ماجرای اخراج ایرانیان از عراق


هدایت الله بهبودی
8156 بازدید

ماجرای اخراج ایرانیان از عراق

آیا رژیم بعث عراق درسال 1350بخاطراعاده حاکمیت ایران برجزایرسه گانه ایرانیان را از عراق اخراج کرد؟

تلاش شکست خورده بعثی ها برای وادار کردن امام خمینی به حمایت از اخراج ایرانیان از عراق

 

اشاره:

اولین رد پاهای اخراج روحانیون و دیگر اقشار ایرانی از عراق را می‌توان در اردیبهشت ۱۳۴۸ شمسی یافت که پس از شدت یافتن اختلافات مرزی بین ایران و عراق بر سر حاکمیت بر اروندرود، دولت عراق تصمیم به افزایش فشارها بر شهروندان ایرانی ساکن عراق گرفت.

اما از اواسط سال ۱۳۵۰ شمسی رژیم بعث حاکم بر عراق در زمان ریاست جمهوری احمدحسن البکر به بهانه اختلاف نظر ایران و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس بر اعاده حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه ایرانی در خلیج فارس و فشار بر حکومت پهلوی دوم که درحال تدارک جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی بود، بیش از ۶۰ هزار نفر از ایرانیان مقیم عتبات (به ویژه کربلا) را به بهانه تمدید نشدن اقامت آنها از عراق اخراج کرد. البته از نیمه مهر ماه سال 1350 اخراج ایرانیان از عراق آغاز شده بود اما بعد از آنکه ایران در نهم آذر ماه 1350 اعاده حامیت بر جزایر سه گانه کرد ، عراق باقطع روابط سیاسی با ایران در نهم آذر ماه 1350 عملیات اخراج ایرانیان از عراق را تشدید کرد .

***

موج دوم بیرون راندن ایرانیان از عراق بی پس و پیش نبود. چند روزی از قدرت یابی صدام حسین تکریتی در شورای فرماندهی انقلاب عراق می گذشت؛ و چند روزی به آغاز جشنهای شاهنشاهی مانده بود. جنگ قدرت در میان حاکمان بعثی عراق به سود صدام حسین پایان یافته، با وضعیت جسمی حسن البکر، رئیس جمهور آن کشور، صدام عملاً به مرد شماره یک عراق تبدیل گشته بود.[1]

پس از کودتای 1968 م/ 1347ش و به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق ، روابط سیاسی ایران و عراق، فراز و فرودی شکننده یافت، و اینک آتش بس تبلیغاتی دو حکومت، چند ماهی بود که نقض شده، راست و ناراست را به هم بافته، به یکدیگر حواله می دادند. مجال تاز ه ای برای صدام پیدا شده بود. از دید او اخراج ایرانیان، آن هم در پی بدرفتاری، بگیر و ببند و رها کردن تدریجی دهها هزار نفردر کوره را ه های سرد پاییزی، چه بسا می توانست جشن های شاهنشاهی را در کام دولتمردان ایران زهر کند!

دستگیری و بیرون راندن ایرانی های مقیم عراق از نیمه مهر1350 آغاز گردید. نداشتن پروانه اقامت، و در واقع پایان تاریخ آن،دستاویزجاکن کردن ایرانی های جاافتاده درشهرهای مذهبی عراق بود؛ دو سالی می شد که دولت عراق از تمدید پروانه اقامت ایرانیان خودداری می کرد.[2]

