ترور حسن آیت در روز رأی اعتماد
2069 بازدید
شهید حسن آیت یک ماه بعد از نطق قبلیش در مجلس شورای اسلامی و در حالی که برای نطق جدیدی علیه موسوی حاضر گشته بود و قصد حرکت به سوی مجلس را داشت، صبح روز ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ در برابر منزل خود هدف رگبار قرار گرفت و به شهادت رسید و سرانجام میرحسین موسوی۲۵ مرداد ۱۳۶۰، منصب وزارت خارجه را از شهید رجایی که به طور همزمان سرپرست وزارت امور خارجه نیز بود، تحویل گرفت.
شهید سید حسن آیت را زمانی که در قید حیات دنیایی بود، بیش از آنکه به عنوان دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی و یا حتی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی بشناسند، به مخالفتهایش با جبهه ملی و نهضت آزادی و علیالخصوص رئیسجمهور وقت، بنیصدر میشناختند. اما آنها که همواره او را عنصری افراطی معرفی میکردند، با اثبات حقانیت دیدگاههای آیت درباره بنیصدر به جای بزرگداشت او و عقب نشینی از سخنان خود، همواره او را بایکوت کردند. شاید این موضوع از آن جهت بود که آیت یک نقطه مقابل دیگر نیز داشت و آن فردی بود که تا ۸ سال پس از شهادت آیت نخست وزیر کشور بود و محبوبیتی کسب نمود که سرپوشی بر افشاگریهای آیت علیه وی گشت. در این میان، اگر هم به ندرت از شهید آیت یاد شده، اغلب از سوی مخالفان او بوده است که با تخریب شخصیت آیت و ادعای سرسپردگی او به شخصیت مشکوکی همچون مظفر بقایی، غیر مستقیم قصد تطهیر لیبرالها را داشتهاند. همین طور از آنجا که شهید آیت به عنوان عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، نقش ویژهای در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی جمهوری اسلامی داشته است، نتیجه مخدوش شدن چهره او، بهزعم این گروه، خدشه در اصل ولایت فقیه خواهد بود.
اما سرانجام، با رخ نموده شدن انحراف میرحسین موسوی در سال گذشته، نام آیت پس از ۲۸ سال بایکوت کامل، بار دیگر بر سر زبانها افتاد. اما به راستی مخالفت آیت با موسوی بر چه اصولی استوار بود و از چه نقطهای آغاز گشت؟شهید آیت بارها در جلسات حزب، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد را التقاطی معرفی میکرد و مخالف حضور او در بدنه ارشد حزب بود. شهید آیت تشکلهایی همچون جبهه ملی، نهضت آزادی و سازمان مجاهدین خلق را حلقههای پی در پی یک زنجیر میدانست و تشکیلاتی مثل جاما و جنبش مسلمانان مبارز را هم که حبیبالله پیمان رئیس آن بود، در چارچوب این جریان ارزیابی میکرد. از آنجا که میرحسین موسوی و همسرش قبل از پیروزی انقلاب اسلامی عضو جنبش مسلمانان مبارز بودند، شهید آیت این دو نفر را کماکان شیفته این جریان و سلسله میدانست. شهید آیت معتقد بود که استعمار در برابر مبارزان اصیل، مبارزان قلابی و بدلی به وجود میآورد و از این رو میرحسین را یک انقلابی قلابی میدانست که برای انحراف جریان اصیل در میان آن قرار گرفته است.
بادامچیان در خصوص علت دعوت موسوی به حزب جمهوری اسلامی چنین میگوید: «منظور از حزب جمهوری اسلامی، تشکیل حزبی فراگیر بود تا همه کسانی را که مدعیاند و اگر تنها باشند تشکیل یک جرگه و گروه را میدهند و همگی اظهار میدارند که در خطامام هستیم، یکجا جمع شوند تا در ایران جنگ احزاب در نگیرد. فلذا به آن حزب حتی قطبزاده، بنیصدر و آقای فروهر هم دعوت شدند. پیمان هم دعوت شد. اقتضای آن زمان جمع کردن همه اینها ذیل مراقبت پنج روحانی مورد نظر امام بود. بنابراین او هم به حزب دعوت شد. اما از وقتی وارد آنجا شد، رفتارش، نوع برخوردها و گرفتن سرپل روزنامه که محل درج افکار حزب و ارتباط با افکار عمومی است و بعد هم راه ندادن هیچ کس به نشریه برایمان غیرطبیعی بود. چون آن روزنامه، روزنامه حزب بود و حزب ۵ نفر، شهید دکتر آیت، شهید صادق اسلامی، مرحوم آقای زوارهای، دکتر محمود کاشانی و یک نفر دیگر را بهعنوان هیأت امنا تعیین کرد. آنها را آنجا گذاشتند تا هیأت امنا با نشریه همراهی کند. اما میرحسین موسوی اصلاً آنها را راه نداد. چون محمود کاشانی و شهید آیت با مصدق مخالف بودند، ولی او مصدقی بود.»
