راز مرگ میرزا محمود خان حکیم الملک چه بود؟


راز مرگ میرزا محمود خان حکیم الملک چه بود؟

حکیم الملک پزشک مخصوص و رازدار مظفرالدین شاه

رئیس تشریفات  و وزیر اعظم دوره ناصرى و مظفرى قاجار

:پیشگفتار 

جستجو براى آگاهى از پیشینه میرزامحمودخان، حکیم الملک بزرگ، نه تنها بسبب دست آوردهاى زندگانى او بلکه  داستان مرگش، که برخى آنرا قتل بدست «میرزا على اصغرخان امین السلطان اتابک اعظم»  دانسته اند، و همینطور به جهت پژوهش و دانش اندوزى درباره ناگفته هاى نقش او در دربار قاجاریه که طبق نوشته معیرالممالک، که خود یکى از برجستگان فامیلهاى کهن ایران درکتاب خاطراتش «رجال عصر ناصرى» جالب بود . کشف این خاطرات را من مدیون على معیرى هستم که بمدت چهل سال دوست صمیمى عزت الله خردمند بود. او چندین کتاب منتشر شده خاندان معیری را به عزت الله خردمند داد که اکنون در اختیار من است . این کتاب نه تنها نگرشى ژرف توسط یکى از محرم هاى دربار به خلوت قاجاریه است بلکه پاره اى ازنابسامانیهاى تاریخى و نمایش سیاست بازان آن روزگار ایران را، دست کم  درخشان میسازد.

میرزا محمود درکودکى همراه پدرش، میرزا علینقى حکیمباشى، درمعیت مظفرالدین میرزا که خود هنوز کودک بود لکن بعنوان ولیعهد ناصرالدین شاه و واستاندار آذربایجان برگزیده شده بود، به تبریز رفت . برادر میرزا محمود،  میرزاابوالحسن حکیمباشى نیزهمانند پدرش به سمت پزشگ مخصوص مظفرالدین شاه برگزیده شد . میرزا محمود اولین فرد از اعقاب ما است که لقب " حکیم الملک " را در دربار قاجار دریافت کرد . لکن لزوما به این معنى نیست که او اولین فردى بوده که به چنین لقب نامیده شده است چه پژوهش دراین باره هنوز ادامه دارد.  میرزا محمود یکى از اعضاى بلند پایه و بانفوذ،  قرن نوزدهم دربارقاجار بود :

میرزا محمود به ریاست تشریفات و وزارت دربار دوره ناصرى ومظفرى رسید. ما ازمحتواى کتاب "سردنیس رایت" تحت عنوان " ایرانیان درمیان انگلیسها " درمى یابیم که میرزا محمود درمعیت مظفرالدین شاه، درسال ۱۸۷۳ بعنوان رئیس تشریفات از انگلستان دیدن کرده بود. شاه به او اجازه داد تا وسایل تحصیل پسرش را درانگستان سامان دهد(۱۱) چون ایرانیان اجازه تحصیل در خارج  بدون اجازه وی مقدور نبود . موافقتنامه در این باره، شامل شرایط کار، دربایگانى ویندزور، هم اکنون موجود است . سر دنیس رایت که از برجستگان مامورین سیاسى انگستان است، دردهه ۱۹۷۰ سفیر آن دولت در دربار ایران بود .

 سى و هشت روز پس از قتل ناصرالدین شاه، درسال ۱۸۹۶، مظفرالدین میرزا،  ولیعهد که خود بسبب عمرو سلطنت طولانى پدر،  کهنسال بود، براى در دست گرفتن تاج و تخت، از تبریز به تهران آمد . در رکاب ولیعهد، میرزا محمود خان حکیم الملک، وطالع بین- سید بحرینى ، حسین پاشا خان امیر بهادر- وزیر جنگ – و بصیرالسلطنه (۱و۱۷) به تهران آمدند . مظفرالدین شاه نحیف ولى مردى با حسن نیت بود . درماه اوت ۱۹۰۶ او، برغم مخالفت شاهزادگان قاجار ، نیک سرشتى خود رابا امضاء فرمان مشروطیت به  آمال و آرزوهاى دیرینه  ملت ایران تحقق بخشید وبا اینکار به هزاران سال حکومت مطلقه در ایران پایان داد . اراده شاه چنان بسرعت جامه عمل پوشید که رهبران مبارزصدر مشروطیت تا به اصل فرمان سلطنتى دست نیافتند نمیتوانستند آنرا باور کنند. چنانکه درتاریخچه مختصر خاندان حکیمى آمده است، حکیمى ها، بویژه ابراهیم، برادرزاده میرزا محمود خان، که بعدا بجاى عمو لقب حکیم الملک به او داده شد، یکى از رهبران جنبش مشروطیت بود که دربطن دربار قاجار براى تحقق دموکراسى کوشش فراوان میکرد .  میرزا محمود خان دوبار عضو بلند پایه هیئت همراه مظفرالدین شاه درسالهاى۱۹۰۰ و ۱۹۰۲ در دیدار از اروپا بود . برخى از تصاویر این دیدارها در دست راست صفحه آمده است . میرزامحمودخان به وزارت سایر وزارتخانه ها هم رسید لکن دراصل بعنوان وزیر دربار از او یاد شده است و بهمین سبب است که درسال ۱۹۰۰ شاه او را بدریافت لقب " وزیر دربار اعظم " مفتخرساخت .

سوء قصد بمنظورقتل شاه توسط وزیر دربار خنثى شد

دیدارمظفرالدین شاه از اروپا درسال ۱۹۰۰ جالب بود چون مصادف بود با نمایشگاه همان سال در پاریس . درمدت اقامت شاه، وزیرخارجه فرانسه از مظفرالدین شاه دعوت کرد تا از کاخ باشکوه ورساى دیدن کند .

