قطعنامه 598
روز 27 تیر 1367 قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل رسماً از سوی جمهوری اسلامی ایران پذیرفته شد. مقاله زیر تاریخچه اختلافات مرزی ایران و عراق را مورد بررسی قرار داده و سپس به بررسی قطعنامه 598 شورای امنیت پرداخته و در نهایت دیدگاه حضرت امام راجع به این قطعنامه را آورده است.
روابط ایران و عراق در گذر تاریخ
از زمان فروپاشی عثمانی و شکلگیری دولت عراق در غرب ایران، سیاستهای متخذه از سوی دولتمردان آن کشور همواره به عنوان منبع تهدید علیه امنیت ملی ایران به شمار آمده و این کشور به ندرت روابطی دوستانه با ایران داشته است.
اختلافات ارضی و مرزی به همراه مسائل مذهبی همچون تبعیض علیه شیعیان در عراق و مسائل قومی و نژادی همانند مناقشه عرب و عجم، حضور اکراد در دو سوی مرزهای ایران و عراق به همراه خوی توسعهطلبی حاکمان بغداد از جمله عوامل اصلی تنش یا منازعه میان دو کشور در نیم قرن اخیر محسوب میگردند.
با این حال روابط دو کشور همیشه در سطحی نامطلوب قرار نداشته و در تاریخ روابط ایران و عراق نقاط قابل اتکایی نیز یافت میشود. از زمان قیمومیت انگلیس بر عراق (1920) و سپس استقلال آن کشور در سال 1932 و تا پایان عمر حکومت پادشاهی در سال 1958، به دلیل نفوذ انگلستان در منطقه و وجود حکومت پادشاهی در هر دو کشور روابط دو دولت چه در قالب پیمان سعدآباد و چه پیمان بغداد که به منظور مقابله با تهدید کمونیسم شکل گرفته بودند دوستانه بوده است. هر چند که در این دوره هم، اختلافات مرزی، گاه و بیگاه رخ میداد. معالوصف معمولاً بدون درگیری مهمی حل میشد. اما آنچه از روابط دو کشور در اذهان باقی مانده است نزاع، درگیری، و جنگ ومخاصمه میان دو کشور است.
نقطهی آغاز روابط مابین دو کشور به فروردین 1308 و اعزام هیئت حسن نیت از سوی پادشاه عراق به ایران و تقاضای این هیئت جهت برقراری روابط سیاسی با ایران باز میگردد. با این حال دولت عراق که در این زمان تحت حمایت انگلستان قرار داشت، نخست از اواسط سال 1310 با ارسال چندین یادداشت اعتراض به دولت ایران، مأموران گمرک و نیروی دریایی ایران را متهم به نادیده گرفتن مقررات سازمان بندر بصره و تجاوز به حق حاکمیت عراق در آبهای اروند رود نموده و سپس در سال 1313 به منظور جلوگیری از اعمال حاکمیت ایران بر اروند رود به جامعهی ملل شکایت برد. پس از آنکه جامعه ملل طرفین را به مذاکره مستقیم دعوت نمود، سرانجام در 13 تیر 1316 طی قراردادی که میان دو کشور منعقد گردید، حق کشتیرانی در سراسر اروندرود به استثنای پنج کیلومتری از آبهای آبادان تا خط تالوگ به دولت عراق واگذار گردید(1). بدین ترتیب قرارداد مذکور که در چارچوب اهداف استراتژیک بریتانیا بر ایران تحمیل شده بود، مالکیت عراق بر تمام اروندرود را به غیر از پنجکیلومتری از آبهای آبادان گسترش میداد.
با این حال 4 روز بعد در 17 تیر 1316 پیمانی میان کشورهای ایران، عراق، افغانستان و ترکیه در کاخ سعدآباد تهران به امضاء رسید که وحدت کشورهای فوق را در منطقه تضمین نمود و امضاکنندگان را به حمایت متقابل از یکدیگر در صورت بروز خطر نسبت به یکی از اعضاء برمیانگیخت. «پیمان سعدآباد» که تحت نفوذ و سلطه انگلیس در منطقه منعقد شده بود، دولتهای امضاء کننده را به پرهیز از مداخله در امور داخلی یکدیگر، احترام به مرزهای مشترک، خودداری از هرگونه تجاوز نسبت به یکدیگر و جلوگیری از تشکیل جمعیتها و دستهبندیهایی با هدف اخلال در سطح میان کشورهای همجوار و هم پیمان تشویق میکرد. (2)
پیمان دیگری که میان کشورهای منطقه منعقد شد، معروف به «پیمان بغداد» است که معاهدهای با ماهیت دفاعی و امنیتی بود. این پیمان که نخست در پنجم اسفند 1333 میان وزیران امور خارجه دو کشور عراق و ترکیه تحت عنوان «پیمان همکاریهای متقابل» در بغداد به امضا رسیده بود، با پیوستن انگلستان در دهم فروردین، پاکستان در اول مهر و ایران در 19 مهر 1334 حلقهای از حامیان بلوک غرب را در منطقه گرد هم جمعآورد. اما کودتای عبدالکریم قاسم با عقاید افراطی و چپگرایانه، از یک سو موجب خشنودی مسکو و قاهره و از سوی دیگر باعث خروج عراق از حلقه بلوک غرب گردید. کودتای قاسم در 1337 که در درجه نخست به خروج عراق از پیمان و انتقال مرکزیت آن از بغداد به آنکارا انجامیده بود، ترس شدید شاه ایران را نیز در پی داشت.
روابط نامطلوب دو کشور با این کودتا و قوت یافتن پانعربیسم و گرایشات افراطی عربی در نظام سیاسی عراق آغاز شد. در این دوره اختلافات مرزی دو کشور افزایش یافت و علاوه بر ادعای حاکمیت عراق بر خوزستان، تشکیل جبهه آزادی بخش خوزستان و مسأله کردها، اختلاف ایدئولوژیک نیز بر روابط دو کشور سایه انداخت.
اگر چه ایران 17 روز پس از کودتای قاسم، رژیم وی را به رسمیت شناخت ولی این اقدام مانع از ابراز سیاستهای تند و خصمانه قاسم نسبت به ایران نگردید. زیرا قاسم نه تنها به هیچ یک از قراردادهای مرزی و تعهدات حکومت پیشین عراق درباره اختلافات آبی با ایران پایبند نبود، بلکه ادعاهای ارضی نیز نسبت به خاک کویت ابراز میداشت که امنیت منطقه را بیش از پیش به مخاطره میانداخت.
سرانجام در آذر 1338 یک بار دیگر اروند رود به بحرانی حاد در روابط ایران وعراق مبدل گشت.
