شوکراس: جشن هنر شیراز یک هتک ناموس تمام عیار بود
16914 بازدید
روز 27 مرداد 1356 «جشن هنر شیراز» مانند سالهای گذشته طی مراسمی با حضور فرح پهلوی افتتاح شد.(1) هدف از برگزاری این جشن که همه ساله برای اجرای مجدد آن سعی و کوشش به عمل آمد، استحاله فرهنگی اسلامی مردم و باز کردن راه نفوذ فرهنگ غرب به داخل کشور بود. کسانی که به عنوان هنرمند از آمریکا و کشورهای اروپایی برای شرکت در جشن هنر شیراز به ایران دعوت شده بودند، شامل رقاصهها، فاحشهها، موسیقیدانان، خوانندگان و بازیگران فیلمهای غیراخلاقی سینماهای غربی بودند.
جشن هنر شیراز، زیر نظر دفتر مخصوص فرح و با مدیریت فرخ غفاری از سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۶ در اواخر مرداد هر سال در شیراز آغاز میشد و تا اواسط شهریور ادامه مییافت. از این جشنواره هنری به عنوان جنجالیترین جریان فرهنگی و هنری در تاریخ معاصر ایران یاد میشود و یازدهمین سال برگزاری آن، از نظر کثرت صحنههای اهانتآمیز به ارزشهای اخلاقی ایرانیان، از جشنهای پیشین وقیحتر شده بود. جشن سال 1356 با ماه مبارک رمضان مصادف شده بود. از این رو اجرای نمایش شگفتآور «خوک، بچه، آتش»، که شرح جزئیات وقیحانه آن قابل نشر در فضای عمومی نیست، آن هم در ماه مبارک رمضان ، سبب اعتراض شدید علما شد. آیتالله دستغیب، سوم شهریور 1356 در مسجد جامع عتیق سخنرانی کرد و گفت: «یک چیزی شنیدم «جشن خوک». جشن خوک عجب رسمی دارد، آنها که به اینجا می روند، نر و ماده با هم از خوک پست ترند. ای لعنت بر آنها، مؤسس آن هم خوک است (اشاره به فرح پهلوی)، لعنت بر آنها باد. تا کی این مملکت و این جوان ها را می خواهید گمراه کنید و به دست استعمار بدهید و منحرف کنید، این اولیاء چکار می خواهند بکنند. ماه مبارک رمضان و این رقاصه ها آنها که می روند، خرند. شیراز از اهل علم بود، حال کرده اندش رقاص خانه، نمی گذارند دهن ما بسته باشد. »(2) آیت الله محلاتی نیز در واکنش به برگزاری جشن هنر، سخنرانی و مسببین آن را لعنت کرد. ابتذال در جشن هنر شیراز، آنچنان گسترده شد که حتی روزنامه های حکومتی آن زمان نیز با وجود جو خفقان حاکم بر رسانه واکنش نشان دادند. در صفحه 80 کتاب «درآمدی بر انقلاب اسلامی ایران» آمده است: پهلوی دوم در احیای فرهنگ غرب گاه به قدری افراط می کرد که خود غربی ها را به حیرت میافکند.
