انتخابات مجلس دوره بیستوچهارم
1839 بازدید
دورهی بیستوچهارم مجلسشورایملی که به «مجلس رستاخیز» معروف شد، آخرین مجلس دوران پهلوی است.
و چون حزب رستاخیز، تنها حزب حاکم بود که از اواخر مجلس بیستوسوم رسمیت یافت، فقط کسانی میتوانستند در انتخابات دورهی بیستوچهارم مجلس کاندیدای نمایندگی شوند که در حزب عضویت داشتند؛ لذا قبل از پرداختن به موضوع انتخابات و جریان برگزاری آن، میبایست ابتدا به نحوهی شکلگیری و تأسیس حزب رستاخیز پرداخت. در این تحقیق ابتدا تأسیس حزب رستاخیز و موضعگیری احزاب و رجال سیاسی بررسی شده، سپس برگزاری انتخابات و تخلفات انتخاباتی و موضعگیری دولت و شاه بیان خواهد شد.
تأسیس حزب رستاخیز و موضعگیری احزاب و رجال سیاسی
در دههی پس از کودتای 28 مرداد 1332 و با توقف فعالیت آزادانه احزاب سیاسی، شاه برای کسب مشروعیت و ایجاد ثبات سیاسی، احزاب سیاسی دولتی را راهاندازی کرد که مشخصهی آنها تحکیم پایههای قدرت خویش بود. این احزاب برای رفع بحرانهای سیاسی در خدمت دولت بودند. دو حزب مردم و ملیون بدین منظور شکل گرفتند. شاه در آذر 1342 حزب ایران نوین را جایگزین حزب ملیون کرد و حسنعلی منصور، دبیرکل حزب ایران نوین را در 17 اسفند همان سال به نخستوزیری برگزید و پس از ترور منصور در بهمن 1343، شاه بلافاصله امیرعباس هویدا (باجناغ و معاون دبیرکل حزب ایران نوین) را به نخستوزیری منصوب کرد. هویدا بیش از دوازده سال در این سمت ماند و در این مدت حزب اکثریت ایران نوین کاملاً در اختیار هویدا قرار داشت و در کنار آن حزب اقلیت مردم نیز فعالیتش انتقاد از دولت در مجلس بود.
شاه در یازدهم اسفند 1353 با منحل کردن دو حزب ایران نوین و مردم، حزب واحد جدیدی را تحت عنوان «رستاخیز» تشکیل داد و اعلام کرد که در آینده فقط یک حزب میتواند فعالیت کند: «کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و معتقد و مؤمن به این سه اصل (قانون اساسی، نظام شاهنشاهی و انقلاب ششم بهمن) ،که من گفتم نباشد، دو راه برایش وجود دارد؛ یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی؛ یعنی به اصطلاح خودمان تودهای و یا بیوطن و جایش در زندان ایران است و یا اگر بخواهد، فردا با کمال میل بدون اخذ عوارض، گذرنامه را در دستش میگذاریم تا به هرجایی که دلش میخواهد برود. چون ایرانی نیست، وطن ندارد. «اگر یک کسی تودهای نباشد، بیوطن هم نباشد، ولی به جریان هم عقیدهای نداشته باشد، او هم آزاد است به شرطی که علناً و بیپرده بگوید من با این جریان موافق نیستم، ولی ضدوطن هم نیستم، ما با او کاری نداریم.»[1]
شاه توقع داشت واجدان شرایط رأی دادن چنانچه به وطن خود وفادار باشند برای اثباتش باید عضو حزب رستاخیز بشوند. به باور وی، در مدت چند سال، ایران پیشتاز کشورهای توسعه یافته جهان خواهد شد؛ «مملکتی که ما سه سال دیگر آن را به این مرحله میرسانیم، هشت سال دیگر به آن مرحله، سیزده سال دیگر به مرحلهای که فکر میکنم جزو پنج کشور عالی دنیا قرار میگیریم.»[2] شاه شناخت درستی از نیازهای جامعه ایران نداشت و حتی دربارهی تأسیس حزب رستاخیز با اطرافیانش نیز مشورت نکرده بود و بسیاری از این تصمیم شاه شگفتزده شدند.
مشاوران شاه در تأسیس حزب واحد رستاخیز دو گروه بودند: گروه اول، جوانان تحصیلکرده دانشگاههای امریکا مانند داریوش همایون، که به پیروی از نظریات «ساموئل هانتینگتن» (استاد علوم سیاسی دانشگاه هاروارد) معتقد بودند، تنها راه رسیدن به ثبات سیاسی در کشورهای در حال توسعه، تشکیل یک حزب حکومتی با انضباط است. با نظر آنان چنین حزبی پیوندی سازگار بین دولت و جامعه است و اولی را قادر میسازد که دومی را به حرکت وادارد و بدینترتیب خطرهایی را که از طریق عوامل اجتماعی شکننده ایجاد میشود، از میان بردارد. آنان این نظر هانتینگتن را نادیده میگرفتند که پادشاهیها در عصر جدید، توجیه تاریخی ندارند. آنها این هشدار وی را نیز مسکوت میگذاشتند که حزب نباید صرفاً ابزاری در دست حکومت برای سیطره بر تودهها گردد، بلکه باید همانند تسمه نقاله دوسرهای فشارها را از جامعه به دولت و دستورالعملها را از دولت به جامعه انتقال دهد.
گروه دوم، مشاورانی از کمونیستهای سابق بودند که در اوایل دههی 1330 حزب توده را ترک گفتند و با حمایت اسدالله علم، که هم وزیر دربار و هم دبیرکل حزب مردم بود، دوباره وارد سیاست شده بودند. این گروه عقیده داشتند که فقط سازمانی به شیوهی لنینیستی میتواند تودهها را به حرکت درآورد، قیود و محدودیتهای سنتی را از میان بردارد، و راه نیل به جامعهای کاملاً نوین را هموار سازد. در واقع، سیاست هم بستریهای عجیبی به وجود میآورد.[3]
با آغاز فعالیت حزب رستاخیز، موافقتها و مخالفتها با این اقدام شاه نیز شروع شد. اما اکثریت سعی در توجیه و تأیید اقدام تاریخی شاه داشتند و هر فرد بنا به مصالح شخصی یا گروهی خود به نظریهپردازی دربارهی محسنات نظام تکحزبی میپرداخت.