 درآن ایام جنبش هرج ومرج طلبان با توسل به خشونت به اوج خود رسیده بود . درست چند روز پیش از سوء قصد به مظفرالدین شاه، هومبرتو، پادشاه ایتالیا بدست یک هرج ومرج طلب کشته شده بود . روز سه شنبه یکم ماه اوت سال ۱۹۰۰ هنگامیکه شاه ایران از هتل محل اقامتش قصد بازدید از کاخ ورساى را داشت، یک جوان هرج و مرج طلب فرانسوى به داخل کالسکه رو باز شاه پرید وبا هفت تیر قصد کشتن شاه را کرد . نخست وزیر و میرزا محمود خان و یک ژنرال فرانسوى در رکاب شاه بودند. میرزا محمود خان با قاپیدن دست سوء قصد کننده و فشار شدیدى که به دست او آورد وى را خلع سلاح کرد . این حادثه بقلم مظفرالدین شاه در خاطرات سفرش به اروپا آمده است .

 انتشارات هفتگى کیهان چاپ لندن در شماره ۸۴۴ مورخ ۲۱ ماه فوریه ۲۰۰۱، به نقل از مجله فرانسوى آنزمان این حادثه را بازگفته است. آقاى عطا آیتى، نویسنده این مقاله تکه هائى از انتشارات فرانسه آن دوران را درباره این ماجرا نقل کرده است و همچنین نقاشى از این صحنه را ازمجله "تصویر زندگى"  چاپ پاریس منتشر ساخته است .  لکن نوشته شخص شاه و گزارش افسرپاسبان محافظ او، دقیقتر است.

نقش میرزا محمودخان درتجدد و آغاز صنعت برق در ایران

طبق نوشتار«نقش امین الضرب‌ها در توسعه صنعت برق،گردآوری و نگارش محمد اسماعیل بانکیان » در ایت صنعت برق درایران با مراجعه به کتاب "یکصدسال صنعت برق در ایران" میرزا محمود یکی از نخستین کارخانه های برق را به ایران آورد:

از سویی ما می دانیم که مظفرالدین شاه علاقه بسیاری به حکیم الملک پزشک و وزیر دربار خود داشت و اسناد و مدارک بسیاری نشان می دهند که حکیم الملک علاقه ی بسیاری به تجهیزات مدرن اروپایی پیدا کرده بود به احتمال وی یکی از مشوق های مظفرالدین شاه برای خرید افزار و تجهیزات مدرن اروپایی مانند مولدهای برق، دستگاه ضبط صدا، عکاسی و فیلمبرداری، کالسکه ی آتشین (خودرو ) و... بسیاری چیزهای دیگر بوده است.  خود وی نیز با آن که پزشک بود گرایش زیادی به این نوع حرکتها داشت به طوری که امتیاز نامه ی برق تهران را از شاه دریافت نموده بود و در همان سفرهایی که همراه شاه به فرنگ میرفت برای اجرای آن دست به کارشد. با همین هدف تجهیزاتی را به «شرکت جنرال الکتریک» General Electric) ) سفارش داده بود.  این یک مولد ۴۰۰ کیلو وات با ژنراتور،آ،اِ ،گ (A.E.G)  از نوع تیغه ای با  سرعت ۱۲۰ دور در دقیقه و ماشین بخار از نوع پیستونی دو مرحله ای بود که قطر استاتور آن در حدود پنج متر و طول کل موتور و ژنراتور نزدیک به یازده متر بود. در موزه برق یک نقشه ی شالوده ریزی (فونداسیون ریزی ) وجود دارد که به سفارش حکیم الملک بوده و برای همین دستگاه در فرنگ تهیه شده بوده است.

از همه مهمتر آن که در امتیاز نامه‌ی احداث کارخانه‌ی برق شهری، آجرسازی و نجاری امین الضرب که در هفده فصل تنظیم گردیده و اصل آن در موزه برق ایران موجود است،  در فصل دوم به روشنی آمده است که «امتیازنامه که دولت با مرحوم میرزا محمود خان وزیر دربار (یعنی همان حکیم الملک نامبرده) در باب این کارخانه منعقد کرده بودند با رضای توارث آنمرحوم از درجه اعتبار ساقط و همین که  امتیازنامه مرعی و مجری خواهد شد.»  در فصل سیم نیز می خوانیم  « بدیهی است که که این دولت   امتیاز این کارخانه را بصاحب امتیاز مرحمت می فرمایند و کسی حق نخواهد داشتکه تا انقضاء مدت امتیاز نامه کارخانه مذکور را در طهران دائر نماید و...  »  بدین ترتیب روشن است که امین الضرب این امتیاز نامه را با همه ی شرایط موجود از ورثه ی حکیم الملک خریده و به عنوان صاحب امتیاز به امضای مشیرالدوله (نایینی ) و عین الدوله (سلطان عبدالمجید) وزیر امورخارجه و صدراعظم مظفرالدین شاه در سال ۱۳۲۲ ه ق ( ۱۲۸۳ ه خ) رسانده و دنباله کار را ادامه داده است.

آقای دکتر محبوبی اردکانی (که به گفته‌ی آقای ایرج افشار در مقدمه‌ی جلداول کتاب تاریخ موسسات تمدنی جدید در ایران در صفحه های (ر- ز) ، یکی دو سال با دکتراصغر مهدوی (پسر امین الضرب دوم ) در تنظیم اسناد و مدارک بازمانده از حاجی محمد حسن امین دارالضرب و حاجی حسین آقای امین ضرب همکاری داشته است ) با توجه به دسترس‌پذیریشان به اسناد خاندان امین الضرب، در جلد سوم کتاب تاریخ موسسات تمدن جدید در ایران چنین می نویسد: «  ششمین کارخانه برق ایران کارخانه ای بود که میرزا محمودخان حکیم الملک در حدود سال ۱۳۲۳ هجری قمری از« شرکت عمومی الکتریک » ( General Electric)  خریده به ایران آورد و پس از درگذشت او حاج حسین امین الضرب آنرا خرید. این کارخانه در ۱۳۲۵ شروع  بکار نمود و تا چهار هزار چراغ می توانست برق تولید کند .

