مهاجرت علما ازعراق به ایران و بازگشت آنان به عراق1301-1303شمسی - بخش سوم
7156 بازدید
ادامه بخش دوم
دور جدید اقدامات برای بازگرداندن علما
پس از ورود علما به قم هیئت دولتـ نـماینده ثـابتی را از سوی خود در آنجا تعیین کرد.میرزا علی اکبر خان بهمن نمایندهای بود که در اوایـل شـهریور به سوی قم به راه افتاد.216اما این تنها اقدام هیئت دولت و وزارت خارجه ایران بـود.بـه دنـبال اوجگیری تظاهرات ضد انگلیسی در روزهای 14 و 15 مرداد و اعتصاب روز 16 مرداد در تهران،در قبل از ظهر همان روز(16 مرداد)و احتمالا هـمزمان بـه مجبور ساختن علما بر تغییر مسیر خود از حرکت به سمت تهران، بـه حـرکت بـه سمت قم،سرپرسی لورن وزیرمختار انگلیس در تهران با مشیر الدوله رئیس الوزراء ملاقات کرد.217این ملاقات را بـاید بـه عـنوان سرآغاز دور جدیدی از تلاشها برای بازگرداندن علما به بین النهرین به شمار آورد.ولی قـبل از ایـنکه به بررسی رویدادها و نتایج حاصله از این تلاشها بپردازیم،لازم است مروری بر دو دیدگاه موجود پیرامون حـرکت عـلما از بین النهرین به ایران و آینده آن داشته باشیم.نخستین دیدگاه که در مقالهای از حـجت الاسـلام یزدی ندوشنی، بیان میشود،متعلق به جـناح تـندروی اسـت که در مسجد سلطانی گرد هم آمده و از گـردانندگان آشـکار آن میتوان به محمد خالصیزاده،سید ابو القاسم کاشانی،یزدی ندوشنی،و از گردانندگان پشت پرده آن مـیتوان بـه شیخ حسین لنکرانی218اشاره کـرد.هـمانگونه که در صـفحات گـذشته بـیان شد این گروه در واقع تداومبخش نـظرات و فـعالیت جمعیت عالی نمایندگان بین النهرین در ایران بودند که از اواخرتیر 1302 به بعد و پس از صـدور تـلگرافهایی به کشورهای مختلف دیگر گزارشی از فـعالیتی تحت عنوان آن جـمیعت یـافت نشده است.
مقاله«بیان تـکلیف عـامه مسلمین»نوشته حجت الاسلام یزدی با امضای«محمد حسین الیزدی الندوشنی»219حاوی مـطالب بـسیار جالب و مهمی در مورد وجوه مـختلف حـرکت عـلما از عتبات به ایـران اسـت.یزدی ندوشنی دو وجه کـلی:
1-در مـوضوع حوزههای علمیه،علما و مرجعیت شیعه.
2-تبعات سیاسی و وظیفه مسلنین در قبال اقدامات انگلیسیها
را برای مـهاجرت عـلما در نظر گرفته و تحلیل جامعی را پیرامون آن دو ارائه مـیکند.نـخست بپردازیم بـه مـحور اول کـه حوزههای علمیه،علما و مـرجعیت شیعه است.یزدی ندوشنی یکی از پیامدهای مهاجرت علما را«گرفتن آخرین سنگر از دست اهالی عراق و ایـران»ذکـر کرده و آن را از دیگر پیامدهای مهاجرت شامل:«آواره کـردن جـمعی از خـانه و مـنزل خـود،توهین به مـقام مـقدس مراجع تقلید»مهمتر میشمارد.او با تذکر اینکه«اگر آقایان مراجعت[به بین النهرین]نفرمایند قطعا آن قطعه مـقدسه کـه مـطاف مسلمین و مدفن بزرگان دین و پاره جگر ایران اسـت،از کـف مـسلمین خـواهد رفـت و بـه اندک تأمل بر احدی پوشیده نیست که در عقب سقوط عراق،ایران هم رفته است.»220در ادامه توضیح میدهد:«دولت ایران که علاقهمند به بقای عراق و ایران است نمیتواند هـمه اهل علم عتبات عالیات را دفعتا به ایران بکوچاند و بتواند هم نمیکند.بخواهد بکند هم به جهات عدیده صلاح نیست. خود محصلین و حوزه علمیه آنجا هم متمکن از مهاجرت نیستند،در نتیجه شـهریهخور انـگلیس خواهند شد.حالا اگر خدای نخواسته واسطه در فیض را اشخاصی در نظر گرفت که در لباس روحانیت و دارای روح انگلیسی باشد و شش ماه انگلیس به این رویه اهل علم و محصلین عتبات را اداره کند یـک دفـعه دیگر رئیس مسلمین که کاملا به درد انگلیس میخورد برای مسلمین تهیه خواهد شد.»221
یزدی ندوشنی معتقد است«این سنگر[عتبات]فقط سنگر عراق و ایران نـیست،بـلکه سنگر عالم اسلام است.»و بـرای مـدعای خود دو دلیل بیان میکند:
«دلیل اول:مرض استعمار انگلیس عینا مانند خوره است.متصل پیش میرود.اگر خدای نخواسته بین النهرین که قطعه مستطیلی اسـت در وسـط مسلمین،مستعمره شد،سـایر مـمالک اسلامی مجاور عراق هم خواهند بلعید.
دلیل دوم:مذهب شیعه یک قانون مقدسی دارد که در نوائب[-مصیبتها]اخیره به سایرین فهماند که شریفترین قوانین است و آن قانون عبارت است از وجوب تقلید حی اعـلم.اگـر فلسفه وجوب تقلید فقط رجوع جاهل به عالم بود میبایستی تقلید میت واجب باشد.فتاوای شیده [-بلندمرتبه] مفید و محقق به جهات عدیده رویهمرفته اقرب به واقع است.از فتاوای معاصرین و من تـقدمهم[-گـذشتگان].پس در این قـانون مراعات فلسفه دیگری هم شده و آن داشتن رئیسی است که متمکن باشد در حل حوادث واقعه.در سایر مـذاهب که چنین مرجعی دار نیستند،جلوگیری از اجانب را فقط باید از پادشاه یا دولت انـتظار داشـت و مـعلوم است که اطاعت عامه از حکومت به قدر قوه و فشار حکومت است.اما اثرات حکم میرزای شیرازی اول بـرای حـفظ ایران از محلق شدن به هند در قضیه دخانیات را همه دیدهاند یا اثرات حکم مـرحوم آیـت اللّهـ خراسانی در عدم اصول فاعل مایشایی که معاویه تأسیس کرد و لزوم تساوی شاه وگدا در برابر قانون چـنانچه اساس اسلام بر روی آن است،فراموش نشده[است]در سایر مذاهب از این استفادههای بزرگ محروماند.عـجالتا این بزرگواران[علمای مهاجر]دارای صـفات مـعتبره و در فداکاری برای حفظ اسلام امتحان داده و متحد القولند.به حکم این مقدمه بر سایر فوق مسلمین هم واجب است که با مقلدین آنها همآواز و در عودت آنها به سنگر اسلام سعی فرمایند.اگـر نجات برای عالم اسلام باشد در اعاده آنها است.»222
در ادامه مقاله«بیان تکلیف عامه مسلمین»یزدوی ندوشنی ادعای انگلیسیها مبنی بر«خواست خود علما برای مهاجرت به ایران»را رد کرده و اقدام انگلیسیها را بـه دلیـل عمل علما به وظیفه خود که دخالت در امور سیاسی است،برمیشمارد.223او در ادامه مقاله محور دوم بحث خود یعنی«تبعات سیاسی و وظیفه مسلمین در قبال انگلیسیها»را بیان میکند.
یزدی ندوشنی وظایف شاه،دولت و مـلت در قـبال واقعه مهاجرت علما از عراق به ایران ار به تفکیک بیان میکند.به عقیده او«اعلیحضرت شهریاری و هیئت دولت لازم است در مقام دوست یو خیرخواهی به تمام وسایل ممکنه و تشریح عواقب وخیمه این دخـالت نـامشروع،از دولت دوست خود [انگلیس]بخواهند که در آزادی ملت عراق و عودت آقایان به سنگر اسلامی خود مساعدت کند و همچنین دولت،آزادی ملت را در اقدام به این امر مشروع[ابراز تنفر ملت ایران به انگلیس]سلب نفرمایند.توقعات زایـد بـر ایـن دو به تحریک اجانب است.»
[امـا در بـاب وظـایف ملت:]اول:«مساجد و اجتماعات و تکثیر مجامع تا اول محرم و بعد تبدیل عزاداری خامس آل عبا در این دو ماه به عزاداری مکه و قبوره مطهره حضرت خـتمیمرتبت و سـائر ائمـه و تأسف و تحزن بر تبعید آقایان مراجع تقلید و بـیان دسـایس دولت انگلیس و مقاصد سوء او به عالم اسلام. اقامهکنندگان مجالس خصوصا از اهل منبری که عرق اسلامیت دارد و در این پیشامدها حقیقتا متأثر اسـت دعـوت کـنند برای قمهزنها و دستهها اشعاری تهیه کنند بلکه اگر تعزیه درمـیآورند در این زمینه باشد و اگر تا آخر ماه صفر نتیجه گرفته شد باز عودت به همان مساجد و مجامع.
دوم:یـک روز مـعین در تـمام ولایات تعطیل عمومی و اجتماع در امکنه وسیعه و ابلاغ تنفر از این اقدامات بـه تـمام مجامع و پارلمانها و ملل آزادیخواه و همچنین متحد المآل به جمیع سفارتها و قونسولگریها در همین زمینه دادن.
سوم:ترک امـتعه انـگلیس.
چـهارم:مانع از دادن رأی در مجمع جامعه ملل به قیمومیت انگلیس بر ایران.»224
اما در مقابل اقـدامات فـوق،بـدیهی است که انگلیسیها هم بیکار ننشسته و اقداماتی را برای مقابله با مخالفینشان انجام میدهند.یـزدی نـدوشنی،اقـدامات انگلیسیها را به این شرح بیان میدارد:
«اول:انتشار شایعه اختلاف علما و در نتیجه عدم دخول در مـجامع فـوق.
دوم:انگلیسیها میگویند:این اقدامات بر نفع دولت روس تمام میشود.»
در مقابل ادعای فوق یزدی نـدوشنی سـخنان جـالبی را در رابطه با روسها بیان میکند.او میگوید:
«آیا مسلمین رفتن حج را ترک میکردند که غـالبا پول کـشتیها و راههای آهن به کیسه اجنبی میرود. در این ازمنه که ثروت اماکن مشرفه بـه کـیسه انـگلیس میرود باید زیارت بیت اللّه الحرام و مدینه مشرفه و عتبات عالیات را ترک کرده و روز جمعه مسلمین تعطیل نـکنند چـون به واسطه تعطیل آنها ارامنه و یهود بیشتر معامله میکنند.عجبا اگر اعـاده حـجج اسـلام،اگر جلوگیری انگلیس از سلطه بر این بقاع مقسده، اگر استقلال حکومت اسلامی در حجاز و عراق،نـفع روس اسـت،مـعلوم میشود روس طرفدار اسلام است.در این صورت هرچه بزرگتر شود اسلام از او بیشتر اسـتفاده خـواهد شد.بلی،اجنبی،اجنبی است لکن قرآن مجید بین اجانب فرق گذاشته.وظیفه مسلمین است از اولیـای حـق بخواهند این دشمنی مستدام بماند که در سایه دشمنی[آن دو]عالم اسلام خیلی اسـتفاده مـیکند.خدا نیاورد روزی که هممسلک شوند و به یـاد تـقسیم مـنطقه بیفتند.دولت روس ممالکت اسلامی که رسما جزو دولت تـزاری بـوده را تا درجهای استقلال داد.دولت انگلیس تازه بر قطعات مقدسه اسلامی دستاندازی میکند.تا رویـه روسـیه این است ایران،بین النـهرین و حـجاز هم بـاید مـثل دولت تـرکیه و افغان از آنها استفاده کند.تا کـی ایـران ننگ عالم اسلام باشد.مگر ایران از جامعه مسلمین خارج است که بـاید بـر ضد سایر مسلمین این حرفها در آن گـفته شود.مگر کسی تـردید دارد کـه این حرفها از چه ناحیه القـا مـیشود.»225
در همین رابطه یزدی ندوشنی در ادامه مقاله«بیان تکلیف عامه مسلمین»موضوع «بالشویکی»را نـیز مـطرح کرده و میگوید:«[یکی دیگر از ادعـاهای انـگلیسیها ایـن است که]اینهایی کـه جـدا این مسئله را تعقیب مـیکنند(مـسجدجامعیها)226بلشویکاند.»