از جمله داریوش همایون، نظریهپرداز حکومتی، که ضمن تأیید حزب رستاخیز جایگاه حزب را عرصهای برای سیاست کشور بیان میکرد: «حزب واحد ایران، چنانکه خطوط کلی آن از سوی شاهنشاه کشیده شده به جای آن که وسیلهای برای تحصیل ارادهی یک رهبری بر تودههای مردم باشد، وسیله بسیج سیاسی گروههای بیشمار جمعیت ایران است تا کشاکشها و رقابتهای خود در صفهای آن انجام دهند. چه آنها که نمیخواستند از میان چند حزب با تفاوتهای نامشخص یکی را برگزینند و چه آنها که با توجه به برتری خردکنندهی یک حزب بر حزبهای دیگر امیدی به فعالیت سیاسی نمیدیدند، خواهند توانست به حزب تازه بپیوندند. در واقع نظام چند حزبی پیشین ایران از نظر سیاسی بستهتر از نظام یک حزبی آینده بود، در آن نظام یک گروه سیاسی که قدرت حکومتی را به دست داشت، سوار بر موج پیروزیهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی انقلاب ایران، انحصاری بر قدرت به دست آورده بود که برای هیچ گروه سیاسی دیگر کمترین امیدی را نمیگذاشت.»[4]
دکتر حسین خطیبی، از سران حزب ایران نوین و نایبرئیس مجلس دورهی بیستوسوم، دلیل انحلال احزاب را دچار روزمرهگی شدنش میدانست، که جز تکرار بسیاری از مسائل و مباحث کلیشهای و بی اهمیت، برنامه و ایده در خور توجهی نداشتند. مارک گازیوروسکی، ناتوانی حزب ایران نوین در تأمین خواستههای شاه برای بسیج مردم، در حمایت از انقلاب سفید و نیز ناتوانی حزب اقلیت مردم در اجرای نقش حزب منتقد را از دلایل انحلال این احزاب و تأسیس حزب واحد رستاخیز ارزیابی میکند. به گفتهی او همان حزب ایران نوین در جامعه حزبی جدید مظفر شد و گردآمدگان در آن هم همان فاسدان و فرصتطلبان حزب ایران نوین دیروز بودند.[5]
پل یالتا، مفسر روزنامه لوموند در همان زمان ناتوانی حزب ایران نوین از تقویت و توسعه برنامههای انقلاب سفید شاه، که در اصل برای اجرای آن بنا شده بود، و نیز بیاعتباری بسیار شدید و التیامنیافتنی این حزب، در نزد مردم ایران را از دلایل اصلی انحلال این حزب و سایر احزاب موجود میداند.[6]
سفارت امریکا در تهران نیز در 19 تیر 1354 در گزارشی برای وزارت امور خارجه آن کشور، رفتار مستبدانه و خودکامه شاه را در حکمرانی، از دلایل اصلی انحلال حزب ایران نوین و مردم ارزیابی میکند. در این گزارش آمده است: «به اعتقاد ما محرک اصلی شاه، در تأسیس حزب رستاخیز به علت تمایل وی به اعمال کنترل بیشتر و نیز کاهش میزان انتقادات داخلی میباشد. شواهد موجود نیز حکایت از آن دارد که شاه شخصاً اقدام به تشکیل حزب رستاخیز کرد تا قدرت روزافزون نخستوزیر را محدود سازد. مهمترین عامل در اتخاذ این تصمیم وی برای خلاصی از شرّ مخالف آرام ایران بوده است.»[7]
اما در میان حزب اقلیت مردم، نظریات متفاوتی در رابطه با انحلال احزاب و تشکیل حزب رستاخیز بیان شد. محمد فضائلی، دبیرکل حزب مردم معتقد بود که با اجرای برنامه نظام تکحزبی، بار بزرگی از دوش حزب مردم برداشته شده و در عین حال اعتقاد دشت که میبایست با نخستوزیر روابط نزدیکی برقرار شود؛ چون وی مورد حمایت کامل شاه بود. به اعتقاد او بدون فراکسیونبازی باید کوشید تا حد امکان بخشی از ارگانهایی که در داخل حزب رستاخیز ملی ایران تشکیل میگردد، به فعالین حزب مردم اختصاص یابد. پس از انحلال حزب مردم، دو گروه در میان گردانندگان آن حزب ایجاد شد؛ گروه اول با تمام امکانات میکوشیدند خود را به نخستوزیر نزدیک سازند و نظر مساعد و موافق وی را جلب کنند و گروه دوم به دلیل نداشتن چنین امکاناتی مأیوس و ناامیدی شده و معتقد بودند که کمتر از گذشته امکان دخالت در امور سیاسی مملکت را خواهند یافت. در آن میان نمایندگان مجلس دورهی بیستوسوم بسیار سعی داشتند تا خود را به هر وضعی به نخستوزیر نزدیک و رضایت وی را جلب کنند.[8]
در مجموع اظهارنظرهای متفاوتی درباره اقدام شاه در انحلال احزاب به خصوص حزب ایران نوین بیان شد. عدهای فساد داخلی حزب، گروهی خط تضعیف حکومت هویدا و در نهایت سقوط وی؛ عدهای گسترش حزب ایران نوین و هراس شاه از قدرت یافتن آن حزب را و عدهای نیز ناکارآمدی احزاب ایران نوین و مردم را دلیل این اقدام شاه برمیشمردند، زیرا خواستههای شاه را در اجرای انقلاب سفید برآورده نکرده بودند. اما تزلزل موقعیت هویدا یکی از نتایج مهم اقدام شاه در انحلال احزاب و تشکیل حزب واحد رستاخیز بود.[9]
تأسیس حزب رستاخیز در اواخر کار مجلس بیستوسوم رقم خورد و چون تمامی نمایندگان مجلس عضو یکی از احزاب رسمی کشور بودند، پس از انحلال احزاب، نمایندگان نیز برای حفظ منافع خود عضویت در حزب رستاخیز را پذیرفتند و برای آنکه بتوانند در دورهی بعدی مجلس نیز حضور داشته باشند، حمایتهای تملقآمیزی از اقدام شاه به عمل آوردند، این نکته در جلسات علنی مجلس مشهود است. عبدالله ریاضی، رئیس دوره بیستوسوم مجلس، تأسیس حزب رستاخیز را گامی دیگر به سوی تحقق هرچه بیشتر آرمانهای دمکراسی واقعی در ایران ارزیابی کرده و تأکید داشت که تمامی نمایندگان مجلس همراه با سایر مردم کشور از صمیم قلب با حزب رستاخیز همراهی خواهند نمود.[10]
هلاکو رامبد نماینده منطقه طوالش، ضمن اظهار خوشوقتی از پایان یافتن اختلافات حزبی در عرصهی سیاسی- اجتماعی کشور، تأسیس حزب رستاخیز را سرآغاز تحولی شگرف در جامعه ایرانی تعبیر کرد و آن را گامی سترگ در مسیر توسعه تمدن و فرهنگ بشری دانست و ابزار شادمانی نمود که با تأسیس حزب واحد رستاخیز، دولتمردان و اندیشمندان کشور دیگر نیازی به پیروی از نظامهای سیاسی شرق و غرب نخواهند داشت.[11]
ابوالحسن احتشامی نماینده میاندوآب، حزب رستاخیز را سازندهترین و اساسیترین اقدامی میداند که به منظور تحکیم و تقویت وحدت ملی و انقلاب اجتماعی و سیاسی ششم بهمن صورت گرفته است.[12]
تا روز 29 تیر 1354 که عبدالله ریاضی رئیس مجلس سخنرانی اختتامیه دوره بیستوسوم مجلس شورای ملی را ایراد کرد، نمایندگان مجلس ضمن تعریف و تمجید از اقدام تاریخی شاه بر ضرورت تشکیل حزب رستاخیز برای پیشرفت کشور مطالبی بیان میکردند.