اسناد نشان می دهند که تجهیزات کارخانه امین الضرب (که حکیم الملک آن را سفارش داده بود) در سال ۱۳۲۳ ه ق ( ۱۲۸۴ ه.ش ) از راه روسیه و دریای خزر به بندرانزلی رسید و از راه گیلان به تهران حمل شد و در بهمن ماه سال ۱۲۸۵ ه.ش. ، چند ماه پس از مرگ مظفرالدین‌شاه و در ماههای نخست شاهی محمد علی شاه در تهران به بهره برداری رسید.

دسیسه مهلک

میرزا محمود حکیم، بسبب ندیم مورد اعتماد مظفرالدین شاه در انتخاب نخست وزیران وحتى ولیعهد محمد على میرزا (بعده اشاه منفور۱۸۹۵­۹۶ محمد علیشاه) (۱۴)، نافذ بود . اما نمیدانست که با انتخاب مجدد میرزاعلى اصغر امین السلطان،اتابک، چه سرنوشت شومى را براى خود تدارک دیده، که حکایت از اینقراراست  هر دو نفر این شخصیتها  معمولاهمه جا در کنار شاه حاضر بودند

بنابر خاطرات یکى ازدرباریان عالیرتبه دربار قاجار و همچنین سایر منابع، دراوایل سلطنت مظفرالدین شاه (۱۸۹۷) میرزا محمود از کوشش شاهزاده فرمانفرما براى برکنارى میرزاعلى اصغرخان امین السلطان اتابک جاه طلب،از سمت نخست وزیرى پشتیبانى کرد. (اتابک بعدابه لقب اتابک اعظم مفتخر گردید). معیرالممالک که علاوه بردوستى خویشاوندى سببى با اتابک داشت، طى یاداشتى  به اتابک، از کوشش براى برکنارى وى از مقام نخست وزیرى هشدار داد . لکن اتابک سرسخت درپاسخ معیرالممالک نوشت " آنچنان نى قوى، که ازآن قلم تحریر برکنارى مرا باید  بتراشند هنوز کاشته نشده است"! پس از برکنارى اتابک، معیرالممالک به او نوشت " براى برکنارى تو به نى قوى نیاز نبود چون شاه و مخالفین تو از قلم پولادین بهره گرفتند !

 برخلاف کشورهاى غربى،  برخوردار از آزادى حقیقى، درکشورهاى با روش حکومت مطلقه  خاطرات و یا روز نگار نوشتن کارى بسیار خطرناک است به این سبب نوشته معیرالممالک که از ندیمان دربار قاجار و واقف به تحریکات خلوت آن دربار بود، نه تنها غیرعادى بلکه بسیار با ارزش است . بهمین دلیل تاریخ نویسان سنتى براى دست یافتن به حقایق با انواع دروغها، ضد ونقیض ها، تبلیغات له وعلیه، دخالت دولتیان دست اندرکار، شایعات پراکنده، واحزاب سیاسى مرکب از افراد بانفوذ که یکدیگر را نفى میکردند، سردرگم گشته و کارشان مشکل میگردد.  معیرى ها ازخانوده هاى بسیار کهن ایران میباشند که در زمان سلاطین صفویه به آنان لقب " معیرباشی"( رئیس خزانه داری) داده شد و سپس نادرشاه افشار به آنها لقب " معیرالممالک" (خزانه دار کلیه خالصه هاى شاهان) را داد. قبلا تذکر داداه شده است که القاب و املاک بعنوان ارثیه در خانواده باقى میماند، لکن بر خلاف اروپا، که القاب و املاک خانواده هاازتعدى پاد شاهان مصون بوده وهست درشرق، القاب و املاک بکلى دستخوش دست اندازى شاهان میبود، که موجب میشد تا درباریان براى نزدیکى  به مرکز قدرت و برخوردارى از مصونیت تعدى، دائما با یکدیگر درحال رقابت بوده، به آینده خود در هراس باشند و درنتیجه دربار قاجار همیشه دستخوش انواع و اقسام دسیسه هابود، و این نابسامانى در سیاست همه جانبه کشور موثر گشته بود .  معیرى ها به  هنر دوستى درانواع هنرها، مانند سرودن اشعار، نقاشى، خوش خط نگارى مشهورند. تقریبا کلیه این خاطرات مربوط است به، پدر دوست علیخان، دوست علیخان معیرالممالک و هم دوره هاى او . معیرالممالک، خواهرناصرالدین شاه، عصمت الدوله، را به همسرى گرفت که جشن مشهور ازدواج آندو هفت شبانه روز به درازا کشید ! معیرالممالک با وجود موقعیت ویژه  در دربار از سیاست کناره گرفت و از مقام خود بعنوان خزانه دار صرفنظر کرد. لکن در نقش یکى از خلوتیان دوران ناصرى و مظفرى باقى ماند. و طبق نگارش خویش یکى از دوستان بسیار نزدیک میرزا محمود خان بود . و چنانکه قبلا آمده است او درعین حال از دوستان صمیمى امین السلطان اتابک نیز بود .

