دست آمریکا در آستین جمشید آموزگار


(چند سند لانه جاسوسی در باره جمشید آموزگار)


آموزگار، جمشید
    تاریخ: 29ژوئیه 1959- 7/5/1338
    از: سفارت آمریکا، تهران- مرسله شماره57
    خیلی محرمانه
    به: وزارت امور خارجه، واشنگتن
    موضوع: صورت مذاکره با جمشید آموزگار
    بیوگرافی:
    دکتر جمشید آموزگار، وزیر کار، فردی بسیار باهوش، بسیار دقیق و بسیار جاه طلب می باشد. از زمان عضویت وی در کابینه در سال قبل، به تدریج عناوین و مناصب دیگری علاوه بر وزارت کسب نموده است. او متخصص اقتصادی اصلی دولت در پیمان بغداد می باشد و در کلیه جلسات اخیر آن شرکت داشته و در تعدادی از پروژه های اصلی اقتصادی داخلی نیز درگیر بوده است. طبق این مذاکره، وی اکنون نیز در زمینه خانه سازی و امور دانشجویان خارج از کشور مسئولیت هایی دارد. ستاره بخت او به روشنی درحال طلوع است.
    خلاصه مذاکره:
    آموزگار گفت که به عنوان مسئول کلیه طرحهای عمرانی خانه سازی دولتی منصوب گردیده است و اولین هدفش احداث 1000 واحد مسکونی در تهران برای امسال می باشد. به هرحال او احساس می کند که بوروکراسی اداری اصل چهار به طور جدی برایش مانع ایجاد کرده است. آنچه او درنظر دارد این است که می خواهد از بودجه های برگشتی که مشترکاً توسط وزیر اقتصاد و اصل چهار نگهداری می شود، استفاده کند.
    به هرحال وی تاکنون نتوانسته درمورد اصل چهار این نکته را دریابد که آیا استفاده از این سرمایه برای طرح های خانه سازی مجاز خواهد بود یا خیر. آموزگار گفت آمریکائیها از درک اهمیت ابعاد سیاسی و اقتصادی کمبود مسکن در ایران عاجزند. آنچه آموزگار به انجام آن امیدوار است ساختن خانه هایی با قیمت نسبتاً کم ولی دارای فضای کافی برای راضی کردن یک خانواده متوسط کارمندی است. امید او فقط آن است که اصل چهار به نحوی بتواند برای استفاده از پول تصمیم بگیرد.
    آموزگار گفت مسئولیت جدید او هماهنگ کردن امور دانشجویان ایرانی خارج از کشور است. مشکل اصلی موجود در این زمینه است که از یک طرف دانشجویان به علت عدم وجود امکانات کافی در ایران مجبورند برای تحصیلات لازمه به خارج سفر کنند، ولی از طرف دیگر بسیاری از آنها هرگز باز نمی گردند. آنها به کشور باز نمی گردند زیرا با خارجیان ازدواج کرده اند، زیرا به نظر می رسد شانس یافتن شغل مناسبی را در ایران ندارند، زیرا احساس می کنند دولت ایران دیگر به آنها احتیاجی ندارد و یا بدلیل رهبری کسل کننده افراد بی شعور سیاسی که به عنوان مشاور دانشجویان خارج از کشور خدمت می کنند. آموزگار امید به اصلاح این مشکلات از طریق برنامه ای دارد که اجازه توجه به مسائل فرد فرد دانشجویان، خصوصاً با مساعدت دولت در زمینه ایجاد شغل، را می دهد.
    آموزگار به طور معترضه، نظرش را درباره وضعیت دموکراسی در ایران ارائه داد و به وضوح جریان برنامه ریزی شده کنونی مبنی بر اجازه وجود دو حزب کنترل شده را تایید کرد. و احساس می کرد که ایران هنوز برای بیش از این آماده نیست.