در مقابل موافقان بسیار زیاد حزب رستاخیز، عدهای نیز به مخالفت با آن پرداختند؛ چرا که اکثر موافقان برای کسب موقعیت به این حزب پیوستند. اکثر محافل و احزاب مستقل از حکومت این اقدام را اشتباه و موجب بدبینی مردم نسبت به شاه و حاکمیت میدانستند.
مخالفان رژیم را در آن زمان میتوان به دو دسته تقسیم کرد: مخالفان مذهبی و مخالفان غیرمذهبی که شامل احزاب و گروههای ملی و چپ میشدند. جبهه ملی دوم تأسیس حزب رستاخیز را مظهر بارز و آشکار دیکتاتوری بیان کرد و طی بیانیهای در 1356 از شاه خواست تا قانون اساسی را محترم بشمارد و از ادغام حکومت و سلطنت دست بردارد.[13] اما در رأس مخالفان مذهبی، امام خمینی قرار داشت، که طی اطلاعیهای مواضع خود را نسبت به تأسیس حزب رستاخیز بیان نمود.
امام با تحریم حزب رستاخیز، شرکت در آن را حرام اعلام کرد و آن را مخالف قانوناساسی و موازین بینالمللی دانست و شاه را در رأس مخالفان قانوناساسی و مشروطیت قرار داد: «نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به ظلم و استیصال مسلمین است، و مخالفت با آن از روشنترین موارد نهی از منکر است و چون این نغمهی تازه که به دستور کارشناسان یغماگر برای اغفال از مسائل اساسی، از حلقوم شاه برخاسته تا کشور را بیش از پیش خفقانزده کند و راه را برای مسائلی که در نظر دارند باز نمایند و قوه مقاومت را به کلی از ملت سلب نموده و نفسها را در سینهها حبس سازند لهذا لازم است ـ حَسب وظیفه ـ تذکراتی بدهم، باشد که ملت اسلام تا فرصت از دست نرفته با مقاومت بیش از پیش و همهجانبه جلو این نقشههای خطرناک را بگیرند. شاه از مشروطه و قانون اساسی دم میزند در صورتی که خود او در رأس مخالفین قانوناساسی و مشروطیت، اساس مشروطه را از بین برده است.»[14]
اطلاعیهی امام به سرعت در اکثر نقاط ایران توزیع شد و در این رابطه ساواک دهها تن را دستگیر کرد.[15]
علاوه بر این برخی از دولتمردان درون حکومت نیز پس از شکست حزب رستاخیز به انتقاد از عملکرد آن پرداختند. مصطفی الموتی از اعضای برجسته حزب ایران نوین که پس از انحلال احزاب به عضویت حزب رستاخیز درآمد و نماینده دوره بیستوچهارم شد، ضمن انتقاد از انحلال یک شبه احزاب مینویسد: «... متأسفانه چون در حکومتهای فردی نظر یک شخص بر هر تصمیمی اثر مطلق دارد، ناگهان یک شبه دیدیم که چهارچوب احزاب موجود کشور درهم کوبیده شد و با یک گفته شاه آنچه را طی سالیان دراز مقامات و رهبران و اعضای احزاب آن هم احزاب وفادار به شاه رشته بودند، پنبه شد و همه نیروها در درون حزبی جای گرفتند که یک شبه تولد یافت و با نام (حزب فراگیر) همه تشکیلات و سازمانها را در درون خود جای داد.»[16]
وی توسعه و گسترش حزب ایران نوین را از دلایل اقدام شاه در حذف این حزب میداند.
