نقش نیروهای ایرانی پلیس جنوب در شکست و فرار انگلیسی ها از ایران


علی معصومی (وزوایی)
999 بازدید
انگلیس پلیس جنوب

 نقش نیروهای ایرانی پلیس جنوب در شکست و فرار انگلیسی ها از ایران

 حدود دی ماه 1334 ه . ق بود که اولین بار انگلیسی ها پیشنهاد تشکیل و رسمیت یافتن نیروی نظامی و امنیتی  پلیس جنوب ایران  را به رئیس الوزرای وقت ایران )فرمانفرما( دادند و چنین ابراز کردند که اگر دولت ایران بپذیرد که انگلیس در نواحی جنوبی ایران ارتشی به نام  پلیس جنوب ایران  تشکیل دهد , کمک مالی دریافت خواهد کرد. البته انگلیسی ها این کمک مالی را منوط به نظارت و در دست گرفتن امور مالی و نظامی ایران نمودند.

تشکیل پلیس جنوب در نواحی جنوب ایران , تجاوز بسیار گستاخانه استعمار انگلیس به ایران بود و هدف از این تجاوز , تصرف و استعمار دائم مناطق جنوبی )به ویژه مناطق نفت خیز و مراکز تجاری و بندری ( بود.

در پی انعقاد قرارداد 1907 بین روسیه و انگلیس که ایران به دو منطقه تحت نفوذ روسیه و انگلیس تقسیم شده بود , هر یک از دو استعمارگر بزرگ آن زمان , به خود حق داده بودند که به تدریج مناطق مورد نظر را عمل به تصرف در آورند و بدون هیچ اعتنایی به خواست مردم این سرزمین , کشور را به مناطق تحت نظارت و تصرف تقسیم کنند. به همین دلیل , روسها به تدریج از سمت شمال و انگلیس ها از سمت جنوب , به بهانه های مختلف تجاوز خود را شروع کردند. تجاوز روسها به مناطق و شهرهای شمالی ایران , اشغال تبریز , کشتار در شهرهای شمال و شمال غربی ایران , تجاوز به شمال خراسان و مشهد , شهادت ثقه الاسلام تبریزی و... را در پی داشت , و تجاوز انگلیسی ها به مناطق و شهرهای جنوبی ایران نیز مصایب و مبارزاتی را در پی داشت که ماجرای آن مفصل است . اشغال بوشهر و برخی دیگر از مناطق جنوبی ایران , نبرد رئیس علی دلواری و مقابله او با تهاجم انگلیس , اعلام جهاد و قیام علما و روحانیان جنوب ایران علیه تجاوز انگلیس , جنگها و درگیریهای مستمر مردم جنوب ایران با تجاوزات انگلیس , شهادت رئیس علی دلواری و... عناوین حوادث و مصایب مهمی است که در پی انعقاد قرارداد 1907 و تجاوز انگلیس به جنوب ایران صورت گرفت .

بعد از آن که قیامها و مبارزات پرشور و خستگی ناپذیر مردم جنوب ایران عرصه را بر متجاوزان انگلیسی تنگ کرد و آنها را از دستیابی به اهداف نامشروع و تجاوزکارانه مایوس نمود , در صدد برآمدند ارتش و نیروی نظامی ثابتی به نام پلیس جنوب در مناطق جنوبی ایران تاسیس کنند و از این طریق به اهداف استعماری خود برسند. البته اوج گرفتن جنگ جهانی اول و به خطر افتادن موقعیت استعمار انگلیس در خاورمیانه و مناطق نفت خیز و لزوم مقابله جدی تر با نیروهایی که مخالف حضور انگلیس در منطقه بودند , تشکیل پلیس جنوب را برای انگلیس ضروری تر می کرد.

با تشکیل پلیس جنوب , از یک سو انگلیس به آموزش و تسلیح هزاران سرباز پرداخت و موج دیگری از تجاوز به شهرها و مناطق حساس را شروع کرد; و از سوی دیگر , مردم غیرتمند جنوب ایران و روحانیان این خطه نیز به مبارزات خود علیه انگلیس شدت بخشیدند; زیرا احساس کردند انگلیس در تجاوزات خود چنان گستاخ شده است که عمل در قلب شهرهای جنوبی ایران دست به تاسیس تشکیلات نظامی پایدار زده است و می خواهد از طریق این تشکیلات نظامی , جنوب ایران را به طور کلی از ایران جدا کند.

در این مرحله از مبارزات مردم جنوب ایران با استعمار انگلیس , بار دیگر علما و روحانیان پیشگام جهاد با دشمنان شدند و فتوای جهاد صادر کردند. به عنوان مثال , آیت الله میرزامحمد تقی شیرازی در فتوای خود چنین نوشت :

بسم الله الرحمن الرحیم

حفظ بیضه اسلام و حراست ثغور مسلمین از تهاجم کفره و دفع متهاجمین از ممالک اسلامیه , اول وظیفه اسلامیت و فریضه ذمت قاطبه اسلامیان و باید عموما , خاصه ارباب قوت و شوکت و عده و ایالات و عشایر با حمیت که حصون منیعه و قلاع محکمه بلاد اسلامیه هستند در حراست حدود و ثغوری را که به عهده دارند ید واحده و کلمه متحده بوده دقیقه از بذل جان و مال و با کمال جد و اهتمام در قیام به این وظیفه لازمه مضایقه و خودداری ننمایند که بر عموم اهل اسلام فرض و واجب و از اهم تکالیف الهیه جل شانه و توانی و تخاذل در این مقام منافی مقام اسلامیت و موجب ننگ و عار و دخول نار و سخط خداوند منتقم قهار عظم سلطانه است . نعوذبالله من ذلک و لاحول و لاقوه ال بالله و السلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته .

علاوه بر این , آیت الله سیدمحمد کاظم یزدی و سایر علمای بزرگ نیز احکام و فتواهایی صادر کردند و از مردم خواستند اجازه ندهند انگلیس در جنوب ایران لانه کند. تعداد زیادی از علما و روحانیون نیز خود را به میدان نبرد رساندند و مبارزات مردم جنوب ایران با انگلیس را فرماندهی و رهبری کردند. علمایی مثل آیت الله سیدعبدالحسین لاری , آیت الله سیدعبدالله بلادی , سیدمرتضی علم الهدی اهرمی , شیخ حسن آل عصفور بوشهری , سیدعلی نقی دشتی , شیخ محمدجعفر محلاتی , شیخ محمد حسین برازجانی , سیداسماعیل مهدوی , میرزا باقر گزدرازی , و...

به دلیل همین تلاش علما بود که پرسی سایکس , فرمانده پلیس جنوب با کینه و بی ادبی در این باره نوشته است : به پلیس جنوب در شیراز و سایر نواحی جنوبی ایران حمله می شود و ملاهای خشک و متعصب , فتوا صادر کرده اند که کشتن انگلیسی ها و کسانی که به آنها کمک می کنند , جایز است ...

در این زمان , یکی از محورهای تلاش علما و روحانیان این بود که ایلات منطقه را برای نبرد با انگلیسی ها و پلیس جنوب بسیج کنند , زیرا ایلات سازماندهی رزمی خوبی داشتند و در صورت ورود به عرصه نبرد , می توانستند موفقیت های شایانی به دست آورند و متجاوزات را عقب برانند. به همین دلیل , سید عبدالحسین لاری پیکی نزد صولت الدوله قشقایی رئیس ایل قشقایی فرستاد و از او خواست نبرد با انگلیس را شدت بخشد. صولت الدوله که از قبل درگیریهایی با متجاوزان انگلیسی داشت , پیک آیت الله سید عبدالحسین لاری را به گرمی پذیرفت و حکم جهاد سید را که در پارچه سبز رنگی پیچیده شده بود , با احترام گرفت و پس از بوسیدن به مطالعه آن پرداخت . در بخشی از فرمان جهاد آیت الله سیدعبدالحسین لاری آمده بود : جهاد به هر کس از فرق مسلمین , چه در داخل و چه در خارج , حتی بر نسوان و صبیان و سلطان و فرمانفرما و قوام و اعراب , و هر کس که لاف مسلمانی می زند , واجب فوری عینی است . خصوصا در این زمان که روز امتحان ایمان است و جهاد با ابالیس انگلیسی و اعوان او در هر جا هستند واجب است ; زیرا خداوند فرموده است : فاقتلوا المشرکین حیث وجدتموهم و خذوهم و احصروهم و احقدوا لهم کل مرصد. هر کس تخلف و تقاعد کند در این جهاد اکبر , مثل این است که از جیش اسامه و امام عصر)ع ( تخلف نموده است .

بالاخره با این مقدمات , مبارزات مردم مسلمان و ایلات غیرتمند جنوب ایران با پلیس جنوب آغاز شد. مبارزات مردم با نیروهای پلیس جنوب , هم به صورت پراکنده و عملیات محدود و محلی بود و هم به صورت سازمان یافته و گسترده . مبارزات مردم در سعیدآباد , دشت ارژن , نیریز , گمبان , خان زنیان , ده شیخ , شیراز , احمدآباد , چنار راهدار , فیروزآباد و... جلوه هایی از مبارزات و مقاومتهای مردم جنوب ایران با متجاوزان انگلیس و پلیس جنوب است . علاوه بر این , ایلات و روستانشینان نیز از هر فرصتی بهره می بردند و تا می توانستند به متجاوزان ضربه جانانه وارد می آوردند.

