27 آذر سالروز شهادت آیت‌الله دکتر محمد مفتح

حلقه وصل حوزه و دانشگاه


مرکز بررسی اسناد تاریخی
1426 بازدید
شهید آیت الله مفتح

27 آذر سالروز شهادت آیت‌الله دکتر محمد مفتح

چکیده

امام خمینی(ره) در قسمتی از بیانات خود در باره اهمیت پیوند و تفاهم حوزه و دانشگاه و ترس مستکبرین از این اتحاد، می‌فرماید: «نقشه جهان‌خواران و عمال آن‌ها جدا کردن این دو طبقه مؤثر و متفکر در زمان رژیم طاغوتی بود و مع الاسف موفق شد و کشور را به تباهی کشاند و آن نقشه بار دیگر در دست اجرا است که با غفلت جزئی رو به تباهی خواهیم رفت. دشمن می‌داند که با پیوند و تفاهم حوزه و دانشگاه این مملکت اسلامی به پیشرفت‌های چشمگیر و قابل ملاحظه‌ای دست خواهد یافت از این رو با هر شگرد و ترفندی در برهم زدن این وحدت، تمام سعی و تلاشش را می‌کند تا به هدف خویش برسد».

این سخنان امام خمینی در شرایطی توجه انقلابیون و مردم را به سمت مراکز آموزشی جلب کرد که رژیم پهلوی حداکثر تلاش خود را در جهت ایجاد تفرقه میان روحانیان و قشر دانشگاهی به کار بسته بود. اما از آنجا که نهضت امام ریشه در فرهنگ اسلامی داشت و تقویت مولفه‌های فرهنگی را از اصول راهبردی مبارزه در برابر رژیم می‌دانست و برجستگان و نخبگان انقلاب را به فعالیت در این راستا ترغیب می‌نمود، دشمنان در نقشه‌های بدخواهانه خود شکست خوردند. یکی از موثرترین روحانیونی که در این امر پیشگام بود و تا روز شهادت بر این باور سعی و اهتمام می‌ورزید شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح بود. او با اقدامات به موقع خود پیش و پس از انقلاب دغدغه پیوند حوزه و دانشگاه را به گفتمان تبدیل کرد و سرانجام در صحن دانشگاه نیز به شهادت رسید و الگوی درخشانی برای رهروان این مسیر مستقیم گردید. 

*****

شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح عالم مجاهد و استاد حوزه و دانشگاه در 28 خرداد 1307 هجری شمسی در خانواده‌ای روحانی در همدان متولد شد. حجت‌الاسلام حاج شیخ محمود مفتح‌ معروف به «میرزا محمود» پدر شهید مفتح از اساتید و فضلای حوزه علمیه همدان بود و در ادبیات فارسی و عربی تبحر داشت. علاقه وی به اهل بیت (علیهم‌السلام‌) موجب شده بود تا قسمتی از عمر خود را صرف تعلیم و تعلم علوم نبوی و احادیث اهل بیت نماید و با حضور در اکثر جلسات و هیأت‌های مذهبی ضمن تدریس علوم و معارف اسلامی به بیان و شرح روایات معصومین بپردازد.

دکتر مفتح که در زمان کودکی در دامان پدر پرورش یافته و احکام نورانی اسلام را از پدر عملاً آموخته بود در این دوران به فراگیری علوم اسلامی علاقمند شد و با حضور در مجلس درس پدر، ادبیات را نزد او فراگرفت. در هفت سالگی وارد دبستان شد و پس از اتمام این دوره‌ به دلیل اشتیاق فراوان جهت آموختن علوم اسلامی‌ در مدرسه علمیه آیت‌الله‌العظمی آخوند ملاعلی همدانی مشغول به تحصیل شد و در مدت کوتاهی مراحل مقدماتی دروس دینی را به اتمام رساند. در 16 سالگی از آن جا که تحصیلات در این مقطع در همدان را برای خود کافی نمی‌دانست‌ با مشورت علما و بزرگان همدان و به سفارش و راهنمایی پدر به حوزه علمیه قم رفت تا از محضر علما و دانشمندان حوزه کسب فیض کند. با توجه به این که در آن ایام طلبه‌ها در کنار برنامه تحصیلی خود دروسی را که گذرانده بودند، تدریس می‌کردند او هم مشغول تدریس شد‌ و در عین حال از محضر اساتید برجسته حوزه مانند آیت‌الله‌العظمی حسین بروجردی‌، علامه سید محمدحسین طباطبایی‌، آیت‌الله محقق داماد، آیت‌الله‌العظمی سید محمدرضا گلپایگانی‌ و امام خمینی بهره جست و دروس رسائل شیخ انصاری‌، مکاسب‌، فلسفه و عرفان‌، خارج فقه و اصول را آموخت و ممارست و تلاش در این مسیر را تا بدانجا ادامه داد که به درجه اجتهاد رسید. سال 1328 با خانم جابری انصاری صبیه آیت‌الله حاج شیخ حیدرعلی جابری انصاری ازدواج نمود. ثمره این ازدواج 8 فرزند بود که با تکیه بر غنای علمی و آموخته‌های دینی‌اش به پرورش فرزندان همت گماشت. 

فعالیت‌های علمی

پس از اتمام تحصیلات حوزوی به تدریس فلسفه در قم اشتغال یافت و دیری نگذشت که کلاس درس‌اش با تعداد بسیار زیاد طالبان علم و حقیقت‌ یکی از پرشورترین و قابل استفاده‌ترین درس‌های حوزه علمیه قم شد. او علاوه بر مطالعات حوزوی جهت آشنایی با علوم جدید به تحصیلات دانشگاهی روی آورد و سال 1333 در رشته معقول دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و با تلاش زیاد در فرصتی اندک‌ در شهریور 1336 رساله پایان‌نامه خود را با داوری حسینعلی راشد تربتی و سید کمال‌الدین نوربخش و شهید مرتضی مطهری با درجه «بسیار خوب‌« گذرانید و از این رشته فارغ‌التحصیل شد. بعد از فارغ‌التحصیلی همزمان با تدریس در حوزه علمیه‌، تدریس در دبیرستان‌های قم را آغاز نمود. در همین سال‌ها با همیاری شهید آیت‌الله دکترسیدمحمد حسینی بهشتی‌ کانون اسلامی دانش‌آموزان را به عنوان اولین مجمع طلاب و دانشجویان و معلمان در قم تاسیس کرد. چندی بعد تصمیم گرفت تحصیلات کلاسیک دانشگاهی را ادامه دهد و سال 1341 در مقطع دکترا تحصیلاتش را در رشته معقول پی گرفت و سال 1344 با ارائه رساله دکترا با موضوع «حکمت الهی و نهج‌البلاغه» این مقطع تحصیلی را به پایان برد.

