مردم سالارى دینى در نگاه حاج آقا نورالله اصفهانى
1057 بازدید
چکیده
اندیشه مردم سالارى دینى ولو در اواخر قرن بیستم توسط امام خمینى (ره) صریحاً طرح شد و توسط شاگرد ایشان آیت الله خامنهاى تبیین شد؛ اما این اندیشه یک دفعه ایجاد نشد بلکه ریشههاى آن را مىتوان در اندیشه سیاسى علما خصوصاً از زمان مشروطه دنبال کرد؛ که یکى از کسانى که در این خصوص گام برداشته حاج آقا نورالله مىباشد. این مقاله سعى دارد تا بررسى اندیشه سیاسى حاج آقا نورالله تا پرده از این مسئله بردارد. براى این منظور ابتدا دموکراسى به صورت عام تعریف شده و سپس رابطه اسلام و دموکراسى،سپس معناومفهوم مردم سالارى دینى،موارد افتراق مردم سالارى دینى با دموکراسى غربى از منظر حاج آقا نورالله مورد بررسى قرار گرفته است در بخش بعدى مقاله بعضى از نکات کلیدى دموکراسى همانند آزادى و مساوات و همچنین منشاء مردم سالارى دینى و تلفیق دین و سیاست و به صورت نظرى و عملى از منظر ایشان بررسى شده است.
یکى از اندیشمندان معاصر که به مسئله حکومت و نقش مردم در آن، از دیدگاه دینى پرداخته است، حاج آقا نور الله اصفهانى مىباشد. در خصوص زندگى و نقش او در مبارزه با استعمار و استبداد نوشته هاى متعددى در دسترس علاقهمندان مىباشد؛ همچنین نوشتههاى زیادى درباره اندیشههاى سیاسى او درباره مشروطه نوشته شده است اما درباب اندیشههاى سیاسى اجتماعى او در خصوص نقش مردم در حکومت مشروطه کمتر نوشتهاى دیده شده است. این نوشتار درصدد آن است تا اصول و مبانى مردم سالارى دینى در اندیشه سیاسى حاج آقا نورالله اصفهانى را مورد بررسى قرار دهد و در این کار از رساله مقیم و مسافر بیشترین استفاده شده است.
لازم است قبلاًًً تذکر داده شود که، ایشان هیچ جا از کلمه مردم سالارى دینى یا مردم سالارى یا حتى دموکراسى استفاده نکرده است؛ بلکه به تناسب مطالبى که نقل کردهاند، و با توجه به معنا و مفهوم این کلمه، این مفهوم از کلمات ایشان استخراج شده است. در بسیارى از جاها که ایشان از کلمه مشروطه استفاده کرده بودند در تفسیر مردم سالارى از منظر ایشان از آن بهره گرفته شده است؛ لذا در اینجا مراد از مردم سالارى معناى آن،که همان مردم و نقش آنها در حکومت باشد قصد ماست.
قبل پرداختن به اصل بحث خوب است تا نگاهى اجمالى به مفاهیم کلى دموکراسى غربى و مردم سالارى دینى افکنده شود.
مفهوم دموکراسى
"دموکراسى" واژهاى یونانى است که در قرن شانزدهم از طریق واژه فرانسوى "دموکراتى" وارد زبان انگلیسى شد. در زبان یونانى، دموس، ) Demos)یعنى مردم و کراتئین، ) Kratein)یعنى حکومت کردن.1 اساس دموکراسى بر آزادى افکار و عقاید و سرچشمه گرفتن حکومت و اقتدار از مردم، استوار است.
اما حکومت دموکراسى چه نوع حکومتى است؟
فرهنگ دهخدا دموکراسى2. را به لحاظ لغوى به حکومت عامه معنى مىکند و در تعریف حکومت عامه مىگوید: حکومت عامه حکومتى است که در آن حاکمیت در دست مردم است و کارها در آن به وسیلهء نمایندگانى که عموم مردم انتخاب مىکنند، انجام مىشود.3
سید مصطفى حسینى دشتى حکومت دموکراسى را "حکومت مردمى، حکومتى که در آن حاکمیت در دست مردم است وطبق نظر وخواست مردم اداره مىشود وآراء مردم در آن دخیل است؛ مىداند4
حکومت دموکراسى بنا به رأى آبراهام لینکن عبارت است از: "حکومت مردم بر مردم و به رأى مردم".5 ، بنابراین به همین فکر کلى دلالت دارد: دموکراسى نظامى است که در آن مردم به خود حکومت مىکنند.6 دیوید بیتهام و بویل معتقدند: "دموکراسى مفهومى مطلق نیست. کشورى را مىتوان "دموکراتیک" نامید که حکومت آن از طریق رقابت در انتخابات به مسند قدرت رسیده و مسؤل پاسخگویى به مردم باشد و تمامى افراد بزرگسال آن کشور از حق مساوى انتخاب کردن و نامزد شدن برخوردار باشند و در آن، قانون متضمن حفظ حقوق مدنى و سیاسى باشد".7
ساموئل هانتینگتون در کتاب موج سوم دموکراسى، معتقد است که: انتخابات علنى، آزاد و عادلانه جوهر دموکراسى است که کاملاً ضرورى است و گریزى از رعایت آن نمىباشد ولى در عین حال مىنویسد که: "حکومتهایى که بر پایه انتخاب آزاد برسر کار مىآیند، ممکن است، ناتوان، فاسد، کوتهبین و غیر مسؤل باشند، از منافع خاصى حمایت کنند و یا در اجراى سیاستهایى که به خواست و به سود عامه باشد درمانند. و این خصوصیات ممکن است مردم را نسبت به حکومت بىعلاقه کند؛ اما نمىتوان چنین حکومتهایى را غیر دموکراتیک خواند."8 اما نظامهایى که به مخالفان اجازه شرکت در انتخابات را نمىدهد یا مخالفان را در فشار مىگذارد و از فعالیتهاى آنان جلوگیرى و انتشارات آنان را سانسور مىکنند و یا از پخش آنها جلوگیرى مىکند و یا در راىها و شمارش آراءا تقلب روا مىدارند، دموکراتیک نیستند.9 فرهنگ علوم سیاسى، نیز "دموکراسى" را چنین تعریف مىکند: "دموکراسى [یا ] مردمسالارى از انواع حکومت است و وجه مشخصه آن اعلام رسمى اصل تبعیت اقلیت از اکثریت و به رسمیتشناختن آزادى و حقوق مساوى افراد جامعه است. رژیم حکومتى که در آن قدرت ناشى از ملت است"10
