واکنش‌ها به شهادت طیب حاج‌رضائی و حاج اسماعیل رضائی در سال 1342


مرکز بررسی اسناد تاریخی
1938 بازدید
طیب حاج رضایی محمد اسماعیلی رضایی

واکنش‌ها به شهادت طیب حاج‌رضائی و حاج اسماعیل رضائی در سال 1342

روز 11 آبان‌ماه 1342، طیب حاج‌رضایی به همراه حاج اسماعیل رضایی به جرم «اقدام علیه امنیت کشور» تیرباران شدند. آن دو در قیام 15 خرداد همان سال فعالیت ویژه‌ای علیه رژیم پهلوی داشتند و از این رو پس از برگزاری چند جلسه دادگاه، سرانجام به اعدام محکوم شدند.

طیب حاج‌ محمدرضا، معروف به حاج‌رضایی در سال 1291 در محله صابون‌پزخانه تهران به دنیا آمد. نام خانوادگی طیب در اصل میرطاهری بود، اما مردم وی را با نام پدر بزرگش می‌شناختند و او را طیب حاج محمدرضا می‌نامیدند، از این‌رو رفته ‌رفته این نام در بین مردم جا افتاد و با گذشت زمان وی به حاج‌رضایی شهره شد. [1]

طیب دوره دبستان را در تهران پشت سر گذاشت و پس از گذراندن این دوران، وارد مدرسه نظام شد اما تصمیم گرفت از مدرسه نظام خارج شود. او در دوران جوانی سابقه خوبی نداشت و در اکثر نزاع‌ها نام او هم در میان بود. در دوره جوانی در میدان امین‌السلطان باج‌گیری می‌کرد و تا دهه 20، سابقه چند مرتبه زندان، بازداشت و حتی تبعید را هم در پرونده خود داشت. وی در کودتای انگلیسی، آمریکائی 28 مرداد 1332 به نفع رژیم پهلوی فعالیت کرد و در سقوط مصدق از نخست‌وزیری نقش فعالی داشت.[2] اما کم‌کم با مراکز مذهبی و روحانیون ارتباط برقرار کرد و از کارهای قبلی خود فاصله گرفت.

او با راه ‌اندازی دسته عزاداری اباعبدالله(ع)، کوشید تا از گذشته ننگین خود فاصله بگیرد. این دسته سینه‌زنی در دهه 30 و 40 شهرت فراوانی داشت و تحت عنوان «هیئت عزاداران حسینی جوانان جنوب شهر»، در روزهای تاسوعا و عاشورا، در حوالی میدان شوش و خیابان خراسان حرکت می‌کرد[3] و خود طیب نیز با پای برهنه و سر و صورت گل‌مالی شده در ابتدای دسته به عزاداری می‌پرداخت.

از دهه 30 کم‌کم طیب با علمای بزرگی چون آیت‌الله سیدحسین بروجردی و آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی ارتباط برقرار کرد و در سال 1342 هم به یکی از مریدان امام خمینی تبدیل شد. او در قیام 15 خرداد 1342 به طرفداری از امام خمینی وارد صحنه شد و روز 18 خرداد ماه به دلیل همین فعالیت‌ها بازداشت گردید.

طیب حاج‌رضایی که در اسناد ساواک از او به عنوان یکی از «محرکین و اداره‌ کنندگان بلوای 15 خرداد» یاد می‌شود، به محض بازداشت مورد شکنجه قرار گرفت. عمال رژیم در تلاش بودند تا از او به دروغ اعتراف بگیرند که در ازای دریافت پول از آیت‌الله خمینی، در 15 خرداد فعالیت داشته است. در همین رابطه جهانگیر قانع، فرماندار نظامی تهران درباره طیب حاج‌رضایی گفت: «طیب با دو میلیون ریال، هفت دسته از هفت نقطه شهر حرکت داده است.»[4]

با وجود این جوسازی‌ها، طیب هرگز این اتهامات را نپذیرفت و در برابر شکنجه‌های طاقت‌فرسا حاضر به اعتراف نشد. تا اینکه سرانجام طیب حاج‌رضایی به خاطر فعالیت در قیام 15 خرداد، در 11 آبان 1342 به همراه حاج اسماعیل رضایی تیرباران شد و به شهادت رسید. پیکر او در آستان حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) به خاک سپرده شد. شهادتِ او که امروزه با عنوان «حر نهضت امام خمینی» شناخته می‌شود، واکنش‌های بسیاری را برانگیخت که اسناد و گزارش‌های ساواک بخشی از این واکنش‌ها را بازتاب داده است.

