تأثیر تندرویها بر انقلاب مشروطه ایران


آزیتا لقائی
6080 بازدید

تأثیر تندرویها بر انقلاب مشروطه ایران

 ایلات و عشایر در طول تاریخ ایران نقش مهمی در تحولات کشور داشتند. یکی از این نقشها حفاظت از مرزهای ایران بود. تندرویها و نابسامانیهای پس از انقلاب مشروطه بر برخی ایلات تأثیرات نامطلوبی برجا گذاشت که عواقبش دامنگیر کشور شد. چلبیانلوها از ایلات سرحددار آذربایجان بودند که تندرویهای انقلاب به آنها گزند رساند و آنها را به رویارویی با انقلاب کشاند.

چلبیانلوها در زمان فتحعلی‌شاه در گرماگرم جنگهای قره‌باغ به ارسباران کوچ کردند. سواران چلبیانلو در کنار سپاه ایران با روسها جنگیدند و بعدها برای حفظ مناطق افغانی‌نشین در جنگ هرات شرکت کردند و با افغانهای جدایی‌طلب جنگیدند. ریاست این ایل همیشه با فرزندان خدر یا خضر سلطان جد حاجی علی‌خان بود. پس از فوت حاجی علی خان بر سر ریاست ایل میان پسرانش اختلاف افتاد. رحیم‌خان یکی از پسران علی خان با کنار زدن رقبا، ریاست ایل را به دست گرفت ولی نتوانست ریشه اختلافات را برکند.  از آن پس ریاست ایل بین اولاد رحیم خان و اولاد کریم خان رشیدالدوله دست به دست می‌شد.1 اما هنگام انقلاب مشروطه ریاست ایل با رحیم خان بود. لقبش در ابتدا نصرة‌السلطان بود و بعد ملقب به سردار نصرت شد.  رحیم خان در تبریز از نزدیکان محمدعلی میرزا ولیعهد بود. هنگامی که محمدعلی ‌میرزا برای تصاحب تاج و تخت به تهران رفت، رحیم‌خان او را همراهی می‌کرد.2

در آغاز سال 1325ق وقایعی در قراچه‌داغ رخ داد که دامن رحیم خان چلبیانلو را در تهران گرفت. او را حبس کردند و به غل و زنجیر کشیدند. حدود یک سال در زندان بود. حبس طولانی مدت و بدون محاکمه او، بر رفتار بعدیش با مشروطه‌خواهان تأثیر گذاشت. پس از به توپ بستن مجلس اول در هواداری از محمدعلی شاه به جنگ با مشروطه‌خواهان تبریز پرداخت. جنگ او با تبریز فراز و نشیب زیادی داشت و تا هنگام مرگش ادامه یافت. اما آنچه او را به دشمن آشتی‌ناپذیر مشروطه خواهان تبدیل کرد، رفتار مشروطه‌خواهان تندرو بود که او را مستبد و ظالم می‌دانستند بنابراین هر شایعه‌ای را درباره‌اش به آسانی می‌پذیرفتند.

 در اوایل صفر 1325ق عبدالحسین میرزا وکیل قراچه‌داغ لایحه‌ای به جریده انجمن تبریز داد و در آن از ناامنی دهات قراچه‌داغ و مظالم منسوبین رحیم خان شکایت کرد و آنها را جنود ابلیس نامید که دهات را خراب و به مردم ظلم می کنند.3 در 5 صفر تلگرافی از اهر به امضای حاجی میرحسین و حاجی میرآقا در انجمن چاپ شد مبنی بر این که هنگام رفتن ولیعهد به تهران، سواران رحیم خان چلبیانلو، آقاخان حسینکلو و جوادخان و عمران خان تفنگدار مخصوص حاجی خواجه‌لو رؤسای سه طایفه‌ای که مورد مرحمت شاه قرار گرفته بودند، ولایات قراچه‌داغ را غارت و املاک صاحبان ثروت را تصاحب کردند.4این ادعا از طرف حاجی میرحسین و حاجی میرآقا درحالی عنوان شد که نام آنها را در زمره محتکرین غله آورده بودند و آنها با نگارش نامه‌ای به روزنامه انجمن موضوع را تکذیب کردند و مدعی شدند که عده‌ای مغرض آنها را محتکر نامیده‌اند.  تهمت زدن به افراد در نشریات دوره مشروطه امری متداول بود. به استناد این قبیل تهمتها نمی‌شد کسی را مقصر قلمداد کرد. بجز مورد مذکور دلیل دیگری برای اینکه سواران چلبیانلو دهات قراچه‌داغ را هنگام حرکت به سوی تهران غارت کرده باشند در دست نیست، در ضمن باید به این نکته توجه کرد که دهات قراچه‌داغ منطقه زندگی چلبیانلوها بوده، بنابر این بعید به نظر می‌رسد که آنها زمینهای خودشان را غارت کنند. در همان زمان شجاع لشکر فرزند رحیم خان هم در دفاع از پدر و برادرش این نکته را متذکر شد.5