    درباره پروژه خانه سازی توجه به این موضوع لازم است که اصل چهار جهت همکاری آماده است، ولی فقط منتظر یک طرح مدون و مشخص توسط دولت ایران می باشد.
 ---------------------------------------------------------------------------------------

 برای سفیر
    چارلز سی.استل
    رایزن سفارت در امور سیاسی
    آموزگار، جمشید
    وزارت خارجه، اکتبر 1959- مهر 1338
    جمشید آموزگار
    سری- غیرقابل رویت برای بیگانگان
    دکتر جمشید آموزگار وزیر قبلی کار که از اواخر اکتبر1959 به وزارت کشاورزی منصوب گردیده، جوانی است با استعداد که به نظر می رسد ترقی سریع او در سلسله مراتب رهبری سیاسی ایران شروع شده است. آموزگار که علاه بر زیرکی، جاه طلب نیز می باشد؛ مواضع سیاسی خود را اصلاح می نماید و راهی را انتخاب می کند که او را قادر می سازد از علائق شاه (محمدرضا شاه پهلوی-بیوگرافی او را ببینید) بهره برداری کرده و همزمان توسط ملی گراها به عنوان حامی اصلاحات شناخته شود. او طبق گزارش، رهبر گروه کوچکی از ایرانیان جوان است که اکثر آنها درسمت های دولتی مشغولند و هدفشان زدودن فساد و بی کفایتی در دستگاه دولتی است. از جمله این افراد رضا انصاری، خزانه دار و معاون مهم وزیر دارایی؛ غلام عباس آرام، وزیرامور خارجه؛ و امیر خسرو افشار قاسملو، مدیرکل امور سیاسی وزارت امور خارجه (به زندگینامه آنها رجوع کنید) را می توان نام برد. این گروه بدون شک به شاه وفا دارند و احتمالاً این امر، گروه را در تبادل دیدگاهها دچار محدویت می کند.
    آموزگار با اطلاعات وسیع، تیزهوشی و افکار منطقی و توانایی زیاد در سازماندهی، مامورین آمریکایی را تحت تاثیر قرار داده است. او از تاکید شاه مبنی بر ایجاد ارتش بزرگ و گسترده انتقاد می کند و می گوید که ایران توانایی تامین قدرت بزرگی که بتواند از خود در مقابل تجاوز روسیه دفاع کند، ندارد. او به وضوح متقاعد شده است که ثبات و پیشرفت ایران به فعالیت های موثر سیاسی و برنامه اصلاح اقتصادی بستگی دارد. به همین جهت او از سازمان همکاریهای بین المللی انتقاد می نماید و اذعان می دارد که به جای پرداختن به تعداد محدودی پروژه اصلی خود را به جزئیات مشغول کرده است. آموزگار در ایالات متحده تحصیل کرده و قطعاً دوست این کشور می باشد. او در سال 1923 (1302) در تهران متولد شد و فرزند حبیب الله آموزگار سناتور و وزیر سابق فرهنگ می باشد. او تحصیلات مقدمات خود را در تهران به پایان رسانید و در دانشکده های حقوق و فنی و دانشگاه تهران تحصیلاتش را ادامه داد و در سال 1943 به آمریکا آمد و به دانشگاه کرنل راه یافت. او لیسانس و فوق لیسانس خود را در رشته بهداشت عمومی و مهندسی پزشکی در دانشگاه کرنل در سال 1947 به پایان رسانید، سپس برای اخذ دکترای مهندسی هیدرولیک (در سال 1949) وارد دانشگاه واشنگتن شد. پس از ترک دانشگاه درسال 1949 برای مدتی با یک شرکت آب و برق (Utilities) در کالیفرنیا کار کرد و در سال 1950 به عنوان دستیار پروفسور مهندسی هیدرولیک به کرنل بازگشت.
    در سالهای اخیر او به ایران بازگشته و به استخدام هیئت اجرایی ایالات متحده (USOM) درآمد. پس از ترک USOM به عنوان مسئول بخش مهندسی پزشکی وارد وزارت بهداری شد و در ماه مه 1955 به سمت معاونت بهداشت عمومی منصوب شد. آموزگار تا سال 1958 که به وزارت کار منصوب شد در این پست باقی ماند، ولی در این مدت فعالیت های او در وزارت بهداری محدود نشد. در ژانویه 1956، او یکی از اعضای هیئت ایرانی شرکت کننده در کنفرانس اقتصادی در بغداد بود. و در ماه ژوئن همان سال او رهبری گروه کار کمیسیون کنفرانس تهران و در سال 1957، رهبری هیئت شرکت کننده از طرف این کشور در کنفرانس کراچی را به عهده داشت. در ژانویه 1958، عضو این هیئت در آنکارا برای شرکت در کنفرانس امضای قرارداد مشترک بود و در ماه ژوئیه همان سال با چنین سمتی به لندن سفر کرد. در کنفرانس لندن به عنوان رهبر کمیسیون اقتصادی که همزمان برگزار شد، فعالیت می کرد.
    انتصاب آموزگار، به سمت وزارت کار از طرف دولت انعکاس توجه شاه به عدم موفقیت دولت، در کسب پشتیبانی نیروهای کارگری بود. آموزگار با پشتیبانی شاه اقداماتی در جهت ایجاد آسایش فردی و بهبود سطح زندگی کارگران به عمل آورد. او همچنین برای احیای مجدد سندیکای کارگران فراخوانده شده است.
    تا اکتبر 1959 نتایج به علت مخالفت مسئولین با تغییرات و رقابتهای سیاسی بین کارگران و تصور شخصی وزارت چندان مطلوب نبود. آموزگار در تلاش خود برای اجرای برنامه اش، با بررسی مجدد قوانین اولیه کار، وزارت را بر مبنای ارتباط اداری بیشتر تجدید سازمان نمود و گروهی از همکاران توانا را در اطراف خود گرد آورد.
    انتصاب او به وزارت کشاورزی در اکتبر 1959 نمایانگر یک ترفیع بارز در ارتقای مشاغل اوست. وزارت کشاورزی بیشتر از وزارت کار مورد توجه است، زیرا اتکای آن بر صادرات اصلی داخلی ایران و اصلاحات ارضی است. در حالی که وزیر قبل از وی بنا به گزارشی با منوچهر اقبال، نخست وزیر، نسبت به برنامه اصلاحات ارضی توافق نداشتند، از آموزگار انتظار می رود که برنامه مطلوب شاه و اقبال را فعالانه به اجرا گذارد. آموزگار از بدو ورود به دفتر جدیدش، با طرح گسترش سازمان متبوعش شروع به ایجاد چندین تغییر در وزارتخانه کرد.
    جمشید آموزگار که حدود 6فوت قد دارد فردی ساکت، مودب و خوش مشرب و جذاب است. او و همسرش که دختری آلمانی است، ولی انگلیسی حرف می زند، به نظر نمی رسد که دوستان بسیار نزدیکی داشته باشند و بخواهند برای خودشان نگهدارند. آنها فرزند ندارند. آموزگار علاوه بر فارسی به آلمانی و انگلیسی خیلی خوب صحبت می کند.
----------------------------------------------------------------------------------    

آموزگار، جمشید
    آقای شوارتز
    این مطلب پراکنده نظرات ادویلت در مورد آموزگار می باشد. از جانب خود باید بگویم که آموزگار به نحو فزاینده ای به عنوان یک فرد جوان با روحیات تهاجمی و متکی به خود شناخته می شود که بسیار مشتاق است در زمینه مشاغل سیاسی خود ترقی نماید. اما تصور می کنم اد در مورد این فرد بسیار شتابزده نظر داده است، زیرا آموزگار در حال حاضر تا حد زیادی بخشی از رژیم شده و با آنچه که اد از وی سراغ داشت، تفاوت کرده است. وی جوانی متفکر و جاه طلب می باشد که به دنبال راهی جهت ترقی است، اما هنوز تمایل دارد در مورد نظام موضعی منتقدانه بگیرد. لطفا این یادداشت را به من برگردانید.
    میگرین
    مایلز- این نظریات نسبتا پراکنده هستند، زیرا فرصت تنظیم و پاکنویس و حتی یافتن عبارات زیبا را نداشته ام. نمی دانم در نظر داری با این یادداشت چه بکنی، در هر صورت اختیار با شماست، اسمی از من نیاور.
    آموزگار بخصوص از هنگام انتصاب خود به سمت وزارت در سال 1958، چهره ای جدید و ناآرام از شخصیت خود را بروز داده است. بدلیل ارائه چهره ای بسیار جاه طلب، اشرافی و غیرقابل اعتماد از خود، عملاتمامی اطرافیان از وی دوری می کنند. وی بسیاری از آنهایی را که قبلااز او به خوبی یاد می کردند، از خود بیزار کرده است. در حالی که قبلاآموزگار به عنوان یک جوان روشنفکر و دارای آینده ای خوب مورد احترام بود، هم اکنون به وی مانند فردی نگریسته می شود که زیرکی چندانی ندارد و خود را به نظام و جاه طلبی های پدرانه پدر خویش «فروخته» است.
    موارد: آموزگار به هنگام انتقال از وزارت کار به وزارت کشاورزی، کنترل خود بر شورای ملی مسکن را حفظ کرد. در این شورا که عملاتاکنون هیچ اجلاسیه ای نداشته، آموزگار شیوه های بسیار خوبی به مورد اجرا گذاشته است. به عنوان مثال، آموزگار تنها پس از مقدماتی ترین مباحث شورا، قراردادی برای یک پروژا ساختمانی منعقد نمود. هیچ مناقصه ای اعلام نشد و در حقیقت هیچ یک از اعضای شورا در مورد این که چنین قراردادی منعقد شده است، مطلع نشدند. پس از اتمام اجرای قرارداد، آموزگار خواستار تشکیل شورا گردید. از چنین رفتاری حدس زده می شود که آموزگار هدایای پولی فوق العاده ای از موقعیت خود کسب می کند.
    سناتور آموزگار ظاهراً جمشید را برای کسب اشتهار، جلب محبت و یا کسب درآمدهای شخصی، تحت فشار قرار می دهد. در طی هفتا گذشته فرزند دیگر وی یعنی جهانگیر، که یک استادکار آمد مسائل اقتصادی از کالیفرنیا می باشد، تحت حمایت ملیون برای مجلس بیستم انتخاب گردید. جهانگیر در طول تابستان به ایران سفر کرده بود، دو هفته قبل از انتخاب شدن در شیراز، در سواحل دریای خزر دست به «مبارزا انتخاباتی» زده بود و ظاهراً هیچ تمایلی ندارد که در مجلس مشغول به کار شود و تنها برای دلخوش کردن پدرش اجازه داده است نامش (در لیست کاندیداها-م) ثبت گردد.
    از نظر اجتماعی، آموزگار قبلابه نظر می رسید اشتیاق پذیرش وظایف اجتماعی که به عهدا معاصران و افرادی نظیر وی است را دارد، در حالی که فعلاچنین نیست. همسر جهانگیر نسبت به وی بیشتر دیده می شود هر چند تنها و بی کس است. (وی سابقاً گهگاهی به میهمانی شام ما می آمد، ولی از زمان تصدی سمت وزارت، حتی سری هم به ما نمی زند.)
    آموزگار نیروی اصلی گروه به اصطلاح ایران نوین می باشد. این گروه انجمنی است از افرادی که اکثراً جوان بوده و تحصیلات آمریکایی و گرایشات میانه روانه، اما انقلابی (یا اصلاح طلب) دارند. جمشید تا زمان دستیابی به وزارت گروه خود راتقویت می کرد. سپس دیگر به آن هیچ احتیاجی نداشت و آن را طرد کرد. آن گروه به تدریج از صحنه ناپدید شد و تنها در بین اعضای سابق خود مقداری کینه و عداوت به ارث گذاشت. این افراد خروج ناگهانی آموزگار را نوعی تسلیم تلقی می کنند.
    در سال 0691 (زمانی که آموزگار به سمت وزیر کشاورزی منصوب شد) یک ایرانی جوان تحصیلکرده در آمریکا که اخیراً از آمریکا برگشته بود، خواستار مشاورت شخص آموزگار شد. آموزگار به وی توصیه کرد که یک شغل دولتی که ظاهراً در آن زمان برای وی میسر بود، به دست آورد. طرف مقابل پاسخ داد که تصور نمی کند بتواند با حقوق چنین شغلی زندگی کند و از او پرسید چگونه آموزگار می تواند با چنین حقوقی ترتیب ساختن یک خانه را بدهد (کاری که هم اکنون انجام می دهد.) آموزگار پاسخ داد که وی هنوز ماهیانه 00050 ریال حقوق از اصل چهارم (ترومن-م) دریافت می کند. (او دریافت نمی کند.) اشتهار آموزگار به این که عامل دست آمریکا در کابینه است، قبلاذکر گردید. در این سمت، هم وی و هم آمریکایی ها، حداقل توسط قشر نسبتاً بزرگی از جامعه مورد لعن و نفرین قرار می گیرند. هیچ تردیدی وجود ندارد که آموزگار چنین اشتهاری را به سود خود و به زیان «آمریکایی ها» مورد بهره برداری قرارمی دهد. به عنوان مثال، انتصاب وی به وزارت کشاورزی عمدتاً به این منظور صورت گرفت که زمینه های اعلام و اجرای «لایحه اصلاحات ارضی» را که از نظر جهانی هم نامطلوب بود، فراهم شود. بدین ترتیب برچسب لایحه به عنوان یک اقدام آمریکایی قوت گرفت به نحوی که مسئولیت چنین لایحه ای که هرکسی را ناراحت می کرد و کاری از پیش نمی برد کاملامتوجه سفارت آمریکا شد. رفتار اشراف منشانه و چاپلوسانه آموزگار به خوبی در خدمت جاه طلبی های وی قرارگرفت. همراهی مستمر وی با مقامات رده بالای سفارت آمریکا (که درچنین شرایطی بیش از ننگ آور می باشد) کمک می کند تا وی موضع خود را به عنوان آلت دست آمریکا حفظ کند. درحالی که اقدامات وی به هیچ وجه به گونه ای طراحی نشده است تا بر پرستیژ آمریکا بیفزاید و از طرف دیگر اهداف خوب و صدای دولت ایران را پیش ببرد.
    یکی از کارمندان اقتصادی سفارت آمریکا وی را «یکی از بدترین دشمنان ما که سعی می کند خود را بهترین دوست ما نشان دهد»، معرفی می کند. من نیز مایل هستم این طرز تلقی را تایید کنم.
   
---------------------------------------------------------------------
 آموزگار، جمشید
    خیلی محرمانه
    صورت مذاکرات شرکت کنندگان: بهمن روشن از وزارت خارجه، چارلز ان. راسیاس، دبیر دوم
    زمان: 82 ژانویه 5691- 8/11/43
    مکان:منزل آقای راسیاس
    در طی گفتگوهایمان، آقای روشن مطالب زیر را بیان نمود:
    1- شاه امینی را احضار می کند: او از یک منبع موثق شنیده است که شاه امینی را فراخوانده است تا در مورد تشکیل احتمالی آتی دولت توسط امینی با وی گفتگو نماید.
    ظاهراً امینی گفته است که این کار را مشروط بر موافقت شاه با اجازه انجام دو اقدام، خواهد پذیرفت: الف) به استثنای وزیر جنگ و رئیس ساواک، وزرای تمامی وزارتخانه را آزادانه انتخاب نماید، ب) انحلال مجلس و برگزاری انتخابات برای ایجاد پیکره مردمی نمایندگان مجلس. همانطور که انتظار میرفت شاه شرایط امینی را نپذیرفت.
    2- دولت هویدا: پیش بینی روشن این است که نخست وزیر هویدا اجازه خواهد داشت تا پس از نوروز در مصدر کار بماند و دولت جدید احتمالاتا ماه ژوئیه تشکیل خواهدشد.
    3- مدعیان احتمالی بعدی پست نخست وزیری: روشن اعتقاد دارد که احتمالاجمشید آموزگار پس از هویدا نخست وزیر خواهدشد. شاه مایل است به تظاهر خود در مورد این که اجازه می دهد «افراد جوان» امور را اداره کنند، ادامه دهد.
    آموزگار زیرک و توانا و دانشجویی عالی بوده است. او جایگاه مشخصی در بین روشنفکران جوان دارد.
    روشن تصور می کند آموزگار «عامل سیا باشد، مانند فرزانگان دیگر». چرا؟ زیرا (1) او به وضوح تمام از ملاقات با خارجیان بخصوص آمریکایی ها امتناع می کند، و (2) آموزگار و پدرش (خانواده آموزگار) نسبتاً ناگهانی کاملامشهور شدند، بدون اینکه روش مشخصی برای رسیدن به این منظور مشاهده شده باشد. روشن تصور نمی کند آموزگار بتواند یک نخست وزیر قوی یا کارآمد بشود و علت آن پایبندی معمول و کنترل اعمال شده از جانب شاه و اینکه او مانند نخست وزیران قبلی پایگاه مردمی ندارد، می باشد.
    4- سفیر ایران در کویت: روشن گفت که تقریباً صددرصد مطمئن است که محمدرضا امیرتیمور، رئیس فعلی اداره اول سیاسی (امور اعراب و ترکیه)، به سفارت ایران در کویت منصوب خواهد شد.
    5- پیراسته احتمالابه بغداد باز نمی گردد: روشن می گوید هنوز معلوم نیست، ولی به عقیده وی اگر ایران خواستار بهبود روابط با عراق است به نفع ایران نمی باشد که پیراسته را به آن کشور بازگرداند. احتمال قوی آن است که عباس آرام به عنوان سفیر به بغداد اعزام شود و احمد اقبال (سفیر فعلی ایران در یوگسلاوی و وزیرمختار در رومانی و بلگراد) به جای آرام وزیر امورخارجه شود.
    6- عوده کجاست؟ روشن بر اساس اطلاعات کسب شده از یک منبع معمولاموثق گفت ساواک رد عوده مصری را گم کرده است. وی اطلاعات بیشتری ندارد.
    7- سخنرانی ششم بهمن شاه: به عقیده روشن این سخنرانی از دید اکثر آگاهان سیاسی بسیار ضعیف تلقی شد. روشن متوجه شد که این سخنرانی پس از سوءقصد به منصور ضبط شده بود. شاه پس از آن که مشخص گردید منصور زنده نخواهد بود در رابطه با منصور یک برنامه تلویزیونی کوچک ترتیب داد و این صحنه بعداً در برنامه اصلی گنجانده شد. روشن گفت به استثنای مطلب مربوط به منصور که مکتوب بود، شاه از روی یادداشتهای مختصر صحبت می کرد، اما در حین سخنرانی ظاهراً از ارائه مطالب (مکتوب خود-م) منحرف شده بود.


روزنامه کیهان، شماره 19407 به تاریخ 20/4/88، صفحه 8 (پاورقی)