ویلیام شوکراس روزنامهنگار و نویسنده انگلیسی نیز درباره تأثیر جشن هنر شیراز مینویسد: «... ملکه ریاست جشن هنر شیراز را بر عهده داشت. در اواسط سال های 70 جشن مزبور یکی از پرجنجالترین رویدادهای فرهنگی کشور به شمار میرفت... جنجالهای جشن هنر وقتی به اوج خود رسید که در سال 1977 یک گروه هنرپیشه دکانی را در یکی از خیابان های اصلی شیراز در نزدیکی مسجد گرفت و در درون دکان و در پیادهروی جلو آن نمایشی اجرا کرد که شامل یک هتک ناموس تمام عیار و اعمال شهوتانگیز بین هنرپیشگان زن و مرد بود. چنین نمایشی در خیابانهای هر شهرک انگلیسی یا آمریکایی جنجال بپا میکرد و منجر به بازداشت هنرپیشگان میشد. وقتی نمایش مزبور در شیراز اجرا شد، خشم و آزردگی فراوانی برانگیخت... بعدها در تبعید، فرح از جشن هنر دفاع کرد و اظهار داشت این جشن، هنر اصیل و سنتی تمام نقاط جهان را به ایران آورد! او که از جزئیات نمایشها بیاطلاع بوده و یکی دو نمایش توهینآمیز در آن یافته بوده میگوید: «در هر جشنوارهای مشکل میتوان مانع از بیان آزاد هنرمندان شد و انتظار داشت مورد پسند گروه های مختلف اجتماعی قرار بگیرد...(3)
آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلستان در ایران قبل از انقلاب، درباره جشن هنر شیراز چنین میگوید: «... فستیوال بینالمللی هنری شیراز (جشن هنر شیراز) که سالانه برگزار میشد از آغاز به علت نوآوریها و نمایشهایی که با روحیات جامعة سنتی و اسلامی ایران تطبیق نمیکرد موجب تضادها و مباحثاتی شده بود. از جمله نمایشات مسخرهای که من از این جشن به یاد دارم صحنهای از نمایش رقاصان برزیلی بود که در حین رقص سر مرغهای زنده را با دندان جدا میکردند، یا ارائه نمایشی از تعزیه، آن هم به عنوان وسیلهای جهت سرگرمی و تفریحی تماشاگر عمدتاً خارجی، دو نمونه از مثالهایی است که به ذهن میرسد. جشن هنر شیراز در سال ۱۹۷۷ از نظر اهانت به ارزشهای اخلاقی ایرانیان بینظیر بود. طبق گفتههای یک شاهد عینی نمایشی اجرا شده بود که شرارت و آثار شوم حکومت نظامی و اشغال کشور توسط بیگانگان را نشان میداد کمپانی اجراکننده این نمایش یک باب مغازه را در خیابان اصلی بازار شیراز برای اجرای نمایش خود اجاره کرده بود. نمایش نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیادهرو به اتجرا در میآمد. یکی از صحنهها که در پیادهرو اجرا شد تجاوز به عنف بود که به صورت واقعی (و نه به طور نمایشی و وانمود سازی) به وسیله یک مرد (کاملا عریان یا بدون شلوار - درست به خاطر ندارم) و یک زن که لباسش به وسیله مرد متجاوز چاک داده میشد انجام میگرفت .صحنه پایان نمایش که بازهم در پیاده رو انجام میشد این بود که یکی از شخصیتهای داستان شلوار خود را کنده هفتتیری در پشت خود می گذاشت و احتمالاً به منظور آنکه وانمود کند که در حال خودکشی است. واکنش مردم عادی شیراز که ضمن گردش در خیابان یا خرید از مغازهها با چنین صحنه مسخره و تنفرانگیزی روبرو میشدند، معلوم است. ولی موضوع به شیراز محدود نشد و طوفان اعتراضی که علیه این نمایش برخاست به مطبوعات و تلویزیون هم رسید. من به خاطر دارم که این موضوع را با شاه در میان گذاشتم و به او گفتم اگر چنین نمایشی به طور مثال در شهر «وینچستر» انگلیس اجرا میشد کارگردان و هنرپیشگان آن جان سالم بدر نمیبردند. شاه مدتی خندید و چیزی نگفت.»(4) پارسونز در جای دیگری برنامههای جشن هنر شیراز را «مزخرف و چرند» نامید.(5)
با این حال در سال 1357 نیز رژیم شاه به فکر برگزاری جشن هنر دوازدهم بود. اما ساواک در یکی از گزارشهای خود بعد از آنکه مخالفان جشن هنر را خرابکار خواند، تصریح کرد : «خرابکاران اظهار میدارند اگر به قیمت خونمان تمام شود از برگزاری جشن هنر جلوگیری می کنیم.»(6) به این ترتیب جشن دوازدهم هنر شیراز هیچگاه برگزار نشد.
پینوشتها:
1- جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، ص 375
2- روزنامه کیهان 9 اسفند 1388، ش 19593، ص 8
3- آخرین سفر شاه، ویلیام شوکراس، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر البرز، 1370، ص 115
4- غرور و سقوط، خاطرات سفیر سابق انگلیس در ایران، زمستان 1390، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 97 و 98
5- همان، ص 54
6- جشن هنر شیراز به روایت اسناد ساواک، ص 447
نظرات