ریشهیابی پیمان 1907
روز دوم مهر 1286 متن کامل قرارداد 1907 منعقده میان روسیه و انگلیس راجع به ایران منتشر شد. این متن از جانب سفارت انگلیس درتهران برای وزارت امور خارجه ایران ارسال گردید.
ضعف و بیکفایتی شاهان قاجار علاوه بر آنکه منجر به انعقاد قراردادهای گوناگون و اعطای امتیازات فراوان به بیگانگان گردید، دو قدرت سنتی انگلیس و روسیه را نیز به فکر تقسیم و مشخص نمودن حوزه نفوذ خود در ایران انداخت. روسیه و انگلستان که هر یک در عرصههای سیاسی، اقتصادی، مالی و نظامی آسیبهای فراوانی را متوجه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران ساخته بودند، در مواقعی که با یکدیگر نوعی اتحاد و تبانی حاصل میکردند، ضربات سختتر و سهمگینتری بر پیکره تمامیت ارضی و استقلال ایران وارد میکردند. یکی از قراردادهایی که این دو کشور در دوره اتحاد خود به امضا رساندند، معاهدهای بود که در تاریخ 31 اوت 1907 منعقد شد و ایران را به حوزه نفوذ دو کشور تقسیم نمود. طی سالهای 1907، 1915 و 1919 میلادی، سه قرارداد استعماری از سوی بیگانگان بر ایران تحمیل شد که در این بین قرارداد 1907 در شرایطی منعقد گردید که ایران، انقلاب مشروطه را از سر گذرانده بود و اولین دوره مجلس شورا را تشکیل داده بود.
با توجه به نقش غیر قابل انکار و اصرار فوقالعاده انگلستان برای امضای پیمان 1907، میتوان عقد قرارداد فوق را با روسیه و تقسیم ایران به سه قسمت را نمایانگر اوج تمایلات امپریالیستی و استعماری بریتانیا در ایران به شمار آورد. به همین سبب در بحث حاضر نیز ضمن بیان اهداف دیرینه و استعماری انگلستان مبنی بر تجزیه ایران، به مرور زمینههای شکلگیری قرارداد 1907 و چگونگی انعقاد آن خواهیم پرداخت. پس از آگاهی از مفاد قرارداد به واکنش ایرانیان در برابر آن نگاه خواهیم داشت و در نهایت پیامدهای قرارداد را بررسی خواهیم نمود.
ـ تجزیه ایران؛ آرزوی دیرینه انگلستان
تجزیه ایران به عنوان یکی از آرزوهای دیرینه انگلستان برای نخستین بار 20 سال قبل از انعقاد قرارداد 1907 از سوی هنری دروموند ولف وزیر مختار انگلیس در تهران به دولت آن کشور پیشنهاد شد و پس از آن سایر مقامات بلندپایه انگلیسی در جهت اجرا و تحقق آن تلاش نمودند. در این راستا از اوایل سال 1901 م سیاستمداران انگلیسی تلاش خود را جهت مذاکره و حل اختلاف با روسها به کار گرفتند و لنز داون در گفتوگو با سفیر روسیه در اکتبر همان سال پیشنهاد تقسیم ایران را ارائه داد. با توجه به آنکه در این ایام روسها نسبت به انگلیسیها از موقعیت بهتری در ایران برخوردار بودند، حاضر به مصالحه و تقسیم منافع استعماری با انگلستان نشدند و با پیشنهاد لنز داون مخالفت نمودند.
بنابراین در شرایطی که از یک سو روسها طبق قراردادهای ترکمن چای و گلستان به امتیازات قابل توجهی در ایران دست یافته بودند و ضمن به دست آوردن حق کاپیتولاسیون، از موقعیت خوبی نیز در ایران برخودار بودند، از سوی دیگر انگلیسیها که منافع خود را در شبه قاره هند و خلیج فارس در خطر میدیدند، از طرق مختلف سعی در ایجاد و حفظ سلطه در ایران میکردند.
