نگاهی به زندگی شهید آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی
2680 بازدید
تاریخ نهضت اسلامی ایران سرشار از شخصیتها و افرادی است که با مجاهدتها و اقدامات خود نقش مهمی در پیروزی این نهضت ایفا کردند. یکی از این شخصیتها، شهید مظلوم آیتالله دکترسیدمحمد حسینی بهشتی است. آیتالله بهشتی از چهرههای درخشان فکری و سیاسی بود که انقلاب اسلامی به تاریخ اسلام هدیه کرد. شخصیت پرنفوذ آیتالله بهشتی در آن است که از یک سو همواره بر لزوم تشکیلات منسجم تاکید میورزید و در تحقق آن میکوشید و از سوی دیگر، علاوه بر به کار بردن خطمشی سیاسی، الگوی فرهنگی و تربیتی را هم در دستور کار خود قرار داده بود. به همین جهت میتوان شهید آیتالله بهشتی را یکی از معماران بزرگ تجدید بنای تفکر انقلابی و تشکیلاتی نهضت اسلامی ایران به شمار آورد، زیرا وی در لوای رهبری امام خمینی(ره) به هدایت انقلاب در جهت اسلام پرداخت. به موازات این تأثیر شگرف، دشمنان انقلاب اسلامی به ویژه منافقین با تبلیغات گسترده ابتدا به ترور شخصیت وی در جهات مختلف پرداختند و آخرالامر کینه شیطانی خود را در ترور ایشان و جمع کثیری از شخصیتهای برجسته و انقلابی به منصه ظهور رسانده و در هفتم تیر سال 1360 با بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی آن بزرگ مرد و یارانش را به شهادت رساندند.در این نوشتار سعی شده است با روش توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای به ویژه اسناد ساواک به بررسی زندگی و مبارزات این عالم فرزانه پرداخته شود.
****************
تولد و تحصیلات
آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی در دوم آبان 1307 در محلۀ لنبان نزدیک چهارسوق در اصفهان به دنیا آمد. خانوادۀ آیتالله بهشتی هم از طرف پدر و هم از سوی مادر روحانی بود. جد پدری او میرزا محمدهاشم از روحانیون و مدرسین اصفهان و فردی مؤمن و شناخته شده بر انجام فرایض دینی بود. جد مادری وی حاج سیدمحمد صادق خاتونآبادی از علمای به نام حوزه اصفهان و مردی بسیار وارسته و باتقوا بود و در زمان خود به علم و زهد شناخته میشد. او مدرسی توانا بود و شاگردان بسیاری از محضرش استفادههای علمی و از آن مهمتر کسب فضیلتهای اخلاقی نمودند.[1]
آیتالله بهشتی در چهار سالگی تحصیلات خود را در مکتبخانه شروع کرد.[2] خود او میگوید: «خیلی سریع، خواندن و نوشتن و نیز خواندن قرآن را یاد گرفتم و به عنوان کودکی تیزهوش معرفی شدم...«.[3] وی سپس در دبستان ادامه تحصیل داد و در امتحان ششم ابتدایی شهر نفر دوم شد.[4] پس از پایان تحصیل در آن جا وارد دبیرستان سعدی که یکی از دبیرستانهای بزرگ اصفهان بود، شد. فاصله محل تحصیل تا منزل وی نسبتاً زیاد بود و او هر روز این فاصله را پیاده طی میکرد. ایشان در دبیرستان نیز از شاگردان ممتاز و با استعداد شناخته شد، به خصوص در درس ریاضیات و زبان انگلیسی استعداد خاصی داشت. آیتالله بهشتی تا کلاس نهم در همان دبیرستان ماند.[5] او در دورۀ متوسطه به زبان فرانسه آشنایی پیدا کرد و قبل از عزیمت به قم، نزد یکی از آشنایان خود زبان انگلیسی را آموخت.[6]
در دوران نوجوانی، وی به دلیل علاقهای که به فراگیری علوم دینی داشت، روی به تحصیلات دینی آورد و تحصیلات حوزوی خود را از سال 1321 در مدرسه اسلامی صدر شروع و تا اواخر سطح را گذراند. سرعت فراگیری و استعداد آیتالله بهشتی باعث برخورد گرم حوزه علمیه اصفهان با وی شد. در این دوره در کنار اشتغال جدی به تحصیل، به رسم طلبگی تدریس نیز میکرد و برخی از طلاب با علاقه در درس او شرکت میجستند.[7] در سن هیجده سالگی در سال 1325 به حوزۀ علمیۀ قم رهسپار شد و در مدرسۀ حجتیه اقامت گزید[8] و از محضر علمای حوزه بهره برد. آیت الله بهشتی فقه و اصول را نزد آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی، امام خمینی(ره) و آیتالله محقق یزدی(داماد) فرا گرفت. او از محضر علمای دیگری از جمله آیتالله العظمی سیدمحمدتقی خوانساری، آیتالله العظمی حجت کوهکمرهای نیز بهره برد. او علاوه بر تحصیل رسمی به تدریس هم مشغول بود و در سال 1327 موفق به اخذ دیپلم شد.[9] شهیدآیتالله محمد مفتح در نقل خاطرات خود از دوره حضور آیتالله بهشتی در حوزه علمیه قم میگوید: «مرحوم بروجردی به خصوص در اواخر عمر گوششان سنگین بود و از هر کس که اشکال یا سوال میکرد، میخواستند که بلندتر صحبت کند. اما وقتی آقای بهشتی با صدای رسای خود اشکال و یا سوالی را مطرح میکرد با وجود آن که فاصله هم گاه زیاد بود، ایشان سریع مطلب را در مییافت و چون به دقت گوش میکرد از ایشان میخواست که با صدای آرامتری صحبت کند و این نشانه توجه مرحوم بروجردی به اشکال و سوال آقای بهشتی بود «.[10]
شهیدآیتالله بهشتی از سال 1327 به فکر ادامۀ تحصیلات جدید افتاد، بنابراین با گرفتن دیپلم ادبی موفق شد به دانشکدۀ معقول و منقول (دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی) وارد شده و دوره لیسانس فلسفه را بگذراند. ایشان همچنین زبان انگلیسی را فراگرفت و در کنار تحصیل با تدریس در مدارس، هزینۀ زندگی خود را تأمین میکرد.[11] وی در سال 1330 پس از پایان دورۀ لیسانس با پیدا شدن امکان تحصیل در خارج از کشور به واسطۀ قبول شدن در امتحان بورس تحصیلی، قصد ادامۀ تحصیل در رشتۀ فلسفه و آشنایی بیشتر با فلسفۀ غرب را داشت که این موضوع برای یک طلبۀ فاضل مجتهد درس خوانده در حوزه در آن موقع مسئلهای غیرعادی بود، اما این موضوع به دلیل شرایطی که در زندگی او رخ داد، عملی نشد و آیتالله بهشتی فعالیتهای فرهنگی و سیاسی خود را در تهران و سایر استانها ادامه داد.[12] آیتالله بهشتی سالهای 1330 تا 1335 را صرف کارهای تحقیقاتی و فلسفی کرد و در اردیبهشت 1331 با یکی از بستگان خود ازدواج کرد که حاصل آن تا پایان عمر، چهار فرزند(2 پسر و 2 دختر) بود.[13]
