پایداری در سلول‌های شاه؛ روایتی از چهارمین دستگیری رهبر انقلاب در سال 1349


پایداری در سلول‌های شاه؛ روایتی از چهارمین دستگیری رهبر انقلاب در سال 1349

آیت‌الله خامنه‌ای در طول سال‌های مبارزاتی خود همواره با فشارهای گوناگون رژیم پهلوی و مأموران ساواک مواجه بودند. یکی از مصادیق این فشارها، زندانی شدن ایشان بود. تقریباً در تمامی زندان‌هایی که ایشان سپری کردند، به دلیل فقدان مدارک محکمه‌پسند، پس از چند ماه آزاد می‌شدند.

نوشتار پیش‌رو به بررسی نحوه‌ی دستگیری و آزادی رهبر انقلاب در چهارمین زندان ایشان در سال 1349 اختصاص دارد. روایت جذاب این ماجرا در صفحات ۳۵۴ تا ۴۲۷ کتاب «شرح اسم» آمده است؛ کتابی که در تابستان ۱۳۹۱ توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی و به قلم هدایت‌الله بهبودی منتشر شد و مطالعه آن برای علاقه‌مندان خالی از لطف نیست.

 

دستگیری

شیخان که از تعلل شهربانی برای دستگیری سیدعلی خامنه‌ای مطمئن شده بود، یکی از نیروهای کاربلد خود، محمود غضنفری، را مأمور بازداشت او کرد. او پس از تحقیقات اولیه، خانه پدری، آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای، را محتمل‌ترین مکان برای یافتن آقای خامنه‌ای تشخیص داد. مأموران تحت امر غضنفری در اطراف خانه مستقر شدند و رفت‌وآمدها را زیر نظر گرفتند. ظهر روز دوم مهرماه، برای آنان مسجل شد که پسر در خانه پدر است [...].

ساعت 1:45 مأموران به خانه می ریزند. […]آقای خامنه‌ای را ساعاتی بعد تحویل لشکر 77 مشهد دادند. در نامهٔ همراه او، به فرمانده لشکر نوشته شده بود که 68 ساعت بدون ملاقات، زندانی باشد و صبح شنبه، چهارم مهر به این ساواک تحویل داده شود [...]

 

رودرروی شیخان

او را در مقر ساواک به اتاق رئیس سازمان امنیت مشهد بردند. اتاق بزرگ و مجللی بود؛ [...] شیخان پشت میز بزرگی نشسته بود. [...] در این بین یکی از بازجوها پرونده به دست وارد اتاق شد. نزد شیخان رفت و اوراقی از آن پرونده را پیش روی او گرفت و رئیس هم سرش را به نشانه ناخشنودی و وخامت اتهام صاحب پرونده تکان داد. احتمالاً صحنه‌سازی بود برای خالی‌کردن روحیه روحانی دستگیر شده. شیخان با لحنی خشمگین گفت که او را ببرند و بردند به اتاقی که شماری از مأموران ساواک دایره‌وار ایستاده بودند. آقای خامنه‌ای را در میان آنها ایستاندند. شروع کردند به توهین و ناسزا؛ بدون محدودیت. نگاه آقای خامنه‌ای به آن دایره فحاش، نگاهی تحقیرآمیز بود. [...]

 

بازجویی نخست

بازجویی او ساعت 11:30 شنبه شروع شد. غضنفری که به‌عنوان بازجو حاضر بود، بسیار حرف زد و کم شنید. تلاش زیادی به خرج داد تا گزارش‌های منابع ساواک و حرف‌هایی که بازداشت‌شدگان هنگام بازجویی از اقدامات آقای خامنه‌ای گفته بودند، به او بقبولاند و اعتراف بگیرد؛ اما هر بار با در بسته انکار روبه‌رو شد. [...]

 

بازجویی دوم

به‌درستی روشن نیست بازجوی جلسه دوم چه کسی بود. ششم مهرماه، ساعت یازده صبح، سین‌جیم‌ها آغاز شد. بازجو [...] بسیار کوشید هم‌فکری آقای خامنه‌ای را با امام خمینی اثبات کرده، آن را به‌عنوان یک جرم ثبت کند. پرسش‌های مکرر او به نتیجه نرسید [...]