تا به اینجا چنین به نظر مىآید که حکومت دموکراسى یعنى حکومت اکثریت ولى آیا دموکراسى حکومت اکثریت است که در این خصوص بیتهام و بویل مىگویند: "عموما این تصور غلط بین مردم وجود دارد که دموکراسى را با حکومت اکثریت برابر مىدانند. اگر "دموکراسى" را - به معناى دقیق کلمه - حکومت مردم بدانیم، باید معنایش حکومت کل مردم باشد، نه حکومت بخشى از مردم بر بخش دیگر، به عبارت دیگر، مىتوان گفت ویژگى مهم دموکراسى حق تصمیمگیرىاى است که همه به تساوى از آن برخوردارند، در حالى که تصمیمگیرى اکثریت تنها تمهیدى آییننامهاى براى حل و فصل اختلافات در زمانى است که دیگر روشها )مثل مذاکره، تجدیدنظر و مصالحه( به نتیجه نرسیدهاند. بىشک، گردن نهادن به تصمیم اکثریت، دموکراتیکتر از این است که به اقلیت امکان داده شود در مورد خواستههاى اکثریت حکم کنند، یا مانع تحقق آن شوند. اما حکومت اکثریت از این که باعث ناتوانى اقلیت مىشود و هیچ حقى براى مشارکت در تصمیمگیرى براى آنها قایل نمىگردد، باید به عنوان تمهیدى ابتدایى و فورى براى تصمیمگیرى قلمداد شود، نه حد اعلاى آنچه دموکراسى مىطلبد." 11
بنابراین، شفافترین پاسخى که مىتوان براى پرسش از ماهیت دموکراسى به دست داد "حکومت همه" است و چون این موضوع در عمل، محال است، باید در مقام اجرا، به راى اکثریت تن داد، هرچند این "اکثریت" عبارت باشد از نصف به علاوه یک، در مقابل نصف منهاى یک که "اقلیت" نام دارد. .12
ارتباط لیبرالیسم با دموکراسى
امروزه با توجه به شکل غالب دموکراسى در غرب، معمولاً دموکراسى را معادل لیبرالیسم مىپندارند، بنابراین در اینجا لازم است ارتباط لیبرالیسم و دموکراسى مورد بررسى قرار گیرد.
نسبت لیبرالیسم به دموکراسى نسبت عام و خاص منوجه است. یعنى بعضى از جوامع لیبرال هستند ولى دموکراتیک نمىباشند. مثل حکومت پهلوى سابق. در مقابل، در بعضى از جوامع دموکراسى حاکم است. ولى لیبرالیسم حاکم نیست مثل جمهورى اسلامى ایران چرا که در معنا و مفهوم هر کدام معنایى خاص داشته و لازم و ملزوم همدیگر نیستند زیرا لیبرالیسم به دنبال آزادى به معناى اباحىگرى و فقدان قید و بند در انجام خواستهها و انتخابهاى فردى است.
در حالى که دموکراسى به معناى چگونگى انتخاب حکومتها و مشارکت مردم در این انتخاب، مىباشد. لیبرالها، آزادى را فقدان قید و بندهاى زیانآور و غیر ضرورى تعریف مىکنند که به مداخلهًْ عمدى انسانها در انجام خواستههاى دیگران برمىگردد.13 با این فرض که اگر مداخلهًْ عمدى انسانها نبود افراد به گونهاى دیگر عمل مىکردند و انسان آزاد در اندیشهًْ لییبرالها کسى است که اگر میل به انجام کارى داشته باشد و قدرت و ذکاوت انجام آن را داشته باشد، با مانع و .... مواجه نشود.14 بر همین اساس است که ما مىبینیم تقریباً تمامى روشنفکرانى که در مشروطه اول و دوم براى آزادى سینه چاک مىکردند و حتى حاضر بودند براى تحقق مشروطه )دموکراسى و آزادى( دست به هر جنایت و ترورى بزنند.15 به محض برقرارى دیکتاتورى رضاخان با کمال مسرت و خوشوقتى با او همکارى کردند.16 بطورى که تقى زاده در مورد "رضا شاه" مىگوید: ". . . رهبرى و ارشاد او بسیارى از آرمانهاى مّلیون دورهًْ مجلس را تحقق بخشید"17 یا در مورد "محمد رضا" مىگوید ". . . همان آرزوهایى را که وطن پرستان مشروطیت خواه ایرانى در سینهًْ خود براى ترقى و رفاه ایران مىپرورانیدند از قوّه به فعل مىآورد و ما مىتوانیم با امیدوارى و اطمینان خاطر از این دنیا برویم"18 یا مخبر السطنه وزیر و والى مکرّر عصر مشروطه در باره نیمه اول دیکتاتورى 20 ساله، رضا خانى مى گوید : "گلهاى آرزوهاى سى ساله [ى مشروطه ]در بستان کشور رخ بر نمود"19
بنابراین این امکان وجود دارد که یک حکومت اقتدارگرا بر اساس اصول لیبرالى عمل کند. پس در نظر لیبرالها دموکراسى وسیلهاى است براى رسیدن به آزادى هاى فردى. رافائل دموکراسى در غرب را تضمین حداکثر آزادى براى شهروندان تعریف مىکند.20
در اندیشهًْ لیبرال دموکراتها، دموکراسى در واقع مکتب "خودت انجام بده" و "خودت نیز متأسف باش" تفسیر مىشود و این به دلیل تأکید خاص بر آزادى فردى است.21
دموکراسى لیبرال تأکیدى خاص بر حفاظت از آزادىهاى مدنى و سیاسى فردى از طریق محدود کردن قدرت حکومت دارد. البته این نکته اساسى به ذهن مىرسد که اگر دولت نمایندهًْ مردم است و اختیاراتش نیز محدود باشد، آیا این امر به معناى محدود کردن اختیارات مردم نیست؟ اگر قرار باشد که دولت جمع جبرى نیروهاى مردمى باشد آیا محدودیت اختیارات و وظایف دولت نوعى نقض غرض محسوب نمىشود؟ ظاهراً این هم از سؤلهایى است که پاسخ روشنى ندارد. آنچه براى لیبرال دموکراسى اهمیت دارد، حفظ حقوق مدنى و سیاسى فردى است و نه حقوق اجتماعى و مردمى. آنچه در این مکتب ارزش خاص دارد آزادىهاى فردى است و نه خواستهاى اکثریت.22
در این صورت، به نظر نمىرسد که استفاده از واژهًْ دموکراسى با همان معناى متداول و مورد اتفاق، یعنى حکومت به وسیلهًْ مردم، استفاده صحیح و موجهى باشد به عبارت دیگر، آزادى به معناى لیبرالیستى آن و دموکراسى به همان معناى مورد اجماع قابل جمع نیست.23
اسلام و دموکراسى
اندیشهًْ دموکراسى مترقىترین اندیشهًْ سیاسى براى حکومتى ایدهآل تا اوائل قرن بیستم محسوب مىشد، اما از قرن بیستم تا به امروز کاستىها و نواقص خود را به مرور نشان داده و هر روز که مىگذرد نواقص آن آشکارتر مىگردد.