اردشیر زاهدی که در زمان تأسیس حزب رستاخیز در واشنگتن اقامت داشت، در این باره گفته بود: «من اصولاً مخالف یک حزبی بودم و راجع به رستاخیز هم شاید تنها کسی بودم که حتی وقتی کاغذ فرستادند به آمریکا، کتاب فرستادند از ایران، به همکارهای خودم گفتم هر کس دلش میخواهد میتواند بنویسد، در اینجا امضاء بکند و به همین دلیل خودم هم آن را امضاء نکردم. به اعلیحضرت هم یک عریضهای نوشتم که آن نامه هم هست. دستخط اعلیحضرت هم هست که تصدیق فرمودند حرفهای من را، گلهمند هم شده بودند که چرا در ایران به دروغ گفتند اینطور است حق را به من دادهاند.»[17]
هولاکو رامبد که با عضویت در حزب رستاخیز موفق شد به مجلس دوره بیستوچهارم راه یابد، پس از مشاهدهی ناکارآمدی حزب، در گفتوگویی خصوصی با پرویز راجی، سفیر وقت ایران در لندن در 29 فروردین 1356 از نظام تکحزبی انتقاد میکند: «اگرچه افزودن کمی خردل سبب میشود طعم و مزه گوشت بهتر شود، ولی اگر یک قاشق بزرگ خردل روی تکه گوشت کوچکی بریزیم، به کلی طعم و مزه آن را خراب میکنیم (و البته مقصود رامبد از چنین مثالی اشاره به تبلیغات سرسامآور مطبوعات و رادیو تلویزیون در مورد حزب رستاخیز بود.»[18]
مظفر بقایی نیز که از طرفداران حکومت پهلوی محسوب میشد، مدعی بود در 14 اسفند 1353، طی نامهای به شاه، او را از عواقب چنین تصمیمی برحذر داشته است. وی ضمن انتقاد از نظامهای تکحزبی و اقتدارگرا به شاه هشدار میدهد تا به سرنوشت ناپلئون، هیتلر، موسولینی، استالین و حکومتهای استبدادی دیگر دچار نشود.[19]
جهانگیر آموزگار، برادر جمشید آموزگار و وزیر بازرگانی کابینهی علی امینی در انتقاد از اقدام شاه برای تأسیس حزب رستاخیز مینویسد: «با محدود شدن عضویت رستاخیز به کسانی که به قانون اساسی ایران و اصول سلطنت مشروطه معتقد بودند ـ هرچند که قبلاً اعلام شده بود بر روی همهی اقشار اجتماع باز خواهد بود ـ حزب جدید یا هیچ بختی برای پیروزی نداشت و یا جز توفیق ناچیزی در کارش انتظار نمیرفت.
آنچه که ناگزیر انتظار این حزب را میکشد پیوستن با بیرغبتی سلطنتطلبان، پشتیبانی اکراهآمیز و اجباری عناصر روشن و آگاه در دستگاه دولت، بیاعتمادی و بیاعتنایی تودهی مردم و رد و نفی و مخالفت شدید و مؤکد گروههای ضدرژیم بود. شاه خود بعدها اذعان کرد که ایجاد این حزب یک اشتباه بود.»[20]
انتخابات رستاخیزی
در حزب رستاخیز، کنگره بالاترین رکن بود و با شرکت نمایندگان شوراهای حزب، کمیته ملی و نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا تشکیل میشد. خطمشی حزب را تعیین و دبیرکل را انتخاب میکرد. دبیرکل بالاترین مقام اجرایی حزب، برای اداره امور آن از اختیارات زیادی برخوردار بود و هیئت دبیران، وی را در رهبری حزب یاری میکردند. طبق اساسنامه، دبیران حزب در هر یک از روستاها و استانها مسئول اداره امور حزب در حوزه جغرافیایی مربوط بودند. دبیر روستا زیرنظر دبیر بخش و دبیر بخش زیر نظر دبیر شهر، دبیر شهر زیر نظر دبیر شهرستان و دبیر شهرستان زیر نظر استان فعالیت میکردند، دبیر استان بالاترین مقام اجرایی حزب در استان بود، که مستقیماً به وسیله دبیرکل تعیین میگردید.[21]
با توجه به اساسنامه حزب رستاخیز، در نظام جدید، دوگانگی بین حزب و دولت وجود نداشت. لذا ترکیب دفتر سیاسی اهمیتی خاص داشت؛ زیرا نه تنها ریاست دفتر سیاسی با نخستوزیر بود بلکه وی میتوانست عدهای از وزیران را به تشخیص خود به عضویت دفتر سیاسی منصوب کند. این عده که در واقع نمایندگان دستگاه حکومت بودند با عدهای از برگزیدگان حزب، دفتر سیاسی را تشکیل میدادند. انتصاب نخستوزیر (هویدا)، به منزلهی اولین دبیرکل حزب رستاخیز نشان از وحدت حزب و دولت داشت.[22]
ابتدای سال 1354 برای حزب دوران سازماندهی تشکیلاتی بود. مسئولان حزب بیشتر توجه خود را به فعالیتهای تشکیلاتی مصروف میداشتند. اما از آنجا که شروع فعالیت این حزب همزمان با شروع انتخابات مجلسین بود از اینرو فعالیتهای انتخاباتی سه ماه اول سال، فعالیتهای حزب را کاملاً تحتالشعاع قرار داد.
در انتخابات دورهی بیستوچهارم مجلس شورای ملی کسانی میتوانستند داوطلب نمایندگی شوند که در حزب رستاخیز عضویت داشته باشند. انتخابات دو مجلس شورا و سنا به طور همزمان برگزار میشد و وزارت کشور وظیفه داشت با هماهنگی حزب رستاخیز شرایط برگزاری انتخابات را فراهم کند. در 18 اردیبهشت 1354 وزارت کشور طی اطلاعیهای از داوطلبان نامزدی نمایندگی دوره 24 مجلس شورای ملی و دوره هفتم مجلس سنا خواست در مهلت تعیین شده (22 اردیبهشت 1354) در حوزههای انتخاباتی مورد نظر ثبت نام کنند: «به اطلاع داوطلبان شرکت در انتخابات هفتمین دوره مجلس سنا و بیستوچهارمین دوره مجلس شورای ملی میرساند فرمهای مربوط به اعلام نامزدی برای توزیع در شهرداریهای هر حوزه انتخاباتی گذاشته شده است و داوطلبان هر حوزه انتخاباتی میتوانند به آن محل مراجعه و پس از دریافت فرم مخصوص آن را تکمیل و در مقابل اخذ رسید و تحویل شهرداری مربوط دهند. در صورتی که در حوزه انتخابی شهرداری وجود نداشته باشد داوطلب میبایست به شهرداری مرکز شهرستانها مراجعه کند. فرمهای مربوط از ساعت 8 صبح شنبه 20 اردیبهشت ماه تا ساعت 6 بعدازظهر روز دوشنبه 22 اردیبهشت ماه در اختیار داوطلبان گذاشته خواهد شد. داوطلبان شرکت در انتخابات شهر تهران میتوانند به نواحی دهگانه شهرداری تهران مراجعه و فرمهای مخصوص را دریافت کنند.»[23]