همزمان با جریحه دار شدن افکار عمومی کشور به سبب اخراج هم میهنان سابق خود، سازمان اطلاعات و امنیت کشور به فکر وارد آوردن ضربه ای تازه به آیت الله خمینی افتاد. به دستور نعمت الله نصیری، رئیس ساواک، خبری تنظیم شد که مراجع ایرانی مقیم عراق باتنظیم تلگرامی ازدولت عراق خواسته اند دستگیری واخراج ایرانیان را متوقف کند «لیکن آقای خمینی این تلگراف را امضا نکرده «است[3] دستور دقیقا این بود که «خبری تهیه شود که مأمورین عراقی در مورد دستگیری ایرانیان مقیم،شدت عمل بیشتری می نمایند وروحانیون ایرانی[ساکن در عراق] تلگرافی از دولت عراق خواستار شدندکه از دستگیری ایرانیان خودداری نمایند ولی خمینی تلگراف را امضا نکرده است »[4] جعل این خبر و درج آن در روزنامه ها،زمانی انجام گرفت که گزارش های رسیده ازعراق می گفت که «دولت عراق به آیت الله خمینی نیز دستور داده که کشور عراق را ترک گوید، زیرا اخیراً بین آیت الله خمینی و مسئولین دولت عراق اختلافاتی در مورد نحوه رفتار با مردم بروز کرده و آیت الله از روش دولت عراق انتقاد نموده و قرار است که آیت الله خمینی به ترکیه یا پاکستان مسافرت نماید. [5] خبر رسیده بعدی این بودکه مراجع مقیم نجف وکربلا و ازجمله آقای خمینی «تحت مراقبت مقامات امنیتی قراردارند و منظور از این مراقبت، شناسایی اشخاص و مقاماتی است که با آنان ملاقات می نمایند.» [6]  

می توان به ریاست ساواک در جعل خبر یادشده حق داد، چرا که در آستانه آغاز جشن های شاهنشاهی ، بخش هایی از سخنان آیت الله خمینی علیه این مراسم به صورت تراکتهای «شاهنشاهی، بخش هایی از سخنان آیت الله خمینی علیه این مراسم به صورت دست نویس»پخش شده بود.[7] دستگاه امنیتی پیش از این طرحهایی برای جا انداختن همدستی و هم آوایی آیت الله با حاکمان بعثی عراق اجرا کرده بود. اینک نیز ساواک فرصت پیش آمده از اخراج ایرانیان و افکار تحریک شده مردم کشور را برای حمله به مرجع تسلیم ناپذیر تبعید شده، نمی خواست از دست بدهد.

دستگاه اطلاعاتی شاه در صحنه آشکار می کوشید حیثیت آقای خمینی را مخدوش کند، اما در پنهان، خود به سازش ناپذیری او اعتراف می کرد.مجموعه گزارشهای رسیده به ساواک، به ویژه پخش سخنان آیت الله از رادیو ایران آزاد، نصیری را وادار به بیان این جمله کرد که«با نطقی که از طرف خمینی در رادیو ایران آزاد شده نباید جز تیرگی روابط دولت [عراق] و خمینی صحت داشته باشد.» [8]

این همان سخنانی است که بانو قدس ایران بدان اشاره کرده است . اونوشته است: «تنها عالمی که در نجف [به اخراج ایرانیان] اعتراض کرد [همسرم] بود. ولی بقیه آقایان ساکت بودند .[او]آنها [ بعثی ها] را بدتر از شاه قلمداد کرد. در بیرونی منز لمان سخنرانی کرد، ولی بقیه آقایان ساکت بودند .» [9]

آیت الله خمینی در هر دو مقطع بیرون راندن ایرانیان از عراق سالهای / 1348 و 1350 ش از بانوقدس ایران خواست که عراق را ترک کرده، به ایران برود؛ نمی خواست همسرش را شریک دردسرها و گرفتاری هایی که حکومت بعث عراق ، احتمالا بر او تحمیل می کرده ، کند. « بارها آقا  به من گفتند که تو برو ایران و من اینجا می مانم،ولی راضی نمی شدم.راضی نبودم او با وضع سختی که داشت تنها و بی مونس باشد؛ و او این جمله را بارها برایم می گفت که تو به خدیجه اقتا کردی .»

 

 


[1] . روزنامه اطلاعات، شماره 13610 به تاریخ هفتم مهر 1350 صفحه 3 و شماره 13611 به تاریخ هشتم مهر ماه 1350 صفحه 2

[2] روزنامه اطلاعات شماره 13616 به تاریخ  15 مهر 1350  صفحه  4

[3] روزنامه اطلاعات شماره 13628 به تاریخ 29 مهر ماه 1350 صفحه 33 

[4]  اسناد ساواک، گزارش اداره کل دوم به اداره کل سوم، سند شم 12543/ 211 به تاریخ 21 مهر ماه 1350  