مبارزات و عملیات متعدد مردم جنوب ایران با پلیس جنوب , گسترده تر از آن است که بتوان در این مجال به آن پرداخت و جزئیات آن را شرح داد. مبارزات و درگیریهایی که از یک سو تجلی گاه حماسه , غیرت , دین دوستی و میهن دوستی مردم مسلمان جنوب ایران است و از سوی دیگر , آینه ای است که تصویر جنایتها و وحشی گریهای استعمارگران انگلیس و مدعیان پرغوغای دنیای غرب را نشان می دهد.

از آن زمان , اسناد و نوشته هایی باقی مانده است که بیش از هر چیز جنایتهای متجاوزان و همچنین حماسه آفرینی ها مبارزان مسلمان جنوب ایران را به ما نشان می دهد. در یکی از این اسناد می خوانیم : وقتی نیروهای پلیس جنوب به شهر بابک و روستاهای اطراف آن رسید , چنان غارت گر و وحشی بودند که لازم بود روزی هزار مرتبه سارقین و راهزنان را دعاگو باشیم . سربازان پلیس جنوب , همه خانه های چوبی را آتش زدند و خانه های غیرچوبی را نیز با ضرب گلوله و مهمات خراب کردند. شش هزار نفر را چنان غارت کردند که همگی گدا شدند. بزرگان و سادات و جمعی از اهالی را دست و پا بسته بردند. جمعی را نیز کشتند. به تعدادی از افراد که دستگیر شده بودند , دستور دادند گورهایی حفر کنند. پس از حفر شدن گورها , افراد دستگیر شده را به ترتیب اعدام کردند و علامتهای سفید بر سینه شان چسباندند و سپس به دیگرانی که منتظر تیرباران بودند , دستور دادند دست و پای دوستان مقتول خود را بگیرند و در گور بیندازند. با این اقدامات جنایت آمیز پلیس جنوب , در واقع شهر بابک و روستاهای آن نابود شدند. هم مال و دارایی مردم رفت و هم جانشان ...

در اسناد دیگر می خوانیم : پس از سالها خشک سالی و ملخ , منتظر روز خوش بودیم که قشون جنوب )پلیس جنوب ( برای قتل و غارت و اسیر کردن بیچارگان از راه رسید. آنها هر چه داشتیم گرفتند. حتی زنها را نیز به اسیری بردند. جمعیت ما از ضرب تفنگ آنها تلف شد. نمی دانیم از کدام درد شکایت کنیم . ای کاش بقیه مردم را نیز کشته بودند تا در این زمستان سخت گرفتار گرسنگی و بی منزلی نمی شدند... قریه ها و طوایف را چنان غارت کردند که حتی درهای خانه ها را سوزاندند و هر چه را هم که نسوزاندند , با خود بردند. مزارع گندم و جو را آتش زدند و چراندند. حتی علوفه های ما را برای چهارپایان خود بردند و یک شاهی هم بابت آن ندادند...

با این حال , مردم شجاع و مبارز جنوب ایران حاضر به تسلیم در برابر متجاوزان نشدند و واقعا آنها را درمانده کردند. به همین دلیل , متجاوزان انگلیسی مجبور شدند مراکز مقاومت را با هواپیما بمباران کنند. مردم که تا آن زمان هواپیما ندیده بودند و از هجوم هوایی و بمباران خبر نداشتند , بمبارانها را با دیده حیرت و وحشت می نگریستند. در یکی از گزارشها آمده است : هنگامی که هواپیماهای انگلیسی منطقه خاویز را بمباران کردند , اهالی که هنوز هواپیما ندیده بودند از خانه های خود بیرون ریختند و با بهت و حیرت به نمایش هوایی و بمبارانها نگریستند. اهالی که پرنده آهنی و ماشین هوایی ندیده بودند , نمی دانستند چه اتفاقی افتاده است . در همین حال , ناگهان مشاهده کردند که متکاهایی به طرفشان پرتاب می شود. وقتی این متکاها )بمب ها( در روستا به زمین افتادند , همه دهکده به خاک و خون کشیده شد و خانه ها ویران شدند... , در روستای  خون  نیز وقتی هواپیماها به بمباران مشغول شدند , ویرانی چنان مهیب و عجیب بود که زن و مرد گمان می کردند قیامتی بر پا شده است . خانه ها به کلی ویران گردیدند و روستائیان اعم از زن و مرد و کودک و پیر کشته شدند. حتی حیوانات و گاو و گوسفند مردم نیز در طویله ها روی هم انباشته شدند...

البته هواپیماها و بمب افکن های متجاوزان نیز نتوانست مقاومت مردم را در هم بشکند و رزمندگان به سرعت به خود آمدند و آماده مقابله با هواپیماهای دشمن شدند. هنگامی که اولین هواپیمای دشمن با رگبار گلوله مبارزان سقوط کرد , مردم بسیار شاد شدند و روحیه گرفتند.

