عبدالحسین تیمورتاش در کرمان


هدایت الله بهبودی
4851 بازدید

عبدالحسین تیمورتاش یکی از معروفترین چهرههای دوره پهلوی اول است. پیشینه خانوادگی او در خراسان، تحصیلات در سنپتربورگ، آغاز امور اجرایی با نایبالحکومگی جوین، نماینده قوچان در دور دوم قانونگذاری، ریاست قشون خراسان، نماینده قوچان در دوره سوم قانونگذاری، حکومت گیلان، نماینده دور چهارم مجلس شورای ملی، وزیر عدلیه، حکومت کرمان، وزیر فوائد عامه و در نهایت وزارت دربار شاه توأم با نمایندگی در مجلس شورای ملی مورد اشاره همه منابعی که درباره زندگی او قلم زدهاند، بوده است. برخی از جزئیات زندگی شخصی و سیاسی او نیز برای تراجم احوال روشن است. پیوند ناگسستنی او با الکل، زن و قمار؛ آراستگی، شیوایی بیان، جذابیت؛ و در امور سیاسی پیوستگی با سیاست انگلستان را از ویژگیهای تیمورتاش شمردهاند. 
اگر بخواهیم به منابع قابل اعتنایی که به صورت فشرده زندگی عبدالحسین تیمورتاش را ارائه کردهاند اشاره کنیم، میتوان مقاله «صعود، سقوط و فنای تیمورتاش» نگاشته جواد شیخالاسلامی1، و نیز کتاب تاریخ آغازین فراماسونری در ایران2 را نام برد. آن چه از زندگی تیمورتاش در منابع دیده میشود بیش از همه، تفوق او نسبت به رضاشاه، وحشت شاه از این برتری، و برکناری و مرگ مشکوک مرد شماره دو آن زمان است. اتهامات، محاکمه، زندان و مرگ او را میتوان در کتابها و نشریات متعدد جست و جو کرد. اما آنچه در این جا به مناسبت چاپ سندی منتشر نشده مطرح میشود، ارتباط مستمر تیمورتاش با سفارتخانه و کنسولگریهای  انگلیس و تبعیت او از سیاستهای انگلیس برای پیشبرد منویات آن کشور در ایران است.
 
گفته میشود ورود تیمورتاش به عرصه سیاست، به طور جدی، از نامزدی او برای دوره چهارم مجلس شورای ملی شروع میشود. مهمترین دستوری که مجلس چهارم پس از گشایش با آن روبهرو بود، تصویب قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود. وثوقالدوله عاقد این پیمان «که از منفوریت خود و از منفوریت قرارداد بسته شده، نیک آگاه بود احتیاطات لازم را پیشاپیش رعایت کرده و به حکام ولایات دستور داده بود فقط به کسانی در امر انتخاب شدن کمک کنند که وعده حمایت از قرارداد را در مجلس شورای ملی آینده (مجلس دوره چهارم) داده باشند.»3 
یحیی دولتآبادی مینویسد که وثوقالدوله «برای پیشرفت سیاست خویش میکوشید نمایندگان مجلس شورای ملی از طرفداران و دوستان، بلکه از بستگان او انتخاب گردند و بعد از عقد قرارداد و مسلم شدن این که رسمیت یافتنش موکول است به تصویب شدن در مجلس شورای ملی بیش از پیش در امر انتخابات دخالت کرد و کار را به جایی رسانید که دیده میشد مخالف نبودن با قرارداد بدان میماند که یکی از شرایط قانونی انتخاب شوندگان بوده باشد. انگلیسیان هم در این موضوع او را کمک مینمودند؛ چه به مأمورین سیاسی خود در ولایات سراً دستور میدادند که در کار انتخابات نظر داشته باشند و گاهی هم نظر داشتن آنها به دخالت کردن در رد و قبول اشخاص داوطلب مبدل میشد، چنانکه دوسیههای آن انتخابات که سفارشهای شفاهی و کتبی دوستانه کارکنان قنسولخانههای انگلیس را در ولایتها به مأمورین انتخابات از اشخاص طرفدار خود دربر دارد مطلب را مدلل میسازد.»4 
 
