انگلستان، ژاندارمری و پلیس جنوب
(مطالعه موردی ژاندارمری فارس با تکیه بر روزنامه ی حبل المتین)
1183 بازدید
مقدمه
با شروع قرن بیستم وتقسیم معادلات جهانی بین روسیه وانگلستان، این دو کشور سعی داشتند در میدان رقابتهای جهانی، هر کدام نسبت به رقیب دیگر امتیازات بیشتری به دست آورند. به همین دلیل کشمکش های این دو ابر قدرت بر سر دستیابی به منافع، تنش هایی را نیز درمنطقه که هند (گوهر گرانبهای انگلیس) درآن قرار داشت به وجود آورد، و به نگرانیهای دولت انگلیس بیشتر دامن زد. قرارداد 1907 نیز که زاییده ی این نگرانی ها بود دولتین را برسر میز مذاکره نشاند، حاصل این قرارداد تقسیم ایران به دو منطقه ی نفوذ بین دولتین بود. دولت انگلستان که درصدد بود یک نیروی امنیتی تحت نفوذ خود در جنوب ایران ایجاد کند نا امنی های موجود در جنوب وعدم امنیت در مسیرهای تجارتی را بهانه قرار داد تا دولت مرکزی ایران را برای اجرای هر چه سریعتر امنیت تحت فشار قرار دهد وبه دولت ایران پیشنهاد داد تا با دادن قرضه به این کشور تأسیس یک نیروی امنیتی ملی را ترتیب دهد وطرحی نیز در همین زمینه در کابینه ی مستوفی الممالک به مجلس ملی دوم پیشنهاد شد ودر سال 1910.م طرح مذکور باعنوان «ژاندارمری ایران» به تصویب رسید.
ضرورت ایجاد نیروی امنیتی ملی در ایران از دیدگاه روشنفکران
اگر چه در ظاهر امر تشکیل نیروی امنیتی ملی، فشاری از طرف دولت انگلیس به نظر می رسید اما این مسئله دغدغه ی ذهنی عده ای از روشنفکران ایرانی نیز به شمار می رفت از جمله ی این روشنفکران، روزنامه نگاران بودند که در قلم فرسایی خود ضرورت وجود امنیت ملی را گوشزد می کردند در این میان دست آن عده از روشنفکران که در خارج از ایران به فعالیت مشغول بودند بازتر از متفکران داخلی بود. از جمله ی این افراد مؤید الاسلام بود که به فکر بیدار کردن ایرانیان از طریق روزنامه نگاری افتاد. او بعد از ملاقات با مرحوم سید جمال الدین اسد آبادی در بندرعباس راهی عمانات واز آنجا به هند رهسپار شد و در کلکته روزنامه ی «حبل المتین» را به زبان فارسی تأسیس کرد و این روزنامه را به ممالک ایران، هند، مصر وروس می فرستاد.[1]
او باتفکر پیشرفت ایران،انجام اصلاحات را امری ضروری می دانست و در مقاله های خود ترویج اصلاحات را گوشزد می کرد و به طور صریح مشکلات موجود درکشور را بیان می نمود وچاره اندیشی های خود را نیز با کمال دلسوزی برای ایجاد وضعیت بهتر در روزنامه به چاپ می رسانید او بارها در مقالات خود ایجاد نیروی امنیت ملی را از ضروریات کشور می دانست تا نظم وامنیت در کشور برقرار شود، دیدگاه صریح او درباب ایجاد امنیت ملی این گونه بود که روسیه وانگلستان وهیچ دولت دیگری نباید در ترتیب امنیت در ایران نقش بازی کنند و دفاع از کشور در برابر تجاوزات خارجی، تأمین امنیت داخلی و ایجاد عدالت در میان مردم از وظایف اصلی دولت است وتنها راه نجات وطن از نابودی و حفظ استقلال کشور در ایجاد یک نیروی دفاع ملی و عدم اجازه به دولتین برای اعمال دخالت در اجرای این امر می باشد[2].
سانسورهای دولتی که همواره در داخل کشور نسبت به روزنامه های آزادیخواه رواج داشت دامنگیر این روزنامه نیز شد وبه دلیل اینکه مقالات تند سیاسی را نسبت به دولتین به چاپ می رساند چند بار توقیف شد از جمله یک بار، به دلیل گفتارهای تندی که در باره ی وام ایران از روس به چاپ رساند حدود چهار سال از ورود آن به ایران جلوگیری شد. بار دیگر به مدت هشت سال از جانب دولت هندوستان در سال 1295ه. از انتشار آن جلوگیری به عمل آمد[3] وبعد از سپری شدن دوره توقیف دوباره تا چند سال انتشار این روزنامه ادامه یافت ودر میان مردم همچنان ازمحبوبیت پیشین برخوردار بود..
از روزنامه های دیگر که در خارج از ایران به چاپ می رسید وکاستی های مملکتی را گوشزد می کرد روزنامه چهره نما می باشد که در قاهره ی مصر به مدیریت حاج میرزا عبدالمحمد وپس از فوت او توسط فرزندش مودب زاده ایرانی منتشر می شد.این روزنامه نیز به مانند حبل المتین توقیف شد وبه دستور عین الدوله از ورود آن به خاک ایران ممانعت به عمل آمد. این اتفاق در سال 1322 ه رخ داد و خسارات مالی فراوانی به این روزنامه وارد گردید و سر انجام رفع توقیف از این روزنامه با وساطت مرحوم رشدیه انجام گرفت.[4] به طور کلی اهمیت این روزنامه ها به دلیل اینکه در خارج از مرزهای ایران انتشار می یافتند و بسیار راحت تر از روزنامه های داخلی قدرت درج مشکلات ایران را داشتند بیشتر است.
در این مقاله سعی خواهیم کرد با بهره گیری از نظرات و آرای منتشر شده در این روزنامه ها به بررسی کارشکنی های دولت انگلستان در تشکیل واجرای طرح ژاندارمری ملی ایران بپردازیم.
روند تشکیل نیروی امنیتی ملی ایران
دولت انگلستان که در ابتدا مانند روسیه خود را از حامیان طرح اجرای نیروی ملی نشان می داد، با تصویب طرح از سوی مجلس کارشکنی های خود را در روند شکل گیری ژاندارمری دولتی آغازکرد.و درصدد بر آمد تا طرح ادوارد گری سفیر انگلستان را به اجرا در آورد.[5]این طرح اینگونه بود که نیروی تحت نظارت دولت انگلستان در جنوب ایران تشکیل شود. در حقیقت بهانه انگلستان برای تشکیل نیروی تحت نظارت خود در جنوب ایران، نا امنی ها واغتشاشات منطقه بود.
