گاردین:

یکی از اصول سیاست شاه اینست که هر چه برای پهلوی خوب است برای ایران هم خوب است


یکی از اصول سیاست شاه اینست که هر چه برای پهلوی خوب است برای ایران هم خوب است

روزنامه گاردین چاپ منچستر در شماره امروز [۱۹ نوامبر ۱۹۷۵] خود نوشته است سال آینده در حالی که امریکا دویستمین سال استقلال خود را جشن می‌گیرد، ایران نیز پنجاهمین سال سلطنت دودمان پهلوی را جشن خواهد گرفت. گو اینکه پادشاهی در ایران سابقه دوهزار و پانصدساله دارد. رضاشاه بزرگ پدرِ شاه ایران که یک سرباز بی‌سواد ایران بود، پنجاه سال قبل ضمن یک کودتا قدرت را در دست گرفت. فرزند او که مرد خودساخته‌ای[!] است چندان قابل توجه نبود، چه پادشاه ضعیفی بود که قانون اساسی ایران او را قبول داشت و اصلاً یک شاه دست‌نشانده‌ای بود که قدرت‌های اشغالگر که در جنگ دوم جهانی روی کار آمدند نگهش داشته بودند. اما این مرد خودساخته توانست خود را به یک دیکتاتور مدرن و پیروز بدل کند. برای شاه مهم نیست که صفاتی را به او نسبت دهند. او پوست شاهانه ظریفی دارد و کشور پلیسی را به خوبی اداره می‌کند. مردم بدون محاکمه زندانی می‌شوند و تردیدی نیست که از شکنجه استفاده می‌شود. درک و تفهیم ماهیت رژیم شاه و یا اسرار قدرت شخصی او کمکی نمی‌کند که او را حیوان فاشیست و یا چیز دیگری بخوانند، زیرا او کمتر و بالاتر از حکام معمولی این زمان است. مسأله جالب راجع به شاه و ایران که پس از افزایش ثروت نفت پدید آمده اینست که تا چه زمان اوتوکراسی شخصی می‌تواند در مقابل تجددطلبی نوین ایستادگی نماید.

این روزنامه حکومت پادشاهی ایران را با دوره پادشاهی «هنری هشتم» انگلیس یکسان دانسته. ایران همان اندازه دارای دموکراسی پارلمانی است که در دوره پادشاهی دختر هنری هشتم در انگلیس دیده شده بود و با اینکه سه چهارم جمعیت ایران بی‌سواد باقی مانده‌اند اما کوشش می‌شود تهران را مانند شهرهای بزرگ جهان باشکوه جلوه داده، با این وجود بعد از شاه اتومبیل شاه است، و دودهایی که از دودکش‌های اتومبیل‌ها خارج می‌شود کوه‌های باشکوه تهران را تیره می‌کند. ایران [رژیم پهلوی] در بسیاری از جهات راه افراط و تفریط را دارد، مخصوصاً در مدرنیزه کردنِ عقب‌ماندگی، سخت در افراط است. یکی از اصول سیاست پادشاه ایران اینست که هرچه برای پهلوی خوب است، برای ایران هم خوب است. واضح‌تر اینکه اصلاحات گسترده‌ای که شاه انجام داد و به کشورش بسیار فایده رساند[!] درعین حال به مرکزیت یافتن قدرت شخصی شاه نیز بسیار مؤثر بوده است. با این وجود نمی‌توان انگیزه شاه را در اصلاحات از جمله اصلاحات ارضی که در سال ۱۹۶۲ انجام داد فاش کرد. اما واضح است که با در هم شکستن قدرت زمین‌داران فئودال، کنترل مستقیم سیاسی شاه بر کشاورزان مستحکم‌تر شده و این نمونه‌ای از شیوه سیاست اوست. همچنین به دنبال ثروت روزافزون نفت، ایجاد سیستم یک حزبی [به] وسیله شاه موجب شد که چهره‌های جدیدی وارد پارلمان شوند، اما نقش نظام حکومتی همان است که بوده. یکی از شعارهای شاه این است اگر آنها به شما نپیوستند آنها را بزنید. هدف شاه این است [که] ظرف ۲۵ سال آینده ایران را به پای اروپای امروز برساند، اما امیدی ندارد که ایران به پایه دموکراسی غرب نیز رسانده شود.

 

منبع: بولتن ویژه خبرگزاری پارس؛ دفتر لندن؛ ۲۹ آبان ۱۳۵۴