با این حال بشر با وجود تمام نواقص دموکراسى، باز دست از آن بر نمىدارد زیرا نظام سیاسى مترقىترى کشف نکرده است. البته نظریهپردازان و اندیشمندان نهایت سعى خود را در رفع و یا کم کردن این نواقص به کار مىگیرند. ولى باز تا وضع مطلوب فرسنگها فاصله دارند.
در قرن بیستم مدلى از دموکراسى بر جهانیان عرضه شد که بسیار مترقىتر از مدلهاى قبلى آن بود؛ به عبارتى دیگر اگر ما دموکراسى غربى را مدرن بدانیم، این مدل اخیر چه بسا، مدرنتر و بسیار مترقىتر )به اصطلاح پسامدرن( است یعنى تمام محاسن دموکراسى غربى را داراست. بدون آنکه مضراتش را داشته باشد. نظریهًْ مردم سالارى دینى یا دموکراسى دینى یا با مقدارى مسامحه مشروطه مشروعه یک نظریهًْ مترقى است که بعد از مشاهدهًْ نواقص دموکراسى غربى و با توجه به تعالیم بلند اسلام و تلاش علماى اسلام در بسط این تعالیم بلند شکل گرفته و در عمل هم خودش را نشان داده است.
هرچند امروزه امام خمینى را نظریهپرداز اصلى نظریه مردم سالارى دینى قلمداد مىکنند. اما باید دانست که قبل از ایشان، بودند علمایى که راه را براى ایشان هموار کردند و زمینههاى نظرى آن را فراهم نمودند؛ مىتوان ادعا کرد که امام خمینى دستاوردهاى گرانبهاى سایر علماء شیعه از عصر غیبت تا دوران معاصر را به عنوان بنیادهاى اساسى تکوین اندیشه و میراث پایدار معرفت سیاسى و استحکام شأنیت تاریخى نظریههاى خود پذیرفت.24 نتیجه پذیرش این دستاوردها همان بینش تاریخى پر قدرتى بود که امام خمینى را با میراث گذشته شیعیان در حوزهًْ اندیشه و جامعه پیوند مىزند.25 یکى از علمایى که در این عرصه قدم برداشت و بحثى که به مردم سالارى دینى ختم مىشد را پایهگذارى کرد، حاج آقا نورالله اصفهانى بود.
از نظر حاج آقا نورالله اسلام در رابطه بین دولت و زمامدار و ملت ضوابطى تعیین کرده است و براى هریک بر دیگرى حقوقى تعیین کرده است که در صورت رعایت آن هرگز چنین رابطه مسلط و زیر سلطه به وجود نمىآید. اساساً حکومت کردن و زمامدارى در اسلام یک تکلیف و وظیفهًْ الهى است که یک فرد در مقام حکومت و زمامدارى، گذشته از وظایفى که بر همهًْ مسلمین واجب است یک سلسله تکالیف سنگین دیگرى نیز بر اوست که باید انجام دهد. حکومت و زمامدارى در دست فرد یا افراد، وسیلهًْ فخر و بزرگى بر دیگران نیست. که از این مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتى را پایمال کند. هر فردى از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد.26
معنا و مفهوم مردم سالارى دینى از منظر حاج آقا نورالله
حاج آقا نورالله ابتدا با طرح این امر که در حکومت مشروطه آنچه اصل است قانون است، نه رأى اشخاص و قانون در کشور و ممالک اسلامى "کتاب الله و سنت پیغمبر است"، سعى کرده که، همه انسانها را در عدم حق حکم از روى هواى نفس مساوى بداد؛ او در این خصوص مىگوید: "در سلطنت مشروطه اگر حکم هر حاکمى مطابق با قانون اسلام باشد، مطاع است. و اگر از روى هواى نفس باشد، وجود غرضى بر خلاف قانون اسلام حکمى بنماید، به هیچوجه مطاع نخواهد بود"27
بنابراین از همین نکته مورد اصلى افتراق ایشان با تفکر غرب و مشروطه غربى روشن مىشود؛ در مشروطه غربى آنچه اصل است حق مردم در حکم است ولو از روى هواى نفس اما در مشروطهاى که حاج آقا نور الله آن را مطرح مىکند، احد الناسى حق ندارد بر خلاف دستورات اسلامى حکمى صادر کند یا طبق هواى نفس خود رفتار نماید؛ بنابراین آنچه مهم است این است که تمامى افراد یک جامعه اسلامى، اعم از پادشاه و رعیت یا ثروتمند یا فقیر باید به حکم خداوند گردن بگذارند. در اینجا خوب است نظرى افکنده شود به شباهتهاى بین سخنان ایشان و سخنان امام خمینى) در سالهاى قبل از پیروزى انقلاب؛ وقتى از او درباره ماهیت انقلاب اسلامى مىپرسند، امام خمینى پاسخ مىدهد: : "رژیمى که به جاى رژیم شاه خواهد نشست رژیم عادلانهاى است که شبیه آن رژیم در دموکراسى غرب نیست و پیدا نخواهد شد. ممکن است دموکراسى مطلوب ما با دموکراسىهایى که در غرب هست، مشابه باشد اما آن دموکراسىاى که ما مىخواهیم به وجود آوریم ، در غرب وجود ندارد. دموکراسى اسلام کاملتر از دموکراسى غرب است"28
نکته دیگر اینکه معمولاً مشروطه و دموکراسى را از دستاوردهاى تمدن جدید غرب مىدانند؛ این در حالى است که حاج آقا نورالله تلاش دارد تا اثبات کند که مشروطهاى که ما درصدد آن هستیم ربطى به تمدن غرب و دستاوردهاى آن ندارد؛ بلکه از ابداعات رسول اکرم)صلى الله علیه و آله وسلم( و از نوآورىهاى اسلام عزیز مىباشد و حتى خلفاء بعد از رسول اکرم... نیز به آن مقید بودند او در این خصوص مىگوید:
"هرکس از تواریخ و اخبار اطلاع داشته باشد مىداند که قبل از بعثت آن حضرت)صلى الله علیه و آله وسلم( تقریباً تمام عالم داراى سلطان و حاکم و قاضى و غیره بودند. از فرمانروایان، ولى غالباً به طور مطلقه بوده و ابداً مقید به قانونى نبودند . ... وقتى حضرت مبعوث شد، عرض کردند شما پادشاهى ؟ فرمودند من پیغمبرم ؛ یعنى از خودم امر و نهى ندارم و از جانب خدا پیغام آوردهام به مصداق :)وما ینطق عن الهوى آن هو الا وحى یوحى( ... چنانکه بعد از وفات آن حضرت تا سى سال هر وقت که مىخواستند مسلمانان با خلیفه بیعت کنند ، بیعت مشروط مىکردند و مىگفتند )ابایعک على کتاب الله و سنت نبیه( ... یعنى اگر تو از جانب خودت حکمى و امرى بنمایى ، اطاعت نداریم . این است حقیقت سلطنت مشروطه و این قانون مشروطه از اول اسلام بود"29
البته این نگاه اختصاص به ایشان ندارد بلکه علماى متاخر همانند امام خمینى)ره( نیز معتقد بودند که: ""حکومت جمهورى اسلامى مورد نظر ما از رویه پیامبر اکرم... و امام على) الهام خواهد گرفت".30
تفاوت مردمسالارى دینى با دموکراسى غربى از منظر حاج آقا نورالله
درنزدحاج آقا نورالله حکومت مردم سالارى دینى)مشروطه پیشنهادى ایشان( با حکومتهاى دموکراسى غربى )حکومتهاى مشروطه رایج در غرب( تفاوتهایى داشت که من جملهًْ آن تفاوتها موارد زیر را مىتوان برشمرد:
1- توجه ویژه به وظیفه گرایى و حقوق الهى یا حکومت قانون اسلام31 در دموکراسى غربى تأکید بر حق فرد مىباشد.