همزمان با آغاز ثبتنام از داوطلبان گفته شد که برای برگزاری انتخابات، مقامات اجرایی استانها و شهرهای مختلف تغییر خواهند کرد.[24]
در فاصله ثبتنام کاندیداهای نمایندگی تا قبل از اعلام اسامی نهایی نامزدهای نمایندگی مجلس شورای ملی، که 30 اردیبهشت اعلام شد، میلیونها کارت الکترال (انتخابات) در سراسر کشور توزیع شد و واجدین شرایط توانستند با ارائه مدارک معتبر، کارت شرکت در انتخابات را دریافت کنند. جمشید آموزگار (وزیر کشور) طبق آماری که در 8 خرداد 1354 ارائه داد، تعداد رأیدهندگان را سیزده میلیون نفر برآورد کرد و با توجه به اینکه سن رأی دادن برای مجلس شورای ملی بیستسال و برای مجلس سنا 25 سال تعیین شده بود، بنابراین از 32 میلیون نفر جمعیت ایران نوزده میلیون نفر حق رأی دادن نداشتند و فقط سیزده میلیون نفر میتوانستند رأی بدهند. وی همچنین مدعی شد برای جلوگیری از دخالت کارمندان دولت در امر انتخابات، دویست نفر بازرس ویژه بر حُسن اجرای انتخابات نظارت میکنند.[25]
ساعت 24 روز 28 خرداد، کار دفاتر صدور برگههای انتخابات پایان گرفت و بامداد 29 خرداد اعلام شد که مجموعاً دوازده میلیون و 640 هزار و 317 برگ انتخاباتی در سراسر کشور برای انتخابات سنا و شورا توزیع گردید، که از این تعداد شش میلیون و 805 هزار و 651 برگ مربوط به مجلس شورای ملی و پنج میلیون و 834 هزار و 666 برگ انتخاباتی مربوط به مجلس سنا بود. یک میلیون و 44 هزار و 310 برگ به انتخابات تهران مربوط شد.[26]
اسداله علم (وزیر دربار) در یادداشتهای روز بیستوهشتم خرداد 1354 مینویسد: «بعد شرفیاب شدم. عرض کردم در حدود 11 میلیون نفر اسم نوشته و کارت الکترال گرفتهاند. اما دولت حساب نکرده که این کارتها را در یک ماه به مردم داده و رأی را میخواهد در یک روز بگیرد آیا این امکان با این مراکز محدود خواهد بود؟ فرمودند موضع مهمی است، فوری الان به دولت بگو، عرض کردم نمیدانم چهطور است که مردم این همه استقبال از کارت الکترال کردهاند من خودم که رفتم با زنم کارت الکترال بگیرم، عده زیادی را آنجا دیدم که ناچار، گرفتن کارت من هم تأخیر شد. از آنها پرسیدم محرک شما از گرفتن کارت چیست؟ به من گفتند امر شاهنشاه که باید ملت رأی بدهد و من بسیار خوشم آمد. شاهنشاه تعجب فرمودند. بعد فرمودند حالا معلوم نیست اینها به کی رأی بدهند. عرض کردم واقعاً نمیتوان پیشبینی کرد، مگر آنکه یک ائتلاف به وجود بیاید که آن هم نشده، من میدانم که تمام دانشجویان و دانشگاهها یک قلم تمام کارت گرفتهاند و کارگران و اصناف و مردم عادی و غیره. برای یک لحظه شاهنشاه را نگران یافتم. بعد مثل این که مطلب را حل فرموده باشند، فرمودند هر کس بشود، تفاوتی نمیکند.»[27]
نگرانی شاه بیمورد هم نبود، زیرا در انتخابات گذشته نمایندگان از طریق احزاب گزینش و راهی مجلس میشدند؛ اما در این دوره مشخص نبود چه کسانی به مجلس راه مییابند.
در مهلت تعیین شده برای ثبتنام داوطلبان نمایندگی مجلسین شورای ملی و سنا بیش از ده هزار نفر ثبتنام کردند که از آن میان 268 نفر به مجلس شورای ملی راه مییافتند و نیز 30 نفر برای مجلس سنا انتخاب میشدند.[28] هفتهنامه رنگینکمان در مقالهای تحت عنوان «انتخابات» در این باره چنین مینویسد: «داوطلبان نمایندگی مجلسین سنا و شورا در تهران و حومه از دو هزار نفر متجاوز است، در شهرستانها در 173 حوزه انتخاباتی داوطلبان مشغول نامنویسی هستند. در شهر ری بیش از چهل نفر برای احراز کرسی یک نفری داوطلب هستند. نخستوزیر و دبیرکل حزب رستاخیز ملت ایران مقررات انتخاب شدن و معرفی کاندیداهای حزب را اعلام داشتند و پیشبینی کردند که در حدود صد نفر در تهران از طرف حزب معرفی خواهند شد. در نقاط دیگر هم برای هر محلی چند نفر معرفی خواهند شد. بعد از آن فعالیت بین داوطلبان برگزیده شده از طرف حزب شروع خواهد شد، رأی خریدن مجاز نیست، اما تبلیغات کردن و جلب توجه کردن مجاز است.»[29]
نظارت بر اجرای صحیح انتخابات و گزینش نهایی نامزدهای انتخاباتی بر عهدهی هیأت اجرایی حزب رستاخیز گذاشته شد و هیئت اجرایی حزب برای بررسی و گزینش نهایی تصمیم گرفت. در هر حوزه استانی، کمیسیونهای پنج نفرهای تشکیل دهد تا با کمک معتمدان محلی، افراد مورد نظر برای راهیابی به مجلس را از جهات مختلف تحت نظر داشته باشند. این افراد و کمیسیونها موظف بودند از میان تعداد بسیار زیاد نامزدها، که بیش از ده هزار نفر بودند، به اندازهای گزینش کنند که تعداد آنها به حداقل ممکن برسد. بنابراین، آنها موظف بودند، کسانی را که شهرت محلی نداشتند و یا به دنبال سود شخصی بودند به هر روشی صلاحیت آنان را رد کنند و با اعلام چهرههای مردمی بتوانند اعتماد مردم را جلب کنند. بنابراین، ضرورت داشت از ورود افرادی به مجلس جلوگیری کنند که صلاحیت اخلاقی و سیاسی نداشتند.[30] هرچند تعداد کسانی که داوطلب نمایندگی مجلس شده بودند و سوابق دزدی و فساد مالی و اخلاقی داشتند چنان زیاد بود که با تمام اقدامات به عمل آمده باز هم شماری از این افراد از راههای مختلف کاندیدای نمایندگی شدند.[31]
هیئت اجرایی حزب رستاخیز پس از تحقیقات ابتدایی به این نتیجه رسید تا تعدادی از اعضای این هیئت را در رأس کمیسیونها قرار دهد تا مسئولیت نظارت بر حسن نامزدهای نمایندگی استانهای مختلف کشور را برعهده گیرند.