عبدالکریم قاسم در کنفرانسی مطبوعاتی ادعا کرد که «عراق در سال 1316 تحت فشار جدی قرار داشته و ناچار شده است که حاشیهای به عرض پنج کیلومتر از اروندرود را به ایران واگذار نماید و این عمل عراق یک نوع بخشش بوده است، نه استرداد یک حق مکتسبه»(3) این ادعا در حالی صورت میگرفت که عهدنامه 1316 در سایه حمایتها و طرفداری همه جانبه انگلیس از عراق منعقد شده بود. زیرا در آن هنگام انگلیسیها که طبق تقسیمات استعماری پس از جنگ اول جهانی و فروپاشی عثمانی بر عراق سلطه مطلق داشتند، دستیابی به آبهای بینالمللی منطقه و منابع نفتی عراق را حائز اهمیت میدانستند و از این رو پیمان 1316 را بر ایران تحمیل نمودند.
ایران در آغاز تلاش نمود بحران بوجود آمده را از راههای دیپلماتیک حل و فصل نماید،اما پافشاری عراقیها بر ادعاهای واهی خود، طرفین را حتی به میدان درگیریهای پراکنده و تدارکات نظامی برای جنگ احتمالی نیز کشاند. (4) اگر چه در نهایت با از سرگیری مذاکرات مستقیم میان دو کشور مناسبات دیپلماتیک نیز از سر گرفته شد اما تا زمانی که رژیم چپگرای عبدالکریم قاسم در عراق حاکم بود، روابط دو کشور تیره باقی ماند.
با سقوط حکومت عبدالکریم قاسم در 19 بهمن 1341 و به قدرت رسیدن رژیمهای میانهرو عبدالسلام عارف و عبدالرحمن عارف، تا حدی از تنش موجود در روابط دو کشور ایران وعراق کاسته شد، اما اختلافات دو کشور در حوزههای پیشین همچنان پابرجا باقی ماند.
آرامش و چالش در روابط دو کشور تا هنگام قدرت یافتن حزب بعث در عراق (26 تیر 1347) ادامه یافت. اما باحاکم شدن رژیم بعث در عراق،دورهی دیگری از تیرگی روابط میان دو کشور آغاز گردید. در این دوره علاوه بر اختلافات قبلی، تفاوتهای ایدئولوژیک رژیمهای موجود، گرایشات پان عربیستی شدید رژیم بعث و اراده آن برای کنترل جهان عرب و همچنین گرایش دو کشور به قطبهای مخالف دوران جنگ سرد و مخالفت عراق با حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه بر وخامت اوضاع افزود. همچنین نزدیکی رژیم شاهنشاهی به اسرائیل و اثار نامطلوب آن بر ذهنیت اعراب و سیاستگذاران رژیم بعثی، منجر به پاکسازی و اخراج ایرانیهای ساکن در عراق و اتخاذ سیاست ایرانی ستیزی از سوی رژیم بعثی گردید.
روابط دو کشور در شرایطی وارد بحران جدیدی شد که حسنالبکر رئیس رژیم کودتائی عراق ادعای حاکمیت مطلق عراق بر اروندرود را مطرح کرد و مقامات بعثی تصمیم گرفتند اسناد و مدارک کشتیهایی را که وارد اروندرود میشدند بازرسی نمایند. به دنبال این تصمیم در 26 فروردین 1348 وزارت امور خارجه عراق، آبراه شطالعرب را جزء لاینفک خاک عراق نامید و از ایران خواست پرچمهای خود را از روی کشتیها پایین بکشد. بدنبال این اظهارات و اعمال مقامات عراقی، دولت ایران نیز در اردیبهشت 1348 عهدنامهی مرزی 1937 را ملغی و تمایل خود را به انعقاد قراردادی مبتنی بر خط تالوگ اعلام نمود. (5)
این رویداد روابط دو کشور را تا آستانه وقوع برخورد نظامی به وخامت کشاند و حتی احتمال درگیری نظامی نیز قوت یافت، اما با میانجیگری هواری بومدین در جریان اجلاس سران اوپک (13 الی 15 اسفند 1353) در الجزایر، دو کشور به توافقاتی جهت پایان بخشیدن به اختلافات خود دست یافتند. براساس این توافق خط تالوگ به عنوان خط مرزی دو کشور شناخته شد و ایران به صورت تلویحی پذیرفت که از حمایت کردهای بارزانی دست بکشد و مقداری از اراضی عراق را که در تصرف خود داشت، به آن کشور بازگرداند. (6)
از جمله دلایل پذیرش این قرارداد از سوی رژیم بغداد میتوان به فشار کردهای جداییطلب بر دولت عراق، حمایت امریکا و بلوک غرب از محمدرضا پهلوی و تضعیف موقعیت اعراب در پی شکست از اسرائیل اشاره نمود.
هر چند انعقاد قرارداد 1975 الجزیره، ظاهراً باعث پایان اختلافات مرزی و روابطی نسبتاً بهتر شد، اما این آرامش نسبی در روابط بین دو کشور با وقوع انقلاب اسلامی در ایران پایان یافت. زیرا عراق به موجب بیانیه الجزایر و با پذیرش خط تالوگ به عنوان خط مرزی دو کشور، عملاً حاکمیت ایران را بر اروندرود پذیرفته بود و به دنبال موقعیتی مناسب میگشت تا ضربهی نهایی خود رابه ایران وارد سازد. (7)
از این رو پیروزی انقلاب اسلامی که موجب تغییر ساختار قدرت در خاورمیانه و نظام امنیتی دو قطبی حاکم بر جهان شده بود، علاوه بر اینکه ایران را از صف حامیان ایالات متحده و بلوک غرب خارج کرد، رهبران عراق را نیز به حمله نظامی به ایران ترغیب نمود. صدام که چشم به رهبری جهان عرب و پرنمودن خلاء قدرت درمنطقه دوخته بود، از فرصت بدست آمده نهایت استفاده را برد و درصدد جبران امتیازات از دست داده در قرارداد 1975 الجزایر برآمد.
رژیم بعثی به سرکردگی صدام حسین، پس از بمبگذاری در تأسیسات نفتی ایران و شرکت در یک رشته اقدامات تخریبی علیه جمهوری اسلامی ایران به بهانه بازپسگیری جزایر سه گانه حملات تبلیغاتی خود را متوجه ایران کرد. سرانجام وزارت امور خارجه عراق در 26/6/1359 طی یادداشتی قرارداد 1975 الجزایر را لغو و صدام با ادعای حاکمیت مطلق عراق بر شطالعرب، آن را در برابر دوربینهای تلویزیونی پاره کرد و در 31 شهریور 1359 با حملات هوایی و زمینی ارتش بعث به خاک ایران جنگ تحمیلی 8 ساله علیه جمهوری اسلامی را آغاز کرد.