بارى،  برگردیم به موضوع . مظفرالدین شاه، میرزا علیخان امین الدوله را که شخصیتى پیشرو ودرستکاربود به نخست وزیرى برگزید و به وى قول داد تا ازبرنامه هاى اصلاحات او پشتیبانى کند . از دست آوردهاى پیشین امین الدوله یکى این بود که وى علاوه بر تاسیس اداره پستخانه  همانند کشورهاى اروپائى، اولین کارخانه تصفیه شکر و کبریت سازى را در ایران بنیاد نهاد . لکن امین الدوله با ضعف و زبونى مظفرالدین شاه و نفوذ دولت روسیه تزارى براى به نخست وزیرى رساندن مجدد یکى از ایادى خود، وزیراعظم، امین السلطان، و شاهزادگان قاجار که مخالف اصلاحات امین الدوله بودند و بویژه فزمانفرمائیان که مرتبا زیر گوش شاه زمزمه میکرد دائر براینکه امین الدوله درصدد تعویض سلطنت به جمهورى است، بالاخره بعلت زبونى شخصى، درسال 1899مظفرالدین شاه به بهانه ناتوانى نخست وزیر از استقراض از بیگانگان بمنظور تدارک سفر شاه به اروپا ظاهرا براى معالجه، وى را از نخست وزیرى معزول کرد .

 امین السلطان براى بازگشت به قدرت از دوستى با معیرالممالک (پدر دوست علیخان) و او با حمایت دوست دیگرش، میرزامحمود حکیم الملک، بهره گرفت.هنگام برگزیدن نخست وزیر جدید ایندو نفر، معیرالممالک و میرزا محود حکیم الملک، از خرافه پرستى شاه استفاده کردند . شاه درنظر داشت تابراى انتخاب نخست وزیر جدید استخاره کند و ایندو میدانستند که دراین باره شاه از طالع بین خود، سید بحرینى کمک خواهد گرفت . و سید بحرینى تحت نفوذ معیرالممالک و میرزا محمود حکیم الملک  بود . معیر داستان واقعه را به روشنى چنین باز میگوید " طالع بین مقابل شاه و معیر المالک در پشت سر شاه و میرزامحمود خان درکنارشاه نشسته بودند ، شاه سه تکه کاغذ دردست داشت که روى هریک نام یکى از نامزدان نخست وزیرى نگاشته شده بود و هربار تکه کاغذ را به طالع بین میداد تا او معلوم کند طالع کدام یک روشنتر وموفق تر از دیگران است "! حالا این نوع انتخاب نخست وزیر براى کشور تاچه حد ابلهانه است بماند ! "حکیم الملک با حرکت سرو گردن که از دید شاه خارج بود به طالع بین اشاره میداد تا با نامزدى افراد مخالفت یا موافقت کند." و با این مضحکه اتابک مجددا به نخست وزیرى رسید . لکن بعلتى نامعلوم پس از چندى رابطه اتابک و حکیم الملک شکرآب شد . معیرالممالک دراین باره دلیل یا مدرکى بدست نمیدهد، فقط به این قناعت میکند که قبل از مسافرت دوم شاه به اروپا، درسال 1902،  این دو دیگر مانوس نبودند ! لکن بنابرقول تاریخ نویسى، ازجمله دلایل شکرآب شدن روابط حکیم الملک با امین السلطان، واگذارى امتیازاتى از طرف نخست وزیر به روسیه تزارى میتوانست باشد . و همچنین اتابک موفق شد تا از روسها براى هزینه سفر مجدد مظفرالدین شاه به اروپا استقراض کند که این اعمال با عدم استقبال ومخالفت عامه مردم ایران مواجه گردید . درضمن آشکار بودکه انگلیسها هم بدلایل مربوط بخودشان ناراضى شده واز روحانیون عملا پشتیبانى میکردند . از طرفى میتوان دریافت که روسهانیز کوشش میکردند تا وجهه میهن پرستان واقعى را، بعنوان کارگزاران ویا طرفداران انگلستان، خدشه دار سازند . بهمین سبب است که تمایز بین میهن پرستان و کارگزاران بیگانه بسیار مشکل میگردد.

 برطبق نگاشته احمد کسروى، رابطه دوستانه حکیم الملک، وزیردرباراعظم  ونخست وزیر، امین السطان اتابک در سفر دوم مظفرالدین شاه به اروپا درسال ۱۹۰۲ شکرآب شد آنقدر که ماجرا در روزنامه هاى اروپا نیز منتشرگردید . کسروى این مسئله را نتیجه برخورد بین دو جبهه رجال دربار قاجار حامى انگلستان و دسته پشتىبانان روسیه تزارى میشمارد. لکن کسروى براى اثبات نوشته خود سند ویا مدرک نیاورده بلکه شایعات زمان را بازگو کرده است. درحقیقت این شایعات درباره حکیمى ها بدفعات و در زمانهاى مختلف تکرار گردیده است. امین السلطان مانند یک نوکر باوفاى قاجاریه، بمنظور حفظ مقام خویش، خواسته هاى اربابانش را برمیآورد . نامبرده در دوران ناصرى امتیاز تنباکو را به یک شرکت انگلیسى، بنابرخواسته ناصرالدین شاه، واگذار کرد.   واقعیت این استکه این شخص پادشاهان قاجار بودند که هرچه بیشتر حمایت روسیه تزارى را طلبیده و به همسایه نیرومند خود تکیه میکردند .

تاآنجاکه تنها نیروى ارتش در آنروزها در ایران تا اوایل قرن بیستم، لشگر قزاق بود که محمد علیشاه آن لشگر را  براى به توپ بستن مجلس شوراى ملى، بسرکردگى ژنرال روسى، بکارگرفت . ازسال 1885 گارد محافظ شاهان قاجار را لشگر قزاق بفرماندهى افسران روسى تشکیل وهمانها بودند که ترک زبانان آذربایجان را تعلیم میدادند و درعین حال مسئول پادشاهان قاجار نیز نبودند بلکه از والى وفرمانده نظامى روسیه  درقفقاز دستور میگرفتند (16). روحانیون، یا بهتر، دستار بندان، مظفرالدین شاه و امین السلطان را به واگذارى دولت و ملت به مسیحیان، بنابرهوى و هوس خویش متهم ساختند . قاجاریه در تکیه به دولت روسیه تزارى تا آنجا پیشرفتند که نارضایتى انگستان را موجب گردید وآنان در پشت پرده به دستاربندان روى آوردند و به مبارزه مشروطه طلبى دامن زدند ( دست آورد اعمال پشت پرده انگلستان صدورفرمان مشروطیت درسال ۱۹۰۶ بود که برخى از ناسیونالیستها سعى در انکارآن دارند).این پشتیبانى انگستان از دستاربندان هنوزدرافکار عامه مردم ایران بویژه پس از تحولات ۱۹۷۹ رسوخ دارد که همه کار وهمه چیز را به اربابان انگلیسى نسبت میدهند ! عداوت حکیم الملک و امین السلطان پیچیده تر ازآنستکه کسروى به آسانى از آن گذشته است بلکه منشاء این عداوت را در پیجیدگى روابط درباریان در خلوت دربار قاجاریه باید جسجو کرد.

ریشه یابی ضرب المثل  " اگر مرگ میخواهى، برو گیلان "

 احمد کسروى نقل از تاریخ کرمانى درباره انقلاب مشروطیت سال ۱۹۰۶ مینویسد، پس ازبازگشت بار دوم مظفرالدین شاه از اروپا اتابک دریافت که درغیاب او عده اى از دستاربندان و صاحبان نفوذ در دربارعلیه او تبانى کرده اند و بدین سبب تصمیم گرفت تا خود را از شرهمگى مخالفین رهاسازد. اولین اقدام این بود که میرزامحمود حکیم الملک را با انتصاب بسمت استاندار گیلان از دربار و تهران دورسازد. پس از کوتاه مدت در سمت جدید درگیلان، دراویل ماه سپتامبر 1903 (18) میرزا محمود یکباره به وضعى مشکوک جان سپرد. کسروى همچنین میگوید که میرزامحمود حکیم الملک به دستور اتابک مسموم گشت. بهمین جهت است که ضرب المثل رایج بین ایرانیان میگوید " اگرمرگ میخواهى برو گیلان".  که شایسته زیبائى طبیعت آن استان نیست .

کرمانى درتاریخ انقلاب مشروطیت ۱۹۰۶می‌نویسد که چگونه امین السطان حمایت درباریان و دستاربندان را که همه وقت بدانها کمک میکرد از دست داد بطوریکه درغیاب اومخالفین در دربار گرد آمدند و علاوه بر انتقاد از نخست وزیر نقش او را در استقراض از بیگانگان بمنظورتفریح شاه وافزودن بر بدهى ملى توسط دولت نابکارانه قلمدادکردند ودرضمن مخالفین حمایت دستاربندان را نیز بدست آوردند اعلامیه هاى گوناگون درعزل امین السلطان پخش کردند. لکن مخالفین توسط اقبال الدوله کاشانى  لو رفتند، چه او بود که نسخه اى از اعلامیه تقاضاى عزل امین السلطان را پس از بازگشت وى از اروپا به نخست وزیرتحویل داد. این شخص سپس از دوستانش پوزش طلبید و بهانه کرد که در سفر زیارتى به اطراف تهران کیف دستى خود را گم کرده و چه بسا افرادى به آن دست یافته و عکسى از اعلامیه را به امین السطان رسانیده باشند !

 نخست وزیر بسرعت با پخش رشوه مخالفین را شناسائى کرد . عده ای را از دربار بیرون کرد و برخى را به اکناف ایران مامور ساخت و چند نفرى هم سر به نیست شدند. بااینکه حکیم الملک درمسافرت شاه به اروپا در رکاب بود و در این تبانى دست نداشت معهذا امین السلطان که از نفوذ او در دربار هراسناک بود فرصت را از دست نداد و حکیم الملک را بسمت استاندار گیلان از دربار به دورساخت . کرمانى مینویسد، امین السلطان حکیم الملک مظلوم را که پزشگ و رازدار شاه  و وزیراعظم مورد اعتماد مظفرالدین شاه بود وادارساخت تا با سمت استاندار به گیلان برود. پس از کوتاه مدت در رشت، حاکم نشین استان گیلان، حکیم الملک ناگهان درگذشت و یا مسموم شد. یکى از باوفاترین مستخدمین و همچنین یکى از دوستان بسیار نزدیک حکیم الملک نیز با همان وضع مشکوک درگذشتند . به این سبب استکه گفته شده که حکیم الملک را مسموم  ساختند . سایر مخالفین باستثناى،طباطبائى یا سکوت کردند ویا کنار گرفتند.

دراینجا کرمانى به این ضرب المثل پارسى:

اگر سرمى رود قولم نمیرود از عهد تو سر باز نمى پیچم       تا بگویند پس از من، که به سر برد وفا را اشاره میکند. چنانکه درسنگ نوشت گور این جمله حک گردیده است " براى حفظ سرم دینم به گرو رفت ". درجائى دیگر کرمانى حتى دراین باره کلمه، قتل، را بکاربرده است  (صفحه ۱۳۰ تاریخ کرمانی).  ادوارد گراندویل براون، که درباره ایران دانش اندوز بود و بعدها استاد ایران شناسى در دانشگاه کمبریج شد درباره انقلاب مشروطیت ایران چنین مینویسد: "روز پانزدهم سپتامبر ۱۹۰۳ تنفر مردم {از نخست وزیر} بحدى رسید که امین السطان از سمت نخست وزیرى استعفا داد . سپس یک هفته بعد پنج نفراز وزراء کفالت نخست وزیرى را بعهده گرفتند، وعین الدوله نوه فتحعلیشاه بوزارت کشورانتخاب گردید . حدود دوهفته قبل، اوایل ماه سپتامبر، پزشگ مورد اعتماد و علاقه شاه در رشت درگذشت و چون او نزدیکترین فرد به شاه بود فوت،  ناگهانى وى شک وتردید عامه را برانگیخت . اکثر مردم معتقد بودند که دشمن نابکار او، امین السلطان، ترتیب مسموم ساختن وى را داده است .

 هیچ توضیحى دائر براینکه چگونه شاه زیربار برکنارى محرم راز شخص خود رفت، داده نشده است. رفتار امین السلطان با حکیم الملک شاید به علت سوء ظن شدید او به درباریان بود که بقول معیرالممالک، عاقبت همگى دشمن او شدند. طبق روایت معیرالمالک " همین درباریان بسرکرگى سردارافخم و شاهزاده عین الدوله، شبانه روز توطئه میکردند تا حکیم الملک را از سر راه بردارند " درحالیکه اتابک ازکنار عین الدوله انتقام خود را گرفت . عین الدوله نیز بدنبال جاه ومقام نخست وزیرى بود و بالاخره موفق شد تا جاى امین السلطان را بگیرد . معیرى که با هردو، حکیم الملک و امین السطان دوستى نزدیک داشت، مانند گذشته کوشش کرد تا به اتابک هشدار دهد ( او امید وار بود بتواند از اشتباه خطرناک اتابک براى برکنارى حکیم الملک از دربار جلوگیرى کند) لکن همچون گذشته، اتابک نصیحت معیر را نادیده گرفت . معیر بدرستى درک کرده بود که اتابک بازیچه دست دشمنان زیرک خود در دربار قرارگرفته است .

 فرزند معیرالممالک چنین حکایت میکند:حکیم الملک پیش از ترک تهران ضیافت باشکوهى ترتیب داد. کلیه شاهزادگان، درباریان، وزراء و سرکردگان دولت درآن مهمانى شرکت داشتند . معیری و حکیمى و یکى از درباریان درگوشه اى از باغ کنار یکدیگر نشسته بودند که اتابک با کالسگه اش وارد شد . پس از بجا آوردن مراسم تهنیت اتابک به سه نفر دوست که بعلامت احترام به پا خواسته بودند نزدیک شد و از معیرالمالک پرسید "خان معیر  چه بحث میکردید ؟" معیری که ناراحت بود بدون توجه، پرخاش کنان پاسخ داد: "که ما درباره ان چیزى مذاکره میکردیم که چندین بار بشما نصیحت کرده ایم لکن شما ترجیح داده اید آنرا نشنیده بگیرید". اتابک از این لحن تند و رک گوئى سخت رنجیده خاطر گردید و خود رابمیان جمع حاضران کشانید .

 دشمنان حکیم الملک و اتابک ایندو را بجان یکدیگرانداختند تا یکى متهم بقتل دیگرى گشته و آن دیگر مفتضح گردد و با اینکار، بقول معروف، بایک تیر دو نشان زدند . این اولین بار نبود که یکى از فامیل حکیمى جان خود را بدلایل سیاسى ازکف داده بود، هفت نسل قبل از میرزا محمود حکیم الملک، جد اعلاى او، محمد داود حکیم، ازنخبگان دربار اورنگ‌زیب امپراتور مغول هندوستان، سر خویش را درسیاست بازى وبرای وفادارای به جهانشاه پدر اورنگ‌زیب به باد داده بود.

میرزا محمود خان معروف به حکیم الملک فرزند حکیم الممالک ،  میرزا علی نقی { این اشتباه است و میرزا محمود فرزند حکیم‌الممالک نبوده. بلکه پدر او میرزا علی نقی حکیمباشی اصفهانی الاصل بروجردالمسکن فرزند میرزا حسن حکیم‌باشی است  ، میرزا علی نقی حکیم الممالک فرزند حاج اسمعیل جدیدالاسلام ( پیشخدمتباشی ) فرزند ملا بابای کلیمی اصفهانی بوده. نویسنده کتاب طب و طبابت در ایران ، ابن نکته را اشتباه کرده   - حمید }  در حدود سالهای (۱۲۷۵- ۱۲۸۵ق) درشهربروجرد دیده به جهان گشود.گویا دراوان نوجوانی به دلیل آنکه پدرشان به حکومت تبریزمنسوب می شود به این شهرمهاجرت می کند ودرسنۀ ۱۲۹۳ ق داخل درمدرسه دولتی دارالسلطنه تبریزشده پس ازتحصیل مختصری مقدمات ریاضی و طبیعی ودادن امتحان وبروزاستعداد نهفتۀ خود به دارالخلافه فراخوانده می شود و برای تکمیل فنون مختلف داخل درمدرسه دارالفنون می شود وبا جدیت تمام به تحصیل علوم ریاضی وجغرافی }وزبان فرانسه وطبیعیات می پردازد.

وی پس ازتکمیل تمام شعبات،عملیات طب وجراحی جدید را وجهۀ همت خود می سازد تا بعد ازشش سال مستمرکه به فراگیری علوم وانجام عملی طب مشغول بود با تجربه و حذاقت فراوان وشایستگی ولیاقت به دارالسلطنه تبریزبازمی گردد و در سلک اطبای مخصوص ولیعهدی قرار می گیرد۱ . برادر وی  نیز به نام میرزا ابوالحسن خان حکیم باشی طبیب مخصوص مظــفرالدین میــرزا بــود که در سال ۱۳۰۳ ق از دنیا رفت و ایشان به عنوان جانشین و طبیب اول مظفرالدین میرزا برگزیده می شود و یک سال بعد در سال ۱۳۰۴ ق ملقب به لقب مشیرالحکمایی می گردد.وی در سال ۱۳۰۷ ق به حمایل ونشان درجۀ سرتیپی اول سرافرازودرسال ۱۳۰۸ به خطاب جنابی مخاطب می شود و در سفرسوم ناصرالدین شاه به اروپا بعنوان طبیب همراه وی بوده است. ۲

میرزا محمود خان طبیب درسال ۱۳۱۲ ق به لقب«حکیم الملکی» ملقب وبعد ازجلوس مظفرالدین شاه قاجاربه ریاست کل اطبا (رییس الاطبایی) حضوردربارمنصوب می شود. ۳