سردار معظم خراسانی در چنین شرایطی با توجه انگلیس به نمایندگی مجلس شورای ملی درآمد. «گزارشهای این دوره نشان میدهد که تیمورتاش تحصیل کرده روسیه تزاری تا چه اندازه در جلب اطمینان سفارت انگلیس موفق بوده و چه پیوند نزدیک دوستانه با شخص وزیرمختار داشته است.»5 تیمورتاش تبدیل به یکی از بهترین دوستان انگلیس در مجلس شورای ملی شد.6
با شکست قرارداد 1919 رویه انگلیس تغییر کرد و محتوای هدف خود را این بار در کودتای 1299 پیگیری نمود. گفته میشود پس از توفیق کودتا، روابط تیمورتاش با سفارت انگلیس از صمیمیت گذشته برخوردار نبود7، زیرا این سفارتخانه همه توجه و علاقه خود را صرف رضاخان میکرد، اما اسناد نشان میدهد که نه تنها این روابط به سردی نگرایید، که همچنان ادامه یافت (ر.ک:  متن سند در صفحات بعدی) و یا چنانچه به متن گفتوگوی تیمورتاش در هفت سال بعد با سررابرت کلایو رجوع شود، روشن میشود که همآوایی و هماهنگی این روابط در طول سالیان بعد ادامه داشته است.8 
اما دربارة این سند. تیمورتاش پس از سقوط کابینه مشیرالدوله و برکنار شدن از وزارت عدلیه، و روی کار آمدن دولت قوامالسلطنه در 1301 به حکمرانی کرمان منصوب میشود. او 28 مهر وارد کرمان شد. دو ـ سه ماهه نخست مسئولیت وی خبر خاصی از او نیست تا این که در دهم دی 1301 تیمورتاش در تلگرافی به رضاخان وزیر جنگ، از او میخواهد که رئیس نظمیه کرمان را عوض کند. او توضیح میدهد که رئیس فعلی نظمیه یک صاحبمنصب اداره قشونی است و زمانی روی کار آمد که رئیس نظمیه قبلی با متحصنین تلگرافخانه همنوایی کرد و این صاحبمنصب به جای او انتخاب و منصوب شد. تیمورتاش تأکید میکند که او بصیرت و اطلاعی از کار نظمیه ندارد و امورات این اداره رو به خرابی است. او از رضاخان خواست فکر عاجلی برای این موضوع بکند.9 سه روز بعد وزیر جنگ پاسخ او را داد؛ این که «در این باب به نظمیه تهران مراجعه نمایید که از مرکز شخص بصیری فرستاده شود. در این صورت این جانب هم در تغییر رئیس فعلی نظمیه آن جا مخالفتی نداشته و مساعدت خواهم کرد.»10 رضاخان در استانهایی که حکومت نظامی نبود، سعی میکرد از دخالتهای خود بکاهد، چرا که بیش از این با اعتراض گسترده نمایندگان مجلس شورای ملی در دخالتهای بیحد و حصر خود در همه امور مواجه و حتی منجر به استعفای موقت او از منصب وزارت نیز شده بود. این پاسخ، سردار معظم خراسانی را قانع نمیکند. بلافاصله در چهاردهم دی بار دیگر تلگرافی به رضاخان، وزیر جنگ میفرستد و این بار توضیح بیشتری میدهد؛ مبنی بر این که کمتر کسی پیدا میشود که با ماهی هشتاد تومان از تهران به کرمان بیاید؛ اگر هم پیدا شود دو ماه طول میکشد به این جا برسد. 