ده نفر از اعضای هیئت اجرایی که به ریاست کمیسیونها انتخاب شدند. عبارت بودند از: دکتر باهری برای استانهای فارس و بوشهر، دکتر قریشی برای استانهای خراسان و سمنان، دکتر منوچهر آزمون برای استانهای گیلان و مازندران، جواد منصوری برای استان خوزستان و کهکیلویه، دکتر منوچهر گنجی برای استان مرکزی تهران، داریوش همایون برای استانهای آذربایجان شرقی و غربی، دکتر قاسم معتمدی برای استانهای اصفهان و یزد، خانم مهناز افخمی برای استانهای کرمان و بنادر و بلوچستان، مصطفی الموتی برای استانهای کردستان و کرمانشاهان و ایلام و همدان و سرتیپ صفاری برای انتخاب نمایندگان اقلیت تعیین گردید.[32]
بررسی وضع کاندیداهای نمایندگی به این طریق بود که اسامی آنان برای بررسی صلاحیت نمایندگیشان به سازمان امنیت، استانداریها و کمیتههای محلی فرستاده میشد و ساواک با توجه به وضعیت محلی و شهرت و سابقه فرد، صلاحیت نامزدها را بررسی میکرد. در هر حوزه برای جلوگیری از انتقاد به نظام انتخاباتی تک حزبی، سه نامزد انتخاباتی معرفی میگردید؛ اما قبل از آن هر مرد یا زنی که مایل بود به نمایندگی مجلس انتخاب شود باید نامهای به دفتر حزب میفرستاد، سپس این نامهها در اختیار ساواک قرار میگرفت و ساواک نام نامزدهای نامطمئن را حذف میکرد، سپس حزب رستاخیز فهرست رسمی نامزدهای انتخاباتی را انتشار میداد.[33]
پس از اعلام اسامی نهایی داوطلبان نمایندگی مجلس در 8 خرداد 1354 تا روز رأیگیری در 31 خرداد، نامزدهای نمایندگی به مدت 22 روز فرصت داشتند تا با انجام تبلیغات مورد نظر حزب رستاخیز بتوانند به مجلس راه یابند. و گاهی پیش میآمد بعضی از نامزدهای نمایندگی برای آنکه شانس خود را افزایش دهند با هم ائتلاف میکردند تا به این روش بتوانند رأی بیشتری کسب کنند. این امر در انتخابات تهران اتفاق افتاد. در مبارزات انتخاباتی دوره بیستوچهارم مجلس شورای ملی، کسانی که به اصول تبلیغات آگاهی داشتند و پول بیشتری خرج کردند، به راحتی به مجلس راه یافتند.[34]
سرانجام برای 268 کرسی نمایندگی مجلس شورای ملی حدود نهصد نفر نامزد معرفی شد، که در میان اسامی آنان، نام 160 نفر از نمایندگان دورهی بیستوسوم مجلس شورای ملی به چشم میخورد. اما جمشید آموزگار (وزیر کشور) مخالف این تعداد بود: «جریان کار هیئت اجرایی به عرض شاهنشاه رسیده، ولی ایشان از اینکه بار دیگر اکثر کاندیداهای انتخاباتی همان وکلای دوره قبل میباشند ابراز عدم رضایت فرمودهاند... حالا که حزب رستاخیز تشکیل شده باید مردم واقعاً ببینند که وضع تغییر کرده، به همین جهت باید چهرهها عوض شوند. بنابراین، نباید بیش از یکصد نفر از وکلای فعلی مجلس نامزد نمایندگی بشوند.»
آموزگار با این روش موفق شد تعداد کاندیداهای نمایندگی دورهی بیستوچهارم را، از میان نمایندگان دوره گذشته، از 160 نفر به 139 نفر کاهش دهد.[35] بدینترتیب 129 نفر از نمایندگان دورهی قبل صلاحیتشان رد شد و تقریباً پنجاه درصد آنان شانس راه یافتن به مجلس دورهی بیستوچهارم را از دست دادند.[36] برای هر حوزه انتخاباتی به ازای هر یک نماینده فقط سه نامزد تأیید و معرفی شده بود و رأیدهندگان میتوانستند از میان سه نفر کاندیدا یک نفر را برگزینند. بازرسی شاهنشاهی نیز مأموریت یافته بود تا بر اجرای صحیح انتخابات نظارت کند.
امیرعباس هویدا (نخستوزیر) ترکیب و پایگاه اجتماعی نامزدهای نمایندگی را چنین بیان کرده بود: 133 نفر کارمند، 44 نفر دانشگاهی، 89 نفر کشاورز، 25 نفر کارگر، 25 نفر پزشک، 23 نفر بازرگان، 29 نفر رئیس و عضو انجمنهای دمکراتیک، 31 نفر قاضی، 96 نفر فرهنگی و بیش از یکصد تن دارای شغل آزاد.[37]
از 109 کاندیدایی که برای 27 کرسی نمایندگی تهران معرفی شدند، 21 نفر آنان زن و جمعاً 93 زن نامزد نمایندگی مجلس از سراسر کشور بودند. وزیر عزتالله یزدانپناه، وزیر مشاور و معاون پارلمانی نخستوزیر)، نامزد نمایندگی مجلس سنا از تهران بود و منوچهر آزمون، معاون نخستوزیر و سرپرست سازمان اوقاف، کاندیدای نمایندگی مجلس شورای ملی شد و هر دو برای شرکت در انتخابات، از سمتهای خود استعفا دادند.[38]
دخالت دولت و صاحبمنصبان در انتخابات
از همان آغاز انتخابات، رقابت شدیدی میان صاحبمنصبان حکومت برای گزینش نهایی نامزدهای نمایندگی از میان انبوه ثبتنامکنندگان شکل گرفت و هر یک کوشیدند افراد وابسته به خود را به مجلس بفرستند. امیرعباس هویدا، جمشید آموزگار، هوشنگ نهاوندی، هوشنگ انصاری، به این دلیل سعی داشتند با فرستادن نمایندگان طرفدار خود به مجلس، موقعیت خود را مستحکمتر کنند که علاوه بر دولت در حزب رستاخیز نیز سمتهایی داشتند و رقیب یکدیگر برای پُست نخستوزیری بودند. صاحبمنصبان دیگری نیز بودند که هریک برای کسب موقعیت سیاسی بهتر، مایل بودند در انتخابات اعمال نفوذ کرده و علاوه بر کسب قدرت بیشتر، موقعیت رقیب خود را نیز تضعیف نمایند.[39]