صاحب کتاب افضل التواریخ دراین باره می نویسد:

«وزارت ابنیه که سابق درجزوادارۀ جناب میرزا اسماعیل امین الملک؛وزیرخزانه (برادرجناب امین السلطان صدراعظم) بود پس ازعزل صدارت به عهدۀ کفایت و لیاقت میرزا محمود خان حکیم الملک امیرتومان پیشخدمت باشی سلام، مفرض گردید ودستخط مرحمت آمیزی دربارۀ اوشرف صدوریافت. صحت وسقم مزاج مبارک شاهانه به دست حذاقت ایشان است.  جزمشارالیه هیچ یک ازاطبای دولتی،چه ازفرنگی وچه ازایرانی درطبابت مزاج مبارک همایونی محل وثوق واعتماد نیستند ونبض مبارک به دست ایشان است وواقعاً درمعالجت،دم عیسی وبرءالساعۀ محمد زکریا دارند.بندگان اقدس همایونی،روحنا فـــداه طوری بـــه دانش وتدبیرات ورأی ایشان معتقدند  که هرچه به عرض رساند پذیرفته است وهرچه بخواهند مرحمت می شود.درعقل و دانش ایشان بسی اثرهااست.مشارالیه ازوزرای بزرگ دولت می باشند.بلکه صدر اعظم تراش هستند.» ۴

در سال ۱۳۱۵ حکیم الملک، رئیس الاطبای حضور و پیشخدمت باشی سلام و وزیر ابنیه، به  یک قطعه نشان شیر و خورشید مرصع به جواهر از درجه اولی و یک رشته حمایل سبز مخصوص آن که از امتیازات عالیه است، نایل و سرافراز می شود. همچنین در سال ۱۳۱۶ ق. یک عدد قلمدان مرصع از سوی دربار به او تعلق می گیرد. و در همین سال به مقام وزیر ابنیه که از اعاظم وزراست منصوب می شود.۵

مخبرالسلطنه در کتاب خاطرات و خطرات ص ۹۹ می نویسد: بنایی خانه،نصیب حکیم الملک میرزامحمودخان بروجردی شد.

در سال ۱۳۱۶ هجری وزارت مسکوکات و اداره ضرابخانه به جنکهای حساس حکیم الملک اضافه گردید. روزنامه ایران در صدر اخبار دارالخلافه نوشته است:

«وزارت مسکوکات و اداره ضرابخانه مبارکه ضمیمه سایرمشاغل و خدمات جناب حکیم الملک وزیر بنایی و ریس اطباء حضور مبارک که بعنایت خاصه ملوکانه سزاوار و در خور مشاغل خطیره دولت قویشوکت هستند مرجوع گردید.۶

 بازخوانی دو سند از میرزا محمود خان

(لقب حکیم‌الملکی)

میرزا محمودخان مشیرالحکما طبیب حضور بندگان حضرت اقدس اشرف والا ولیعهد روحنا فداه که از خدمتگزاران مخصوص آستان مبارک و وجود عزیر خود را به پیرایۀ حذاقت کامل آراسته و در مراتب خدمت آنی خودداری و غفلت نداشته و در تسلط به مزاج مبارک مسلم می باشند این اوقات که نقاهت عارضه به وجود مبارک بندگان حضرت اقدس روحنا فداه را به مختصر مداوایی رفع و دفع و خاطر بیضا مظاهر همایونی را قرین نهایت خرسندی و رضا نموده  در پاداش خدمات و حسن مراقبات خود به لقب نبیل حکیم الملک قرین افتخار و فرمان مبارک شرف صدور یافته است.7           

اعطای یک قطعه نشان تمثال

در این ایام، بندگان اقدس همایون شهریاری، روحنا فداه دربارۀ جناب حکیم الملک، رئیس کل اطبای حضور همایون و وزیر ابنیه، که از عاظم وزراست، یک قطعه نشان تمثال همایون مکلل به الماس را، که از اخیص امتیازات دولت است، مرحمت فرمودند. و سواد دستخط مبارک دولتی که درین باب دربارۀ ایشان صادر شده، از قرار ذیل است:

«چون حکیم الملک علاوه بر اینکه، لیلا و نهاراً، خدمتگزار و در معالجات مخصوص وجود مبارک همه اوقات مراتب حذاقت و کمال لیاقت خود را ظاهر ساخته و از وقتی هم که وزارت کل بنایی به عهدۀ او محول شده در انتظام و تربیت امور آن مزید صداقت و کفایت خود را ظاهر ساخته؛ لهذا محض ابراز و علامت عنایت خاص ملوکانه او را به اعطای یک قطعه نشان تمثال خودمان که از امتیازات عمده است سرافراز و مفتخر فرمودیم که به استظهار تمام مشغول خدمت شود. ۱۳۱۴ ق».

در صدر این دستخط دولتی، دستخط سلطنتی، به خط مبارک، این طور رقم یافته بود:

« از آن جا که ما به حکیم الملک کمال مرحمت را داریم و او هم الحق خوب مواظبت در خدمت به مرجوعۀ به خودش دارد. لهذا نشان تمثال خودمان را به او مرحمت فرمودیم. ۱۳۱۴ ق».

