اعترافات مهدی هاشمی بر سر کتاب «شهید جاوید»
این نکته قابل توجه است که به جز برخی یقینیات از جمله قتل آیت الله شمس آبادی صفرزاده و طرح ترور آیت الله گلپایگانی و غیره، برخی وقایع دیگر بدلیل رسیدگی نشدن قضایی، منسوب به باند مهدی هاشمی می باشد. اما اتفاقاتی که در این میان و به بهانه دفاع از کتاب «شهید جاوید» توسط باند مهدی هاشمی رخ داد از این قرار است :
۱- قتل حجت الاسلام سیداسماعیل حسنی. وی از وعاظ نجف آباد بوده و به شهادت اسناد ساواک از مقلدین امام خمینی بوده و رساله های امام را توزیع می نموده است. در یکی از اسناد سیداسماعیل حسنی در ساواک در مورد وضعیت فکری او چنین آمده است:
تاریخ گزارش ۵۰/۷/۱۲
موضوع: گامی دیگر برای تضعیف منتظری (گزارش ساواک مبنی بر تضعیف منتظری؟!)
سیداسماعیل حسنی یکی از وعاظ نجف آباد طی تلگرافی که از طرف هیئت علما و ساواک نجف آباد به آیت الله گلپایگانی به قم مخابره نموده اظهار داشته است: «پس از تقدیم ادعیه مخلصانه کتاب شهید آگاه [کتاب آیت الله صافی گلپایگانی در رد کتاب شهید جاوید] مورد استفاده عموم مراتب تقدیر را به وسیله حضرت آیت الله به پیشگاه جناب مؤلف تقدیم صد جلد آن را تقاضا با صحت و موفقیت خواستارم.»
نظریه شنبه - همانطور که قبلاً اظهار گردیده در صورتی که کتاب مذکور به نجف آباد وارد گردد موقعیت منتظری بیش از پیش تضعیف خواهد گردید.
نظریه یکشنبه - سیداسماعیل حسنی یکی از وعاظ نجف آباد است که در مقابل منتظری و موقعیت محلی او قرار گرفته است. این فرد فعال انقلابی توسط افراد ناشناسی مورد ضرب و جرح قرار می گیرد و بعد از چند روز در بیمارستان از دنیا می رود. روزنامه اطلاعات به تاریخ ۵ خرداد ۱۳۵۵در مصاحبه با فرزند سیداسماعیل حسنی و با تیتر «یک روحانی دیگر کشته شد» چگونگی و سخنان رد و بدل شده توسط ضاربین می گوید: «شهود حمله ضاربین به پدرم در آن زمان می گفتند: ضاربین نقابدار ضمن وارد کردن ضربه به پدرم گفته اند برای مخالف با «شهید جاوید» [سرنوشتی] جز مرگ نیست.»
۲- طرح ترور آیت الله گلپایگانی . در کیفرخواست متهمین پرونده قاتلین مرحوم شمس آبادی بنا به اظهارات قربانعلی حمزه زاده به شرح صورتجلسه ۲۵۳۵/۳/۱۲ [۱۳۵۵] آمده است: «امیر حمزه زاده گفت: بعد از شمس آبادی نوبت به آیت الله گلپایگانی بود که در قم بود و چون دستگیر شدم قتل آقای گلپایگانی را که بعد از قتل آقای شمس آبادی بود موفق نشدم…» روزنامه های اطلاعات و کیهان هم در سوم اسفند ۱۳۵۵با تیترهای «توطئه قتل آیت الله گلپایگانی شکست خورد.» و «توطئه ترور آیت الله گلپایگانی» خبر از این امر می دهند.