ادوار گری در 10شوال 1328.ق در اعتراض شدید الحنی اعلام کرد که 18الی 10 نفر از صاحب منصبان قشون هندی 1000الی 1200 نفر را برای اعزام به جنوب آموزش دهند.[6]
در گزارشی به تاریخ 20شوال1328 با عنوان «یادداشت دولت انگلستان به دولت ایران » در روزنامه ی حبل المتین،اخطار دولت انگلیس به ایران منتشر شده است. طی اخطاری به دولت ایران آمده است که چنانچه ظرف مدت سه ماه امنیت در جنوب بر پا نگردد واغتشاشات جنوب حل وفصل نشود ده نفر انگلیسی وارد خلیج فارس می شوند وقشونی از ایرانیها را برای ایجاد امنیت ترتیب می دهند وچنانچه لازم به استفاده از نیروهای بیشتر باشد قشونی از هند نیز وارد جنوب ایران خواهند کرد که کل مخارج تدارک چنین قشونی بر عهده ی دولت ایران است و صدی ده بر گمرکات جنوب افزوده می گردد و مزایای آن هم از گمرکات فارس گرفته خواهد شد[7]. به دنبال ادامه ی این ناامنی ها در جنوب و حمله به ماموران نظامی انگلیس، مارلینگ نایب السلطنه هند نیز به گری پبشنهاد کرد که با پیاده کردن نیروهای هندی در جنوب ایران برقراری امنیت را خود بر عهده گیرد: «... پیشنهاد من این است که به من اجازه و اختیار داده شود که به دولت ایران اظهار نمایم که اگر دولت ایران نتواند اعاده و استقرار امنیت را در ظرف 6 هفته بنماید دولت اعلیحضرت انگلیس مجبوراً مسئله ی به عهده گرفتن تأمین و اعاده ی نظم راه را در تحت ملاحظه خود در خواهد آورد.»[8]
دولت ایران که تا پیش از این به دلیل شرایط تحمیلی انگلستان در گرفتن وام جهت اجرای طرح ژاندارمری دولتی درمقابل پذیرفتن شرایط آن مقاومت می نمود به ناچار در برابر فشارهای وارده از سوی دولت انگلستان، وام 400 هزار لیره ای را که دولتین برای ایران در نظر گرفته بودند پذیرفت: «در جواب خواهی که از طرف دولت علیه ایران به تاریخ 29 ذی القعده سنه 1327.ق به سفارتین شده بود دولتین انگلیس و روس حاضرند که مبلغ دو میلیون فرانک (چهار صد هزار لیره) مساعده به ایران قرض بدهند ».[9]
شرایطی که دولتین برای دادن وام به ایران در برابر آن قرار داده بودند دشوار بود و شامل نحوه ی استفاده از وام و نیز نحوه ی به کارگیری مستشاران خارجی و ملیت مستشاران می شد:
«پروگرام مزبور نیز قبول نخواهد شد در صورتی که در آن قید نشده باشد که یک عده نظامی مسلح کافی برای حفظ امنیت طرق تجارتی بر قرار خواهد شد، دولت ایران متعهد می شود به زودی که ممکن است معلمین خارجی استخدام نماید ولی برای هیچ نظامی معلم خارجی استخدام نخواهد کرد مگر اینکه دولتین روس وانگلیس تصویب نموده باشند...»[10]
حبل المتین با تحلیل شرایطی که دولتین در برابر ایران قرار داده بودند. خود این سوال را مطرح می کند که: «حالا باید دانست که خیال همسایگان در حق ایران چیست؟» وخود نیز با در نظر گرفتن موقعیت متزلزل دولت ایران در برابر شرایطی که دولتین برای این کشور به وجود آوردهاند چنین پاسخ می گوید: «با اینکه بالاتفاق وقتی که ایران مصمم جلب مستشارخارجی شد تمجید نموده ایران را تشویق کردند ولی چون پای عملیات در میان آمد شروع به انداختن عایق جلو ایرانیان شد اگر این خبر را تصدیق کنیم ( در میان قعر دریا تخته بندم کرده ای_باز میگویی که دامن تر مکن هشیار باش)از یک طرف دولتین همسایه از عدم انتظام ایران شاکی وبه آن بهانه قشون مسلح خود را در وطن عزیزمان داخل نموده می گویند هر وقت امنیت قائم شود خارج خواهیم شد ولی همین که ایرانیان در صدد امنیت می شوند هزار گونه عایق در جلوشان می گذارند گویا دولتین همسایه به ما می فهمانند که امنیت واصلاح در ایران لازم است مشروط بر اینکه دست ما بشود و...»[11]
علاوه بر این در باره ی شرایط سختی که دولتین در باب استقراض برای ایران به وجود آوردند، ومدت مدیدی ایران را با مذاکرات بر سر قرضه مشغول کردند این سوال را مطرح می کند که با وجود اینکه دولت ا.یران اطمینان صریح داده بود که چهار صد هزار لیره صرف تشکیل ژاندارمری خواهد نمود چرا در این صورت دولتین چنین شرایط سختی را در برابر ایران قرار داده اند؟[12]
بعد از دادن وام به ایران همچنان مشکلات بر سر ملیت مستشاران ادامه داشت ورایزنی با ایتالیا برای جلب مستشار آغاز شد اما با مخالفت دولتین مبنی بر اینکه افسران ژاندارمری از دول بزرگ نباشند دولت ایتالیا نیز در خواست ایران را رد نمود. این موضوع درحبل المتین در یک پیام تلگرافی که در 30دسامبر /27 ذی الحجه که تایمز درج کرده ،اینگونه انعکاس یافته است: «...دولت ایتالیا به ملاحظه ی اعتراض دولتین روس وانگلستان که افسران ژاندارمری از دول بزرگ گرفته نشوند انکار نموده است در قرض دادن افسر به ایران، وچنان معلوم می شود که اینگونه افسرها از جمهوری سوئد طلب شود.»[13] ایران بعد از اعلام مخالفت ایتالیا، از دولت های فرانسه ،آلمان،سوئیس نیز در خواست مستشار کرد.[14]
سرانجام با اعلام موافقت دولتین برای استخدام ژاندارم از سوئد، دولت سوئد نیز در خواست ایران را پذیرفت ورایزنیها برای استخدام از این کشور آغاز شد. این خبر طی تلگرافی که 22محرم /4جنوری در شماره 28 حبل المتین به چاپ رسیده، از سوی وزیر خارجه ایران مورد تأیید قرار گرفته است که دولت سوئد، در اختیار قرار دادن افسر به دولت ایران را برای انتظام ژاندارمری، پذیرفته است و در این تلگراف خاطر نشان شده است که تا کنون 2800 قشون برای فارس اعزان شده است.[15]
سوئد سرانجام یک دسته صاحب منصب را به ریاست یالمارسن به ایران فرستاد. یالمارسن در 15 اوت 1911.م (19 شعبان 1329) وارد تهران شد[16] و ریاست قراسوران ایران را برعهده گرفت.
ژاندارمری دولتی ایران، زیر نظر وزارت داخله ایجاد گردید و با انتقال بیش از هزار ژاندارم خزانه، از جمله 35 افسر به ژاندارمری دولتی، سرهنگ یالمارسن توانست نیروی مورد نظر خود را گرد آورده و کار خود را آغاز نماید.[17]وظیفه ی ابتدایی که برای ژاندارمری در نظر گرفته شده بود حفظ امنیت راه های ایران بود، ژاندارمری در طول سه سال توانست پیشرفت قابل ملاحظه ای در گسترش پایگاه های خود در کشور داشته باشد و تا سال 1914.م هفت گردان و دو اداره ی مرکزی در تهران و مابقی در شیراز، کرمان، قزوین، اصفهان و بروجرد ایجاد شد.[18]
تا این زمان بودجه ی ژاندارمری از وام هایی که روسیه و انگلستان به ایران می دادند تأمین می شد. تجار پایتخت و شهرستان ها نیز به دلیل اهمیت نیروی ژاندارمری در برقراری امنیت در مسیرهای تجارتی، در صورت نبود بودجه ی کافی برای پرداخت حقوق ژاندارم ها، به آنها کمک مالی می کردند.[19]
اولین یگانهای ژاندارمری که شامل دو گروهان سوار و یک گروهان پیاده بودند برای تقویت نگهبانان قنسولگری های جنوب به بوشهر اعزام شدند و پس از آن نیروهای ژاندارمری با حمایت مالی انگلستان شکل گرفت و یک گروهان 100 نفری پیاده نظام از ژاندارم های خزانه به شیراز اعزام شدند و هسته ی اصلی ژاندارمری فارس را تشکیل دادند.[20]
اکنون اولین یگانهای ژاندارمری ایران شکل گرفته بودند و تلاشهای لازم برای ایجاد امنیت در راه ها صورت می گرفت اما هنوز عواملی در منطقه وجود داشتند که برقراری امنیت را با مشکل مواجه می ساخت:
- حضور نیرو های انگلیسی و دخالت در امور منطقه: با وجود ایجاد تشکیلات ژاندارمری، انگلستان در خارج کردن نیروهای خود و سپردن وظایف امنیتی به ژاندارمری عجله ای نشان نمی داد و این امر نارضایتی های مردمی را در منطقه دامن می زد. حضور این نیروها و دخالت در امور مربوط به امنیت، دو دستگی هایی را در ژاندارمری فارس ایجاد کرده بود، نیروهای اعزامی از هند که هنوز در ایران حضور داشتند به خصوص سواران هندی و آمد و رفت حضور آنها در شهرها مشکلاتی را برای مردم ایجاد می نمود و نارضایتی آنها را افزون می ساخت و اذهان مردمی را نسبت به آنها بدبین تر کرده و هیجانات مردمی را نیز به دنبال داشت.[21]که نتیجه ی این هیجانات مردمی چیزی جز حملات گاه و بیگاه به نیرو های انگلیسی در منطقه نبود.