فعالیت‌های اعتقادی و فکری

زندگی سراسر اندیشه و شور و معنویت شهید مفتح همواره با هدف اصلاح امت اسلامی توأم بود و برای رسیدن به کمال معنوی‌ از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کرد. زمانی که در حوزه و دانشگاه به تدریس می‌پرداخت‌ طلاب و فضلا و دانشجویان را به نحوی شایسته تربیت می‌نمود و در برنامه‌های درسی خود بحث‌های اخلاقی و اجتماعی را بر مبنای روشنگری جامعه شناختی اطراف خود مطرح می‌کرد و آن‌ها را علاوه بر فراگیری متون درسی‌ به تهذیب نفس و مبارزه با شیطان درون و همچنین به شناخت جامعه خود و خلاءهای موجود و پر کردن آن‌ها تشویق می‌کرد. به این ترتیب بود که در شکل‌دهی به مبارزات مردم و برنامه‌ریزی در کنار شهید مرتضی مطهری و شهید بهشتی حضور داشت و با الهام از فرامین امام توانست در هدایت مبارزات اسلامی نقش به سزایی داشته باشد. وی معتقد بود:

«بیش از هر چیز، امروز برای جوانان ما و امت اسلامی به پاخاسته ما مطالعه در مکتب اسلام و برنامه‌های اجتماعی، اسلامی و ایدئولوژی اسلام لازم است‌.»

با این اندیشه و افکار بود که زندگی خود را وقف اسلام و مسلمین کرد و به جهادی وصف‌ناپذیر مشغول شد. جهادی که تمامی زوایای حرکت استعمارگران را در نظر گرفت و با تمام همت و قوای خویش‌ با هدف قرار دادن آن‌ها سعی در سد کردن راه بداندیشان و کج‌اندیشان عرصه فرهنگ و سیاست نمود. 

حضور شهید مفتح در عرصه‌های نبرد با استعمار فرهنگی هر روز جلوه‌های مقتدرانه‌تری می‌یافت و وی در انسجام نیروهای مذهبی برای مقابله با استعمار فرهنگی تلاش بیشتری می‌نمود. وی ضمن ایستادگی و پایمردی در مقابل تهاجم فرهنگی بیگانگان‌ با بیانات و خطابه‌های متین و متقن برای نسل جوان و سخنرانی‌های مختلف در مجامع گوناگون در درجه اول مردم را با فرهنگ غنی اسلامی آشنا می‌ساخت و در ادامه‌ نیرنگ‌های استعمارگران را جهت اشاعه و رشد فرهنگ استعماری آشکار می‌ساخت‌ و کمک شایانی به آماده ساختن نسل جوان برای پیوستن به صفوف کسانی که علیه طاغوت و جهت ایجاد حکومت اسلامی مبارزه می‌کردند، می‌نمود.

وجود همین اندیشه‌ها و اهداف موجب شد تا سال 1340 از طرف امام مأموریت یابد تا جهت آگاهی مردم به استان خوزستان برود. وی با حضور در شهرهای آبادان‌، اهواز و خرمشهر با سخنرانی‌های گرم و پرحرارت و خطابه‌های رسا و شورانگیز در کمترین زمان ممکن‌ وضعیت عمومی این شهرها را دگرگون کرد تا آن جا که ساواک از بودنش در استان خوزستان احساس خطر نمود و از حضور ایشان در این استان ممانعت به عمل آورد. همچنین عکس ایشان را تکثیر کرده و به فرودگاه‌ها و ایستگاه‌های راه‌آهن و شرکت‌های مسافربری دادند و ورود او را به استان ممنوع اعلام کردند. با این حال تا سال 1342 برای انجام ماموریت محوله‌اش در این استان فعالیت داشت.

مجمع علمی اسلام‌شناسی

وی در دوران خفقان جامعه درصدد تأسیس مجمعی برآمد که در آن با توجه به مقتضیات زمانی و نیازهای اجتماعی به سازمان‌دهی امور طلاب و فضلا و تبادل نظر و تعامل افکار در خصوص مسائل اسلام پرداخته و از این طریق نویسندگان و محققان و مترجمان، توانائی و استعداد نویسندگی خود را بروز دهند و از سویی با تألیف آثار و ترجمه کتب مورد نیاز، جامعه را تغذیه فکری و فرهنگی نمایند. بر همین اساس سال 1340 به منظور معرفی چهره اسلام ناب محمدی با نشر کتب و رسائل اسلامی در موضوعات مختلف سیاسی‌، اجتماعی‌، تاریخی‌ و اعتقادی‌ تشکیلاتی را تحت عنوان «جلسات علمی اسلام شناسی‌« راه‌اندازی کرد و به این شکل فعالیت‌های وسیعی را به منظور شناساندن چهره اصیل اسلام و فرهنگ اسلامی آغاز نمود. این مجمع تا سال 1345 فعال بود تا آن که از سوی ساواک تعطیل ‌شد.

در این مجمع‌ فضلا و طلاب علاقمند تحت نظارت و هدایت و مدیریت او به تألیف و ترجمه کتبی در موضوعات مذکور می‌پرداختند و بدین گونه به بخشی از سؤالات مطروحه که در آن زمان‌ در گوشه اذهان جوانان بی‌جواب مانده بود، پاسخ می‌دادند. وجود جلسات این مجمع باعث شد علاوه بر انتشار کتب، نویسندگان زیادی در همین جلسات تربیت شوند که بتوانند تا حدودی پاسخگوی نسل جوان آن روزگار باشند. خدمات و آثار این نویسندگان حتی پس از تعطیلی مجمع توسط ساواک‌ همچنان ادامه یافت‌. از جمله کتاب‌هایی که در این مجمع انتشار یافت عبارت است از: اسلام پیشرو نهضت‌ها، با ضعف مسلمین دنیا در خطر سقوط، شیعه و زمامداران خود سر، دعا عامل پیشرفت یا رکود، جهان بینی و جهان داری علی علیه‌السلام‌، ره‌آوردهای استعمار، همسران رسول خدا (ص)، زیارت؛ خرافه یا حقیقت‌، نظام کار و کارگر در اسلام‌، اسلام بر سر دو راهی‌، به سوی اسلام یا آئین کلیسا، ابراهیم بت‌شکن یا قهرمان توحید و مصاحبه‌ای درباره خرافه و نیرنگ‌ بودند.

