پیشینه خاندان امام جمعه و پیوندهای سیاسی او
2971 بازدید
«خاندان امام جمعه نیای خود را با شجره نسبی به سادات حسینی خاتون آبادی اصفهان و به بزرگترین رجل دینی و سیاسی دوران صفوی (ملاباشی) می رسانند. گفته می شود میرعماد و میرحسین نیای آنان از مدینه به ایران آمدند و در اصفهان و در خورت و خاتون آباد ساکن شدند. محمد حسین اعتمادالسلطنه این مهاجرت را در عهد پادشاهان صفوی چهارصد سال پیش ثبت کرده است. خاندان امام جمعه نیای بزرگ خود را در این زمان میر عبدالواسع خاتون آبادی معرفی می کنند، ولی گروهی با نظر تردید به این شجره نسبی می نگرند.»
اهمیت این خاندان از آن موقع آغاز می گردد که با خاندان مجلسی خویشاوند می شوند. میرمحمد صالح خاتون آبادی پسر میر عبدالواسع، دختر مجلسی اول را به عقد خود درمی آورد. به ویژه این خویشاوندی از هنگامی محکم تر می شود که دختر علامه مولی محمدباقر مجلسی زن میرمحمدحسین و خواهر علامه مجلسی مادر میرمحمدحسین می شود. به این ترتیب میرمحمدحسین نیای نامور و قدرتمند خاندان امامی جانشین علامه مجلسی و ملاباشی دربار صفوی در دوران شاه سلطان حسین می شود.(1) از آن زمان این خاندان نسل در نسل امام جمعه دربار پادشاهان بودند و در دوران معاصر میرمهدی از اخلاف میرعبدالواسع اصفهانی در زمان فتحعلی شاه امام جمعه تهران بود ولی چون فرزندی نداشت برادر زاده اش میرسیدابوالقاسم را به نیابت خویش برگزید.(2) میرسیدابولاقاسم چهارمین امام جمعه تهران و پدر سید حسن امامی در سال 1282 هـ.ق متولد شد. پدرش میرزا زین العابدین نیز امام جمعه بود. سید ابوالقاسم حمایت از خودکامگی و استبداد را در طول زندگی اش سرلوحه عمل خود قرار داد و روابط خود را با بیگانگان محفوظ داشت. جرج چرچیل شخصیت قدرتمند سفارت بریتانیا در تهران، در یادداشتهای خود می نویسد: «امام جمعه (میرزا ابوالقاسم) مردی روشن بین و اصلاح طلب است و تمایل دارد روابط دوستانه ای با مقامات بریتانیا داشته باشد.»
میرابوالقاسم در زمان ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه امام جمعه تهران بود. در زمان نهضت مشروطه بعد از به چوب بستن بازرگانان توسط علاءالدوله حاکم تهران به بهانه گران شدن قند، بازار تهران تعطیل شد و مردم به عنوان اعترض در مساجد اجتماع کردند. این امر موجب نگرانی عین الدوله صدراعظم مظفرالدین شاه شد. امام جمعه (سید ابوالقاسم) برای کمک به عین الدوله به سید محمد طباطبایی و آیت الله بهبهانی نزدیک شد؛ گرچه با آنها دشمنی دیرینه داشت و به آنها پیشنهاد داد که برای تصمیم گیری در مورد این ماجرا مردم در مسجد شاه سابق اجتماع کنند. سید ابوالقاسم مخفیانه افرادی را در مسجد آماده کرد تا به هنگام علامت دادن او بر سر مردم بی گناه بریزند و آنها را کتک بزنند. پس از حضور مردم و علما در مسجد شاه، سید ابوالقاسم قسمتی از سخنان سید جمال واعظ را که در حال سخنرانی بود بهانه کرد و سر به فریاد برداشت و با زدن دستها به هم، فراشان و چماق داران بر سر مردم ریختند و آنها را کتک زدند. (3)
در زمان محمدعلی شاه نیز میر سید ابوالقاسم از طرفداران محمدعلی شاه بود. او بعد از فتح تهران توسط مشروطه خواهان در سال 1288 هـ.ش به همراه محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و از طرف هیأت مدیره – که امور اجرایی کشور را در آن دوره به عهده داشت – از امامت جماعت خلع گردید.(4) ابوالقاسم پس از گرفتن تأمین به اروپا رفت و چندی در کشورهای اروپایی از جمله سوئیس مسکن گزید. وقتی آبها از آسیاب افتاد و در تهران آرامش برقرار شد، به تهران بازگشت. (5)
بعد از برکناری سید ابوالقاسم، میر محمد امامی جانشین او شد که نوه دختری ناصرالدین شاه بود. میر محمد در هنگام انقراض قاجار در جبهه مخالف سردار سپه قرار گرفت ولی بعدا توجه رضاخان را جلب کرد و با تأیید رضاشاه به شغل خانوادگی خود ادامه داد؛ تا اینکه در زمان محمدرضا شاه فوت کرد. پس از فوت او سمت امام جمعه به سید حسن امامی رسید. نکته مهم و قابل ذکر دیگر این است که «خاندان امام جمعه با خاندان های حکومتگر ایران یعنی خاندان های قاجار، امینی، معیری، فیروز، عضدی، مستوفی، آشتیانی، وثوق، بهبهانی، مجتهدی، دفتری، موقر، نفیسی، خواجه نوری، سنندجی، اسفندیاری، اتحادیه، عدل، مصباح زاده خویشاوندی دارند... میرزا ابوالقاسم امام جمعه داماد ناصرالدین شاه، زین العابدین امام جمعه و ظهیرالاسلام دامادهای مظفرالدین شاه با جناق محسن امین الدوله (پدر دکتر امینی)، عبدالحسین میرزافرمانفرما، عبدالمجید میرزا، عین الدوله، دوستعلی معیر الممالک بودند.»(6)
سید حسن امامی
سید حسن امامی فرزند سید ابوالقاسم در سال 1282 هـ.ش در تهران متولد شد. در کودکی به سیره خانوادگی تحصیلات مقدماتی، زبان عربی و فارسی را نزد معلمین خصوصی فرا گرفت. تحصیلات علوم دینی را در نجف اشرف ادامه داد. از سال 1300 تا سال 1308 را در کاظمین و نجف گذراند. در سال 1308 برای تحصیل در رشته حقوق عازم اروپا شد و در سال 1312 موفق به دریافت درجه دکتری در رشته حقوق از دانشگاه لوزان سوئیس شد. او پس از بازگشت به ایران در دادگستری مشغول به کار شد. مدتی رئیس کل محاکم بدایت بود و زمانی نیز سمت مشاور و رئیس اداره حقوق بانک ملی را بر عهده داشت. در سال 1322 استاد حقوق دانشگاه تهران شد و سی سال در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تدریس کرد. در 12 بهمن 1324 که عمویش، میر محمد امام جمعه فوت کرد؛ لباس روحانیت به تن کرد و از طرف دربار به عنوان امام جمعه تهران منصوب شد.(7) در خانه پدر زنش ظهیرالسلام به او رخت روحانیت پوشاندند تا شغل موروثی را ادامه دهد.(8) به این ترتیب سید حسن امامی، حقوق دان شیک پوش و اهل رقص و بزم را به لباس روحانیت در آوردند تا مقام ظاهری امام جمعه تهران را در تشریفات و سلامها اشغال کند. (9)
سید حسن امامی به سه زبان روسی، فرانسه و عربی مسلط بود. از او آثار متعددی به جا مانده است، اما اثر حقوقی مطرح او پنج جلد حقوق مدنی می باشد. او در مجلات حقوقی و سیاسی نیز مقاله می نوشت.(10)
او دو بار ازدواج کرد. همسر نخست وی طاهره ظهیر امامی (دختر عمویش) از کارکنان هواپیمایی ایران و لیسانس ادبیات انگلیسی از سوئیس و همسر دوم او فاطمه زارعی از دانشجویان حقوق دانشگاه تهران بود که بعدها موفق به اخذ درجه دکتری از این دانشگاه شد. امامی ساکن خیابان ایران، کوچه سقاباشی بود. از او دو فرزند به نامهای حسین و معصومه (معروف به فریده) به جا مانده. دختر او همسر یوسف اتحادیه بود و پسرش نیز در رشته طب ادامه تحصیل داد. (11)
در سال 1329 حسن امامی در کابینه رزم آرا هنگام خروج از مسجد شاه مورد حمله نبی الله اکبری قرار گرفت و با چاقو مضروب شد.(12)
این سوءقصد علی رغم معالجات در چهره وی اثر گذاشت. پس از دستگیری ضارب، وکیل متهم از او خواسته بود که اعتراف کند این کار را با تحریک مصدق انجام داده است. گفته می شود این ماجرا جهت مخدوش نمودن چهره مصدق در آستانه سفر به لاهه در تیرماه 1330 صورت گرفته بود. دکتر حسن امامی در سال 1329 مضروب شده بود ولی اعترافات متهم دقیقاً قبل از رفتن مصدق به لاهه منتشر شد. دکتر مصدق در این باره گفته است: «وقتی با هیأت نمایندگی ایران وارد لاهه شدم این خبر منتشر شد که ضارب امام جمعه اعتراف کرده که دکتر مصدق برای ارتکاب به جرم به او پول داده است. به این ترتیب خواستند بگویند کسی که وارد دادگاه لاهه شد مجرم است و دفاع از حقوق ملت هیچ ارزشی ندارد.»(13) بعد از این ماجراها سید حسن امامی ضارب خود را عفو کرد.(14)
سید حسن امامی در دوره هفدهم مجلس شورا همزمان با اوج گیری نهضت ملی نفت ریاست مجلس را بر عهده گرفت. بعد از 28 مرداد 1332 نامزد نمایدگی مجلس سنا شد و از تهران به آن مجلس راه یافت. (15)
در این نوشتار زندگی سیاسی سید حسن امامی در سه بخش بررسی خواهد شد. مبحث اول مربوط به مجلس هفدهم و دوره ملی شدن صنعت نفت می باشد. او در این دوره مهم تاریخ معاصر ایران به عنوان یکی از مهره های دربار ظاهر شد. در بخش دوم نقش او به عنوان امام جمعه و جایگاه او در میان محافل مذهبی ایران آن دوره بررسی خواهد شد. مبحث آخر نیز مربوط به عضویت او در لژهای فراماسونری است.