از این جمله می توان به حمله قشقایی ها و محافظین راه ها به مستر اسمارت کنسول انگلیس در شیراز در مسیر کازرون به شیراز اشاره کرد.[22]
- وجود افراد و خاندان های وابسته به انگلستان: که منافع خود را با منافع این کشور همراه می دیدند بر شرایط نابسامان موجود دامن می زد. از جمله ی این خاندان ها، خاندان قوام در فارس بود. در حبل المتین بارها در مورد نقش منفی این نوع افراد وابسته در بقای امنیت فارس اشاره شده و گاهاً با اشاره ی صریح به نقش خاندان قوام[23] ایجاد امنیت و آسایش در فارس را منوط به کوتاه کردن دست این افراد از فارس می داند:
« امنیت فارس منافی سیاسی خارجیانیست که بدواً ذکر نمودیم در این صورت بقای امنیت در فارس و قطع نفوذ خارجه در آن مملکت موقوف است به جلب خاندان قوام از فارس. ورنه با بودن آنها در فارس که دست قوی خارجه شناخته شده اند محال است امنیت در فارس برقرار آید، ولو اینکه میرزا تقی خان امیر اتابک را از قبر بیرون آورده با بیست فوج سرباز به ایالت فارس فرستند.
اولیای دولت اگر در حقیقت مایل به امنیت فارس هستند باید صرفنظر از قیام قوام الملک و خاندان او در شیراز بنماید، ورنه تاریخ دنیا حقیقت احوال را مستور نخواهد داشت.[24] »
از فعالیت افراد دیگر که در این دوره در اسناد و نامه های منتشر شده و نیز در روزنامه ها به عنوان عامل انگلیس پر رنگ به نظر می آیند فردی ارمنی به نام مکرتیچ رئیس تلگرافخانه ی کازرون بود که به تعبیر رکن زاده ی آدمیت «یکی از صمیم ترین خدمتگزاران دولت بریتانیا و از اشرار نامی روزگار بود.»[25]
والی فارس که در این دوره به جهت فرستادن گزارش های نادرست، به او مظنون بود و طی نامه های متعددی[26] که برای وزارت خارجه ارسال داشت بر ضرورت عزل او تأکید می نمود: «تلگرافچی انگلیسی که یک نفر ارمنی و مکردیچ نام دارد در کازرون از شیطان هاست که همیشه حکومت کازرون و ژاندارم ها و ناصر دیوان در این سال اخیر تغییر او را خواسته اند و من ابداً به راپورت های او اعتماد ندارم ...»[27]
این تلگرافچی تا اندازه ای در روند ارسال اخبار خودسرانه به مرکز مداخله می کرد و فرمانده ی ژاندارمری شیراز نیز در نامه های که در 2 جمادی الاول 1333 به اداره ی مرکزی ژاندارمری فرستاده بود به نقش او در ایجاد تزلزل در حیثیت ژاندارمری اشاره داشته است: «... این نکته خیلی جالب دقت است که اول کسی که در صدد تزلزل حیثیت ژاندارمری برآمده است همان مکردیچ رئیس تلگرافخانه کازرون انگلیسی می باشد که با زحمت و جدیت زیاد سعی دارد که عده ای تفنگچی طرفدار انگلیس استخدام نماید، بدون آنکه ذره ای خیال نماید که چه نتایج وخیمی ممکن است از این حرکت حادث شود...»[28]
تلاش نیروهای ژاندارمری فارس در برقراری امنیت تحت الشعاع شرایط موجود قرار گرفته بود و در گزارش های منتشره در روزنامه ها این وضعیت منعکس شده است.
روزنامه ی حبل المتین با ذکر خبری از سوی گزارشگر روزنامه ی پانیر در مورد بازگشت ناآرامی ها، این گونه گزارش می دهد: «راه مانند اول کسب ناامنی نموده، شش هفته می گذرد که یک کاروان بزرگی را دزدان زدند و ذخیره ی سواران هندی و بسیاری از پاکات یک اداره ی تجارت انگلیسی هم بغارت رفته است- و کرایه قاطر از اصفهان تا شیراز تخمیناً معادل 60 روپیه شد و سابق براین 15 روپیه بیش نبوده.[29]»
علاوه بر این، حمله به اتباع انگلیس هم چنان ادامه داشت نظیر حمله و قتل کاپیتان آکفورد که به دست عده ای از اشرار صورت گرفت این اتفاقات فشار دولت انگلیس را بر ایران افزایش می داد بنابراین یالمارسن رئیس کل اداره ی ژاندارمری کشور با تعدادی نیروی ژاندارم برای استقرار کامل امنیت وارد ایالت فارس شد و در راه ورود به شیراز از آباده تعدای ژاندارم را برای تامین امنیت در راه ها گماشت.[30]
ورود یالمارسن به شیراز مصادف با بیرون رفتن قشون هندی از ایران شد، که خروج این نیروها شادی و رضایتمندی بسیار مردم ایران را به دنبال داشت.