آیت‌الله مفتح بر تمامی این کتاب‌ها مقدمه‌ای جامع نگاشت و در هر کدام به ابهام‌ و اشکالات جامعه پاسخ ‌داد. با تلاش و پیگیری‌های منظم وی مجمع اسلام‌شناسی حدود 20 نویسنده متعهد، فعال و زبده را جذب و در یک گردهمایی با حضور جمعی از اساتید حوزه علمیه قم تصمیم گرفت‌ تا نشریه‌ای با عنوان «اسلام شناسی» عرضه نماید تا از این طریق هماهنگ با نیازمندی‌های اجتماعی گامی متناسب با مقتضیات اساسی و در خور توجه جامعه برداشته شود. او در نظر داشت نشریه را پس از انتشار چند شماره‌ به صورت روزنامه منتشر سازد و با وجود احضارهای مکرر از سوی ساواک و فشار آنان دست از این اقدام برنداشت، با این وجود ساواک به محض اطلاع از برنامه چاپ نشریه به ایشان اجازه نداد حتی یک شماره از آن مجله را منتشر نماید.[1]

عرصه سیاست و مبارزه

با آغاز نهضت امام خمینی از ابتدای دهه 1340، دکتر مفتح همچون دیگر شخصیت‌های برجسته و شاگردان امام خمینی در صحنه سیاست حضوری فعال یافت. سال 1342 با مرحوم آیت‌الله روح‌الله کمالوند ارتباط داشت و در جریان محرم همان سال در آبادان بیش از همه‌ در مبارزه علیه رژیم شاه پیشقدم بود. از نظر منبر هم بیانی گرم و رسا و پرحرارت و جالب داشت‌. در مسائل سیاسی بی‌پرده وارد می‌شد و با مردم صحبت می‌کرد. در روزهای تاسوعا و عاشورا آن چنان با حرارت صحبت می‌کرد که ساواک مانع از ادامه مجلس ایشان می‌شد.[2] در جریان «هیئت‌های مؤتلفه اسلامی» از اعضای روحانی و فکری تشکیلات به شمار می‌رفت‌ و در کنار سایر اعضای هیئت مانند شهید مطهری‌، شهید بهشتی‌، آیت‌الله حاج شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی‌ و شهید باهنر فعالیت می‌کرد.[3]

 

پس از تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی‌ از جمله روحانیانی بود که در منبرها به افشاگری ‌پرداخت و در شهرهای آبادان‌، اهواز، خرمشهر و دزفول‌ در افشای ماهیت ضد اسلامی رژیم کوشید. به علت فعالیت‌های مستمر و پیگیرش و محبوبیت در بین جوانان و فرهنگیان ورودش به استان خوزستان ممنوع‌ اعلام شد. در سال 1347 از آموزش و پرورش قم اخراج و به نواحی بد آب و هوای جنوب ایران تبعید شد. پس از سپری شدن دوران تبعید به دلیل ممنوع‌الورود بودن به قم، در سال 1349 مجبور به اقامت در تهران گشت. حضور وی در تهران نقطه عطف دیگری در زندگی‌اش بود و باعث شد با شخصیت‌های علمی و اندیشمندان اسلامی و دانشجویان ارتباط نزدیک‌تری پیدا کند. در همین سال به دعوت دانشکده الهیات در این دانشکده مشغول به تدریس شد و همزمان به دعوت «انجمن اسلامی دانشگاه تهران‌« به اقامه نماز جماعت در مسجد دانشگاه اهتمام ورزید. 

حضور ایشان در تهران‌ و در محیط دانشگاه موجی را ایجاد کرد که یکی از اثرات پایدار آن پیوند میان روحانیت مقتدر شیعه و دانشجویان حقیقت‌طلب بود. موج و حرکت و انقلاب بر مدار اندیشه و تفکر اسلام ناب محمدی(ص) که شهید مفتح و شهید مرتضی مطهری در دانشگاه ایجاد کردند باعث شد نسل جوان گمشده‌های خود را در محفل‌های نورانی و گرم و صمیمی استاد شهید بیابند. از این رو جلسات سخنرانی او هر روز فشرده‌تر و پرجمعیت‌تر می‌شد. این عالم بزرگوار از این فرصت استفاده کرد و مبانی اسلامی را به نحو جامع‌تر مورد تحلیل و بررسی قرار ‌داد. وی معتقد بود:

«در یک حرکت‌، در یک نهضت، حتماً ایدئولوژی لازم است و باید باشد.»[4]

پس از حضور موثر در دانشگاه و مسجد دانشگاه به پیشنهاد برخی از بزرگان‌ در مسجد الجواد(ع) تهران حضور یافت‌ و این مسجد را مرکز فعالیت‌های علمی و مبارزاتی خود قرار داد. وی با همکاری استاد شهید مطهری‌، شهید بهشتی‌، شهید باهنر و دیگر دوستان، جلسات متعددی در این مسجد برگزار نمود و مباحث اسلامی را با طرحی نوین و شکلی جدید مطرح کرد. جلسات اسلام شناسی به ویژه تفسیر قرآن او علاقمندان بسیاری در میان اقشار مختلف داشت. به زودی وجود این جلسات و محیط معنوی و شورانگیز محفل گرمی برای مباحثات علمی و پایگاهی برای مبارزه با رژیم پهلوی شد.  

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

با تبعید امام خمینی به ترکیه و سپس به عراق، طلاب و روحانیون مبارز برای حفظ و اداره حوزه علمیه قم جامعه مدرسین را تأسیس نمودند. وی نیز در این تشکیلات نقش بارزی داشت و با آگاهی از وضعیت جامعه، حرکت سیاسی و رشد فکری، سیاسی را لازم می‌شمرد و نیاز به کار تشکیلاتی را از مهم‌ترین نیازهای حوزه می دانست.

پیشینه تشکیل این جامعه به ارتحال آیت‌الله‌العظمی بروجردی برمی‌گشت. پس از فوت ایشان جمعی از علما و بزرگان حوزه برای رفع برخی نواقص و ایجاد امکان بهره‌برداری بیشتر از وقت طلاب در حوزه علمیه جلساتی را تشکیل داده و مباحثی را در این زمینه مطرح کردند. یکی از افراد فعال و کلیدی این جلسات شهید دکتر مفتح بود. نظم دادن به تحصیلات حوزوی، پرداخت منظم و حتی‌الامکان یکجای شهریه مراجع٬ تشکیل مدارس حوزوی، تجدید نظر در مواد درسی و... از جمله مباحثی بود که در این جلسات طرح می‌شد. پس از قیام امام و نهضت روحانیت این جلسات تشکل منسجم‌تری در راه کمک به انقلاب اسلامی یافت و به نام جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به فعالیت‌های خود ادامه داد.