آغاز فعالیتهای فرهنگی
آغاز فعالیتهای فرهنگی شهید آیتالله بهشتی از سال 1330 بود که حرکتی جدید و بیسابقه در میان طلاب درسخواندۀ قم به شمار میرفت. هدف عمده آیتالله بهشتی از ورود به عرصه فرهنگ و فعالیت در این محیط، تماس با فرهنگیان و محیط فرهنگی کشور بود و از ثمرات خاص این دوره بسته شدن نطفۀ حرکت بسیار مؤثری است که در زمینۀ کتابهای تعلیمات دینی مدارس، برنامهریزی برای تغییر بنیادی آنها و عرضۀ اندیشۀ نوین اسلامی به دانشآموزان در تمامی کشور شکل گرفت. پس از کودتای 28 مرداد 1332 آیتالله بهشتی به این نتیجه میرسد که ضعف اصلی جنبش ملی شدن صنعت نفت، عدم کادرهای ساخته شدۀ مناسب بود و همین امر سبب شد که وی تصمیم به آغاز یک حرکت فرهنگی بگیرد. از این روی در سال 1333 به همراهی جمعی اقدام به تأسیس دبیرستانی به نام «دین و دانش » در قم کرد و مسئولیت مستقیم آن را تا سال 1342 بر عهده گرفت. آیتالله بهشتی در مورد ایجاد این مدرسه میگوید: «در آن موقع این طور به ذهنم رسید که برای ساختن کادرها یک واحد نمونۀ فرهنگی به وجود بیاوریم در آن جا نوجوانها را آن طور که فکر میکنیم بسازیم و در قم دبیرستان دین و دانش را به همین منظور تأسیس کردیم«.[14]
این دبیرستان نخستین سنگر مبارزه علیه طرح خطرناک جدایی دو قشر اجتماعی روحانیت و دانشگاه بود. برای مقابله با این نقشۀ رژیم پهلوی، در این دبیرستان افکار حوزۀ علمیه در محیط دبیرستان ترویج میشد. این دبیرستان اولین تجربۀ عملی آموزش و پرورش در یک محیط دینی بود. ریاست این دبیرستان گذشته از امکاناتی که در جهت ایجاد و تماس با جوانان فراهم آورد سبب پدید آمدن یک تماس پایدار با فرهنگیان و معلمان از یک طرف و روحانیونی که در تدریس برخی از دروس با مدرسه همکاری میکردند، شد. از اقدامات خوب دیگری که انجام گرفت، تأسیس کلاسهایی برای طلاب فاضل جهت فراگیری زبان انگلیسی و برخی علوم متداول روز بود که برای بسیاری از این افراد مفید واقع شد.[15]
در سال 1335 آیتالله بهشتی در حالی که در قم اقامت داشتند برای درس به تهران میآمدند. در این فاصله جلساتی ماهانه در یکی از منازل در تهران برگزار میشد و جوانان علاقهمند سخنرانیهای مختلفی را که توسط افراد فاضل و متعهد در این جلسات انجام میگرفت پس از ضبط و پیاده کردن در مجموعهای به نام « گفتار ماه » منتشر میکردند و شهید بهشتی نیز چند جلسهای در این جمع موضوعات و مباحث جدید را مطرح کردند. محصول این جلسات سه جلد «در گفتار ماه» و یک جلد به نام «گفتار عاشورا» است. شهیدآیتالله مرتضی مطهری و مرحوم آیتالله سیدمحمود طالقانی نیز در این مجمع شرکت میکردند.[16]
اما یکی از اقدامات مهمی که از سال 1339 در حوزۀ فرهنگی آغاز شد و از دیرباز مورد توجه آیتالله بهشتی و جمعی دیگر از علمای قم قرار داشت، اندیشۀ اصلاح حوزه و مقدمات کار در این زمینه بود. وضعیت نامشخص حوزه چه در زمینۀ کتابهایی که مورد تدریس قرار میگرفت، چه در شیوۀ تدریس، مدرسان، طلاب و به خصوص جهتگیری حوزه در برخورد با مسائل مورد نیاز جامعه و همچنین تعالی اخلاقی حوزه از مسائلی بود که آیتالله بهشتی در پی تجارب فراوان شخصی و جمعی بدان واقف شده بود. بدین منظور جلسهای همراه با سایر علما از جمله آیات عبدالرحیم ربانیشیرازی، علی مشکینی، احمد جنتی و غیره تشکیل شد و پس از مدتی یک برنامه بلند مدت 17ساله نوشته شد که بعداً اساس کار مدرسۀ منظریه (حقانی سابق) شد و این برنامه در آن مدرسه مورد اجرا قرار گرفت که هدف، تربیت عدهای از طلاب با سواد برای کارهای تحقیقاتی، مطالعه یا فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی بود.[17]
فعالیت فرهنگی دیگر در این دوره، ایجاد «کانون دانشآموزان» در قم بود که مدیریت مستقیم ادارۀ این کار را شهید آیتالله محمد مفتح برعهده گرفت و به جایی برای تماس مستمر با جوانان و دانش آموزان تبدیل شد. در سال 1341 در جشن مبعثی که از سوی دانشجویان دانشگاه تهران در سالن غذاخوری دانشگاه واقع در امیرآباد برگزار شد، آیتالله بهشتی سخنانی را راجع به مبارزه با تخریب در اندیشۀ اسلامی ایراد کرد و در آن جا طرح یک کار تحقیقاتی اسلامی را ارائه کرد که بعداً این سخنرانی در نشریۀ «مکتب تشیع» چاپ شد. عدهای از دانشجویان و طلاب اصرار کردند که این کار تحقیقاتی آغاز شود و از این جهت آیتالله بهشتی با دعوت کردن جمعی از فضلای قم مسئله تحقیق پیرامون «حکومت در اسلام» را آغاز کرد. عنوان این کار تحقیقی و روش کار نشان دهندۀ اندیشۀ آیندهنگر و پیشرو آیتالله بهشتی بود.[18] این قبیل فعالیتهای فرهنگی آیتالله بهشتی در این دورۀ زمانی سبب تماس مستمر جوانان با روحانیان شد و به دلیل ویژگیهای خاصی که آیتالله بهشتی داشت، قشرهای اجتماعی مختلفی به ویژه جوانان و تحصیلکنندگان به وی مراجعه میکردند.