اگر چه به ظاهر موضوع اختلافات مرزی به عنوان دلیل اصلی تجاوز عراق به خاک ایران محسوب میگردد اما در واقع تجاوز عراق نتیجه نارضایتی امریکا و اتحاد جماهیر شوروی از انقلاب اسلامی ایران و نگرانی از گسترش آن به منطقه و حمایت از منافع دولتهای محافظهکار عربی نیز بود. (8)
با این حال پس از استقامت و ایستادگی مردم ایران در 23 مرداد 1369، صدام حسین رئیس جمهور عراق با ارسال نامهای خطاب به حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری وقت ایران تمام شرایط ایران را برای برقراری صلح میان دو کشور را پذیرفت. (9) بدین ترتیب صدام حسین برای صلح با جمهوری اسلامی ایران به پذیرش معاهدهای تن داد که زمانی با لغو آن جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران را آغاز کرده بود.
قطعنامه های شورای امنیت درباره جنگ در یک نگاه
درباره جنگ ایران و عراق مجموعا 18 قطعنامه در شورای امنیت به تصویب رسید که 11 مورد آن در زمان جنگ و 7 مورد آن پس از جنگ به تصویب رسید؛ که به طور خلاصه عبارتند از:
1- قطعنامه شماره 479 در 6 مهر ماه 1359 مصادف با 28 سپتامبر 1980 یعنی 7 روز پس از آغاز جنگ تحت عنوان «وضعیت مابین ایران و عراق» به اتفاق آرا به تصویب رسید. این قطعنامه بدون اشاره به آغازگر جنگ و بدون خواستن از عراق به بازگشتن به مرزهای بین¬المللی از دو طرف درخواست آتش بس را داشت در حالیکه بخش زیادی از خاک ایران توسط عراق اشغال شده بود. عراق بلافاصله در نامه ای خطاب به دبیرکل سازمان ملل ضمن تشکر، این قطعنامه را پذیرفت و آمادگی خود را برای اجرای آن به شرط پذیرش قطعنامه از طرف مقابل(ایران) اعلام کرد.
2- قطعنامه شماره 514 در 21 تیر ماه 1360 مصادف با 12 ژوئیه (جولای) 1981، پس از 21 ماه و نیم سکوت شورای امنیت و پس از آزادسازی مناطق اشغالی و فتح خرمشهر در عملیات های پیروز سال دوم جنگ؛ درحالی که عراق از اکثر مناطق ایران بیرون رانده شده بود به اتفاق آرا به تصویب رسید. این قطعنامه هم مانند قطعنامه قبل تحت عنوان وضعیت مابین ایران و عراق نوشته شده بود. در این قطعنامه از دو طرف خواستار آتش بس و قطع عملیات نظامی و بازگشت طرفین به مرزهای بین المللی شده بود.
3- قطعنامه شماره 522 در 12 مهر 1361 مصادف با 4 اکتبر 1982 پس از ورود ایران به خاک عراق در عملیات های رمضان در پی استراتژی ایران به نام تنبیه متجاوز به اتفاق آرا تحت عنوان وضعیت مابین ایران و عراق به تصویب رسید. مفاد این قطعنامه شبیه قطعنامه 514 می باشد.
4- قطعنامه شماره 540 در 9 آبان 1362 مصادف با 31 اکتبر 1983 در بعد از عملیات والفجر 4 در غرب کشور و انتشار گزارش های نمایندگان ویژه دبیر کل سازمان ملل از حمله به مناطق مسکونی و غیر نظامی ایران توسط عراق و گسترش جنگ به خلیج فارس توسط عراق و حملات عراق به نفتکش ها و مقابله به مثل ایران با 12 رأی موافق و 3 رأی ممتنع(مالت،پاکستان،نیکاراگوئه) صادر شد. در این قطعنامه ضمن درخواست به پایان دادن جنگ، از طرفین درگیر می خواهد از حمله به مناطق مسکونی(بدون اشاره به نام عراق) و ادامه درگیری ها در آب های خلیج فارس بپرهیزند.
5- قطعنامه شماره 552 در 11 خرداد 1363 مصادف با 1 ژوئن (جون)1984 بعد از عملیات خیبر در پی درخواست دولت های عربی خلیج فارس به خاطر حمله ایران به کشتی های در مسیر بنادر کویت و عربستان، تشکیل جلسه شورای امنیت و با 13 رأی موافق و 2 رأی ممتنع (نیکاراگوئه و زیمبابوه) به تصویب رسید. در این قطعنامه ضمن محکوم شدن حمله به کشتی ها در خلیج فارس بر رعایت حقوق دریایی کشورهای منطقه تأیید شده است. عراق این قطعنامه را پذیرفت اما ایران با انتشار بیانیه ای این قطعنامه را به دلیل عدم محکومیت عراق به عنوان آغازگر جنگ و ادامه دهنده حملات به نفت کش ها فاقد اعتبار و مغایر با اصول منشور سازمان ملل متحد دانست و آن را محکوم کرد.
6- قطعنامه شماره 582 در 5 اسفند ماه 1364 مصادف با 24 فوریه 1986 در پی فتح فاو در عملیات پیروزمندانه والفجر 8 و به درخواست عراق و شش عضو دیگر کشورهای اتحادیه عرب تشکیل شد و به اتفاق آرا به تصویب رسید. این قطعنامه در حالی که ایران در موضع برتر نظامی بود و منطقه استراتژیک فاو را فتح کرد بود از طرفین می خواست که بی درنگ همه نیروهای خود را به مرزهای بین المللی عقب بکشند. همچنین در این قطعنامه استفاده از سلاح های شیمیایی(بدون ذکر نام عراق به عنوان بکاربرنده این مواد) و حمله به مناطق غیرنظامی اظهار تأسف شده بود.
7- قطعنامه شماره 588 در 16 مهر 1365 مصادف با 8 اکتبر 1986 به اتفاق آرا تصویب شد که حاوی مطالب کلی و تکراری قطنامه های قبلی بود.
8- قطعنامه شماره 598 در 29 تیر ماه 1366 برابر با 20 ژوئیه (جولای) 1987 پس از عملیات مهم کربلای 5 در منطقه شلمچه و شرق بصره و سقوط هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو امریکا در خلیج فارس به اتفاق آرا به تصویب رسید. در این قطعنامه برای اولین بار از جنگ ایران و عراق «با عنوان مخاصمه بین ایران و عراق» این قطعنامه تا حدودی نسبت به قطعنامه های قبلی خواسته های ایران را بیشتر برآورده می کرد. این قطعنامه یک سال پس از صدور یعنی در تاریخ 27 تیرماه 1367 توسط امام خمینی (ره) پذیرفته شد.
9- قطعنامه شماره 612 در 19 اردیبهشت 1367 مصادف با 9 می 1988، پس از استفاده شدید عراق از سلاح های شیمیایی علیه مردم شهر حلبچه عراق بعد از عملیات والفجر 10 در این منطقه و کشته شدن حدود 5000 کرد عراقی و همچنین کاربرد این سلاح ها در بازپس گیری فاو در محکومیت استفاده از این گونه سلاح ها بدون ذکر نام عراق به عنوان استفاده کننده سلاح های شیمیایی، صادر شد.