یکی از نقاط اختلاف شهید آیت و مهندس موسوی، طرفداری جدی او از دکتر مصدق بود، بهگونهای که تا قبل از فاجعه هفتمتیر که مهندس موسوی سردبیری روزنامه جمهوری اسلامی ارگان حزب جمهوری اسلامی را برعهده داشت، بسیاری از صفحات این روزنامه بهطرفداری از دکتر مصدق اختصاص مییافت. چنین مشی و رفتاری سبب تشدید اختلاف میان آیت و موسوی شد. تا آنجا که زمانیکه موسوی که ناگزیر به درج مقاله آیت علیه مصدق شد نیز بر آن مقدمهای افزود و تذکر داد که این دیدگاه شخصی نگارنده است.
علیرضا نادعلی، از اعضای حزب جمهوری اسلامی میگوید: «شهید آیت مدتی معاونت سیاسی حزب بود... یادم هست که شهید آیت سر درگیری با مهندس موسوی، از حزب قهر کرده بود و جلسه شورای مرکزی را هم حتی نمیآمد... شهید آیت خیلی قاطع و محکم به ملیگراها و سلطنتیها و منافقها حمله میکرد. خب ما هم واقعاً با همه ضعف معلوماتی که داشتیم، میدانستیم حالا «بازرگان» یا «سنجابی» یا بعضی دیگر خب انقلابی نیستند. با «امام» صددرصد نیستند. ولی شهید آیت علناً مطرح میکرد که خیلی از این ملیها اصلاً دین ندارند و ضدانقلابند و منتظر فرصتند که به جمهوری اسلامی ضربه بزنند. این طرف، خوب میرحسین و بعضی دور و بریهایش سمپاتی داشتند به این ملیها. اختلاف شهید آیت با میرحسین موسوی، ادعایی نیست که تنها یکی دو نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی گواه آن باشد. هاشمی رفسنجانی، رئیس وقت مجلس شورای اسلامی و عضو هیأت مؤسس حزب در خاطرات خود از ۶ اردیبهشت ۱۳۶۰چنین مینویسد: «شب در جلسه مشترک مسئولان اجرایی و نمایندگان مجلس حزب شرکت کردم. مقداری از وقت در انتقاد از حزب و روزنامه [جمهوری اسلامی] گذشت. آقای آیت به خط روزنامه اعتراض داشت، آقای [میرحسین] موسوی دفاع کرد.»
این انتقادات اما زمانی اوج گرفت که فراتر از حزب جمهوری اسلامی، اعطای پستهای کلیدی کشوری به میرحسین موسوی مطرح گردید. بادامچیان عضو وقت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، در این خصوص میگوید: « شهید آیت در جلسه شب هفتم تیر، جلسه قبل از غروب شورای مرکزی حزب و ساعاتی قبل از انفجار، وقتی حرف وزارت خارجه آقای موسوی مطرح شد، گفت: من حتماً مخالفت میکنم و حتماً در مجلس علیه او صحبت خواهم کرد. طبعاً دوستان آقای موسوی برآشفتند و با تندی با او برخورد کردند. دوستان دکتر آیت هم به پشتیبانی از آقای آیت مطالب مختلفی را بیان کردند. بالاخره مرحوم شهید بهشتی قصد کردند در این زمینه نظر و رأی شورای مرکزی را بگیرند. چون مطرح شده بود باید مخالف و موافق صحبت میکردند. شهید آیت گفت: اگر شورای مرکزی هم به وزیر خارجه شدن ایشان رأی بدهد، من قطعاً مخالفت خواهم کرد. آنها هیاهو کردند که این رأی تشکیلاتی است و باید آقای آیت که عضو شورای مرکزی است این تبعیت تشکیلاتی را داشته باشد. آقای آیت به صراحت گفت: من آقای مهندس موسوی را شاگرد پیمان میدانم و خط پیمان خط امریکاست و آقای موسوی در نهایت به خط امریکا میرسد. فلذا من وظیفه شرعی و الهی میدانم که به هر نحوی شده است با ایشان مخالفت کنم. ولو اینکه ایشان رأی بیاورد. من باید وظیفهام را انجام بدهم تا در تاریخ بماند. در اینجا وظیفه من گفتن است. بعضی از دوستان میگفتند باید تصمیم بگیریم تا ایشان را به دلیل این موضع اخراج کنیم. قرار شد فعلاً این بحث بگذرد تا بعد با آقای آیت صحبت شود. حتی من که خود نیز در آن جلسه به آقای موسوی رأی ندادم، به او گفتم آقای دکتر آیت وقتی که شورا و حزب نظر میدهد، شما حداقل میتوانید به احترام نظر جمع سکوت کنید و چیزی نگویید. ایشان گفت: نه. من قطعاً معتقدم که اینجا جای سکوت نیست و وظیفه من اظهار حقایق است.»شهید آیت همچنین در جای دیگری گفته بود: «درست است که این آقا [موسوی] عضو حزب [جمهوری اسلامی] است اما در عینحال افکارش، افکاری که در خط ولایت باشد، نیست بلکه به عملگرایی فردی تمایل دارد و هوادار مصدق و جزو حلقه حبیبالله پیمان است و در چنین مواردی خودش و همسرش مقابل مجلس خبرگان قانون اساسی میایستند. بنابراین، این دو نفر بهاحتمال قوی در مسیری خواهند رفت که در آینده اگر خودشان را اصلاح نکنند، جلوی نظام هم میایستند.»