2- تأکید یکسان بر حقوق فردى و حقوق اجتماعى )در لیبرال دموکراسى تنها تأکید بر حفظ حقوق فردى و در سوسیال دموکراسى بر تأکید بر حفظ حقوق اجتماعى مىباشد(. حاج آقا نورالله معتقد است که مشروطه باید قانون اسلام را عمل کند و بدیهى است که در قوانین اسلام مصلحت افراد و جامعه هر دو مد نظر است.32
3- حاج آقا نورالله نقش مردم را با فرض بر اسلام خواهى آنان تنها در تعیین ضابطه و محتواى حکومت نافذ مىدانند33.
4- مجلس در مردم سالارى دینى با دموکراسى غربى تفاوت اساسى و فاحش دارد؛ هم درانتخاب نمایندگان و هم در مواردى که مجلس باید تصمیم بگیرد؛ از نگاه حاج آقا نورالله مجلس تنها در کیفیت اجراى قوانین اسلام یا در "مطالب عادیه و امور دولتى و طریقه انتظام بلد و ولایات و اسباب ترقى ملت و تجارت و صناعت و زراعت" حق تصمیمگیرى دارد؛ اما در سایر مواردى که در قوانین اسلام موجود است، ابداً مجلس حقى در اظهار نظر درباره آنها ندارد34
5- مشروعیت حکومت منشاء عقلانى دارد و "سلطنت حقه که به تمام خصوصیات مشروع باشد، غیر از زمان ظهور حضرت امام عصر )عج( امکان ندارد... اصل سلطنت حقه مختص و منحصر است به شخص حضرت امام عصر)عج(".35 این در حالى است که در دموکراسى غربى مشروعیت معادل مقبولیت گرفته مىشود.
ایشان بر همین اساس حکومتى که داراى مشروعیت کامل باشد را فعلاً غیر ممکن مىداند و مشروعیت مشروطه را از باب اضطرار مىداند به عبارتى دیگر در عصرى که دسترسى به حکومت مشروع غیر ممکن است؛ از آنجایى که حکومت استبدادى حکومتى مضر به حال اسلام و مملکت است لذا بر همه مسلمین واجب است تاجهت حفظ کشور و دین اقدام در مشروطیت و برقرارى دارالشورا بنمایند.36
6- حکومت مردم سالارى دینى بهترین حکومت مقدور است نه بهترین حکومت ممکن بلکه حکومت آرمانى در دیدگاه ایشان همان حکومت جهانى امام زمان)عج( مىباشد37، در حالى که در اندیشه سیاسى غرب حکومت لیبرال دموکراسى بهترین نوع حکومت ممکن و آرمانىترین آنها قلمداد مىشود.
7 محدودیت وکالت نمایندگان؛ حاج آقا نورالله معتقد است که نمایندگان تنها در امور عرفى و حکومتى حق دخالت دارند و اظهار نظر و رسیدگى به پیشنهادهاى مخالف اسلام خارج از حدود وکالت آنهاست.38
آزادى و مساوات در نگاه حاج آقا نورالله اصفهانى
در دیدگاه حاج آقا نورالله مشروطه خالص و عریان وجود ندارد و مفاهیم کلیدى آن همانند آزادى و مساوات با توجه به فرهنگ و ارزشهاى اجتماعى آن جامعه شکل مىگیرد . در جوامع غربى چون فرهنگ آن دیار فرهنگى اباحىگرى و لاابالىگرى است لذا آزادى مد نظر آنها به معناى اباحىگرى رقم مىخورد؛ اما در کشور ایران که اکثریت قریب به اتفاق مردم آن مسلمان مىباشند، معناى آزادى با معناى آزادى در کشورهاى غرب تفاوت جوهرى دارد ایشان با تأکید بر این نکته مىفرماید:
تمام خلق در غیر آنچه قانون کتاب و سنت آنها را مقید نموده، باید آزاد باشند. نهآزادى به این معنى که بعضى از جهال خیال کرده و مىگویند که مرادشان آزادىدر مذهب باشد. بلکه همان حرّیت و آزادى مقصود است که خداوند در کتاب وسنت فرموده و آنها را آزاد فرموده در مقابل بندگى. ...باید خلق بنده خدا باشند و بهجز بنده خدا بنده دیگرى نباشند. ...تمام مردم آزادهستند ولى آزادى احدى تا اندازهاى مىباشد که مزاحم با آزادى دیگرى نباشد.مثلاً آزادى نیست براى کسى که سلب شرف و عزت یا منع حقى از حقوق دیگرىرا بکند. مقامات و شؤنات همهکس باید محفوظ ماند. و در حدیث وارد شدهاست: الناس کُلّهم احرار و لیکن فضلاللَّه بعضکم بعضا.39
در خصوص مساوات نیز معتقدند که مراد از مساوات بر خلاف غرب، این است همه افراد کشور در برابر قانون اسلام مساوى هستند نه آنکه قانونى واحد براى همه اقلیتها و مسلمانان وضع شود.40
اینجا روشن مىشود که چگونه ایشان با زیرکى خاص خودش، آزادى )کلمه کلیدى دموکراسى غرب( را با تعبیرى خاص خودش به نفع مردم سالارى دینى تفسیر مىکند.
