بررسی نقش مطبوعات در بسترسازی کودتای ۲۸ مرداد

«شبکه بِدامن» و نقش آن در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲


«شبکه بِدامن» و نقش آن در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

از آغاز جنگ سرد، توسط «اینتلیجنس سرویس» و «سیا» شبکه‌ای در ایران راه‌اندازی شده بود که با نام رمز بِدامن(BEDAMAN) معرفی می‌شد. وظیفه این شبکه ایجاد جنگ روانی و ترسانیدن مردم از کمونیسم بود. روزنامه‌نگاران فراوانی با این شبکه که بودجه سالیانه آن یک میلیون دلار بود و مستقیماً توسط سیا هزینه می‌شد، همکاری می‌کردند که مشهورترین‌شان برادران مسعودی و عباس شاهنده مدیر فرمان بودند. از سوی سفارت آمریکا شاپور ریپورتر با این روزنامه‌نگاران در تماس بود. اما به نظر می‌رسد که مهمترین عوامل در این زمینه برادران بزرگمهر بودند. نام مستعار و عملیاتی اینان، برادران بوسکو بود که کیم روزولت هم در کتابش به نام «کودتا در کودتا» با همین نام از آنان یاد می‌کند. خواهر برادران بزرگمهر همسر دکتر عیسی سپهبدی استاد زبان فرانسه دانشکده حقوق دانشگاه تهران و قائم‌مقام حزب زحمتکشان بود. سپهبدی از رابطین سفارت امریکا با محافل بیرون بود. شبکه مزبور در اکثر جریان‌های سیاسی و اجتماعی و نیز افسران ارتش نفوذ داشت. لازم به یادآوری است که بخش فرهنگی سفارت فرانسه که افرادی مثل على زهری مدیر روزنامه شاهد ارگان حزب زحمتکشان و همین سپهبدی مدتی در آن کار می‌کردند، با این توطئه‌ها مرتبط بودند. محور فعالیت‌های آنان بزرگنمایی خطر کمونیسم بود. مقالات و کاریکاتورهای فراوانی به این مسأله اختصاص داشت و جنگ روانی غریبی در بین مردم به راه انداخته بودند که گویا ایران در معرض بلعیده شدن توسط غول کمونیسم است. کتاب هم منتشر می‌کردند که مهمترین آنها خاطرات ابوالقاسم لاهوتی است که کاملاً جعلی است. مدتی قبل رادیو بی‌بی‌سی هم افشا نمود که ترجمه کتاب دکتر ژیواگو اثر بوریس پاسترناک به زبان فارسی در همان زمان، کار 6-MI بوده است که گویا در چارچوب عملیات بدامن صورت گرفته است. دکتر ژیواگو رمانی است علیه شوروی.

این شبکه در تخریب روحیه مردم بسیار مؤثر بود و زمینه‌های روانی کودتا را مهیا کرد. مارک گازیوروسکی در پژوهش خود پیرامون کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، که بر اسناد دست اول و مصاحبه با کارمندان پیشین «سیا» مبتنی است، «شبکه بدامن» را مهم‌ترین شبکه «سیا» در ایران می‌داند:«...امریکا از اواخر دهه ۱۹۴۰ فعالیت‌های محرمانه پنجگانه‌ای را بدین شرح شروع کرده بود: ... پنجم، اجرای یک سلسله عملیات با نام رمز بدامن که از ۱۹۴۸ [سال ورود شاپور ریپورتر به ایران] برای مقابله با نفوذ شوروی و حزب توده آغاز شده بود. بدامن، یک برنامه تبلیغاتی و سیاسی بود، که از طریق شبکه‌ای به سرپرستی دو تن ایرانی با نام های رمز «نرن» و «سیلی» اداره می‌شد و ظاهراً بودجه سالانه‌ای معادل یک میلیون دلار داشت...» البته شبکه مجری برنامه «بدامن» یک شبکه صرفاً آمریکائی نبود. پروژه «بدامن» یکی از نخستین پروژه‌هایی بود که در چارچوب همکاری اینتلیجنس سرویس و سازمان نوبنیاد «سیا»، بر مبنای امکانات غنی بومی 6-MI و بودجه کلان «سیا» آغاز شد و مسئولیت اداره آن به عهده شاپور ریپورتر قرار گرفت که در همکاری با اسدالله علم اجرای پروژه را شروع کرد. دو «ایرانی» که در اسناد «سیا» با نام‌های رمز «نرن» و «سیلی» خوانده شده‌اند، در واقع این دو نفر بودند و همین شبکه بود که در سال‌های پس از کودتا به عنوان مقتدرترین سازمان پنهانی در حیات سیاسی ایران اعمال نفوذ نمود.

بررسی فعالیت‌های شبکه شاپور ریپورتر - اسدالله علم در این دوران نشان می‌دهد که «عملیات بدامن» بر دو محور متمرکز بود: عملیات نفوذی - سیاسی و عملیات تبلیغی - فرهنگی. در زمینه عملیات نفوذی «شبکه بدامن» شواهد گسترده‌ای در دسترس است که عمق نفوذ آن را به درون حزب توده نشان می‌دهد و باید افزود که گستره نفوذ این شبکه تنها به حزب توده منحصر نبود و سایر احزاب و جریان‌های سیاسی - به‌ویژه «جبهه ملی»، «حزب زحمتکشان»، «نیروی سوم»، «حزب ایران»، پان‌ایرانیست‌ها و غیره - را نیز در بر می‌گرفت. بر پایه همین نفوذ همه‌جانبه و عمیق بود که «شبکه بدامن» می‌توانست به خوبی حوادث سیاسی روز را به سمت اهداف خود هدایت کند و یا به حادثه‌سازی‌های تحریک‌آمیز و هدفمند(پرووکاسیون) دست بزند. به دو نمونه از عملیات «شبکه بدامن» اشاره می‌کنیم:

آشوب ۲۳ تیر ۱۳۳۰: در اوائل سال ۱۳۳۰ در مسأله شیوه برخورد به اختلافات ایران و شرکت نفت انگلیس میان رهبران بریتانیا و ایالات متحده امریکا اختلاف جدی بروز کرد. برخی مقامات دولت بریتانیا، تحت تأثیر سِر ویلیام فریزر رئیس شرکت نفت انگلیس، از طرح مداخله نظامی علیه مردم ایران حمایت می‌کردند و دولت «دمکرات» پرزیدنت ترومن تحت تأثیر افرادی چون جرج مک‌گی از ناسیونالیسم مصدق حمایت می‌نمود و آن را سپری استوار در مقابل «کمونیسم» و «متعصبین مذهبی» می‌انگاشت. دولت «دمکرات» آمریکا براساس این دیدگاه با طرح مداخله نظامی بریتانیا مخالفت می‌کرد و با دفاع از مصدق، سازش دو طرف نزاع را توصیه می‌کرد و صراحتاً به انگلیس اعلام داشت که «حق ایرانیان را در ملی‌کردن به رسمیت می‌شناسد.» در این چارچوب، اورل هریمن نماینده مخصوص پرزیدنت ترومن، در ۲۳ تیرماه ۱۳۳۰ در رأس یک هیأت وارد تهران شد تا میانه مصدق را با دولت انگلیس آشتی دهد. مصدق نیز رسماً با میانجی‌گری دولت امریکا موافقت کرده بود. در این میان، «شبکه بدامن»، بر اساس منافع گردانندگان آن در امریکا و انگلیس، قصد داشت که مسافرت هریمن را با شکست مواجه کند و دولتمردان آمریکایی را از توسعه «خطر کمونیسم» در ایران بترساند. در چنین شرایطی بود که سازمان جوانان حزب توده، که به شدت تحت نفوذ «شبکه بدامن» قرار داشت، تظاهرات وسیعی را علیه ورود هریمن ترتیب داد. از سوی دیگر، دستجات «حزب زحمتکشان» دکتر مظفر بقایی و «حزب ایران» و «پان‌ایرانیست‌ها» به عنوان نیروهای ضد کمونیست بسیج شدند و این تظاهرات به زد و خوردی خونین کشیده شد.

کودتای ۲۵-۲۸ مرداد ۱۳۳۲: تظاهرات «توده‌ای‌ها» در کنار اعضای حزب ایران و پان‌ایرانیست‌ها و نیروی سوم که مجسمه‌های شاه را به زیر می‌کشیدند و شعار «جمهوری دمکراتیک» سر می‌دادند، موجب هراس شدید مصدق و تمکین وی در برابر خواست هندرسن، سفیر دولت جدید آمریکا شد. هندرسن در ملاقات عصر ۲۷ مرداد با مصدق به شدت او را از خطر سقوط سلطنت و قدرت‌گیری حزب توده ترساند و به دستور نخست‌وزیر، فرمانداری نظامی ممنوعیت تظاهرات را وضع نمود و از شب کودتا به مقابله با حضور مردم در خیابان‌ها پرداخت. ماهیت این حوادث سال‌ها پنهان بود. به هر روی، امروزه با انتشار برخی اسناد روشن شده که عملیات فوق توسط سرویس‌های جاسوسی امریکا و انگلیس سازمان یافته بود و در آن «شبکه بدامن» و شبکه رشیدیان‌ها نقش اساسی داشتند. به روایت ریچارد کاتم که در این زمان برای «سیا» کار می‌کرد، «برادران رشیدیان فرصت را غنیمت جستند و مردمی را که در قبضه اختیار ما(آمریکایی‌ها) بودند به خیابان‌ها فرستادند تا چنان عمل کنند که گویی توده‌ای هستند. آنها نقشی بیش از تحریک و فتنه‌انگیزی داشتند. آنها نیروهای ضربتی بودند که چنان عمل می‌کردند که گویی توده‌ایی‌هایی هستند که پیکره‌ها و مساجد را سنگباران می‌کنند.»

دومین محور پروژه مشترک «بدامن» عملیات تبلیغی - فرهنگی بود که گروه وسیعی از نویسندگان و روزنامه‌نگاران و روشنفکران و ده‌ها نشریه و روزنامه را در خدمت داشت. علیرغم علمِ کم‌سواد، شاپور جی یک تحصیلکرده کمبریج و کارشناس «جنگ روانی» بود. از مهم‌ترین اعضای شبکه مطبوعاتی و روشنفکری «بدامن» باید به نصرت‌الله معینیان، دکتر مظفر بقایی کرمانی، علی جواهرکلام، عباس شاهنده، جعفر شاهید، مصطفی مصباح‌زاده، عباس مسعودی، هادی هدایتی، علی‌اصغر امیرانی، مهدی میراشرافی، عبدالرحمن فرامرزی، رسول پرویزی و برادران بزرگمهر اشاره کرد. این افراد از طریق روزنامه‌ها و مجلات تحت نفوذ خود عملیات روانی کودتا را پیش می‌بردند. بزرگنمایی خطر حزب توده و ایجاد وحشت (پانیک) از سلطه کمونیسم در جامعه، خط اصلی «شبکه بدامن» را تشکیل می‌داد و این در حالی است که محققینی چون جیمز بیل می‌نویسند:«حزب کمونیست توده ایران نسبتاً کوچک بود. این حزب نه از حمایت طبقه متوسط ناسیونالیست برخوردار بود و نه از پشتیبانی توده واقعی مردم ایران.» امروزه پژوهشگران امریکایی و انگلیسی معترف می‌شوند که بزرگنمایی خطر کمونیسم، در واقع یک ترفند سیاسی به منظور منفعل ساختن مردم و نیروهای مذهبی و جلب محافل حاکمه و افکار عمومی آمریکا به سوی کودتا بوده است.

بخشی از کارکرد تبلیغی شبکه شاپور ریپورتر به «جعلیات» اختصاص داشت که بر محور بزرگنمایی خطر کمونیسم استوار بود و بیشتر به منظور تحریک روحانیون ساده‌اندیش و غیر سیاسی و توده مردم علیه وضع موجود و جلب هم‌دردی آنان با شاه به عنوان تضمین‌کننده کشور در مقابل سلطه کمونیسم به کار می‌رفت. از مهم‌ترین این «جعلیات» باید به کتاب «نگهبانان سحر و افسون» اشاره کرد که ظاهراً توسط شاپور ریپورتر نوشته شد و با نام حزب توده انتشار یافت و حساسیت شدیدی را در جامعه برانگیخت. همان‌گونه که ذکر شد یکی از ماهرانه‌ترین و معروفترین جعلیات شاپور ریپورتر، خاطرات مجعول ابوالقاسم لاهوتی است. کتاب فوق توسط شاپور جی تقریر و توسط على جواهرکلام تحریر شد و دو صفحه اول آن به خط عباس شاهنده نوشته شد و توسط چاپخانه فرمانداری نظامی تهران به چاپ رسید.

در بین اعضای شبکه بدامن، برادران بزرگمهر ناشناخته مانده‌اند و کمتر درباره نقش آنان سخن گفته شده است. اسفندیار بزرگمهر و برادرش جمشید حداقل از سال‌های بعد از جنگ دوم جهانی برای «سیا» کار می‌کردند و ظاهراً هویت آنان برای مأمورین مخفی بریتانیا هم ناشناخته بود، اما برادر بزرگ آنان دکتر منوچهر بزرگمهر که بعداً در مورد فلسفه‌های تحققی انگلیس در دانشگاه تهران تدریس می‌کرد، رئیس اداره حقوقی شرکت نفت انگلیس و ایران بود، و بعد از کودتا نیز رئیس اداره حقوقی کنسرسیوم نفت گردید. ظاهراً سرنوشت این برادران با نفت و سیاست گره خورده بود، چرا که دیگر برادر آنان به نام بهمن در دوره هویدا مدتی رئیس روابط عمومی شرکت نفت ایران بود. از بین این برادران، جمشید و اسفندیار در کودتای بیست‌وهشتم مرداد بسیار فعّال بودند. کیم روزولت این دو برادر را به ترتیب حقوقدان و روزنامه‌نگار معرفی می‌کرد، جمشید بزرگمهر حقوقدان و اسفندیار روزنامه‌نگار بود. اهمیت اسفندیار و خدمات او در سقوط مصدق به اندازه‌ای بود که روز بیست‌ونهم مرداد سال ۱۳۳۲ معاون نخست‌وزیر و رئیس اداره کل انتشارات و تبلیغات دولت کودتا شد، شغلی که با پیشینه او، هم به عنوان روزنامه‌نگار و هم به عنوان عضو فعال شبکه بدامن قرابت داشت.

در کنار این برادران، از دو برادر دیگر نیز باید نام برد که در حوادث ۲۸ مرداد مرتبط با شبکه بدامن نقش مهمی داشتند. برادران رشیدیان در کودتای ۲۸ مرداد سهم زیادی داشتند. قدرت عمده برادران رشیدیان در این بود که آنها در بین اوباش جنوب شهرِ تهران، نفوذی غیرقابل انکار داشتند. برادران رشیدیان تنها افرادی نبودند که در این گروه‌های سیاه نفوذ داشتند، اما بدون تردید دامنه نفوذ هیچ گروهی به اندازه برادران رشیدیان نبود. علت امر آن بود که برخی افراد سرشناس محلات تهران و نیز رؤسای اصناف و مأموران انتظامی از رشیدیان‌ها حرف‌شنوی داشتند. تعداد زیادی از باجگیران و لات‌های محلات با این شبکه در ارتباطی تنگاتنگ بودند. بر اینها باید تعدادی از پاسبانان را افزود که از راه زورگیری و گرفتن حق و حساب به نوایی می‌رسیدند و در مواقع ضروری نیز نیروی خود را در کنار باندهای سیاه برای بحرانی نشان دادن اوضاع سیاسی ایران به کار می‌گرفتند و در خدمت گروه‌های سیاسی قرار می‌گرفتند که به دنبال تصفیه حساب با رقبای خود بودند. همین شبکه بود که در کودتای ۲۸ مرداد اوباش و اراذل را به حرکت در آورد.

 

منابع:

- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ جلد دوم(جستارهایی از تاریخ معاصر ایران)؛ عبدالله شهبازی؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ ۱۳۸۲.

- ریپورترها و تحولات تاریخ معاصر ایران؛ حسین آبادیان؛ فصلنامه مطالعات تاریخی؛ شماره دوم؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ بهار ۱۳۸۳.

- رجال کودتا؛ فاطمه معزّى؛ فصلنامه تاریخ معاصر ایران؛ شماره ۲۶؛ پژوهشکده تاریخ معاصر؛ تابستان ۱۳۸۲.

 

 

«نشست تخصصی بررسی نقش مطبوعات در بسترسازی کودتای ۲۸ مرداد»(مجموعه سخنرانی‌ها و ویژه‌نامه‌ای به مناسبت پنجاه‌ و یکمین سالگرد کودتا)؛ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ بهار ۱۳۸۴؛ صص ۱۴۳ تا ۱۴۹

برای دانلود فایل کتاب به اینجا مراجعه فرمایید