10- قطعنامه شماره 616 در 29 تیر 1367 مصادف با 20 ژوئیه (جولای) 1988،دو روز پس از اعلام پذیرفتن قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران، درباره محکومیت اقدام آمریکا در ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو امریکا در خلیج فارس (در12/4/1367) و تأکید بر اجرای فوری و کامل قطعنامه 598، به تصویب رسید.
11- قطعنامه شماره 619 در 18 مرداد 1367 مصادف با 9 اگوست 1988 در روزهای پایانی جنگ مبنی بر عملیاتی شدن بند 2 قطعنامه 598 مبنی بر اعزام و نظارت نیروهای سازمان ملل بر آتش بس و عقب نشینی نیروهای طرفین درگیر تصویب شد.
12- قطعنامه شماره 620 در 4 شهریور 1367 مصادف با 26 اگوست 1988، شش روز پس از آتش بس بین ایران و عراق در این قطعنامه بدون محکومیت عراق، با توجه به گزارش های هیئت اعزامی دبیر کل سازمان ملل به منطقه از اینکه استفاده از سلاح های شیمیایی علیه ایران شدیدتر و بیشتر شده است ابراز تأسف می شود. همچنین از کشورهای جهان خواسته شد که نسبت به ارسال مواد و تجهیزات شیمیایی به دو کشور، کنترل بیشتری داشته باشند.
13- قطعنامه شماره 631 در 19 بهمن 1367 مصادف با 8 فوریه 1989، نزدیک به شش ماه پس از جنگ درباره اجرای قطعنامه 598 و تعویض نیروهای ناظر سازمان ملل (یونیماگ) به تصویب رسید.
14- قطعنامه شماره 642 در 7 مهر 1368 مصادف با 29 سپتامبر 1989، در زمان رهبری امام خامنه ای در مورد تمدید مأموریت نیروهای ناظر بر اجرای موارد آتش بس و قطعنامه 598 سازمان ملل صادر شد.
15- قطعنامه شماره 651 در 9 فروردین 1369 مصادف با 29 مارس 1990، در ارتباط با تمدید مهلت اقامت مأموران سازمان ملل متحد تا تاریخ 8 مهر 1369 برابر با 30 سپتامبر 1990 و همچنین اجرای موفقیتآمیز قطعنامه 598 صادر شد.
16- قطعنامه شماره 671 در 5 مهر 1369 مصادف با 27 سپتامبر 1990، در مورد تمدید مدت مأموران سازمان ملل تا تاریخ 9 آذر 1369 برابر با 30 نوامبر 1990 به درخواست مدیرکل سازمان ملل و همچنین درخواست ارسال یک گزارش در ارتباط با وضعیت نیروهای نظامی دو کشور به تصویب رسید.
17- قطعنامه شماره 676 در 7 آذر 1369 مصادف با 28 سپتامبر 1990، درباره تمدید مأموریت نیروهای ناظر سازمان ملل تا تاریخ 11 بهمن 1369 برابر با 31 ژوئیه 1991 به درخواست دبیر کل سازمان ملل بر طبق گزارش قبلی ناظرین، به تصویب رسید.
18- قطعنامه شماره 685 در 11 بهمن 1369 مصادف با 31 ژانویه 1991، آخرین قطعنامه شورای امنیت در موضوع جنگ ایران و عراق، نزدیک به دو سال و نیم بعد از پایان جنگ صادر شد. در این قطعنامه، مأموریت بازرسان سازمان ملل تا 2 اسفند 1369 برابر با 21 فوریه 1991 تمدید شد و همچنین بازرسان و دبیر کل سازمان ملل موظف به ارسال گزارش شدند.
ماهها پس از آتش بس، نیروهای عراقی همچنان در قسمت هایی از خاک ایران حضور داشتند ولی شورای امنیت بدون اینکه به طور مستقیم به این موضوع اشاره کند تنها از دو طرف درگیر می خواست که مفاد قطعنامه 598 را به اجرا در آورند. این در حالی بود که گروه نظارت سازمان ملل (یونیماگ) نیز در منطقه حاضر بود و وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در گزارش های متعدد خود به طور مرتب تخلفات عراق را به اطلاع این سازمان و شخص دبیر کل می رساند تا اینکه با تغییر سیاست های منطقه ای عراق و بعد از اشغال کویت توسط صدام، در تاریخ 23 مرداد 1369 طی نامه ای به رئیس جمهور ایران قرار داد 1975 الجزایر را مجدداً پذیرفت و در تاریخ 26 مرداد 1369 یعنی دو سال پس از آغاز آتش بس، از خاک جمهوری اسلامی ایران عقب نشینی کرد و شروع به آزادی اسرا نمود.
کند و کاو در قطعنامه 598
قطعنامه 598 به عنوان هشتمین قطعنامه از اهمیت ویژه ای برخوردار است؛ که ذیلا به بیان نکاتی درباره آن از جمله بیان ویژگی ها ، وجوه تفاوت آن با قطعنامه های پیشین ، موضع دوکشور درگیر در قبال صدور قطعنامه و اقدامات بین المللی در قبال موضع گیری ایران و نهایتا پذیرش و دلائل پذیرش آن از سوی ایران خواهیم پرداخت.
ویژگی های قطعنامه:
• اولین نکته قابل ذکر درباره قطعنامه ،لحن آمرانه و قاطع قطعنامه آن می باشد که آن را از قطعنامه های قبلی که عموما جنبه توصیه ای داشتند متمایز می سازد.
• نکته دوم این است که شورای امنیت برای اولین بار و پس از آنکه قریب هفت سال از جنگ می گذشت، تشخیص داد که در جنگ عراق و ایران نقض صلح وجود دارد و به همین جهت صریحا اعلام داشت که بر طبق مواد 39 و 41 منشور ملل متحد عمل می کند.
• شورا در بند 6 برای اولین بار نظر ایران را قبول کرد و از دبیرکل خواست، هیئت بی طرفی را با مشورت ایران و عراق برای تحقیق درباره مسئولیت درگیری تعیین کند.
• بند 7 قطعنامه نیز در جهت تامین نظر ایران برای دریافت خسارات جنگ است.
• قطعنامه مذکور تنها قطعنامه ای است که در طول هشت سال جنگ، پنج عضو دائمی شورای امنیت ماهها تشکیل جلسه دادند تا درباره تهیه متن پیش نویس آن توافق کنند.
مواضع دو کشور درگیر در ارتباط با قطعنامه:
ایران:
ایران در قبال قطعنامه 598 در وهله اول با غیر عادلانه خواندن آن و خطاب قرار دادن شورای امینت به عدول از وظیفه اصلی خویش، یعنی حفظ صلح و امنیت جهانی(10) موضعی مبهم و غیر شفاف گرفت که نه آن را رد می کرد و نه تایید. ایران معتقد بود که آتش بس باید پس از اعلام متجاوز بودن عراق برقرار شود. در این ارتباط می توان به سخنان رئیس وقت مجلس شواری اسلامی یعنی هاشمی رفسنجانی اشاره کرد که در این باره می گوید:
«... جمهوری اسلامی ایران ، قطعنامه 598 را به طور کلی رد نکرده است ، چون در آن جای بحث می بیند. توقع دیگران این است که ما قطعنامه را کلا رد کنیم یا بپذیریم. نکته منفی آن این است که می گوید به محض شروع مذاکره و پیش از شناسایی متجاوز و محاکمه آن، آتش بس اعلام شود و ما این بند را قبول نداریم... ما می گوییم اول متجاوز معرفی شود و بعد راه برای حل مسائل جدی هموار خواهد شد...»(11)
عراق:
در 22 ژوئیه 1987 به دستور رئیس جمهوری عراق ، اجلاس مشترک فرماندهی تشکیل شد که طی آن قطعنامه مورد پذیرش و استقبال قرار گرفت و آمادگی عراق برای همکاری با دبیرکل و شورای امنیت در جهت اجرای آن و نیل به حل جامع ،عادلانه، پایدار و شرافتنمندانه منازعه اعلام گردید و در این جلسه قرار شد مواضع مذکور توسط وزیر خارجه عراق به دبیرکل و شورای امنیت اعلام گردد(12) که سخنگوی دولت عراق نیز در این خصوص اینگونه اظهار می داشت که:
« عراق آماده است قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را که در آن دستور آتش بس فوری داده شده است ، بپذیرد ، مشروط به اینکه ایران نیز اقدام مشابهی انجام دهد. تعهد عراق نسبت به این قطعنامه به پذیرش صریح و بدون قید و شرط آن توسط ایران بستگی دارد.»(13)
اقدامات بین المللی در قبال موضع گیری ایران:
پس از صدور قطعنامه و اعلام موضع «نه رد و نه قبول» از سوی ایران، فشارهای بین المللی برای قبولاندن قطعنامه شدت گرفت ، از جمله این فشارها ،تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیمی بود که علیه ایران به عنوان طرفی که از پذیرش کامل قطعنامه خودداری کرده است به عمل می آمد. به عنوان مثال:
سخنگوی وزارت خارجه آمریکا اینگونه به خبرنگاران اعلام می کرد که:
«ایران تا روز جمعه فرصت دارد تا پاسخ قطعی به شورای امنیت بدهد... اگر جواب منفی باشد ، واشنگتن به شورای امنیت فشار خواهد آورد تا از تحریم تسلیحاتی جهت اجرای دستور آتش بس حمایت کند.»(14)
رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا با اشاره به حضور رئیس جمهوری وقت ایران در اجلاس مجمع عمومی سازمان گفت:
« من از این فرصت استفاده می کنم و از ایشان می خواهم که صریحا و بدون ابهام اعلام دارد که ایران قطعنامه مصوب شورای امنیت را که خواستار برقراری آتش بس در جنگ شده است قبول دارد یا نه.... در صورت منفی بودن پاسخ ایران ، شورای امنیت راهی جز اعمال مجازات علیه ایران و وادار کردن این کشور به قبول قطعنامه ندارد.»(15)
در مقابل تهدیدات فوق و نظایر آن ، مواضع ایران تغییری ننمود. رئیس وقت مجلس شورای اسلامی جناب هاشمی رفسنجانی اظهار داشت:
« چنانچه شورای امنیت فعالیت خود را در جهت محکوم کردن متجاوز متمرکز کند ، ایران آمادگی همکاری همه جانبه با شورای امنیت را خواهد داشت.»
پذیرش قطعنامه:
با اصرار و ایستادگی ایران بر مواضع خود ،سرانجام دبیرکل سازمان ملل پس از دیدار و مراجعت از دو کشور ایران و عراق ،با ارائه طرحی جهت اجرای قطعنامه 598 به مواضع و خواسته های ایران پاسخ مثبت داد که همین امر باعث پذیرش قطعنامه از سوی ایران شد. دبیرکل پس از مراجعت از تهران و بغداد طی نامه ای 9 صفحه ای از دو کشور خواست که در اجرای قطعنامه 598، آتش بس را برقرار نمایند. ایشان در این نامه ،بر زمان اجرای آتش بس ، عقب نشینی نیروها به مرزها ، مبادله اسیران جنگی و تشکیل کمیسیون برای تعیین مسئولیت جنگی تاکید کرد که به خواسته های ایران نزدیک شد.(16)
دلائل پذیرش کامل قطعنامه از سوی ایران:
1. مصلحت نظام جمهوری اسلامی(17)
2. شرایط بین المللی نامساعد، به نحوی که عراق با پذیرش کلیه قطعنامه های شورای امنیت داد صلح طلبی سر می داد و در مجامع بین المللی ایران را جنگ طلب معرفی می کرد.
3. شرایط جدید و پیچیده در منطقه و حضور بی سابقه نیروهای نظامی آمریکا در منطقه.
4. جدی شدن مسئله تحریم تسلیحاتی ایران به عنوان طرفی که قطعنامه 598 را قبول نکرده است.
5. کاربرد وسیع سلاح های شیمیایی توسط عراق و عکس العمل ضعیف مجامع بین المللی در این مورد.
6. وجود نکات و عناصر مثبت در قطعنامه 598(18)
سخنان امام درباره پذیرش قطعنامه 598
پذیرش قطعنامه 598 را می توان بزرگترین رویداد تاریخ جمهوری اسلامی دانست، رویدادی که هنوز و شاید همیشه اگرها و اماهای زیادی داشته و خواهد داشت. روایت های مختلف از چگونگی پذیرش قطعنامه و رفتار امام در این خصوص قابل تامل است. سیر نگارش، مذاکرات و تصویب قطعنامه، پذیرش، اجرا و حوادث بعد از آن سوالات بسیاری دارد که پاسخ های درخور می طلبد. آنچه در ذیل می آید، سخنان امام درباره پذیرش قطعنامه است:
... و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مىدیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلًا خوددارى مىکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامى کارشناسان سیاسى و نظامى سطح بالاى کشور، که من به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مىدانم. و خدا مىداند که اگر نبود انگیزهاى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هر گز راضى به این عمل نمىبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود.