آیا مشروطه سالارى دینى منشعب از تمدن غربى است؟
دو نکته در کلمات حاج آقا نورالله در این خصوص حائز اهمیت فوق العاده مىباشد اولاً ایشان اصرار دارد که بگوید: مشروطه شدن و مردم سالارى دینى نه تنها امرى مخالف اسلام نیست بلکه ریشه در اساس دین اسلام دارد بطورى که حتى "فى الحقیقه حضرت)علیه السلام( [سید الشهدا ]و اصحاب و اولادش در سبیل مطالبه مشروطیت و احیاى احکام الهیه شهید شدند".41 و ثانیاً سعى دارد با تصرف در ماهیت مشروطه و دموکراسى غرب آن را بومى گرداند؛ به عبارت دیگر حاج آقا نور الله درصدد آن است تا ثابت کند که مشروطه ایرانى، یک مشروطه تقلیدى از غرب یا در نتیجه سرایت تمدن غرب به کشور ایران نیست بلکه این مشروطه از دل سنت شیعى برآمده است و ربطى به تمدن جدید ندارد هرچند ممکن است در مواردى با آن سازگارى یا همخوانى داشته باشد و این همراهى ناشى از تصادف و حسن اتفاق است و نه بیشتر. بر همین اساس او پیامبر را به عنوان اولین فردى که حکومت مشروطه برقرار کرد، معرفى مىکند42 براى همین او همواره لزوم برقرارى مشروطه در ایران را به فتاواى مراجع شیعه مستقر در نجف مستند مىسازد43.
در استدلال بر اینکه این نوع مردم سالارى ریشه در اساس اسلام دارد نه غرب ایشان اول شبهه و سؤلى را مطرح کرده و مىنویسد: "...حال اینکه مىبینیم که غالب دولت فرنگستان مشروطه مىباشد و از فرنگستان سرایت به ایران نموده و تأسیس مشروطه از فرنگستان شده است و متابعین مشروطه را تابع فرنگیان مىشمارند..." سپس جواب مىگوید "خانم انبیاء )صلى الله علیه و آله وسلم( قانون مشروطه را از براى امت خود قرار داد. ...در تواریخ دیده و شنیدهاید به قوه و قدرت آن قانون رفتهرفته به دوثلث از ربع مسکون مستولى شده و روزبهروز بر عزت و قدرت و شوکت خودافزودند44. حتى پیشرفت دول اروپایى و مشروطیتآنجا را نیز بهخاطر مسلمین و در اثر تماس با آنان در طول جنگهاى مختلفمىداند:
تمام ملوک نصارا از غلبه مسلمین به تنگ آمده با هم متفق شده، عازم بر اضمحلال مسلمین شدند؛ وبا لشکر زیادى که تعداد او ممکن نبود، رو به بلاد مسلمین نهاده جنگ صلیب مشهور را برپا کردند. وچنانکه در تواریخ مشهور است )مسلمین( آنها را شکست داده، روبه فرار نهادند. پس ازانقضاى این واقعه،... [دولتهاى اروپایى ]درصدد تحقیق مطلب برآمدند که سبب آن چیست؟ پس از اندکزمانى برآنها معلوم شد که سبب غلبه مسلمین هیچ نیست مگر آیین مشروطیت و قوه قانون شریعتاسلام که مبنى براتحاد و اتفاق و برادرى و عدل و مساوات است. این بود که پس از استشکاف حال پیروى قانون اسلام را نموده، از سلاطین خود استدعاى مشروطیت کردند. و بعد از جنگ وخونریزى زیاد بین دولت و ملت به مقصود خود رسیدند.و از همان روز به برکت قانون اسلام بر عزت و شوکت و قدرت خویش افزودند45
هرچند ممکن است کسى بخواهد در کلمات فوق مناقشه کند ولى قبل از اظهار نظر در مورد صحت یا سقم مطالب فوق، باید به این نکته توجه داشت که مرحوم حاج آقا نورالله تلاش دارد تا به منشاء مردم سالارى دینى پرداخته و اس واساسِ بها دادن به مردم و حمایت از قانون در اداره کشور را از شریعت آسمانى قلمداد کند.
مردم سالارى دینى ضرورت عصر براى حفظ کشور
حاج آقا نورالله مردم سالارى را نه یک حکومت ایدهآل و نه یک حکومتى که بلکه یک حکومتى که به لحاظ زمانه و موقعیت فعلى بهترین؛ بلکه ضرورى است، مطرح مىکند او همچنین معتقد است که این مردم سالارى که باید دنبالش بود نه به خاطر اینکه از تمدن و دستارودهاى غرب کوکورانه اخذ تمدن کنیم، بلکه بخاطراینکه اولاً حفظ کشور از تعدیات و تقویت بنیه اقتصادى و نظامى کشور منوط به مردم سالارى و مشروطه است و ثانیاًًُ به خاطر دستور و فتواهاى علماى اعلام نجف به عنوان وظیفه دینى مىبایست به چنین امرى مبادرت ورزیم:
"اقتضاى زمان و قوت رقباى دولت و ضعف ماها و هزاران نکتهًْ دیگر که ارباب حل و عقد امور مملکت و رموز سیاست مىدانند، امکان ندارد که این ملیت و قومیت یک مشت شیعه برقرار بماند، مگر به مشروطه شدن ... به واسطهًْ قوانین و قواعد وعهود بین الملل که در عالم هست، اگر دولتى هر قدر مختصر و محقر باشد، ... مشروطه یا جمهورى شد، محفوظ است؛ هیچ دولت قوى نمىتواند دست اندازى به آن بکند یعنى دولى هست که از حیث آب وخاک ده یک ایران است و همتاهاى آنهادر نهایت قوت و قدرت هستند چون مشروطه یا جمهورى هستند، ازتجاوزات آنها سالم هستند. امروز بر حسب احکام علماى اعلام و حجج اسلام بر تمام افراد و آحاد مسلمانان واجب است که اقدام در مشروطیت سلطنت و برقرارى دارالشورا بنمایند".46
تحقق عملى اندیشه سیاسى حاج آقا نور الله
حاج آقا نورالله و برادرش، آقانجفى، از جمله علماى طراز اول ایران بودند در نهضت مشروطه ایران در صدر رهبران مخالف استبداد قرار گرفتند. بعد از تشکیل انجمن ملّى، حاجآقا نورالله به خاطر سابقه درخشان از سوى علما وآزادیخواهان و بزرگان اصفهان به ریاست انجمن برگزیده شد و امور سیاسىاصفهان، بختیارى و منطقه بزرگى از مرکز ایران رسماً تحت نظر وى درآمد. وبدین ترتیب یک مجتهد، زعیم سیاسى منطقه وسیع و مهمى گردید و فرصتیافت در زمانى که پایتخت به خود و دستهبندىهایش مشغول است، آرمانهاىسیاسى اسلام را در سطح وسیعى به اجرا درآورد. حاجآقا نورالله و آقانجفى باآخوند خراسانى و حوزه نجف در ارتباط بوده و مسایل خود را تبیین و اجرامىنمودند و اقداماتشان مورد تأیید مراجع نجف قرار مىگرفت. در صورتى کهبرخى از انجمنهاى مشروطه که به ظاهر فرمانبردارى از نجف را داشته، عموماًبرداشت غرب مآبانه از مشروطیت داشتند. ولى آنچه در اصفهان مىگذشت، بر اصول و مبانى دینى استوار بود. به همین دلیل است که امثال احمد کسروى وسایر مورخین سکولار مشروطیت، روند حاکمیت مشروطیت در اصفهان را"مشروطیت آخوندها" دانسته آن را مورد حمله قرار مىدادهاند. اهم سرفصلهاىاقدامات حاجآقا نورالله بدین گونه بوده است: برقرارى یک نظام اقتصاد ملى باتوجه به امکانات داخلى و تحریم گسترده کالاهاى اجنبى، تشکیل یک مجلسمردمى در چهلستون اصفهان با حضور تماشاگران مردم که شاهد مذاکرات براىسرنوشت خود بودند، تشکیل و تحکیم اتحادیهها و اصناف مختلف جهتاتحاد آراء، ایجاد مراکز عام المنفعه چون تأسیس کتابخانه، قرائتخانه)جایى که براى بى سوادان، روزنامه مىخواندند(، تأسیس بیمارستان، مدرسه، تشکیل نیروى نظامى پنجاه هزار نفرى فدایى از میان مردم شهر وروستا، انتظام بخشیدن به امور نظامى و تعیین فرماندهان لشکرها، برقرارىامنیت راهها و جادههاى داخل و خارج شهر، رتق و فتق امور سایر بلاد تا حدامکان، تأسیس روزنامههاى مختلف و آزادى انتقاد و بحث و نظر )کهمعروفترین روزنامهها، اصفهان، جهاد اکبر، الجناب، انجمن اصفهانبودند(. لذا انگلستان که خود را به ظاهر حامى و مدافع مشروطه قلمداد مىنمود، طى گزارشى از تهران به لندن در مورد اصفهان مىنویسد: "اصفهان زیرسلطه آخوند است."47
خلاصه اینکه بنابر اعتراف دوست و دشمن علماى اصفهان با همکارى مردم متدین توانستند نمونهاى از مردم سالارى دینى در آن برهه از زمان را به نمایش بگذارند؛ چنانچه کسروى با دیدى مغرضانه و به صورتى جانبدارانه مىنویسد:
جنبش مشروطهخواهى در شهرهاى ایران به یک گونه نمىبود و در هر شهرى از روى کمى و بیشآگاهىها و سستى یا استوارى خوىها و بودن و نبودن پیشروان شاینده جنبش رنگ دیگر مىداشت.و در اسپهان پیشتاز جنبش، ملایان به ویژه حاجىآقا نورالله و آقانجفى بسیار چیره مىبودند. و درهمه چیز مردم را به دلخواه خود راه مىبردند. از این رو مشروطهخواهى در اسپهان رویه ملابازىداشت. و اسپهانیان بیش از همه به کارهاى بیهوده و نمایشهاى خنک مىپرداختند48.
اما به اعتقاد سایر محققین "اینکه در بررسى تاریخى مىبینیم روند مشروطه اصفهان جنبه مذهبى و دینى داشنه و مذهبیونحاکم و ناظر بر مشروطه بودهاند، به این دلیل است که جریان مشروطه در اصفهان در واقع مبیّن افکارو برداشتهاى سیاسى بعضى از مجتهدین است.49 روند مشروطیت در اصفهان روایتى اصیل ازمشروطیت است، روایتى که چهره و سیماى آن به عمد در تاریخ مشروطیت ایران فراموش شده ویا تحریف گردیده است. درست در همین راستاست که روزنامهها و مورخین مشروطیت دوم...مغرضانه و گاهى متناقض به روند مشروطیت اصفهان اشاره کردهاند.50
بنابراین مىتوان ادعا کرد که حاجآقا نورالله در مشروطه به دنبال تحقق اصول و اهداف خاصى بوده و تنها نیل به همان اهداف که اهداف دینى و برآمده از دین بودند تلاش و مجاهدهمىنموده است. و دقیقاً به همین علت است که وى، پس از اینکه در سال 1327 قاحساس کرد میان روندى که در مشروطیت دارد حاصل مىشود و آنچه وى بهدنبال آن مىباشد، فاصله افتاده است، دیگر خود را ملزم به دفاع از مشروطه ندانست و حتى در دوره دوم مجلس شوراى ملى، از پذیرش ورود به مجلس بهعنوان یکى از پنج مجتهد طراز اول خوددارى کرده و از هجرت نمود. در حقیقت او بدنبال مردم سالارى دینى بود که داراى ماهیتى جداى از ماهیت دموکراسى غرب داشت به عبارت دیگر مشروطه او ماهیتاً صددرصد مخالف با ماهیت مشروطه غربى بود. و طبیعى بود که امثال کسروى از مشروطه اصفهان راضى نباشند و او نیز وقتى نتوانست مشروطه اسلامى را پیاده کند، بطور کلى از آن دلسرد شود.
تلفیق دین و سیاست در اندیشه مردم سالارى دینى حاج نورالله
مرحوم حاج نورالله اصفهانى که از قیام تنباکو به سال 1309 قمرى، تا قریبچهل سال، بعد از آنکه قیام سراسرى از علما و اکابر روحانى را علیه سلطنتپهلوى رهبرى نمود، در همه جا نداى تلفیق دیانت و سیاست را پیشه خود ساخته و بهعنوان یک عالم دینى دخالت در امور اجتماعى و سیاسى مردم را وظیفه خود مىدانست.
در زمان مشروطه درست زمانىکه کشورهاى استعمارگر هرچه بیشتر تلاش مىکردند تا ممالک اسلامى وبخصوص ایران را در وادى تقلید بى قید و شرط از غرب بیندازند، حاجآقا نورالله از پایگاه مرکز دینى اصفهان با حمایتمراجع تقلید، اصلاحاتش را با محتواى مذهبى آمیخت. بطورى که یکى از شخصیتهاى سکولار آن عصر پس از قیام قم به سال 1306 شمسى درمورد این نوع برخورد علما باسیاست خصوصاً درباره حاج آقا نورالله مىنویسد:
خوب بود با صراحت لهجه به آقایان بلکه به کلیه افراد حالى مىشد که در ایرانهم تفکیک دیانت از سیاست شد. نه ارباب سیاست دخالت در امور روحانىخواهند نمود و نه روحانیین در کارهاى داخلى و خارجى دولت. تاکى نبایداولیاى دولت با صراحت لهجه و شجاعت اخلاقى و شهامت فکرى را پیشه خودسازند؟ تا چند بایست از هتاکى فلان روضه خوان یا از مذمت فلان آخوندهراسیده، حقایق را در لفافههاى ضخیم اظهار دارند. اگرچه کار از کار گذشتهولى بازهم مىگوییم: قبل از پیش آمد حادثه دیگر، دولت با صراحت لهجه وشجاعت اخلاقى باید به جمیع طبقات حالى کند که هیچکس نمىتواند درخارج از وظایف خود قدم بردارد و هرکس چنین کند مجرم سیاسى و دیانتىشناخته خواهد شد.51
و حتى روزنامه "حبلالمتین" در مقاله خود ضمن تأکید این اندیشه ایشان، مرگ حاجآقا نورالله را پایان اندیشه یگانگى روحانیت و سیاست مىشمرد.52
نتیجه گیرى
در پایان به طور خلاصه مىتوان از این مقاله چنین نتیجه گرفت که اندیشه مردم سالارى دینى ولو در اواخر قرن بیستم توسط امام خمینى)ره( صریحاً طرح شد و توسط شاگرد ایشان آیت الله خامنهاى تبیین شد؛ اما این اندیشه یک دفعه ایجاد نشد بلکه ریشههاى آن را مىتوان در اندیشه سیاسى علما خصوصاً از زمان مشروطه دنبال کرد؛ که یکى از کسانى که در این خصوص گام برداشته حاج آقا نورالله مىباشد و اوج اندیشه او در خصوص مردم سالارى دینى در آنجا که حکومت مشروطه فعلى )زمان خودش( را غیر مشروع )بلکه ضرورى از باب اضطرار( مىداند، روشن مىشود. او با تأکید بر این نکته حکومت مشروع را خاص امام زمان)علیه السلام( مىداند و به دلالت ضمنى به آیندگان میگوید که در غیبت او حکومت مشروع، خاص نایبان آن حضرت)عج( مىباشد این نکته زمانى وضوح بیشترى مىیابد که، وقتى طرح اعطاى مشروطه مشروعه از طرف محمد على شاه را مطرح مىسازند و جواب مىدهد که اصولاً حکومت شاه به هر نحوى که باشد غیر مشروع است. به عبارت ایشان دقت کنید:
آیا کسى که دولت مشروطه را مشروعه مىکند ، آیا تغییرى در پادشاه و پادشاهى فعلیه خواهد داد یا خیر؟ [جواب ]خیر خیال چنین چیزى ممکن نخواهد شد. پس مشروطه مشروعه ممکن نیست [زیرا ]درجه اول او این است که اصل پادشاهى را مشروعه نمایند [و این امرى است ] محال.53
در جملات فوق تنها کمى مانده تا تصریح به لزوم حکومت فقیه نماید اما از باب اینکه حتى فکر این امر هم ، به لحاظ عمل، ممکن نیست تنها به عدم مشروعیت ذات مشروطه فعلى بسنده مىکند.
بنابراین مىتوان نتیجه گرفته که حکومت ایدهآل در نزد ایشان حکومت امام معصوم)علیه السلام( مىباشد و در نبود آن حضرت حکومت نواب آن حضرت که همانا فقها باشند، مطلوب و مشروع مىباشد؛ اما این امر تحقق نمىیابد مگر با اقبال مردم و فراهم شدن زمینههاى لازم، که آن شرایط در زمان ایشان فراهم نبود.
پى نوشتها
1 . نصرالله سخاوتى، دموکراسى یا مردم سالارى دینى، ص 45 به نقل از دیوید هلد، مدلهاى دموکراسى، ترجمه عباس منحبر، روشنگران، 1369، ص 14
2 ( Democratie
3 . ر. ک ، لغتنامه دهخدا تحت مدخل دموکراسى
4 . ر. ک سید مصطفى حسینى دشتى ، دائره المعارف علوم اسلامى ، ، مدخل دموکراسى
5 . Richard. M.Ketcham "what is Democracy" p.38.
سیّد محمد ثقفى، مقاله اسلام و دموکراسى، فصلنامه حکومت اسلامى ، شماره 14
6 . کارل کوهن،دموکراسى، ص 21 .
7 . بیتهام و کوبن بویل، دموکراسى چیست؟ ص 18
8 . ساموئل هانتینگتون، موج سوم؛ دموکراسى، ص 12 .
9 . ساموئل هانتینگتون، پیشین، ص 10
10 . على آقابخشى و مینو افشارى راد، فرهنگ علوم سیاسى، مرکز اطلاعات و مدارک علمى ایران،تهران،کمیل، 1377، نقل از سخاوتى، همان ص 46
11 . دیوید بیتهام و کوین بویل، پیشین، ص 39.
12 . سخاوتى، همان، ص 46
13 Isaah Berlin, four essays on liberty P 333
و ، افروغ، عماد، نگرشى دینى و انتقادى به به مفاهیم عمده سیاسى فرهنگ و دانش، ص 101
14 . آنتونى آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ص. 84.
15 . اشاره است به اعدام شیخ فضل الله نورى و ترور سید عبدالله بهبهانى حزب دموکرات که براى ترور وى تقى زاده براى مدتى از ایران اخراج شد.
16 . ابوالحسنى منذر،على، آخرین آواز قو، صص30 تا 54. وقتى پرونده رژیم پهلوى را ورق مىزنیم به اسامى بسیارى از رجال مشروطه برمیخوریم که جزو مادحان و مؤدان بلکه پدیدآورندگان و گردانندگان آن رژیم بوده اند نظیر محمد على و ابوالحسن فروغى ، جعفر قلى خان سرد ار بهادر ،تقى زاده ، محمود جم ، اردشیر جى ، ارباب کیخسرو، ابراهیم حکیمى، حسینقلى خان نواب، مستشار الدوله صادق ، معاضد السلطنه ، سید محمد صادق طباطبائى و . . .
17 . ابوالحسنى منذر، همان، ص 34 به نقل از ایدئولوژى نهضت مشروطیت ایران و زندگى طوفانى من ص 280 و نیز یادگارنامه ابراهیم فخرائى ص 77
18 . ابوالحسنى منذر همان ص 35 به نقل از منابع فوق الذکر
19 . ابوالحسنى منذر ، همان، ص 40 به نقل از خاطرات و خطرات صص 330 - 227
20 . افروغ ، همان، ص 102به نقل از Rephael, op, cit, p241
21 ا. فروغ ، همان، به نقل از:: - Holden, op, cit, p. 241
22 . افروغ ، همان، ص 103
23 . افروغ ، همان، ص 104
24 . نامدار، مظفر، مبانى مکتبها و جنبشهاى سیاسى شیعه در صد سالهًْ اخیر، ص 202
25 . نامدار، همان، ص 203
26 . افروغ ، پیشین ، صص 107-106؛ همچنین ر.ک: حاج آقا نورالله اصفهانى، مقیم و مسافر، مندرج در موسى نجفى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانى، ،ص 355.