بعد از مشروطه در اکثر نقاط کشور درگیریهایی روی داد. علت این درگیریها در هر منطقه با منطقه دیگر تفاوت داشت. بنابراین برای فهم صحیح حوادث قراچه‌داغ  باید علت درگیریها ریشه‌یابی شود. کسروی ریشه اصلی اختلافات و درگیریهای قراچه‌داغ را موضوع پرداخت مالیات و بهره مالکانه می‌داند.6 این اختلاف ناشی از درک متفاوتی بود که مردم از مفهوم مشروطه داشتند. در آذربایجان هم مواردی بر عدم تمایل روستاییان به پرداخت مالیات در سالهای ابتدای مشروطه دیده شده است. اما در مورد قراچه‌داغ فقط اختلاف برسر پرداخت مالیات نبود. اختلافات خانوادگی؛ جنگ قدرت بر سر ریاست ایل و کدورتهای شخصی هم از علل وقایع قراچه‌داغ بودند.

در اوایل ماه ربیع‌الاول انجمن تبریز تلگراف شکایت اهالی قراچه‌داغ را از نصرالممالک پسر رحیم خان به مجلس شورای ملی فرستاد.7 در این مرحله انجمن تبریز تصمیم به مداخله گرفت و از آنجا که تبریز هم با کمبود نان روبه رو بود، هیئتی را برای رسیدگی به شکایات مردم و آوردن غله به قراچه‌داغ فرستاد. از جمله افراد این هیئت محمد قلی خان از سران قراچه‌داغ ساکن تبریز و دیگری میریعقوب مجاهد بودند.8 انتخاب محمد قلی خان آقبلاغی کار سنجیده‌ای نبود. او پیش از این در دستگاه رحیم خان خدمت می‌کرد ولی به دلایلی از او رنجید و به تبریز رفت و به مشروطه‌خواهان پیوست.9 برای حکمیت در هر موضوعی انتخاب فردی بی‌طرف شرط لازم است. حب و بغضها در پیشداوری حَکَم تأثیر می‌گذارد. محمد قلی خان این پیش شرط را نداشت. بنابراین جای تعجب ندارد اگر اختلاف شخصی او با رحیم خان در قضاوتش تأثیربگذارد. به همین علت در قراچه‌داغ کار از رسیدگی به اختلافات فراتر رفت و هیئت اعزامی انجمن به یک سر مناقشه تبدیل شد. در 5 ربیع‌الثانی، هنگامی که مردم تبریز در تب و تاب وارد آوردن فشار به تهران برای تصویب قانون اساسی بودند، میریعقوب به تلگرافخانه تبریز که مردم در آنجا جمع بودند، رفت و خبر داد که حسین پاشا خان گماشته رحیم خان چلبیانلو در ازومدل با فرستادگان انجمن درگیر و مانع حمل غله شده و از آنجا که مردم تخمدل به حمایت از فرستادگان انجمن برخاستند، حسین پاشاخان هم از بیوک خان نصرالممالک کمک خواست. نصرالممالک با دسته‌ای سوار به تخمدل حمله کرد و عده‌ای را کشت و ده را غارت کرد. فرستادگان انجمن هم به ورزقان پناه بردند. سران جنبش تبریز برای جلوگیری از آشوب بیشتر این خبر را پخش نکردند ولی چند روز بعد که محمد قلی خان به تبریز بازگشت مردم را در جریان کشتارهای پسر رحیم خان قرار داد. با رسیدن این اخبار مجاهدان آماده رفتن به قراچه‌داغ برای جنگ شدند و مردم به جمع‌آوری تفنگ و فشنگ پرداختند.10