من در اینجا از همه فرزندان عزیزم در جبهههاى آتش و خون که از اول جنگ تا امروز به نحوى در ارتباط با جنگ تلاش و کوشش نمودهاند، تشکر و قدردانى مىکنم. و همه ملت ایران را به هوشیارى و صبر و مقاومت دعوت مىکنم. در آینده ممکن است افرادى آگاهانه یا از روى ناآگاهى در میان مردم این مسأله را مطرح نمایند که ثمره خونها و شهادتها و ایثارها چه شد. اینها یقیناً از عوالم غیب و از فلسفه شهادت بیخبرند و نمىدانند کسى که فقط براى رضاى خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگى نهاده است حوادث زمان به جاودانگى و بقا و جایگاه رفیع آن لطمهاى وارد نمىسازد. و ما براى درک کامل ارزش و راه شهیدانمان فاصله طولانى را باید بپیماییم و در گذر زمان و تاریخ انقلاب و آیندگان آن را جستجو نماییم. مسلّم خون شهیدان، انقلاب و اسلام را بیمه کرده است. خون شهیدان براى ابد درس مقاومت به جهانیان داده است. و خدا مىداند که راه و رسم شهادت کور شدنى نیست؛ و این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود. و همین تربت پاک شهیدان است که تا قیامت مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان و دار الشفاى آزادگان خواهد بود. خوشا به حال آنان که با شهادت رفتند! خوشا به حال آنان که در این قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهایى که این گوهرها را در دامن خود پروراندند!
خداوندا، این دفتر و کتاب شهادت را همچنان به روى مشتاقان باز، و ما را هم از وصول به آن محروم مکن. خداوندا، کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نیازمند به مشعل شهادت؛ تو خود این چراغ پر فروغ را حافظ و نگهبان باش. خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودین و خانوادههاى معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهرآلود قبول قطعنامه را سر کشیدهام، و در برابر عظمت و فداکارى این ملت بزرگ احساس شرمسارى مىکنم. و بدا به حال آنانى که در این قافله نبودند! بدا به حال آنهایى که از کنار این معرکه بزرگِ جنگ و شهادت و امتحان عظیم الهى تا به حال ساکت و بىتفاوت و یا انتقادکننده و پرخاشگر گذشتند!
آرى، دیروز روز امتحان الهى بود که گذشت. و فردا امتحان دیگرى است که پیش مىآید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگترى را در پیش رو داریم. آنهایى که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلى از اداى این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردهاند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتهاند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگى کردهاند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. که من مجدداً به همه مردم و مسئولین عرض مىکنم که حساب این گونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند؛ و نگذارند این مدعیان بىهنر امروز و قاعدین کوتهنظر دیروز به صحنهها برگردند.
من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش مىکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیشکسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگى روزمره خود به فراموشى سپرده شوند. اکیداً به ملت عزیز ایران سفارش مىکنم که هوشیار و مراقب باشید، قبول قطعنامه از طرف جمهورى اسلامى ایران به معناى حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است؛ ولى دورنماى حوادث را نمىتوان به طور قطع و جدى پیشبینى نمود. و هنوز دشمن از شرارتها دست برنداشته است؛ و چه بسا با بهانهجوییها به همان شیوههاى تجاوزگرانه خود ادامه دهد. ما باید براى دفع تجاوز احتمالى دشمن آماده و مهیا باشیم.
و ملت ما هم نباید فعلًا مسأله را تمام شده بداند. البته ما رسماً اعلام مىکنیم که هدف ما تاکتیک جدید در ادامه جنگ نیست. چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانهها حملات خود را دنبال کنند. نیروهاى نظامى ما هر گز نباید از کیْد و مکر دشمنان غافل بمانند. در هر شرایطى باید بنیه دفاعى کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما، که در طول سالهاى جنگ و مبارزه ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کردهاند، باید خطر تهاجم جهانخواران در شیوهها و شکلهاى مختلف را جدیتر بدانند. و فعلًا چون گذشته تمامى نظامیان، اعم از ارتش و سپاه و بسیج در جبههها براى دفاع در برابر شیطنت استکبار و عراق به مأموریتهاى خود ادامه دهند. در صورتى که این مرحله از حادثه انقلاب را با همان شکل خاص و مقررات مربوط به خود پشت سر گذاردیم براى بعد از آن و سازندگى کشور و سیاست کل نظام و انقلاب تذکراتى دارم که در وقت مناسب خواهم گفت. ولى در مقطع کنونى به طور جدّ از همه گویندگان و دستاندرکاران و مسئولین کشور و مدیران رسانهها و مطبوعات مىخواهم که خود را از معرکهها و معرکهآفرینیها دور کنند؛ و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار و اندیشههاى تند نگردند؛ و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند.
در این روزها ممکن است بسیارى از افراد به خاطر احساسات و عواطف خود صحبت از چراها و بایدها و نبایدها کنند. هر چند این مسأله به خودى خود یک ارزش بسیار زیباست، اما اکنون وقت پرداختن به آن نیست. چه بسا آنهایى که تا دیروز در برابر این نظام جبههگیرى کرده بودند و فقط به خاطر سقوط نظام و حکومت جمهورى اسلامى ایران از صلح و صلح طلبى به ظاهر دم مىزدند، امروز نیز با همان هدف سخنان فریبنده دیگرى را مطرح نمایند؛ و جیرهخواران استکبار، همانها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند. و ملیگراهاى بىفرهنگ براى از بین بردن خون شهداى عزیز و نابودى عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که انشاء اللَّه ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیارى جواب همه فتنهها را خواهد داد. من باز مىگویم که قبول این مسأله براى من از زهر کشندهتر است؛ ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم. و نکتهاى که تذکر آن لازم است این است که در قبول این قطعنامه فقط مسئولین کشور ایران به اتکاى خود تصمیم گرفتهاند. و کسى و کشورى در این امر مداخله نداشته است.
مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش مىدانم. و شما مىدانید که من به شما عشق مىورزم؛ و شما را مىشناسم؛ شما هم مرا مىشناسید. در شرایط کنونى آنچه موجب امر شد تکلیف الهىام بود. شما مىدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضاى او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر آبرویى داشتهام با خدا معامله کردهام. عزیزانم، شما مىدانید که تلاش کردهام که راحتى خود را بر رضایت حق و راحتى شما مقدّم ندارم. خداوندا، تو مىدانى که ما سر سازش با کفر را نداریم.
خداوندا، تو مىدانى که استکبار و امریکاى جهانخوار گلهاى باغ رسالت تو را پرپر نمودند. خداوندا، در جهان ظلم و ستم و بیداد، همه تکیه گاه ما تویى، و ما تنهاى تنهاییم و غیر از تو کسى را نمىشناسیم و غیر از تو نخواستهایم که کسى را بشناسیم. ما را یارى کن، که تو بهترین یارى کنندگانى. خداوندا، تلخى این روزها را به شیرینى فرج حضرت بقیة اللَّه- ارواحنا لتراب مقدمه الفداء- و رسیدن به خودت جبران فرما.