آغاز فعالیتهای سیاسی
آیتالله بهشتی از حدود سالهای 1326 و 1327 رسماً فعالیتهای سیاسی خود را آغاز و وارد عرصه سیاست شد. برنامهریزی برای حرکت به روستاها، جمعآوری دیدگاهها و نقطه نظرات، ارزیابی طرز فکر روستاییان، دادن آموزشهای لازم به آنان، بررسی نظرات و یافتههای آنان در جلسات متعدد با همکاری افرادی همچون آیتالله مرتضی مطهری و دیگران، گوشهای از این ورود به سیاست بود.
هرچند آیتالله بهشتی خود نقل میکند که از چهارده سالگی با علاقۀ تمام مسائل مربوط به جنگ، اشغال ایران توسط متفقین و رفتن رضاخان را دنبال میکرده، اما شاید بتوان آغاز فعالیت سیاسی وی را به طور جدی از آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت دانست. همزمان با اوجگیری تظاهرات مردم علیه رژیم پهلوی، آیتالله بهشتی در تظاهرات مردمی و سخنرانیها حضور مییافت. به ویژه زمانی که وی در اصفهان بود، در حوادث 30 تیر 1331 حضوری فعال داشت و نخستین سخنران اعتصاب کنندگان در ساختمان تلگرافخانۀ اصفهان بود.[19]
پس از فوت آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی در فروردین سال 1340، محمدرضا پهلوی تصمیم به اجرای طرحهای دیکته شده توسط آمریکائیان و ایادی آنها مانند انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید گرفت که این امر با مقاومت و اعتراض شدید مردم و روحانیت به ویژه امام خمینی(ره) روبرو شد. شاگردان امام خمینی(ره) از جمله آیتالله بهشتی هم در مبارزات سال 1341 در قم حضوری فعال داشت و در تهیۀ اعلامیه، سخنرانی، تمرکز نیروها و سروسامان دادن تظاهراتها کوشش بسیار میکردند. به ویژه در جریان حادثۀ دوم فروردین سال 1341 در مدرسۀ فیضیه و حمله وحشیانه به طلاب و قتل و ضرب و جرح آنها، عدهای از جوانان دبیرستان دین و دانش وقتی خبردار شدند که مأموران امنیتی به مدرسۀ فیضیه حمله بردهاند، به یاری برادران روحانی خود شتافته و در اتاقی که مشرف به شبستان شرقی مدرسه بود، و از آن پنجرهای به شبستان باز میشد، و محل مناسبی برای سنگرگیری بود، کمین کردند و سرسختانه با مأموران امنیتی رژیم مقابله کردند.[20]
امام خمینی(ره) در سالروز حادثۀ دوم فروردین 1341 تلگرافی را مبنی بر محکومیت این جنایت از سوی رژیم پهلوی صادر نمود و شاگردان وی از جمله آیتالله بهشتی، متن نامۀ تلگراف را به تمامی استانهای کشور فرستادند. در بازرسی ساواک از خانۀ یکی از معلمان اصفهان تلگرافی به دست آمد که به وسیلۀ آیتالله بهشتی، رییس دبیرستان دین و دانش قم تنظیم و به امضا رسیده بود.[21] ساواک خواستار آن میشود که به آیتالله بهشتی تذکر دهند که انجام این قبیل اقدامات نتیجۀ خوبی برای مشارالیه نخواهد داشت و در صورت تکرار تصمیمات شدیدی در بارهاش اتخاذ خواهد شد.[22]
همچنین نقش سازنده و گستردۀ او در قیام 15 خرداد 1342 قابل توجه است. آیتالله بهشتی در آن دوره از معدود افرادی بود که در سازماندهی این نهضت و بهرهبرداری از آن به نفع اسلام تلاش میکرد. آیتالله بهشتی خاطرۀ خود را از قیام 15 خرداد 1342 چنین نقل میکند: « من صبح زود که به وسیلۀ یکی از جوانهای قم که به در منزل آمد با خبر شدم که مزدوران رژیم به خانۀ امام ریختند و امام را بردهاند. آن روز از همان صبح زود شهر قم یکپارچه قیام و هیجان شد. مخصوصاً چیزی که خیلی جالب بود این بود که عدهای از زنان رشید پایینشهر قم چوب به دست در تظاهرات شرکت کردند و مردم با مخلوطی از گریه و خشم و فریاد به دستگیری امام و رهبر و مرجع تقلید و پیشوای محبوب اسلامیشان اعتراض میکردند«.[23]
در سالهای 1340 تا 1342 همراه با اوجگیری مبارزات نهضت انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)، آیتالله بهشتی نیز در امر ساماندهی به فعالیتهای مبارزاتی و به خصوص برقراری تماس میان اقشار مختلف و به ویژه تحصیلکردهها با روحانیت نقش به سزایی داشت. در این دورۀ زمانی، یکی از فعالیتهای سیاسی آیتالله بهشتی علیه رژیم پهلوی در قم توسط کانون دانش آموزان صورت میگرفت. در این کانون جلساتی با حضور افرادی از اعضای خود کانون و افرادی از تهران تشکیل میشد و دانشجویان و روحانیون در کنار هم قرار میگرفتند و در بارۀ اوضاع سیاسی کشور به بحث و گفتوگو مینشستند. این در حقیقت نمونۀ دیگری از پیوند زدن دو قشر دانشجو و روحانیت در رابطه با رشد و گسترش دادن فرهنگ مبارزه بود که سرانجام این تلاشها و اقدامات روحانیت و دانشجویان بر رژیم پهلوی بسیار گران آمد.[24]
با ادامه فعالیتهای سیاسی آیتالله بهشتی در قم، ساواک وی را تحت کنترل و مراقبت قرار داد. در مکاتبهای که ساواک قم با ساواک تهران انجام داده، بر لزوم تحقیق و برخورد در مورد تحریک عدهای از فرهنگیان و دانش آموزان قم علیه رژیم پهلوی توسط آیتالله بهشتی و آقای سعید تهرانی پس از حادثۀ مدرسه فیضیه قم تأکید شده است. در این مکاتبه تصریح شده است که پس از بازداشت امام خمینی(ره) میان معلمان و دانشآموزان قم تحرکات شدیدی علیه هیأت حاکمه به وجود آمده که سردسته آنان، سعید تهرانی معلم دبستان ملی فیض بود. این معلم دبستان فیض توسط آیتالله بهشتی که در دبیرستان دین و دانش شهرستان قم تدریس میکند تحریک شده است. در این مکاتبه، خواسته شده که سریعا به موضوع پیشآمده رسیدگی شود.[25]