روزنامه ی حبل المتین نیز که منعکس کننده ی نارضایتی های مردمی از حضور این نیروها در جنوب بود[31] در شماره های متعددی گزارشاتی مبنی بر خبر خروج سربازان هندی را منتشر نموده،[32]و در پی خروج این نیرو ها از جنوب ایران موید الاسلام در روزنامه ی حبل المتین در تیتری با عنوان «تشکر ملت ایرانیه از عود قشون هندی» اظهار رضایتمندی خود را اعلام می نمود.[33]
با خروج سپاهیان هندی، دولت انگلستان حفظ و امنیت فارس و حفاظت از کنسولگری خود را به ژندارمری محول کرد و در مورد تعهدات مالی، خصوصا برای تشکیل ژاندارمری به ایران اعتماد آن را جلب نمود و ژاندارمری نیز در مورد مجازات متهمان حمله به اسمارت و قتل کاپیتان آکفوردبه انگلستان اطمینان داد.[34]
والی جدید فارس مخبر السلطنه هدایت نیز که به مناسبت خوشامدگویی به یالمارسن مهمانی ترتیب داده بود در حضور یالمارسن و سفیر فرانسه لوکنت و یک آلمانی به نام کاپیتان کلاین از داگلاس رئیس سپاهیان هندی به خاطر «منع احساسات ناگوار که لازمه ی حضور دسته ی نظامی مسلح است» سپاسگزاری کرد.[35] با سازمان یافتن ژاندارمری فارس و فرستادن نیرو ها و تجهیزات لازم برای ژاندارمری و تحت تعلیم قرار گرفتن نیرو ها[36] و امنیت راه های تجارتی بوشهر به کرمان با سرکوب راهزنان تامین شد و متعاقب آن تجارت بین شهرها نیز افزایش یافته و میزان کرایه ها که پیش از این به میزان قابل توجهی بالا رفته بود صدی بیست کاهش یافت.[37]
کنسول انگلیس در اصفهان در مسافرت خود از بوشهر به اصفهان طی نامه ای که در 25 دسامبر 1914/ 7 صفر 1332 به سفیر انگلیس نوشته به امنیت راه ها که نتیجه ی تلاش های ژاندارمری است اشاره کرد.[38] هم چنین در گزارش اداری که در سال 1914 توسط کلنل اس.جی. ناکس نوشته شده نسبت به امنیت راه ها این گونه اشاره شده است:«... در خلال شش ماه آخر سال، ایالت چنان آرام بوده که در 5 سال اخیر سابقه نداشته است. در طول جاده شیراز- بوشهر {عوارض} راهداری لغو شده و کاروان ها و مسافران عملاً بدون کوچکترین مزاحمتی رفت و آمد کرده اند و این نیز حاصل مساعی ژاندارمری است که فعلاً وضع را به چنین سطح رضایت بخشی رسانده است.»[39]
از فعالیت های درخشان ژاندارمری در این ایام رسیدگی و ختم غائله ی کازرون بود. نیروی ژاندارمری توانست در این غائله با سرکوب شورشیان آرامش نسبی را به شهر برگرداند[40] و بعد از پایان کار اداره ی ژاندارمری به سلطان احمد خان اخگر طهرانی سپرده شد.
اخگر در کتاب خاطرات خود ماجرای انتقال خود از سمت ریاست گروهان کنارتخته به کازرون را اینگونه شرح می دهد: «پس از قریب سه ماه که با سمت گروهان کنارتخته مشغول خدمت بودم نظرباینکه در کازرون حکومت نظامی برقرار بود و ماژور لندبرگ حاکم نظامی آن عازم سوئد بود و موقعیت کازرون بمناسبت اینکه مرحوم خواجه عبدالله ناصردیوان کلانتر کازرون پس از تأمین با تفنگچیان مسلح خود در آنجا ساکن بود و در تمام نواحی اطراف نیز افراد سکنه ی دهات و کلیه ی عشایر مسلح بودند و بواسطه ی موقعیت مشکل آنجا قریب هشتصد نفر ژاندارم سوار و پیاده و توپخانه در کازرون متمرکز بودند نگارنده را برای حکومت کازرون تعیین و تغییر مأموریت یافتم.»[41]از نکات قابل توجه که در ماجرای کازرون به چشم می خورد تدبیر افسران سویدی ژاندارمری در اتحاد افراد ایلات، به خصوص ایل قشقایی در همکاری با ژاندارمری بود.[42]
اقدامات ژاندارمری در بازگرداندن امنیت به منطقه توجه نمایندگان انگلستان ساکن در منطقه ی جنوب را جلب کرد. در خبری که در روزنامه ی چهره نما از روزنامه ی تایمز منعکس شده نسبت به برقراری مجدد امنیت در همین ایام در کازرون و راه تجارتی بوشهراظهار رضایت شده است.[43]
فرمانفرمای هند نیز طی نطقی که در مجلس شورای هند نسبت به اوضاع جنوب ایران ایراد کرد تشکر خود را از افراد ژاندارمری به دلیل سرکوبی اشرار و ایجاد امنیت در کازرون ابراز نمود و اظهار داشت: «ژاندارمری موفقیت بسیاری به دست آورده است، اگر ژاندارمری موفق نشده بود چاره ای جز اعزام نیروی انگلیس به ایران نبود.»[44]
شروع جنگ جهانی و رویکرد های جدید انگلیس
در زمانی که دولت سوئد تقاضای ایران را مبنی بر فرستادن مستشار برای تأسیس اداره ی ژاندارمری ایران پذیرفت این شرط را پیش پای ایران قرار داده که خود دولت ایران باید حقوق افسران ژاندارمری را بپردازد و نباید از طریق گرفتن قرضه از دولتین بودجه ی افسران تأمین شود[45]، دولت سوئد با اطلاع از دخالت های دولتین در امور ایران، این موضوع برایش محتمل بود که در صورت پرداخت هزینه های ژاندارمری با گرفتن وام، میزان دخالت های دولتین در امور مربوط به ژاندارمری بیشتر خواهد شد. دولت ایران مقدمتاً شرط مورد نظر را پذیرفت، اما با ورود مستشاران، خود سوئدی ها دریافتند که وضعیت مالی دولت ایران برای پرداخت مواجب صاحب منصبان چندان مساعد نبوده و ناچاراً باید متوسل به دولتین شد.
بدین ترتیب مسئله ی مواجب مستشاران بدین گونه حل شد که در بانک شاهنشاهی ایران، دفتر مخصوص برای ژاندارمری افتتاح شد و از آنجا مستقیماً به ریاست ژاندارمری ایران، با نظارت خزانه دار کل بلژیکی و بدون مداخله ی دولت مرکزی ایران و حاکم فارس پول داده می شد.[46] حبل المتین که پیش از این نسبت به سیاست های دولت انگلیس پیش بینی های خود را ارائه داده بود، در مورد در اختیار قرار گرفتن پرداخت های ژاندارمری توسط انگلیس نگرانی خود را این گونه ابراز نموده که در صورتی روند موفقیت های ژاندارمری در برقراری امنیت ادامه خواهد داشت که این سازمان از نظر مالی با مشکل مواجه نشود اما این نگرانی کمی بعد خود را نشان داد.
با شروع جنگ جهانی و افزایش دامنه ی تبلیغاتی آلمان ها در ایران، پرداخت مواجب ژاندارمری با روبرو شد، هم نژاد بودن سوئدی ها و اتهام طرفداری از آلمانی ها، اهرم فشاری از سوی دولت انگلیس بود تا با کارشکنی در پرداخت حقوق ژاندارم ها، آنها را تحت فشار قرار دهند و تمام تلاش خود را به کار بردند تا بتوانند راهی برای همراهی افسران سوئدی با سیاست های خود پیدا کنند:
«همین که مشخص شد افسران سوئدی قصد ندارند تبدیل به جاسوس سیاسی شوند... علاقه و توجه انگلیس به ژاندارمری ایران و افسران سوئدی کاهش یافت. وقتی مسلم شد که در آغاز جنگ، افسران سوئدی به واسطه ی وفاداری به شاه، تصمیم گرفته اند حتی در مقابل حمله ی نیروی خارجی به ایران نیز دفاع کنند، انگلیس درست در این مورد روش خصمانه ای نسبت به افسران سوئدی در پیش گرفت.»[47]
حبل المتین که بارها نسبت اعتراض خود را به بی مهری های دولت انگلیس در مورد پرداخت مواجب ژاندارمری، ابراز کرده بود از دولت ایران خواست برای تأمین مواجب ژاندارمری راه حل های جدیدی اتخاذ کند: «حالا دولت ایران بهر وسیله می تواند یک وجه مهمی که همه روزه مورث اشکال نشود فراهم نمود و نگذارد این اداره منظم از انتظام بیفتد.»[48]
هم چنین تجار و بازرگانان منطقه ی جنوب که امنیت مسیرهای تجارتی را در انتظام مواجب ژاندارمری جنوب می دیدند دست به کار شده و در طی نامه های متعددی که به مجلس ارسال داشتند درخواست پرداخت مواجب ژاندارم ها را نمودند.