۳- ترور تعدادی از علمای اصفهان . لیستی از علمای اصفهان نیز برای حذف در ذهن مهدی هاشمی بوده که خود چنین می گوید: «طرحی که در ذهن خود من بود برای این کار، طرح یک تعدادی از علمای اصفهان یعنی همان به اصطلاح شورای علمی که در اصفهان بود روی آن ها ما طرح و نقشه داشتیم و به آقای جعفرزاده هم اتفاقاً گفته بودم که طرح این است و این کار را می خواهیم بکنیم. منتهی بعد از اینکه با مخالفت آقای جعفرزاده و … (قتل) شمس آبادی مواجه شدیم و آن مسئله پیش آمد ما دیگر عملاً کاری نکردیم»
۴ - قتل مهدی نوروزی۱۲ ساله . در گزارش کیهان مورخه ۵۵/۳/۳۱ چنین آمده است: "نظر- خبرنگار کیهان: جسد پسربچه ای که حدودیک ماه پیش در روستای «کشه» مفقود شده بود، روز گذشته در دامنه کوهی به وسیله یک چوپان پیدا شد. پسر بچه که مهدی نوروزی نام داشت و خواهرزاده حجاریان (یکی از مریدان مرحوم آیت الله شمس آبادی) بود، حدودیک ماه پیش در روستای «کشه» واقع در ۴۵ کیلومتری نطنز ناپدید شد. به دنبال گم شدن مهدی، وابستگان او گفتند که احتمالاً اعضای گروه هدفی قهدریجان اصفهان او را ربوده و به قتل رسانده اند…گروه «هدفیها»که متهم به قتل این پسر بچه هستند از طرفداران کتاب شهید جاوید بوده و تاکنون به ترور چند نفراز جمله آیت الله شمس آبادی، شیخ قنبر علی صفرزاده، یک زن و دو مرد دیگر در قهدریجان اصفهان اعتراف کرده اند."
۵ - قتل فرزند خردسال امام جماعت مسجد سید اصفهان
خبرنگارروزنامه اطلاعات در مجموعه خاطرات خود در مورد قتل فرزند ۴ ساله حجت الاسلام حاج سیدتقی موسوی بیدآبادی امام جماعت مسجد سیداصفهان، از زبان خود حجت الاسلام موسوی می گوید: «تحقیقات بازپرس برای دستگیری قاتل یا قاتلان پسرم به جایی نرسید تا اینکه فاجعه قتل حجت الاسلام (شمس آبادی) پیش آمد. حجت الاسلام موسوی بیدآبادی همچنین گفت: در جلسه هفته گذشته هیئت علمی اصفهان اعلام شد قاتلان فرزندم همان قاتلان مرحوم حجت الاسلام شمس آبادی و یا به قولی گروه هدفیها هستند.» خبرنگار کیهان نیز گزارشی از پیگیری قتل فرزند حجت الاسلام موسوی در تاریخ ۷۹/۲/۹ درج نموده است.
۶ - ترور ناموفق نعمت الله جوانمردی وی از مخالفان باند مهدی هاشمی بود و دستور قتل او به سرعت صادر می شود. اسماعیل مشهدی از افراد تیم ترور در این خصوص می نویسد: "چند روز بعد عبدالله جوانمردی گفت: نمی خواهد «زمانی» را بکشید بروید حاج نعمت الله جوانمردی را بزنید و بکشید و یک عدد چاقو به ما داد و ما هم رفتیم حاج نعمت الله جوانمردی را با چاقو بزنیم…"
محمدعلی حمزه زاده هم از دیگر شرکت کنندگان این ترور و عضو باند مهدی هاشمی چنین می نویسد: …« ما جوانمردی را چندین بار تعقیب کرده تا اینکه یک روز نزدیک غروب از باغی خارج شد و من به اتفاق مشهدی به او حمله ور شدیم و چندین ضربه به آن زدیم تا اینکه یک بچه از منزل خارج شد ما هم فرار کردیم و من به منزل رفتم و فردای آن روز صبح به اتفاق مشهدی به تهران گریخته و پس از سه روز به اصفهان مراجعت نمودیم»
۷ - طرحهای دیگر مانده در ذهن مهدی هاشمی که عملی نشد. وی در اعترافاتش می گوید: "«در یک سری قتل هایی هم که صورت نگرفته و در ذهنمان بوده توی قهدریجان ما راجع به دو سه نفر از همان کسانی که مخالفان قدیم و جدیدمان بودند یکی حسین هادیان بود که رویش تصمیم داشتیم… یکی همان جمالی بود… یکی دو نفر دیگه هم هستند که مال قهدریجان نیستند… ترور انجام نگرفت"
۸ - تهدید و ارعاب شیخ ابراهیم توسلی زمانی که در حسینیه اعظم نجف آباد برای سخنرانی می رفت تهدید شده بود که نباید در باب کتاب «شهید جاوید» سخنی بگوید که در غیر این صورت کشته خواهد شد. او نیز که به تهدیدها توجهی نکرده بود اتومبیل و منزلش را به آتش کشیدند و او را خانه نشین کردند.
