استراتژی پیرامونی اسرائیل


استراتژی پیرامونی اسرائیل

کتاب استراتژی پیرامونی اسرائیل در اصل نوعی بازبینی و بازخوانی اسرار تکاپوی اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل در بسیاری از کشورهای حوزه‌ی مدیترانه، منطقه‌ی خاورمیانه و قاره‌ی آسیا و آفریقاست.

سرزمین فلسطین به عنوان عمق استراتژیک جهان اسلام بیش از 65 سال است که توسط صهیونیستها اشغال شده و تاریخ غنی آن در راستای سیاست های سلطه گرانه غرب و صهیونیسم وبا استفاده از ابزارهای متعدد از جمله رسانه بارها مورد تحریف قرار گرفته است .

 با توجه به اهمیت جایگاه فلسطین در حوزه تولید و نشر کتاب، خبرگزاری قدس (قدسنا) جهت آشنایی بیشتر و درک درست تر مخاطبان از فلسطین، تاریخچه اشغال آن و تحولات سرزمینهای اشغالی و شناخت دشمن صهیونیستی به معرفی آثار تولید شده در این زمینه می پردازد.

این کتاب ، دستاورد کوششی مستمر در بازبینی و بازخوانی اسرار تکاپوی اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل در بسیاری از کشورهای حوزه مدیترانه، منطقه خاورمیانه و به بیانی درست ‌تر و جامع‌ تر، قاره آسیا و آفریقاست.

مباحث مختلف این کتاب، مستند به ده‌ها منبع یهودی ـ اسرائیلی و غربی است؛ به گونه‌ای که گزارش‌ها، اطلاعات و اعترافات سرجاسوسان صهیونیست و کهنه‌کاران عرصه‌های اطلاعاتی و سیاسی غرب با محتوای آن پیوند خورده است. مع‌الوصف، اعتبار و ارزش داده‌ها متکی به اسناد و مدارک طبقه‌ بندی شده سازمان اطلاعات و امنیت کشور در دوران سلطنت پهلوی، با نام مخفف و مشهور ساواک است، که اساساً این اثر، حول محور آنها نگارش یافته است. اسنادی که با بیش از سی یا چهل سال قدمت، برای اولین بار از پس پرده تاریخ بیرون آمده‌اند تا درباره یکی از مسائل بسیار مهم منطقه خاورمیانه و بلکه جهان، با نسل امروز، بی ‌پرده و صریح سخن بگویند.

--------

رهبران و تئوریسین‏ هاى صهیونیست، از دهه‏ هاى اول قرن نوزده تا پایان نیمه اول قرن بیستم (تا سال 1948م/ 1327ش) یعنى قبل از اعلام تأسیس اسرائیل در سرزمین فلسطین، استراتژى اسکان را راهبرد نهایى صهیونیسم و یهود قلمداد و در سایه آن حرکت مى ‏کردند.اساس ادعاها و شعارهاى صهیونیستى در آن دوران، این بود که هیچ کجاى جهان براى یهود امن نیست و یهودى‏ ها در همه نقاط دنیا تحت آزار و اذیت قرار دارند. بر مبناى این فرضیه، اسکان یهودى ‏ها در سرزمینى واحد و استقرار دولت یهودى در آن، تنها راه نجات یهود و حل مسأله آنتى ‏سمیتیسم یا یهودآزارى و یهودستیزى در جهان بود. براى اثبات این فرضیه، اقداماتى مشکوک و رمزآلود، در عرصه جهانى، حتى علیه یهود انجام گرفت. اما استراتژى اسکان تحقق نیافت؛ زیرا افکار عمومى همراهى چندانى نشان نداد و عامه یهود نیز به دلیل موقعیت مطلوب و مناسب در بسیارى از نقاط جهان، از جمله اروپا و آمریکا، تمایل و رغبت کافى و لازم به سمت این استراتژى نداشت.

در آن برهه تاریخى، تاکتیک و شگرد استراتژیست‏ هاى صهیونى بر این فرضیه استواربود که با دمیدن بر تنور یهودستیزى، آن را روشن و شعله‏ ور نگه دارند. جنگ جهانى دوم وسیله بسیار مطلوب و مؤثرى براى این مقصود بود. در این جنگ، زمینه و شرایط مورد نظر فراهم شد. افسانه کشتار شش میلیون یهودى یا هولوکاست ، به عنوان یک واقعیت در اذهان عموم جا داده شد. وجدان عمومى در جهان غرب بر آرامگاه بى ‏جَسدِ منتسب به یهود مویه کرد و لزوم اسکان بازماندگان(!) در یک سرزمین را پذیرفت و با مسأله آنها همراهى وهمدردى کرد. بسیارى از عوام یهود این افسانه را باور کردند و چاره را در گریز و رفتن به سرزمین موعود صهیونیسم دیدند.