به همین منظور، درنامه ای که از شیراز به تهران در باب درخواست پرداخت مواجب معوقه ی ژاندارمری و نیز کارشکنی مستشاران بلژیکی خزانه در معطل گذاشتن پرداخت مواجب مخابره شد، تجار پیشنهاد دادند که ثلث مالیات خود را که قبلا به خزانه داری می پرداختند به اداره ی ژاندارمری اختصاص دهند.[49]
والی فارس مخبرالسلطنه نیز در مجلسی که افراد سرشناس و تجار را گرد آورده بود برای اداره ی ژاندارمری از آنها درخواست اعانه کرد. در همان مجلس حدود پنجاه هزار تومان اعانه نمود و قرار بر این شد که این مبلغ بین بارهای تجاری وارده و صادره سرشکن شود.[50]
از سویی دولت ایران در صدد برآمد منبع درآمد جدیدی برای تأمین اداره ی ژاندارمری ایجاد کند تا دست دولتین در آن در کار نباشد به همین منظور درآمد های حاصله از دخانیات و مواد مخدر را به ژاندارمری اختصاص داد. هر چند که، این راه حل موقتی بود و مدیران بلژیکی خزانه داری و گمرکات با تحریکات انگلیس، نسبت به بازرگانان سخت گیری به عمل آورده تا اینکه تا فروش مواد مخدر کاهش یافت. با اقدامات صورت گرفته در این زمینه درآمد حاصل از گمرکات به شدت کاهش یافت و از یک میلیون تومان درآمد، فروش کالا به 100 هزار تومان تقلیل یافت.[51]
با این وجود، افسران سوئدی ژاندارمری هم چنان به فعالیت های خود در قبال تأمین امنیت ادامه داده و از وظایف خود شانه خالی نمی کردند و تا زمانی که موعد قراردادشان به سر نیامده بود در ایران حضور داشتند.[52]
دولت سوئد نیز به منظور پرداخت مواجب ژاندارم ها و تأمین منافع اتباع خود تا اول مارس به ایران مهلت داد و هشدار داد چنانچه ایران اقدامی در این زمینه صورت ندهد دولت سوئد مجبور به خروج باقیمانده ی صاحب منصبان خود از ایران خواهد بود.[53]
با ورود واسموس به شیراز، فعالیت های ضد انگلیسی مردم ایران، وارد مرحله ی جدیدی شد و روزنامه هایی نظیر جام جم، تازیانه (غیرت) تبلیغات خود را گسترش دادند[54]. در این بین گرایش افسران ژاندارمری به سوی آلمانی ها رفته رفته آشکارتر می شد. فرماندهان فوج ایرانی ژاندارمری به نحوی روشن و آشکار، همراهی خود را با واسموس نشان می دادند والی فارس نیز که در این زمان مخبرالسلطنه بود همراهی خود را به طور پنهانی با کمیته ی دفاع ملی که به ابتکار واسموس تشکیل شده بود آشکار می کرد.[55]
دامنه ی تبلیغات آلمانی ها در جنوب ایران تا به این حد پیشرفت که سر والتر تاونلی ادامه ی اقدامات آلمانی ها در تحریک ایلات و مردم بر ضد انگلیس را نقض بی طرفی ایران دانست و هشدار داد که کلیه آلمانی ها، چه کنسول و چه افراد شخصی، از طرف انگلیس دستگیر خواهند شد.[56]
مقارن همین زمان انگلیسی ها چند کشتی سرباز با تجهیزات کامل به خلیج فارس اعزام کرده و در تعدادی از بنادر ایران نظیر بوشهر، جاسک، چاه بهار و بندر عباس و لنگه نیرو پیاده کردند و به دستور فرمانده خود سر جان نیکسون، بوشهر را به تصرف درآورده و فرماندار آنجا را به هند تبعید کرده و پرچم خود را بالای ادارات حکومتی برافراشتند.[57] این اقدام انگلیس، بر شدت تنفر مردم بوشهر و منطقه افزود و مبارزات بر ضد انگلیس در منطقه شدت بیشتری یافت، در شیراز بعد از شهادت رئیس علی دلواری، گروهی از جوانان برای دیدن مشق نظامی برای جنگ با انگلیس آماده شدند و حزب دموکرات از ژاندارمری تقاضا کرد که با فرستادن چند افسر برای تعلیم به مجاهدین وارد عمل شود و حدود 700 نفر از اهالی شیراز با دیدن مشق نظامی به رهبری حاج شیخ جعفر محلاتی به سوی برازجان حرکت کردند اما به دلیل اینکه اوضاع آرام شده بود غضنفر السلطنه برازجانی اردو را بعد از چند روز نگه داشتن در برازجان روانه ی شیراز کرد.
در زمان حرکت اردوی ملی شیراز، تعدادی برازجانی برای کمک رسانی به سالار اسلام و امیر اسلام که بر ضد انگلیس فعالیت می کردند برج های ژاندارمری را تصرف کرده و در انبار ها را گشوده و فشنگ کافی برای خود برداشتند و در بین راه نیز ژاندارم ها را با خود همراه کردند، کاپیتان انگمن رئیس ژاندارمری فارس که از طرف مرکز برای خاتمه دادن به غائله تحت فشار بود سروان احمد اخگر را مأمور فرونشاندن اوضاع نمود. ژاندارم ها در ابتدا دلیل این اقدام خود را نرسیدن حقوق و وضع نامساعد معیشتی اعلام کردند اما بعد به اخگر گفتند که در حقیقت علیه انگلیسی هایی که وطنشان را تصرف کرده اند وارد مبارزه شده اند. دراین جریان، احمد اخگر توانست قلعه ی برازجان را تصرف کند.[58]
نقطه ی اوج تحرکات ضد انگلیسی در ماه محرم 1334.ه با گروگانگیری افراد کنسولگری انگلستان در شیراز بروز کرد، در سحرگاه دومین روز از ماه محرم کمیته ی حافظین استقلال مملکت ایران که در اواخر ذی حجه ی سال 1333.ق توسط سران حزب دموکرات فارس به اتفاق افسران ژاندارمری تشکیل شده بود[59]، بعد از قطع سیم تلگراف اصفهان، دستور تصرف نقاط استراتژیک شیراز را داد و توپخانه را در اختیار گرفته و در نقاط مرتفع شیراز توپ و مسلسل مستقر نمود و به کنسول انگلستان و سایر اتباع این دولت دو ساعت فرصت داد تا خود را تسلیم نیروهای مردمی کنند.[60]
اوکانر کنسول انگلیس نیز با شرایط موجود مجبور به تسلیم شد[61] و اسرای انگلیسی به همراه زن و فرزندانشان تحت الحفظ به برازجان حرکت داده شدند.[62] در باره ی مطلعان از این نقشه، کنسول بریتانیا در بوشهر تنها به کنسول آلمان و چند آلمانی دیگر و افسر سوئدی ژاندارمری فارس انگمن و سه یا چهار نفر از افسران ژاندارمری ایران اشاره نموده است.[63]
در جریان این درگیری ها قوام الملک که به جای مخبرالسلطنه از سوی حکومت مرکزی کفالت ایالت فارس را بر عهده گرفته بود نتوانست در برابر شرایط به وجود آمده اقدام مؤثری انجام دهد و در شیراز بعد از تصرف کنسولگری انگلیس توسط کمیته ی حافظین استقلال، پرچم این کشور به زیر کشیده شد و پرچم ایران برافراشته شد. قوام نیز با وجود فشارهایی که برای پیوستن به متحدین بر او وارد می شد هم چنان بر مواضع خود به نفع منافع انگلستان پافشاری می کرد، نتیجه ی این اختلافات در نهایت به جنگ داخلی بین نیرو های ژاندارمری و قوام منجر شد.[64] در جنگ اول قوام از نیروهای مردمی و ژاندارمری شکست خورد و برای گردآوری نیرو به اطراف لار گریخت اما موفقیت چندانی به دست نیاورد به همین دلیل به بوشهر رفت و در آنجا با سر پرسی سایکس ملاقات نمود و با دریافت «کمک نقدی از دولت انگلیس که معادل سی هزار لیره نقدی و چند عراده توپ و مسلسل و 550 قبضه تفنگ و تجهیزات دیگر»[65] مصمم به بازگشت دوباره و غلبه بر نیرو های ژاندارمری شد.
او در بازگشت به شیراز توانست صوله الدوله قشقایی را نیز با خود موافق ساخته و با تجدید قوا وارد شیراز شود و توانست نیرو های ژاندارمری و مردمی را در هم بکوبد، و تا آنجا که امکان داشت سران ژاندارم، اعضای حزب دموکرات و کمیته ی حافظین استقلال را قلع و قمع نمود.[66]
ورود سر پرسی سایکس و ایجاد پلیس جنوب
سر پرسی سایکس که در 16 مارس 1916 همراه تعدادی افسر انگلیسی وارد بندر عباس شده بود مورد استقبال دریابیگی قرار گرفت. او پس از آنکه مدت کوتاهی را صرف استخدام افرادی برای خدمت در پلیس نظامی جنوب ایران نمود، به سوی کرمان حرکت کرد و بعد از مدت کوتاهی فرمان یافت که به شیراز برود و در 26 ژوئیه به سوی شیراز حرکت کرد.[67]
در روزنامه ی چهره نما به نطق لرد کرزن در مجلس اعیان انگلیس درباره ی حرکات سایکس در ایران برای تشکیل پلیس جنوب اشاره شده و هدف از تشکیل این نیرو را تحت فرمان درآوردن ژاندارمری ایران زیر نظر صاحب منصبان انگلیس در جنوب ایران که همواره خواسته ی اصلی انگلیس بوده، بیان می کند.[68]
در ضمن تشکیل پلیس جنوب، از جمله مواردی که می توانست برای انگلستان ایجاد مشکل کند مسئله ی باقیمانده ی افراد ژاندارمری بود، با وجود دستگیری سران آنها توسط قوام، تعداد زیادی از ژاندارم ها که به اطراف گریخته بودند و قوام موفق به دستگیری آنها نشده بود هنوز جزو نیروی ژاندارم به حساب می آمدند که در صورت سازماندهی می توانست دوباره مشکلاتی را برای پلیس جنوب به وجود آورد، بنابراین سایکس تصمیم گرفت که تمام افسران و افراد موجود را در اختیار بگیرد و به سرعت با سازماندهی تشکیلات پلیس جنوب، پاسگاه های بین جاده ها و مسیر های در دست ژاندارمری در کازرون را در اختیار گیرد.[69]
با اقدامات سایکس، در اخباری که در روزنامه ی چهره نما از لندن گزارش شده است از فعالیت های سر پرسی سایکس در آرامش بخشیدن به جنوب ایران و کاهش دسایس طرفداران آلمان تمجید شده است.[70]
مردم ایران که نسبت به دولتین نظر مساعدی نداشتند نسبت به تشکیل پلیس جنوب نیز ناراضی بودند و به ویژه وارد شدن تعدادی از افراد ژاندارمری به پلیس جنوب تفکرات آنها را نسبت به این ژاندارم ها برانگیخت. بازتاب این تفکرات، در روزنامه ی کاوه با جملات اعتراض آمیزی نسبت به این افراد منعکس شده است: «مسئله ی قوه ی نظامی انگلیس معروف به پلیس جنوب با وجود عدم رضایت ایرانیان و شکایات متوالی از اقدامات بیرویه آنها و داد و فریاد روزنامجات باز از طرف انگلستان بشدت تعقیب شده و اتصالاً در صدد توسیع دایره ی آن هستند. خصوصاً در این اواخر خیلی بکوشش خود افزوده و عده ای از افراد قراسورانهای سابق اداره سوئدی را بوسیله ی زیاد کردن مواجب از ماهی 6 تومان بپانزده تومان داخل در جزو پلیس می نمایند و معلوم می شود این افراد بدواً باید در اصفهان مشق نظامی بکنند. ده نفر صاحب منصب انگلیسی با همراهی بعضی ایرانی های وجدان فروش که برای تشویق و ترغیب اهالی بمسئله ی پلیس جنوب بطهران می روند با یک عده از افراد پلیس جنوب در قم اقامت دارند...[71] »
بدین ترتیب دولت انگلستان که از آغاز در پی آن بود تا نیروی مستقل از دولت مرکزی ایران برای ترتیب امنیت در جنوب ایجاد کند، با سیاست های سر پرسی سایکس موفق شد که پلیس جنوب را تشکیل دهد و ژاندارمری را که سعی داشت بدون توسل جستن به روسیه و انگلستان و مستقل از این دو دولت به راه خود ادامه دهد از میان بردارد.
نتیجه
طرح تشکیل ژاندارمری ایران، برای انگلستان تا زمانی جالب به نظر می رسید که دست اندازی به منافع انگلستان در ایران به خصوص در جنوب ایران مطرح نباشد اما هنگامی که انگلیس پی برد که با دادن قرضه به دولت ایران برای تشکیل این نهاد و قرار دادن شرط های دست و پا گیر برای ایجاد ژاندارمری و در مراحل بعدی کارشکنی افراد وابسته به این دولت در امور مربوط به ژاندارمری، نمی تواند جلوی عملکرد مستقل آن را بگیرد و افسران سوئدی نیز چندان رویکرد مثبتی به این دولت ندارند سیاست خود را به ناچار تغییر داد و موضع شدید تری اتخاذ کرد. با این وجود افسران ژاندارمری اثبات کردند که با عدم پرداخت حقوق افسران و تحت فشار قرار گرفتن از سوی دولت انگلستان هم چنان در برابر خواسته های این دولت مبنی بر انقیاد بدون قید و شرط مقاومت می کنند و این نهاد تا زمانی که درگیر اغتشاشات و جنگ های داخلی نشده بود همواره در میان مردم محبوبیت خود را حفظ نمود. احساس خطر انگلستان در قدرت گرفتن یک نیروی امنیتی ملی، این دولت را به تکاپو واداشت تا به دنبال راهی برای ضربه زدن به آن و حتی فراتر از آن سرکوب ژاندارمری باشد. و سر اتجام با تقویت مالی و تسلیحاتی عوامل داخلی خود توانست نهاد ژاندارمری را که در نتیجه ی نرسیدن حقوق و امکانات جنگی ضعیف شده بود شکست دهد و پلیس جنوب را برای پیشبرد اهداف خود در منطقه ی جنوب ایران ایجاد نماید
تلگراف تجار و ملاک شیراز به مجلس شورای ملی مبنی بر اختصاص ثلث مالیات خود برای پرداخت حقوق معوقه افسران ژاندارمری
فهرست منابع
روزنامه ها
- روزنامه ی حبل المتین
- روزنامه حبل المتین،جلال الدین حسینی ،سال هفدهم، شماره ی3
- سال هفدهم، شماره 29، 26 محرم 1328/7 فوریه
- سال هجدهم، شماره 13،14رمضان 1328،19سپتامبر19101910
- سال هجدهم،شماره 17،20شوال1328/24اکتبر1910
- سال هجدهم، شماره 25،16 ذی الحجه 1328،/19 دسامبر1910
- سال هجدهم، شماره 26،23 ذی الحجه1328/26 دسامبر1910
- سال هجدهم ،شماره27،30 ذی الحجه1328/2ژانویه1911
- سال هجدهم ،شماره 28،7محرم1329 ،9جنوری 1911
- سال نوزدهم، شماره 8 ، صفر 1330/ 29 ژانویه 1912
- سال نوزدهم، شماره 26، 30 محرم 1330/7 ژانویه 1912
- سال نوزدهم، شماره 31، 22 صفر 1330/12 فوریه 1912