مجلس هفدهم و ریاست حسن امامی
برگزاری انتخابات مجلس هفدهم همزمان با دوران نخست وزیری مصدق بود. جبهه ملی در این دوره در تهران همه دوازده کرسی مجلس را به دست آورد اما اوضاع در شهرستانها که دربار و ارتش در انتخابات دست داشتند، با تهران متفاوت بود. در این دوره انتخاب شدن دکتر حسن امامی یکی از موضوعات بحث برانگیز بود. «دکتر حسن امامی، امام جمعه تهران و برادر زاده همسر مصدق وقتی که نتوانست خود را جزء کاندیداهای تهران و جبهه ملی قرار دهد، به توصیه شاه، مقامات ارتشی در مهاباد نام او را به عنوان نماینده مهاباد از صندوق آراء درآورد. مهاباد شهر کوچکی بود که از زمان سقوط دولت خودمختار کرد در سال 1325 به تصرف نیروهای نظامی درآمده بود. حسن امامی نه در این شهر و نه در هیچ کجای کردستان پایگاهی نداشت و علاوه بر این مقام نیمه رسمی او به عنوان روحانی شیعه موجب شده بود که در این شهرستان که اهالی اش همه سنی بودند از آراء واقعی بی بهره باشند.»(16) دکتر مصدق، نخست وزیر وقت ایران از این کتاب متعجب بود و اعتقاد داشت که سرلشکر گرزن او را به عنوان وکیل مهاباد از صندوق رأی درآورده است و انتخاب امام جمعه شیعه از مکانی سنی نشین به عنوان نماینده مجلس ممکن نبوده. (17)
مجلس هفدهم بالاخره در بهمن 1330 با هفتاد و نه نماینده افتتاح شد. پس از رسمیت یافتن دوره هفدهم مجلس مبارزه ای پنهانی برای تصاحب سمت ریاست مجلس آغاز شد. دکتر مصدق مایل بود که دکتر معظمی یا دکتر شایگان رئیس مجلس باشند.(18) عدم هماهنگی شورای جبهه ملی، عدم انتخاب یک خط مشی اصولی، دخالت بیگانگان و دربار، و مبارزات پشت پرده موجب شد که امام جمعه به ریاست مجلس دست یابد. در این میان وکلای زمین دار مجلس همه تلاش خود را برای تطمیع و تهدید وکلای مجلس به کار بردند.(19) سلطنت طلبان و محافظه کاران هوادار انگلستان که جرأت مقابله مستقیم با افکار عمومی را نداشتند تلاش می کردند با درگیری های فرعی حکومت را تضعیف کنند. آنها برای این منظور سید حسن امامی را به مسند ریاست مجلس نزدیک کردند.(20) در نهایت دکتر حسن امامی در رأی گیری نوبت دوم با اکثریت 39 رأی در مقابل 31 رأی دکتر معظمی بر این کرسی تکیه زد.(21)
در اسناد ساواک آمده، او در این دوران که پیشنماز مسجد شاه بود به علت مخالفت با جبهه ملی با اعتراضات فراوانی روبه رو گردید. در خرداد 1331 مطابق با دومین روز ماه مبارک رمضان، حسن امامی پس از ادای نماز ظهر در حال خارج شدن از مسجد بوده که با اهانت عده ای از مخالفین روبرو می شود. او نیز در اعتراض به این عمل در روز سوم ماه رمضان برای نماز در مسجد حاضر نشد.(22)
در سال 1331 مصدق برای مقابله با دخالت های دربار، از محمدرضا شاه درخواست کرد تا وزارت جنگ را به او بسپارد. با عدم موافقت شاه، مصدق در تاریخ 25 تیر 1331 استعفا کرد. در این فاصله با اشاره دربار، دکتر حسن امامی (رئیس مجلس) چهل تن از نمایندگان طرفدار دربار را گرد آورد و از آنها رأی تمایل برای نخست وزیری قوام گرفت.
شاه بر اساس این رأی، فرمان نخست وزیری قوام را امضاء کرد و قوام نخست وزیر شد.(23) به دنبال جانشینی قوام موجی از اعتراضات آغاز شد. در روز 30 تیر که تظاهرات در خیابان ها و میدان بهارستان به نفع دکتر مصدق رو به افزایش بود، نمایندگان جبهه ملی در مجلس به اتاق دکتر حسن امامی رفتند و اظهار داشتند که «ارتش شروع به گلوله باران مردم کرده است. شما با شاه صحبت کنید تا شاه دستور دهد که از خونریزی جلوگیری شود.»
امامی به اتفاق مهندس رضوی نایب رئیس مجلس عازم کاخ سعدآباد شد تا با محمدرضا شاه ملاقات کند. وقتی امام جمعه می خواست سوار اتومبیل شود زنی که فرزندش بر اثر اصابت گلوله کشته شده بود در مقابل امامی نعش فرزندش را در آغوش گرفت و امامی را عامل مرگ فرزندش دانست. اعتراضات همچنان ادامه داشت. بالاخره بعد از تلاش بسیار، امام جمعه عازم کاخ سعدآباد شد. هنگامی که به دروازه شمیران رسید مردم شیشه های ماشین او را شکستند و او مجبود شد به مجلس بازگردد. مردم شعار می دادند «مرده باد امام لندنی».(24) پس از سه روز قوام استعفا داد و نمایندگان مجدداً به نخست وزیری مصدق رأی دادند. از آن پس امام جمعه دیگر به مجلس نرفت و روز ششم مرداد استعفا داد. او که در این ماجرا نقش مؤثری داشت به بهانه معالجه به سوئیس رفت و از آنجا متن استعفای خود را ارسال کرد. او در متن استعفا این گونه نوشت:
مجلس مقدس شورای ملی! معروض می دارد، چون برای معالجه و مداوای درد دست که مدتی است مبتلا به آن هستم ناچار به مسافرت شدم و نمی دانم چه مدت تحت مداوا خواهم بود و نمی خواهم کارهای مجلس در غیاب بنده بلاتکلیف بماند لذا با سپاسگزاری از الطاف نمایندگان که نسبت به بنده مبذول فرمودند استعفای خود را از ریاست مجلس شورای ملی تقدیم می دارم و امیدوارم که خداوند متعال نمایندگان محترم را در خدمت به ملت و مملکت توفیق عنایت فرماید.(25)
حسن امامی مدتی در اروپا ماند تا آبها از آسیاب بیفتد. وی از آنجا عازم عتبات شد. از تهران دکتر غلامحسین مصدق (پسر دکتر مصدق ) به او ملحق شد و پسرعمه و پسردایی با هم به ایران بازگشتند.(26) حسن امامی بعد از این دوره دیگر در انتخابات مجلس شورای ملی شرکت نکرد و بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به نمایندگی مجلس سنا منصوب شد.
پینوشتها:
1– قاسمی، ابوالفضل، الیگارشی یا خاندان های حکومتگر ایران (خاندان امام جمعه)، تهران، انتشارات رز، 1355، صص 4-3.
2– الموتی، مصطفی، بازیگران سیاسی از مشروطیت تا سال 1357، لندن، چاپ پکا، ج چهارم، 1376، ص 264.
3– قاسمی، همان، صص 62 – 60.
4– الموتی، همان، ص 261.
5– همان، ص 264.
6– همان، ص 267.
7– بهنود، مسعود، دولتهای ایران از سید ضیاء تا بختیار، تهران، سازمان انتشارات جاویدان، 1366، ص 347.
8– قاسمی، همان، ص 95.
9– مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک – مجله سپید و سیاه، تهران، وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381، ص 281.
10– بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پرونده حسن امامی، سند شماره 302-445، به تاریخ 39/7/21.
11– همان.
12– رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک – جمال امامی، تهران، وزارت اطلاعات مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1388، ص 70.
13– الموتی، همان، ص 276.
14– عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر، تهران، نشر گفتار، 1380، ص 597.
15– همان، ص 1474.
16– کاتوزیان، محمد علی، مصدق و مبارزه برای قدرت، ترجمه: فرزانه طاهری، تهران، نشر مرکز، 1372، ص 149.
17– ترکمان، محمد، تهران در آتش کابینه قوام و حوادث سی ام تیر، تهران، انتشارات امیر، بی تا، ص 9.
18– عاقلی، همان، ج 3، ص 1474.
19– ترکمان، همان، صص 7و 9.
20– آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، مترجمان: کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری، محسن مدیرشانه چی، تهران، نشر مرکز، 1377، ص 242.
21– عاقلی، همان جا.
22– بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پرونده حسن امامی، سند مورخ 1331/3/7.
23– بهنود، همان، ص352.
24– الموتی، همان، ص 273.
25– همان، ص 274.
26– رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک – جمال امامی، همان، ص 71.
فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 26
نظرات