انگلیس همواره از ایران به عنوان دروازه هندوستان بهره میبرد و تسلط بر ایران را موجب استمرار تسلط بر هند و دور نگه داشتن روسیه از اراضی مستعمره خود تلقی مینمود. به همین دلیل بریتانیا خواهان دولتی ضعیف، نیمه مستقل و وابسته در ایران بود. در این راستا انگلستان موفق شده بود که با لشکرکشی به ایران و تحمیل جدایی میان ایران و افغانستان و نیز تجزیة بخشهایی از مکران،بلوچستان و سیستان، میان کشور ایران و هندوستان منطقة حایل پهناوری به وجود آورد. انگلیسیها که با لشکرکشی به درون افغانستان و تحمیل قرارداد گندمک (5 خرداد 1258 خورشیدی / 26 مه 1879 میلادی)، سرزمین مزبور را تحتالحمایهخود قرار داده بودند، در پی آن بودند که با تجزیة ایران به دو بخش شمالی و جنوبی و ایجاد یک منطقة حایل میان دو بخش، مانع دیگری در برابر روسها برای رسیدن به هندوستان خلیخ فارس ایجاد کنند.
ـ زمینههای شکلگیری قرارداد 1907
به هر روی انگلستان برای وادار ساختن روسیه به تقسیم ایران به اقداماتی دست زد؛ از جمله آنکه در 30 ژانویه 1902 به انعقاد قراردادی با ژاپن پرداخت تا در 9 فوریه 1904 م ژاپنیها با اتکا به همین قرارداد به روسیه حمله نمایند و شکست سختی به روسها وارد کنند. بدین ترتیب شکست روسیه در جنگ با ژاپن، این کشور را وارد جنگ داخلی و انقلاب کرد. به همین سبب مقامات روسی برای حل قاطعانه مشکلات داخلی تصمیم به حل و فصل سریع برخی مشکلات خارجی گرفتند و در توافقی با انگلستان به انعقاد قرارداد معروف 1907 مبادرت ورزیدند.
بدین ترتیب انگلستان که در آغاز با حمایت از نهضت مشروطه در پی کنترل نهضت و هدایت آن به سمت مقاصد خود برآمده بود، پس از آنکه به عمق امیال آزادیخواهانه و ملیگرایانه مشروطهخواهان پی برد و دریافت که با پیروزی انقلاب در صحنه سیاست داخلی ایران هیچ نقشی برای آن باقی نمیماند، به مخالفت با آزادیخواهان پرداخت و با همکاری سرمایهداری وابسته، زمینداران، سیاستمداران و خوانین وابسته با کمک لژهای فراماسونری، مشروطیت را به مسیری دیگر هدایت نمود1 و در شرایطی که مرزهای غربی ایران در ناتوانی کامل دولت مشروطه مورد دستاندازی و غارت و کشتار عثمانیان قرار داشت، از این ضعف و ناتوانی بیشترین بهره را برد و یورش به یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران را در دستور کار خود قرار داد.
از سوی دیگر، سر بر آوردن قدرت امپراتوری آلمان و نفوذ روزافزون دولت مزبور در منطقة بالکان و قلمرو عثمانی، دو دولت استعمارگر روس و انگلیس را سخت به هراس واداشت. این نگرانی زمانی افزایش یافت که آلمانها از طریق دوستی با دولت عثمانی، به جهان اسلام نیز نفوذ کردند. بدین ترتیب قدرتیابی و نفوذ مستمر آلمان در اروپا و خاورمیانه باعث شد که رقبایی نظیر انگلستان، روسیه و فرانسه اختلافات دیرینة خود را برطرف و زمینه اتفاق مثلث و ایجاد جبهه مشترک علیه آلمان را فراهم نمایند. فرانسه برای تشکیل این اتحاد، پیشقدم شد و با روسیه پیمان دوستی منعقد کرد و با انگلیس نیز تفاهمنامه صمیمانه منعقد نمود. بدین ترتیب، انگلیس و فرانسه در قاره افریقا درباره مستعمرات خود و نحوه تقسیم آن به توافق رسیدند و در مرحله بعد فرانسه کوشش کرد انگلستان و روسیه را نیز به یکدیگر نزدیک نماید. بدین ترتیب از یک سو روسیه که شکست از ژاپن را در کارنامه سیاسی خود ثبت کرده بود،در پی تثبیت مرزهای آسیایی خود برآمد و از سوی دیگر انگلیس که موقعیت خود را در خطر میدید، برای حفظ منافع پیشین و دستیابی به منافع نوین به وساطت فرانسه پاسخ مثبت دادند و به اختلافهای خود پایان بخشیدند.2
بنابراین قرارداد 1907 در شرایط اقتدار انگلیس، شکست روسیه از ژاپن در جنگ با ژاپن و نیاز روسها به کنار آمدن با انگلیسها جهت جلوگیری از فروپاشی خود و همچنین ضرورت مقابله با دشمن مشترکی به نام آلمان منعقد گردید. از این رو علیرغم وجود منافع مشترک دو قدرت در عقد قرارداد، نباید از یاد برد که این پیمان حاوی عقبنشینی روسیه تزاری در برابر طرحهای انگلیس راجع به ایران و افغانستان بود.
