تظلم خواهی یک کارمند ایرانی از اجحاف کارفرمای آمریکایی


تظلم خواهی یک کارمند ایرانی از اجحاف کارفرمای آمریکایی
دراین سند تنها با یک نمونه از روابط یک‌ کارفرمای آمریکایی بایک ایرانی آشنامیشویم که اجـحاف کارفرما، طرف ایرانی را خانه‌نشین می‌کند. این رفتار آمریکایی ها مربوط به قبل از لایحه کاپیتولاسیون است . بعد از سال 1343 اوضاع به مراتب بدترازاین شده است. جالب آنکه نامه تظلم خواهی را به ریاست وقت ساواک یعنی سرلشکر حسن پاکروان نوشته که از ابتدا مشخص بود به جایی نمی رسد. زیرا ساواک خودش در اینگونه رفتارهای ظالمانه و سوء استفاده از موقعیت ید طولایی داشت. در آخر کارهم سرانجام نامه بایگانی شده است.

متن سند به شرح ذیل است:

ریـاست مـحترم سازمان‌ امنیت‌ کشور‌

محترما با نهایت ادب به‌ عرض‌ مبارک‌ می‌رساند:اینجانب محمد علی منصوری مدت شش سال قبل در اداره مهندسی خلیج وابسته به ارتش ایالات متحده آمریکا در ابتدا‌ به‌ سـمت‌ مـوتورپول و در اواخـر کار، شغلم انباردار ترانسپورت تـیشه‌ بـود‌. روزی بـه دستور رئیس مربوطه مستر والیت valit یک جعبه سیمان به وزن 420 پون‌[پوند را]که عبارت ازدویست‌ وده‌ کیلو‌ می‌باشد،بلند کردم و داخل ماشین گـذاشتم. قـبل از بـلند کردن‌ چند مرتبه از ایشان خواهش نمودم چون ایـن صـندوق سنگین است و به تنهایی نمی‌توانم آن را بلند کنم‌ و داخل‌ ماشین‌ بگذارم،دستور بفرمایید یک کارگر دیگر هم به اینجانب کـمک کـند‌ تـا‌ دونفری داخل ماشین بگذاریم.قبول نکردند و گفت باید حتما ایـن صندوق را به تنهایی بلند کنی‌ یا‌ برو‌ استعفا بنویس که در نتیجه بلند کردن به تنهایی سه ستون از‌ فـقراتم‌ شـکست‌ و بـه مریضخانه اداره مراجعه نمودم. خانم مستر میرلز اظهار داشت:خرج این مـریضخانه گـران‌ است‌ برو‌ مریضخانه ایرانی. ناچارا فوری به بیمارستان سینا مراجعه نمودم.مدت 4 ماه بستری بودم کـه‌ نـامه‌ اخـراجی مرا به خانواده‌ام داده بودند. چون چهارماه میان گچ بودم و در بیمارستان‌ سینا‌ نـتوانستند‌ مـعالجه‌ام نـمایند،شخصا آمدم بیرون رفتم شکسته‌بندی پسر استاد فتح اله کرمانشاهی واقع در‌ سرچشمه‌ و پامنار رفتم 1400 تـومان از بـنده گـرفت تا اندازه‌[ای‌]مرا معالجه نمود.

بعد از‌ معالجه‌ نامه‌[ای‌]‌ به رئیس اداره کرنل کامران دادم به کارم رسـیدگی نـنمود و به من دستور دادند تمام‌ مدارک‌ و عکس‌برداریها و مخارجی که در راه بهبودی خودت داری وکرده‌[ای‌]بیاورایـنجامـا آنـها‌ را می‌فرستیم‌ واشنگتن اگر درآنجا موافقت نمودند ما مخارجی را که متحمل شده‌[ای‌] می‌پردازیم.چون مـستر‌ والیـت‌ یک‌ نفر خارجی بود تمام مدارک مربوطه را از بین بردند. پس از‌ 6 ماه‌ دوندگی برای امـروز و فـردا و مـجبور شدم رضایت‌نامه از آنها گرفته به وزارت کار شکایت کردم وزارت‌ کار‌ مرا فرستادند پزشک ‌قانونی،پزشک‌قانونی مـرا فـرستاد نزد متخصص شکسته‌بندی تیمسارعلوی ایشان‌ عرایض‌ فدوی را گواهی فرمودند و وزارت کار پرونـده‌ را‌ فـرستاد‌ اداره خـلیج نزددکتر شیمی که از‌ طرف‌ ایران قاضی آنجاست در جواب ایشان گفتند چون شما رفته‌ [ای‌] از دسـت ایـن اداره به‌ دولت ایران شکایت کرده‌[ای‌]نباید یک‌ قران‌ به شما‌ خسارت‌ بدهند‌ و نه شـما را بـه سرکار بیاورند‌.مجددا‌ شکایتی به آقای مهندس خسروانی وزیر کار نوشتم و جریان را به عرض‌ ایشان‌ رسـاندم پرونـده جان‌نثار را به شعبه‌ 7 دادگاه شهرستان فرستادند.

