سیدجمال در مقابل اتهامات سکوت کرد/ نظر ارنست رنان درباره سید
به گزارش خبرگزاری تسنیم، «پدر بیداری اسلامی یا عضو لژ بیداری» عنوان پرونده ویژه صد و هشتاد و چهارمین شماره هفتهنامه خبری ـ تحلیلی «پنجره» است. در این پرونده گفتگوهایی با سیدهادی خسروشاهی، موسی نجفی و قاسم تبریزی انجام شده است.
سیدهادی خسروشاهی از جمله پژوهشگران پرکاری است که زندگی خود را وقف نشر آثار و افکار اندیشمندانی همچون سیدجمالالدین اسدآبادی کرده. تدوین، تحقیق و نشر مجموعه آثار سیدجمالالدین حسینی (افغانی) در 10 جلد و در بیش از سه هزار صفحه، در ایران و مصر، یکی از خدمات ارزنده ایشان است. این مجموعه که محصول نیمقرن تلاش، کوشش، تحقیق و بررسی در کشورهای اسلامی است، تنها گوشهای از فعالیتهای پژوهشی حجتالاسلام خسروشاهی در این رابطه است. برحسب همین سابقه درخشان، گفتوگویی با وی انجام شده است.
آشنایی جنابعالی با افکار سیدجمالالدین از چه تاریخی آغاز شد و دلیل اهتمام شما به نشر اندیشههای وی چیست؟
آشنایی اینجانب با سیدجمالالدین حسینی و اندیشهها و آثار او، به دوران نوجوانی و مطالعه رساله «نیچریه یا ناتورالیسم» آغاز گردید. پس از آن به مطالعه کتابها و مقالاتی که درباره سید چاپ میشد، پرداختم. به موازات این امر، با کتابها و مقالاتی ضد سیدجمال روبهرو شدم.
متاسفانه این نوع مقالات شامل اکاذیب و اتهامات، علاوه بر کشورهایی چون مصر و ترکیه در ایران دوره پهلوی از سوی نویسندگان درباری بهطور مستمر بهشکل کتاب، رساله و مقاله، در جراید و مجلات چاپ و منتشر میگردید و جز شادروان استاد سیدمحمد محیط طباطبایی، فرد دیگری پاسخگوی این هجمهها نبود. در واقع رژیم پهلوی میخواست رهبری و اندیشه هر نوع حرکت ضد استعماری و ضد استبدادی را پیشاپیش سرکوب نماید و با متهم ساختن و ملکوک نمودن سیدجمال، بهعنوان رهبر و طلیعهدار نهضتهای اسلامی مشرقزمین، بستر اصلی خیزش مردم را از بین ببرد و زمینه را برای استمرار سلطه جابرانه خود مساعد سازد.
در بین شخصیتهای اسلامی معاصر، کسی را همتراز سید میدانید؟
شخصیتهایی که در فکر اصلاح جامعه و بیداری مردم در بلاد اسلامی یا کشورهای دیگر باشند، همواره وجود داشتهاند، ولی همه آنها را نمیتوان همتراز با سیدحسینی دانست. برای نمونه میشود به شیخ حسن البنا، موسس حرکت اخوانالمسلمین در مصر اشاره کرد که در کتاب خاطرات خود (مذاکرات الدعوه و الداعیه) حرکت خود را ادامه راه سیدجمال و عبده مینامد. یا در شبه قاره هند، سیدابوالاعلی مودودی (امیر جماعت اسلامی) و محمداقبال لاهوری در همین راستا حرکت میکردند یا در ترکیه، ملاسعید نورسی پایهگذار حرکت «نورجیها» چنین بوده و فردی چون محمد عاکف (شاعر ملی ترک) و محمد کامل نامق را میتوان نام برد که هرکدام بهنحوی این مسیر را طی میکردند.
آیا اندیشه و عملکرد سید قابل نقد است؟
صرف تمام عمر در راه بیداری مردم و اصلاح جامعه خود یا کل مشرق زمین، امر مبارکی است و بهطور طبیعی هر انسانی که در این مسیر گام نهد، در معرض خطا و اشتباه هم خواهد بود که میتواند قابل انتقاد و ارزیابی باشد. سید حسینی هم از این قانون کلی مستثنی نیست و میتوان بعضی از عملکردهای وی را مورد ارزیابی مجدد و انتقاد قرار داد.
بهنظر شما سید احیاگر یا یک نواندیش دینی است؟
سیدجمالالدین را میتوان هم پایهگذار «احیای اسلامی سیاسی» و هم «یک نواندیش» خواند که به موازات قبول اصول اساسی و مبانی فکری مذهبی، به فکر تجدید و نوگرایی بود که آن را در چارچوب باز بودن باب اجتهاد خواستار بود.
برای سید میان مبارزه با استعمار و استبداد، کدام در اولویت بود؟
سیدجمالالدین استبداد و استعمار را دو روی یک سکه میدانست و مبارزه با آن دو را همزمان میخواست و روی همین اصل در طول زندگی مبارزاتی خود، همواره مورد فشار و هجمه قرار داشت و در همه بلاد عربی- اسلامی یا شرقی و غربی، بهنحوی با محدودیتهایی روبهرو بود و در نتیجه همواره با تبعید و آوارگی و حتی زندان همراه بود.
سیدجمالالدین حسینی در ایجاد نهضت مشروطیت چه نقشی داشت؟
شکی نیست که سید در دو سفری که به ایران داشت، بهویژه در سفر دوم خود که به مبارزه علنی ضد سلطنت ناصرالدین شاه پرداخت و خواستار اجرای قانون گردید، در واقع بذر عدالتخواهی و قانونگرایی را پاشید که نتیجه آن مدتی بعد و در زمانی نه چندان زیاد پس از وی، بهثمر رسید و مردم ایران شاهد پیدایش عدالتخانه و مشروطیت شدند.
سید در دوستی یا همکاری با روشنفکران سکولار دنبال چه هدفی بود؟
دلایل دوستی یا همکاری فکری سید با روشنفکران سکولار یا عناصر سکولار را باید در شرایط زمان و مکان جستجو کرد. سید در راستای تحقق آرمانها و اهداف خود، از هر وسیله مشروعی استفاده میکرد و یکی از این ابزارها، همکاری و دوستی با دگراندیشان بود که البته در جوامع آن روز، کمی دور از احتیاط بهنظر میرسید، ولی سید دنبال مصلحتگرایی و احتیاطکاری نبود و روش کنونی دوستان اسلامگرای ما در مصر و تونس، پس از سقوط رژیم حسنیمبارک و رژیم ژنرال بن علی، در همکاری با سکولارها، بهعلت ضرورتهای جامعه و زمان، نشان میدهد که سید در این مورد هم پیشتاز بوده است و بهطور کلی در عصر ما هم این نوع تعامل، با حفظ اصول عقیدتی و اصالتها و ارزشها، میتواند در پیشبرد مبارزه و رسیدن به اهداف واقعی کارساز باشد؛ گرچه گروهی این روش را نمیپسندند!
واکنش سید در قبال نشر اکاذیب و اتهامات ضد وی در جرایدی مانند اختر چگونه بود؟
سید در روزنامه اختر چاپ عثمانی با تغییر موضع مدیر آن، به دستور شاه قاجار مقالات ناجوانمردانهای علیه سید منتشر ساخت و حتی او را شیطان در لباس انسان نامید! اما او نه تنها واکنشی از خود نشان نداد، بلکه حاضر نشد در مقابل بیادبیها و اتهامات او یا دیگر دشمنان خود، با ادبیات خود آنها به مقابله برخیزد. دشمنان سید در دوران خلافت عثمانی برای سرکوب او، از هر سلاح غیراخلاقی و نامشروعی استفاده نمودند و حتی رسالهای تحت عنوان کلبالعجم (سگ عجم) به عربی منتشر ساختند که محتوای آن از نام نشریه پیداست و این نوع برخورد تقریبا در همه بلاد بر ضد سید و اندیشههای روشنگرانه او جریان داشت.
در واقع میتوان از این روش سید چنین برداشت نمود که او نمیخواست وقت و نیروی خود را در پاسخگویی به یاوهگوییها و اتهامات ضایع و تلف نماید.
مشی تمام اصلاحگران اجتماعی چنین است. از جمله برای شرکت در کنفرانس اندیشه اسلامی (ملتقی الفکر الاسلامی) عازم سفر به الجزایر بودم که برای خداحافظی و اخذ رهنمود در جماران خدمت امامخمینی(ره) رفتم. اتفاقا در همان ایام بعضی از شیوخ و فقهاءالسلطه تونس، فتوایی ضد امام خمینی(ره) صادر کرده بودند که بوی تکفیر میداد! عرض کردم حضرتعالی نمیخواهید پاسخی بدهید؟ امام فرمودند از این قبیل آقایان در همه بلاد هستند. اگر بخواهیم به اینها پاسخ بدهیم، در واقع تیرشان به هدف خورده است. آنها میخواهند ما را به این قبیل امور مشغول کنند تا به بحث مدرسهای بپردازیم.
با نخستین واکنش، این قبیل صداها از بلاد دیگر هم بلند خواهد شد و هر کسی به بهانهای حمله خواهد کرد و ما باید بنشینیم و هر روز به آنها پاسخ بدهیم! به این فرعیات توجه نکنید. کمکم حقایق بر این آقایان هم روشن میشود. اتفاقا نتیجه همینطور شد چون اغلب آن آقایان، پس از مدتها فهمیدند که مطالب منقول از قول امامخمینی (ره)، صحت نداشته و حتی یکی دو نفر از بارزترین آن شیوخ به عضویت شورای عالی مجمع تقریب بین مذاهب اسلامی درآمدند و برای شرکت در کنفرانس وحدت اسلامی، به ایران آمدند. به هر حال روش سیدجمال در این زمینهها سکوت بوده است.
چرا سید با حکام و سلاطین قاجار، عثمانی و دیگران تماس میگرفت و ملاقات میکرد؟
حکام و پادشاهان در مصر، ایران، عثمانی و جاهای دیگر، همواره سعی میکردند از موقعیت اجتماعی ممتاز سید حسینی در بلاد مشرق زمین، بهنفع خودشان استفاده کنند و بههمین دلیل از سید دعوت میکردند. ولی تماس سید با علما و مردم با نقشه حکام و سلاطین هماهنگ نبود؛ لذا چندی نمیگذشت که سید مغضوب میشد و از آن کشور اخراج و تبعید میگردید. البته تماس سید با اینها هم در راستای تحقق اهداف عالی وی در اصلاح جامعه بود که اغلب در دراز مدت با موفقیت همراه بود.
آیا سید با تودههای مردمی هم ارتباط داشت؟
در اغلب کشورها بهویژه در مصر، هند، افغانستان، ایران و عثمانی، سید به موازات ملاقات با حکام، به میان توده مردم میرفت و با آنها دیدار و گفتوگو میکرد و برایشان در مساجد و مراکز فرهنگی و حتی در قهوهخانههای عمومی- بهویژه در مصر- سخنرانی میکرد. این اقدامات بسیار ثمربخش بود و البته اغلب با برخوردهای خشن و تند عوامل وابسته به حکومتها همراه بود.
ملکمخان در روزنامه قانون برای ضربه زدن به قاجار، خود را پیرو میرزای شیرازی مینامد. موضع سید در این زمینه چگونه بود؟
ادعای عناصری چون ملکمخان در رابطه با پیروی از منویات علمای عظام- مثل مرحوم میرزای شیرازی- بیتردید جنبه سیاسی و تاکتیکی داشت. این قبیل جماعت روشنفکر سکولار و گاهی غیرمسلمان، نمیتوانستند پیرو واقعی علمای عظام باشند، بلکه میخواستند در راه اجرای برنامه خود از نفوذ معنوی آنان بهره ببرند. اما درباره سید حسینی با توجه به سابقه تحصیلیاش در حوزههای ایران، کربلا و نجف اشرف، نمیتوان نسبتش با علما را پیروی نامید بلکه نوعی تعامل همگام با احترام با آنها داشته که از تعابیر سید در بعضی از نامهها بهمراجع دینی کاملا هویداست.
مثلا سید نامه سرگشاده معروف به «الحجهالبالغه» خود را به مرجع معروف آیتالله حاج میرزا حسن شیرازی که مقیم سامرا بود- با این عناوین و القاب آغاز میکند: پیشوای دین، پرتو درخشان انوار ائمه، ستون دیانت، زبان گویای شریعت جناب حاج میرزا حسن شیرازی که خداوند قلمرو اسلام را با او محفوظ بدارد. خداوند نیابت امام مهدی را به تو اختصاص داده و از میان علمای طایفه شیعه تو را برگزیده و زمام امور ملت را از طریق رهبری دینی به دست تو سپرده. تا بدین وسیله ستون عدل استوار شده و راه راست روشن گردد. سید در نامه سرگشاده دیگری خطاب به مراجع و علمای بزرگ وقت، آقایان حاج میرزا محمدحسن شیرازی، حاج میرزا حبیبالله رشتی، میرزا ابوالقاسم کربلایی، حاج میرزاجوادآقا تبریزی، حاج سیداکبر شیرازی، حاج شیخ هادی نجمآبادی، میرزا حسن آشتیانی، سیدطاهر زکی صدرالعلما، حاجآقا محسن عراقی، حاج شیخ محمدتقی اصفهانی و حاج ملامحمدتقی بجنوردی منتشر نمود و بهعنوان نامهای که به «حمله القرآن» معروف است، آنان را «حاملان قرآن، نگهبانان ایمان، پشتیبانهای دین، یاوران شرع مبین و سربازان پیروز خداوند و... مینامد و خطاب میکند. متن کامل این نامهها را بنده در کتاب نامهها و اسناد سیاسی سیدجمالالدین حسینی آوردهام. به هر حال این نامهها به علمای عظام در ایران و عراق با همین تعابیر متین و دقیق، نشان میدهد که سید با تکتک آنها آشنا بوده و بر اهمیت موقعیت علما نزد توده مردم مسلمان کاملا واقف بوده است.
عامل اصلی نشر اتهام و ارتباط سید با روسیه و انگلیس چیست؟
شاید دیدارهای سید با مقامات رسمی کشورهای مختلف این اتهامات را شایع کرد ولی سید در این دیدارهای رسمی و غیررسمی دنبال تقرب به آنان یا تحصیل پول و مقام نبود و برای همین به هنگام درگذشتش، هیچ ثروتی نداشت و صاحب هیچ پست و مقامی هم نبود، بلکه او در این دیدارها میخواست از موقعیت آنها در راه هدفی که دارد استفاده کند و اینروش معقول در میان همه سیاستمداران دوراندیش، معمول است.
شایعه مربوط به عضویت سید در جمعیت فراماسونری مصر بر چه اساس است؟
مسئله عضویت سید در جمعیت فراماسونری مصر بیشتر پس از پیدا شدن یک دستخط مشکوک منسوب به سید که گویا در میان اسناد باقیمانده از او در خانه حاج امینالضرب در تهران بهدست آمده، شایع گردید و عجیب آن است که این شایعه را کسانی نشر دادند که خود عضو لژهای فراماسونری در ایران و مصر بودهاند. نشر این امر از طرف آنها برای بزرگداشت سید نبود، بلکه آنها میخواستند با متهم ساختن سیدجمالالدین به فراماسونر بودن، زمینه متهم ساختن دیگر رجال و علما و بزرگان مبارز معاصر را آماده و مساعد نمایند درحالیکه باید پرسید اگر سید عضو جمعیت فراماسونری مصر بوده، چرا از مصر توسط خدیوی پاشای فراماسونر اخراج گردید و چرا به هر کشور و سرزمینی که رفت توسط فراماسونرها طرد شد؟
درحالیکه میدانیم فراماسونرها در یکی دو قرن اخیر، در همه بلاد با قدرت کامل، کارها و مشاغل کلیدی را در اختیار داشتند و اصولا پرسیدنی است که ورقه تقاضای عضویت سید از لژ «کوکب الشرق» قاهره، چرا در بین اسناد خانه حاج امینالضرب پیدا میشود؟ قاعدتا این سند باید در بین اسناد لژ فراماسونریها در قاهره پیدا میشد. آیا میشود داخل آن جمعیت شد، ولی در محفل آنها ضد سیاستهای استعماری انگلیس موضع آزادی مردم مصر را بهدست آورد؟ البته مدعیان این مسئله در ادامه میگویند پس از سخنرانی تندی در انتقاد از این روش، دیگر در آن محفل حضور نیافت یا او را بهاصطلاح اخراج نمودند! به هر حال حتی اگر سید عضویت آن جمعیت را هم در برههای بپذیرد و بعد از آشنایی با اندیشه و هدف واقعی آنها، از آن جمعیت استعفا بدهد، این امر نه تنها هیچ اشکال منطقی نخواهد داشت، بلکه خود موید استقلال رای و آزاداندیشی سید محسوب میگردد.