مکتب الرضا(ع)

اواخر سال 1347 مکتب الرضا(ع) هیأت آذربایجانی‌های مقیم مرکز با هدف فعالیت‌های فرهنگی در تهران آغاز به کار کرد و عمده فعالیت‌های آن عبارت بود از دعوت از سخنرانان برجسته و مبارز و برقراری جلسات پرسش و پاسخ و مسابقه تهیه و تنظیم مقالات. بودجه مخارج این هیأت به طور هفتگی از اعضا دریافت می‌شد. شهید مطهری٬ شهید محمد مفتح٬ شهید دکتر محمدجواد باهنر٬ حجت الاسلام سید صدرالدین بلاغی٬ علامه محمد تقی جعفری تبریزی٬ حجت‌الاسلام سید احمد شبستری و حجت‌الاسلام علی دوانی از سخنرانان این محفل بودند.[5]

مسجد جاوید

فعالیت دکتر مفتح پس از بسته شدن مسجد الجواد(ع) در سال 1352 در مسجد جاوید ادامه پیدا کرد. او علاوه بر امامت مسجد برنامه‌های مختلفی از جمله تشکیل کلاس‌های عقاید، دعوت از خطبا و وعاظ بزرگ‌، تشکیل کتابخانه‌، برگزاری جلسات اسلام‌شناسی‌، جامعه‌شناسی‌، تاریخ ادیان‌، اقتصاد، فلسفه‌، تفسیر قرآن‌، نهج‌البلاغه‌، را در سطح وسیع سرفصل فعالیت‌هایش قرار داد که اتفاقا مورد استقبال واقع شد و این مسجد را به پایگاه علمی و مبارزاتی علیه رژیم مبدل ساخت‌. همین امر موجب شد تا ساواک روز سوم آذر 1353 پس از سخنرانی آیت‌الله خامنه‌ای به مسجد هجوم برده و ایشان را به همراه دکتر مفتح دستگیر و به زندان منتقل کرده و مسجد را نیز تعطیل نمایند.

مسجد قبا 

در نزدیکی حسینیه ارشاد مسجدی به تازگی بنا شده بود که در موقعیت بسیار مناسبی قرار داشت و دکتر مفتح پس از آزادی از زندان در سال 1354 اقامه نماز جماعت این مسجد را بر عهده داشت و در جلسه‌ای با حضور آیت‌الله طالقانی و استاد مطهری این مسجد را قبا نام نهادند. از آن جا که وی که همواره در تلاش و تکاپو بود و هر جا که حضور می‌یافت‌، همه را تحت تأثیر قرار می‌داد با آزادی از زندان با روحیه بسیار عالی به فعالیت‌های خود ادامه داد و این بار نیز این مسجد را سنگری برای مقابله با تهاجم بیگانگان و پایگاه مبارزات علیه استبداد رژیم پهلوی قرار داد. او خود را وقف خدمت به اسلام کرده بود و زندان رفتن‌، شکنجه دیدن و محرومیت‌ها در روحیه خلل‌ناپذیرش هیچ تأثیری نداشت‌. 

ایشان با عزمی استوار در مسجد قبا حاضر شد و هسته مبارزاتی دیگری تشکیل داد و بدین ترتیب دوباره پایگاهی دیگر برای پیشبرد اهداف نهضت اسلامی پا گرفت و فعالیت‌های علمی‌، فرهنگی‌ و مبارزاتی ادامه یافت‌. در آن جا مبارزان اسلام گرد هم می‌آمدند تا هم از جهات روحی و معنوی و علمی مقدمات رشد و تعالی خود را فراهم آوردند و هم این که برنامه‌های مبارزاتی خود را تقویت بخشند. بدین سان مسجد قبا یکی از بزرگترین مراکز انقلابی تهران شناخته شد و نقش فراوانی در اوج‌گیری انقلاب اسلامی مردم ایران داشت.

این استاد حوزه و دانشگاه در مسجد قبا به صورت علنی و همگانی به وجود رهبری امام خمینی در نظام اسلامی و حرکت انقلاب اسلامی تأکید می‌کرد. تأسیس صندوق قرض‌الحسنه‌، تأسیس کتابخانه‌، سالن سخنرانی‌، کلاس‌های تاریخ‌، تفسیر، معارف و مرکز فعالیت‌های جدید اسلامی از اهم فعالیت‌های مسجد بود. همچنین از جمله دیگر برنامه‌های آن در سالگرد تأسیس صندوق قرض‌الحسنه دعوت از دو شخصیت متخصص و استاد برجسته اقتصاد اسلامی دانشگاه الازهر بود که آیت‌الله مفتح در سفری که به مصر داشت ضمن بازدید از دانشگاه الازهر از آنان دعوت به عمل آورده بود، اما پس از بازگشت ایشان از سفر ساواک از اجرای آن برنامه جلوگیری کرد.

در همین سال‌ها یک کشیش معروف آمریکایی که از گروه مسیحیان ضد جنگ ویتنام بود برای بررسی وضع ایران و تماس با مخالفان رژیم به تهران آمد. این شخص با بسیاری از رجال سیاسی، مذهبی داخل کشور تماس گرفت و با آن‌ها مصاحبه کرد. از جمله مصاحبه‌ای با  دکتر محمد مفتح در کتابخانه مسجد قبا انجام داد که در آن اوضاع تیره و تار و توأم با اختناقی که ساواک پدید آورده بود بسیار شجاعانه و با صراحت بیان گردید.[6]