فعالیتهای مبارزاتی آیتالله بهشتی در مجالس مذهبی مردم و سایر اماکن دینی نیز ادامه داشت. در یکی از اسناد ساواک در مورد برگزاری مجالس مذهبی و دعوت از آیتالله بهشتی در این گونه مراسمها که در شهر اصفهان گزارش شده، آمده است که در منزل فردی به نام حسینآقا واقع در خیابان جامی آیتالله بهشتی واعظ روی منبر میرود و مردم را علیه مقامات دولتی تحریک میکند. سپس آیتالله بهشتی در روز بعد از آن، مجدداً در همان مجلس به مردم میگوید به پاخیزید و دین و ایمان خود را نجات دهید.[26]
این قبیل فعالیتهای سیاسی و فرهنگی آیتالله بهشتی و همکاری نزدیک او با امام خمینی(ره) در مبارزه علیه رژیم پهلوی سبب شد که رژیم تصمیم به انتقال او از قم بگیرد و سرانجام آیتالله بهشتی را در زمستان 1342 به تهران منتقل کردند. ساواک تهران در مکاتبهای که بدین منظور با ادارۀ کل سوم ساواک داشته، علت انتقال آیتالله بهشتی به تهران را فعالیتهای مضرّه و خطرناک او دانسته و آیتالله بهشتی را عنصری ناراحت از نظام پهلوی معرفی کرده است.[27]
آیتالله بهشتی و هیئتهای مؤتلفۀ اسلامی
با ورود آیتالله بهشتی به تهران از ادامۀ فعالیتهای سیاسی و فرهنگی او کاسته نشد و وی همچون سابق فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود را با گروههای مبارز از نزدیک ادامه داد. یکی از این گروههای اسلامی و مبارز، هیئتهای مؤتلفه اسلامی بود. هیئتهای مؤتلفه اسلامی در آن زمان از فعالترین گروههای سیاسی بودند که شاخه نظامی داشت و تقریباً بخش عمدهای از مبارزه سیاسی را که به رهبری امام خمینی(ره) انجام میگرفت، این سازمان بر عهده داشت و آیتالله بهشتی هم در این هیئت فعالیت میکرد.[28] هیئتهای مؤتلفه اسلامی برای انجام فعالیت شرعی و قرار دادن فعالیتهای خود بر اساس موازین فقهی از امام خمینی خواسته بودند برای این سازمان فقهایی تعیین کند.[29] بر این اساس، آیتالله بهشتی به همراه شهید آیتالله مطهری و دو تن دیگر از روحانیون یعنی آیتالله محیالدین انواری و آیتالله مولایی از سوی امام خمینی(ره) برای عضویت شورای فقهای هیئتهای مؤتلفۀ اسلامی انتخاب شدند و این جمع تا ترور منصور و دستگیری عده قابل توجهی از اعضای هیئتهای مؤتلفه و یکی از اعضای شورای فقها(آیتالله انواری) ادامه یافت.[30]
فعالیت در آلمان
یکی از مهمترین فعالیتهای آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی در طول حیات خود، ساخت اماکن فرهنگی و مذهبی به ویژه ساخت مساجد در کشورهایی همچون آلمان بود. با ایجاد چنین مراکزی، مبلغانی برای اداره این مراکز فرهنگی و مذهبی فرستاده میشد. یکی از این مراکز مذهبی، مسجد هامبورگ بود که توسط فردی به نام محمد محققی مدیریت میشد. پس از مراجعت محمد محققی به ایران با توجه به درخواست علمای قم قرار بر این شد که آیتالله بهشتی به آلمان اعزام شود و مدیریت این مسجد را به عهده گیرد. سرانجام با وجود مخالفتهای ساواک، آیتالله بهشتی بر اثر تلاشهای آیتالله سیداحمد خوانساری به آلمان رفت.[31]
علت مخالفت ساواک با اعزام آیتالله بهشتی به آلمان این بود که ساواک وی را فردی مشکوک و مخرب علیه امنیت ملی رژیم پهلوی میدانست که با اقدامات خود در خارج کشور سبب تحریک گروههای مذهبی در این قبیل از کشورها میشود. در گزارشی از ادارۀ کل سوم ساواک در بارۀ مکاتبات آیتالله بهشتی از آلمان با برخی از روحانیان و دوستانش در ایران و نیز نظریۀ ساواک مبنی بر عدم صلاحیت او جهت تصدی امور دینی ایرانیان مقیم هامبورگ آمده است:
»محترماً به استحضار میرساند نامبردۀ بالا چندی قبل بنا به پیشنهاد مراجع تقلید و با اطلاع وزارت امور خارجه جهت تصدی و ادارۀ امور مرکز اسلامی هامبورگ به آلمان عزیمت نموده و مشغول انجام تعلیمات اسلامی به جوانان ایرانی و دانشجویان مسلمان هامبورگ میباشد. ضمن کنترل نامهها در پستخانه، تعدادی نامه که برای دوستانش و همچنین روحانیون مقیم ایران فرستاده به دست آمده که در پروندۀ مربوطه مضبوط میباشد. مفاد این نامهها حاکی است که وی فردی مشکوک و ناراحت میباشد«.[32]
ساواک معتقد بود که ماندن آیتالله بهشتی در آلمان مصلحت نیست و باید هر چه سریعتر ترتیبی اتخاذ شود که موجبات مراجعت آیتالله بهشتی به ایران فراهم شود و تشخیص شخص واجد شرایط جهت تصدی امور دینی ایرانیان مقیم هامبورگ باید با نظر مراجع میانهرو صورت گیرد.[33] ساواک در مورد ادعای خود مبنی بر خطرناک بودن فعالیتهای فرهنگی و سیاسی آیتالله بهشتی بیان میدارد که قرائن و شواهد حاکی از آن است که آیتالله بهشتی به منظور خاص به وسیلۀ عناصر ناراحت و روحانیون مخالف جهت تصدی امور مذهبی ایرانیان مقیم آلمان و تبلیغ به نفع جناحهای مختلف ظاهراً مذهبی به آن کشور مسافرت نموده است که ضمن انجام امور مذهبی نیات آنان را نیز تأمین مینماید.[34]
به همین منظور، ساواک نامهای در تاریخ 16 / 6 / 1344 برای صالحی نجفآبادی میفرستد و از وی درخواست میکند که فردی که دارای صلاحیت لازم باشد را جهت تبلیغ در آلمان اعزام کند.[35]
این اقدامات ساواک چه در داخل ایران و چه در سطح خارجی باعث نشد که آیتالله بهشتی به فعالیتهای خود در مسجد هامبورگ آلمان ادامه ندهد. فعالیتهای وی در دورۀ مدیریت بر مسجد هامبورگ چشمگیر بود. به دلیل اقدامات آیتالله بهشتی، اتحادیۀ انجمنهای اسلامی دانشجویان فارسی زبان شکل گرفت و مسجد ایرانیان به مرکز اسلامی هامبورگ تغییر نام داد که با این ابتکار مسلمانان غیرایرانی نیز به این مسجد رفت و آمد میکردند و مسجد چهرهای جدید به خود گرفت.[36]
