حزب «پان‌ایرانیست»؛ از آغاز تا فرجام؛

حد یقف فعالیت‌های پان‌ایرانیست‌ها


حزب «پان‌ایرانیست»؛ از آغاز تا فرجام؛

 در 21 بهمن 1322، حزب پان‌ایرانیست، که شعار «فلات ایران به زیر یک پرچم» را در اولویت برنامه‌های خود قرار داده بود، تأسیس شد، اما دو واقعه مهم در تاریخ ایران معاصر به نوعی حد یقف فعالیت‌های ناسیونالیستی آن شد

در اواخر سال 1322ش و در شرایطی که ایران با پیامدهای ناشی از کناره‌گیری رضاشاه، آزادشدن یکباره نیروهای سیاسی و اجتماعی سرکوب‌شده در دوران پهلوی و شرایط اشغال کشور درگیر بود، تعدادی از نوجوانان و جوانان پرشور، تشکیلاتی با عنوان «گروه انتقام» را به‌وجود آوردند که مقدمه تشکیل حزب «پان‌ایرانیست» شد.

این تشکیلات نیمه‌مخفی و زیرزمینی در 21بهمن 1322ش شکل گرفت. از جمله پایه‌گذاران این انجمن علیرضا رئیس، داریوش همایون، فرید سیاح سپانلو، علینقی عالیخانی، خداداد فرمانفرمائیان، احمد مختاری، مهدی بهره‌مند و بیژن فروهر بودند. با اینکه در سال‌های بعد محسن پزشکپور، داریوش فروهر و محمدرضا عاملی در حزب پان‌ایرانیست جایگاه مهم‌تری یافتند، اما در ردیف پایه‌گذاران انجمن نامی از آنها در میان نیست.1

چهار سال بعد و در بیانیه‌ای که در شهریور 1326ش توسط محسن پزشکپور، فرید سیاح سپانلو، محمدرضا عاملی تهرانی و پرویز صفی‌یاری منتشر شد، اصول«پان‌ایرانیسم» بر ملی‌گرایی متکی شد: «ما بنیان‌گذاران انجمن که نخستین پایه ایران‌پرستی را بر روی شانه‌های خود برپا کردیم، به خدای خود و شرافت انجمن خود ... سوگند یاد می‌کنیم که برای همیشه و تا ابد، جز پان‌ایرانیسم برای خود آرزویی تشخیص ندهیم و انجمن و ایران را جز به سوی این آینده درخشان و دوست‌داشتنی نرانیم».2

این حزب در سال 1328ش مبانی فکری خود را در جزوه‌ای تحت عنوان «بنیاد» منتشر کرد که در آن بخشی از دکترین «پان‌ایرانیسم» این گونه آمده است: «زندگی و اخلاق فرهنگ نوین ملی خانواده، مسائل سیاسی». حزب پان‌ایرانیست جهان را درحال حرکت به سمت ناسیونالیسم آگاه می‌دانست که در آن فقط عناصر مؤمن به ناسیونالیسم، توانایی رهبری جنبش‌های ملی را دارند. مهم‌ترین اولویت پان‌ایرانیسم مبارزه با حزب توده و شعار این مکتب نیز «فلات ایران به زیر یک پرچم» بود که به بازگشت قلمروهای تجزیه‌شده از ایران در 150 سال اخیر اشاره داشت».3

اتحاد و گسست پان‌ایرانیست‌‌ها از جبهه ملی

تشکیل حزب پان‌ایرانیست با جریان ملی شدن صنعت نفت و دوران نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق همراه بود. پان‌ایرانیست‌ها در کنار دو حزب ایران و زحمتکشان، بدنه اصلی جبهه ملی را تشکیل می‌دادند که بزرگ‌ترین حامی دکتر مصدق بود. اگرچه جان فورن در کتاب خود، حزب پان‌ایرانیست را بخشی از بدنه اصلی جبهه ملی می‌داند،4 اما گازیوروسکی معتقد است این حزب هنگام تشکیل جبهه ملی از اعضای رسمی آن درنیامد و فقط با احزاب و گروه‌های عضو جبهه ملی به‌ویژه حزب ایران و حزب زحمتکشان همکاری می‌کرد.5

حزب «پان‌ایرانیست» با رویکرد ملی‌گرای خود، ملی شدن صنعت نفت را نماد تأمین منافع ملی و حرکتی ضداستعماری می‌دانست. چهره‌ها و نشریات مطرح حزب از جمله دو روزنامه «ساسانی» و «ندای پان‌ایرانیست» از هواداران پرشور خود می‌خواستند که «در هرکجا که هستید با دشمنان مصدق مبارزه کنید. با زبان، با قلم، با مشت با تظاهرات؛ به هر وسیله که می‌توانید حمایت قاطع حزب را از دکتر مصدق اعلام دارید».6 حتی محسن پزشکپور و داریوش فروهر به‌عنوان رهبران برجسته پان‌ایرانیست‌ها مدعی بودند که یک سال قبل از ملی شدن صنعت نفت و در بهمن‎‌ماه سال 1328 در تظاهراتی که توسط اعضای مکتب پان‌ایرانیست برگزار شد مسئله ملی شدن نفت مطرح و از این اقدام حمایت شد.7

پان‌ایرانیست‌ها و به‌ویژه نیروهای جوان دبیرستانی آنها در جریان قیام 30 ‌تیر 1331 هم حضور پررنگی داشتند و حتی دو تن از اعضای این حزب در این روز کشته شدند. آنها در هفتمین و چهلمین روز واقعه 30 تیر، به همراه حزب زحمتکشان و حزب ایران آیین بزرگداشتی را بر مزار شهدای این واقعه در ابن‌بابویه برگزار کردند.

پس از قیام 30 تیر، به‌تدریج اختلافاتی بین گروه‌های حامی جبهه ملی رخ داد و حزب پان‌ایرانیست نیز دچار دودستگی شد. عده‌ای با محوریت داریوش فروهر معتقد به ادامه حمایت از مصدق بودند، اما برخی دیگر همچون محسن پزشکپور راه خود را از مصدق جدا کرده و به شاه متمایل شدند. آنها شعار «هم شاه و هم مصدق» سر می‌دادند. همچنین در این دوره اتهام ارتباط با اشرف پهلوی و خط گرفتن از وی نیز متوجه «پان‌ایرانیست‌های پزشکپوری» بود. با افزایش تقابل مصدق و محمدرضا پهلوی، پان‌ایرانیست‌ها دریافتند که باید میان این دو یکی را برگزینند که انتخاب آنها شاه بود.8 شاخص‌ترین چهره‌های این طیف محسن پزشکپور و محمدرضا عاملی تهرانی  بودند که پس از کودتای 28 مرداد به‌تدریج حزب پان‌ایرانیست را به یک حزب حامی سلطنت تبدیل کرده و با همین موضع حتی وارد مجلس شورای ملی نیز شدند.

بنیان فکری این حزب بر مبنای ملی‌گرایی افراطی و احیای ایران باستانی بود. درنتیجه، سلطنت را مظهر عظمت ایران می‌دانست و نمی‌توانست در کنار نهضت ملی، که مخالف سلطنت مطلقه بود، قرار بگیرد. در جنبش ملی شدن صنعت نفت، حزب پان‌ایرانیست هیچ‌گاه سخنی بر ضد شاه مطرح نکرد و در کنار حمایت از مصدق، هواخواهی از خاندان شاهی را هم درنظر داشت. ملی‌گرایی پان‌ایرانیستی با تمجید از نظام شاهنشاهی ایران و وفاداری به آن تعریف شده بود.9 از سوی دیگر، با اینکه فعالان نهضت ملی و رهبر معنوی آنها، یعنی دکتر مصدق، به دنبال آزادی و استقلال کشور بودند، اما همچون پان‌ایرانیست‌ها به شکل افراطی بر امپراتوری‌های ایران باستان تکیه نمی‌کردند. پان‌ایرانیست‌ها معتقد بودند که سرزمین‌های ازدست‌رفته ایران که اکنون یا مستقل بود و یا بخشی از اتحاد شوروی شده بود، باید ضمیمه کشور شود. آنها جز این چاره‌ای نداشتند که در اهداف و شعارهایشان تجدیدنظر کنند و یا از نهضت ملی کنار بکشند.10

جدایی بحرین  و اعتراضاتی که دیده نشد

بحرین که از دوران کهن قسمتی از خاک ایران بود، درنهایت با اعمال نفوذ و فشار انگلستان و موافقت حکومت پهلوی در 14 آگوست سال 1970م (23 مرداد 1350ش) به استقلال رسید. از جمله چهره‌هایی که در برابر جدایی بحرین موضع گرفتند، اعضای حزب «پان‌ایرانیست» بودند. در مجلس بیست‌ودوم (1346-1350ش) حزب پان‌ایرانیست پنج کرسی نمایندگی داشت. آنها در نطق‌ها و نشریات خود طرح جدایی بحرین از ایران را محکوم کرده و به‌شدت از دولت هویدا انتقاد کردند.

اعضای فراکسیون پان‌ایرانیست تلاش داشتند امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر، را متقاعد سازند که در متن گزارش دولت در رابطه با جدایی بحرین نامی از شاه نیاورد تا بتوانند مخالفت خود را با آسودگی ابراز کنند، اما هویدا با وجود قول مساعدت در این زمینه، در متن گزارش خود به موافقت ضمنی شاه نیز استناد کرد

 محسن پزشکپور با نوشتن مقاله‌ای با عنوان «بحرین جزء لاینفک ایران است» نوشت: «دولت انگلیس نشان داد که همواره مترصد است تا حقوق ملت ایران را پایمال کند. این حادثه، هشدار تاریخ برای نظم شاهنشاهی ایران است. ملت ایران هرگز حقوق حقه خود را فراموش نخواهد کرد. بحرین جزئی از سرزمین ما و استان چهاردهم میهن ماست. بحرین گوشه‌ای از این «نیاخاک» است که تبار و نژاد ایرانی طی هزاران سال در دامان آن زیسته و زیست می‌کند».11

او در یکی از نطق‌های پیش از دستور خود نیز با تأکید بر اینکه حزب پان‌ایرانیست معتقد به حق حاکمیت تاریخی و کامل ایران در خلیج فارس است افزود: این حق که یک امر مسلّم تاریخی است و بالقوه وجود دارد، باید بالفعل هم در سراسر خلیج فارس مستقر شود. حق حاکمیت ما نسبت به بحرین غیرقابل تردید است. بحرین جزء لایتجزای وطن ماست و باید از زنجیرهای جدایی و استعمار نجات پیدا کند.12

پزشکپور در جلسه دیگری با اشاره به اینکه اولین وظیفه احزاب وابسته به دولت این است که به حاکمیت و موجودیت ملی که مافوق اختلاف سلیقه‌هاست فکر کنند عنوان کرد: «مسئله حق یک ملت است و فقط حق یک عده نیست که حزب پان‌ایرانیست دفاع کند یا حزب ایران نوین؛ حقی است متعلق به تمام نسل‌های کنونی و آینده... من گله‌ای دارم که در مسئله اساسی احزاب دیگر آن‌گونه که باید و شاید توجه نکرده‌اند».13 محمدرضا عاملی تهرانی، دیگر نماینده پان‌ایرانیست مجلس، نیز در سخنانی با انتقاد از اینکه بعضی از کشورهای عربی از سوی استعمار تغذیه می‌شوند و یک اتحادیه در دشمنی با ایران و مسائل مربوط به خلیج‌فارس ایجاد کرده‌اند، عنوان کرد: «اگر هر کشوری در خصوص این موضوع، یعنی بحرین، بر ضد ایران وارد رابطه شود، عمل او در حکم نقض حقوق حاکمیت ملت ایران است؛ زیرا بحرین جزء لاینفک ایران بوده و جدا دانستن آن از ایران در حکم تجاوز و تعرض علنی به منافع و مقاصد ملت ایران است».14

واکنش بانی جدایی به اعتراضات پان‌ایرانیست‌ها

از اواخر سال 1348 و پیش از طرح لایحه واگذاری بحرین در مجلس، نمایندگان پان‌ایرانیست مجلس از سوی رژیم با  محدودیت‌ و فشار مواجه شدند. ساواک با نمایندگان حزب پان‌ایرانیست جداگانه وارد مذاکره شد تا آنها را قانع کند که با گزارش دولت درباره بحرین مخالفتی نکنند. محسن پزشکپور به مخالفت‌های خود ادامه داد و حتی کار را به استیضاح دولت نیز کشاند. یکی دیگر از اعضای فراکسیون پان‌ایرانیست به نام فضل‌الله صدر قصد داشت تحت هدایت ساواک، محسن پزشکپور را برای تغییر موضوع استیضاح به سؤال قانع کند که موفق نبود و از حزب جدا شد.15

اعضای فراکسیون پان‌ایرانیست تلاش داشتند امیرعباس هویدا نخست‌وزیر را متقاعد سازند که در متن گزارش دولت در رابطه با جدایی بحرین نامی از شاه نیاورد تا بتوانند مخالفت خود را با آسودگی ابراز کنند، اما هویدا با وجود قول مساعدت در این زمینه، در متن گزارش خود به موافقت ضمنی شاه نیز استناد کرد.16

پزشکپور به عنوان رهبر حزب پان‌ایرانیست گزارش هویدا را خیانت دانسته و خواهان استیضاح دولت او شد. این استیضاح در فروردین‌ماه سال 1349 از جانب پنج نماینده پان‌ایرانیست تقدیم رئیس مجلس شد. استدلال هویدا در جلسه استیضاح این بود که اقدام ایران صرفا جهت جلوگیری از خطر جنگ در منطقه خلیج‌فارس بوده است. استیضاح عملا نتیجه‌ای نداشت و نتوانست رأی اعتماد بگیرد. اسدالله علم دراین‌باره در خاطرات خود می‌گوید: «امروز سه‌شنبه 1 اردیبهشت 1349، دولت در مسئله بحرین جواب استیضاح را در مجلس داد و رأی اعتماد گرفت. حزب پان‌ایرانیست به صورت خاک برسر و مفلوکی در مسئله استیضاح صحبت کرد که هیچ تناسبی با آن همه حرارت اولیه نداشت».17

مخالفت پان‌ایرانیست‌ها با رژیم شاه در موضوع انفصال بحرین، واکنش حکومت را نیز به دنبال داشت که از جمله آنها  قطع کمک‌های مالی و ایجاد محدودیت شدید برای فعالیت حزب بود. محرومیت نمایندگان پان‌ایرانیست برای مجلس بعدی نیز از دیگر پیامدهای این مخالفت بود. هویدا که از جریان استیضاح و صحبت‌های پزشکپور عصبانی بود، پس از جلسه استیضاح به‌صراحت نمایندگان پان‌ایرانیست را تهدیدکرد که دیگر اجازه نخواهد داد در دوره بعدی وارد مجلس شوند. از اواخر اردیبهشت 1349 ساواک و شهربانی رهبران و مسئولان محلی حزب را در شهرهای مختلف زیرنظر گرفتند و مانع از برگزاری جلسات حزبی شدند؛ ضمن اینکه آنها را تهدید کردند که در صورت سرپیچی از دستورات دولتی دستگیر و بازداشت خواهند شد.18

نتیجه‌گیری

حزب «پان‌ایرانیست» که به‌عنوان حامی جبهه ملی و ملی‌شدن صنعت نفت نامبردار شده بود، در سال‌های بعد از کودتا به یک حزب شبه‌دولتی تبدیل شد. به موازات تأکید رژیم پهلوی بر تاریخ باستانی و ترویج گفتمان شاهنشاهی، ملی‌گرایی افراطی و شعارزده این حزب نیز با این رویکرد هم‌پوشانی پیدا کرد. با این حال سران حزب و از جمله محسن پزشکپور در جریان موافقت دولت ایران با جدایی بحرین، مخالفت خود را با این اقدام ضدملی مطرح کردند. فقدان پایگاه مردمی، ضعف بنیان‌های فکری، ایدئولوژی شعارزده و باستان‌گرا و از همه مهم‌تر تجربه حمایت از رژیم پهلوی در سال‌های خفقان پس از کودتا و سرکوب دهه 1340 باعث شد تا این مخالفت‌ها بازتاب چندانی در جامعه نداشته باشد.

همین مواضع هم از سوی رژیم تحمل نشد. نگاه رژیم پهلوی به حزب پان‌ایرانیست همچون سایر احزاب وابسته ابزاری بود. وجود مواضع متفاوت با اراده شاه تا زمانی تحمل می‌شد که مانع از پیشبرد برنامه‌های او نباشد. همان‌گونه که شکل‌گیری سازمان «پان‌ایرانیست» در اواخر دهه 1320 ناشی از هیجان و ایده‌های ناسیونالیستی بود، گفتمان حزب هم هیچ‌گاه به یک جامعیت و درایت سیاسی و اجتماعی نرسید و با اقبال جامعه مواجه نشد. بنابراین مخالفت آنان با قضیه واگذاری بحرین هم جریان‌ساز نشد و به حاشیه رفت.

پی نوشت ها :

1. مظفر شاهدی، حزب پان‌ایرانیست، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1389، صص 14-15.

2. همان، ص 16.

3. الهام رجایی، توران منصوری و مریم سبحانیان، «مواضع حزب پان‌ایرانیست در قبال جدایی بحرین از ایران»، مجموعه مقالات دهمین همایش علمی پژوهشی خلیج فارس، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1393، ص 459.

4. جان فورن، مقاومت شکننده؛ تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، انتشارت رسا، 1382، ص 425.

5. مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه فریدون فاطمی، تهران، نشر مرکز، 1378، ص 12.

6. نشریه ندای پان‌ایرانیست، ش 42، آبان 1331، ص 1.

7. محمدرضا علم، «رابطه حزب پان‌ایرانیست با جبهه ملی تا کودتای 28 مرداد 1332»، فصلنامه پژوهش‌های علوم تاریخی، ش 12 (پاییز و زمستان 1394)، ص 43.

8. همان، ص 53.

9. همان، ص 49.

10. محمدعلی همایون کاتوزیان، مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران، ترجمه فرزانه طاهری، تهران، نشر مرکز، 1378، ص 112.

11. الهام رجایی و دیگران، همان، ص 460.

12. همان، ص 462.

13. همان، ص 463.

14. همان، ص 464.

15. مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، لندن، پکا، 1370، ص 253.

16. الهام رجایی و دیگران، همان، ص 467.

17. امیراسدالله علم، گفتگوهای من با شاه، ترجمه گروه مترجمان، تهران، طرح نو، 1381، ص 35.

18. الهام رجایی و دیگران، همان، صص 477-478.


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران