چهار روایت از مرگ پالانچیان قربانی اشرف پهلوی


چهار روایت از مرگ پالانچیان قربانی اشرف پهلوی

اشاره: زمانی «ژان لوروریه» روزنامه‌نگار فرانسوی نوشته بود: «اگر در کوچه و خیابان از ایرانیان بپرسید که چرا رژیم[پهلوی] را مورد انتقاد و سرزنش قرار می‌دهند و جواب آنها را جمع کنید، فساد و انحطاط اخلاقی رژیم در ردیف اول پاسخ آنها خواهد بود».

 

                            

در خاندان پهلوی، اشرف، خواهرِ توأمان شاه، در بی بندوباری و هرگونه رفتار بزهکارانه اعم از فساد اخلاقی و جنسی، قاچاق مواد مخدر، قماربازی و… گوی سبقت را از دیگر افراد این خاندان ربوده بود. حتی در مسیر اَعمال و رفتار تبهکارانه اش، از سوء قصد به جان افراد نیز ابایی نداشت و بودند کسانی که قربانی می شدند، که از جمله این افراد می توان «لئون پالانچیان» را نام برد.

 

روایت اول:

روزنامه اطلاعات روز شنبه 4 مرداد 1348 با عنوان «یک هواپیما در رامسر ناپدید شده است»، اینگونه به شرح ماجرا می پردازد:«در ساعت یک و نیم بامداد روز جمعه آقایان مهندس پالانچیان مقاطعه کار و نماینده شرکت هواپیماسازی«سسنا» در ایران همراه یکی از شرکاء خود بوسیله اتومبیل به فرودگاه رامسر رفته و هواپیمای دوموتوره سریع السیر کوماندو را که یک وسیله هوائی مطمئن است برای پرواز آماده کردند....» این روزنامه در روز بعد(5 مرداد) به جزئیات بیشتری از این حادثه پرداخته و می نویسد:«ساعت یک و نیم بعد از نیمه شب جمعه آقای مهندس پالانچیان(مقاطعه کار) که هواپیمای اختصاصی از نوع سسنا داشته به اتفاق مجید بختیار یکی از دوستان خود تصمیم میگیرند شبانه و با استفاده از روشن کردن باند فرودگاه رامسر با نور چراغهای اتومبیل پرواز کنند. این تصمیم که گفته میشود به دنبال یک شرط بندی، جدی گرفته شده بود سرانجام به مورد اجرا گذاشته میشود....»

سرانجام در بعدازظهر روز 14 مرداد 1348 طبق گزارش روزنامه اطلاعات، جنازه نیم سوخته و نیمه متلاشی شده مرد جوانی در نقطه‌ای ساحلی به نام «فراش کلا» از آب دریا گرفته شد که در شناسائی معلوم شد جسد متعلق به مجید بختیار است و سه روز بعد جسد نیم سوخته و متلاشی شده پالانچیان نیز در ساحل دریا در نزدیکی سرخ رود پیدا شد.

روزنامه اطلاعات ضمن شرح ماجرای پیدا شدن جسد پالانچیان، به ذکر شرح حالی مختصر از او می پردازد:«آقای مهندس لئون پالانچیان که خلبان ورزیده‌ای بشمار میرفت و برای پرواز پروانه داشت، مدیرعامل شرکت یکان و نماینده فروش هواپیماهای سسنا در ایران بود. آقای پالانچیان به سال 1311 در تهران متولد گردید و پس از پایان تحصیلات در رشته مهندسی از دانشکده فنی دانشگاه تهران، مدتها در کشورهای خارجی از جمله امریکا بسر برد. آقای مهندس لئون پالانچیان متأهل و دارای دو فرزند می باشد. وی از مقاطعه کاران ثروتمندی است که در امر ساختمان راههای هراز تهران – بازرگان شرکت داشته و ظرف چندسال گذشته از هواپیمای اختصاصی خود استفاده میکرده است.»(روزنامه اطلاعات؛ 18 مرداد 1348)

روایت دوم:

ارتشبد حسین فردوست در قسمتی از کتاب خاطرات خود ضمن پرداختن به فساد اخلاقی و جنسی اشرف پهلوی، ماجرای قتل لئون پالانچیان را اینچنین شرح می دهد:

«...ماجرای دیگری که در رابطه با اشرف قابل ذکر است جریان قتل فجیع پالانچیان است. من پالانچیان را ندیده‌ام ولی عکس او را مشاهده کرده‌ام. از همه رفیق‌های اشرف، سَر بود... زمانی که قائم مقام ساواک بودم، روزی نصیری مرا خواست. نصیری هیچگاه مرا نمی‌خواست و ما در کارمان مستقل بودیم... گفت: اشرف تلفن زده و می‌گوید پالانچیان را باید دستگیر کنید؟ آخر چرا؟ البته نصیری از این وحشت داشت که مورد اعتراض محمدرضا شاه واقع شود و لذا به من پناهنده شد. به هر روی اجازه محمدرضا کسب شد و پالانچیان توسط ساواک دستگیر و زندانی شد. علت دستگیری پالانچیان چه بود؟ بررسی کردم و معلوم شد که پالانچیان به عشق اشرف جواب منفی داده و کار به جایی رسیده که اشرف به در خانه اش می‌رود و التماس می‌کند که فقط اجازه بده 10 دقیقه وارد شوم و پهلویت بنشینم و پالانچیان با عصبانیت او را رد می‌کند ... لذا او را گرفتند و پس از یک ماه به دستور اشرف آزادش کردند. لابد تصور کرده بود که تنبیه شده و دیگر دستورش را اطاعت می‌کند.

پس از این جریان، اشرف به فردی به نام مجید بختیار، که فامیل ثریا بود و با پالانچیان صمیمیت داشت، دستور می‌دهد که من در نوشهر یک میهمانی می‌دهم و تو پالانچیان را به آن جا بیاور، ولی نگو که من در میهمانی هستم. پالانچیان دارای یک هواپیمای دو موتوره شخصی بود. با این هواپیما به اتفاق مجیدبختیار به نوشهر می‌رود. در میهمانی، اشرف خودش را نشان نمی‌دهد و به دستور او، مجید بختیار به اتفاق عده‌ای دختر پالانچیان را مست می‌کنند و سپس او را به اتاق طبقه بالا می‌برد. در اتاق، ناگهان اشرف ظاهر می‌شود. با دیدن او مستی از سر پالانچیان می‌پرد. اشرف به پای پالانچیان می‌افتد و التماس و گریه می‌کند که به من رحم کن، دارم از عشق تو از بین می‌روم. ولی پالانچیان او را از خود دور می‌کند و باز جواب رد می‌دهد. اشرف هم عصبانی می‌شود و با حالت خشم از او جدا می‌شود و می‌گوید: «بسیار خوب، دیگر با تو کاری ندارم!» و از اتاق خارج می‌گردد. او به اتاق دیگری که 2-3 نفر از دوستانش بوده‌اند می‌رود و در آن جا به مأمورین ساواک دستور می‌دهد که هواپیمای پالانچیان را دست کاری کنند.

یکی دو ساعت بعد، پالانچیان که سردرد داشته مجید بختیار را برمی دارد و برای هواخوری به کنار دریا می‌برد و ناگهان هوس می‌کند که سوار هواپیما شود. در این موقع هواپیمای پالانچیان توسط ساواک دست کاری شده بود و مجید بختیار هم اطلاع نداشت، ولی تصور اشرف این بود که پالانچیان فردا صبح به تهران پرواز خواهد کرد و در راه با کوه تصادم خواهد نمود و مرگش طبیعی جلوه خواهد کرد. ولی پالانچیان همان شب هوس پرواز روی دریا می‌کند و به اتفاق مجید بختیار سوار می‌شوند. هواپیما پس از چند کیلومتر پرواز ناگهان سقوط می‌کند و هر دو کشته می‌شوند.»

 روایت سوم :                  

اسدالله علم در یادداشت‌های خود در اینباره می نویسد:

« سه شنبه ۲۱ مرداد ماه 1348 صبح به مجلس فاتحه مجید بختیار رفتم که با هواپیمای شخصی به اتفاق دوست خودش مهندس پالانچیان ارمنی در دریای[مازندران ]سقوط کردند و مردند .  پالانچیان دوست نزدیک والاحضرت شاهدخت اشرف بود. این واقعه چند روز پیش اتفاق افتاد ولی جنازه آنها اخیرا در دریا پیدا شد .من نمی دانم چه بوده ظاهر امر این بود که نصف شب مست خواسته اند با هواپیمای کوچک از رامسر به تهران بیایند. هرچه بود مرده اند و گذشته اند اما اگر اشتباه نکنم شانس و بخت شاه را من بزرگ می دانم اینها به ظاهر دوست و به باطن دشمن بودند  و به سزای خود رسیدند ». خاطرات علم جلد اول ص 238 و 239

روایت چهارم:

در سند ذیل، رادیو بغداد این واقعه را با آمیزه ای از کنایه و طعنه برای مخاطبین بازگو کرده است:

بخش فارسی رادیو بغداد ساعت ۲۲ - شانزدهم مرداد 1348

تسلیت به بانوان خاندان پهلوی. اطلاع حاصل گردید آقای لئون پالانچیان که نام درباری او فرنجیان است، هنگامیکه در ساعت یک ونیم بعد از نیمه شب از مجلس انس[!] بانوان پهلوی در جزیره رامسر به حال مستی خارج شده و برای گردش و تفریح سوار هواپیمای شخصی خود گردیده روی دریا پرواز کرده است، اینک سه هفته میگذرد که از ایشان اطلاعی نرسیده و به احتمال قوی در دریا سرنگون گردیده اند. آن شادروان در چند سال اخیر به سِمت شوهریاری[!] والاحضرت اشرف پهلوی خواهر والاگهر شاهنشاه برگزیده شده بودند و از این راه همیشه در پیمانها و کنتراتها شرکت کرده و البته همیشه برنده می شدند و از پول ملت بیچاره ایران به تموّل هنگفت و داشتن ویلا در رامسر و هواپیمای شخصی رسیده بودند.

همیشه در مسافرتهای خارج با والاحضرت اشرف بخصوص برای شرکت در جلسات حقوق بشر که در ژنو منعقد میشد درالتزام رکاب بودند تا آن والاحضرت عصمت پناه[!] با آرامش و آسایش کامل و خیال راحت از حقوق ملت دفاع کند. امسال نیز در دعوتی که دانشگاه صهیونی امریکا از خواهر والاگهر شاه نمود، ایشان هم بعنوان شوهریار، جزو همراهان معرفی شده بودند. بدین جهت ما این مصیبت وارده را به خاندان باعصمت[!] پهلوی که بمناسبت فقدان پالانچیان سوگوار میباشند تسلیت گفته، امیدواریم این آخرین غم آن پالانکجان باشد.