ذکر این نکته ضروری است که روند تشکیل و فعالیت انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی خارج از کشور به اوایل سالهای 1340 و آغاز نهضت امام خمینی(ره) باز میگردد. با گسترش حرکت سیاسی و مذهبی روحانیون و مطرح شدن اسلام سیاسی به عنوان کانون قدرتمند مبارزه ضد حکومتی، گرایشهای مذهبی در میان دانشجویان شتاب گرفت و بسیاری از دانشجویان ایرانی در دانشگاههای اروپا و امریکا نیز به اسلام گرایش یافتند. پیش از آن، کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی که در اواخر دهۀ 1330 و عمدتاً در اروپا شکل گرفته بود، مهمترین کانون دانشجویی مخالف حکومت در خارج از کشور به شمار میرفت. نهضت امام خمینی(ره) در آغاز سالهای 1340 روند تشکیل کانونهای دانشجویان مسلمان را در خارج از کشور تسریع بخشید و در همان حال موجب رویگردانی تدریجی دانشجویان مسلمان از کنفدراسیون شد که نسبت به مسائل دینی علاقهای نشان نمیداد و تحت تأثیر افکار مارکسیستی بود. در این مسیر در سال 1345 «اتحادیۀ انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا- گروه فارسیزبان» به کوشش آیتالله بهشتی و با حضور 12 دانشجوی ایرانی در شهر گینس آلمان غربی تأسیس شد و به تدریج حیطه فعالیت خود را در سراسر اروپا گستراند و با انتشار مجله «اسلام مکتب مبارز» در روند مبارزات سیاسی – مذهبی ضد حکومت پهلوی در خارج از کشور گامهای استواری نیز برداشته شد.[37]
در همین حال انجمنهای اسلامی رابطه خود را با روحانیون و به ویژه امام خمینی(ره) گسترش دادند. این انجمنها برای ادامه مبارزۀ انسجام یافتهتر، با دیگر تشکلهای دانشجویی و سیاسی در اروپا رابطه داشته و تشکیلات خود را در بسیاری از شهرهای اروپا گسترش دادند. به دنبال تشکیل اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویی در اروپا، در سال 1346 «انجمن اسلامی دانشجویان در امریکا و کانادا» نیز پایهریزی شد. این تشکل نیز با برخی از گروهها و تشکلهای دینی – اسلامی مخالف حکومت در خارج از کشور، به ویژه با امام خمینی(ره) رابطه داشت.[38]
بسیاری از موضعگیریها، سخنرانیها و پیامهای امام خمینی(ره) در نگرش سیاسی آنان انعکاس مییافت. گزارشهای که در داخل ایران امکان انتشار نداشت، توسط انجمنهای اسلامی دانشجویان به اطلاع افکار عمومی جهانیان میرسید. چاپ و انتشار مباحث انتقادی و تحلیلی نظیر برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی، روابط حکومت پهلوی با رژیم صهیونیستی و رابطۀ تنگاتنگ ساواک با سازمان امنیتی موساد و غیره از جمله مباحثی بود که در مجله «اسلام مکتب مبارز» در بارۀ آن سخن به میان میآمد.[39] برای مثال، یکی از موضعگیریهای آیتالله بهشتی در آلمان در مورد رابطه رژیم پهلوی با اسراییل بود. آیتالله بهشتی در آلمان به شدت حمایت و کمک نظام پهلوی را به رژیم صهیونیستی در جنگ اعراب و اسراییل محکوم کرد. این موضعگیری آیتالله بهشتی در خارج از کشور سبب نگرانی دستگاههای امنیتی رژیم شد. در یکی از گزارشهای ساواک در مورد این نگرانی این طور آمده است: «اخیراً تعدادی اعلامیه به زبان فارسی در آلمان توزیع گردیده است که در آن تقاضا شده به اعراب آسیبدیده در جنگ اعراب و اسراییل کمک مالی بشود.«[40]
همچنین آیتالله بهشتی در طول سالهای حضور خود در کشور آلمان، سخنرانیها و جلسات بحث آزاد با دانشجویان مقیم آلمان انجام داد و به گفت وگو و بحث با اندیشمندان و تماس با مراکز تحقیقاتی در سایر کشورهای اروپایی پرداخت و این گفت وگوها به دلیل رفع شبهاتی که قبلاً توسط خاورشناسان اروپایی بر اسلام و آموزههای آنها وارد کرده بودند، صورت میگرفت. همچنین انجام این سخنرانیها و گفت وگوها سبب نوعی تبادلات فرهنگی میان فرهنگ اسلامی و محافل علمی و دانشگاههای اروپایی شده بود که مستقیماً و بدون واسطه صورت میگرفت.[41]
فعالیتهای شهید آیتالله بهشتی تا پیروزی انقلاب اسلامی
آیتالله بهشتی در سال 1349 به ایران برگشت و بعد از آن ساواک دیگر اجازه نداد دوباره به آلمان برگردد. آیتالله بهشتی پس از بازگشت به ایران به فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود ادامه داد. در سال 1349 به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و به عنوان کارشناس کتابهای تعلیمات دینی در سازمان کتابهای درسی ایران مشغول به کار شد.[42] البته فعالیتهای سیاسی آیتالله بهشتی به شدت تحت مراقبت ساواک قرار گرفت. در یکی از مکاتبات ساواک در این مورد ذکر شده است: «سیدمحمد بهشتی که اخیراً از هامبورگ مراجعت نموده در تاریخ 16 / 4 / 1349 به مشهد مسافرت نموده است. از وی مراقبت لازم معمول و نتیجه را ضمن تعیین تاریخ مراجعتش اعلام دارند.«[43]
از گزارشهای ساواک بین سالهای 1354 تا 1355به خوبی مشخص میشود که آیتالله بهشتی پس از بازگشت از آلمان به تشکیل جلسات مختلف، ایراد سخنرانی و مبارزه سیاسی علیه رژیم پهلوی ادامه داده است و همین اقدامات سیاسی و فرهنگی آیتالله بهشتی سبب ترس رژیم از او شده بود. مهمترین فعالیت سیاسی آیتالله بهشتی در این دورۀ زمانی، فعالیت جهت تربیت و تعلیم طلاب جوان و مشتاق به آموزههای دینی اسلام در مدرسۀ حقانی قم بود. این فعالیتهای تحقیقاتی با همکاری افرادی همچون: آیتالله مهدوی کنی، آیتالله موسوی اردبیلی و شهید آیتالله محمد مفتح صورت گرفت و تا سال 1357 ادامه داشت. اقدامات آیتالله بهشتی در چنین مراکزی سبب شد که وی به شدت تحت کنترل قرار گیرد. به طوری که در یکی از مکاتبات ساواک قم که با اداره سوم ساواک صورت گرفته، این نگرانی رژیم از فعالیتهای وی در مدرسۀ حقانی و ارتباط ایشان با آیتالله سیدعلی خامنهای دیده میشود.[44]
آیتالله بهشتی در 1350 شروع به برگزاری جلسات تفسیر قرآن به نام « مکتب قرآن » در روزهای شنبه کرد و دورۀ جدید جلسات تفسیر قرآن نیز در انجمن اسلامی مهندسین از روز 25 شهریور 1351 توسط وی آغاز شد. این جلسات به فاصلۀ چهارده روز پنجشنبهها تا ساعت 4 بعدازظهر در سالن مسجد دبیرستان کمال نارمک با حضور اعضای انجمن و جمعی دیگر از علاقهمندان تشکیل و مسائل کلی اجتماعی و حقوقی از نظر دینی بحث و مذاکره میشد.[45]
در کنار مباحث دینی در جلسات تفسیر قرآن، نقد مسائلی مانند سیاست خارجی شاه و مسائل سیاسی داخلی هم مورد توجه قرار میگرفت. ساواک گزارش میدهد که در روز 23 / 6 / 1352 جلسۀ قرآن در منزلی واقع در میدان شاه برگزار شد و آیتالله بهشتی شروع به سخنرانی کرد و ضمن تفسیر آیاتی از قرآن اظهار داشته که قدرت و مسلک برای کسی ثابت نیست و نمونۀ آن حکومت نیکسون است.[46]
یا در سندی دیگر در مورد انتقاد آیتالله بهشتی در جلسات تفسیر قرآن از سیاست خارجی محمدرضا پهلوی به ویژه روابط با اسراییل آمده است: «نامبردۀ فوق که رهبر گروه طرفدار امام خمینی میباشد ضمن بحث پیرامون اوضاع خاورمیانه و سیاست ایران در قبال جنگ اخیر اعراب و اسراییل اظهار داشته ما همیشه معتقد بودیم که رهبران ایران به کشور اسراییل کمک خواهند کرد و اخباری که به دستمان رسیده مؤید نظریۀ ما است، زیرا اطلاع یافتیم یک پل هوایی زده شده است که از آن طریق اسلحه و سایر کمکهای امریکا به اسراییل حمل میشود.«[47]
جلسات تفسیر قرآن به مکانی جهت انتقاد از سیاستهای خائنانه رژیم پهلوی تبدیل شد و همین امر سبب نگرانی مقامات امنیتی از این جلسات شد. سرانجام، این جلسات قرآن پس از 15 جلسه تعطیل و آیتالله بهشتی در تاریخ 18 / 1 / 1354 در رابطه با این جلسات و روابط با ارگانهای مبارز و فعال خارج از کشور توسط ساواک دستگیر شد. در نامۀ ساواک در مورد دستگیری او تصریح شده است: « به فرموده، خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به مشخصات مشروحه زیر نسبت به شناسایی، دستگیری و بازرسی از محل کار و سکونت نامبرده بالا اقدام و ضمن تنظیم صورتجلسه، یاد شده را با رعایت حفاظت و برابر مقررات به کمیته هدایت و نتیجه را به این واحد اعلام دارند».[48]در مکاتبه سوم ساواک هم با اداره دادرسی نیروهای مسلح در خصوص اتهام اقدام علیه امنیت ملی خاطرنشان شده است: «بدین وسیله سه برگ اوراق تحقیقاتی از نامبرده بالا که به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی کشور بازداشت گردیده به پیوست ایفاد میگردد.«[49]
آیتالله بهشتی در دفاع از این اتهام ساواک و تشکیل جلسات بحث و گفت وگوی صورت گرفته از سوی او تصریح میکند که تبلیغ او در همه موارد شفاهی و مکتوبی صرفاً در تقویت مبانی عقیدتی اسلامی و سلامت اخلاقی بوده، و جنبه اقدام ضد امنیتی نبوده است.[50] سرانجام به دلیل این که سندی دال بر محکومیت آیتالله بهشتی پیدا نشد، ساواک قرار بازداشت صادره در باره وی را به قرار التزام به عدم خروج از حوزه قضایی تهران و به قید وجه التزام یکصد هزار ریال تبدیل میکند و ایشان آزاد میشود.[51]
در سال 1355 شهیدآیتالله بهشتی تلاش خود را برای تشکیل هستههایی برای کارهای تشکیلاتی آغاز کرد که یکی از این کارهای تشکیلاتی، «جامعۀ روحانیت مبارز» بود. تلاش گسترده در ایجاد روحانیت مبارز تهران که در ابتدا تحت نام «مجمع روحانیت مبارز در شمیران» بود، با همراهی افرادی همچون: شهیدآیتالله مرتضی مطهری، شهید آیتالله محمد مفتح، آیتالله محمد امامی کاشانی و حجتالاسلام حمید ملکی صورت پذیرفت. در این مجمع، تهران به 12 منطقه تقسیم شد و روحانیت هر منطقه تحت سازماندهی و نظمی خاص قرار گرفتند که هر منطقه یک نماینده در بخش مرکزی داشتند و بدین ترتیب جامعۀ روحانیت مبارز در سال 1356 شکل گرفت.
شدت اختناق و دیکتاتوری در ایران آمریکائیان را به وحشت انداخته و از انفجاری از درون هراسان نموده بود لذا در سال 1356 با اعلام سیاست کارتر، رییس جمهور آمریکا مبنی بر ایجاد نوعی فضای باز سیاسی در ایران فعالیت مخالفان و مبارزان سیاسی علیه رژیم پهلوی شدت گرفت. این فضای باز سیاسی فرصتی برای مبارزان سیاسی بود تا بتوانند تشکیلات منسجم خود را علیه رژیم پهلوی شکل دهند. در این هنگام آیتالله بهشتی درصدد ایجاد تشکیلات گسترده برای ایجاد یک حزب پرداخت ولی روند پرشتاب انقلاب اسلامی آن را تا پیروزی انقلاب به تأخیر انداخت. در همین سال به علت پیدایش اختلافهایی بین نیروهای فعال اسلامی در خارج که حتی درگیریهایی با هم پیدا کرده بودند، سفر کرد و باب جدیدی را بین نیروهای اسلامی گشود و توانست اختلافات آنها را حل کند.[52]
در اوایل سال 1357 و با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب اسلامی، دامنه اعتراضات و مبارزات سیاسی مردم و روحانیان افزایش یافت و ساواک برای کنترل اوضاع، نظارت و مراقبت خود بر گروههای مذهبی همچون روحانیان را بیشتر کرد. با بیشتر شدن فعالیتهای سیاسی آیتالله بهشتی به ویژه در شکل دادن اعتصابات و همکاری نزدیک با امام خمینی(ره)، ساواک بار دیگر او را در تاریخ 22 / 9 / 1357 بازداشت کرد. ساواک بازداشت وی را توسط کمیته ضدخرابکاری به دلیل اقدامات مضره وی ذکر میکند. یکی از این اقدامات مضرّه مورد اشاره ساواک، برپایی اعتصابات و به تعطیلی کشاندن مدارس و ادارات دولتی بود. ساواک تهران در خصوص تصمیم عدهای از طرفداران امام خمینی(ره) از جمله آیتالله بهشتی مبنی بر اعتصاب در مدارس گزارش میدهد:
»عدهای از روحانیون طرفدار خمینی از قبیل دکتر سیدمحمد بهشتی واعظ و سایر اعضای شورای مرکزی روحانیون در جلسۀ هفته گذشته ضمن بحث در بارۀ مسئله فوق اتخاذ تصمیم کردهاند که دبستانها و مدارس راهنمایی هفتهای پنج روز باز و یک روز به حال اعتصاب باشند... دانش آموزان دبیرستان، به جای یک روز تعطیل، اعتصاب و تظاهرات کنند.«[53]
اعتصابات و تظاهرات هر روز جنبۀ گستردهتری به خود میگرفت و آیتالله بهشتی به اذعان یکی از اسناد ساواک مغز گرداننده فعالیتهای خمینی در ایران بود و فعالیت شدیدی داشت. بنابراین ساواک از مأموران خود درخواست کرد که با استفاده از تمام امکانات و منابع دیگر از اعمال و رفتار آیتالله بهشتی مراقبتهای لازم به عمل آید و نتیجۀ گزارشات مربوط را هر سه روز یک بار به آن اداره کل اعلام دارند.[54]
در این مقطع زمانی، اقدامات رژیم پهلوی در محدود کردن مبارزان سیاسی طرفدار امام خمینی(ره) نتیجهای در برنداشت. سرانجام با اوجگیری انقلاب اسلامی از سوی امام خمینی برای تمهید انتقال قدرت و حفظ دستاوردهای انقلاب، شورایی به نام شورای انقلاب در آذر 1357 تشکیل شد. در رأس شورای انقلاب، علاوه بر آیتالله بهشتی افراد دیگری مانند آیتالله مرتضی مطهری، حجتالاسلام اکبر هاشمیرفسنجانی، آیتالله سید عبدالکریم موسویاردبیلی و حجتالاسلام محمدجواد باهنر قرار گرفتند. این شورا کارهای مربوط به تصمیمگیری جهت حرکت انقلاب را برعهده داشت.[55] تظاهرات و اعتصابات در روزهای پایانی عمررژیم پهلوی شدت گرفت و رژیم هر روز خشونت بیشتری از خود در شهرهای مختلف کشور نشان میداد. با کشتار مردم در شهرهای مختلف به ویژه اصفهان، اعضای شورای مرکزی روحانیون طرفدار امام خمینی(ره) در تهران که آیتالله بهشتی هم یکی از این اعضا بود، در جلسۀ 22 / 9 / 1357 تصمیم گرفتند به عنوان اعتراض به حوادث رخ داده در اصفهان روز دوشنبه مورخ 27 / 9 / 57 را عزای عمومی اعلام نمایند و به همین مناسبت اعلامیهای مبنی بر تعطیلی عمومی صادر کردند و توسط افراد خود در تمامی نقاط مختلف تهران توزیع کردند.[56]
شهید آیتالله بهشتی و انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی آیتالله بهشتی به عنوان مغز متفکر در شورای انقلاب به فکر سازماندهی و سر و سامان دادن امور بود و در همین رابطه بود که حزب جمهوری اسلامی در 29 بهمن 1357 شمسی اعلام موجودیت کرد. سپس در انتخابات مجلس خبرگان شرکت کرد و به عنوان نایب رییس مجلس مذکور جهت تدوین قانون اساسی در سال 1358 درآمد. وی پس از استعفای دولت موقت در سال 1358 مدتی به عنوان وزیر دادگستری انجام وظیفه کرد و پس از آن از سوی امام خمینی(ره) به عنوان رییس دیوان عالی کشور برگزیده و منصوب شد و تا زمان شهادتش در این پست باقی ماند.[57]
آثار و تألیفات
آثار و تألیفات آیتالله بهشتی در کمال سادگی، قابل فهم و در عین حال با نوعی ذوق و سلیقه نوشته شده است. وی از معدود افرادی بود که در تدوین ایدئولوژی اسلامی به ویژه در زمینه حکومت نقش مؤثری داشت. آثار او در این زمینه از محتوایی غنی و نیرومند برخوردار است و در آن دیدگاهها و نقطه نظرات به روشنی ملاحظه میشوند. همه آثار و تألیفاتی که از او باقی ماندهاند از این ویژگی برخوردارند. این تالیفات به گونهای هستند که هر کدام بر پایه نیاز زمان تهیه شدهاند. اگرچه بسیاری از گفتهها و نوشتههای آیتالله بهشتی به صورت کتاب عرضه نشده، و حتی جمعآوری و تدوین نگشتهاند، اما تعدادی از آن چه به صورت کتاب و مجله در اختیار است، میتوان بدین شرح نام برد: مبانی نظری قانون اساسی، حق و باطل از دیدگاه قرآن، سرود یکتاپرستی، دکتر شریعتی جست و جوگری در مسیر شدن، بهداشت و تنظیم خانواده، بایدها و نبایدها، آزادی و هرج و مرج و زورمداری، نقش آزادی در تربیت کودک، ولایت و روحانیت در اسلام و در میان مسلمین، شناخت دین، شناخت اسلام، محیط پیدایش اسلام، اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، پیامیری از نگاه دیگر، نماز چیست، شب قدر، شناخت عرفانی، کدام مسلک، مالکیت، نماز چیست؟ یک قشر جدید در جامعه، مبارز پیروز، نقش دین در زندگی انسان و شناخت از دیدگاه قرآن.[58]
شهادت
شهید آیتالله دکتربهشتی در هفتم تیرماه 1360 در تالار سخنرانی دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی به وسیلۀ بمبی که منافقین(سازمان مجاهدین خلق) کار گذاشته بودند به همراه تعدادی دیگر از مسئولان نظام به شهادت رسید.[59]
امام خمینی(ره) در پی شهادت آیتالله دکتر بهشتی و 72 تن از یاران ایشان پیامی به شرح زیر صادر فرمودند:
بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم
اِنا للَّه و اِنا إلیه راجعون
«...ملت ایران در این فاجعۀ بزرگ 72 تن بیگناه به عدد شهدای کربلا را از دست داد. ملت ایران سرافراز است که مردانی را به جامعه تقدیم میکند که خود را وقف خدمت به اسلام و مسلمین کرده بودند و دشمنان خلق گروهی را شهید نمودند که برای مشورت در مصالح کشور گرد هم آمده بودند.
ملت عزیز، این کوردلان مدعی مجاهدت برای خلق گروهی را از خلق گرفتند که از خدمتگزاران فعال و صدیق خلق بودند.