انجمن تبریز در تلگرافهایش به تهران خبر داد که در حملات بیوک خان دویست نفرکشته شده‌اند.11از مجلس شورا خواستند تکلیف پسر رحیم خان را مشخص کنند. در تبریز شاه را محرک حرکات پسر رحیم خان معرفی کردند. آنها می‌گفتند شاه برای رهایی از تنگنایی که در آن قرار گرفته به پسر رحیم خان دستور حمله به تبریز را داده و این دستور توسط شاهسونها لو رفته است. همچنین شایع شد که نصرالممالک به دهات اطراف تبریز رسیده و قصد حمله به تبریز را دارد.12 این شایعات به سرعت پخش شدند ولی هیچ مدرکی دال بر اثبات آنها ارائه نشد. در 13 ربیع‌الثانی اهالی تهران به "استناد شایعات" برای اعلام انزجار از اعمال چلبیانلوها در بهارستان جمع شدند. مردم خواهان مجازات رحیم خان، احضار پسرش و برکناری آنها از تمام مناصبشان شدند. عده‌ای، مردم را علیه شاه تحریک می‌کردند و می‌گفتند که بیوک خان به دستور شاه مردم را کشته و شاه باید مجازات شود.13 فشارها به حدی زیاد شد که محمد علی شاه ناگزیر موافقتش را برای توقیف رحیم خان اعلام کرد. مردم خواهان توقیف علنی او توسط وزارت عدلیه شدند. شاه در 14 ربیع‌الثانی دستور دستگیری و حبس و زنجیر شدن رحیم خان را صادر کرد.14 میرزا علی اصغر خان اتابک به نظام‌الملک حاکم آذربایجان دستور داد به موضوع قتل و غارت بیوک خان رسیدگی کند و هرکاری برای رفع غائله می‌تواند، انجام دهد. نصرالممالک را به تبریز بخواهد و او را زندانی کند.15نظام‌الملک  هم به نقی خان رشیدالملک حاکم اردبیل دستور دستگیری بیوک خان را داد و از مقتدرالدوله خواست لشکری برای رفتن به قراچه‌داغ گردآورد.16

در 14 ربیع‌الثانی ثقة‌الاسلام در نامه‌ای به مستشارالدوله خبر داد که قاصدی دو نامه از نصرالممالک آورده که در آنها اتهاماتش را تکذیب کرده و محمد‌تقی و میر‌یعقوب وانجمن را مقصر دانسته است. نصرالممالک نوشته بود که در سابق نوکر دیوان خرواری دوهزار خدمتانه می‌گرفت ولی مأمورین انجمن خرواری یک تومان خدمتانه طلب می‌کردند. نامه‌ای هم از فرامرز خان17 رسید که او هم از عملکرد فرستادگان انجمن شکایت داشت و آنها را مقصر می‌دانست.18