در پاسخ به ادعای فوق یزدی ندوشنی میگوید:«لفظ بلشویک که معنی آن را نمیدانیم، انـگلیسیها اوایـل معنی میکردند که مسلکی است کـه بـا مطلق دیـانت ضـدیت دارد.فـروج را مباح میداند، اموال مـردم که به ضرورت عقل و شرع متعلق به آنهاست،مال آنها نمیداند و نفوس را محترم نمیداند. حـالا ایـنطور معنی میکنند که طرفدار استقلال و حـاکمیت مـسلمین اسـت.سـاعی در عـودت حضرات آیات اللّه بـه سـنگر اسلام است.تنظیم شعائر اسلام را مهم میداند.منکر حاکمیت انگلیس است بر مسلمین.حسن و قبح کـه بـه عـناوین متعلق میشود تابع معانی است نه الفـاظ.اگـر واقـعا ایـن تـفسیر اول دروغـ بوده و معنی بلشویک این ست که حالا در السنه انداختهاند زهی سعادت مسلمین که بلشویک باشند و هرکس اسما خود را مسلمان میداند و بلشویک نیست،دشمن اسلام است.اگر مـعنی اول است قطعا در ایران وجود ندارد.»227
نویسنده مقاله در ادامه ادعاهای انگلیسیها و طرفدارانشان مبنی بر:«ایران با این ضعف چگونه میتواند با انگلیسیها طرف شود و این زحمات بینتیجه است،این حرفها کـه بـرخی منبریها میگویند علیه انگلیس عینا میتینگ است و میتینگ از ابداعات خارجیهاست و شایسته اهل علم نیست،اگر انگلیسیها را به خشم بیاوریم از ما قهر خواهند کرد و آن وقت مملکت بلشویک میشود،اجتماع در مـسجد جـامع که به نام دیانت بوده بالاخره سوء نیات آقایان[مجتمعین]را مشکوف داشته،»مورد بحث قرار داده و آنها را رد میکند.228
در راستای مقاله فوق و چند روز پس از انتشار آن،اعلامیهای از اسـوی«خـالصیزاده،سید ابو القاسم کاشانی،یـزدی نـدوشنی و موسی بن ریحان اللّه الموسوی»منتشر شد،که در آن آمده است:«اسلام و مسلمین را دشمنی است بزرگ که نه تنها در ضعف مادی اسلام و ممالک مستقله اسـلامی مـیکوشد بلکه محو و زوال کمله حـقه الهـیه و شریعت غراء محمدی صلی اللّه علیه و آله را وجهه همین شقاوت پیشه خود ساخته و با تمام قوای مادی و معنوی و همه انواع دسایس و نیرنگها در پیشرفت این مقصود فاسد جدوجهد مینماید و نظر به ایـنکه عـراق و بین النهرین را مرکز اسلامیت در تمام قطعه آسیا و مشرقزمین و منبع نشر حقایق اسلامی و مرکز علمای درجه اول دیده و در حقیقت عتبات مقدسه به منزله مفکره عالم اسلام بوده و تا این مرکزیت برقرار و تـوجه نـفوس مسلمین بـه طرف آن نقطه مقدسه است،محال است مقاصد شوم و نیات خبیثه این دشمن اسلامیت از قوه به فعل آیـد.بنابراین دولت جابره انگلیس از دیرباز مصمم شد این مرکز دیانت را متصرف گـردد.حـال دیـگر حاجت به شرح نیست که اگر انگلیس به این مرام نایل شود،چگونه سنگ تفرقه میان مـسلمین افـتاده و باعث زوال اسلام خواهد شد.در مقابل این دشمن محیل[-حیلهگر]و قوی تنها قوهای کـه مـیتوانست مـقاومت کند فقط و فقط علما اعلاماند که مراجع تقلید عامه و عالم به حقایق و واقف به دقـایق دسایس دشمن بودند و از نقطهنظر دیانت هم سرپرستی مسلمین و حفظ حوزه شرع و حمایت بـیضه اسلام تکلیف واجب و بـلکه واجـب عینی آنهاست.»229
در ادامه بیانیه مفصل فوق،نویسندگان اعلامیه پس از شرح وقایع و رویدادهای بین النهرین در فاصله سالهای 1920-1923،«تبعید آیات اللّه و حجج اسلام و قائدین روحانی»،نقشهای از سوی انگلیسیها اعلام شده و خواهان اجرای مواد زیر بـرای مقابله با آن نقشه میشوند:
«1-از استعمال امتعه و تجارت با انگلیس پرهیز کنند.این تصمیم دو فایده دارد یکی اینکه مال التجاره انگلیس در بازارهای شرق صدمه خواهد خورد و دوم اینکه از تحمل مصارف زیادی که برای مـردم فـقیر و بیبضاعت گران تمام میشود آسوده خواهند بود.حتی ارسال مال التجاره را از خط بین النهرین که خدمت به انگلیس است،موقوف دارند.
2-در مجالس تعزیه ایام محرم و صفر فجایع انگلیس را نسبت بـه مـشاهد مشرفه و علمای مراجع تقلید ضمیمه نموده و اگر خدای نخواسته نتیجه مطلوبه تا آخر صفر گرفته نشد،پس از ماه صفر همهروزه مرتب مجالسی تشکیل و در آنجا به ذکر مظالم انگلیس و صدماتی کـه بـه عالم اسلامیت داده است،ادامه دهند.
3-ارباب تمکن و اشخاص صاحب بضاعت از نواحی مملکت عزم کرده و برای تعظیم شعائر اللّه و دلجویی از قائدین فداکار اسلام به زیارت آقایان به قم مـشرف شـوند.اگـر علاقمندان به دیانت در شهر و قـصبات مـقدار عـلاقهمندی که در مرکز اظهار میشود اظهار نمایند دشمن را در هم شکسته و قطعا از این عملیات و مظالم دست برخواهد داشت.
امضا:الاحقر محمد حسین یـزدی،الاحـقر ابـو القاسم الحسینی النجفی الکاشانی،الاحقر محمد خالصی[زاده]و الاحـقر مـوسی بن ریحان اللّه الموسوی.»230
در این میان،دیدگاه دیگری نیز توسط زین العابدین رهنما در خصوص بین النهرین و وضعیت سیاسی آن ارائه شد.بـا تـوجه بـه وابستگی روزنامه ایران به دولت و اینکه آن روزنامه را میتوان روزنامه نیمهرسمی کـشور در آن سالها تلقی کرد،دیدگاه رهنما را میتوان به نوعی دیدگاه حاکم بر دولت در عرصه سیاست خارجی کشور تلقی کرد.در ارتـباط بـا عـلما و مهاجرت آنان به ایران رهنما مینویسد:
«[در باب تبعید مراجع تقلید]سیاستمداران انـگلیسی مـدعی هستند که عالم این فشار و وضعیات،حکومت فعلی عربی است و کشف این مسئله برای ایران خـیلی اهـمیت دارد.زیـرا اگر دولت انگلستان این اظهار را رسما به دولت ما بکند جلوگیری از تجاوز این حـکومت عـربی بـرای ما خیلی سهل و آسان بوده و میتوانیم که بر طبق منافع حقیقی بین النهرین کـه بـا مـنافع ایران توافق دارد وضعیات تاریک آنجا را روشن کنیم و حاضر هستیم که برای عدم مداخله انـگلیس در بـین النهرین به وسیله تأدیه خسارات آنها،با یک حکومت عربی مطابق افکار عـمومی آنـجا تـشکیل دهیم و یا موقتا در تحت اداره ایران آنجا را نگاهداری کنیم.»231
زین العابدین رهنما اساس مشروعیت ارائهـ پیـشنهاد خود را بر دو مبنای:1-تاریخ و 2-وجود مراکز شیعه در بین النهرین استوار میکند:
«در این مـملکت[بین النـهرین]ایران دارای عـلایق زیادی است که از اقدام ازمنه تاریخی تا حال متراکم شده است.از زمانی که سیروس[کورش]کبیر دولت بـابل و فـامیل بخت النصر را منقرض نمود و بابل ضمیمه ایران گشته و مطابق نص صریح تـورات خـداوند فـرمود من این مملکت را به ایران بخشیدم تا دوره اشکانیان و ساسانیان که در سر این مملکت مکرر بـین ایـران و رومـیها جنگ شده و بالاخره مرکز سلطنت ایران در شهر تیسفون در کنار نهر دجله مـقرر و ایـوان کسری به یادگار عظمت ایران برپا گردیده.بعد از اسلام خاصه در دوره سلطنت صفویه علاقه ایران بـا عـراق و بین النهرین به واسطه تشیع ایرانیان و وجود مقابر مقدسه ائمه اطهار و عـتبات عـالیات شدت کرد و در حقیقت ایرانیها بین النهرین را آبـاد و هـمهساله کـرورها پول به آنجا فرستادند و عراق مرکز روحانیت مـذهب تـشیع معرفی شد.»232
در صورت عدم پذیرش پیشنهاد فوق توسط انگلیسها،رهنما بیان میکند بـا تـوجه به اینکه طبق معاهده ورسـای بـه اراضی مـتنازع فـیه حـق«رجوع به افکار عمومی در تبیین سـرنوشت»دادهـ شده،233و نیز باتوجه به اینکه دولت انگلیس ضمن قبول اصل مزبور،«به صـورت ظـاهر و آرای عموم امیر فیصل را به سـلطنت آنجا انتخاب کرد»پس ضـمن ایـنکه طریقه انگلیسیها در رجوع به افـکار عـمومی(انتخاب ملک فیصل)مورد قبول ایران نیست،لذا«به عقیده ما تجدید انتخاب لازم اسـت و بـاید اهالی را کاملا آزاد بگذارند و یا لا اقـل در تـحت نـظارت کمیسیونی مرکب از نـمایندگان آمـریکا،ایران و چند دولت بیطرف کـه مـراقب انتخاب بوده و آزادی عامه را تأمین نمایند،انتخاب تجدید شود و تکلیف آتیه بین النهرین معلوم شـود.»234