در ادامه غلامحسین خان افضل الملک می نویسد:

«در این سال چه بسیار امتیازات دربارۀ اشخاص بزرگ مرحمت شد و دستخط های مبارک به افتخار ایشان شرف صدور یافت... ولی هر امتیازی و منصبی که به جناب حکیم الملک مرحمت می شود در همان تاریخ، در وسط شرح وقایع این سال می نگارم و سواد دستخط مبارک را که دربارۀ ایشان شرف صدور یافته است عیناً می نویسم. این کار، محض این است که من بنده به عقل و دانایی ایشان معتقدم و از وجنات حال احتمال می دهم که اگر عمری باقی باشد این و جود به کارهای بزرگ ایران نایل گردد. به این جهت جزئیات اعمال و احوال ایشان را در شرح وقایع هر ماه و هر هفته می نگارم، که چون ستارۀ طالعشان به اوج رسد، مردم از حضیض طالع و جزئیات امورشان مستحضر بوده، شرح حالش را کاملاً در تاریخ بنگارند؛ و بنده را از این حدس صائب یاد آرند. و اگر عمر و مساعدت زمان طور دیگر شود، حدس بنده بر خطا نیست و همه می دانند که این وجود، در این دوره، به عقل و مال اندیشی حرکت کرده اگر چه صدراعظم نیستند لکن در دولت «صدراعظم تراشی» می کنند.

«تا درخت دوستی کی بر دهد                               حالیا، رفتیم و تخمی کاشتیم»8

 حکیم الملک رئیس باغ شاه

جناب جلالت مآب اجل حکیم الملک وزیر بنایی و پیشخدمت باشی سلام به مراحم خاطر همایونی مفتخر بوده بداند: [امضای مظفرالدین شاه] چون آبادی و انتظام امور باغ شاه و عمارات و بیوتات آن کاملاً منظور نظر ملوکانه است لهذا به موجب صدور این ملفوفه مبارکه ریاست باغ شاه را به عهده آن جناب محول داشته امر و مقرر می فرماییم که در آبادی باغ و انتظام کلیه امور و تنظیف عمارات و بیوتات آن کمال سعی و اهتمام به عمل آورده مراتب کفایت خود را در تصدی خدمت مزبوره کاملاً به منصه ظهور برساند می باید کلیه عمله جات باغ مزبور از سرایدار و باغبان خود را سپرده به جناب جلالت مآب حکیم الملک دانسته تابع امر و نهی او باشد. و در عهده شناسند.

فی شهر رجب سال تخاقوی ئیل ۱۳۱۵ [ق]

درسال ۱۳۱۷حکیم الملک به وزارت دربارنائل شد وچون مرد با استعدادی بود انگلیسی ها اورا درمقابل میرزا علی اصغرخان امین السلطان اتابک اعظم که چند سالی بود هوا خواه روسها شده بود تراشیدند وخیلی هم ترقی کرد ودرحقیقت پس ازاتابک اوبود وبا امین السلطان کاملاً رقابت می کرد.یکی ازروزنامه های آلمان به نام «کولینش زیتونگ» درتاریخ ۲۷ ابریل۱۹۰۱(۱۳۱۸ق) دراین باره چنین می نویسد:«طبق تلگراف ۲۴ ابریل واصله ازسنت بطرزبورغ حالت شاه شدید ترشده درحالی که رقابت بین صدراعظم امین السلطان ازطرفی وازسویی دیگرحکیم الملک پزشک محبوب شاه درگرفته است»

این رقابت وکشمکش به جایی رسید که انگلیسی ها درنظرداشتند اورا صدراعظم نمایند ولی امین السلطان به کمک روسها پیش دستی کرد،اورا ازوزارت دربارمعزول وبه حکومت گیلان منصوب وروانه نمود وپس ازمدت کمی که(دوماه واندی) ازحکومتش گذشت دررشت به طورناگهانی درروزشنبه21جمادی الاولی۱۳۲۱ق درگذشت.وی ثروت خیلی زیادی برای وراث برجای گذاشت،وراث ذکورقسمت اعظم آن را به باد دادند وراجع به مرگش نیزمعروف شد امین السلطان بوسیلۀ شخصی اورا مسموم کرده است.۹

ادوارد براون مشرق شناس انگلیسی درکتاب«انقلاب ایران» که تألیف خود اوست دربارۀ مرگ حکیم الملک می گوید:«درحدود دوهفته پیش ازاستعفای امین السلطان یعنی درآغازماه سپتامبر۱۹۰۳(ماه رجب۱۳۲۱ق) حکیم الملک پزشک محبوب شاه (که اخیراً متذکرشدیم معروف به انگلوفیل بوده) دررشت با یک نفرازنوکران محرمش درگذشتند ومرگ آنها موجب بد گمای زیادی شد.معتقد بودند رقیبش امین السلطان با وسایلی اورا مسموم ساخته است.» و نیزدر ادامه می نویسد «نا رضایتی مردم بواسطۀ مرگ میرزا محمود خان حکیم الملک دررشت که باورشده بود ازطرف امین السلطان مسموم شده افزون گشت».۱۰

منابع وپی نوشتها:

۱- مهدی با مداد،شرح حال رجال ایران...،همان،ج،ص۳۵ به نقل ازکتاب تاریخ طب و طبابت ایران...

2- روزنامه شرافت، سال پانزدهم،شمارۀ یکم، صفحه ۲۸ به نقل ازکتاب تاریخ طب وطبابت ایران...

3- محمد حسن خان اعتماد السلطنه، روزنامه خاطرات اعتماد السطنه، صفحه ۶۶۶

4- افضل التواریخ،به کوشش منصورۀ اتحادیه (نظام مافی)سیروس سعدوندیان،  صفحه56

5- غلامحسین افضل الملک، افضل التواریخ، ص 194 و 359.

6- روزنامه ایران، نمره 937 یکشنبه بیست و نهم محرم الحرام سنته 1316، ص دوم

7- روزنامۀ ناصری، شماره 4، سال دوم، ذی القعده الحرام سنۀ 1312، ص 30.

8- تاریخ طب و طبابت، همان، صفحه 241.

9- مهدی بامداد؛ شرح حال رجال ایران،صفحه37به نقل ازکتاب تاریخ وطبابت ایران...

10- ادوارد براون، انقلاب ایران،ترجمه وحواشی،احمد پژوه، صفحه107،به نقل از کتاب تاریخ طب وطبابت


http://www.hakimi.site/album/grand_vazir/p_g_hakimi.htm