رضاخان، سوژه شماره جدید فصلنامه «مطالعات تاریخی»
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، در شماره 39 از فصلنامه «مطالعات تاریخی» مقالههایی از سیدمصطفی تقوی با عنوان «ایران و رضاخان؛ به روایت انگلیسیها و به رضایت رضاخان (نقدی بر کتاب: ایران؛ برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها)»، مقاله محرم قلیزاده درباره «بازکاوی ریشههای تئوریک سیاستهای فرهنگی حکومت رضاشاه در اندیشه روشنفکران بومی»، مطلبی از محمد حسننیا با عنوان «قرارداد نفتی 1933» ، همچنین مقاله «مجالس پهلوی اول راهرویی برای دیکتاتوری» بهقلم نادر پروانه آمده است.
در ادامه نیز مقالههایی از رضا معینیرودبالی، سید صاحب برزین و فاطمه نجفیکشکولی با عنوان «جمهوری رضاخانی و پیامدهای آن به روایت اسناد تاریخی و مطبوعات»، نوشته نیلگون دریایی با نام «کاپیتولاسیون از مشروطه تا پهلوی» و اسنادی درباره تبعید سیدیحیی روضهخوان از یزد بهدلیل مباحثه با یک بهایی، جمع شدن مردم و ایجاد اغتشاش با عنوان «اسناد بدون شرح» تدوین شدهاند.
در بخشی از سرمقاله این شماره آمده است: «رضاشاه در تاریخ معاصر ایران، هر چند با دو داوری کاملا متفاوت و ناهمسو روبهروست اما پدیدهای بسیار مهم در روند رخدادهای دوره اخیر ایران است. قضاوتهای رسمی در دوره پهلوی، دورهای که رضاخان آغازگرش بود، از او چهرهای قهرمان ساختند؛ کسی که راه توسعه را به روی ایران گشود، با تحجر و عقبافتادگی فرهنگی مبارزه کرد، ارتش جدید ایران را بنیان نهاد، قدرت را تمرکز بخشید و حیثیت باستانی ایران را زنده کرد. این چهره که با صفت «کبیر» و «بنیانگذار ایران نو» یاد میشد، پس از انقلاب اسلامی تبدیل به یک ضدقهرمان شد؛ کسی که با کودتا روی کار آمد، با ترفندهای سیاسی و پشت هماندازی به ریاست وزرا رسید، با توسعه ارتش، قدرت خود را گسترش داد، تا حدی که تخت پادشاهی را از قاجار گرفته و به نام خود کرد. وی پول و زمین را بسیار دوست داشت و برای حفظ تاج و تخت، حتی به رجالی که برای روی کار آوردن او جد و جهد کرده بودند، رحم نکرد.»
در ادامه این مطلب نوشته شده است: «هر چند میتوان آن فراز و این فرود را آغشته به دیدگاههای سیاسی برشمرد اما رضاشاه هر چه بود، همواره در معرض داوری تاریخ قرار دارد. طبیعی بود که پس از انقلاب ایران که بنیادش بر آیین اسلام قرار گرفته بود، اقدامات دینستیزانه رضاشاه بیش از دیگر رفتارهای او در افکار عمومی و پژوهشهای تاریخی به سنجش کشیده شود. با وجود این برای شناخت این پدیده به سراغ نقلی از یک دیپلمات کارکشته میرویم که در دورهای خاص تاثیر بسزایی در امور سیاسی ایران داشت: «سر پرسی لورن»، وزیر مختار انگلیس در تهران.»
در میان اسناد وزارت امور خارجه انگلیس، اگر مکاتبات لورن را با وزیران امور خارجه کشور متبوعش، بین دورهای که رضاخان برای کنار زدن شیخ خزعل عازم خوزستان شد (13 آبان 1303) تا زمانی که به پادشاهی رسید (24 آذر 1304) بررسی کنیم با تکرار یک تحلیل مهم روبهرو میشویم.
لورن عقیده داشت رضاخان در حال انجام همان کاری است که دولت انگلیس میخواست با قرارداد 1919 انجام دهد، منتها این بار به دست و سرمایه ایرانی، نه مستشار و سرمایه انگلیسی. قرارداد 1919 که از آن با عنوان «تحتالحمایگی مستور» یاد میشود، همواره با تقبیح آگاهان مواجه شده، گاه با تعابیری چون «خیانت هموار کردن سلطه انگلیس بر ایران» یاد میشود. این قرارداد در آشکار و نهان، چیزی جز گسترش سیطره نظامی، مالی و در نهایت سیاسی انگلیس بر ایران نبود. به همین دلیل این داوری مربوط به تاریخپژوهان هر دو دوره پیش و پس از انقلاب اسلامی است.
اگر به جای نقل قول از مامور مستقیم دولت انگلیس در ایران، به اظهارات وزرای مختار شوروی در تهران پرداخته شود، میتوان اتهام بهرهمندی یک جانبه از تحلیلهای رقیب سرسخت انگلیس را مطرح کرد. هر چند اسناد منتشر شده وزارت امور خارجه آمریکا و فرانسه، با غلظتی بیشتر از آنچه که در گفته سر پرسی لورن آمده، به حرکت رضاخان و رضاشاه تحت سیاستهای انگلیس در غرب آسیا اذعان کردهاند.
شماره 39 فصلنامه «مطالعات تاریخی» ویژهنامه رضاخان از سوی موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی بهزودی منتشر و در اختیار علاقهمندان قرار خواهد گرفت.
ایبنا
نظرات