انتشار خبر تیرباران طیب و حاج اسماعیل در جراید و روزنامه‌ها، خشم مردم تهران را برانگیخت. «گزارش اطلاعات داخلی» حاکی از آن بود که «اعدام طیب حاج‌رضایی با رپرتاژی که جراید کیهان و اطلاعات با آب و تاب و عکس‌های ناراحت کننده منتشر کرده بودند بین مردم اثر سوء داشته است.» این گزارش مواضع جریان‌های مختلف به این رخداد را اینگونه برشمرد:

«1- اعضای جبهه ملی بین مردم تبلیغ می‌کنند که نتیجه خدمت به شاه همین است که طیب و رضایی را گرفتند و اضافه می‌کنند که 28 مرداد یکی از ارکان اصلی تشکیل اجتماعات بزرگ، طیب و رضایی بودند که هزاران نفر از مردم جنوب شهر را به مرکز شهر گسیل داشتند ولی بالاخره پاداش خود را گرفتند.

2- روحانیون تندرو و متعصبین مذهبی و بازاری‌ها اظهار می‌دارند هدف اصلی اعلیحضرت از بین بردن مذهب است و تمام این اقدامات که در دو سال اخیر انجام شده در زمینه تضعیف روحانیت و از بین بردن مذهب بوده و کشتن طیب و رضایی[اسماعیل رضائی] هم که برای یک امر مذهبی قیام کرده بودند به این منظور بوده که اشخاص دیگری جرأت دفاع از مذهب را نداشته باشند و این مطالب با سرعت بین مردم و عوام و طبقه عادی در تهران و شهرستان‌ها انتشار یافته و عکس‌ها و مقالات روزنامه‌های کیهان و اطلاعات و بیانات طیب و رضایی را به مردم نشان داده و آنها را فدائیان دین و مذهب معرفی نموده و اظهار می‌دارند که کلیه گناهان این دو نفر که در جوانی مرتکب اعمال ناشایست شده بودند بخشیده شده است.

 3- دانشجویان دانشگاه و طبقه تحصیل کرده و کارمندان ادارات و بالاخص قضات دادگستری محاکمه و اعدام طیب را نتیجه جانب‌داری از دربار شاهنشاهی و همچنین عدم اطمینان هیئت حاکمه و شاهنشاه از دادگستری می‌دانند و اظهار می‌دارند محاکمه طیب و مهندس بازرگان و نظایر آن را که دادگستری و قضات و محاکم صدور حکم محکومیت آن‌ها را بدان درجه و شدت که مورد نظر مقامات عالیه کشور است، تائید نمی‌کنند در دادگاه‌های نظامی ترتیب می‌دهند و برخلاف واقع و انسانیت و پرونده، رأی صادر می‌کنند. این طبقه از مردم ضمناً اعدام طیب و رضایی را با کودتای ویتنام مرتبط می‌دانند و اظهار می‌دارند جریان سیاسی ویتنام کاملاً شبیه وضع ایران بوده و هدف حکومت قبلی ویتنام که دست‌نشانده آمریکایی‌ها بوده، کوبیدن متعصبین مذهبی و مذهب مردم بوده و بالاخره منجر به سقوط حکومت ویتنام و کشته شدن عده‌ای از اعضای هیئت حاکمه گردید و در ایران نیز سیاست آمریکا جریحه‌دار کردن احساسات مذهبی مردم و تحریک افکار متعصبین علیه هیئت حاکمه است تا بخودی خود زمینه برای اجرای وقایعی مشابه ویتنام آماده گردد.

به‌ طور کلی اعدام طیب و رضایی، اگر چه قبل از وقایع 15 خرداد مورد نفرت عموم و طبقه جوان بوده‌اند [اما] چون آشکار گردیده که برای دفاع از مذهب دست به این اقدام زده‌اند، با تأثر و تأسف تلقی شده و تبلیغات مخالفین نیز در تغییر عقاید مردم موثر واقع شده است.»[5]

حوزه علمیه نیز به تیرباران طیب و حاج اسماعیل واکنش نشان داد. به نوشته‌ی حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان: «وقتی روزنامه‌های عصر 11 آبان به قم رسید، فضلا و مدرسین قم تشکیل جلسه‌ دادند تا به پاس مقاومت مردانه آن دو مجاهد شهید اقدامی انجام دهند. مدرسین به این نتیجه رسیدند که حوزه در مقابل اعدام ناجوانمردانه این دو مجاهد باید تعطیل شود. پس از مذاکره با مراجع، فردای آن روز حوزه یکپارچه تعطیل شد و ساواک و شهربانی غافلگیر شدند.»[6]

در گزارشی به تاریخ 12 آبانماه در این باره آمده است:

«خیلی محرمانه

موضوع: اعتراض به اعدام طیب

تاریخ وقوع: 12 /  8 /  42

طبق اطلاع واصله از قم، روز 12 ماه جاری، آیات شریعتمداری، نجفی و گلپایگانی به درس حاضر نشده و علت آن اعتراض به اعدام طیب و حاج اسماعیل بوده است. ضمناً بنا به پیشنهاد شریعتمداری در منزل سید احمد زنجانی جلسه‌ای تشکیل داده تا در صورتی که بتوانند دیگران را راضی کنند، برای دو نفر اعدامی فوق‌الذکر مجلس ختمی ترتیب دهند. ولی آقای گلپایگانی به عنوان بیماری از شرکت در جلسه مزبور خودداری نموده است.»

گزارش دیگری می‌افزاید: «محافل مذهبی به طرفداران خود اعلام کرده‌اند که طیب و حاج اسماعیل رضایی دارای سابقه‌ای قبلاً بوده‌اند، چون در راه دفاع از دیانت اسلام کشته شده‌اند شهید محسوب می‌شوند و باید از آنها به نیکی یاد کنید و مزار آن‌ها را مورد احترام قرار دهید. این دستور که از طرف عموم مجتهدین طراز اول صادر شده موجب گردیده که احساسات گروهی از متعصبین مذهبی در جنوب شهر کاملاً به نفع این دو نفر تحریک شود و اوباش و اراذل جنوب شهر که تحت تأثیر این نظریات محافل مذهبی قرار گرفته‌اند علناً می‌گویند: روزی خواهد رسید که ما به انتقام خون دو نفر، مقبره رضاشاه کبیر را که تاکنون در مقابل عمال حزب توده چندین بار آن را حفظ کرده‌ایم، با خاک یکسان کنیم.»

گزارش‌های ساواک حاکی از آن است که بازار نیز به شدت به شهادت طیب واکنش نشان داد. براساس یکی از این گزارش‌ها: «بازاریان از اعدام طیب حاج‌رضایی ناراضی بوده و در نظر دارند دست به اعتصاب بزنند.»[7] گزارش دیگری از تلاش برخی از طرفداران طیب برای «انتقام» خبر داده و می‌نویسد: «در میان مردم از قول دوستان طیب نقل قول می‌شود که هواداران متعصب طیب برای نشان دادن عکس‌العمل خویش کمیته انتقامی تشکیل خواهند داد.»