درگیری در قراچه‌داغ روی داد، اما میزان تلفات و زخمیها و مقصر واقعه مشخص نشد. هرکس دیگری را متهم می‌کرد. تکذیبیه‌ای را که نصرالممالک پیش از دستگیری پدرش و تهدیدات حکومت فرستاد بود، نتوانست شایعات را خنثی کند. پدرش را زنجیر کردند و ریاست ایل را از او گرفتند و به کریم‌خان رشیدالدوله، که همیشه بر سر ریاست ایل با رحیم‌خان درگیر بودند، دادند. برای دستگیریش هم اردوی نظامی از تبریز و ارومیه و اردبیل جمع کردند.19 کسی هم به تکذیبیه‌هایش گوش نداد. نصرالممالک یا باید رودرروی اردوی دولت می‌ایستاد یا باید می‌گریخت. او با این که سه هزار سوار مسلح با تفنگهای ته پر آلمانی داشت تصمیم گرفت مقابل دولت نایستد.20 او به دنبال راه حل مسالمت‌آمیز بود. رشیدالملک در 28 ربیع‌الثانی تلگرافی به انجمن اطلاع داد که مادر و عمه و برادر بیوک خان به لشکرگاه آمده‌ و بست نشسته‌اند و خواهان عفو بیوک خان شده‌اند و بیوک خان پشیمان است و حاضر به پرداخت خونبهای مقتولین و استرداد اموال تاراج شده است و متعهد شده که دیگر از انجمن نافرمانی نکند. انجمن با پیشنهاد رشیدالملک موافقت کرد و به بیوک‌خان و همراهانش امان داد به شرطی که زنان و فرزنان او به، روستای نوا فرستاده شوند. با این مذاکرات غائله قراچه‌داغ خاتمه یافت. بیوک خان را مجازات نکردند و رشیدالملک هم زنان او را به تبریز نفرستاد.21 اعلام این اخبار فقط برای ساکت کردن مخالفین بود.

میرزا علی اصغر خان اتابک اعظم گرچه دستور دستگیری و مجازات بیوک خان را صادر کرد ولی به دنبال کشف واقعیت حوادث قراچه‌داغ بود. او تلگرافی از ثقةالاسلام خواست واقعیت را بگوید. ثقة‌الاسلام پاسخ داد که نصرةالسلطان در قراچه‌داغ اقتدار زیادی دارد که ملاکین منطقه از آن ناراضیند.22به عبارت دیگر اختلاف میان ملاکین را دلیل حوادث قراچه‌داغ می‌دانست.

در این میان آنکه بیش از همه متحمل خسارت شد، رحیم خان چلبیانلو بود که بدون محاکمه و مدرک در زندان به سر می‌برد و کسی به فریادش نمی‌رسید. اواسط جمادی‌الاول رحیم‌خان برای برداشتن زنجیرهایش به آیت‌الله سید محمد طباطبایی متوسل شد. عریضه او را در مجلس قرائت کردند. عده‌ای موافق بودند که تا رسیدگی و تعیین مجازات زنجیرها را بردارند، اما نمایندگان آذربایجان با برداشتن زنجیرها مخالفت کردند. رسیدگی به این عریضه هم به جلسه دیگر موکول شد.23تا  نمایندگان آذربایجان بتوانند مدارک لازم برای اثبات جرائم  رحیم خان دهند . در 16 جمادی‌الاول فرشی در نامه‌ای از ثقة‌الاسلام خواست تا از نفوذش بر اعضای انجمن تبریز استفاده کند و آنها را وادارد که مدارک علیه رحیم خان را سریع‌تر جمع کنند و به تهران بفرستند، زیرا درحکومت مشروطه صحیح نیست کسی را بلا‌تکلیف در زندان و در زنجیر نگهداشت.24