بـا وجود نظریات فوق،دولت ایران فعالیت خـود را بـر ادامه مـذاکرات جـهت بـازگرداندن علما به عتبات مـتمرکز کرد.در این میان موضع انگلیس،ارجاع مذاکرات به رابطه مستقیم میان عراقیها و ایرانیها بود.در ایـن رابـطه ملک فیصل هم با عنوان کـردن ایـن مـوضوع کـه«مـا بین دولتین اسـلام واسـطه غیر لازم نیست،»235در همان راستا گام برمیداشت.اما مشکل اساسی در عدم شناسایی عراق توسط ایران بود.ایـن مـوضوع مـانع از انجام مذاکره مستقیم و رسمی بین د و کشور مـیشد.بـه گـزارش سـفارت ایـران در لنـدن در اوایل شهریورماه«دولت عراق و اینجا [انگلیس]از نشناختن دولت عراق[توسط ایران]بسیار رنجیدهاند.انواع مشکلات دیگر هم محتمل است.وزارت خارجه در اینجا هم قدرت ندارد.وزارت مستملکات خیلی سخت ایستادگی دارند.»236 بدینترتیب تـنها چاره،مذاکرات غیر مستقیم از طریق واسطهها بود.کنسول ایران در کربلا در سوم شهریور گزارش داد:«از قرار مسموع آقا میرزا محمود پسر آقا میرزا مهدی آیت اللّهزاده خراسانی و شیخ محمد حسین اصفهانی کـه از مـحترمین اهل علم است با ملک فیصل ملاقات و مذاکراتی نموده و پس از آن عازم ایران شدهاند.آنچه در پرده گفتگو میشود[این است که]ظاهرا فیصل ایشان را برای دعوت مهاجرین علما به مراجعت به عتبات به ایـران فـرستاده.»237
مذاکرات فرستادگان به ایران که به همراه خود مکتوبی از ملک فیصل برای علما داشتند تا قبل از روز هفتم شهریورماه به پایان رسیده و در این روز آن دو هـمراه بـا میرزا مهدی آیت اللّهزده خـراسانی و شـیخ جواد صاحب جواهر به عراق بازگشتند.بنا به گزارشی در این خصوص در روز ششم شهریور«ماشین مخصوص از سوی دولت به قم فرستاده شد تا آقایان مذکور را بـه عـتبات انتقال دهد.»238آنان در اواسـط شـهریور به عراق وارد شده239و مدت دو هفته در بغداد به مذاکره پرداختند.بنا به گزارش کنسول ایران در کربلا که در 10 مهرماه به تهران فرستاد:«دو هفته است که جناب آقا میرزا مهدی آیت اللّهزاده خـراسانی و آقـا شیخ جواد صاحب جواهر وارد بغداد شده و از قرار مسموع با ملک فیصل دو بار ملاقات کردهاند.دیروز[نهم مهر]برای زیارت مخصوصه اربعین به کربلا آمده بودند وامروز[ده مهر]به نجف رفتند.آنچه از گوشه و کـنار شـنیده میشود و قـراین حال هم دلالت دارد ملک فیصل بعضی از تکالیف این آقایان را راجع به مراجعت آقایان علما رد کرده و هنوز تـوافق نظری میان ایشان حاصل نشده.»240
در ایران در یازدهم شهریور ولیعهد«محمد حـسن مـیرزا»بـه قم رفته و با علما ملاقات و مذاکره کرد.241متعاقبا سردار سپه وزیر جنگ نیز در روز بیستم شهریور در مسیر اصـفهان، در قـم با علما ملاقات نمود.242در همان زمان مذاکرات نمایندگان اعزامی در عراق،در سیام شهریور «نـائینی و اصـفهانی»طـی تلگرافی به هیئت تجار و اصناف تهران اعلام کردند«تا نتیجه مذاکرات هیئت معظم مسافرین عـراق معلوم نشود دردار الایالات قم متوقف و نتیجه مذاکرات را منتظریم.»243 ولی پس از مشخص شدن تصمیم ملک فـیصل در عدم قبول م راجعت عـلما«بـرای تعیین تکلیف و اتخاذ تصمیم قطعی حضرت حجت الاسلام آقای حاج میرزا احمد آیت اللّهزاده خراسانی که از طرف علمای اعلام در تهران هستند به قم تشریف برده و در روز 11 مهر مراجعت به مرکز نمود.نـتیجه تصمیم حضرات حجج اسلام این شد که عجالتا از مراجعت به بین النهرین صرفنظر و پس از ماه صفر مجتمعا به طرف مشهد مقدس حرکت فرمایند.»244
گزارش دیگری حاکی از آن است که«نظر به اینکه آقـایان آیـتین اصفهانی و آقا میرزا محمد حسن نائینی در نظر داشتند که قریبا از قم به طرف مشهد حرکت نمایند،یوم پنجشنبه 25 شهریور از طرف عده کثیری از وجوه تجار و اصناف تلفنی به قم مخابره گـردید کـه چون وضعیات به قراری است که رفع تسلط اجانب بر اماکن مقدسه و حفظ مقام روحانیت با اتحاد و اجتماع آقایان علمای اعلام منوط است،بنابراین تمنا داریم عجالتا در زاویه مـقدسه حـضرت معصومه تا خاتمه وضعیات به حال اجتماع تمرکز اختیار نمایند.»245 چند هفته بعد در 22 مهرماه سفارت ایران در لندن گزارش داد:«آنچه از کلیه مذاکراتی که تا به حال به عمل آمده مـعلوم مـیشود اول ایـن است که میخواهند به هـرقسم اسـت دولت ایـران دولت عراق را بشناسد.ثانیا اینکه در مراجعت آقایان به قدری دفع الوقت شود که مسئله انتخابات به کلی تمام شود.»246حدود دو ماه بـعد در 10 آذرمـاه دیـهیم سرکنسول ایران در بغداد گزارش داد:«چند نفر از آقایان نـجف مـراسلهای به امیر فیصل نوشته و استدعای اجازه دعوت حجج الاسلام را به عتبات عالیات نمودهاند.فیصل جواب داده عن قریب موانع عـودت آقـایان رفـع میشود.حتما مانع عملیات هم اتمام انتخابات بود که بـه هروسیله،صورتی به آن دادهاند.»247بدینترتیب عملا روشن شد که تکلیف بازگشت علما به بین النهرین به پس از پایـان انـتخابات مـجلس مؤسسان در عراق موکول شد.اما در این میان ورود آیت اللّه خالصی به ایـران در روز یـکشنبه هفتم مهر(18 صفر 1342 قمری) واقعه مهم دیگری بود که در روند وقایع مربوط به تبعید علما،رویـ داد.
ورود آیـت اللّه خـالصی
قبل از آن در هنگام اقامت خالصی در حجاز،کنسول ایران در جده طی گزارشی به تـاریخ 15 شـهریور،بـه تهران نوشت:«حضرت آقای حجت الاسلام شیخ مهدی خالصی چنانچه تلگرافا ورد ایشان را به سـه نـفر از کـسان خود به مکه عرض کرده بودم و تلگرافاتی که راجع به ایشان از طرف دولت رسیده بـود را تـماما به ایشان ابلاغ کرده و با اعلیحضرت ملک نیز در باب مراجعت ایشان به ایـران مـذاکره نـمودم. بنا به وعده اعلیحضرت ملک،به ایشان علاقه گرفت که به مدینه منوره تـشریف بـبرند.لذا تا 22(شهریور) که هیچوقت در مکه نمیماند محض برای قضیه ایشان در مکه توقف نـمودم و عـاقبت الامـر بعد از تصمیم قطعی ایشان به جده مراجعت کردم.»248چند روز بعد در 26 شهریور آیت اللّه خالصی به وزیـر خـارجه تلگراف کرده که از مدینه به طرف جده حرکت کرده و از آنجا نیز عـازم ایـران و تـا چند روز دیگر به بوشهر پیاده میشود.249
تنها دو روز از ورود خالصی به بوشهر نگذشته بود که واقعه تـوهین یـکی از کـارکنان انگلیسی شرکت نفت ایران و انگلیس به مشار الیه در آنجا رخ داد که این مـوضوع بـا معذرتخواهی رسمی سرکنسول انگلیس در بوشهر پایان یافت.250آیت اللّه خالصی در مدت اقامت شش روزه خود در بوشهر اعـلامیه مـفصلی به زبان عربی و خطاب به مردم ایران صادر کرد که در بخشی از آن آمـده اسـت:«امروز را فرصت غنیمت شمارید و در مقام محافظت مـملکت و وطـن خـویش کوشش کنید و اصلاح امور دین و دنیای خـویش را بـنمایید.به جمعآوری وجه اعانه کافی ارباب مکنت و ثروت ایرانی نژاد به قدری کـه بـتوان با آن وجه کشتیهای حربی...جـدید کـه در بحر خـلیج کـه بـحر آزاد ایران است مشغول پاسبانی بنادر و ثـغور ایـران باشند،به علاوه همت خود را مصروف دارید در تدارک آلات و کارخانجات صنایع و مـنسوجات و مـأکول از اطعمه و ادویه که بدینوسیله احتیاجات شـما از دیگران منقطع گردد و صـادرات بـر واردات غالب گردد تا آنکه ثـروت مـملکت زیاد شده و برای خود مملکت بماند.کاری که اینک من با عالم احـتیاجی کـه دارم پیشقدم خواهم شد در بذل آن مـقداری را کـه مـمکن است برای مـن بـذل آن از مال خود برای تـدارک کـردن کشتی حربی طراز جدید از برای تقویت دولت علیه ایران.»251
خالصی در روز 13 مهر از بوشهر خارج شد و بـه سـمت شیراز حرکت کرد252و بر اساس بـرنامهای کـه از سوی نـصرت الدوله فـیروز(والی وقـت فارس)با تأیید هـیئت دولت،تنظیم شده بود در روز 14 مهر به برازجان رسید.253در این شهر او پاسخ تلگراف تبریک سردار سپه را کـه در بـوشهر به او رسیده بود،داد.
در تلگراف جوابیه خـالصی آمـده اسـت:«پس از تـقدیم مـراتب دعاگویی و اظهار کـمال خـلوص نسبت به آن وجود شریف که از استماع شهامت و فتوت و جوانمردی او،شایقانه عزم ملاقات را لابدم [-خواستارم]،از حسن اقـدامات دولت عـلیه ایـران نسبت به این دعاگو فوق العاده مـمنون و مـتشکرم.از بـروز مـراحم مـشفقانه تـلگرافی آن حضرت کمال تشکر داشته،مطالب مکنونه ان شأ اللّه در هنگام ملاقات معروض خواهد شد.»254
آیت اللّه خالصی در روز جمعه 19 مهر وارد شیراز شده255و پس از پنج روز اقامت در صبح روز چهارشنبه 24 مهر از آن خارج شد.گزارشهای اسـتقبال و بدرقه وسیع و مفصل از او در شیراز در جراید آن روز چاپ شد.256همانگونه که در اصفهان نیز با استقبال زیادی مواجه شد.
بنا به گزارشهای موجود«بعد از ظهر روز 29 میزان-11 ربیع الاول-به مناسبت ورود آیت اللّه خالصی بـازار تـعطیل و عموم طبقات به استقبال رفتند.آقایان فشارکی و سید العراقین تا نزدیک قمشه و حجت الاسلام حاج آقا نور اللّه و بعضی از حجج اسلام تا دو فرسخی و حکومت جلیله و شاهزاده صارم الدوله و رئیس ارکان حـرب تـا یک فرسخی شهر به استقبال رفته و از حکومت بالای هزار جریب چادر بزرگی زده شده،رؤسای دوایر و صاحبمنصبان نظامی و محترمین شهر حاضر بوده و سوارهنظام و پیـاده صـد قدم بالای چادر صف بـسته و ایـستاده بودند.آیت اللّه خالصی یک ساعت و نیم به غروب وارد به چادر شده و پس از صرف شیرینی به شهر حرکت و به منزل آیت اللّه حاج آقا نور اللّه واردشد.از طـرف حـکومت و علما منزل تهیه شـد ولی آقـای حاج آقا نور اللّه درخواست کردند که معظم له به منزل معزی الیه وارد شود.»257
پس از دور روز اقامت در اصفهان،خالصی به سمت قم به راه افتاده و بالاخره در روز اول آبان وارد قم شد.258قبل از آن شیخ محمد پسر او به قـم رفـته و با علمای ساکن در آنجا را که قصد عزیمت به مشهد را داشتند،مذاکره کرده و آنها را آمده ملاقات با پدر نمود.259بنا به گزارشی «حکیم الدوله،وزیر وقت معارف،و حاکم قم تا دلیجان بـه اسـتقبال رفتند و یـک شب در دلیجان بوده و در روز چهارشنبه وارد قم گردیدند.در حالی که تمام آقایان و عامه اهالی از هرطبقه به خارج شهر رفـته وارد قم شده و بدوا در چادر تجار که برای پذیرایی تهیه شده ورود و پس از قـدری رفـع خـستگی از آنجا به مسجد امام ورود و از طرف مهاجریت پذیرایی به عمل آمده و نماز در آنجا خوانده و به هیئت اجتماع وارد و بـه مـنزل حاجی محمد مهدی که قبلا هم برای آیت اللّه اصفهانی تهیه شده،توقف نـموده،شـب اول را هـم در آنجا حضرت آیت اللّه اصفهانی صرف شام را عهدهار شده و مهماندار بودند و بعد در صدد برآمده که آنـجا را به آقای خالصی برای اقامت ایشان تفویض و خود به منزل دیگری تشریف بـبرند.»260آیت اللّه خالصی به مـدت یـک ماه در قم اقامت داشت.در این مدت،او مذاکرات مهمی را با علما و همچنین مقدمات دولتی صورت داد.در صبح روز نهم آبان احمد شاه که در آستانه سفر همیشگی به اروپا بود،طی سفری به قم با او مـلاقات کرد.در این سفر رئیس الوزرأ جدید یعنی سردار سپه که تنها چند روز از انتصابش به این مقام میگذشت و ولیعهد محمد حسن میرزا نیز حضور داشتند.261او همچنین در ملاقاتی که با یکی از مقامات وزارت خارجه در 19 آبـان کـرد، سخنان بسیار مهمی در رابطه با ایران گفت.گزارشدهنده این ملاقات در خصوص شخصیت خالصی مینویسد:«آیت اللّه خالصی شخص بسیار خوشقریحه،فکور و با صورت متبسم و مایل به تحقیق و غور در مطالب میباشند.بـا صـفات برجستهای که در معظم له میباشد استعداد فوق العاده و رجعتعقاید و افکار عامه دارند.نکتهای که خیلی قابل توجه و ذکر است این است که آقای خالصی بیاندازه متجدد هستند.»ملاقاتکننده مـیگوید:«نـکتهای که در فرمایشات آقای خالصی بود و موضوع این راپورت میباشد این است که میفرمودند انگلیسیها در ایران تسلط دارند و همه کار به دست آنها است و دولت ایران هیچ اقدامی در مقابل نکرده و بلکه مـساعدت مـیکند.»در ایـن رابطه ملاقاتکننده از تلاش خود بـرای قـانع کـردن آیت اللّه خالصی که در این مورد اشتباه میکند یاد مینماید در همین راستا گفته میشود«پس از ورود خالصی به قم او تلاشهای انجام شده بـابت بـازگشت عـلما به عراق را نکوهش کرده و گفت نباید تسلیم حـکومت عـراق و انگلیس شد.زیرا باید در ایران ماند و نخست این کشور و سپس عراق و دیگر کشورهای اسلامی را اصلاح کرد.»262
ولی در روزهای بعد وضـعیت بـرای خـالصی در قم رو به تیرگی نهاد.ممنوع المنبر شدن پسر او«شیخ مـحمد خالصیزاده»در قم و در حضور پدر،فوق العاده بر او گران آمد.263به نظر میرسد این موضوع جلوهای از عدم هماهنگی او با عـلمای مـقیم قـم است.به هرحال در 27 آبان مشخص شده بود که مشار الیه بـه طـرف مشهد حرکت خواهد کرد.قرار بود او در طی مسیر خود در اول آذر وارد حضرت عبد العظیم شود264ولی به دلایل نـامعلومی ایـن مـوضوع یک هفته به تأخیر افتاد265و او در هشتم آذرماه وارد حضرت عبد العظیم شد266او یـک هـفته در آنـجا اقامت داشت.بنا به گزارشی که در پایان هفته مزبور تهیه شد«در این چند روزه آقـای رئیـس الوزرأ و هـیئت وزرا،علما و رجال و محترمین در این هفته به خدمت معظم له رسیده،به قراری که اطلاع یـافتهایم مـعظم له تا روز جمعه 15 قوس[آذر]در زاویه مقدسه توقف خواهند داشت و بعد به طرف مشهد بـرای زیـارت عـزیمت میفرمایند.بر طبق اطلاعی که یافتهایم در موقع ورود آیت اللّه خالصی[به تهران]جمعی از طبقات به حضور مـعلم له رسـیده و راجع به قضیه تبعید آقایان علمای اعلام از ایشان کسب تکلیف شده است و در جـواب اظـهار فـرموده بودند پس از مذاکرات با هیئت دولت جواب خواهند داد و به قرار مسموع امروز[جمعه 15 آذر]قرار است جواب مزبور را بـه اهـالی بدهند.»267
در همین راستا و همزمان با اقامت او در حضرت عبد العظیم در دهم آذر 1302(23 ربیع الثـانی 1342 قـمری)250 نـفر از محترمین[عتبات]طی نامهای به حضرات حجج اسلامیه،اعلام کردند:«این دهشتناک واقعه و این تاریخی فاجعه کـه بـه صـورت مهاجرت حضرتین آیتین دامت ظلالهما اتفاق افتاد و روان پاک صاحب شریعت سلام اللّه علیه را مـتزلزل کـرد چنان سوء تأثیر نموده که سرتاسر عراق متحیر و همه بلاتکلیف،امر تحصیل و اشتغالات مختل و در عموم طـبقات سـکته علم یگانه سرپرست بودند.با عجله هرچه تمامتر به وساطه سرگردانی و تـشتت امـور از مقام مقدس آیتین متع اللّه المسلمین به دوام عـنایاتهما و آن ذوات مـحترم کـسب تکلیف ننموده،این وضع فعلی اگر العـیاذ بـاللّه دوام نماید وجدانا و شرعا همه مؤاخذه و مرکز ریاست روحانیه که به فداکاری میلیونها نـفوس شـیعه تأسیس شده منهدم،حوزه عـلمیه مـضمحل و صفحه تـاریخ زنـدگانی لکـهدار،همگی بدون استثنا به ننگ بـزرگی دچـار میشویم.فرض ذمه و تکلیف دینی و وجدانی عموم مسلمین و اولیای امور تقدیم اصـلاح ایـن امر بر سایر مهمات دینی و دنـیوی است.امید است انـشأ اللّه تـعالی به توجهات آن ذوات مقدسه ترمیم و مـوجبات آسـایش دعاگویان هم فراهم آید.»268
ولی گزارشی از اعلام نظر آیت اللّه خالصی در مورد بازگشت علما بـه عـراق در دست نیست. او در روز 15 آذر به سمت مـشهد حـرکت کـرد.در تمامی طول مـسیر از او اسـتقبال فوق العاده شد. تـا ایـنکه در سیام آذر به آن شهر رسید.بنا به روایت سردار اسعد(جعفر قلی خان)که در آن هـنگام والی خـراسان بود:
«آقای خالصی که از علمای بـزرگ عـتبات است[...]از سـبزوار طـرف مـشهد حرکت کرده،فوق العـاده در ایران و سایر بلاد اسلام که شیعه هستند اهمیت دارند و مقلد زیاد دارند.آیت اللّه امروز سـی قـوس[آذر] وارد شدند.من و امیر لشگر با هـم تـا نـزدیک شـریفآباد پنـج فرسخ رفتیم اسـتقبال.بـه طرف مراجعت کردیم.خدمت آقا ناهار خوردیم.جمعی از رؤسای ادارات هم با قونسول ترک و افغان بودند.مـن و آقـای خـالصی در کالسکه ایالتی بودیم.یک دسته سوارنظام هـم بـرای احـترام بـود تـا رسـیدیم نزدیک شهر،اصناف چادر زده بودند.آنجا پیاده شدیم.آقایان علما هم بودند.آقا با تجلیل وارد و به حرم مطهر مشرف شدند. آقای خالصی هرروز مسجد برای نماز مـیرود.پسر آ شیخ محمد واعظ بعد از نماز بالای منبر میرود و بر علیه انگلیسیها نطق میکند.»269
اما بازگردیم به تهران و مروری داشته باشیم بر ادامه اعتراضات علیه انگلیسیها در موضوع تبعید علما،در صـفحات قـبل از توصیعه برخی از روحانیون تهران(نظیر سید ابو القاسم کاشانی، یزدی ندوشنی و خالصیزاده)پیرامون تبدیل مجالس ماههای محرم و صفر به مجالس تبلیغی علیه انگلیسیها،سخن گفته شد.ولی بر خلاف ایـن تـوصیه آنچه که در عمل شاهد بودیم کم شدن فوق العاده حجم اعتراضات پس از مردادماه بود.در اوایل شهریورماه میتینگ دیگری در این رابطه برگزار شد.با هـم گـزارشی از میتینگ 12 محرم 1342 برابر 2 سنبله 1302 را مـرور مـیکنیم:
«در نتیجه پیشنهاد و تصمیمی که از طرف آقای خالصیزاده و جمعی از وجوه تجار و نمایندگان اصناف گرفته شده بود روز شنبه 12 محرم قبل از ظهر جمعیت کثیری از آقایان علما و تـجار و اصـناف و طبقات مختلفه متجاوز از سـی هـزار نفر در مسجد سلطانی اجتماع نموده و برای عرض مطالب خود به سمت مجلس شورای ملی حرکت نمودند تا ورود به مجلس و استقرار در صحن بهارستان در جمعیت قریب به چهل هزار نفر شده بـود و در آنـجا لایحهای که شرح مظالم دولت انگلیس نسبت به آقایان علمای اعلام و عتبات مقدسه و اهالی بین النهرین بود،ایراد گردیده و از اعلیحضرت و وزرا تقاضا نمودند که هرچه زودر به این قضایا خاتمه داده و آقایان حـجج اسـلام را به عـتبات عودت دهند و در خاتمه توسط اداره مباشرت به وکلای ملت ابلاغ گردید که اولین اقدام وهمّشان مصروف به انـجام این آمال و آرزوی ملت بوده باشد.پس از قرائت لایحه با کمال انـتظام و آرامـش بـه مسجد مراجعت نمودند و در تمام این مدت ابدا خلاف نظمی واقع نگردید.»270
برگزاری میتینگ فوق تنها اقدام عـملی در طـول دو ماه 25 مرداد تا 25 مهرماه بود.البته در این میان در روز 19 صفر 1342 قمری برابر با 8 مـهر 1302 مـجتمعین مـسجد شاه طی نامهای به هیئت وزرا درخواست خود را مبنی بر منع استعمال مسکرات مطرح کردند.در نـامهای که در این خصوص از سوی مجتمعین نوشته شده،آمده است:«البته خاطر مبارک آنـ هیئت محترم مستحضر اسـت کـه مزایای شریعت مطهره اسلامی در منع و نهی استعمال مسکرات پس از قرنها به خوبی کشف و معلوم ملل و دول دنیا در ممالک خودشان استعمال آن را به کلی نهی و قدغن نمودهاند.با این صورت آیا ما مسلمین را سـزاوار است با این حرمت صریحه دینی که در این باب داریم،استعمال نماییم؟آیا نباید آن هیئت عظام که زمان مقدرات ملت و مملکت را در دست دارند در این باب اقدامی فرمایند.این است مجتمعین مسجد شـاه بـه نام نامی دیانت حقه اسلامی و به مقتضای وضعیات حاضره دنیا استدعا و تقاضای عاجل مینماییم که وسایل منع استعمال و برچیدن بساط مشروبفروشی در کلیه مملکت و از وردو آن از ممالک خارجه با یک نوع مـقررات قـانونی موقتی که در موقع به مجلس شورای ملی هم پیشنهاد شود فراهم و انجام داده و به ملت اعلان فرمایند.»271
نامه فوق را تعدادی از روحانیون:«حسین شیرازی،ابو القاسم الحسینی کاشانی،محمد خالصی و مـوسوی بـروجردی»نیز تأیید کردند.در متن تأییدیه آنها آمده است:«این تقاضا مطابق عقل و شرع،اگرچه کرارا به اشکال مختلفه از دولتهای وقت شده،لکن چون از قلوب غیر صافیه طراوش میگیرد پیـشرفت نـکرده.ایـن اشخاص با یک صمیمت بـرای آبـروی دولت و مـلت و دفع فساد اخلاق جدا خواستارند.خیلی لازم و واجب است.این افتخار تاریخی هم رفع این ننگ که امروزه فقط به ایران مـتوجه اسـت بـه دست این دولت به خواهش این جمعیت پاک انجام یـابد.»272
افـراد فوق الذکر که دیگر به مجتمعین مسجد سلطانی معروف شده بودند از اواخر مهرماه در صدد برگزاری میتینگ دیگری برآمدند.273در اعـلامیهای کـه بـرای برگزاری میتینگ ملی در مسجد شاه از سوی گردانندگان و تدارککنندگان میتینگ صـادر شد،آمده است:«تبعید علمای اعلام و مراجع تقلید به ایران هرچند در روزهای اول در شهر تهران و سایر شهرهای ایران ولوله و شـوروی بـرپا نـمود ولی از آنجایی که ما مردم ایران در هرامر بیثباتی بوده و مراتب استقامت را پیـشاپیش خـود قرار نگذارده،ابتدا تظاهراتی کرده و در موقع اخذ نتیجه خاموش مینشینیم و به تدریج از خاطرهها محو گردیده و بـه هـمان حـال که در چنگال قوای امیر پالیزم انگلیس دست و پا میزند مسلمانان شیعه و سنی اجـتماع بـزرگی نـموده و بروز احساسات را حتی به پروتست بر ضد دولت انگلیس امتداد دادند ولی ما خاموش نشسته و اجـتماعات خـود را تـرک کردهایم.فقط در میان تمام اجتماعات تهران،همان عناصر پاکدامنی ثبات و استقامت را در اظهار تنفر از عـملیات انـگلیس ادامه دادهاند که در مسجد سلطانی مجتمع و به بعضی اصلاحات همه در جامعه موفق گـردیدهاند.یـک مـیتینگ بزرگ در یک ماه قبل در تهران داده شد که مؤسسین و متقدمین آن همان مجتمعین مسجد سلطانی بـودند.عـجالتا هم که سکوت مرگ را در سرتاسر تهران مشاهده کرده،مردم را منزوی در گوشههای عزلت دیـدهاند بـرای تـجدید ابراز احساسات تصمیم به دادن نمایش جدیدی گرفته و مقدمات آن را فراهم نمودهاند.این میتینگ عالیتر از میتینگ قـبل بـوده و از عموم سفرا و وزرای مختار دول خارجه و اصناف و تجار و کسبه و رؤسای ادارات و وزرا دعوت و مطالب آن بیشتر مـوجب اسـتفاده بـوده و مصادف با عید مولود حضرت رسول یکشنبه(17)ماه.
حالت این میتینگ برای مرتبه دوم انعکاسی در مـمالک اسـلامی انـداخته و برادران مسلم ما فریاد ایرانیان با تعصب را از فضای ایران استماع نموده و مـوجب قـوت قلب آنها میگردند.»274
در اعلامیه دیگری که از سوی«هیئتمدیره نمایش[هیئتمدیره تظاهرات]به مناسبت برگزاری میتینگ 17 ربیع الاول(پنج عـقرب)صـادرشد،میخوانیم:«نظر به مظالم و تجاوزات دولت حقشکن انگلیس در ممالک اسلامی عموما و بین النـهرین و ایـران خصوصا و تعرضات مأمورین جائره آن دولت نـسبت بـه مـقامات متبرکه دینی و تبعید آیات اللّه و حجج اسلامیه و مـراجع تـقلید دامت برکاتهم و فاجعه اخیره بوشهر،در خارج دروازه دولت مقابل باغ مخبر الدوله از پنج به غروب ابـراز احـساسات ملیه اسلامی خواهد شد.»275
در روز مـیتینگ:«از ظـهر به بـعد کـسبه و اصـناف و حتی خبازها نیز دست از کار کـشیده و دسـتهدسته صفوف مختلف با بیرقهای سیاه از مرکز مسجد سلطانی و مراکز فرعی مختلفه حـرکت نـموده و در محوطه خارج دروازه دولت که قبلا تهیه نـموده بودند،حاضر گردیده،از درب دروازه تـا مـقابل باغ مخبر الدوله پارچههای سیاه نـصب و چـندین چادر و پوش برای محل توقف واردین تهیه و در تختی که برای محل آقایان ناطقین و خـطبا کـه تمام جمعیت آنها را مشاهده مـینمودند،جـلوس نـموده بودند،آقای حـاجی سـید ابو القاسم مجتهد کـاشانی مـجلس را افتتاح و شرحی راجع به لزوم اظهار تأسف و تأثر از پیشامدهای اخیر بین النهرین که عید و شـادمانی را بـر عموم مسلمین مبدل به سوگواری نـموده بـیان فرمودند.سـپس لایـحهای مـبنی بر شرح مظالم انـگلیسیها در بین النهرین و اهانتی که نسبت به آقایان حجج اسلام وارد گردیده،آقای ملک المحققین قرائت و بـعد از ایـشان لایحهای راجع به مظالم وارده از طرف انـگلیسها نـسبت بـه ایـران آقـای فقیه التجار قـرائت و چـون بیانات ایشان طوری ادا میگردید که عامه از شندین آن استفاده نمیکردند به آقای مرآت الذاکرین تفویض و مـشار الیـه آن را قـرائت نموده.بعد لایحه دیگری راجع به شـرح فـجایع و مـظالمی کـه از طـرف انـگلیسها نسبت به عالم اسلام وارد آمده آقای آقا سید عبد الرحیم تاجر کاشانی قرائت نموده و در ضمن این بیانات احساسات فوق العاده از طرف عموم جمعیت که بالغ بر بـیست هزار نفر بودند،ابراز و اظهار تنفر نسبت به این عملیات نموده و خصوصا محصلین مدارس سرودهای جالب توجهی قرائت مینمودند.
در خاتمه آقای خالصیزاده که انتظام این مجلس به عهده ایشان بـود نـطبق بلیغی ایراد و مجلس را ایشان خاتمه داده و مقارن غروب جمعیت متفرق گردیدند.این نمایش و میتینگ با اکثریت جمعیت مختلفه،به قدری بانزاکت و انتظام اجرا گردید که موجب همه نوع تمجید مـیباشد.»276
امـا روزنامه شفق سرخ،مقاله بدون عنوانی از حجت الاسلام یزدی ندوشنی چاپ کرد که در آن مطالب مربوط به تبعید علما در ماههای محرم و صفر 1342 قـمری ذکـر شده است.او در این خصوص مـیگوید:
«هـمه میدانیم از ملل متبوعه که-عقایدشان در این قضیه کاملا در دست نیست-بگذریم در مسلمانهای تهران مزدور اجانب و بیعلاقه به حکومت اسلامی به پنجاه نفر نمیرسد.در مـجموع ایـالات و ولایات هم شاید بـه پنـجاه نفر بالغ نشود.جامعه پاک و علاقهمندند.پس چه شد که این دو ماه عزاداری به طور عادی انجام یافت.عجب از این است که در سنوات دیگر برای تعقیب مسیو نوز، برداشتن عین الدوله،آوردن مـشروطه،بـرداشتن آن،اعاده آن،برداشتن فلان کابینه،آوردن فلان کابینه، تعقیب فلان حزب،ذکر محاسن قرارداد،تنقید از قرارداد،استنادها میشد.در این دو ماه اگر چیزی داخل عزاداری شد اراجیفی بود که نسبت بـه مـجاهدین و مدافعین گـفته شد.اگر تهران به این تکلیف شرعی که به ضرورت عقل و شرع بزرگترین واجبت است،عمل کـرده بود تمام ایالات و ولایات پیروی میکردند و قطعا موفق به نتیجه شـده بـودیم.بـه جهت اینکه دادوفریاد عمومی که دو ماه متوالی هرشبانه روزی در محوطه ایران از هزار مجلس بلند میشد و دستجاتی که در سـرتاسر ایـران در کوچه و بازارها در گردش بود به تنفر از این فجایع تظاهر مینمودند،دنیا را به تـزلزل درمـیآورد.نـتیجه این لاقیدی به علاوه که مخالف تکلیف شرعی و موجبسخط صاحب شریعت بود:
اولا حربه بـه دست دشمن دادیم.اگر انگلیس در مقابل دنیا بگوید مخالف با عملیات من فـقط چندفر علما بین النـهرین بـودند که تبعید کردم و یک عده در تهران به نام مسجد شاه،باقی و اهالی ایران و بین النهرین[راضی]به عملیات من هستند،قضا به علم خواهد بود آن هم بدون مدعی.
ثانیا به درجهای ملالت و تـکدر آقایان را فراهم آوردیم که معروف است مأیوسانه خیال حرکت دارند و هیچ حاضر نیستند در حرکت به سمت مشهد مقدس به حضرت عبد العظیم هم عبور کنند.خیال دارند به افغانستان بروند.عـلمای قـفقاز تقاضا میکنند برای حفظ حرمت و حیثیت خودتان در قفقازیه سکنی بفرمایید.277
انصافا اگر تهران قوه منفعله داشت باید به زمین فروبرود.خیلی مناسب است خطبه حضرت ام الکلثوم در کوفه با تبدیل یـا اهـل الکوفه به یا اهل التهران در بازارهای تهران خوانده شود.ای برادران.ای مسلمانان کوفه مغرس شیعه بود و بعد از آنکه معدودی با مقاصد ابن زیاد مساعد و توده ساکت شدند و آن لکه تاریخی بـه خـود زدند،فورا به خود آمدند.با آن نهضتها،آن سوگواریها،آن تعقیبها،از مظالم بنی امیه و آثار میشومه یزید را محو نمودند.شما هم از خواب غفلت بیدار شوید.لکه طرفداری مقاصد انگلیس و بیعلاقگی بـه حـوزه اسـلام و بزرگان دین و مراجع تقلید از خـود زایـل کـنید.ورود آیت اللّه خالصی را عنوان و تجدید مطلع کنید.اولا همه و همه در این تنفر عمومی که در جلو باغ مخبر الدوله داده خواهد شد شرکت کـنید.نـصف روز هـمه،بازارها را تعطیل کنید.حقیقتا هرکس بدون عذر از ایـن مـقدار اظهار اسلامیت مضایقه کند علاقهمند به اسلام خواندنش ناشی از فرط جهالت است.بعد از انجام این مهم با همینطور کـه قـبل از مـحرم مجامعی داشتید مجامع متعدده تشکیل دهید با همه در اجتماع مـسجد شاه شرکت کنید.»278 یزدی ندوشنی در بخش دیگری از گزارش خود،خطاب به ارباب جراید،طلاب،وعاظ، شاهزادگان و بزرگان،از آنـها بـرای اقـدام در راه مقصد فوق یاری میطلبد.او در پایان گزارش خود میگوید:«[اگر دولت ایران از دولت انـگلیس]استدعا کـند که اجازه دهید آقایان مراجعت به منازل خود کند و حکم خدا را به مردم نگویند،اینکه مـحتاج بـه چـیزی نیست.کمال آرزوی مأمورین بریتانی است.چنین علمایی را پرستش میکنند.اگر العیاذ بـاللّه آقـایان حـاضر شوند که به این شکل مراجعت کنند طرفدار آنها جز مزدوران انگلیسی کسی دیـگر نـخواهد بـود.اینطور علما به مقدار یک آدم عاری هم قدر و منزلت ندارند.دیدید بزرگتر از اینها قـیام بـه وظیفه مقام روحانیت نکرد چهطور منفور مسلمین شد. مسلمین که اینطور فداکاری نـسبت بـه ایـن آقایان میکنند نظر به این است که حقیقتا روحانیاند و عامل به وظیفهای که بـرای آنـها در شرع اسلام مقدر شده،میباشند».279
در ادامه فعالیت مجتمعین مسجد سلطانی،نخستین شماره هـفتهنامه لواء النـهرین در 14 آذر 1302 در تـهران منتشر شد.شش شماره هفتهنامه مزبور عمدتا به انعکاس متن سخنرانیهای خالصیزاده در مسجد سلطانی و نـیز اخـبار عراق اختصاص یافت.در دوم دیماه میتینگ دیگری از سوی مجتمعین در تهران در اعتراض بـه اقـدامات انـگلیسیها علیه افغانیها برگزار شد.280
در مجموع آنچه که مشخص است از حدود اواسط آبان 1302،موج اعتراضات تـقریبا بـه پایـان رسید.
این واقعیت،ذهن را به بیان این احتمال رهنمون میسازد که اسـاسا بـرخی از درگیریهای سیاسی بین جناحها در دولت ایران،نقش مهمی در گسترش اعتراضات و سقوط دولت مشیر الدوله داشته است.بدین لحـاظ پس از روی کـار آمدن سردار سپه به عنوان رئیس الوزرأ، اعتراضات به تبعید علما به سـرعت کـاهش یافته به نحوی که از اواسط آذرماه تـا اواسـط اسـفند 1302،دیگر خبر یا گزارش خاصی از اعتراضات سـراسری فـوق منتشر نشد.
بازگشت علما و ماجرای جمهوریخواهی
تا اینکه در اواخر بهمن ما سرکنسول ایـران در بـغداد با ارسال تلگراف رمزی«خـدمت آیـت اللّه زاده خـراسانی»،اعـلام کـرد:«نتیجه بر وفق مراد.عازم قـم هـستیم.آمدن خالصی محال.»281بدین ترتیب او پرده از تلاشی برداشت که از چندی قبل از آن جهت بـازگشت عـلما به عتبات شروع شده بود و یـکی از نتایج عملی آن موافقت مـشروط مـلک فیصل با این موضوع بـود.او در نـامهای که به عنوان سید باقر سرکشیک در 23 بهمن نوشته بود،سلام گرم و صمیمی خـود را بـه سردار سپه رسانند.282ولی تدارک امـر گـسیل هـیئت که م باید بـا هـماهنگی علمای ساکن در قم انـجام مـیشد،مدتی به طول انجامید.هیئت مزبور که شامل سید باقر سرکشیک،میرزا مهدی خـراسانی و شـیخ جواد جواهری بود حامل نامهای از مـلک فـیصل بودند کـه در آن«صـراحتا بـه علما، اعلام شده بـود که تنها در صورت دادن تعهد کتبی در عدم دخالت در امور سیاسی عراق میتوانند به آنجا بازگردند.»283عـبد الهـادی حائری میگوید:«نائینی،اصفهانی،سید عـبد الحـسین طـباطبایی و سـید حـسین طباطبایی تعهدنامهای بـا مـضامین تقریبا یکسان به ملک فیصل تسلیم کردند و علاوه بر تصریح بر عدم درگیریشان در امور کشور عـراق و گـوشهگیری از سـیاست و قول مساعد برای انجام خواستههای دیگر فـیصل افـزودند کـه کـمک بـه سـلطنت هاشمی عراق بر طبق مقتضیات اسلام و از مبادی دینی آنان به شمار میرود.»284
علیایحال فرستاگان ملک فیصل روز چهاردهم اسفند بغداد را به سمت تهران ترک کردند.285پس از رسیدن آنـان به قم،علما برای ترک ایران آماده شدند و در حدود 22-23 اسفند«میرزا سید محمد بهبهانی با 12 دستگاه اتومبیل از طرف دولت برای عزیمت آیات اللّه و حجج اسلام که به عتبات عالیات حـرکت فـرمایند،معین گردید که به سمت قم حرکت کند.»286
همهچیز برای حرکت علما آماده بود.ناگهان قضیهای سیاسی مطرح شد که واپسین روزهای حضور علما در ایران را تحت تأثیر قرار داد.آن قـضیه چـیزی جز اوجگیری ماجرای جمهوریخواهی نبود.بر خلاف آنچه که در کتابهای سنتی-تاریخی ایران در باب ارتباط علما و ماجرای جمهوریخواهی در اسفند 1302،وجود دارد،287در این موضوع شـکی نـیست که از ماههای قبل و از اوایل سـال 1302 عـلما(نائینی و اصفهانی)هنگام اقامت در عتبات با ماجرای جمهوریخواهی در ایران آشنا و در نمونهای خاص طی نامهای در خرداد 1302 به وزیر جنگ خواهان مقابله با جمهوریخواهی در ایران شـدند.288ایـن موضوع میرساند که قـبل از اسـفند 1302،مکتباتی بین سردار سپه و علمای مزبور در مورد جلوگیری از جمهوریخواهی وجود داشته است.از سویی دیگر همانگونه که در سطور فوق گفته شد،از اواسط بهمن 1302 که مجلس مؤسسان عراق شروع به کار کـرده بـود،بازگشت علما به عراق حتمی مینمود.ولی چه عاملی باعث شد که ماجرای جمهوریخواهی در ایران به چنین وضعی مطرح شود؟به نظر میرسد روشن بودن موضع علمای قم در این خصوص،سبب بهرهبرداری نـیروهای سـیاسی از آن در قبال جـمهوریخواهی در ایران شد.اولین اشارات به ارسال نامه و مکتوب به علما در این خصوص،از 28 بهمن وجود دارد.
عین السلطنه سـالور در خاطرات خود در ذیل وقایع 14 اسفند 1302 در باب موضوع جمهوریخواهی در ایران،از تهران گـزارش مـیدهد:«عـلما و بازاری و نوکر باب ساکت هستند. هنوز تلگراف یا لایحه از طرف آقایان به مخالفت یا موافقت نرسیده.مـیگویند کـسانی را که به قم فرستاده بودند،مقتضی المرام مراجعت نکردند.»289همزمان،تبلیغات گستردهای از سـوی جـمهوریخواهان بـرای طرح موضوع در مجلس که دوره پنجم آن در همان روزها افتتاح شده بود،انجام گرفت.در خلال این تـبلیغات که همراه با ارسال تلگرافات متعدد از شهرستانها، برگزاری تظاهرات و مجالس فرهنگی بود،در چـند مورد به علما و روحـانیون اهـانتایی شد.در این رابطه در اوج درگیرهای مزبور یادداشت کوتاهی با عنوان«جمهوریت و روحانیت»در روزنامه شفق سرخ چاپ شد.در این یادداشت آمده است:«تمام آن اشخاص متفکری که در مقابل اصول جمهوریت سر تعظیم فرود آوردهـاند روحانیت را نیز مقدس و محترم میدانند و از نقطهنظر مبادی اسلامی و اصول منور شریعت تصور میکنیم روحانیون عالم و باتقوای ما نیز با چشم احترام به اصول جمهوریت نگاه میکنند.فقط در این میانه بعضی از روحـانینمایان جـاهل و مغرض و آلودهدامن که غالبا تا گردنشان در زیر منجلاب فسق و منکرات و شهوات فرورفته است و متأسفانه بر خلاف حق این مسند را اشغال کردهاند،پول میگیرند و بعضی مزخرفات میگویند.اگر از زبان یا قلم بـعضی از جـمهوریطلبها کلمات تندی تراوش کند مثل یک شعر غزل عارف(تا که آخوند و قجر...الخ)متوجه آنها است که روح صاحب شریعت(ارواحنا فداه)و عالم روحانیت شیعه نیز از آنها متنفر میباشد.پسـ خـوب است روحانیین فاضل و متقی بدانند و ما از طرف رفقای همفکر و همعقیده خود مجاز هستیم که به آنها بگوییم این کلمات تند متوجه مقام مقدس روحانیون حقیقی نیست و تمام جمهوریطلبان مـقام روحـانیت را بـلند و شامخ از تدنیات و مخالفتها میدانند.»290
البـته در هـمان روزهـا(18 حوت)چند تن از طلاب نزد سردار سپه رفته و از وضعیت مدارس علمیه شکایت میکنند.بنا به گزارشی در این خصوص«پنج نفر نـمایندگان جـمعیت طـلاب که عبارت بودند از آقای شیخ باقر قوچانی،آقـای آقـا شیخ علی دشتستانی،نقیب السادات،آقای آقا سید عبد اللّه خراسانی و میرزا لطف اللّه قمی291در حضور آقای رئیس الوزرأ رفتند.آقای آقـا سـید عـبد اللّه خراسانی شرحی راجع به اهمیت روحانیت و معارف قدیم اظـهار داشته292و آقای رئیس الوزرأ جوابا بیانات ذیل[را]فرمودند:
اولین دفعهای است که این حقایق به گوش من میرسد.بلی،روحـانیت مـقامی مـقدس است و فوق العاده اهیمت دارد.لیکن متأسفانه برخی اشخاص امروز از این مـقام سـوء استفاده کرده و در پرتو روحانیت مقاصد فاسده را تعقیب میکنند و به این واسطه مردم هم از آنها متنفر و مـنزجر شـده و بـالنتیجه روحانیت از مقام اصلی خود ساقط گردیده است و اگر روحانیون مطابق قانون اسـلام بـه زهـد و تقوای خود عمل مینمودند،هیچوقت مردم هم از اینها تنفر نکرده و به حالت امروزی نـمیافتادند مـن بـا نظریات و مقاصد شما کاملا همراهم و البته همهطور جدیت برای اصلاح روحانیت و معارف قدیم خـواهم کـرد. مطئمن باشید و مرام خود را کتبا توسط کابینه به من اطلاع دهید تا اقـدام کـنم.»293
در ایـن میان مخالفان جمهوریخواهی نیز بکار ننشسته،متقابلا اقدامات مهمی را انجام دادند.در چارچوب موضوع ایـن مـقاله یعنی علمای عتبات،گزارشهای مفصلی از فعالیت خالصیزاده در تهران علیه جمهوریخواهی،در جلد نهم خـاطرات عـین السـلطنه سالور وجود دارد.عبد الهادی حائری به نقل از یکی از مأمورین امنیتی انگلیس در تهران از تلاش ولیعهد (مـحمد حـسن میرزا)در استفاده از علما علیه جمهوریخواهی،یاد میکند.294همچنین او گزارشی از جلسات گفتگوی سـه نـفره عـبد الکریم حائری،نائینی و اصفهانی در قم در مخالفت با جمهوریخواهی و عزم آنها برای گفتگو با سردار سـپه در ایـن زمـینه،ارائه میدهد.295به هر روی با جدی شدن موضوع و تلاش افرادی هـمچون سـید حسن مدرس و درگیریهای شدیدی که از 27 اسفند 1302 تا پنجم فروردین 1303 در میدان بهارستان بین مخالفان جمهوری و موافقان آن جـریان داشـته و تماما به نفع مخالفان جمهوری-به رهبری خالصیزاده-انجام شد،سفر سـردار سـپاه به قم در ششم فروردین 1303 را به همراه داشـت.296
سـردار سـپه در سفر یک روزهء خود به قم(عـصر شـشم تا صبح هفتم فروردین 1303)دربارهء موضوع جمهوریخواهی،با علما مذاکره کرد که در نـهایت مـنجر به صدور اعلامیهای از سوی آیـات عـظام«اصفهانی،نـائینی و حـائری در مـورد الغای اظهارات مذکور[در مورد جمهوریخواهی]»و پاسـخ آن از سـوی سردار سپه شد.او طی بیانیهای اعلام کرد:«به عموم ناس توصیه نـماییم عـنوان جمهوری را موقوف و در عوض تمام سعی و هـم خود را مصروف سازند کـه مـوانع اصلاحات و ترقیات مملکت را از پیش بـرداشته.»297
عـلاوه بر موضوع جمهوریخواهی و مهمتر از آن بحث تعیین علمای طراز اول اصل دوم متمم قانون اسـاسی بـود که در جلسه ششم فروردین قـم،مـورد بـحث قرار گرفت و نـتیجه آنـ موافقت سردار سپه بـا اجـرای اصل فوق و متعاقبا صدور اعلامیه مهمی از سوی علما را به دنبال داشت.این اعلامیه در تـاریخ شـعبان 1342 قمری،حد فاصل 5-15 فروردین 1303 یعنی هـنگام حـضور علما در ایـران بـه امـضای نائینی،اصفهانی و حائری رسـید.در نامه مزبور که خطاب به مجلس شورای ملی نوشته شد،بیست نفر از علمای اعلام جـهت انـتخاب پنج نفر علمای طراز اول اصل دوم مـتمم قـانون اسـاسی تـوسط نـمایندگان،معرفی شدند.نـامه مـزبور در یکی از جلسات مجلس شورای ملی در تیرماه 1303 مطرح و برای بررسی بیشتر به شعبه مربوطه ارجاع شد و پس از آن دیـگر هـیچگاه خـبری از نتیجه کار شعبه مزبور نشد.298
تنها یـک روز بـعد،یـعنی در روز جـمعه هـشتم فـروردین بازگشت علما به عراق شروع شد.پس از رفع پارهای موانع بالاخره روز سیام فروردین علما از قصرشیرین به طرف خانقین حرکت کردند.بنا به گزارشی در این خصوص بر اسـاس مفاد تلگراف ارسالی از قصرشیرین به تهران «پروگرام ورود حجج اسلام به بین النهرین به شرح زیر بود:
-آقایان آیت اللّهزاده خراسانی،جواهری و آقا سید باقر سرکشیک صبح روز 26 حمل[فروردین]به قصر[شیرین]مراجعت و مکتوبات جـلالت المـلک فیصل با پروگرام ورود حضرات حجج اسلام را به بین النهرین به ترتیب ذیل تقدیم معزی الیهم نمودند:
ماده اول:اداره پاس در سرحد به معرفی جناب آقا سید باقر سرکشیک،همراهان آقایان را اجـازه ورود دهـد.