به این ترتیب در ماه مه سال 1948م/ اردیبهشت 1327ش، استراتژى ایجاد و استقراردولت یهود در فلسطین تحقق یافت و اسرائیل به بهاى کشتار و آوارگى بیش از یک میلیون فلسطینى و انهدام بیش از پانصد شهر و آبادى صاحبان و ساکنان آن، در سرزمین فلسطین، اعلام موجودیت کرد.

استراتژیست‏هاى صهیونى و پایه‏ گذاران اسرائیل، فرضیه آنتى سمیتیسم را حربه ‏اى کارا و مؤثر یافتند. آنها بلافاصله اعلام کردند که در محاصره دریاى اعراب و مسلمانان قرار گرفته‏ اند و موجودیت آنها در معرض تهدید و خطر است.

تأمین امنیت جامعه یهودى در فلسطین، توجیه و پوشش مناسب براى شعار دفاع از امنیت بود. افسانه هولوکاست هنوز در اذهان زنده بود و آنها هر تجاوز و تهاجمى به سرزمین‏ ها و کشورهاى اطراف را به بهانه دفاع از امنیت خود و عدم وقوع هولوکاست دیگر، مجاز مى ‏شمردند و حتى جامعه جهانى را نیز توجیه و با خود همراه مى‏ ساختند.

به گفته یک نویسنده جهان عرب: استراتژى اسرائیل در آغاز تنها یک سلسله آرزوهاى نهفته در نفوس یهود بود که از حالات درونى و شرایط زندگى آنها [... ]حکایت مى‏ کرد؛ اما به آرامى مبدل به یک عقیده شد و سپس صورت استراتژى و تاکتیک را به خود گرفت. سؤالى که در این راستا مطرح مى‏ شود این است که آیا استراتژى اسرائیل به همان صورتى که در کنفرانس بال  بود، باقى مانده و یا آنکه به منظور انطباق با شرایط جدید، تغییر و تحولاتى درآن صورت پذیرفته است؟ در پاسخ باید گفت که استراتژى اسرائیل هیچگونه تغییر نپذیرفته و کماکان در پى ایجاد دولت اسرائیل در سرزمین تاریخى مورد ادعاى رهبران آن، از نیل تا فرات و سپس سیادت کامل بر تمام جهان است. اهداف این استراتژى در توسعه‏ طلبى، تسلط و سیطره، گسترش نفوذ و تحقق آمال اسرائیلى‏ ها خلاصه مى ‏شود. رهبران صهیونیست در مسیر پیشبرد این استراتژى، همواره چند اصل را مد نظر داشته ودر دستور کار خود قرار داده اند:

1ـ اصل غافلگیرى

2ـ اصل انتقال جنگ به داخل سرزمین دشمن

3ـ اصل ابتکار عمل.

به نوشته دکتر غازى اسماعیل ربابعه استاد بخش علوم سیاسى دانشگاه اردن، اصل غافلگیرى در بیشتر جنگ‏ ها، سهم عمده‏اى در استراتژى اسرائیل داشته و در همه درگیرى ‏ها از این اصل استفاده شده است. اسرائیل با شروع هر جنگ، آن را به داخل خاک دشمن منتقل کرده است. دلیل اصلى این اقدام، عدم وجود عمق کافى در سرزمین [فلسطین] اسرائیل است. شعار اسرائیل در اصلِ ابتکار عمل این است که اولین ضربه را تو وارد کن تا کمترین خسارت متوجه تو شود.

بر اساس تئورى صهیونیستى، امنیت دولت و جامعه اسرائیلى در فلسطین، ایجاب مى ‏کند و اجازه مى ‏دهد که اسرائیلى ‏ها به هر اقدام بازدارنده ولو در سرزمین دشمن، دست بزنند. این امنیت، داشتن هر گونه سلاح و تجهیزات جنگى را، حتى اگر غیرمتعارف باشد براى جامعه اسرائیلى مجاز مى ‏شمرد. از سوى دیگر، برعکس، به خاطر امنیت جامعه اسرائیلى، کشورهاى پیرامونى به داشتن تجهیزات و امکانات پیشرفته که موجب افزایش قدرت آنها شود، مجاز نیستند. این فرضیه، بر قوم‏ گرایى، توسعه ‏طلبى و برترى‏ جویى، یعنى، عصاره تعالیم و آموزه ‏هاى صهیونى استوار است که رهبران و سران اولیه اسرائیل از آن به عنوان، دکترین حاشیه ‏اى، یا استراتژى پیرامونى یاد کرده ‏اند. یعنى مجاز بودن هرگونه دست‏ اندازى نظامى، سیاسى و اطلاعاتى در داخل کشورها و سرزمین‏ هاى همجوار فلسطین از سوى جامعه اسرائیلى، براى دفاع و حراست از موجودیت آن. صهیونیست‏ ها به اقتضاى منافع خود، قلمرو کشورهاى پیرامونى را به گونه‏ اى تعریف کرده ‏اند که ممکن است، نه یک یا چند کشور، بلکه یک قاره را نیز در برگیرد. 


کتاب استراتژی پیرامونی اسرائیل ،موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، صفحات 16 تا 18