مقارن با رمضان 1356 رژیم پهلوی‌ سیاست خفقان خود را در اثر جو بین‌المللی و از سوی دیگر بیداری و هشیاری ملت‌ بالاخص حضور نسل جوان در صحنه سیاست به فضای باز سیاسی تبدیل نمود. این تغییر سیاست چیزی جز فریب از سوی سیاستمداران آمریکایی و مستشاران سازمان «سیا» نبود، اما دکتر محمد مفتح با رهبری امام خمینی از موقعیت به وجود آمده حداکثر استفاده را نمود و روحانیت را برای سرنگون کردن رژیم‌ مجهز و مصمم نمود. به نسل جوان رهنمودهای انقلابی ارائه داد. مکتب اسلام و عمل به فرامین را به عنوان تنها راه نجات مملکت مطرح کرد و با استفاده از سیاست و ضعف رژیم، مسجد قبا را به عنوان یک پایگاه قوی در پایتخت قرار داد و اقدام به تشکیل جلساتی نمود که برای اولین‌بار در تاریخ معاصر ایران با حضور جمعیتی بیش از 30 هزار نفر برگزار می‌شد. مردم برای استماع سخنرانی‌های گویندگان آن چنان شور و شوق نشان می‌دادند که خیابان‌های اطراف مسجد پر از جمعیت بود. انتشار و پخش اعلامیه‌های امام علیه رژیم‌، کتاب‌های ممنوعه‌، پیام‌ها و اطلاعیه‌های شخصیت‌ها به حرکت اسلامی عمق و وسعت بیشتری می‌بخشید. او با توجه به اقبال مردم برنامه‌ها را افزایش ‌داد و مردم را به حرکت اسلامی و مبانی حرکت و انقلاب اسلامی بیشتر آگاه ‌کرد. ساواک در گزارش 13 / 6 / 1356 خود به ابعاد این قضیه اشاره می‌کند.

فعالیت‌های شهید مفتح در سال 1357

شهید والامقام دکتر مفتح در سال 1357 مبارزات خود را گسترش داد و همین امر موجب شد تا ساواک بیش از گذشته بر فعالیت‌های او متمرکز شود. در رابطه با تحریم جشن‌های نیمه شعبان سال 1357(30 تیر) از سوی امام خمینی و صدور بیانیه از سوی ایشان، آیت‌الله محمد مفتح هم در اجرای فرمان امام تمام سعی خود را می‌نماید و همچون دیگر عالمان و وعاظ مبارز مردم را نسبت به حوادث هوشیار می‌کند.

 

از اولین شب ماه رمضان در خیابان‌های اطراف مسجد قبا جمعیتی بزرگ برای استماع سخنرانی و استفاده از برنامه‌های انقلابی جمع شده بودند. مسجد قبا در آن شب‌ها مرکز افشای توطئه‌های رژیم شاه بود. تعویض کابینه‌ها‌، به میدان آمدن جعفر شریف امامی نخست‌وزیر و استاد اعظم لژ فراماسونری به عنوان مدافع روحانیت و مذهب‌! تبدیل تاریخ شاهنشاهی به هجری شمسی، همه مردم را نسبت به اعمال حکومت بدبین‌تر کرد. علاوه بر آن حادثه سینما رکس آبادان و افشاگری شهید آیت‌الله صدوقی‌ و حضور خطیبان و وعاظ آگاه و انقلابی خصوصا در مسجد قبا مردم را مشتاقانه به سوی مساجد می‌کشانید. این در حالی بود که خیابان‌های اطراف توسط پلیس و ارتش محاصره شده بود. استاد مفتح در این یک ماه مسجد را مقر فعالیت انقلابیون نمود و توانست تا شب عید فطر پذیرای جمعیت چند ده هزار نفری باشد.

نماز عید فطر در قیطریه

در دوران پیش از انقلاب اسلامی تنها در دو سه محل به صورت جامع نماز عید فطر خوانده می‌شد و معمول بود که نمازگزاران در مساجد محله‌های خودشان نماز بخوانند، ولی در عید فطر سال 1357 با برنامه ریزی شهید مفتح و حجت‌الاسلام هادی غفاری قرار شد نماز عید فطر در حوالی مسجد قبا و به صورت اجتماع عظیم از مردم مسلمان اقامه گردد. نمازگزاران با در دست داشتن پلاکاردهایی مبنی بر مطالبه تشکیل حکومت اسلامی در خیابان قیطریه تهران تجمع کردند. دکتر مفتح پیشاپیش جمعیتی که اول به صبح منزل ایشان رفته بودند با پای پیاده به سمت محل برگزاری نماز راهپیمایی کرد. قبل از نماز سفارش‌های زیادی برای حفظ نظم به مردم شد و آن‌ها صف‌های بسیار منظمی را تشکیل دادند. پس از اقامه نماز به امامت استاد شهید و بیان خطبه‌های آن، شهید باهنر پیرامون تشکیل حکومت اسلامی و مبارزه با مفاسد اجتماعی و حکومت‌های موجود صحبت کرد. این نماز با حضور جمعیتی بالغ بر پنجاه هزار نفر و شرکت شخصیت‌هایی نظیر آیت‌الله ربانی املشی‌، شهید رجائی‌، و ... برگزار شد. پس از اتمام برنامه‌ راهپیمایی در تهران به راه افتاد و جمعیت با شعارهایی در حمایت از رهبری امام خمینی و سرنگونی رژیم شاه به راهپیمایی پرداختند‌ و نماز ظهر و عصر را به امامت شهید مفتح در پیچ شمیران (تقاطع خیابان شریعتی و انقلاب‌) اقامه نمودند.

سازماندهی مبارزات مردم 

او در شکل‌دهی به مبارزات مردم نقش تعیین‌کننده‌ای داشت‌. پس از نماز عید فطر در تاریخ 13 / 6 / 57 مردم مسلمان و مؤمن تهران در زیر برق سلاح‌ها و تانک‌ها و سربازان تا دندان مسلح رژیم از قیطریه راهپیمایی بزرگی را آغاز نمودند. در همان راهپیمایی با توجه به اعلام شهید مفتح مبنی بر تعطیلی عمومی در روز 16 شهریور در اعتراض به اقدامات رژیم پهلوی در به شهادت رساندن مردم مسلمان در ماه مبارک رمضان در شهرهای مختلف کشور، قرار تجمع در قیطریه را گذاشتند، اما در همان روز زمین‌های قیطریه توسط پلیس اشغال شده بود و مردم در کنار خیابان دکتر شریعتی منتظر ایستاده بودند که با ورود شهید مفتح و حرکت به سمت جنوب خیابان جمعیت به یکباره به ایشان ملحق و راهپیمائی میلیونی دیگری آغاز شد.  راهپیمائی تا میدان آزادی ادامه یافت و با قرائت یک قطعنامه با تأکید بر رهبری امام خمینی و نهضت و انقلاب اسلامی پایان یافت‌. در این راهپیمایی استاد نیز در کنار سایر مردم توسط عمال رژیم مضروب شد به طوری که به بیمارستان منتقل گشت. فردای آن روز یعنی 17 شهریور پس از مرخص شدن از بیمارستان و مراجعت به منزل خانه‌اش را تحت محاصره ساواک دید. ساواک نیز در همان جا وی را دستگیر کرد یعنی در اولین ساعات حکومت نظامی در 17 شهریور و در حالی که جنایت بزرگ رژیم در میدان ژاله(شهدا) شکل گرفت، راهی زندان کمیته شد و بیش از دو ماه در زندان بود و با اوج‌گیری انقلاب اسلامی و افشاگری‌های مردم به همراه دیگر زندانیان سیاسی از زندان آزاد گشت‌ و فعالیت‌های گسترده خود را پی گرفت.

همگام با شیعیان لبنان 

این شهید والامقام دیدی وسیع داشت‌ و با شناختی که از تمام ابعاد اسلام داشت درصدد تحقق آن بود. وی نه تنها به ایران بلکه به جهان اسلام و کلیه مسلمانان در مقابل دشمنان اسلامی می‌اندیشید. همزمان با اوج‌گیری فعالیت‌های مسجد قبا هنگامی که در جریان جنگ‌های داخلی لبنان‌، رژیم اشغالگر قدس با همکاری رژیم‌های وابسته منطقه‌، که برای سرکوبی شیعیان به پاخاسته لبنان و فلسطینی‌های مسلمان مقیم لبنان دست به اقدام زده بودند، استاد محمد مفتح اقدام به جمع‌آوری کمک برای جنگ زدگان لبنان نمود و با سفر به لبنان و بررسی وضعیت شیعیان آن کشور به این نتیجه رسید که مهمترین علت عقب‌ماندگی شیعیان لبنان عقب‌ماندگی فرهنگی است‌. با توجه به آن که مراجع تقلید دیگر شیعه نسبت به امور نظیر درمان و بیمارستان و... برای شیعیان اقدام کرده بودند، او دست به انجام امور فرهنگی برای شیعیان لبنان زد و برای این کار دو برنامه کوتاه‌ مدت و بلند مدت طراحی نمود. اولین برنامه کوتاه مدت وی شامل تأمین مخارج تحصیلی کودکان شهدای لبنان بود و در این راه نیز موفق گردید مخارج پوشاک و غذای عده زیادی از بازماندگان شیعیان جنگ‌زده را تأمین کرده و آنان را راهی مدارس کند. از سوی دیگر و در راستای برنامه بلند ‌مدت با همکاری امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان و رئیس مجلس اعلاء شیعیان - که از هم‌درسان شهید مفتح در حوزه علمیه قم بودند - برای ایجاد مجتمع آموزشی شیعیان اعلنات جمع‌آوری شده را به تهیه و خرید زمینی مناسب برای ایجاد آن مراکز اختصاص داد. مسائل جهان اسلام و خصوصاً مسأله قدس برای ایشان آن چنان مهم بود که در اولین راهپیمائی روز قدس در سال 1358 قطعنامه سراسری راهپیمائی توسط این عالم فاضل نگاشته شد.

وحدت حوزه و دانشگاه

یکی از مهم‌ترین آرمان‌های انقلاب اسلامی که امام خمینی بر آن تأکید فراوان داشت وحدت حوزه و دانشگاه بود. حضور فعال روحانیت در صحنه فرهنگ‌، سیاست‌ و جامعه‌ پس از شهریور 1320 و ورود فضلا و طلاب به محیط‌های دانشگاهی در دهه 1330 به بعد توطئه استبداد و استعمار را در محصور کردن روحانیان خنثی نمود. وجود عالمان و محققان بزرگ روحانی و اساتید متدین در دانشگاه‌ها قشر دانشجو را جذب مبانی فکری و علمی اسلام نمود و انتشار کتب جدید با توجه به مقتضیات زمان و پاسخ به نیاز نسل جوان توانست موقعیت مناسب‌تری را به وجود آورد. استاد مفتح از دهه 1340 به این مهم همت گماشت و با توجه به سیاست ضد اسلامی رژیم پهلوی و توطئه جدایی دانشگاه از حوزه بر آن بود که پایگاهی در دانشگاه به دست آورد و در کنار فیلسوف معاصر علامه مطهری کاری عمیق و زیربنایی آغاز کند. او از 12 بهمن 1348 رسماً به عنوان استادیار پیمانی در گروه فلسفه و حکمت اسلامی در دانشکده الهیات و معارف اسلامی به کار مشغول شد و در اندک مدت در جمع دانشگاهیان جایگاه و موقعیت ویژه‌ای احراز نمود. در طی این مدت نیز به عنوان استاد راهنمای دانشجویان مقطع لیسانس و دکترا به برنامه‌ریزی اساسی پرداخت.

با توجه به شخصیت والا و همچنین تدریس عالی و احاطه علمی به مباحث همواره از احترام و جایگاه ویژه‌ای در دانشکده برخوردار بودند. چنانکه زمانی که قرارداد همکاری ایشان با دانشکده درحال انقضاء بود رئیس وقت طی نامه‌ای به کارگزینی دانشکده اعلام نمود که به جهت رضایت گروه از تدریس وی قرارداد وی را تجدید کنند. این در حالی بود که استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری رئیس گروه فلسفه و حکمت اسلامی دانشکده را به عهده داشت. استاد مفتح متون فلسفی عربی، حکمت اشراق٬ فلسفه ملاصدرا، علم کلام٬ فقه جعفری٬ فلسفه طبیعات تدریس می‌کرد. ایشان در 28 خرداد 1353 طی حکمی به عضویت کمیسیون نظارت بر انتصابات دانشکده الهیات در آمد و برای راهنمایی دانشجویان هفته‌ای دو روز در مسجد دانشگاه حضور داشت. نظارت بر پایان نامه‌ها، دقت در انتخاب موضوع تحقیق دانشجویان٬ ترجمه٬ حاشیه نویسی بر کتب متون  از دیگر اشتغالات وی در دانشگاه بود.

اسفند 1357 در جلسه شورای هماهنگی دانشکده با شرکت استادان و دانشجویان و کارکنان به عنوان سرپرست موقت انتخاب شد و تا زمان شهادت 1358 این مسئولیت را به عهده داشت. همچنین توانست‌ روز اول آبان 1358 در دومین سالگرد شهادت دوست همفکرش آیت‌الله حاج سیدمصطفی خمینی اولین کنگره وحدت حوزه و دانشگاه را در دانشکده الهیات و معارف اسلامی برگزار کند.  

 

عضویت در شورای گسترش آموزش عالی کشور و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران از دیگر مناصب وی به شمار می‌رفت. از مهمترین اقدامات او پیگیری طرح تبدیل دانشکده الهیات به یک دانشگاه بزرگ اسلامی بود. از این رو با اساتید معاصر وارد مذاکره شد. نظرات اساتید را جمع‌آوری و با آن‌ها مشورت نمود. برای این منظور و در جهت استفاده از تجربیات دیگران دانشگاه الازهر مصر را به عنوان یک الگو مورد بررسی قرار داد. سفرهای متعددی به مصر کرد و از نزدیک با آن دانشگاه، رشته‌های تحصیلی، برنامه‌های درسی، نحوه و کیفیت تدریس دروس، نحوه استخدام و گزینش اساتید، نحوه انتخاب دانشجو و مدیریت کتابخانه‌ها آشنا شد.

استاد شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی زمینه را برای تحقق طرح مذکور فراهم دید و پذیرش دانشجو برای سال تحصیلی 1359-1358 برای دانشکده الهیات مستقل از آزمون سراسری دانشگاه‌ها اولین قدم این طرح بود.

جامعه روحانیت مبارز تهران

این جامعه به همت بزرگانی چون آیت‌الله مفتح، آیت‌الله بهشتی، دکتر باهنر، آیت‌الله مهدوی کنی، آیت‌الله امامی کاشانی، آیت‌الله مطهری، شهید حجت‌الاسلام فضل‌الله محلاتی، شهید حجت‌الاسلام مهدی شاه‌آبادی تأسیس گردید و از معدود تشکیلاتی بود که در سال‌های انقلاب ضمن تماس مستقیم با امام خمینی، رهبری و راهبری و برنامه‌ریزی مبارزات را در تهران، خصوصا در مراسم راهپیمایی‌های تاسوعا و عاشورا، اربعین و تعطیل بازار، هماهنگی مساجد و مجامع به عهده داشت. دکتر مفتح خود از بنیانگذاران این جامعه بود. ایشان به همراهی شهید مطهری اقدام به نگارش اساسنامه‌ این مجمع نمودند.

کمیته استقبال از ورود امام خمینی به وطن

با نزدیک شدن به طلیعه پیروزی و شکست رژیم پهلوی که منجر به فرار شاه و آمدن امام از پاریس به ایران شد  برنامه‌ریزی منظمی از سوی روحانیت مبارز صورت گرفت و کمیته‌ای جهت تدارک استقبال از امام خمینی تشکیل شد. مسئولین این کمیته شهید مرتضی مطهری٬ استاد شهید محمد مفتح و حجت الاسلام والمسلمین فضل‌الله محلاتی بودند که با همیاری و همکاری شخصیت‌های مبارز با فعالیت‌های شبانه‌روزی نیروها را بسیج کردند.

او پس از پیروزی انقلاب اسلامی با همکاری آیت‌الله مهدوی‌کنی، آیت‌الله مرتضی مطهری و آیت‌الله سید محمد بهشتی طرح کمیته‌های انقلاب اسلامی را ارائه دادند و خود علاوه بر همکاری با آیت‌الله مهدوی کنی در مسئولیت کلی کمیته‌ها، شخصاً مسئولیت کمیته منطقه چهار را عهده دار شد. در این کمیته علاوه بر کارهای نظامی، انتظامی، کار آموزشی و تبلیغی هم انجام می‌گرفت. به خصوص کاخ جوانان سابق را که در رژیم پهلوی مرکزی برای به انحراف کشاندن جوانان بود به عنوان مرکز فعالیت‌های فرهنگی در کنار کمیته انقلاب اسلامی قرار داد. تشکیل کلاس‌های عقیدتی، سیاسی، تدریس نهج البلاغه و کمک‌های اولیه جزو برنامه‌های این مرکز فرهنگی بود. رسیدگی به شکایات مردم، تشکیل پرونده برای طاغوتیان و متجاوزین به حقوق مردم  و سعی در حل مشکلات مردم از جمله دیگر فعالیت‌های کمیته انقلاب اسلامی منطقه چهار بود که در آن شرایط به عنوان ملجأ و مرکز برای مراجعه مردم و حل مشکلات آن‌ها به شمار می‌رفت. در عین حال وی از اعضای شورای انقلاب بود.

تصدی مؤسسه اطلاعات

پس از پیروزی انقلاب اسلامی وی از یک سو عضو شورای انقلاب بود و به هدایت انقلاب و مجریان دولتی می‌پرداخت و از سوی دیگر با عنایت به حساسیت و علاقه ایشان به امور فرهنگی و خصوصاً روزنامه‌ها و نقش مطبوعات در آگاهی و روشنگری مردم، مسئولیت روزنامه اطلاعات را پذیرفت و با برنامه‌ریزی منظم زمینه تغییر و تحول اساسی در مؤسسه اطلاعات را ایجاد کرد. 

فعالیت‌های پژوهشی

شهید آیت‌الله مفتح در دهه 1350 با همکاری آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا مهدوی کنی، آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله حاج سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی پیرامون متون اسلامی و ارائه مباحث جدید جلساتی مشترک تشکیل دادند. در این جلسات  ابتدا موضوعات و عناوین مورد تحقیق تعیین و هر یک از اعضا در طول هفته  با مطالعه مورد تحقیق فیش‌هایی در زمینه مربوط تهیه و در جلسه هفتگی که صبح‌های سه‌شنبه تشکیل می‌شد در جمع چهار نفره‌شان به بحث و بررسی می‌گذاشتند. اوج‌گیری انقلاب اسلامی و پس از آن پیروزی انقلاب و مسئولیت‌های سنگین فرصت ادامه این کار را از تمامی اعضا گرفت و با شهادت آیت‌الله مفتح و سپس دکتر بهشتی این کار کاملا متوقف شد. 

آثار و تألیفات

دکتر مفتح در عمر کوتاه و پر برکت خود  آثار برجسته‌ای از خود به یادگار گذاشت که هر کدام در نوع خود از ژرفای اندیشه و دقت وی در تجزیه و تحلیل مبانی علوم اسلامی حکایت می‌کرد. حاشیه‌ای بر اسفار ملاصدرا، ترجمه تفسیر مجمع البیان، روش اندیشه در علم منطق، کتاب حکمت الهی در نهج البلاغه، کتاب آیات اصول اعتقادی قرآن و وحدت دو قشر روحانی و دانشگاهی از جمله آثار وی به شمار می‌رود.

شهادت

با پیروزی انقلاب اسلامی گروه‌های التقاطی و کمونیست با سهم خواهی ناروا در صحنه سیاسی جامعه ظاهر شدند و در حالی که با سازمانهای جاسوسی شرق و غرب در ارتباط و به آنها وابسته بودند به نام دفاع از دین و قرآن علیه روحانیت مبارز و آگاه و انقلاب اسلامی موضع‌گیری نمودند. به دنبال شهادت آیت‌الله مطهری و ترور شهیدآیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبائی فعالیت‌های تروریستی گروه موسوم به «فرقان» گسترش یافت و دکتر محمد مفتح نیز از دیگر اهداف این گروه در نظر گرفته شد. براساس برنامه این گروه ترور وی روز 27 آذر سال 1358 توسط تروریست‌های مسلح در حیاط دانشکده الهیات به اجرا درآمد. شدت جراحات وارده بر ایشان بر اثر اصابت گلوله‌های متعدد آنقدر زیاد بود که تیم پزشکی علیرغم به کارگیری تمام توانشان نتوانستند او را نجات دهند و همزمان با اذان ظهر در ساعت 12 همان روز روح ایشان به لقاءالله پیوست. در این حادثه راننده و محافظ دکتر نیز به شهادت رسیدند.

در پی شهادت این استاد گرانمایه روز 28 آذر 1358 دانشجویان و مردم انقلابی تهران پیکر مطهر وی و دو پاسدار شهید را از شبستان مسجد دانشگاه به مقصد لانه جاسوسی آمریکا حرکت دادند. در این مراسم اعضای شورای انقلاب، هیأت دولت، جمع کثیری از روحانیان تهران و شخصیت‌های لشکری و کشوری در جمع عظیم و میلیونی مردم حضور داشتند. پس از انجام مراسم تشییع در تهران  پیکرهای مطهر شهدا به شهر مقدس قم منتقل شد و در صحن حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شدند. 

روز 27 آذر هر سال به پاسداشت آن استاد گرانقدر روز وحدت حوزه و دانشگاه نام گرفت.

برخی دیدگاه‌های بزرگان پیرامون استاد شهید

شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی در باره ایشان ‌گفت:

 «مرحوم آقای دکتر مفتح فردی پرکار، پشتکار دار و جدی بود. ایشان در کارهایی که به خصوص خود ایشان در مسئولیت مستقیمش حضور داشتند و مستقیماً مسئولش بودند خیلی خوب می‌کوشیدند و فعال بودند. می‌توانستند با اشخاص و افراد خیلی زود دوست شوند و حلقه همکاری به وجود بیاورند. به همین جهت هم ایشان در مسجد قبا و مسجد جاوید توانستند خیلی زود کانون فعالی را پدید آورند. از نظر دینی ایشان در برابر هر تعرضی به اسلام سخت حساس بود.»

آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی شخصیت وی و چگونگی تلاش بی‌ریای او را چنین ارزیابی کردند:

«شهید مفتح یکی از مظاهر فرهنگی بود که اسلام را در مرحله عمل به فردها، زاویه‌ها و خلوت‌ها محدود نمی‌کرد. اسلام را با همان شمول و همه جانبه بودنش در اعتقاد و عمل در معرفت و تحقیق می‌فهمید و به دنبال آن تلاش می‌کرد... شهید مفتح در زندگی کم نمود و کم تظاهر، اما پرتحرک بود... از شهدای گرانقدر انقلاب چون مطهری‌، مفتح و بهشتی بایستی به عنوان شهدای ضدیت با التقاط نام برد، چون این عزیزان فضای حوزه را به محافلی از دانشگاه و خصوصاً به جمع دانشجویان منتقل کردند و لذا جریان‌های التقاطی نمی‌توانستند آنان را تحمل کنند.»[7]

شهید حجت‌الاسلام دکتر محمدجواد باهنر نیز پیرامون وی اظهار داشت:

«شهید مفتح یکی از کسانی بود که پیشقراول بودند و با سخنرانی‌های داغ و پرشور و مبارزات خستگی‌ناپذیر از پیش کسوتان بودند. چهره ایشان برای همه شناخته شده بود. حادثه روز عید فطر (که بعد از چند ماه به پیروزی انقلاب منتهی شد) در تپه‌های قیطریه برای همه شناخته شده است. نماز پرشکوه عید فطر را ایشان برگزار کردند و سخنرانی داغی داشتند و به دنبال آن راهپیمایی انجام شد که مبدأ راهپیمایی‌های عظیم سرنوشت ساز انقلاب شد.»

حضرت امام خمینی(ره) به مناسبت شهادت آیت‌الله مفتح پیامی صادر فرمودند که بخشی از آن چنین است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

انالله و انا الیه راجعون

«... جناب حجت‌الاسلام دانشمند محترم آقای مفتح و دو نفر از پاسداران عزیز اسلام رحمت‌الله علیهم به فیض شهادت رسیدند و به بارگاه ابدیت بار یافتند و در دل ملت و جوانان آگاه ما حماسه آفریدند و آتش نهضت اسلامی را افروخته‌تر و جنبش قیام ملت را متحرک‌تر کردند. خدایشان در جوار رحمت واسعه خود بپذیرد و از نور عظمت خود بهره دهد، امید بود از دانش استاد محترم و از زبان و قلم او بهره‌ها برای اسلام و پیشرفت نهضت برداشته شود و امید است از شهادت امثال ایشان بهره‌ها برداریم. من شهادت را بر این مردان برومند اسلام تبریک و به بازماندگان آنان و ملت اسلام تسلیت می‌دهم.»

روح‌الله الموسوی‌الخمینی

27 / 9 / 58 – 28 محرم الحرام 1400

پی‌نوشت‌ها:

[1] شهید مفتح، غلامرضا گلی زواره، سازمان تبلیغات اسلامی 13.

 

[2] خاطرات، آیت‌الله حاج سید حسن طاهری خرم آبادی، تهران، 1377.

[3] نشریه شما، ارگان جمعیت مؤتلفه٬ اسلامی شماره 12.

[4] دیدگاه‌های شهید مفتح.

[5] چراغ فروزان، تهران، 1378، ص 80 .

[6] شهید مفتح، غلامرضا گلی‌زاده ٬ص 119.

[7] گزارشی از دومین دوره ریاست جمهوری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، صفحه 108.


برگرفته از مقدمه کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک (شهید آیت‌الله دکتر محمد مفتح)، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1382.