متجاوزان انگلیسی که از سرنگون شدن هواپیمای خود بسیار حیرت زده و هراسناک شده بودند , در صدد برآمدند روحیه مردم و مبارزان را با جنگ روانی در هم بشکنند و موضوع سقوط هواپیمای خود را ناچیز جلوه دهند. به همین دلیل , یک روز بعد از این ماجرا , توسط هواپیماهای دشمن , اطلاعیه ای در روستای خون ریخته شد. در این اطلاعیه نوشته شده بود : به شیخ حسین یا هر کس که سرکرده تفنگچیان روستای خون است , اطلاع می دهیم که شما خود را خوش بخت می شمارید که یک طیاره را تلف کردید. شما به خوبی می دانید که دولت بهیه انگلیس هزارها طیاره دارد. پس به ما اطلاع بدهید که آن صاحب منصب که سوار طیاره بود , بعد از افتادنش زنده ماند یا خیر. اگر او زنده است باید هر کاری برای زنده ماندنش انجام دهید. اگر او را زنده تحویل ما بدهید , راه نجاتی برای شما هست , ولی اگر او را بکشید و یا در زنده ماندنش کوتاهی کنید , هیچ امید نجاتی برای شما و اهالی روستا نخواهد بود...

فرماندهان پلیس جنوب , کینه عمیقی نسبت به شیخ حسین چاه کوتاهی داشتند. شیخ حسین چاه کوتاهی که از طرف علما و رهبران مذهبی به سالار اسلام ملقب شده بود , عملیات گسترده و متعددی را علیه پلیس جنوب فرماندهی کرد. او و پسرش سرانجام با همدستی برخی از خائنین , توسط نیروهای پلیس جنوب به شهادت رسیدند.

خلاصه این که پلیس جنوب با تمام وحشی گریهایی که انجام داد , نتوانست بیش از چند سال در برابر مقاومتها و حماسه آفرینی ها و سلحشوری های مردم جنوب ایران دوام بیاورد. به عبارت دیگر , ارتشی که به منظور تصرف نصف ایران و اشغال دائمی و ماندگاری طولانی در ایران , تاسیس شده بود , چنان هدف هجوم مردم مسلمان و مبارز جنوب ایران قرار گرفت که مجبور شد در سال 1340 ه . ق از ایران فرار کند و انحلال پلیس جنوب از سوی استعمارگران انگلیس اعلام شود.

فرار و انحلال پلیس جنوب , سرمشق و پیامی دارد به همه مردمی که هدف هجوم بیگانگان قرار گرفته اند. پیام این است که اگر مبارزات ملتی که هدف تجاوز قرار گرفته اند , استمرار و ادامه یابد و حماسه های پی در پی آفریده شود , متجاوزان جارو خواهند شد و هیچ راهی غیر از فرار نخواهند داشت .

علی وزوایی

آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی در فتوایی علیه تهاجم انگلیس به جنوب ایران چنین نوشت : حراست از ثغور مسلمین از تهاجم کفره و دفع متهاجمین از ممالک اسلامیه , اول وظیفه اسلامیت و فریضه قاطبه اسلامیان است .

آیت الله سید عبدالحسین لاری در بخشی از فرمانی که برای جهاد علیه انگلیس صادر کرد , چنین نوشت : جهاد با ابالیس انگلیس و اعوان او در هر جا هستند واجب است و هر کس از جهاد با مهاجمان تقاعد و تخلف کند , مثل این است که از جیش اسامه و سپاه امام عصر)عج ( تخلف نموده است .

پلیس جنوب با تمام وحشی گریهایی که انجام داد , نتوانست بیش از چند سال در برابر مقاومت ها و حماسه آفرینی ها و سلحشوریهای مردم جنوب ایران دوام بیاورد. به عبارت دیگر , ارتشی که به منظور تصرف نصف ایران و اشغال دائمی و ماندگاری طولانی در ایران , تاسیس شده بود , چنان هدف هجوم مردم مسلمان و مبارز جنوب ایران قرار گرفت که مجبور شد در سال 1340 ه . ق از ایران فرار کند و انحلال پلیس جنوب از سوی استعمارگران انگلیس اعلام شود.

فرار و انحلال پلیس جنوب , سرمشق و پیامی دارد به همه مردمی که هدف هجوم بیگانگان قرار گرفته اند. پیام این است که اگر مبارزات ملتی که هدف تجاوز قرار گرفته اند , استمرار و ادامه یابد و حماسه های پی در پی آفریده شود , متجاوزان جارو خواهند شد و هیچ راهی غیر از فرار نخواهند داشت .


روزنامه جمهوری اسلامی - 21/4/83