ـ انعقاد قرارداد 1907
در 9 شهریور 1286 / 31 اوت 1907 م / 22 رجب 1325 ق سه قرارداد بین سر آرتور نیکلسون سفیر انگلیس در روسیه و الکساندر ایزولسکی وزیر امور خارجه روسیه به امضا رسید. به موجب قرارداد اول، افغانستان در منطقة نفوذ انگلستان قرار گرفت و طبق قرارداد دوم، تبت جزء منطقة نفوذ روسیه شناخته شد. مطابق قرارداد سوم نیز ایران به سه قسمت تقسیم گردید. طبق این توافق که در شهر سن پترزبورگ منعقد شد، قسمت شمالی ایران شامل شهرهای پرجمعیت و مراکز عمده تجاری از خط فرضی بین قصرشیرین و اصفهان و یزد و خواف و مرز افغانستان (نقطه تقاطع دو خط سرحدی روس و افغانستان)، منطقه نفوذ روسیه شناخته میشد و قسمت جنوبی که دارای ارزش سوقالجیشی برای دفاع از هند بود، از خط فرضی بین بندرعباس، کرمان، بیرجند، زابل و مرز افغانستان نیز جز مناطق نفود انگلستان مورد شناسایی قرار گرفت. در این بین قسمت سوم که شامل کویر و بیابانهای بیآب و علف و فاقد اهمیت بود، منطقه بیطرف و متعلق به دولت ایران شناخته شد. در نظر گرفتن منطقه بیطرف نیز بدین منظور بود که دو دولت تا حدودی با هم فاصله بگیرند و از برخوردهای احتمالی و اختلافاتشان در این منطقه جلوگیری شود.3 همچنین کلیه سواحل ایران در منطقة بیطرف قرار میگرفت و دو قدرت آزادانه میتوانستند در آنجا به رقابت بپردازند.
بدین ترتیب روسیه و انگلستان در قراردادی که شامل یک مقدمه و پنج فصل بود، اراضی ایران را میان خود تقسیم کرند. در هر یک از فصول این قرارداد، چگونگی تحت نفوذ قرار دادن ایران و رابطه دولتین روس و انگلیس درباره چگونگی تقسیم ایران شرح داده شده بود. در مقدمه این قرارداد، دولتهای بریتانیا و روسیه متقابلاً متعهد شدهاند که تمامیت ارضی و استقلال ایران را محترم شمرند و به همان اندازه که طالب حفظ مزایای دائمی مساوی در تجارت و صنعت کلیه کشورها میباشند، خواهان برقراری نظم در سراسر ایران و پیشرفت و توسعه صلحجویانه آن نیز باشند. بنابراین با توجه به اینکه هر یک از کشورهای روسیه و انگلستان به دلایل موقعیت جغرافیایی و اقتصادی، نفع به خصوصی در حفظ صلح و آرامش در بعضی ایالات ایران داشتند که از یک طرف به مرزهای روس و از طرف دیگر به مرزهای افغانستان و بلوچستان متصل میشد، ضمن تمایل به احتراز از هر گونه انگیزه اختلاف بین منافع مخصوص و مرتبط با آنها، در زمینههای زیر نیز با یکدیگر به توافق رسیدند:
«دولتین توافق میکنند که برای تعیین متخصصین، به تشکیل کمیتهای مبادرت کنند که تعرفه گمرکی را مورد بررسی و تجدید نظر قرار دهد و آن را مطابق با منافع حقه مملکت و تمهید و توسعه وسایل ترقی کشور تنظیم کند. دولت بریتانیا متعهد میشود در خطی که از قصر شیرین، اصفهان، یزد، کاخک میگذرد و به نقطهای از مرز ایران در محل تقاطع مرز روسیه و افغانستان منتهی میشود، برای خود امتیازی، خواه سیاسی و خواه تجاری، از قبیل راهآهن، بانک، تلگراف، راههای شوسه، حمل و نقل، بیمه و غیره تحصیل نکند و از اتباع انگلیس یا دولت ثالث در تحصیل این قبیل امتیازات در این ناحیه باشند، دولت انگلیس به صورت مستقیم و غیر مستقیم مخالفتی ابراز نکند، بدیهی است محل تعیینشده فوق قطعهای است که دولت بریتانیا متعهد میشود درصدد تحصیل امتیازات فوقالذکر در آنجا نباشد.»