او در این تلگراف مینویسد: «تبلیغات روسها و نگرانی انگلیسها مستلزم بودن نظمیه در دست شخص زرنگی است که متأسفانه فعلاً مفقود است. استدعا میکنم اجازه مرحمت فرمایید رئیس نظمیه فعلی عوض شده یک نفر [عادی] نظمیه را اداره کند.»11 حکمران کرمان توضیح نمیدهد که این یک نفر عادی چه کسی باید باشد و شاید جرأت نمیکرد بنویسد که مایل است خودش شخصی را به این سمت بگمارد و باز توضیح نمیدهد که تبلیغات روسها چیست و نگرانی انگلیس از چه روست؟ وزیر جنگ که با اصرار او مواجه میشود در تلگرافی به امیرلشکر جنوب، محمود آیرم، مینویسد که «یک نفر صاحبمنصب قابل برای ریاست نظمیه کرمان انتخاب و رئیس فعلی آن جا را به خدمت دیگری بگمارید.»12 محمود آیرم پس از دریافت این دستور آن را به رئیس قشون کرمان منتقل کرد و یک نظامی، جایگزین نظامی دیگری در اداره نظمیه شد.13 این جا به جایی، حاکم کرمان را خوش نیامد. او دیگر واکنشی از خود نشان نداد. 
پرسشهای باقیمانده در این مکاتبات، در شرحی که رئیس قشون کرمان، نایب سرهنگ محمد، چند روز بعد برای امیرلشکر جنوب فرستاد پاسخ داده شد. این سند غیر از روشن کردن موضوع یاد شده از مناسبات سیاسی شهر کرمان نیز اطلاعاتی میدهد که در نوع خود درخور اهمیت است.
وزارت جنگ
لشکر جنوب
سواد: راپورت رئیس قشونی کرمانی
مورخه: 9 برج دلو [بهمن] 1301
مقام محترم امارت لشکر جنوب دامت عظم↨العالی ـ چون لازم است غالباً از حوزه مأموریت خود و اتفاقات و سیاست صفحه کرمان به مرکز لشگر راپورت شود که آن رؤساء محترم هم اطلاعات کلی از این صفحات داشته باشند به این واسطه خاطر محترم را مستحضر مینمایم. اولاً از ابتدای ورود آقای سردار معظم حکمران ایالت کرمان از طرف ادارة قشونی کرمان مطابق توصیه و حکم کتبی بندگان حضرت اشرف وزیر جنگ و فرمانده کل قوا دامت عظم↨ همه قسم مساعدت و همراهی گردید و خود آقای سردار معظم هم در بدو ورود به کرمان الحق زمینه خوبی[؟] برداشت نمودند [و] بدون اینکه اظهار طمعی به مال کسی بنمایند با کمال صداقت وظایف ایالتی خود را مجری میداشتند و فوقالعاده مردم از وجود معظمله امیدوار و راضی بودند تا اینکه بنده با قسمت ششصد نفری جهت مانور به صفحات جیرفت و رودبار و نرماشیر حرکت کردم. پس از مراجعت از مانور ورود بنده تصادف نمود با ورود قونسول جدید انگلیس در کرمان. چند روز پس از مراجعت بنده یک روز از طرف ایالت پیغام داده شده بود که خواهشمندم جهت بعضی مذاکرات به دارالایال↨ بیایید. بنده هم رفتم و ضمن مذاکرات ایشان اظهار نمودند که دستور بدهید رئیس نظمیه که از صاحبمنصبان قشونی میباشد به قسمت خود مراجعت نماید چون در نظر دارم یک نفر دیگر را که سویل[شخصی] است به نظمیه معین نمایم. بنده در جواب اظهار نمودم که وجداناً تصدیق مینمایید که حالت حالیه نظمیه فوقالعاده خوب شده است و ابداً طرف نسبت به حالت نظمیه سابق ندارد و اهالی هم که فوقالعاده خوشوقت میباشند. در جواب اظهار فرمودند که خیر، به نظریات من چنانچه دیگری معین شود نظمیه بهتر خواهد شد. بنده اظهار کردم که ممکن است از صاحبمنصبان قشونی یک نفر دیگر را معین نمود جواب فرمودند خیر باید نظامی نباشد چون نظمیه تحت نظریات وزارت داخله است لذا باید از طرف [ایالت کسی] بریاست نظمیه برقرار شود. چون به هیچ ترتیب ایشان متقاعد نشدند بنده جواب گفتم چون این کار به اجازه ارکان حرب لشکر و ارکان حرب کل شده است لذا بدون اطلاع به مرکز من نمیتوانم چنان کاری نمایم. پس از چند روز ایشان رسماً مراسله راجع به تغییر رئیس نظمیه به اداره قشونی نوشته تا اینکه از ارکان حرب لشکر حکم آمد که رئیس نظمیه فعلی را تغییر داده و از صاحبمنصبان لایقتری تعیین نمایم. بنده هم مطابق حکم اجراء نمودم. پس از این اتفاق آقای سردار معظم فوقالعاده نگران شدند. 