رجال و شخصیتهای بزرگ دنیای اسلام درباره سید چه نظری داشتند؟
تجلیلها و تعبیرات مثبت بسیاری از بزرگان دنیای علم و فلسفه و سیاست درباره سیدجمالالدین حسینی نقل شده که ناشی از شناخت دقیق آنها از افکار اوست؛ یعنی در این مورد علمای شیعه و سنی یا سیاستمداران و فلاسفه بلاد مختلف، بیانات جالبی دارند. بهعنوان مثال شیخ محمد عبده، مفتی دیار مصر که خود شاگرد سید هم بوده، در مقدمه ترجمه عربی رساله «نیچریه یا ناتورالیسم» که در قاهره و تحت عنوان «الرد علی الدهریین» چاپ شده، شرح حال سید را مینویسد و در آخر همان مقدمه مینویسد: «اگر بگویم خداوند از نیروی ذهن و وسعت عقل، اندیشه و بصیرت نافذ به او به آن مقدار داده است که از همه مردمان، به غیر از پیامبران برتر است، سخن به گزاف نگفتهام. و ذلک فضلالله یوتیه من یشاء».
شهید آیتالله مرتضی مطهری هم در کتاب نهضتهای اسلامی صد ساله مینویسد: «بدون تردید سلسله جنبان نهضتهای صد ساله اخیر سیدجمالالدین اسدآبادی معروف به افغانی است». ایشان سپس به امتیازات سید اشاره میکنند.
شاید بیمناسبت نباشد که به نظر یک فیلسوف غربی هم اشارهای بشود. ارنست رنان فیلسوف معروف فرانسوی که دارای آثار ارزشمندی درباره مسائل فلسفی است، پس از دیدار با سیدجمالالدین حسینی در پاریس و در دانشگاه سوربن، به ایراد سخنرانی درباره اسلام و علم پرداخت که بخشی از آن موجب بحث و جدل شد و سیدجمال هم توضیحی درباره این سخنرانی رنان، در ژورنالی که چاپ پاریس بود منتشر ساخت. طبق نوشته محقق مصری استاد احمد امین در کتاب زعماءالاصلاح، رنان درباره سید میگوید: «من در وقت مباحثه با سید، هنگام دیدن آزادی فکر و دانش وسیع و صراحت لهجه او به فکرم رسید با یکی از دانشمندان بزرگ قدیمی گفتوگو میکنم. با ابنسینا و ابنرشد روبهرو هستم یا با یکی از آزادگانی که در قرن گذشته برای آزادی انسانیت از اسارت کوشش کردهاند، سخن میگویم». (زعماءالاصلاح چاپ قاهره ص62). این اعتراف یک محقق و فیلسوف معروف فرانسوی، نشاندهنده عظمت علمی، فکری و روحی سید است.
جنابعالی چه شباهتهایی میان سیدجمالالدین و امامموسی صدر میبینید؟
معتقدم در این قبیل موارد باید شرایط زمان و مکان را درنظر گرفت و مورد توجه قرار داد که در این صورت علل تفاوتها و چگونگی شباهتها روشن میگردد. ولی بهطور کلی باید گفت فعالیت امامموسی صدر، علیرغم همه مزیتهای مشابه مزیتهای سیدجمالالدین، در منطقه خاصی محدود بود ولی فعالیت سید تقریبا فراگیر و شامل همه مشرقزمین میشد. البته از آن طرف باید گفت در همان چارچوب محدود منطقه خاورمیانه عربی (لبنان، سوریه و ایران) ارتباط امامموسی صدر با مردم بیشتر و وسیعتر از تماسهای سیدجمالالدین بود و هر دو از ارتباط با سلاطین علیرغم عدم تمایل قلبی و عقیدتی، ابایی نداشتند و این البته یک روش معقول و منطقی برای کسانی است که میخواهند در اضلاع جامعه تاثیرگذار باشند و فقط به شعار بسنده نکنند.
در مورد امامموسی صدر نکتهای به یادم آمد که بیمناسبت نیست آن را هم نقل کنم. در سفری به الجزایر که همراه مرحوم سیدجعفر شهیدی برای شرکت در کنفرانس اندیشه اسلامی به آنجا رفته بودم، امامموسی صدر هم از لبنان آمده بود. در یکی از این دیدارهای خصوصی که مرحوم شهیدی هم بود گفتم اگر جنابعالی در قم یا نجف میماندید، بیشک یکی از مراجع بزرگ آینده عالم تشیع میشدید. چرا حوزه را ترک نمودید؟ امامموسی صدر، ضمن تشکر از حسن ظن بنده گفت اتفاقا من روزی در نجف با آقای صدر (آیتالله سید محمدباقر صدر) صحبت میکردم و ایشان پیشنهاد کردند در حوزه نجف بمانیم و همین نکته را هم که جنابعالی اشاره کردید، یادآور شدند ولی من به ایشان پاسخ دادم که پسر عموی عزیز، شما در نجف بمانید و حوزه را اداره کنید و مرجعیت را بهعهده بگیرید و اجازه بدهید من دنبال کار سیدجمالالدین را بگیرم که ظاهرا متولی ندارد و اکنون هم عقیدهام این است که مشکل جهان تشیع فقدان مرجع تقلید یا کمبود رساله عملیه نیست.
آیا ما در عصر خود نیازی به اشخاصی چون سید نداریم؟
بیتردید همیشه نیازمند سیدجمالها هستیم ولی شخصیتهایی چون سید، در آن سطح از علم، فلسفه، شجاعت، کیاست، سیاست و بلاغت، همیشه ظهور نمیکنند. طبق بعضی از روایات، در رأس هر یکصد سال، خداوند احیاگر فرهیختهای برای انجام این تکلیف، آماده میسازد.
جمالالدین حسینی در پیدایش حرکتهای اسلامی معاصر، از قبیل اخوانالمسلمین چه نقشی داشت؟
بیتردید در پیدایش حرکتهای اسلامی در مصر، تاثیر اساسی. مثلا شیخ عبدالرحمن البنا، پدر شهید شیخ حسن البنا، موسس اخوانالمسلمین هم یکی از شاگردان معالواسطه سید بود و اتفاقا شیخ حسن البنا در خاطرات خود به صراحت مینویسد که هدف ما، ادامه دادن راه سیدجمالالدین و شیخ محمد عبده است.
درباره عملکرد و اندیشه سید در کشورهای اسلامی و اروپایی چه نوع مطالعاتی انجام شده است؟
طبق برآورد بعضی از پژوهشگران مانند آلبرت قدسیزاده، صدها اثر درباره افکار و کارهای سید به زبانهای متعدد در کشورهای مختلف، منتشر شده است. بنده کتاب آقای قدسیزاده (مسیحی ایرانی مقیم اروپا) را بههنگام اقامت در ایتالیا ترجمه کردهام و امیدوارم بتوانم آن را با اضافاتی به علاقهمندان عرضه کنم. البته با توجه به اینکه هنوز همه اسناد مربوط به سیدجمالالدین در کشورهای گوناگون، بهویژه در مصر، افغانستان، ترکیه و فرانسه، بهدست نیامده یا انتشار نیافته است، نمیتوان کارها و مطالعات انجام شده را کامل دانست.
تسنیم،
نظرات