فرزندان انقلابىام، اى کسانى که لحظهاى حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مىگذرد. مىدانم که به شما سخت مىگذرد؛ ولى مگر به پدر پیر شما سخت نمىگذرد؟ مىدانم که شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست؛ مگر براى این خادمتان این گونه نیست؟ ولى تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابىتان را در سینهها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزى از آن شماست. و تأکید مىکنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من مىباشند. آنها را از این تصمیمى که گرفتهاند شماتت نکنید، که براى آنان نیز چنین پیشنهادى سخت و ناگوار بوده است. که ان شاء اللَّه خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضایت خود فرماید.
من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایهها و ذخیرههاى عظیم الهى و به این گلهاى معطر و نوشکفته جهان اسلام، سفارش مىکنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگى خود را بدانید؛ و خودتان را براى یک مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسیدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده کنید. و من به همه مسئولین و دستاندرکاران سفارش مىکنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقاى اخلاقى و اعتقادى و علمى و هنرى جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهى کنید؛ و روح استقلال و خودکفایى را در آنان زنده نگه دارید. مبادا اساتید و معلمینى که به وسیله معاشرتها و مسافرت به جهان به اصطلاح متمدن، جوانان ما را که تازه از اسارت و استعمار رهیدهاند، تحقیر و سرزنش نمایند و خداى ناکرده از پیشرفت و استعداد خارجیها بت بتراشند و روحیه پیروى و تقلید و گدا صفتى را در ضمیر جوانان تزریق نمایند. به جاى اینکه گفته شود که دیگران کجا رفتند و ما کجا هستیم به هویت انسانى خود توجه کنند و روح توانایى و راه و رسم استقلال را زنده نگه دارند. ما در شرایط جنگ و محاصره توانستهایم آن همه هنرآفرینى و اختراعات و پیشرفتها داشته باشیم. ان شاء اللَّه در شرایط بهتر زمینه کافى براى رشد استعداد و تحقیقات را در همه امور فراهم مىسازیم. مبارزه علمى براى جوانان زنده کردن روح جستجو و کشف واقعیتها و حقیقتهاست. و اما مبارزه عملى آنان در بهترین صحنههاى زندگى و جهاد و شهادت شکل گرفته است.
و نکته دیگرى که از باب نهایت ارادت و علاقهام به جوانان عرض مىکنم این است که در مسیر ارزشها و معنویات از وجود روحانیت و علماى متعهد اسلام استفاده کنید؛ و هیچ گاه و تحت هیچ شرایطى خود را بىنیاز از هدایت و همکارى آنان ندانید. روحانیون مبارز و متعهد به اسلام در طول تاریخ و در سخت ترین شرایط همواره با دلى پر از امید و قلبى سرشار از عشق و محبت به تعلیم و تربیت و هدایت نسلها همت گماشتهاند و همیشه پیشتاز و سپر بلاى مردم بودهاند؛ بر بالاى دار رفتهاند و محرومیتها چشیدهاند؛ زندانها رفتهاند و اسارتها و تبعیدها دیدهاند؛ و بالاتر از همه، آماج طعنها و تهمتها بودهاند؛ و در شرایطى که بسیارى از روشنفکران در مبارزه با طاغوت به یأس و ناامیدى رسیده بودند، روح امید و حیات را به مردم برگرداندند و از حیثیت و اعتبار واقعى مردم دفاع نمودهاند؛ و هم اکنون نیز در هر سنگرى از خطوط مقدم جبهه گرفته تا مواضع دیگر، در کنار مردمند؛ و در هر حادثه غمبار و مصیبتآفرینى شهداى بزرگوارى را تقدیم نمودهاند.
در هیچ کشور و انقلابى جز انقلاب بعثت و رسالت و زندگى ائمه هدى- علیهم السلام- و انقلاب اسلامى ایران سراغ نداریم که رهبران انقلاب آن قدر آماج حملات و کینهها گردند. و این به خاطر صداقت و امانتدارى است که در وجود علماى متعهد اسلام متبلور است. مسئولیتپذیرى در کشورى که با محاصرهها و مشکلات اقتصادى و سیاسى و نظامى مواجه است کار مشکلى است. البته روحانیون متعهد کشور ما باید خودشان را براى فداکاریهاى بیشتر آماده کنند؛ و در مواقع لزوم و ضرورت از آبرو و اعتبار خود براى حفظ آبروى اسلام و خدمت به محرومان و پابرهنگان استفاده کنند. و جاى بسى سپاس و امتنان است که ملت رشید و دلاور ایران قدر خادمان واقعى خود را مىشناسد، و فلسفه عشق و ارادت خود را به این نهاد مقدس در یک کلمه خلاصه مىکند. علما و روحانیون متعهد اسلام هر گز به آرمان و اصالت و عقیده و هدف اسلامى ملت خیانت نکرده و نمىکنند. البته تذکر این نکته لازم است که در تمام نوشتهها و صحبتها هر وقت نام «روحانیت» را به میان آوردهام و از آنان قدردانى نمودهام، مقصودم علماى پاک و متعهد و مبارز است؛ که در هر قشرى ناپاک و غیر متعهد وجود دارد. و روحانیون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است. و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن و نفرین خدا و رسول و مردم بودهاند؛ و ضربات اصلى را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدس مآب و دین فروش زدهاند و مىزنند. و روحانیون متعهد ما همواره از این بىفرهنگها متنفر و گریزان بودهاند. من به صراحت مىگویم ملیگراها اگر بودند، به راحتى در مشکلات و سختیها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز مىکردند؛ و براى اینکه خود را از فشارهاى روزمره سیاسى برهانند، همه کاسههاى صبر و مقاومت را یکجا مىشکستند و به همه میثاقها و تعهدات ملى و میهنى ادعایى خود پشت پا مىزدند. کسى تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمىدانیم. ولى هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند! البته ما مطمئنیم که در همین شرایط نیز آنها که با روحانیت اصیل کینه دیرینه دارند و عقدهها و حسادتهاى خود را نمىتوانند پنهان سازند آنان را به باد ناسزا گیرند. ولى در هر حال آن چیزى که در سرنوشت روحانیت واقعى نیست سازش و تسلیم شدن در برابر کفر و شرک است. که اگر بند بند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعلههاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستىمان را در جلوى دیدگانمان به اسارت و غارت برند هر گز امان نامه کفر و شرک را امضا نمىکنیم.