ماده دوم:اداره گمرک در سرحد اثاثیه همراهان آقایان را معاینه ننماید.
ماده سوم:اداره راهآهن خانقین شش واگن درجه اول در تحت اختیار آقایان گذارده که در هرموقع اراده فرمایند حـرکت دهـد.
ماده چهارم:حکومت خانقین دوایـر دولتـی و دکاکین و بازار را برای استقبال و پذیرایی آقایان تعطیل نماید.
ماده پنجم:اداره راهآهن عدهای از مبعوثین ملت و سایر آقایانی را که از ولایات بین النهرین به استقبال آقایان حـرکت مـینمایند مجانا قبول و همچنین مـشایعین از خـانقین به بغداد[را]نیز مجانی حرکت دهد.
ماده ششم:وزیر داخله،وزیر مالیه،وزیر معارف و نماینده رئیس الوزرأ و یاور مخصوص جلالت الملک[ملک فیصل]آقایان را تا خانقین استقبال مینمایند.
ماده هفتم:عدهای از قشون و پلیس در اسـتاسیون[ایستگاه]راهآهن بـغداد برای سلام رسمی در موقع ورود آقایان حاضر شوند.
ماده هشتم:شش دستگاه اتومبیل درباری آقایان را از بغداد به کاظمین برسانند.
ماده نهم:آقای سردار رفعت رئیس کل امنیه ایران در تمام نقاط بـین النـهرین که مـسافرت مینمایند مهمان دولت و یک نفر صاحبمنصب نظمیه و دو پلیس با ایشان باشند.
روز سیام حمل[14 رمضان]آقایان حجج اسلام بعد از ظـهر از قصر به طرف خانقین حرکت [می]کنند و در آنجا متوقف و روز دوشنبه اول ثور،[اردیـبهشت،بـرابر(16)رمـضان]به طرف بغداد عزیمت خواهند فرمود.»299
علما در طی مسیر خود به سمت کربلا و نجف،مورد استقبال زیاد قـرار گـرفته300و پس از رسیدن به آنجا،طی نامهای از سردار سپه تشکر کردند.
در اواسط شوال 1342 قمری و اوایـل خـرداد 1303 مـتن نامه آیت اللّه نائینی خطاب به سردار سپه رئیس الوزراء،در تهران منتشر شد.در این نامه کـه از عتبات نوشته شده بود،آمده است:
«مقام منبع ریاستوزراء عظام دامت شوکته:
در ایـن موقع که به حـمد اللّه سـبحانه و تعالی سالما به عتبه مقدسه شاه ولایت صلی اللّه علیه و آله الطاهرین مشرف شدیم دعای دوام تأیید حضرت اشرف دامت شوکته در اعتلای دین و دولت و موجبات تعالی مملکت و ملت را در تحت قبه منوره از اهم ادعیه دانـسته کاملا مراقب و محض کمال میمنت و تبریک،یک قطعه تمثال مقدس را که از قدیم در خزانه مبارکه محفوظ است از جناب مستطاب ملاذ الانام آقای آقا سید عباس کلیددار روضه منوره برای آن وجود اشرف درخـواست شـد و اینک به صحابت جناب اجل اکرم سردار رفعت دام تأییده تقدیم مینماید و بهترین تعویذ و حافظ آن وجود اشرف خواهد بود.ان شاء اللّه،بحمد اللّه تعالی عنایات حضرت اشرف از ابتدای پیشامد ایـن مـسافرت و مدت اقامت در دار الایمان قم الی کنون مستمر و هرکدام شایان کمال تشکر و امتنان و سرامد همه اعزاء جناب اجل اکرم سردار رفعت دام تاییدانه الی ورود به این آستانه مبارکه.
یقین است همچنانکه زحـمات و خـدمات و حسن مراقبتهای آنجناب اجل در پیشگاه اقدس شاه ولایت صلی اللّه علیه و آله الطاهرین بر اعلی درجه قبول ان شاءاللّه تعالی فائزخواهد بود. همینطور در نظر حضرت اشرف هم موقعی عظیم خواهد داشـت و مـشمول عـنایات خاصه خواهند بود.
ان شاء اللّه تـعالی و بـه اقـتضای فرط اشتیاق و کمال امیدواری که دوره زمامداری حضرت اشرف دامت شوکته شرف عظیم تاریخی و ذکر جمیل ابدی در صفحات تاریخ ایران،به یـادگار گـذارد.»301
صـدور دستخط و نامه فوق از سوی خالصیزاده در تهران مورد انـتقاد قـرار گرفت.خالصی زاده در نطقی در مسجد سلطانی گفت:«دستخط آقای نائینی اجباری بوده و با فشار از ایشان دستخط گرفتند و این تمثال شـریف را از دسـت اجـنبی تهیه و فرستاده است.»302
علیرغم تمامی سخنان فوق،تمثال در روز 17 خرداد بـه تهران آورده و پس از عبور از خیابانهای شهر به سردار سپه داده شد.303در همان روزها تلگرافی از سوی آیات عظام نائینی و اصفهانی خطاب بـه حـجج اسـلام در ایران شد که در آن آمده است:«خدمت آقایان عظام حجج اسـلام. بـشارت رفع بعضی نفرتها که سلسلهجنبان تمام خرابیها بود بحمد اللّه واصل و یک درجه نگرانی مرتفع گردید.لیـکن راجـع بـه تمامیت انتخاب هیئت م عظمه علمای نظار مجلسی که در موقع حرکت از موقع بـه حـسن اهـتمام آن حفاظ شرع انور موکول داشتیم بیخبر.بشارت این حسن موقعیت را سریعا منتظر و مخصوصا در رعـایت احـترام تـمثال مبارک حضرت سید الاوصیاء صلی اللّه علیه و علی آله الطاهرین که از قدیم در خزانه مبارکه حـیدریه مـضبوط و یک قطعه آن محض دوام موقعیت حضرت اشرف آقای رئیس الوزرأ دامت شوکته که در حفظ دیـن و دولتـ انـفاذ شد اقدامات شایان مقام تمثال مبارک فروگذار نخواهد شد.
الاحقر محمد حسین غروی نـائینی،الاحـقر ابو الحسن الموسوی الاصفهانی.»304 اما سرنوشت باقیمانده تبعیدشدگان؛مجتمعین مسجد سلطانی طی مـاههای بـهار 1303 بـه فعالیت خود علیه انگلیسیها و جمهوریخواهان ادامه دادند.مهمترین اقدام آنها چاپ و انتشار سیزده شماره هـفتهنامه اتـحاد اسلام به مدیریت شیخ حسین لنگرانی بود.این هفتهنامه به جای هـفته لوأ بـین النـهرین انتشار یافته و برای مشترکین آن ارسال میشد.به همان ترتیب هفتهنامه مزبور نیز عملا به چـاپ سـخنرانیهای خـالصیزاده و درج اخبار و گزارشهای مجتمعین مسجد سلطانی اختصاص داشت.آخرین شماره هفتهنامه در 24 سرطان[تیر]1303 و در آسـتانه واقـعه قتل ماژور ایمبری در تهران منتشر شد.واقعهای که رهاورد آن تبعید خالصیزاده از تهران بود؛تبعدی که تـا سـالهای بعد از آن ادامه یافت.اما آخرین فرد از تبعیدیها،مرحوم آیت اللّه خالصی بـود کـه شادی عید سال 1303 را به مناسبت واقعه تـبعید عـلما تـحریم کرد.305او در اوایل فروردین 1304 در هنگام بازگشت از زیارت و مـراجعت بـه منزل به طور مشکوک درگذشت.306«مراسم ختم او در تهران در مسجد شاه برگزار شد کـه رئیـس الوزرأ(سردار سپه)آمد و ختم را بـرچید.»307
پانـوشتها
(216)-روزنامه ایران،شماره 1432-4 سنبله 1302،ص 1.خاطرنشان میسازد علی اکبر بهمن حـدود دو ماه بعد به منصب نخستین سفیر ایران در قاهره تعیین شد و بدان سوی حرکت کرد.
(217)-پیشین.
(218)-شیخ حسین لنکرانی در سرمقاله افتتاحیه هفتهنامه اتحاد اسلام که به مدیریت و محرری خود او به جای هـفتهنامه«لوأ بـین النهرین»منتشر شد،به صراحت از عضویت خود در جمعیت نمایندگان بین النهرین،حضورش در بین مجتمعین مسجد سلطانی،ذکر کرده و بیان میدارد پس از تعطیلی هفتهنامه لوأ بین النهرین«جمعیت مجبور[شد]که جریدهای از همه حیث مـستقل از طـرف خود نشر دهند و برای اینکه باز دچار زحمت سابق نشوند لازم دیدند که یک نفر از خود جمعیت مستقیما مباشر اداره کردن آن شده و تمام قسمتهای آن را تحت نظر بگیرد.رعایت این مـقتضیات بـنده را مجبور کرد که شخصا اجرای تعمیم جمعیت را عهدهدار شوم.»ر.ک:هفتهنامه اتحاد اسلام،شماره 2-11 جوزا 1303،ص 1.
(219)-در ابتدای این مقاله مفصل و طولانی(دو صفحه کامل روزنامه شفق سرخ)چنین نوشته شده است:«یـک مـرتبه دیـگر خامه رشید صالحترین و بیغرضترین عـلمای درجـه اول تـهران به نشر حقایق اسلامیه مبادرت کرد.»ر.ک:روزنامه شفق سرخ،شماره 155-20 اسد 1302،ص 1.
(220)-همان،ص 1.
(221)-همان.
(222)-همان.
(223)-همان،صص 1 و 2.
(224)-همان،ص 2.
(225)-همان.
(226)-در اصل«مسجد جـمعهایها»اسـت.
(227)-هـمان.
(228)-همان.
(229)-روزنامه شفق سرخ،شماره 174-14 سنبله 1302،صص 1 و 2.
(230)-هـمان.
(231)-روزنـامه ایران،شماره 1429-25 اسد 1302،ص 1.
(232)-همان،شماره 1430-27 اسد 1302،ص 1.
(233)-همان،شماره 1429-25 اسد 1302،ص 1.
(234)-همان،شماره 1430-27 اسد 1302،صص 1 و 2.
(235)-مرکز اسناد تاریخی وزارت امور خارجه،پرونـده شـماره 20-27-1302.
(236)-هـمان.
(237)-همان.
(238)-روزنامه ایران،شماره 1434-7 سنبله 1302،ص 1.
ضمنا تنها دو روز بعد از آن،سید ابـو طالب شهرستانی نیز مستقلا به طرف عتبات حرکت کرد ولی او تا قصرشیرین بیشتر نتوانست برود زیر اجازه ورود به عـراق از بـرای او صـادر نشد.ر.ک:مرکز اسناد تاریخی وزارت امور خارجه، همان.
(239)-همان.
(240)-گزارش شده«فـرستادگان در کـاظمین در مدرسه آقای خالصی ورود نموده و بعد از ملاقات با آقایان علما و طلاب در قمنزل آقای راضی توقف نموده و سـپس بـه بـغداد رفته و داخل در مذاکرات با ملک فصیل شدند.»ر.روزنامه پیکان،شماره 55-28 سنبله 1302 ص 4.
(241)-هـمان.
(242)-روزنـامه ایـران،شماره 1437-12 سنبله 1302،ص 1.
(243)-روزنامه کار،شماره 71-اول میزان 1302،ص 2.
(244)-روزنامه ایران،شماره 1457-12 میزان 1302،ص 2.
(245)-روزنامه پیکان،همان.
(246)-مـرکز اسـناد تـاریخی وزارت امور خارجه،همان.
(247)-همان.
(248)-همان.
(249)-روزنامه ایران،شماره 1448-27 سنبله 1302،ص 1.
(250)-مرکز اسناد تاریخی وزارت امور خـارجه،هـمان.
(251)-همان.
(252)-روزنامه ایران،شماره 1458-14 میزان 1302،ص 2.
(253)-روزنامه شفق سرخ،شماره 181-1 میزان 1302،ص 2.
(254)-روزنامه کار،شـماره 76-مـیزان 1302،ص 2.
(255)-روزنـامه شفق سرخ،همان.
(256)-روزنامه شفق سرخ،شماره 184-28 میزان 1302،ص 2.
(257)-روزنامه کار،شماره 80-30 میزان 1302،ص 1.
(258)-روزنامه شـفق سـرخ،شماره 187-5 عقرب 1392،ص 2.
(259)-روزنامه کار،شماره 76-16 میزان 1302،ص 1.
(260)-روزنامه شفق سرخ،همان.
(261)-همان،شماره 189-9 آبـان 1302،ص 1.
عـبد الهـادی حائری میگوید در ملاقات مزبور احمد شاه یک انگشتر الماس گرانبها به خالصی پیشکش کرد.ر.ک: عـبد الهـادی حائری،همان،ص 184.
(262)-عبد الهادی حائری،همان،ص 183.
(263)-مرکز اسناد تاریخی وزارت امور خارجه،هـمان.
(264)-روزنـامه شـفق سرخ،شماره 186-28 عقرب 1302،ص 1.
(265)-همان،شماره 187-30 عقرب 1302،ص 1.
(266)-روزنامه ایران،شماره 1499-15 قوس 1302،ص 1.
(267)-همان.
(268)-روزنامه ایران،شماره 1499-15 قـوس 1302،ص 3.
(269)-خـاطرات سـردار اسعد بختیاری،ص 107.
(270)-هفتهنامه بهلول،شماره 12-4 سنبله 1302،ص 2.
(271)-روزنامه کار،شماره 74-11 میزان 1302،ص 2.
(272)-روزنامه کـار،شـماره 74-11 میزان 1302،ص 2.
(273)-همان،شماره 79-28 میزان 1302،ص 1.
(274)-روزنامه کار،شماره 80-30 میزان 1302،ص 1.
(275)-روزنامه شفق سرخ،شماره 187-5 عقرب 1302،ص 1.
(276)-همان،شماره 188-7 عـقرب 1302،ص 2.
(277)-گـزارش از چنین ادعایی یافت نشده و در اخبار و گزارشهای مندرج در جراید آن زمان نیز چاپ نـشده اسـت.
(278)-روزنامه شفق سرخ،شماره 184-28 میزان 1302،ص 1.
(179)-همان،صـص 1 و 2.
(280)-هـفتهنام لوأ بـین النهرین،شماره 6-17 جدی 1302،صص 7-4.
(281)-مرکز اسناد تـاریخی وزارت امـور خارجه،20-27-1302.
(282)-همان.
(283)-عبد الهادی حائری،همان،ص 182.
(284)-همان،ص 183.
(285)-مرکز اسناد تاریخی وزارت امور خارجه،هـمان.
(286)-هـفتهنامه جنت،سال 2،شماره 13-25 حوت 1302،ص 2.
(287)-از جـمله نـگاه کنید بـه:مـلک الشـعرأ بهار،تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایـران،ج 2،تـهران،انتشارات امیرکبیر، 1363،صص 25-28؛دولتآبادی؛یحیی،حیات یحیی،ج 4،تهران،کتابخانه ابن سینا،136،صـص 289 و 290؛و نـسخههای به روز شده آنها در:ملایی توانی،عـلیرضا،مشروطه و جمهوری،تهران،انـتشارات گـستره، 1381،صص 322-327 و همایون کاتوزیان،محمد عـلی،دولت و جـامعه در ایران،انقراض قاجار و استقرار پهلوی،ترجمه حسن افشار،بازبینی ترجمه محمد علی هـمایون کـاتوزیان،چاپ دوم،تهران،نشر مرکز،1380، ص 385.
(288)-مـرکز اسـناد تـاریخی وزارت امور خارجه؛هـمان.
(289)-روزنـامه خاطرات عین السلطنه،(قـهرمان مـیرزا سالور)،ج 9،به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار،تهران، انتشارات اساطیر،1379،ص 6728.
(290)-روزنامه شفق سرخ،شـماره 224-23 حـوت 1302،ص 2.
(291)-میرزا لطف اللّه قمی کسی است کـه بـعدها نشریات تـرقی(روزنـامه،هـفتهنامه)را منتشر ساخته و به لطـف اللّه ترقی مشهور شد.
(292)-درهمان گیرودار،سومین چاپ کتاب تنبیه الامة و تنزیة الملة در تهران،در آستانه انـتشار قـرار گرفت و نیز ترجمه عربی آن شروع شـد.در اعـلامیهای کـه بـه هـمین مناسبت در 19 حوت هـمان سـال انتشار یافت،آمده است:احرار و آزادیخواهان را بشارت رساله تنبیه الامه و تنزیه المله که یکی از رسالههای نـفیسهای اسـت کـه در وجود مشرطویت و آزادیخواهی نوشته شده و از تصانیف جـناب مـستطاب حـجت الاسـلام و المـسلمین آقـای آقا میرزا محمد حسین نائینی است و در ضمن مراتب فضل و اعلمیت ایشان به خوبی محرز و با آنکه تا حال دو چاپ خورده به واسطه مرغوبیت نسخه آن کمیاب،لهذا بـعضی از دوستان در صدد چاپ برآمده و مشغول آن خدمت شده و عن قریب از تحت طبع بیرون و منتشر خواهد شد. الحق و الانصاف احدی تا حال در حق آزادیخواهی همچه خدمتی شایان و قابل تقدیری نکرده.ما آزادیـخواهان قـرا توصیه مینماییم به قدردانی آن رساله و منصف آن.توضیح آنکه چون نسخه فارسی است مشغول ترجمه به عربی شده تا آنکه برادران بین النهرین هم بهرهمند شوند.محمد حسین.
نکته جـالب تـوجه عبارتی است که روزنامه شفق سرخ در حاشیه اعلان فوق،درج مینماید.عبارت مزبور به این شرح است:«آقای نائینی در مقابل استبداد این رساله را مـنتشر کـردند و امیدواریم راجع به جمهوریت کـه شـکل اتم و اکمل حکومت مشروطه است نیز عامه را مستفیض فرمایند.»ر.ک:روزنامه شفق سرخ،شماره 222-19 حوت 1302، ص 4.
(293)-روزنامه شفق سرخ،شماره 222-19 حوت 1302،ص 4.
(294)-عبد الهادی حائری،همان،ص 187.
(295)-هـمان،ص 188.
(296)-روزنـامه ایران،شماره 1569-10 حمل 1303،ص 2.
(297)-روزنـامه ایـران،شماره 1571-13 حمل 1303،ص 1؛اعلامیه سردار سپه را شاید بتوان یکی از بزرگترین قریب کاریهای تاریخ معاصر قلمداد کرد.جمهوریخواهی در ایران به او ارتباط مستقیمی نداشت.قبل از آن جمهوری خواهی بوده و بعد از صدور اعلامیه فوق هـم جـمهوریخواهی تا چندین ماه بعد ادامه یافت.صدور اعلامیه فوق از سوی سردار سپه را تنها میتوان به عنوان عاملی برای جلب قلوب علما دانست،نه بیشتر از آن.
(298)-ر.ک:صورت مذاکرات نمایندگان مجلس،دوره پنجم،ص 156.
(299)-روزنـامه ایـران،شماره 1572-29 حـمل 1303،ص 1.
(300)-مرکز اسناد تاریخی وزارت امور خارجه،همان.
(301)-هفتهنامه چارچی ملت،شماره 11-8 جوزا 1303،ص 1.
(302)-همان،شماره 12-14 جوزا 1303،ص 1.
(303)-همان،شماره 13-21 جـوزا 1303،ص 1.
(304)-همان.
(305)-یادآوری مینماید در آن سال عید نوروز همزمان با عید نیمه شـعبان بـود.ر.ک:خـاطرات سردار اسعد بختیاری، صص 110 و 111.
(306)-همان،ص 144.
(307)-همان،ص 149.
مطالعات تاریخی- پاییز 1383 - شماره 4 -صفحه 9
نظرات