گیرم شما با شهید بهشتی که مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار در چشم دشمنان اسلام و به خصوص شما بود دشمنی سرسختانه داشتید، با بیش از 70 نفر بیگناه که بسیاریشان از بهترین خدمتگزاران خلق و مخالف سرسخت با دشمنان کشور و ملت بودند چه دشمنی داشتید؟ جز آن که شما با اسم خلق از دشمنان خلق و راه صافکنان چپاولگران شرق و غرب میباشید؟
ما گرچه دوستان و عزیزان وفاداری را از دست دادیم که هر یک برای ملت ستمدیده استوانۀ بسیار قوی و پشتوانۀ ارزشمند بودند، گرچه برادران بسیار متعهدی را از دست دادیم که اشداء علی الکفار و رحماء بینهم بودند و برای ملت مظلوم و نهادهای انقلابی سدی استوار و شجرهای ثمربخش به شمار میرفتند، لکن سیل خروشان خلق و امواج شکنندۀ ملت با اتحاد و اتکال به خدای بزرگ هر کمبودی را جبران خواهد کرد.
ملت ایران با اعتماد به قدرت لایزال قادر متعال همچون دریایی مواج به پیش میرود و در مقابل ابرقدرتها و تفالههای آنان با صفی مرصوص ایستاده است و شما درماندگان عاجز را که در سوراخها خزیدهاید و نفسهای آخر را میکشید به جهنم میفرستد و خداوند بزرگ پشت و پناه این کشور و ملت است. اینجانب بار دیگر این ضایعۀ عظیم را به حضور بقیهالله ارواحنا له الفداء و ملتهای مظلوم جهان و ملت رزمندۀ ایران تبریک و تسلیت عرض میکنم. من با بازماندگان شریف و عزیز این شهدا در غم و سوگ شریک و رحمت واسعۀ خداوند رحمان را برای این مظلومان و صبر و شکیبایی را برای بازماندگان محترم آنان از درگاه خداوند متعال خواستارم.
رحمت خدا و درود بیپایان ملت بر شهدای انقلاب از 15 خرداد 1342 تا 7 تیر ماه 1360 و سلام و تحنیت بر مظلومان جهان و مظلومان ایران در طول تاریخ.
روح اللَّه الموسوی الخمینی نهم تیرماه 1360. »[60]
پینوشتها:
[1] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، مقدمه، خ.
[2] . بازشناسی یک اندیشه(دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی)، بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیتالله بهشتی، ص 13.
[3] . علی قائمی، زندگی و گزیدۀ افکار شهید مظلوم آیتالله بهشتی، ص 23.
[4] . پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، دفتر انتشارات اسلامی، ص 10.
[5] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، همان، مقدمه، د.
[6] . علی کردی، زندگی و مبارزات شهید آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی، ص 38.
[7] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، همان، مقدمه، د.
[8] . بازاندیشی یک اندیشه، همان، ص 14.
[9] . کردی، همان، ص 38- 39.
[10] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، همان، مقدمه، ذ.
[11] . پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، همان، ص 11.
[12] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، مقدمه، ز.
[13] . قائمی، همان، ص 20.
[14] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، همان، ص 15.
[15] . همان، مقدمه، ش.
[16] . همان، مقدمه، ص.
[17] . همان، مقدمه، ص و ض.
[18] . پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، همان، ص 11- 13.
[19] . همان، همان، ص 12- 13.
[20] . سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 1، ص 342.
[21] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، همان، ص 6.
[22] . همان، سند شمارۀ 8197 / 312، ص 7.
[23] . همان، ص 16.
[24] . پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، همان، ص 14.
[25] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، سند شمارۀ 21788 / 332، ص 12.
[26] . همان، سند شمارۀ 42- 2204 / 7، ص 10.
[27] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شمارۀ بازیابی 410، ص 14.
[28] . قائمی، همان، ص 55.
[29] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، مقدمه، ص ض و ط.
[30] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله دکترمحمد مفتح، مرکز بررسی اسناد تاریخی، مقدمه، ص 25.
[31] . علی دوانی، مفاخر اسلام، ج 12، ص 437.
[32] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، سند شمارۀ 312، ص 42.
[33] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شمارۀ بازیابی582، صص 3-5.
[34] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، سند شمارۀ 316، ص 44.
[35] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شمارۀ بازیابی 582، ص 3.
[36] . کردی، همان، ص 70- 71.
[37] . مظفر شاهدی، ساواک؛ سازمان اطلاعات و امنیت کشور(1357- 1335)، ص 514 .
[38] . مجلۀ اسلام مکتب مبارز، ش 21، زمستان و بهار 1354 و 1354، ص 4-5.
[39] . همان، ص 26- 33.
[40] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، همان، ص 96.
[41] . کردی، همان، ص 70- 71.
[42] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام محمدعلی حیدری نهاوندی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص 25.
[43] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، سند شمارۀ 1930 / 316، ص 158.
[44] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شمارۀ بازیابی 609، ص 24.
[45] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، ص 180.
[46] . همان، ص 205.
[47] . همان، سند شمارۀ 24120 / 827، ص 206.
[48] . همان، سند شمارۀ ر ک، ص 291.
[49] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شمارۀ بازیابی 411، ص 14.
[50] . همان، شمارۀ بازیابی 411، ص 13.
[51] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، سند شمارۀ 2 / 12658 / 66 / 401، ص 297.
[52] . قائمی، همان، ص 21.
[53] . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شمارۀ بازیابی 411، ص 68. یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، سند شمارۀ 312، ص 343.
[54] . همان، سند شمارۀ 10580 / 312، ص 371.
[55] . سهراب صلاحی، پژوهشی در تحولات سیاسی معاصر ایران: ایران و انقلاب اسلامی، ص 256.
[56] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله بهشتی، سند شمارۀ 27901 / 20 ه 12، ص 385.
[57] . قائمی، همان، ص 21- 22.
[58] . قائمی، همان، ص 45- 46.
[59] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام محمدعلی حیدری نهاوندی، همان، ص 25.
[60] . علی قائمی، همان، ص 17-18.
منابع:
آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پروندۀ آیتالله سیدمحمد حسینیبهشتی، شمارۀ بازیابی 410، 411، 582، 609.
بازشناسی یک اندیشه(دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی)، تهران: بنیاد نشر آثار و اندیشههای شهید آیتالله بهشتی، 1380.
پژوهشی در تحولات سیاسی معاصر ایران: ایران و انقلاب اسلامی، سهراب صلاحی، تهران: دانشگاه امام حسین(ع)، مؤسسه چاپ و انتشارات، 1386.
پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1361.
زندگی و گزیدۀ افکار شهید مظلوم آیتالله بهشتی، علی قائمی، قم: انتشارات شفق، 1361.
زندگی و مبارزات شهید آیتالله بهشتی، علی کردی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385.
ساواک؛ سازمان اطلاعات و امنیت کشور(1357- 1335)، مظفر شاهدی، تهران: مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386.
مفاخر اسلام، علی دوانی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ج 12.
نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج، ج 1، 1370.
یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.
یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله دکتر محمد مفتح، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.
یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام محمدعلی حیدری نهاوندی به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381
مرکز بررسی اسناد تاریخی
نظرات