 

پس از تحقیقات معلوم شد که مشارالیه به عقیده خود این کار را نخواستهاند بنمایند نظریات قونسول جدید انگلیس جهت انتخاب وکلاء جهت مجلس شورای ملی این طور دستور داده شده است و حالیه هم که نظمیه با [صاحبمنصبان] قشونی است فوقالعاده ایالت [تیمورتاش] بیمیل است.
اخلاق متنفذین کرمان جدیداً به چند [دسته] تقسیم شده است. عده شیخیها و دموکراتها طرفدار قونسول روس و بلشویکها میباشند و روابط آنها با قونسول روس در کرمان خیلی حسنه است و بلشویکها هم همه روزه انتشارات مهمل میدهند و آنتریکات و پروپاگاند مینمایند ولی تا حال که نتیجة نگرفتهاند. بنده کاری که جهت تخریب بلشویکها نمودهام تمام آقایان و علماء را از بلشویکها فوقالعاده منزجر نمودهام به طوری که دیگر کارشان در کرمان پیشرفتی ندارد ولی تمایل بلشویکها در کرمان فوقالعاده به طرف سردار اسعد والی سابق کرمان میباشد. اما راجع به نفوذ انگلیسها از ابتدای تشکیلات قشونی در کرمان نفوذ آنها به کلی مرده است ولی از موقع ایالت سردار معظم مجدداً نفوذ از دست رفته خود را شروع به دست آوردن نمودهاند ولی قلب اهالی به کلی متنفر است. آقای سردار معظم اخیراً یعنی از موقع ورود قونسول جدید انگلیس به کلی طرفدار آنها شده است و در عرض هفته چندین مرتبه با قونسول انگلیس خلوت مینمایند. و صحبتهای محرمانه مینمایند طایفه سردار نصرت و حاجی میرزا علیمحمد هم طرفدار انگلیسها میباشند. آقای سردار معظم اخیراً فوقالعاده به واسطه حرکات بیرویه خود منفور عامه شدهاند. روابط اداره قشونی کرمان با مشارالیه به واسطه احکاماتی که ارائه دادهاند تا حال به هر ترتیبی بوده از هم گسیخته نشده و با وجود بعضی ناملایمات که از طرف ایشان میشود مطابق توصیهها که شده است بنده روابط را حفظ نمودهام ولی ابداً نمیتوان به مشارالیه اطمینان نمود حتی هر موقعی که از طرف ایشان مراسلة جهت اعزام عده به یک نقطه نوشته میشود به واسطه عدم اطمینان مجبورم تمام اطراف کار را ملاحظه نموده پس از تحقیقات لازم اقدام مینمایم.