  این درخواستها راه به جایی نبرد و مدرکی دال بر مداخله رحیم خان در حوادث قراچه‌داغ ارسال نشد ولی رحیم‌خان را همچنان دربند نگه‌داشتند. آیت‌الله سید محمد طباطبائی برای برداشتن زنجیرهای رحیم‌خان به تلاشش افزود و نمایندگان آذربایجان به مخالفتشان افزودند. پیگیری آیت‌الله طباطبائی در 27 جمادی‌الاول به نتیجه رسید و دوباره موضوع برداشتن زنجیرهای رحیم‌خان در مجلس طرح ‌شد. نمایندگان موافق برداشتن زنجیرها استدلال می‌کردند که باید به جرم او رسیدگی شود اگر مجرم است مجازات، در غیر این صورت آزاد شود. نمایندگان همچنین خواهان ارائه اسناد مربوط به جرائم رحیم‌خان بودند. اسنادی که ثابت کند او از تهران به پسرش دستور قتل و غارت را داده است.25اما چنین مدرکی در دست نبود. مدارکی که براساس آن رحیم خان را به زنجیر کشیدند تلگرافهایی بود که نمایندگان آذربایجان هم صحت آنها را تصدیق نمی‌کردند. در واقع  علت دستگیری و به زنجیر کشیدن بدون مدرک رحیم خان فرونشاندن هیجان مردم بود. بدون توجه به این که او صاحب نفوذ و نیروی نظامی قدرتمندی بود که می‌توانست حملات عثمانیها و عشایر متمرد دفع کند. جناحهای تندروی مجلس شورای ملی به سردمداری نمایندگان آذربایجان حاضر نبودند رحیم خان را آزاد کنند یا حداقل به برداشتن زنجیرهایش رضایت دهند. اقدامات آنها عکس‌العمل شدید آیت‌الله طباطبائی را درپی داشت.26بعد از مذاکرات، نمایندگان مجلس به اتفاق آراء به برداشتن زنجیرها رأی دادند، نمایندگان آذربایجان هم به جز میرزا فضلعلی در اعتراض به این رأی مجلس را ترک کردند و خواهان عذرخواهی آیت‌الله طباطبائی شدند. نمایندگان تبریز تا 29 جمادی‌الاول به مجلس نرفتند، تا بالاخره با وساطت آیت‌الله سید عبدالله بهبهانی حاضر شدند در مجلس حاضر شوند. در این مدت زنجیرهای رحیم‌خان همچنان باقی بود تا این که چند تن از نمایندگان آذربایجان قبل از برگزاری اولین جشن سالگرد مشروطه دستور برداشتن زنجیرها را دادند.27پیگیری رحیم خان برای تعیین مجازاتش مجلس شورا را واداشت تا از انجمن تبریز بخواهد اسناد مجرمیت رحیم خان و پسرش را به تهران بفرستند.28 انجمن تبریز نتوانست سند معتبری برای مجلس بفرستد. اسارت رحیم خان برای اطفای هیجان عمومی و تسویه حسابهای جناجی و برپایه تلگراف‌هایی صورت گرفته بود که صحت و سقمشان معلوم نبود.

در این میان اوضاع آذربایجان روز به روز وخیم‌تر می‌شد. اختلافات داخلی میان دسته‌های مختلف در هر شهر مانند درگیری محلات تبریز با همدیگر یا درگیری حیدری نعمتیهای اردبیل؛ ناامنی راهها و شورش شاهسونها؛ حمله عثمانی به خاک ایران؛ حمله عشایر کرد به دهات و کشتار مردم؛ تهدیدات روسیه به اعزام نیروهای نظامی به ایران؛ درگیری مجاهدان قفقازی در خوی با اقبال‌السلطنه ماکوئی مشکلاتی بودند که دولت توان حل آنها را نداشت. انتصاب عبدالحسین میرزا فرمانفرما به حکومت آذربایجان و دادن اختیارات کامل به او هم چاره کار نبود. مذاکرات مجلس شورای ملی در 5 شعبان وخامت اوضاع آذربایجان و عجز فرمانفرما در اداره امور و دفع عثمانیها و عشایر را به خوبی نشان می‌دهد.29

نابسامان‌تر شدن اوضاع آذربایجان به نفع رحیم‌خان تمام شد. در ذیحجه فعالیتها برای رهایی رحیم‌خان شدت گرفت. حفظ مرزها از عهده هرکسی برنمی‌آمد.  آذربایجان نیازمند کسانی بود که بتوانند در مقابل عثمانی بایستند و طوایف سرکش را برجایشان بنشانند. چلبیانلوها وفاداریشان را به مملکت در طول سالهای اقامتشان در ایران به اثبات رسانده بودند و گزینه‌ای مناسب برای حل مشکلات بودند. تبریز نیازمند سواران رحیم‌خان بود. مذاکرات انجمن تبریز در 2 ذیحجه بیانگر تغییر مواضع انجمن نسبت به چلبیانلوهاست.  حتی روزنامه انجمن هم که تا آن زمان دائم در مذمت رحیم خان و پسرانش می‌نوشت به تطهیر آنها پرداخت:

بنا به اطلاعاتی که داریم خاطر عموم هموطنان عزیز را آگاه و مطمئن می‌نمائیم که رحیم‌خان سردارنصرت و پسرانش شجاع‌لشکر و بیوک‌خان نصرالممالک امروز مطیع مقام مقدس دارالشورای کبری و در طریق مشروطیت با عموم ملت متفق و متحد هستند دیگر روا نیست و وجدان منصفانه حکم نمی‌کند که نسبت مخالفت به آنها بدهند و در نمرات قبل تحریک اغتشاش محال اهر اشتباهاً به عنوان بیوک خان نوشته شده مدخلیتی به نصرالممالک برادر شجاع‌لشکر ندارد و محض اثبات مدعا و شاهد این جمله یک فقره از تلگرافات سردار نصرت را که به پسر خود مخابره نموده است.30 

تلاش برای رهایی رحیم خان آغاز شد. وزارت عدلیه با کمیسیون عدلیه مجلس درباره آزادی رحیم خان مذاکره کرد. همگی به آزادی او رأی دادند وعصر یکشنبه هفتم ذیحجه او از زندان آزاد شد و به خانه‌اش رفت.  روزنامه‌ها هم به تطهیرش پرداختند.31 رحیم خان روز یازدهم به همراه آیت‌الله سید محمد طباطبائی به مجلس شورای ملی رفت و از ظلمی که متحمل شده بود، شکایت کرد. رئیس مجلس با قبول شکایت او، قول داد، دیگر نگذارد کسی به او ظلم کند. رحیم خان هم قول داد، عشایر متمرد ساوجبلاغ را سرکوب ‌کند.32

به این ترتیب رحیم‌خان پس از قریب به هشت ماه از زندان رهایی یافت. دستگیری و آزار رحیم خان به دلایل واهی و برای تحت فشار قرار دادن شاه صورت گرفت. رفتار مشروطه‌خواهان با او کینه مشروطه را در دلش نهادینه کرد. مجدالاسلام کرمانی درباره دلایل دستگیری و نفرت رحیم خان از مشروطه‌خواهان می‌نویسد:

در اینکه رحیم خان از بدائت عمرش به دزدی و آدم‌کشی مشغول بوده حرفی نیست و در اینکه بسیار آدم بدی است آنهم محل تردید نخواهد بود، اما در خصوص قضیه قراچه‌داغ و آنچه به او و پسرهایش نسبت داده بودند، بعدها معلوم شد چندان مأخذ مهمی نداشته است، به دلیل آنکه بعد از آنکه مدتی در حبس ماند از خود آذربایجان انجمن ایالتی از او شفاعت کرد بلکه او را احضار نمودند. به علاوه مدلل شد که آن همه قتل و غساسات که به پسرهای او نسبت می‌داده‌اند مطلقاً دروغ بوده فقط مابین پسرهای رحیم خان و بنی‌اعمام آنها نزاع شخصی شده و از طرفین چند نفر کشته شده‌اند و پسرهای رحیم خان مبالغی اموال رعایا را غارت کردند و بالاخره گرفتار رشیدالملک حاکم اردبیل شدند و تمام اموال منهوبه را از آنها استرداد نمودند، چندی بعد هم مجدداً با همان بنی‌اعمام نزاع کردند و یک نفر از پسرهای رحیم خان کشته شد، حاصل آنکه فتنه قراچه‌داغ نزاع ایلی داخلی بوده مربوط به مشروطه و استبداد نبوده، به علاوه قریب به هشت ماه رحیم خان در حبس بود، بدون آنکه محاکمه و استنطاق شود و معلوم است این هم خلاف قانون است، اگرچه طرف شمر ذی‌الجوشن باشد. ای کاش رحیم خان را در محبس کشته بودند و زنده نمیماند که بعد از انحطاط مجلس آنهمه شرارت و هرزگی در تبریز بکند و متعرض مال و جان و ناموس مردم بشود و دولت و ملت از حرکات شنیعه او به زحمت بیافتند و تمام حوادث واقعه در تبریز از پرتو سلوک آن ملعون است. باری قضیه رحیم خان را هم شاه مساعدت فرمودند.33