27. حاج آقا نورالله اصفهانى، مقیم و مسافر، مندرج در موسى نجفى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانى، ص 355.
28 ) امام خمینى، صحیفه نور، ج3 ، ص 13 تاریخ سخنرانى 57/ 8/ 14
29. حاج آقا نورالله اصفهانى، مقیم و مسافر، مندرج در موسى نجفى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهانى، ص 355.
30 ) امام خمینى) ، صحیفه نور، ج 3 ص 27 تاریخ سخنرانى 57 /8 /15
31 . حاج آقا نورالله اصفهانى ، مقیم و مسافر، همان، ص 355؛
32. ر.ک: همان.
33. حاج آقا نورالله اصفهانى، مقیم و مسافر، همان، ص 357 - 356
34. همان، صص 357-356 و 360 -359.
35 . ر.ک: همان، ص 370 ؛ سایر علما از جمله امام خمینى نیز معتقد بودند که تنها در سایر امام معصوم است که حکومت مشروع تحقق مىپذیرد ؛ امام دراین خصوص مىفرماید: " تنها حکومتى که خود آن را حق مىداند و با آغوش گشاده و چهره باز آن را مىپذیرد حکومت خداست" ر.ک: امام خمینى، شئون و اختیارات ولى فقیه از کتاب البیع، ص: 19
36. حاج آقا نورالله ، همان، ص 373.
37 همان، ص 356. عبارت ایشان چنین است: "ناچار به جهت حفظ اسلام در مقام احیاى قانون مشروطه و اتحاد و اتفاق و احیاى عدل و مساوات که از اول امر هم مایهًْ ترقى اسلام بود برآمد که به این وسیله اسلام را محفوظ و مسلمین را قوى و به فواید دینیه و دنیویه محفوظ دارد".
38 . حاج آقا نورالله، همان، ص 356 و 357. امام خمینى نیز در سخنانش به این امر تأکید فراوان داشتند. ر.ک: امام خمینى) همان ج 8 ، ص 255 همچنین امام خمینى معتقد بودند دائرهًْ وکالت و اختیارات نمایندگان معطوف به حدود اختیاراتى بود که موکلین به آنها واگذار نموده بودند؛ خواستهًْ مردم هم این است که وکیل طورى عمل کند که اولاً مشروعیت نظام زیر سؤل نرود )یعنى به دائرهًْ شرع تجاوز ننماید( و ثانیاً مقبولیت نظام خدشهدار نشود یعنى جمهوریت نظام سرجایش باقى بماند و در امور جارى مملکتى مجلس تصمیم بگیرد و خود رأى نباشد. ر.ک: نامدار ، پیشین، ص 221
39. حاج آقا نورالله، مقیم و مسافر، اصفهان، 1327 ق - ط سنگى، ص 62 .
40. همان.
41. حاج آقا نورالله ، مقیم و مسافر، مندرج در موسى نجفى ، همان، ص 387
42. حاج آقا نورالله، همان، ص 355.
43. همان، ص 373.
44. حاج آقا نورالله ، کتاب مقیم و مسافر، اصفهان، 1327 ق - ط سنگى، ص 128.
45. همان، ط سنگى، ص 125
46. حاج آقا نورالله، همان، ص 373.
47. موسى نجفى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاج آقا نور الله اصفهانى، صص 22 - 23.
48. احمد کسروى، تاریخ مشروطیت ایران، ص 385.
49. موسى نجفى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاجآقا نورالله اصفهانى، ص 76.
50. موسى نجفى، همان، ص 183.
51. اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاجآقا نورالله اصفهانى، صص 12 - 13. و روزنامه جهاد اکبر، سال 1325 قمرى، اصفهان.
52. همان.
53. حاج آقا نورالله ، مقیم و مسافر، مندرج در موسى نجفى، همان، ص 381.
"کتابنامه
1) آقابخشى، على و مینو افشارى راد، فرهنگ علوم سیاسى، مرکز اطلاعات و مدارک علمى ایران،تهران،کمیل،1377.
2) آنتونى آربلاستر، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ترجمهًْ عباس مخبر، تهران؛ نشر مرکز، 1367.
3) ابوالحسنى منذر. على، آخرین آواز قو، نشر عبرت، تهران 1380.
4) اصفهانى، حاج آقا نورالله ، مقیم و مسافر، - ط سنگى، اصفهان، 1327 ق.
5) افروغ، عماد، نگرشى دینى و انتقادى به به مفاهیم عمده سیاسى فرهنگ و دانش، چاپ دوم، تهران 1380 .
6) بیتهام، دیوید و کوبن بویل، دموکراسى چیست؟ ترجمه شهرام نقش تبریزى، ققنوس، 1376.
7) ثقفى، سیّد محمد،اسلام و دموکراسى، فصلنامه حکومت اسلامى ، شماره 14
8) حسینى دشتى، سید مصطفى، دائره المعارف علوم اسلامى، موسسه فرهنگى آرایه ، مدخل دموکراسى.
9) خمینى، روح الله، شئون و اختیارات ولى فقیه از کتاب البیع، وزارت ارشاد اسلامى.
10) خمینى، روح الله، صحیفه نور، ج3 ،
11) دهخدا، على اکبر، لغتنامه دهخدا تحت مدخل دموکراسى
12) سخاوتى، نصر الله، دموکراسى یا مردمسالارى دینى. مجله معرفت شماره 43، تیر 1380.
13) کوهن، کارل، دموکراسى، ترجمه فریبرز مجیدى، خوارزمى، 1373.
14) نامدار، مظفر، مبانى مکتبها و جنبشهاى سیاسى شیعه در صد سالهًْ اخیر، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، تهران، 1376.
15) نجفى، موسى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاجآقا نورالله اصفهانى، مؤسه مطالعات تاریخ معاصر ایران و بنیاد مستضعفان و جانبازان، چ 2، تهران، 1378.
16) هانتینگتون، ساموئل موج سوم؛ دموکراسى، ترجمه احمد شهسا، روزنه، 1373.
17) هلد، دیوید، مدلهاى دموکراسى، ترجمه عباس منحبر، روشنگران، 1369
18( Berlin, Isaah, four essays on liberty. Oxford university press.
19( Ketcham, Richard. M. "what is Democracy", Dattom.. Co Newyork. 1955.
از مقالات همایش تبیین آراء و بزرگداشت هشتادمین سالگرد نهضت شهید آیت الله حاج آقا نورالله نجفى اصفهانى
نظرات