در بخش دیگری از گزارش اطلاعات داخلی شهربانی تهران در رابطه با واکنش‌های عمومی به تیرباران طیب آمده است: «به طوری که از مراجع و محافل مختلف کسب خبر گردیده است، اجرای حکم اعدام و تیرباران کردن ایشان برای عامه مردم خصوصاً اهالی جنوب شهر که نامبرده در میان آنان وجهه‌ای داشته است کاملاً غیرمنتظره و خلاف امیدواری آنان به عفو بوده است و مخصوصاً انتشار تصاویر متعدد از جریان تیرباران کردن وی، نشان دادن عکس و تذکر اینکه در بستن وی با طناب به چوبه دار کینه توزی و قساوت به کار برده شده در افکار عمومی عکس‌العمل نامطلوبی بخشیده است و حتی گفته می‌شود که در انتشار این تصاویر در جراید از جهت تحریک نمودن هواداران طیب و جریحه‌دار نمودن افکار و احساسات عمومی تعمدی در کار بوده است.» همین گزارش از برپایی مراسم بزرگداشت طیب در تهران خبر داده و ادامه می‌دهد: «در تهران شایع است که اهالی جنوب شهر از هم اکنون تصمیم گرفته‌اند که جهت نشان دادن مراتب تنفر و انزجار خود از اعدام طیب، مراسم با شکوه و بی‌سابقه‌ای برای شب هفت مشارالیه برگزار نمایند و به این وسیله اعتراض خویش را علیه مقاماتی که آمر محکومیت وی بوده‌اند نشان دهند.»[8]

یکی دیگر از ابعاد نارضایتی مردم به اعدام طیب و حاج اسماعیل رضائی در برگزاری مراسم بزرگداشت و ترحیم برای آنان نمود پیدا کرد. هرچند ساواک حتی اجازه برگزاری اینگونه مجالس را صادر نکرد، اما با این ‌حال در محله‌های مختلف و مساجد متعددی، چه در تهران و چه در دیگر شهرها ازجمله قم و تبریز، مراسمی به‌ عنوان یادبود و گرامی‌داشت نام این دو شهید برگزار شد که از آن جمله مجلس ختمی بود که در ساعت 15:00 روز 12 آبان 1342 در مسجد فروتن، واقع در خیابان خراسان برگزار شد. سخنران این مراسم شیخ عباسعلی اسلامی بود و بنا به گزارش ساواک حدود هزار نفر در آن مراسم شرکت داشتند.[9]

با وجود سختگیری‌های ساواک، تجمع دیگری در مزار وی برپا شد. مأمور مخفی در این باره نوشت:

موضوع: مراسم هفتمین شب اعدام طیب و حاج اسماعیل رضایی

تاریخ  حادثه: 16 /  8 /  42

به مناسبت برگزاری مراسم هفتمین شب اعدام نامبردگان بالا، بعد از ظهر دیروز پنجشنبه گذشته عده‌ای در حدود 2500 نفر از طبقات مختلف و از جمله بارفروش‌های میدان، بازاری‌ها، روحانیون، اعضای وابسته به حزب منحله توده، جبهه ملی و عده زیادی از بانوان در شهر ری (مقبره طیب) اجتماع کرده‌اند؛ لکن درب مقبره طیب قبلا توسط مأمورین انتظامی (پلیس) بسته شده بود و تعداد زیادی هم پلیس در آن محل به مراقبت مشغول بودند.

چون انجام مراسم توسط پلیس جلوگیری می‌شد، مراجعین متفق‌القول به یکدیگر می‌گفتند که سرنیزه حکومت می‌کند و کسی قادر نیست سرنیزه را عقب بزند و این جمعیت تا حدود ساعت 18:30 در آنجا تردد داشتند. (البته باید گفت که روزهای پنجشنبه هرهفته معمولاً عده زیادی آمد و رفت می‌کنند.) و نزدیک غروب عده‌ای از روحانیون که گفته شده تحت رهبری آیت‌الله غروی بوده‌اند، در جلوی درب مقبره حضور یافته‌اند ولی مأمورین پلیس به آنها اظهار داشته‌اند که طبق دستور احدی نباید وارد مقبره شود و در این اثنا چند نفری هم شعار داده‌اند: نثار روح شهدای گلگون کفن صلوات ختم کنید. که البته این شعار چندین مرتبه تکرار شده و سپس جمعیت به تدریج متفرق گردیده‌اند.»

