل‌آویو، سال 57 ـ 1356، کارتن 3، پرونده 4 ـ‌300.

6- سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی عبدالرضا هوشنگ مهدوی، ص 457.

7- گزارش شماره 2226 / 4 ـ 300 مورخ 30/8/1357، از مرتضایی به وزارت خارجه، نمایندگی تل‌آویو، سال 57ـ 1356.

8- گزارش شماره 2466 / 4 ـ 300 مورخ 13/10/1357 از مرتضایی به وزارت خارجه، نمایندگی تل‌آویو، سال 57ـ 1356، کارتن 3، پرونده

9- گزارش شماره 2352/ 4 ـ 300 مورخ 19/9/1357، از مرتضایی به وزارت خارجه، نمایندگی تل‌آویو، سال 57ـ 1356، کارتن 3، پرونده

10- سیاست خارجی ایران 1357 ـ 1300، منبع پیشین، ص 457.

11- تقویم تاریخ انقلاب اسلامی نشر سروش، سال 1369 ، صفحه 274.

12- سیاست خارجی ایران، 1357 ـ 1300، پیشین، به نقل از The Iranian Triangle نوشته ساموئل سگو، صفحه 458.

13- تقویم تاریخ انقلاب اسلامی، نشر سروش، سال 1369،صفحه 282.

منابع:

ایران و تحولات فلسطین، دکتر ولایتی

سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، عبدالرضا هوشنگ مهدوی

مقاله اسرائیل مطرود انقلاب اسلامی ، موسسه مطالعات و پ‍‍ژوهش های سیاسی

مقاله قتل عام ملت ایران ، روزنامه کیهان، شماره 19299 به تاریخ 21/11/87، صفحه 8 (پاورقی)


نور قدس