دانش‌منفرد: روزی ۲۰ تماس تهدیدآمیز به مدرسه رفاه می‌شد


2191 بازدید

مهندس علی دانش‌منفرد، مدیر مدرسه رفاه در آستانه پیروزی انقلاب به عنوان مسئول کمیته استقبال از امام خمینی انتخاب شد. اندکی پس از پیروزی انقلاب، تشکیلات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به همراه دوستان دیگر راه‌اندازی کرد و سپس به استانداری فارس منصوب شد.

 او در گفت‌وگو با روزنامه «ایران» درباره انتخاب مدرسه رفاه برای استقبال از امام گفت: اصلاً ما پیش‌بینی نمی‌کردیم انقلاب پیروز شود، چه برسد به این حرف‌ها... هنوز رژیم و ساواک سرپا بود، هر آن ممکن بود خدای ناکرده بلایی سر امام(ره) بیاورند و مدرسه روی هوا برود. آن زمان، روزی ۲۰ تا تلفن به مدرسه می‌شد که امام(ره) را می‌کشیم و تهدید می‌کردند، از پشت مجلس شب‌ها به سمت مدرسه تیراندازی می‌شد، فضای خطرناک و عجیبی بود. به هر حال امام(ره) پس از سخنرانی در بهشت زهرا به بیمارستان هزار تخت‌خوابی جهت عیادت زخمی‌های انقلاب رفتند و وقتی خبر رفتن امام(ره) به بیمارستان آمد، در بین مردم غوغا شد! همه گریه و فغان می‌کردند، همه فکر می‌کردند برای امام(ره) مشکلی پیدا شده است. من سریعاً از محلی که برای فرود هلی‌کوپتر امام(ره) تعیین شده بود به مدرسه آمدم و سراغ دکتر زرگر - مسئول کمیته بهداشت و درمان- رفتم و از ایشان خواستم با بیمارستان تماس گرفته و حال امام(ره) را جویا شود، ایشان خیلی ناراحت شد. خلاصه تماس گرفتیم و خیالمان راحت شد. دوباره امام  (ره) را گم کردیم تا اینکه شب هنگام از منزل یکی از خویشاوندانشان به مدرسه آمدند. در‌‌ همان بدو ورود، امام(ره) در جمع حدوداً ۱۰۰ نفره مدرسه صحبت کوتاهی روی پله‌‌ها کردند و برای استراحت رفتند. حالا من بودم و حاج مهدی عراقی و مرحوم سید احمد خمینی. اتاق من هم به عنوان مسئول برنامه‌ریزی و اجرایی کمیته استقبال روبه‌روی اتاق امام(ره) بود.

 نماز صبح را که خواندیم، سید‌احمد آقا مرا کنار کشید و آرام گفت اینجا کوچک است، می‌خواهیم امام(ره) را برای اسکان به مدرسه علوی ببریم، یک ماشین بنز دو ساعت بعد دنبال ایشان می‌آید و از در پشتی بی‌سر‌و‌صدا امام(ره) خارج خواهد شد. فقط من و شما و آقای مطهری در جریان امریم. بدین‌ ترتیب مدرسه علوی محل استقرار امام(ره) و دیدارهای ایشان شد و تمام امور دیگر انقلاب در مدرسه رفاه باقی ماند. امام(ره) موقع خروج از مدرسه برخلاف قرار قبل در مقابل جمعی از طلاب جوانی که به مدرسه آمده بودند قرار گرفت و گفت: من بزودی نزد شما در قم خواهم آمد، ما آمده‌ایم تا عدالت را برقرار سازیم و... و بعد سوار ماشین شدند و رفتند. توجه امام(ره) به مشتاقانشان برای من درس‌آموز بود. بدون توجه به مخاطرات امنیتی و تأمینی و...

دانش‌منفرد افزود: کار‌ها ادامه داشت تا روز سوم که امام(ره) فرمودند: باید دولت تعیین کنیم؛ رفتیم مدرسه علوی و در سالن، حضرت امام(ره)، مرحوم بازرگان را به عنوان نخست‌وزیر دولت موقت تعیین فرمودند. ما هم در مدرسه رفاه یک کلاس درس معمولی را به عنوان اتاق نخست‌وزیر انتخاب کردیم، با یک میز و صندلی معمولی، این شد دفتر نخست‌وزیر انقلاب! کم‌کم که ایشان وزرای خودش را انتخاب می‌کرد، یک کلاس درس را هم به عنوان اتاق هیأت وزیران انتخاب کردیم و روی کاغذ نوشتیم زدیم روی در!

به موازات این تحولات سیاسی، وقتی مردم اسلحه‌های گرفته شده را به مدرسه می‌آوردند، آنقدر زیاد شده بود که تمام اتاق‌ها و حیات مدرسه تا پشت‌بام پر اسلحه شده بود! تدریجاً سران رژیم سابق هم به عنوان زندانی به جمع مدرسه اضافه شدند!

 خلاصه مدرسه رفاه همزمان تبدیل به دفتر نخست‌وزیری، هیأت دولت، اسلحه‌خانه انقلاب، زندان موقت، دادگاه انقلاب و... شده بود! فی‌الواقع مدرسه رفاه حاکمیت کوچک انقلاب بود، از وزرای دولت انقلاب گرفته تا سران زندانی رژیم سابق همزمان آنجا بودند! کم‌کم جاهای دیگر را که گرفتند هر کس رفت سر جای خودش! زندانیان هم منتقل شدند.

 بعداً یکی از کار‌شناسان نظامی آمده بود می‌گفت اگر پای یکی از بچه‌ها ناخواسته به این مواد منفجره وسط حیاط برخورد می‌کرد، کل ساختمان به آسمان می‌رفت! ما اصلاً متوجه خطرات نبودیم! نمی‌دانستیم این‌ها اصلاً چیست! فقط تفنگ را می‌شناختیم! اول که اسلحه هم نداشتیم، با چوب پاس می‌دادیم! مردم که می‌خواستند پادگان‌ها و کلانتری‌ها و... را اشغال کنند نزد من و دو نفر از برادران می‌آمدند و من با گرفتن کارت شناسایی معتبر و با دقت در ظاهرش حسب تجربه، به او حکم می‌دادم!


روزنامه ایران