گزارش دیگری از شرکت عده‌ای از طلاب در این مراسم خبر داد و نوشت: «در شب هفت طیب در حضرت عبدالعظیم، طلاب مدرسه سپهسالار جدید (میدان بهارستان) سید مهدی آل طه، شیخ محمدتقی قوامی و شیخ محمد غفاری شرکت داشته‌اند.»

برخی گروه‌ها مثل هیئت‌های مؤتلفه اسلامی نیز با صدور اعلامیه‌هایی تیرباران طیب و حاج اسماعیل را محکوم کردند و بدین شکل یاد و نام آن دو شهید را که از جمله اولین شهدای نهضت اسلامی بودند، گرامی داشتند. در اعلامیه صادره از سوی هیئت‌های مؤتلفه اسلامی آمده بود: «بهشت جاودان پایان زندگی طیب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی و روسیاهی دنیا و آخرت نصیب جنایتکاران و ستمگران است. یک‌بار دیگر دیو خون‌خوار استعمار سیاه در راه تأمین منافع شوم خود که انهدام هستی و اساس استقلال ملت ایران و محو شعائر دین خداست چنگال از آستین جنایت به درآورد و ریشه حیات دو فرزند شجاع ملت را قطع نمود و با آغاز محاکمه قلابی و فرمایشی در پادگان عشرت‌آباد و تشدید فشار و مضیقه بر شخصیت‌های عالیقدر مذهبی و سیاسی، آخرین پرده‌های تزویر و ریا را از چهره منحوس خود برداشت و ماهیت شیطانی خویش را نمایان ساخت.

در سحرگاه شنبه دو تن از دلیرترین فرزندان ایران، طیب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی که با تحمل سخت‌ترین شکنجه‌های طاقت‌فرسا و غیرانسانی حاضر نشده بودند نسبت‌های خلاف حقیقت سازمان امنیت را به روحانیت بپذیرند، به جرم علاقه به دین، زیر رگبار گلوله نوکران خون‌آشام اجانب جان سپردند، اما نامشان زینت بخش صفحات تاریخ مبارزات ضد بیگانه گردید.

در این هفته، موج نفرت عظیمی همراه تاریخی‌ترین اندوه‌های عمومی از کشور ایران برخاست و متعاقب آن، حوزه علمیه قم درس خود را تعطیل کرد و برای شادی روح آن پاک مردان مجلس تذکر ترتیب داد، اما در تهران حکومت دیکتاتوری با تمام ادعای ثبات سیاسی‌اش، از ترس خشم و نفرت مردم از برقراری مجالس یادبود آن دو شهید راه انسانیت جلوگیری و بیش از پیش، قلوب مردم را جریحه‌دار ساخت.

مردم مسلمان ایران با قلبی داغدار به بازماندگان این دو شهید تسلیت گفته و به خون پاکشان قسم یاد می‌کنند که در دفاع از حریم مقدس قرآن و قطع دست عمال بیگانه از پای ننشینند و مانند این دو مرد فداکار، هرگز تسلیم اجانب و عمال او نگردند.»

پی‌نوشت‌ها:

[1] محمد جعفربگلو، لوطی انقلابی (زندگی و زمانه شهید طیب حاج‌رضایی)، سوره مهر، ص 23.

[2] آزاد مرد شهید طیب حاج‌رضایی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص پنج.

[3] همان، ص شش.

[4] «اسامی عاملین بلوای 15 خرداد»، روزنامه اطلاعات، ش 11133، سال 38، 15 تیر 1342، ص 1 و 13 .

[5] آزاد مرد شهید طیب حاج‌رضایی به روایت اسناد ساواک، ص 201 و 202.

[6]  روح‌الله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه در ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 440.

[7] آزاد مرد شهید طیب حاج‌رضایی به روایت اسناد ساواک، ص 186.

[8] همان، ص 187.

[9] همان، ص 193.