- سال نوزدهم، شماره 40، 19 جمادی الاول 1330/29 اوریل 1912
- سال بیستم، شماره 30، 22 ربیع الثانی 1331/31 مارچ
- سال بیستم، شماره 31، آوریل 1913
- سال بیستم، شماره 32، 8 ربیع الثانی، 1331/17 مارس 1913
- سال بیست و یکم، شماره 3، 3 رجب 1331/9 ژوئن 1913
- سال بیست و یکم، شماره 13، 13 شوال 1331/ 15 سپتامبر 1913
- سال بیست و یکم، شماره 39، غره جمادی الثانی 1332/ 27 اوریل 1914
- سال بیست و دوم، شماره 35، 16 ربیع الاول 1333/1 فوریه
- سال بیست و دوم، شماره 11، 12 رمضان 1333/26 جولای 1915
- روزنامه چهره نما
- ، سال یازدهم، شماره21، غره ربیع الثانی 1333/ 15 فوریه 1915
- سال چهاردهم، شماره 40، 15 جمادی الاول 1335/9 مارس 1917
- سال چهاردهم، شماره 45، 15 شوال 1335/3 آگوست 1917
- سال بیست و سوم، شماره 27، 25 ربیع الاول 1334/ 31 ژانویه 1916
- روزنامه کاوه
- شماره 27، 3 رجب 1336/15اوریل 1917
اسناد
- اسناد وزارت امور خارجه، کارگزاری فارس به وزارت امور خارجه (30 ربیع الثانی 1332)، پرونده ی 2
- اسناد کتابخانه ی مجلس شورای اسلامی، کارتن 26، گزارش 13، 25 جمادی الاول 1333
- اسناد آلمانی، گزارش سفیر آلمان در تهران، B-257، 25 ذی الحجه 1333/ 4 نوامبر 1915
کتاب
- اخگر، احمد، زندگی من در طول هفتاد سال تاریخ معاصر ایران، انتشارات اخگر، زمستان 1366
- امداد، حسن، فارس در عصر قاجار، انتشارات نوید شیراز، چاپ اول، 1387
- بیات، کاوه، ایران و جنگ جهانی اول (اسناد وزارت خارجه)، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران،" چاچ اول، 1369
- بیات، کاوه، اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران، انتشارات همسایه، 1377، چاپ اول
- بیات، کاوه، جنگ جهانی اول در جنوب ایران «گزارش های سالانه کنسول گری بریتانیا در بوشهر»، ترجمه کاوه بیات، فروردین 1373، بوشهر، چاپ اول، بزرگداشت هشتادمین سالگرد شهادت رئیس علی دلواری
- رکن زاده آدمیت، محمد حسین، فارس و جنگ بین الملل، انتشارات اقبال
- صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج2، اسفند 1329
- فن میکوش، داگوبرت، واسموس، ترجمه کیکاووس جهانداری، مرکز بوشهر شناسی، چاپ اول، 1377
- قاسمی، ابوالفضل، اسناد محرمانه ی خفقان ایران «کشف تلبیس»، چاپ دوم، تیر 2537، مرکز نشر سپهر، تهران، ایران
- قائم مقامی، جهانگیر، تاریخ ژاندارمری ایران، اداره ی روابط عمومی ژاندارمری، سال 2535
- کتاب آبی، ج4،ترجمه احمد بشیری، نشر نو، تهران، ارزیبهشت 1289
- گرکه، اولریخ، پاییز 1377، پیش به سوی شرق( ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول)، ترجمه پرویز صدری، جلد 2، چاپ اول
- لیتن، ویلهلم، ایران از نفوذ مسالمت آمیز تا تحت الحمایگی، تهران
- مابرلی، جیمز، عملیات در ایران در جنگ جهانی اول، ترجمه کاوه بیات، انتشارات رسا، چاپ اول، 1369
- میرزایی دره شوری، غلامرضا، قشقایی ها. مبارزات و مردم جنوب، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 13811367
- هدایت، مخبرالسلطنه، خاطرات و خطرات، 1385، انتشارات زوار، چاپ ششم
مقاله
- کرونین، استفانی، مقاله « ملی گرایی ایرانی و ژاندارمری دولتی»، ایران در جنگ جهانی اول، 1387، گردآوری تورج اتابکی، ترجمه مهدی حقیقت خواه، چاپ اول
- کرونین، استفانی، مقاله «ژاندارمری دولتی و جنگ بزرگ در ایران»، ایران و جنگ جهانی اول (مجموعه مقالات سمینار)، به کوشش صفا اخوان، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380
* . دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات خلیج فارس دانشگاه تهران،maniafn@gmail.com، شماره تماس 09118395695
* *. دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات خلیج فارس دانشگاه تهران
[1]. صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج2، اسفند 1329، ص 200
[2]. روزنامه حبل المتین،جلال الدین حسینی ،سال هفدهم،شماره ی3،صص5-4
[3]. صدر هاشمی،همان، ج2، ص204
[4]. همان، ج 2، ص204
[5]. کتاب آبی، ج4،ترجمه احمد بشیری، نشر نو، تهران، ارزیبهشت 1289، ضمیمه162، ص152
[6]. همان،ج4، ضمیمه تلگراف194، ص948
[7]. حبل المتین،سال هجدهم،شماره 17،20شوال1328/24اکتبر1910،ص1
[8]. کتاب آبی، نمره 75، 20 آوریل 1010، ص 838
[9]. حبل المتین،سال هجدهم، شماره 25،16 ذی الحجه 1328،/19 دسامبر1910،ص8
[10]. همان، ص 8
[11]. همان، سال هجدهم، شماره 13،14رمضان 1328،19سپتامبر1910،ص23
[12] . همان، سال هجدهم، شماره 26،23 ذی الحجه1328/26 دسامبر1910،ص 16
[13]. همان، سال هجدهم ،شماره27،30 ذی الحجه1328/2ژانویه1911،ص24
[14]. برای مطالعه ی بیشتر رجوع کنید به: قائم مقامی، جهانگیر، تاریخ ژاندارمری ایران، اداره ی روابط عمومی ژاندارمری، سال 2535،
[15]. همان، سال هجدهم ،شماره 28،7محرم1329 ،9جنوری 1911،ص23
[16]. قاسمی، ابوالفضل، اسناد محرمانه ی خفقان ایران «کشف تلبیس»، چاپ دوم، تیر 2537، مرکز نشر سپهر، تهران، ایران، ص 65
[17]. کرونین، استفانی، مقاله « ملی گرایی ایرانی و ژاندارمری دولتی»، ایران در جنگ جهانی اول، 1387، گردآوری تورج اتابکی، ترجمه مهدی حقیقت خواه، چاپ اول، صص 75-74
[18]. کرونین، استفانی، مقاله «ژاندارمری دولتی و جنگ بزرگ در ایران»، ایران و جنگ جهانی اول (مجموعه مقالات سمینار)، به کوشش صفا اخوان، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، چاپ اول، 1380، ص 241
[19]. همان، ص 241
[20]. قائم مقامی، همان، ص 145
[21]. حبل المتین، سال نوزدهم، شماره 26، 8 صفر 1330/29 ژانویه 1912، ص 6
[22]. همان، سال نوزدهم، شماره 26، 30 محرم 1330/7 ژانویه 1912، صص 21-20