[5]  اسناد ساوا ک گزارش خبر سند شماره 3153/211 به تاریخ 15 آبان 1350

[6]  اسناد ساواک گزارش ادره کل دوم به اداره کل سوم ، سند شماره 690/211 به تاریخ اول آذر ماه 1350 

[7]  اسناد ساواک ، تلگرافات وارده، تلگرام اداره کل سوم به ساواک خراسان، .سند شماره  5351 /211 به تاریخ 27  شهریور 1350

[8] اسناد ساواک ، گزارش خبر سند شماره  12666/211- به تاریخ 1/9/50

[9]  کتاب بانوی انقلاب ، خدیجه ای دیگر صفحه 326

متن تلگراف امام خمینی به حسن البکر رئیس جمهور عراق؛ به تاریخ 1350/10/2 :
 

بسم الله الرحمن الرحیم‌
السید رئیس الجمهور المحترم‌
پس از اهدای سلام، لازم است تذکراتی دهم که امید است به صلاح مسلمین و خصوص دولت عراق باشد.
در این عصر که تمام دولتها حتی دول بزرگ کوشش می‌کنند که جلب انظار ملتها را بنمایند و برای خود و ملت خود وجاهت تحصیل کنند و صوت عدالت خود را به اسماع عالمیان برسانند، مصلحت نیست دولت عراق دست به کاری زند که در بین ملتهای آزاد جهان خصوصاً مسلمین، انعکاس ناروایی داشته باشد. در عصری که دولتها به انواع تبلیغات می‌خواهند بر متحدین و متفقین خود بیفزایند و ملتها را به بلوک خود متصل کنند، صلاح نیست دولت عراق ملتهای بزرگ را از خود برنجاند و موجب تبلیغ بر ضد خود شود. ملت ایران، خود را از ملت عراق جدا نمی‌داند، و در مشکلاتی که برای این مملکت اسلامی پیش آمده در راس مدافعین و مجاهدین بوده است. از مجاهدات علمای اعلام ایران که در راس آنها مرحوم آیت الله آقا سید محمد کاظم یزدی لنگر«۱» و مرحوم آیت الله آقا میرزا محمد تقی شیرازی لنگر«۲»- قدس سرّهما بوده‌اند، مدت زیادی نمی‌گذرد. مسلمین به حکم اسلام باید ید واحده باشند که بتوانند دست اجانب و مستعمرین را از دخالت در کشور خود قطع کنند. با قطع نظر از جهات سیاسی، از نظر اقتصاد نیز اخراج یک امت بزرگ و سرمایه‌های آنها که موجب رشد اقتصادی است، بر خلاف صلاح است. دولتهایی که دارای سرمایه‌های هنگفت هستند، خود را از جلب سرمایه‌های خارجی و جلب سیاح، بی‌نیاز نمی‌دانند و اعتماد به سرمایه‌های خود نمی‌کنند، مصلحت نیست ملتهایی را که در اوقات آزاد در هر سال هزاران نفوس از آنها برای زیارت اعتاب مقدسه در این مملکت وارد می‌شوند و در اقتصاد آن تاثیر بسزا دارند، از خود براند. به نظر این جانب این عمل با این شدت و خشونت که مامورین انجام می‌دهند، در این سرمای مرگبار که زنها و اطفال در معرض هلاک هستند، به حیثیات سیاسیه و به اقتصاد مملکت صدمه می‌زند. با توجه به این جهات و جهات دیگر انتظار می‌رود که در این امر تجدید نظر شود و مراعات اخوت اسلامی که مورد سفارش اکید خداوند متعال و حضرت رسول اکرم- صلی الله علیه و آله- است، بشود. و السلام.
روح الله الموسوی الخمینی‌

--------------------------------------------------------
(۱) - رهبر مبارزات مردم و عشایر شیعه عراق علیه سلطه گران انگلیسی.

(۲) - معروف به میرزای مجاهد( دوم) از مراجع بزرگ شیعه که پس از آقای یزدی، رهبری مبارزات مردم عراق علیه انگلیس را بر عهده گرفت. فرمان معروف او چنین بود:« مطالبه حق بر مردم عراق واجب است».

صحیفه امام جلد دوم، صفحه 403 تا 404

 


گزیده ای از کتاب الف لام خمینی صفحات 661-663