۹ - قتل شیخ قنبرعلی صفرزاده
حجت الاسلام شیخ قنبرعلی صفرزاده از متصدیان توزیع شهریه طلاب، از جمله از سوی آیت الله شمس آبادی بود. وی فعالیت های پنهانی انقلابی داشت و در منطقه قهدریجان برای مقابله با افکار و تحریکات مهدی هاشمی پیشگام شده و با فراهم نمودن زمینه تردد آیت الله شمس آبادی و مبلغین مورد تأییدشان به منطقه موانعی را جهت، پیشبرد اهداف باند مهدی هاشمی ایجاد کرده بود. در یکی از اسناد ساواک فعالیت او چنین آمده است : تاریخ گزارش 26 مرداد 1351 موضوع: ارسال وجوه شرعیه جهت خمینی
«روز شنبه 14 مرداد 1351در حجره شیخ قنبرعلی صفرزاده حاج آقا فخرطاهری اهل قهدریجان، عنایت الله طاهری برادرزاده نامبرده شیخ نصرالله صالحی و سیدمحمد عقیلی اجتماع کوچکی تشکیل و در این جلسه تصمیم گرفته می شود نامه ای به همراه وجوه شرعیه توسط عنایت الله طاهری به قم فرستاده شود که از طریق قم و به وسیله سیدحسین سبحانی نامه و پول برای خمینی فرستاده شود»
مهدی هاشمی در مورد چگونگی صدور حکم قتل صفرزاده میگوید: «عباسعلی رحیمی و حسین مرادی دو سه مرتبه به من مراجعه کردند و قضایای شیخ را تعریف کردند… آنان نیز شدیداً عصبانی بودند و من گفتم او را تمام کنید، یعنی نابودش کنید و آنها نیز پس از مدتی تعقیب و مراقبت او را از بین بردند.» در مورد چگونگی ربودن شیخ قنبرعلی صفرزاده هم حسین مرادی در اعترافاتش به تاریخ ۵۴/۱۲/۱۶، چنین تصویر می کند: «یک روز ساعت ۵ بعد از ظهر شیخ قنبرعلی را سوار پیکان و وانت چهار چرخ که خودم راننده آن بودم کردم. عباسعلی رحیمی هم بود با این عنوان که او را به قهدریجان برسانیم. در راه به قنبرعلی گفتم که می خواهیم برویم به نجف آباد و یک تعداد رنگ بیاوریم. شیخ قنبرعلی گفت باشد. بعد به نجف آباد رفتیم به مغازه رنگی سرزده و برگشتیم رو به قهدریجان. از جاده کانال که پیچیدیم پشت قهدریجان هوا دیگر تاریک شده بود ماشین را نگه داشتیم و با عباسعلی رحیمی به کمک یکدیگر باطنابی که جلوی ماشین بود انداختیم به گردن شیخ قنبرعلی و کشیدیم تا خفه شد. بعداً او را بردیم و در چاه انداختیم.»
۱۰ - قتل آیت الله شمس آبادی
آخرین مهره از قتل های زنجیره ای باند مهدی هاشمی قبل از انقلاب اسلامی، به شهادت رساندن آیت الله شمس آبادی بود. آیت الله سیدابوالحسن شمس آبادی فرزند ابراهیم، در سال ۱۳۲۶ ه.ق در اصفهان به دنیاآمد. جد اعلای او، مرحوم سیدمحمد لاریجانی بود. سیدابوالحسن شمس آبادی، تا ۲۵ سالگی مشغول تحصیل علوم دینی بود. او در این سن، اصفهان را به قصد نجف اشرف ترک کرد و به مدت ۱۰ سال از محضر درس آیت الله [ابوالحسن] اصفهانی بهره برد و همچنین مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله سیدعبدالهادی شیرازی و مرحوم آیت الله سیدجمال الدین گلپایگانی کسب فیض نمود و پس از ۱۲ سال تحصیل در نجف اشرف، به ایران بازگشت و در اصفهان به تدریس پرداخته و اقامه نماز جماعت را برعهده داشت. در فعالیت هایی از قبیل کمک به ایتام و مستمندان، شرکت، و در تأسیس مؤسسات خیریه، مانند انجمن مددکاری امام زمان(عج) بنای مسجد در روستاهای دور افتاده و نقاطی که مرکز تبلیغی بهاییت بود، مشارکت می نمود. ایشان همچنین در دایر کردن آموزشگاه نابینایان (به منظور مبارزه با فعالیت ها و آموزشگاه مسیحیان) نقش داشت و در هماهنگی با انجمن ضدبهائیت در اصفهان و شهرهای اطراف فعالیت هایی می نمود.وی زندگی نسبتاً ساده ای داشت و در منزلی محقر ساکن بود.
نظرات