ـ واکنش ایرانیان به قرارداد 1907
در 16 سپتامبر 1907 سفرای روسیه و انگلستان به طور رسمی دولت ایران را از انعقاد قرارداد مطلع نمودند. افشای قرارداد 1907 در ایران موجب شکلگیری هیجان عمومی و اعتراضات شدیدی گردید و مجلس شورای ملی به اتفاق آرا آن را مردود و بیاعتبار شناخت؛ با این حال روسها و انگلیسیها عملاً این پیمان را به اجرا گذارده و پس از آغاز جنگ جهانی اول دخالتهای وسیعی در شهرهای ایران به عمل آوردند. بدین ترتیب اعتراضات مردم و نمایندگان مجلس و تظاهرات آنها علیه سیاست دو دولت متجاوز در تهران و شهرستانها و همچنین چاپ مقالات تند در روزنامههای کشور نیز موجب فسخ قرارداد نگردید. در همین زمان مارلینگ وزیر مختار انگلیس به دولت ایران اطمینان داد که استقلال و تمامیت ارضی ایران محفوظ خواهد ماند و قرارداد بین دو دولت فقط به منظور جلوگیری از دخالتهای یک دولت ثالث (یعنی آلمان) در امور داخلی ایران میباشد، ولی ایرانیان قانع نشدند و وقتی مشیرالدوله پیرنیا وزیر امور خارجه این اظهار نظر را در 24 سپتامبر به اطلاع مجلس شورای ملی رسانید، نمایندگان ملت در 5 اکتبر به اتفاق آرا قرارداد منعقده بین دو دولت خارجی در مورد ایران را مردود و بیاعتبار دانستند. در این مورد محمدعلی شاه نیز از نظر مجلس پشتیبانی کرد و در نتیجه دولت ایران طی یادداشت دوم نوامبر 1907 به دولتین روسیه و انگلستان اعلام نمود که چون قرارداد مزبور مابین آن دو دولت انعقاد یافته، لذا مواد آن فقط مربوط به خود دولتین مذکور میباشد و دولت ایران نظر به استقلال تامهای که دارد، تمام حقوق و آزادی عمل خود را محفوظ میدارد و خود را از هر نفوذ و اثری که قرارداد میتواند درباره ایران داشته باشد مطلقاً مصون و آزاد میداند.4
با این حال علیرغم اعتراضهای صورت گرفته، به علت ضعف دولت ایران، خللی در اجرای قرارداد فوق ایجاد نشد و روسیه و انگلیس به تدریج شروع به اجرای مفاد قرارداد و اشغال مناطق نفوذ خود نمودند. قابل توجه است که دولتهای مذکور برای اجرای قرارداد و برقراری نظم و امنیت مورد نظر خود در ایران در پی حاکمیتی ضعیف، مطیع و مجری عوامر خود بودند.