راجع به بلوچستان، انگلیسها ابداً مایل نیستند که امنیت در آن حدود باشد مخصوصاً از موقعی که قونسولخانه بلشویکها در کرمان تأسیس شده این طور حدس میزنند که اگر در آن حدود امنیت برقرار باشد شاید بلشویکها به آن حدود راهی پیدا نمایند و آمد و رفت نمایند که هندوستان در مخاطره بلشویزم افتد ولی آن طوری که بنده در موقع مانور مشاهده نمودم اگر چنانچه ایالت فعالی در ایالت کرمان باشد بدون اینکه قوای نظامی داخل در عملیات نظامی شود ایالت وقت میتواند بلوچستان را به قوه قلم و زبان مرتب و مطیع نماید. مخصوصاً در موقع مانور به آن حدود بنده زمینههایی هم حاضر نمودم که انتشارات آن به بلوچستان هم سرایت نمود. روابط قشونی فعلاً با ضرغامالسلطنه رودباری خیلی حسنه است و شاید تا چند روز دیگر نتیجه مراسلاتی که به ایشان نوشتهام گرفته شود. شاید چند نفر از نزدیکان خود را هم به پیش بنده بفرستد. چندین کاغذ تا به حال به ایشان نوشتهام. جواب یکی از کاغذها رسیده است. عیناً در لف ارسال شد. ملاحظه خواهید فرمود ضرغامالسلطنه حاضر شده است چنانچه اردویی دولت به طرف بلوچستان اعزام دارد همه قسم مساعدت و کمک در اعاده امنیت به بلوچستان بنماید. یک نفر از اشرار بلوچ موسوم به ولیمحمد شیردل که مدتها بود با عده[ای] سوار بلوچ در اطراف ریگان و نرماشیر مشغول شرارت بود ضرغامالسلطنه او را نزد خود خواسته است و او را به خدمت خود پذیرفته و همه قسم حقوق و جیره به او میدهد که نسبت به اهالی بیاعتدالی و تعدی ننماید. چنانچه ممکن میشد، چون اینها بینهایت وحشی هستند، یک خلعتی جهت ضرغامالسلطنه از طرف دولت مرحمت میشد بیاندازه مفید در آتیه میباشد. جدیداً هم با سردار دوست محمدخان که خود را حاکم بلوچستان میداند و علناً یاغی دولت است بین او و ضرغامالسلطنه به هم خورده ایالت کرمان ابداً میانه[ای] با ضرغام ندارد و اگر چه مکاتبات بنده با ضرغام خیلی مخفیانه و محرمانه است ولی چون اینها ایلات و وحشی میباشند معهذا ضرغام در همه جا انتشار داده است که رابطه قشون با من خوب است و به ایالت هم این اخبارات رسیده است و فوقالعاده از این مسئله ناراضی میباشد کاغذی هم بنده به سعیدخان پسر زن ضرغام نوشتهام و همه قسم به مشارالیه از طرف قشونی اطمینان داده شده شاید تا دو سه روز دیگر یا خودش به شهر بیاید یا کاغذش برسد ـ نایب سرهنگ محمد ـ سواد مطابق اصل است.

پانوشتها
1- ارجنامه ایرج، به کوشش محسن باقرزاده، توس، تهران، 1377، صص 615 تا 641.
-2 آریابخشایش، یحیی، تایخ آغازین فراماسونری در ایران، ج 3، سوره مهر، تهران، 1384، صص 459 تا 490.
-3 ارج نامه ایرج، ص 625.
-4 دولتآبادی، یحیی، حیات یحیی، ج 4، تهران، عطار و فردوس، 1371، چ ششم، صص 201 و 202.
-5 ارجنامه ایرج، ص 625.
-6 همان، ص 626.
-7 همان، ص 627.
-8 شیخالاسلامی، جواد، «نصرتالدوله فیروز و داستان سقوط وی»، آینده، شم 2ـ1، ص 51.
-9 اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پ 10، ص 97.
-10 همان، پ 10، ص 96.
-11 همان، پ 10، ص 95.
-12 همان، پ 10، ص 93.
-13 همان، پ 10، ص 92. ​


فصلنامه مطالعات تاریخی شماره 21 صفحه 95 عبدالحسین تیمورتاش