به‌ وسیله‌ ژاندارمری سه‌راه ضرابخانه بـه اداره‌ خلیج‌ مراجعه نمودم.دکتر شیمی با فـحاشی و نـامربوط گـفتن به بنده و ژاندارمی که همراهم‌ بود‌ مـا را از اداره بـیرون‌ کرد‌ و گفت‌ این اداره جزو‌ ارتش‌ است به دادگاه مربوط‌ نیست‌. دادگاه پرونده فـدوی را بـه اجرائیه ارتش فرستاد. اجرائیه ارتـش بـه دکتر شـیمی ابـلاغ‌ کـرد‌ و گفت که این اداره جزو ارتش‌ نـیست‌،رئیـس اجرائیه‌ ارتش‌ از‌ وزارت جنگ آمریکا سؤال‌ کرد که این اداره جزو چه اداره‌[ای‌]می‌باشد وزارت جـنگ آمـریکا جواب داده بود:مستشاری است‌؛ولی‌ جـزو وزارت جنگ آمریکاست و اجرائیه ارتـش‌ مـجددا‌ به‌ دکتر‌ شیمی‌ دستور داد بـه‌ کـارم‌ رسیدگی نماید.دکتر شیمی که یک نفر ایرانی است اظهار داشته بود ایـن اداره بـه هیچ‌وجه‌ تحت‌ اختیار‌ قوانین ایـران نـمی‌باشد.اجـرائیه ارتش نامه فـدوی‌ را‌ بـه‌ وزارت‌ کار‌ فرستاد‌.

وزارت کـار بـه وزارت امور خارجه مراجعه نمود.وزارت امور خارجه ابلاغ نمود به دکتر شیمی که به کـارم رسـیدگی نماید.بنده فقیر و بی‌سواد بودم اداره خـلیج‌ وکـیل گرفته بـودند.پرونـده فـدوی در وزارت امور خارجه است کـه آنها وکیل گرفته‌اند و من که فعلا از هستی ساقط شده‌ام و دارای 4 نفر عائله هستم حاضرم بیایید مـحل سـکونت بنده‌ را‌ بازدید فرمایید ببینید به چـه وضـع رقـت‌آوری زنـدگی مـی‌نمایم. در اول جوانی بودم کـاری و فـعال و در اداره مربوطه و به گواهی یک نفر کلیمی به اسم سادگا که الساعه در‌ قسمت‌ ترانسپورت تیشه‌کار می‌کند و مـرا[از]زیر جـعبه درآورد،بـیچاره و از کار افتاده‌ام به آن ریاست محترم متوسل شـده اسـتدعا دارم تـرحما اولا بـرای کـمک بـه‌ وضع‌ زندگی خود و عائله‌ام در آن‌ سازمان‌ شغلی به جان نثار ارجاع فرمایند که سربار جامعه نشوم و در ثانی مسببین بدبختی فدوی را در هرمقام که هستند تحت محاکمه‌[گیرید]و نگذارید حـق‌ قانونی‌ جان‌نثار پایمال شود و مدت‌ 20‌ ماه بیکار و از هستی و بدن ساقطم نمایند.

در خاتمه امیدوارم این عریضه استغاثه‌آمیز وجدان پاک آن ریاست محترم را به دفاع از این عائله مظلوم و در حال انهدام برانگیزد.اقدامات‌ عاجلی‌ بـرای رفـع این ستم مبذول و با استدعایم که از هرلحاظ مستحق استفاده از آن می‌باشم موافقت شود.

با تقدیم احترام محمد علی منصوری آدرس تهران خیابان دولت چهارراه دلبخواه دکان‌ آهنگری‌ آقای فرهادی‌ برسد به دسـت اخـویم توفیق منصوری بخش بایگانی از لحاظ موضوعی بررسی شد از نظر انفرادی جهت‌ هرگونه اقدام مقتضی به اداره دوم ارائه شود. 14/9/41 بایگانی‌ شود‌-مقدم‌ 18/9 خواهشمند است دستور فـرمایید کـلیه اوراق پرونده 1873 الف پرونده 105215 منتقل و فیش مـربوطه بـاطل شود ‌‌23‌/11/47