 رحیم خان در اولین فرصت از تهران فرار کرد و خود را به آذربایجان رساند. 34 پس از رسیدن به آذربایجان ابتدا درصدد جلب اعتماد انجمن تبریز برآمد و به آنها برای سرکوب شاهسونها وعده همکاری داد35 ولی بعد از به توپ بستن مجلس به هواداری شاه برای سرکوب قیام مردم عازم تبریز شد و مدتهای طولانی با تبریزیها جنگید.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1. حسین بایبوردی. تاریخ ارسباران. تهران، ابن‌سینا، 1341. ص 121.

2. همان. ص 122.

3. انجمن. س 1. ش 54. ص 2.

4. همان، ش 56. ص 4.

5. همان.

6. احمد کسروی. تاریخ مشروطه ایران. تهران، امیر کبیر، 2537. ج 1. ص 318.

7. انجمن. س 1. ش 67. ص 19.

8. احمد کسروی. ص 318.

9. حسین بایبوردی. ص 125.

10. احمد کسروی. صص 317 و 327.

11. همان. ص 337.

12. نصرت‌الله فتحی.  زندگینامه شهید نیکنام ثقةالاسلام تبریزی. تهران، بنیاد نیکوکاری نوریانی، 1352. ص 169 و انجمن. س 1. ش 90. ص 1.

13. احمد کسروی. ص 343.

14. مجلس. س 1. ش 100. صص 1-2 و حبل‌المتین. س 1. ش 27. ص 1-2.

15. احمد کسروی. ص 345.

16. همان. ص 349.

17. فرامرزخان فرزند محمدحسین‌خان و عموی‌ امیرارشد و سردار عشایر از خوانین ایل حاج‌علیلو که از متحدان رحیم خان و پسرش بود. ر.ک: رضا آل‌ محمد اهری. نامه ارسباران. تحقیق و تعلیق محمد الوانسار خویی. تهران، کتابخانه؛ موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 13901390. ج 1. ص 234.

18. نامه‌های تبریز از ثقةالاسلام به مستشارالدوله (در روزگار مشروطیت).به کوشش ایرج افشار. تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، 1378. ص 88.

19. انجمن. س 1. ش 93. ص 4.

20. قهرمان میرزا عین‌السلطنه. روزنامه خاطرات عین‌السلطنه. به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار. تهران، اساطیر، 1377. ج 3. ص 2034.

21. احمد کسروی. ص 255 و انجمن. س 1. ش. ش 99. ص 1.

22. انجمن. س 1. ش 90. ص 4.

23. ابراهیم کلانتری باغمیشه‌یی. روزنامه خاطرات شرف‌الدوله (1324-1327ه.ق). به کوشش یحیی ذکاء. تهران، فکر روز، 1377. ص 107 و نصرت‌الله فتحی. ص 200 و مجلس. س 1. ش 126. ص 3.

24. نصرت‌الله فتحی. ص 200.

25. مجلس. س 1. ش 133. ص 3.

26. نصرت‌الله فتحی. ص 191.

27. ابراهیم کلانتری باغمیشه‌ئی. ص 109- 110 و 115 و مجلس. س 1. ش 133. ص 3.

28. قهرمان ‌میرزا سالور. ص 2034 و انجمن. س 1. ش 119. ص 3.

29. مجلس. س 1. ش 178. صص 1-4.

30. انجمن. س 2. ش 28. صص 1-2.

31. ندای ‌وطن. س 2. ش 154-155. ص 8.

32. مذاکرات مجلس اول. به کوشش غلامحسین میرزا صالح. تهران، مازیار، 1384. صص 558- 559.

33. احمد مجدالاسلام کرمانی. تاریخ انحطاط مجلس. اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1351. صص 66- 67.

34. مجلس. س 2. ش 60. ص 4.

35. ناظم‌الاسلام کرمانی. تاریخ بیداری ایرانیان. تهران، بی‌نا، 1357. ج 2. ص 151.


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران