شرحی غمناک - زندانیان زندان دوله تو


شرحی غمناک - زندانیان زندان دوله تو

موقعیت زندان دوله تو واقع در روستایی به همین نام و تحت کنترل حزب دموکرات کردستان ایران قرار داشت که حدود چند صد تن از زندانیان نیروهای دولتی اعم از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ارتش جمهوری اسلامی ایران، ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، جهاد سازندگی، پیشمرگان کرد مسلمان در آن نگهداری می‌شدند. این زندان در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۰ توسط هواپیماها و هلیکوپترهای عراق بمباران و بسیاری اسرای آن کشته شدند.

این زندان موقت در یک اصطبل واقع در روستای دوله تو در شمال غربی سردشت و در نقطه صفر مرزی میان ایران و عراق در کنار روستاهای «آلواتان»، «میرآباد» و «مزرعه» و دارای مرز مشترک با عراق بود که از آن برای نگهداری موقت افراد دستگیر شده از نیروهای نظامی و انتظامی و سازمانهای انقلابی و پیشمرگان کرد مسلمان، استفاده می‌گردید. زندان از یک سو مشرف به کوه و از سویی مجاور رودخانه بود. این زندان تحت کنترل حزب دموکرات کردستان قرار داشت اما به گفته برخی زندانیان به جا مانده از واقعه بمباران، نیروهای سایر احزاب مخالف جمهوری اسلامی که در کردستان حضور نظامی و غیر نظامی داشتند و همچنین برخی نیروهای ارتش شاهنشاهی که مخالف جمهوری اسلامی ایران بودند نیز در میان زندانبانان دیده می‌شدند.

زندان دارای ۸ اتاق و ۲۱۳ زندانی بود.

وضعیت زندانیان

زندانیان بجا مانده از بمباران، وضعیت زندان را همراه با شکنجه اسرا، بیگاری برای تامین نیازهای خود و زندانبانان، وضعیت بد اسکان (بدلیل اصطبل بودن محل) در سرمای شدید کردستان، وضعیت بد تغذیه و فاقد امکانات بهداشتی و درمانی و سایر استاندارهای زندان و همچنین خارج از نظارت صلیب سرخ یا هلال احمر توصیف می‌کنند.

غذای زندانیان شامل تکه‌ای نان و کاسه‌ای آب و نخود یا آب گوجه و بعضی مواقع هم گندم در شبانه روز توصیف گردیده‌است. زندانیان از دسترسی به پزشک و امکانات درمانی محروم بودند. از زندانیان برای تامین غذا و سایر امور بیگاری گرفته می‌شد.

داوود خاکپور یکی از زندانیان این زندان می گوید:

یک اعدام مصنوعی هم داشتند، که ما را چشم بسته به درخت بستند و لوله تفنگ را هم گذاشتند کنار صورت‌مان و چند خشاب خالی کردند حتی همین حالا هم وقتی می‌خواهم استراحت کنم و به خواب بروم همان ابتدای خوابیدن به صورت ناگهانی از زمین می‌پرم بالا، هنوز تشنج آن روز را در خودم حس می‌کنم.

زندان بانان

به گفته زندانیان ایرج سلطانی (از خلبانان ارتش شاهنشاهی)، عبدالله سرخه (عبدالله امینی) از زندان بانان بودند. به گفته یکی از زندانیان خواهر زاده قاسملو موسوم به «سروان امید» نیز به زندان رفت و آمد داشته و یکبار پس از شکایت آنان از رفتار رئیس زندان عبدالله سرخه را تعویض کرده‌است.

محاکمه، بازجویی و اعدام زندانیان

زندانیان در مدت اسارت بازجویی و تعدادی اعدام شدند. محاکمه‌ها توسط «واحد قضایی حزب دموکرات کردستان ایران» انجام می‌گرفت. یکی از زندانیان می‌گوید:

حزب دموکرات، ماموستا، قاضی و افراد نظامی داشتند؛ معمولاً در بازجویی‌ها نماینده قضایی که یکی از آن خشن‌ترین و وحشتناک‌ترین مأموران حزب دموکرات می‌آمد که معروف به «ماموستا گوران» بود. ماموستا گوران، چندین بار بنده را بازجویی کرد؛ او فردی بود که خونسرد در جایگاه می‌نشست؛ به آرامی صحبت می‌کرد؛ لابه‌لای صحبت‌ها می‌خندید؛ یادداشت‌هایی می‌کرد؛ آرام بلند می‌شد و می‌رفت و بعد از چند روز می‌دیدم تیربار کاشته می‌شد و چند نفر اعدام می‌شدند.

بمباران زندان

به نوشته «وبگاه بولتن نیوز» به نقل از «وبگاه دیار و نادیار» (سایت اختصاصی کشته شدگان ترور در کردستان) نیروهای دو سازمان و حزب فعال در کردستان (کومله و دموکرات) ضمن دیدار با مقامات ارتش عراق برای بمباران و قتل عام زندانیان این زندان با مقامات عراقی دیدار کرده بودند. فراخواندن زندانیان به داخل اتاقها (بر خلاف رویه جاری و مرسوم که برای بیگاری و امور دیگر بیرون از اتاق بودند) و کاهش زندانبانان و دور شدن از محل پیش از بمباران نیز دلایل دیگری است که زندانیان برای هماهنگی میان حزب دموکرات و عراق در بمباران این زندان می‌دانند. احزاب دموکرات و کومله در کنار سازمان مجاهدین خلق به حمایت از عراق در جنگ با ایران سالها فعالیت کردند.

به نوشته وبگاه دیار و نادیار سه نفر، به نمایندگی از طرف حزب دمکرات و دو نفر از طرف گروهک کومله با افسران حزب بعث عراق مستقر در اداره استخبارات کرکوک ملاقات و برای بمباران زندان هماهنگی کردند.

در روز ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۰ و پس از آنکه نیروهای ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران بخش‌های عمده کردستان را از کنترل نیروهای حزب دموکرات خارج کرده بودند و پیشروی به سمت مرز ادامه داشت، نیروی هوایی عراق زندان را بمباران کرد. در نتیجه بیش از ۵۰ تن از زندانیان کشته شدند و تعدادی نیز زخمی شدند. پس از آن نیز هلیکوپترهای ارتش عراق به گلوله باران سایر زندانیان سالم مانده پرداختند. زندانیان می‌گویند که بخش عمده‌ای از زندانبانان پیش از بمباران زندان به کوههای اطراف گریختند و تعداد زندان بانان به ۱۲ تن کاهش یافته بود. یکی از زندانیان واقعه را چنین شرح می‌دهد:

همان روزی که هواپیماهای عراقی برای شناسایی آمده بودند ساعت ۷ صبح بود. دیدم که امیر خلبان[ایرج سلطانی] که چند نفری را هم کشته بود روی پشت بام زندان ایستاده و به آسمان نگاه می‌کند، انگار منتظر بود...... ساعت یازده شده بود، ناگهان سوت زدند و اعلام کردند که سریعا برویم داخل اتاق‌هایمان. در همان حال من دیدم که یک هواپیمای سفید (فکر کنم سوخو ۲۳ یا ۲۵ بود) وارد فضای ایران شده، هواپیما که وارد شد، کلا این قضایا پنج دقیقه هم طول نکشید که بلافاصله صدای غرش آنها بلند شد،... بعد هم آنچنان صدای مهیبی آمد که خیلی عجیب بود. آمد پایین‌تر و یک بمب انداخت آن سوی زندان، بعد هم بمب‌های بعدی‌اش را همان حول و حوش ریخت و رفت. سپس هواپیمای دوم آمد، این هواپیما هم مثل همان اولی چهار بمب خود را ریخت روی طرف دیگر زندان و رفت.جالب اینجا بود که موقع بمباران حتی نگهبان‌ها هم رفته بودند و غیر از یک نگهبان که آن هم بر اثر ترکش، کمرش قطع شده بود هیچ نگهبانی حضور نداشت. یعنی نگهبان‌ها هم در جریان این توطئه و همدستی دموکرات و رژیم بعثی بودند. فقط ما داخل زندان بودیم.

تعداد دیگری از زندانیان نیز در طول اسارت کشته شدند.

پس از بمباران

پس از بمباران اجساد زندانیان به ایران تحویل گردید گفته می‌شود که برخی اجساد نیز در محل دفن شده‌است. سایر زندانیان زنده مانده به زندان دیگری در آلواتان منتقل گردیدند. پس از چندین ماه و ادامه پیشروی نیروهای ایران در مناطق مختلف جنگی و آزادی خرمشهر، حزب دموکرات آخرین زندان خود را در گناب از دست داد و پس از التیماتوم نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، زندانیان در ۳۰ مهر ۱۳۶۲ توسط حزب دموکرات آزاد و در سردشت مورد استقبال قرار گرفتند.