سرانجام او به این وظیفه نیز عمل نمود و در جلسه رأی گیری موسوی در مجلس شورای اسلامی در تاریخ ۱۴ تیر ۱۳۶۰، یعنی یک هفته بعد از انفجار هفت تیر به مخالفت با موسوی پرداخت. اما به واسطه شرایط خاص کشور، سخنانش را بسیار کوتاه بیان نمود. سرانجام سخن او شنیده نشد و موسوی از مجلس رأی آورد. هاشمی در بیان خاطرات روز ۱۴ تیر ۱۳۶۰ مینویسد: «جلسه علنی داشتیم. معرفی وزیر خارجه مطرح بود که تصویب شد. آقای مهندس میرحسین موسوی سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی، وزیر خارجه شد. از اول کار، آقای رجایی ایشان را معرفی کرده بود. بنی صدر قبول نمیکرد. آقایان (دکتر حسن) آیت و احمد کاشانی مخالفت کردند و عکسالعمل بدی داشت؛ مخصوصاً از آقای آیت که عضو شورای مرکزی حزب است.»پس از مخالفت اولیه شهید آیت با وزارت امورخارجه موسوی، هاشمی رفسنجانی بشدت به آیت اعتراض میکند که این مسئله سبب قهر شهید آیت از جلسات شورای مرکزی حزب میشود. اما پیش از آنکه موسوی فرصت یابد تا در کابینه رجایی حضور یابد، نخست وزیر جدید انتخاب گردید و لازم شد بار دیگر و این بار در کابینه شهید باهنر از مجلس کسب رأی نماید که این امر در روز ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ رخ میداد.
اسرافیلیان که از نزدیکان و دوستان پرسابقه شهید آیت بوده است، در مصاحبهای در سال گذشته در این خصوص گفت: « شهید آیت سخت بیمار بود و چند روز [در مجلس] غیبت داشت اما تمام اسناد خودش را جمع و جور کرده و در پوشه گذاشته بود تا به مجلس بیاید، همسرش نقل میکند و میگوید: من از آیت خواستم به مجلس نرود و استراحت کند اما او گفت: امروز (چهارشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۶۰) باید تکلیف جمهوری اسلامی مشخص شود و من باید بروم تا این اسناد و حقیقتها را برای مردم روشن کنم.»
شهید حسن آیت یک ماه بعد از نطق قبلیش در مجلس شورای اسلامی و در حالی که برای نطق جدیدی علیه موسوی حاضر گشته بود و قصد حرکت به سوی مجلس را داشت، صبح روز ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ در برابر منزل خود هدف رگبار قرار گرفت و به شهادت رسید و سرانجام میرحسین موسوی۲۵ مرداد ۱۳۶۰، منصب وزارت خارجه را از شهید رجایی که به طور همزمان سرپرست وزارت امور خارجه نیز بود، تحویل گرفت.
اینکه آن اسناد چه بود، آیا به راستی سند فرماسونر بودن موسوی بوده است؟ و آیا تقارن ترور وی و روز کسب رأی موسوی اتفاقی بوده است یا برنامه ریزی شده؟ موضوعی است که به رغم جنجال مطبوعاتی بسیار در سال گذشته بر روی آن، نیاز به پژوهش بیشتر تاریخ پژوهان دارد اما آنچه مسلم است پس از شهادت آیت که قدرت در دست یاران موسوی افتاد، سالگرد شهادت آیت از تقویمهایی که شهادت همه چهرههای شاخص انقلاب را ثبت نموده بود، حذف گردید!
روزنامه ایران
نظرات