در میان حکومتگران، جمشید آموزگار، وزیر کشور و رئیس هیئت اجرایی، بیشترین اعمال نفوذ را در گزینش کاندیداهای نمایندگی مجلس داشت. او که از مخالفان سرسخت هویدا و رقیب وی در نخستوزیری بود، با بهرهگیری از اظهارات شاه، مبنی بر اینکه ترکیب مجلس دوره بیستوچارم باید شباهت کمتری به مجالس سابق داشته باشد، سعی داشت آن دسته از نمایندگان دورهی بیستوسوم، را که بیشتر آنان عضو حزب ایران نوین و طرفدار هویدا بودند، رد صلاحیت کرده و حامیان خود را وارد مجلس نماید.[40]
دخالت آموزگار در راهیابی هولاکو رامبد، نماینده طوالش به مجلس نیز از این دست اعمال نفوذها بود. زیرا با رد صلاحیت هولاکو رامبد در هیئتی اجرایی به دلیل آنکه از فئودالهای بدنام گیلان بود، آموزگار با اعمال نفوذ در هیئت اجرایی و با وجود مخالفت آزمون در جلسه بعدی، صلاحیت نمایندگی رامبد را به تصویب رساند.[41]
دولت هویدا نیز که مجری انتخابات از طریق نهادهای مختلف زیرمجموعهی دولت بود، به دخالت میپرداخت. هویدا که در دو دههی پایانی حکومت پهلوی در انتخابات مجالس دورههای بیستودوم و بیستوسوم تأثیرگذار بود، در انتخابات این دوره نیز میکوشید مانند دورههای قبل، طرفداران خود را به مجلس بفرستد. هویدا آشکارا میزان نفوذ خود در انتخابات را به رخ رقبا میکشید. از آن جمله درخواست رشوه از امیراسدالله علم وزیر دربار، برای تعیین نمایندگان در مجلس بود، علم در این باره مینویسد: «... مطلبی نخستوزیر در کیش به من میگفت که خیلی جالب بود و عنوان رشوه، را دارد، آن، این بود که گفت هر کس را از هر جا تو بخواهی، من وکیل خواهم کرد. هرکس باشد، هیچ فکر نکن، به من بگو تمام میکنم. خیلی هم محرمانه و درگوشی میگفت. خیلی تعجب کردم که این چه رشوهای است که به من میدهی؟ فکر کردم و گفتم که باید دید سیاست انتخاباتی شاهنشاه و تشکیلات جدید چه خواهد بود، چه تأثیری دارد که من شخصاً یک نفر یا ده وکیل در مجلس داشته باشم. به علاوه، اگر چند نفری از سیستان و بلوچستان یا خراسان رأساً سربار من هستند، از عهده آنها برمیآیم که جابهجا کنم...».[42]
با این همه هویدا پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات مدعی شد: «انتخابات رستاخیزی، دشمنان ایران را ناراحت کرده است، دشمنان ایران درباره انتخابات شایعهپراکنی کردند و به تهمت زدن دست زدند. انتخابات رستاخیزی به شیوه صد در صد ایرانی انجام گرفت و الگوی خارجی نداشت.»[43] وی رأی صادقانه و مشارکت مردم را در انتخابات پاسخ دندانشکنی به دشمنان داخل و خارج ایران دانسته و نیز درس آموزندهای برای گروه محدود و بیتفاوت داخلی خواند که در انتخابات شرکت نکردند. وی نتیجه این انتخابات را پیروزی بزرگی برای خود میدانست.[44]
هویدا در زمان انتخابات در سخنرانیهای مختلف، بارها مردم را تهدید کرده بود که اگر در انتخابات شرکت نکنند دچار مشکل خواهند شد. داریوش همایون، عضو هیئت اجرایی و نظریهپرداز حزب، شرکت نکردن مردم در انتخابات را خیانت به حزب دانسته و در این باره نوشت: «آنان که در انتخابات شرکت نکنند طبعاً حزب را درباره نیت خود، هنگامی که با بوق و کرنا پیوستگی خود را بدان اعلام داشتند به تردید خواهند انداخت، شرط پیوستگی به حزب شرکت در انتخابات است که حزب این همه برایش رنج برده است و این همه برای بهتر کردنش کوشیده است. اعضای واقعی حزب رستاخیز کسانی خواهند بود که در انتخابات رأی میدهند و نامشان ثبت شده است. از روی این نامها است که باید دفترهای عضویت حزب را پر کرد.»[45]
مسعود بهنود از روزنامهنگاران آن دوره، از تمهیدات حکومت برای ایجاد انگیزه در مردم، برای شرکت در انتخابات و از بین بردن فضای دلمرده و بیتفاوت سیاسی مینویسد: «... اداره شایعهسازی و تبلیغات ساواک به کار افتاد. همهجا شایع شد که هر کسی بر شناسنامهاش مهر انتخابات رستاخیز نداشته باشد، امکان خروج از کشور نخواهد داشت. سازمان امنیت، این شایعه را حساب شده و با توجه به سخنان شاه در روز اعلام تشکیل حزب رستاخیز، پراکند. مردمی که در اثر تشویق رژیم، هر روز دو هزار نفرشان در صف شرکتهای هواپیمایی، و تورهای جهانگردی ارزانقیمت بودند، و بدون آن که نیاز به رویداد داشته باشند به هر جای عالم سفر میکردند، و تابستانها خیابانهای رم و لندن و پاریس از آنها پر بود، و هر سال میلیاردها دلار ارز به این ترتیب از کشور خارج میشد، از وحشت ممنوعالخروج شدن برای دریافت کارت الکترال صف کشیدند. وقتی آمار انتخابات استخراج شد کاشف به عمل آمد که نزدیک به نیمی از آنهایی که برای داشتن مُهر انتخابات در شناسنامههایشان، کارت الکترال گرفتهاند، بعداً رأی ندادهاند. وزارت کشور مشغول رقمسازی شد، روشهای گذشته باز هم بنیاد گردید.»[46]