 

سومین بازجویی

نبود مدرک، عدم موفقیت در تفتیش عقاید و در واقع نقص پرونده، ساواک را وادار کرد جلسه‌های بازجویی را به‌نوبت سوم بکشاند. این بار شیخان از حسین ناهیدی خواست بازجویی را به عهده بگیرد. به او توصیه کرد سؤالات را طوری مطرح کند که متهم جواب منفی ندهد؛ طفره نرود [...]

ناهیدی، به هر دلیل جلسه سوم را مختصر و کوتاه برگزار کرد؛ وارد جدل نشد و با تکرار پی‌درپی یک سؤال درصدد رسوخ به عقاید آقای خامنه‌ای برنیامد، اما آنچه از شیخان به او توصیه شده بود عمل کرد. [...]

 

دستان خالی ساواک

همه‌ چیز حکایت از دستان خالی ساواک برای پرونده‌سازی علیه سیدعلی خامنه‌ای داشت. همین فقر مدرک موجب شد که شیخان بار دیگر از ناصر مقدم، رئیس اداره کل سوم، بخواهد با تبعید آقای خامنه‌ای موافقت نماید. این بار او به این نکته هم اشاره کرد که اتهامات متهم باید در بخش قضایی اداره کل سوم نیز بررسی و به تأیید برسد و این کار زمان زیادی خواهد برد. [...] ظاهراً پاسخی به این نامه داده نشد و اگر هم جوابیه‌ای داشت، با تبعید آقای خامنه‌ای موافقت نگردید.

ازاین‌رو مدارک موجود در پرونده، شامل سه بازجویی، اعلامیه «حوزه علمیه مشهد» به مناسبت شهادت سیدمحمدرضا سعیدی و دو برگ بازجویی یکی از طلبه‌های دستگیر شده، موجب شد که ساواک خراسان برای بزرگ‌نمایی اتهامات و پررنگ‌کردن آنچه که «تبلیغ له خمینی و علیه مصالح کشور» می‌نامید، اقدام به تهیه گزارشی هشت‌صفحه‌ای برای ضمیمه‌کردن به این پرونده نازک کند.

[...] از این گزارش هشت‌صفحه‌ای نسخه‌ای هم به اداره کل سوم فرستاده شد [...] پرونده تنظیمی ساواک علیه آقای خامنه‌ای در چهاردهم مهر به دادستانی دادگاه عادی شماره 18 مشهد فرستاده شد و یک روز بعد به دست بازپرس رسید [...].

 

به دنبال جرم

بازپرس ارتش اتهام دست پُرکنی در پرونده آقای خامنه‌ای نیافت. در نهایت به این نتیجه رسید که توجیهی برای مجازات سیدعلی خامنه‌ای بتراشد و سه ماه زندان را که لابد حداقل خواست ساواک بود، قانونی جلوه دهد.

[...] بازپرس در پی تراشیدن جرمی بود که ارزش سه ماه زندان را داشته باشد. وی در خلال پرونده و در میان بازجویی‌های ساواک، تبلیغ به نفع آیت‌الله خمینی را شایسته تنبیه دانست. ازاین‌رو از ساواک پرسید «بزهی که آقای خمینی به‌موجب آن زندانی و تبعید گردیده است به این بازرسی سریعاً ابلاغ نمایند».

غضنفری وقتی نامه سرگرد اسماعیلی را دریافت کرد، خطاب به شیخان نوشت که دادگاه درصدد است پس از گرفتن پاسخ در مورد جرم آیت‌الله خمینی «مشارٌالیه را که از طرف‌داران سید روح‌الله خمینی و قمی است... ماده‌ای را در نظر بگیرند که رضایت ساواک نیز تأمین گردد.» [...]

ساواک خراسان مایل بود اتهامات دیگری چون «قیام علیه رژیم، ایجاد بلوا و آتش‌سوزی، ایراد بیاناتی در کشور بیگانه عراق، خرابکاری و ...» را نیز به جرم‌های امام خمینی بیافزاید، تا شاید حکم آقای خامنه‌ای سنگین‌تر صادر شود. [...]

 

نامه‌های دیگر

بیش از چهل روز از بازداشت آقای خامنه‌ای می‌گذشت. خبری از شروع بازپرسی و تشکیل دادگاه نظامی نمی‌رسید. [...] پانزدهم آبان، برای چندمین بار سرگرد اسماعیلی را خطاب قرار داد [...] پاسخی داده نشد. سرگرد اسماعیلی در کار آماده‌کردن مفاد کیفرخواست بود. تحقیقات نشان می‌داد که اتهام آقای خامنه‌ای «اقدام علیه امنیت داخلی مملکت» است. [...] سرگرد اسماعیلی برای تأمین نظر دادستان، نامه‌نگاری‌های خود را با ساواک، دادگاه نظامی و دایره تشخیص هویت آغاز کرد. [...]

همچنین 23 آبان بار دیگر او را برای بازپرسی به ساختمان دادگاه کشاند و مواردی را که دادستان برای افزایش جرم پیشنهاد کرده بود، پرس‌و‌جو نمود و در نهایت با تنظیم گزارش دیگری برای دادستان، جرم اهانت به رئیس مملکت را وارد دانست. بدین ترتیب کیفرخواست تازه با اتهامات بیشتر آماده فرستادن به دادگاه شد.

همچنان پاسخی به درخواست‌های اخیر آقای خامنه‌ای داده نمی‌شد [...]. آن بیرون، برخی از اعضای خانواده درصدد پیداکردن راهی برای ملاقات با آقای خامنه‌ای بودند. راه‌های زیادی وجود نداشت، [...] تنها کاری که می‌توانستند بکنند، تماس تلفنی یا نوشتن نامه به ساواک و گرفتن خبر بود. به تلفن‌ها پاسخ سربالا دادند و نامه‌ها را بی‌جواب گذاشتند. [...] خانواده از آن سو، و خودش در این سو، بر دیوار بسته ملاقات می‌کوبیدند [...].

 

پیش محاکمه

مقدمات آغاز به کار محکمه فراهم می‌شد. پرونده به دادگاه ارسال شده بود. آقای خامنه‌ای دوازدهم آذر برای تعیین وکیل تسخیری به دادگاه رفت [...] قرار شد پنج روز برای مطالعه پرونده به آقای خامنه‌ای زمان بدهند. وی از پانزدهم آذر سر در پرونده ساخته شده داشت. خیلی زود به این نتیجه رسید که باید دفاعیهٔ جانانه‌ای آماده کند. [...] بیست و پنجم دی جلسه مقدماتی دادگاه تشکیل شد و محتویات پرونده برای آغاز محکمه مناسب تشخیص داده شد. [...]

 

روز محاکمه

دادگاه نظامی، 21 دی 1349 را زمان تشکیل جلسه دادرسی قرار داد. ساعت 9 صبح آقای خامنه‌ای را به دادگاه آوردند.

ابتدا کیفرخواست که با دو اتهام اقدام علیه امنیت مملکت و اهانت به رئیس کشور تنظیم شده بود خوانده شد. [...] نوبت آقای خامنه‌ای بود. [...] برگه‌های دفاعیه را برداشت، سینه‌اش را صاف کرد، تُن صدایش را بالا برد، لحن قاطعانه‌ای گرفت و از موضعی بیش از دفاع شروع به خواندن کرد.

[...] آن روز، روز ملاقات زندانیان و خانواده‌هایشان نیز بود. خانواده او پشت دیوارهای پادگان چشم‌انتظار بودند. مدت زیادی را سپری کردند. [...] یکی از اعضای دادگاه که از حکم صادره باخبر بود، در حال ترک پادگان متوجه حضور برخی از اعضای خانواده آقای خامنه‌ای شد و خبر آزادی قریب‌الوقوع او را به آنان داد. [...] دو ساعتی از انتظار آقای خامنه‌ای پشت در ورودی دادگاه می‌گذشت که حکم را به اطلاع او رساندند.

آقای خامنه‌ای پس از سه ماه و بیست روز حبس، 21 دی‌ماه آزاد شد [...].