سایه روشن زندگی احسان طبری

به بهانه سالمرگ احسان طبری


سایه روشن زندگی احسان طبری

با سقوط رضاشاه و شکل‌گیری حزب توده، احسان طبری[1] به‌عنوان نظریه‌پرداز پرکار و بانفوذ این حزب شناخته شد و نقش مهمی در هدایت رسانه‌های آن داشت. او از ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ سردبیری مجله «مردم» را برعهده داشت و با وجود عدم تصدی رسمی سردبیری نشریه «رهبر»، مقالات آن هم تحت‌تأثیر او بود. طبری همچنین از نویسندگان اصلی مجله «دنیا» بود و در دوران تبعید، هدایت فکری آن را ادامه داد. پس از غیرقانونی شدن حزب در ۱۳۲۸، طبری مجبور به ترک ایران شد.

 

یک فیلسوف مارکسیست

احسان طبری با وابستگی عمیق به مارکسیسم-لنینیسم، تحولات تاریخی ایران را عمدتاً در آثارش از منظری یک‌سویه تحلیل می‌کند. در کتاب «ایران در دو سده پسین»، او با تکیه بر قالب‌های فکری ازپیش‌تعیین‌شده، برداشتی تک‌بعدی از تاریخ ارائه می‌دهد و تلاشش برای تطبیق واقعیات با نظریه‌های مارکسیستی، به درکی انتزاعی و محدود از تاریخ معاصر ایران می‌انجامد.[2]

پس از پیروزی انقلاب، فعالیت‌های سیاسی و درگیری حزبی افزایش یافت. در این زمان، اعضای حزب توده ازجمله طبری به کشور بازگشتند و فعالیت‌های این حزب در داخل مرزها متمرکز شد. صداوسیمای جمهوری اسلامی در آن فضای پرتنش، با طرح گفت‌وگوهای تلویزیونی میان نیروهای سیاسی، تلاش کرد فضا را تغییر دهد و مسئولیت برگزاری مناظره‌ها را به عهده گرفت. در این گفت‌وگوها، نمایندگانی از گروه‌های مختلف از جمله حزب توده حضور داشتند. بهار 1360 در شروع مناظرات، نمایندگان حزب توده، ازجمله احسان طبری، فرخ نگهدار و نورالدین کیانوری، حضور داشتند.

حزب توده ابتدا در ظاهر از انقلاب ایران حمایت کرد اما از همان زمان به اقدامات پنهانی علیه نظام جمهوری اسلامی پرداخت که براین اساس، سران و بسیاری از اعضای آن طی دو مرحله در زمستان 1361 و بهار 1362 دستگیر شدند.

 

بازگشت به ریشه

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، طبری این رویداد بزرگ را فرصتی برای نزدیک‌تر شدن به اهداف حزب توده در مسیر سوسیالیسم در همین راستا، همراهی با نظام را در پیش گرفت. با این حال؛ وابستگی شدید طبری به حزب توده، سرنوشت او را به سرنوشت این حزب گره زده بود. طبری در اردیبهشت 1362 دستگیر شد و این واقعه موجب تحولی بنیادین در اندیشه و قلم او شد. با فروپاشی تشکیلات حزبی و دوران زندان، طبری در آستانه دگرگونی فکری قرار گرفت. در نوشته‌های پس از این دوران، تغییری بنیادین پدیدار شد: او به اسلام روی آورد و آشکارا از گذشته‌ ایدئولوژیک خود فاصله گرفت.

طبری به‌عنوان تئوریسین کمونیسم پس از تحول اندیشگانی و شروع مطالعات اسلامی (آثار ملاصدرا، علامه طباطبایی و استاد مطهری) و مباحثات علمی در زندان، به دیدار علامه جعفری، مفسر قرآن و فیلسوف اسلامی رفت تا بتواند گام‌های استوارتری در مسیر بازگشت به دین بردارد.

این چرخش فکری، در فضای سیاسی و فکری ایران واکنش‌های متناقضی برانگیخت و مرز میان باور راستین و باورهای اقتضایی را در نگاه عمومی دچار تزلزل کرد. دگرگونی احسان طبری، برای بسیاری قابل هضم نبود و تا امروز محل بحث و پرسش مانده است.

کاتوزیان بازگشت طبری را پیش از انقلاب می‌داند اما قدمت وابستگی‌اش را به حزب مانع از بروز این بازگشت اعلام‌ می‌دارد.[3] هر چه هست بازگشت تئوریسین در سال‌های پایانی عمر نمی‌تواند در چارچوب دستگیری یا اجبار عوامل بیرونی تحلیل و توجیه شود، زیرا اگر این گزاره را صحیح بپنداریم، نمی‌توان برای آثار و تحلیل‌های به تحریر درآمده او دلیلی منطقی جست. 

طبری طی 6 سال پس از بازگشت، کتاب‌ها، مقالات و یادداشت‌های فراوانی در افشای تاریخ حزب توده و نقد مارکسیسم و کمونیسم نوشت. مهم‌ترین این آثار عبارت‌اند از: کژراهه، خاطراتی از تاریخ حزب توده و شناخت و سنجش مارکسیسم.

طبری، در کتاب کژراهه[4] ، روایت خود را نه تاریخ، بلکه «ضدتاریخ» می‌نامد؛ بازگویی مسیری انحرافی که به نابودی نسلی از مبارزان انجامید. او این کتاب را سندی از فروپاشی آرمان‌هایی می‌داند که در عمل، به خدمت بیگانگان درآمدند. طبری در کژراهه، خاطرات شخصی را با ارزیابی انتقادی حیات حزب توده در هم می‌آمیزد.

روژه گارودی

کتاب «شناخت و سنجش مارکسیسم» اثر دیگری از طبری در زمانه بازگشت است؛ رساله‌ای جامع برای معرفی و نقد مارکسیسم است. این اثر شامل تحلیل‌های طبری درباره پیش‌زمینه‌های فکری مارکسیسم، تأثیرات آن بر جوامع مختلف و سنجش آن در ابعاد فلسفی، اقتصادی و اجتماعی است. در این کتاب، طبری ابتدا به بررسی تمدن غرب و ریشه‌های فکری مارکسیسم می‌پردازد، سپس به زندگی و آثار مارکس و انگلس و تأثیرات آن‌ها بر توسعه این مکتب می‌پردازد.

در راستای تغییر رویکرد و بازگشت به اسلام، روزنامه اطلاعات روز 17 بهمن 1363 نامه‌ای از احسان طبری خطاب به روژه گارودی، فیلسوف کمونیست تازه مسلمان‌شده منتشر کرد. طبری در این نامه به تحلیل و بررسی انقلاب اسلامی ایران و دیدگاه‌های روژه گارودی در این خصوص می‌پردازد. طبری در ابتدای نامه، انقلاب اسلامی ایران را قیامی علیه مظاهر تمدن غربی و سرمایه‌داری وابسته به امپریالیسم غربی معرفی می‌کند. او تأکید دارد که این انقلاب نه‌تنها رژیم پهلوی را طرد کرد، بلکه نظام مصرفی و مادی غرب را نیز به چالش کشید.

طبری در بخش‌هایی از نامه، به نقد سوسیالیسم شوروی می‌پردازد و آن را دارای نقایصی می‌داند که با آرمان‌های انقلاب اسلامی سازگار نیست. او از مسائلی چون تمرکز مستبدانه، دیوان‌سالاری و خفقان فکری در نظام شوروی انتقاد می‌کند. طبری در بخش‌های پایانی نامه، به نقد عملکرد مارکسیست‌ها در ایران می‌پردازد.

آنچه در آثار متأخر او مشهود است، نه ادامه‌ راه پیشین، بلکه تلاشی برای بازنگری عمیق در باورهای مارکسیستی و اعتراف به کاستی‌های گذشته است. طبری که عمری در خدمت آرمان‌های چپ به نگارش و تبلیغ پرداخته بود، اینک زیر سنگینی شکست‌ها و تجربه‌های تلخ، با نگاهی انتقادی به گذشته می‌نگریست و به‌سوی نوعی مسئولیت فردی و تفسیر نو از تعهد اجتماعی، با رنگ‌وبویی اسلامی، متمایل شد.

 

 

[1]. یکی از چهره‌های روشنفکری و از رهبران فکری جریان مارکسیستی-لنینیستی در ایران بود؛ جریانی که طی دهه‌ها بر فضای فکری چندی از نویسندگان، هنرمندان و متفکران سایه افکنده بود. او در سال ۱۳۱۶ به همراه دیگر اعضای «گروه 53نفر» به اتهام تبلیغ مرام کمونیستی زندانی شد.

[2]. طبری، احسان (1354)، جهان‌بینی‌ها و جنبش‌های اجتماعی در ایران (بخش دوم فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایه‌داری در ایران از آغاز تمرکز قاجار تا آستانه انقلاب مشروطیت. بی‌جا: انتشارات حزب توده ایران، ص 13.

[3]. کاتوزیان، محمدعلی (1397)، «برداشت کهنه و جزم‌باور از مارکسیسم»، قلم‌یاران، شماره ۱۲، ص58.

[4]. این کتاب محتوا به‌صورت کوتاه در روزنامه اطلاعات چاپ شد و بعد به‌صورت کتاب درآمد.