به همین دلیل در سالهای بعد دولتهای متعددی عهدهدار مسئولیت گشتند که هر یک به دلیل عدم برآورده ساختن انتظارات دول بیگانه سقوط میکردند. همچنین طی تمام سالهای بعدی، وزارت خارجه ایران مراقب بود که حتی در جواب مراسلاتی که از طرف روسها و انگلیسها میرسید و نامی از قرارداد برده شده بود نیز جملة ناپسندی که دلالت بر شناسایی آن باشد ننویسد و مدرکی مبنی بر شناسایی قرارداد از سوی ایران به آنها ندهد.5
ـ پیامدهای قرارداد 1907
قرارداد 1907 در شرایطی به امضای لندن و مسکو رسید که در ایران ارکان حکومت مشروطه به خاطر مبارزات مردمی شکل گرفته بود و فرمان برقراری حکومت مشروطه در مرداد 1285 صادر شده بود. اولین مجلس شورا در تاریخ ایران در مهر همان سال تشکیل و اولین قانون اساسی در ایران در دی ماه همان سال تنظیم و تدوین شده بود. بنابراین انعقاد قرارداد 1907 در شرایطی که انقلاب مشروطیت در ایران به پیروزی رسیده و ظاهراً انگلیس از انقلاب حمایت مینمود، این واقعیت را آشکار ساخت که برای بریتانیا منافع استعماری از اهمیت به سزایی برخوردار است و دفاع از مردمسالاری و دموکراسی تنها در حد حرف است.
بنابراین علیرغم آنکه در روسیه و انلگیس پس از امضای قرارداد، تلاش کردند تا اقدام خود را تحت پوشش ایجاد یک جبهه واحد علیه آلمان توجیه کنند، با این حال نمیتوان مطامع استعماری دو کشور به ویژه تلاشهای امپریالیستی انگلیس را پشت مقولاتی از این دست پنهان نمود. در واقع همانطور که نقش انگلیس در انعقاد قرارداد 1907 بیشتر از روسیه بود، نفع این کشور از قرارداد نیز بیشتر از روسها بود. به نحوی که پس از انعقاد قرارداد 1907 مطبوعات ایران، انگلستان، روسیه و سایر کشورهای اروپایی و همچنین مقامات این کشورها به صراحت به پیروزی انگلیس در این قرارداد اشاره کردند. در واقع علیرغم آنکه قرارداد 1907 موضوعاتی غیر از ایران ـ نظیر افغانستان، تبت و امپراتوری عثمانی ـ را نیز در برمیگرفت،ولیهمانطور که اکثر مورخان انگلیسی نیز اذعان کردهاند، روح حاکم بر این قرارداد، تبانی بر سر سرنوشت ایران بود. بنابراین میتوان قرارداد 1907 را اصولاً یک پیمان انگلیسی تلقی نمود که سر ادوارد گری وزیر امور خارجه بریتانیا سالها وقت صرف انعقاد و دفاع از آن کرده بود.6
قرارداد 1907 که بدون مراجعه و مشاوره با ایران تنظیم شده بود، انگلستان را از موقعیت و مقامی که در ایران داشت، برانداخت و از آن پس مردم ایران با سوءظن به آن کشور نگریستند.7 از این رو قرارداد 1907 نتیجهای جز از دست دادن وجهه و اعتبار دروغینی که انگلستان در قبال حمایت از مشروطهخواهان به دست آمده بود ـ ، در بر نداشت. در واقع از این تاریخ به بعد انگلیسها نیز همانند روسها در نزد افکار عمومی مردم ایران منفور و مبغوض شدند.
شایان ذکر است که روسیه و انگلیس پس از پایان جنگ جهانی اول به انعقاد قرارداد دیگری در 18 مارس 1915 پرداختند که طبق آن، روسها در ازای حاکمیت بر «قول الحاق قسطنطنیه» (استانبول) و آزادی عمل کامل در منطقه شمالی قرارداد 1907، تمامی منطقه بیطرف یا منطقه میانی مقرر در عهدنامه 1907 را نیز به انگلیسیها بخشیدند. معاهده 1915 که تکمیلکننده قرارداد 1907 به شمار میآمد، عملاً منطقه بیطر ف را از بین میبرد و مطابق با آن روسیه حق تشکیل یک لشکر از قوای ایرانی مرسوم به قزاق را پیدا میکرد. روسها فرماندهی و ریاست نیروهای قزاق را با بودجه و مخارج خود مستقیماً در دست داشتند و به نام قیومیت دولت ایران، قوای مزبور را هر طور که لازم میدانستند، اعمال میکردند. همچنین بر اساس این قرارداد دولت روسیه اجازه یافت که در قسمت شمالی منطقة بیطرف یعنی از کرمانشاهان تا بروجرد و کاشان تا تربت حیدریه و طبس و قسمتی از قائنات تا جام و خزر و خواف، قوای خود را توسعه دهد.
به هر روی جنگ جهانی اول سبب تغییرات عمدهای در سطح جهان شد و قراردادهای 1907 و 1915 نیز مسیر دیگری پیمود. در سال 1917 و پس از پیروزی بلشویکها در انقلاب روسیه، قرارداد 1907 از سوی روسها باطل اعلام شد، اما انگلیسیها در شرایطی که در جنگ جهانی اول نیز به پیروزی رسیده بودند، به اعمال روشهای استعمارگرانه خود در ایران ادامه دادند و به تحمیل قرارداد 1919 یا قرارداد وثوقالدوله ـ کاکس مبادرت ورزیدند. البته پس از شکست نیرنگ جدید، انگلستان به حمایت از رضاخان پرداخت و مستبد نوینی که مطیع اوامر خود باشد را به قدرت رساند.
ـ نتیجهگیری
انگلیس و روسیه که جسارت بینظیری در اخذ امتیازات خفتبار از دولت مردان قاجاری یافته بودند، بدون اطلاع دولت ایران به عقد قرارداد موسوم به 1907 پرداختند و کوشیدند ایران را به سه ناحیه تقسیم و هر یک در ناحیه مختص به خود به پیگیری اهداف استعماری بپردازند. در واقع قرارداد فوق نمایانگر میزان تمایل استعماری این دو قدرت و برنامههای توسعهطلبانه آنها در سرزمین ایران بود که خدشهای جبرانناپذیر بر استقلال ایران وارد آورد و زمینهساز توافقاتی شد که در سالهای بعد میان انگلستان و روسیه حاصل گردید.
در این بین اگر چه شقاوت و کشتار بیرحمانه روسها بیشتر در حافظه تاریخی ملت ایرانی جای گرفته است، با این حال باید به این نکته توجه داشت که صدمات و تعدیات انگلیسیها به مراتب از ظلم و ستمروسها بیشتر بوده است. حتی میتوان در برخی از برهههای تاریخی، تهدیدات و تجاوزات روسها به خا ایران را نیز نتیجة تحریکات دولت انگلستان به حساب آورد.
به طور کلی از جمله اقدامات استعمارگرایانه انگلیس در ایران میتوان به تلاش برای تجزیه افغانستان از ایران، تغییرات مکرر در خطوط مرزی ایران در شرق، حمایت از خوانین محلی، تسلط بیقید و شرط بر خلیج فارس، کسب امتیازات انحصاری نظیر کشتیرانی، تأسیس بانک شاهنشاهی، تلگراف، کاپیتولاسیون، قرارداد 1907، قرارداد 1915، تحمیل قرارداد 1919، مخالفت با نهضت ملی شدن نفت، طرح و اجرای کودتای 28 مرداد، حمایت از رژیم استبدادی شاهنشاهی، خصومت با انقلاب اسلامی، مساعدت به نیروهای ضد انقلاب و... اشاره نمود که موجب افزایش بیاعتمادی ایرانیان به انگلیسیها شده است.
پینوشتها:
1. شاپور رواسانی، دولت و حکومت در ایران در دوره تسلط استعمار سرمایهداری، تهران: نشر شمع، بیتا، چ اول، صص 87 ـ 89.
2. احمد نقیبزاده، تحولات روابط بینالملل، از کنگره وین تا امروز، تهران: نشر قومس، 1381، ص 122.
3. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1383، ص 320.
4. همان.
5. محمدعلی منشور گرکانی، رقابت روسیه و انگلیس در ایران، تهران: انتشارات عطایی، 1368، صص 40 و 41.
6. ر.ک محمد ترکمان، اسنادی درباره هجوم انگلیس و روس به ایران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی.
7. سرپرسی سایکس، تاریخ ایران، ترجمه: محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران: دنیای کتاب، ص 585.
نظرات