علما و روحانیون ان شاء اللَّه به همه ابعاد و جوانب مسئولیت خود آشنا هستند ولى از باب تذکر و تأکید عرض مىکنم امروز که بسیارى از جوانان و اندیشمندان در فضاى آزاد کشور اسلامىمان احساس مىکنند که مىتوانند اندیشههاى خود را در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بیان دارند، با روى گشاده و آغوش باز حرفهاى آنان را بشنوند. و اگر بیراهه مىروند، با بیانى آکنده از محبت و دوستى راه راست اسلامى را نشان آنها دهید. و باید به این نکته توجه کنید که نمىشود عواطف و احساسات معنوى و عرفانى آنان را نادیده گرفت و فوراً انگِ التقاط و انحراف بر نوشتههاشان زد و همه را یکباره به وادى تردید و شک انداخت. اینها که امروز این گونه مسائل را عنوان مىکنند مسلماً دلشان براى اسلام و هدایت مسلمانان مىتپد، و الّا داعى ندارند که خود را با طرح این
مسائل به دردسر بیندازند. اینها معتقدند که مواضع اسلام در موارد گوناگون همان گونهاى است که خود فکر مىکنند. به جاى پرخاش و کنار زدن آنها با پدرى و الفت با آنان برخورد کنید. اگر قبول هم نکردند، مأیوس نشوید. در غیر این صورت خداى ناکرده به دام لیبرالها و ملیگراها و یا چپ و منافقین مىافتند؛ و گناه این کمتر از التقاط نیست. وقتى ما مىتوانیم به آینده کشور و آیندهسازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهاى کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوهها و اصولى که منتهى به تعلیم و تربیت صحیح آنان مىشود احاطه داشته باشیم. فرهنگ دانشگاهها و مراکز غیر حوزهاى به صورتى است که با تجربه و لمس واقعیتها بیشتر عادت کرده است، تا فرهنگ نظرى و فلسفى. باید با تلفیق این دو فرهنگ و کم کردن فاصلهها، حوزه و دانشگاه درهم ذوب شوند، تا میدان براى گسترش و بسط معارف اسلام وسیعتر گردد.
نکته دیگر اینکه من اکثر موفقیتهاى روحانیت و نفوذ آنان را در جوامع اسلامى در ارزش عملى و زهد آنان مىدانم. و امروز هم این ارزش نه تنها نباید به فراموشى سپرده شود، که باید بیشتر از گذشته به آن پرداخت. هیچ چیزى به زشتى دنیاگرایى روحانیت نیست. و هیچ وسیلهاى هم نمىتواند بدتر از دنیاگرایى، روحانیت را آلوده کند. چه بسا دوستان نادان یا دشمنان دانا بخواهند با دلسوزیهاى بیمورد مسیر زهدگرایى آنان را منحرف سازند؛ و گروهى نیز مغرضانه یا ناآگاهانه روحانیت را به طرفدارى از سرمایه دارى و سرمایه داران متهم نمایند. در این شرایط حساس و سرنوشتسازى که روحانیت در مصدر امور کشور است و خطر سوء استفاده دیگران از منزلت روحانیون متصور است، باید بشدت مواظب حرکات خود بود. چه بسا افرادى از سازمانها و انجمنها و تشکیلات سیاسى و غیر آنها با ظاهرى صد در صد اسلامى بخواهند به حیثیت و اعتبار آنان لطمه وارد سازند؛ و حتى علاوه بر تأمین منافع خود، روحانیت را رو در روى یکدیگر قرار دهند. البته آن چیزى که روحانیون هر گز نباید از آن عدول کنند و نباید با تبلیغات دیگران از میدان به در روند حمایت از محرومین و پابرهنههاست؛ چرا که هر کسى از آن عدول کند از عدالت اجتماعى اسلام عدول کرده است. ما باید تحت هر شرایطى خود را عهدهدار این مسئولیت بزرگ بدانیم. و در تحقق آن اگر کوتاهى بنماییم، خیانت به اسلام و مسلمین کردهایم.
در خاتمه، از پیشگاه مقدس پروردگار، که الطاف بیکران خود را بر این ملت ارزانى داشته است، تشکر و قدردانى مىکنم. و از محضر مقدس بقیة اللَّه- ارواحنا فداه- عاجزانه مىخواهیم که ما را در مسیر و هدفمان مدد و رهبرى فرماید. خداوند متعال به خانوادههاى شهدا صبر و اجر، و به مجروحین و معلولین شفا عنایت فرماید؛ و اسرا و مفقودین را به وطن خویش بازگرداند. خداوندا، از تو مىخواهیم آنچه مصلحت اسلام و مسلمین است را براى ما مقدر فرمایى. انَّکَ قَریبٌ مُجیبٌ. و السلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته.
پنجم ذى حجه 408- 29/ 4/ 67 - روح اللَّه الموسوی الخمینى (19)
پینویسها:
1. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، نشر پیکان، 1380، ص 39 و 40.
2. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفوریه تا پایان جنگ دوم جهانی،تهران، انتشارات امیرکبیر، 1383، صص 390ـ 395.
3. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر پیکان، 1380، ص 259.
4. احمد میرفندرسکی، دیپلماسی و سیاست خارجی ایران از 3 شهریور 1320 تا 22 بهمن 1357 (در همسایگی خرس)، تهران، نشر پیکان، 1382، صص 194 ـ 196.
5. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، نشر پیکان، 1380، صص 357 - 359
6. منوچهر پارسا دوست، زمینههای تاریخی اختلاف ایران و عراق، تهران، 1364، صص 149 ـ 151
7. فصلنامه تاریخ روابط خارجی، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی وزارت امور خارجه، شماره 19، تابستان، 1383، ص 155
8. احمد بخشایشی اردستانی، اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، آواری نور، 1379، صص 93ـ 97.
9. روحالله رمضانی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه، علیرضا طیب، نشر نی، 1383، ص 86.
10 . ر.ک: 598 ،روزنامه کیهان ،30 تیر 1366 ،بیانیه وزارت امورخارجه درخصوص قطعنامه.
11 . روزنامه کیهان ،21 شهریور 1366.
12 . INA(Iraq news Agency) ,22july 1987(From Baghdad) No 2.
13 . روزنامه اطلاعات ،1 مرداد 1366.
14 . روزنامه رسالت ،14 شهریور 1366.
15 . روزنامه رسالت ،31 شهریور 1366.
16 . ر.ک: هدایتی خمینی ،عباس; شورای امنیت و جنگ تحمیلی( عراق علیه جمهوری اسلامی ایران) دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی ،1370 ،ص 170.
17 . ر.ک: روزنامه اطلاعات 30 تیر 1367 ،متن پیام امام خمینی(ره). که ایشان ضمن تعبیر آوردن از پذیرش قطعنامه به نوشیدن جام زهر ،آن را به خاطر مصلحت مورد پذیرش قرار دادند.
18 . برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به هدایتی خمینی ،عباس; شورای امنیت و جنگ تحمیلی .
19 . صحیفه امام، ج21، صص 92 الی100
نویسندگان و گردآورندگان :
شعیب بهمن تحلیلگر و کارشناس
رضا سلمانیان کارشناس ارشد حقوق
سید ابوالحسن توفیقیان
نظرات