[23] .همان، سال هفدهم، شماره 29، 26 محرم 1328/7 فوریه 1910؛هم چنین سال نوزدهم، شماره 26، محرم 1330/ 7 ژانویه 1912، ص 6؛ هم چنین سال نوزدهم، شماره 44، 9 جمادی الثانی 1330/27 می 1912، ص 14
[24] . همان، سال نوزدهم، شماره 8 ، صفر 1330/ 29 ژانویه 1912، ص 6
[25]. رکن زاده آدمیت، محمد حسین، فارس و جنگ بین الملل، انتشارات اقبال، ص 25 پاورقی
[26]. بیات، کاوه «ایالت فارس به وزارت خارجه، 12 ربیع الثانی 1333»، ایران و جنگ جهانی اول (اسناد وزارت خارجه)، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران،" چاپ اول، 1369، ص 109
[27] رکن زاده آدمیت، همان، نامه ی شماره 316 تلگراف والی فارس به وزارت خارجه، مورخه جمادی الاول 1333، ص 25
[28]. بیات، کاوه، اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران، انتشارات همسایه، 1377، چاپ اول، ص 79
[29]. همان، سال نوزدهم، شماره 40، 19 جمادی الاول 1330/29 اوریل 1912، ص 23
[30]. امداد، حسن، فارس در عصر قاجار، انتشارات نوید شیراز، چاپ اول، 1387، ص 563
[31]. یکی از نامه های منتشره در روزنامه که گویای نارضایتی یکی از اهالی است: «... دو سه هفته است انگلیس وعده ی بیرون بردن قشون جدید خود را از بوشهر نموده اند ولی تاکنون بهانه ی قیام دارند، افواهاً می گویند که در این هفته حرکت خواهند کرد ولی گمان ندارم صدق باشد.» (حاجی فتح الله) حبل المتین، سال نوزدهم، شماره 31، 22 صفر 1330/12 فوریه 1912، ص 20
[32]. حبل المتین، سال بیستم، شماره 30، 22 ربیع الثانی 1331/31 مارچ ، ص 21913؛ هم چنین همان، سال بیستم، شماره 31، آوریل 1913، ص 14
[33]. همان، سال بیست و یکم، شماره 3، 3 رجب 1331/9 ژوئن 1913، ص 9
[34]. همان، سال بیستم، شماره 32، 8 ربیع الثانی، 1331/17 مارس 1913، ص 2-3
[35]. هدایت، مخبرالسلطنه، خاطرات و خطرات، 1385، انتشارات زوار، چاپ ششم، صص 254-252
[36]. حبل المتین، سال بیست و یکم، شماره 3، 3 رجب 1331/9 ژوئن 1913، ص 12-9
[37]. همان، سال بیست و یکم، شماره 13، 13 شوال 1331/ 15 سپتامبر 1913
[38]. همان، سال بیست و یکم، شماره 39، غره جمادی الثانی 1332/ 27 اوریل 1914، ص 3
[39] . بیات، کاوه، جنگ جهانی اول در جنوب ایران «گزارش های سالانه کنسول گری بریتانیا در بوشهر»، ترجمه کاوه بیات، فروردین 1373، بوشهر، چاپ اول، بزرگداشت هشتادمین سالگرد شهادت رئیس علی دلواری، ص 21
[40]. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به حبل المتین، سال بیست و یکم، شماره 39، غره جمادی الثانی 1332/27 اوریل 1914، صص 22-19
[41]. اخگر، احمد، زندگی من در طول هفتاد سال تاریخ معاصر ایران، انتشارات اخگر، زمستان 1366، ص115
[42]. حبل المتین، سال بیست و یکم، شماره 39، غره جمادی الثانی 1332/27 اوریل 1914، ص3
[43] . روزنامه چهره نما، سال دهم،ج ، شماره 23، 15 محرم 1332/13دسامبر1913، ص 15
[44]. اسناد وزارت امور خارجه، کارگزاری فارس به وزارت امور خارجه (30 ربیع الثانی 1332)، پرونده ی 2
[45] . قائم مقامی، همان، ص 172
[46]. اسناد محرمانه ی خفقان ایران «کشف تلبیس»، ص 66
[47]. لیتن، ویلهلم، ایران از نفوذ مسالمت آمیز تا تحت الحمایگی، تهران، 1367، ص 176
[48]. حبل المتین، سال بیست و دوم، شماره 35، 16 ربیع الاول 1333/1 فوریه 1915، ص 23
[49]. اسناد کتابخانه ی مجلس شورای اسلامی، کارتن 26، گزارش 13، 25 جمادی الاول 1333
[50]. حبل المتین ، سال بیست و دوم، شماره 11، 12 رمضان 1333/26 جولای 1915، ص 15و14
[51]. اسناد آلمانی، گزارش سفیر آلمان در تهران، B-257، 25 ذی الحجه 1333/ 4 نوامبر 1915
[52]. قرارداد بسیاری از این افسران تا سال 1915 به اتمام رسیده بود و تعدادی دیگر هم مدت قراردادشان در حال اتمام بود و باید به زودی ایران را ترک می کردند و به سوئد باز می گشتند.
[53]. حبل المتین، سال بیست و دوم، شماره 35، 16 ربیع الاول 1333/1 فوریه 1915، ص 23؛ چهره نما، سال یازدهم، شماره21، غره ربیع الثانی 1333/ 15 فوریه 1915، ص 15
[54]. جنگ جهانی اول در جنوب ایران، ترجمه کاوه بیات، ص 44
[55]. فن میکوش، داگوبرت، واسموس، ترجمه کیکاووس جهانداری، مرکز بوشهر شناسی، چاپ اول، 1377،ص 128-127
[56]. مابرلی، جیمز، عملیات در ایران در جنگ جهانی اول، ترجمه کاوه بیات، انتشارات رسا، چاپ اول، 1369، ص 91
[57] . حسن امداد، همان، ص 579
[58] .همان، ص 579؛ هم چنین احمد اخگر، صص 128-127
[59]. همان، ص 589
[60]. گرکه، اولریخ، پاییز 1377، پیش به سوی شرق( ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول)، ترجمه پرویز صدری، جلد 2، چاپ اول ج 2، ص 209
[61]. برای مطالعه ی بیشتر درباره ی شرح گروگانکیری و تحویل زنان و کودکان اسرا به مقامات انگلیس مراجعه شود به کتاب احمد اخگر، زندگی من در طول هفتاد سال تاریخ معاصر ایران، صص 188-174
[62]. روزنامه چهره نما، سال بیست و سوم، شماره 27، 25 ربیع الاول 1334/ 31 ژانویه 1916، ص 12
[63]. جنگ جهانی اول در جنوب ایران، ترجمه کاوه بیات، ص47
[64]. میرزایی دره شوری، غلامرضا، قشقایی ها. مبارزات و مردم جنوب، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 198
[65]. بیات، کاوه، اسناد جنگ جهانی اول در جنوب ایران، ص 61-60
[66]. رکن زاده آدمیت، همان، ص 292
[67] . جنگ جهانی اول در جنوب ایران، همان، ص 68-67
[68] . چهره نما، سال چهاردهم، شماره 40، 15 جمادی الاول 1335/9 مارس 1917، ص 16
[69] . جنگ جهانی اول در جنوب ایران، همان، ص 69
[70] . چهره نما، سال چهاردهم، شماره 45، 15 شوال 1335/3 آگوست 1917، ص 15
[71] . روزنامه کاوه، سید حسن تقی زاده، برلین، شماره 27، 3 رجب 1336/15اوریل 1917، ص 7-6
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
نظرات