این شایعات فقط محدود به ممنوعالخروج شدن افراد نمیشد بلکه دربارهی کارمندان نیز گفته شده بود که اگر مهر در شناسنامه آنان نخورد، ادامه خدمت آنان با مشکل مواجه خواهد شد وا گر بازاری و دانشجو باشند، مضیقههایی فراوان برای آنان ایجاد خواهد شد. حتی در این شایعات گفته شده بود که زن و فرزند کسی که رأی ندهند، در امان نخواهند بود و امکان دارد بچههایشان را از مدرسه بیرون کنند.[47]
اسدالله علم در این باره مینویسد: «از مرکز مطالعاتی تلویزیون ملی ایران به من اطلاع دادند که به مردم گفته شده سجّل هر کس مهر انتخابات نخورد در آینده گرفتاری پیدا خواهد کرد. حالا، که این هو را انداخته باشد، معلوم نیست. فوری به شاهنشاه عرض کردم. فرمودند: بگو تلویزیون این حرف را مسخره کند نه تکذیب، اطاعت کردم.»[48]
سفارت امریکا در تهران که انتخابات مجلسین را به دقت زیرنظر داشت، در این باره گزارش داده است: «دولت تا آنجا که برایش امکان داشت ثبتنام در رأیگیری را اجباری نمود. نخستوزیر هویدا چندین بار اعلام نمود که عدم ثبتنام در رأیگیری ایجاد زیان به حزب جدید محسوب خواهد گردید و مهمتر از آن به شناسنامه شرکتکنندگان مهر نقش خواهد شد. آنان که شناسنامهشان عاری از این نقش باشد از خدمات اساسی مثل ویزای خروج محروم خواهند شد.»[49]
یکی از دولتمردان که در انتخابات نقش مؤثری داشت، منوچهر آزمون بود. وی از اعضای برجسته حزب رستاخیز و تا نیمهی اول خرداد 1354 معاونت نخستوزیر و سرپرستی سازمان اوقاف را برعهده داشت. او برای شرکت در انتخابات از سمت خود استعفا کرد و عملاً با تشکیل ستاد انتخاباتی در این امر دخالت کرده و عدهای از دوستان خود را به مجلس وارد کرد و خودش نیز از این طریق نماینده اول تهران بود که به مجلس راه یافت. ستاد آزمون یکی از محلهای مهم خبررسانی برای خبرنگاران بود. محمدعلی سفری، از خبرنگاران آن دوره در این باره مینویسد: «... طی چند هفتهای که به اصطلاح مبارزات انتخاباتی بازار داغ داشت، نویسنده، چون دیگر همکاران با این ستاد انتخاباتی در تماس بودیم و شاهد صحنههای واقعاً مهوعی از دریوزگی بسیاری از داوطلبان وکالت و سناتوری شدیم... قیافههای فراوانی از دولتمردان را رنگ پریده میدیدیم که ملتمسانه در انتظار بودند تا خواجه کی به درآید. آگاهی از تصمیمات و مصوبات کمیتهی انتخابات برای این گروه حکم نوشدارو داشت البته قبل از مرگ سهراب این کمیته در حقیقت سرّی بود و در مورد اسامی کسانی که میتوانستند نامزد حزب باشند و مهمتر آنکه، باید وارد مجلسین شوند با ساواک همکاری داشت... در همان جلسات هم آن ها که باید برنده باشند، تعیین میشدند. چشم امید ملتمسان از اینکه در لیست قرار گرفتهاند یا نه و اگر نگرفتهاند امکان دست و پا کردن هست یا نیست به این ستاد بود. طبیعی بود که دوستی و دشمنی اعضای کمیته در جابهجایی اسامی بیتأثیر نبود...»[50]
برای فعالیت تبلیغاتی نمایندگان، دولت محدودیت ایجاد کرده بود و کاندیداها نمیتوانستند دربارهی نفت، سیاست خارجی و انقلاب سفید مطلبی بگویند. اما کاندیداهای نمایندگی بیشتر دربارهی امور مربوط به زنان، جوانان، برنامههای رفاهی برای کارگران، مسکن، آموزش عالی؛ بیمههای اجتماعی، اقتصادی، کشاورزی؛ اوقات فراغت؛ اصلاح قوانین؛ نظام جدید مالیاتی، مبارزه با تورم و گرانی به مردم وعده میدادند.[51]
تعویض بخشداران و فرمانداران، دخالت نمایندگان و فرمانداران در حوزههای رأیگیری و وارد کردن شهرداران مناطق مختلف تهران به منظور استفاده از کارگران و نیز بهرهبرداری از کارکنان وزارتخانهها برای رأی دادن، از اقدامات دیگر دولت برای مداخله در انتخابات بود.[52] از موارد دخالت مأموران حکومتی در انتخابات میتوان به دخالت مأموران بازرسی شاهنشاهی در حوزهی انتخابیه فسا اشاره کرد.[53]
تخلفات انتخاباتی
علیرغم تبلیغات وسیعی که از طرف حاکمیت دربارهی آزادی انتخابات در این دوره و تفاوت آن با دورههای پیشین میشد، اما از نظر کیفی فرق چندانی با انتخابات مجالس گذشته نداشت و فقط از نظر فرم و کارکرد متفاوت بود. در این دوره انتخابات تحت نظارت حزب واحد صورت میگرفت.
در گذشته وزیر کشور نقش تعیینکننده داشت، اما در این دوره حزب رستاخیز تأثیرگذار بود. زیرا تنها مصوبات حزب اجراشدنی بود. در گذشته هویدا به راحتی طرفداران خود را وارد مجلس میکرد، اما در این دوره علاوه بر هویدا دیگران نیز به دستور شاه در انتخابات دخالت داشتند، تا افراد مورد نظر شاه به مجلس راه یابند، به گفتهی شاه، نادرستها و ثروتمندها نباید در فهرست حزب باشند. در این دوره کارگردانان انتخابات سابقه خدمت چندانی نداشتند زیرا بیشتر سابقهدارها از دور خارج شده بودند.[54]
سیدضیاءالدین شادمان، رئیس دبیرخانه موقت حزب رستاخیز دربارهی نظارت حزب بر انتخابات و جلوگیری از تقلبات انتخاباتی گفته بود: «اگر کسی برای به دست آوردن رأی، اقدام به اعمال نفوذ یا ارعاب و تهدید کرد، از شرکت او در انتخابات جلوگیری خواهد شد و بنا به امر شاهنشاه آریامهر دولت وظیفه دارد که نهایت دقت و نظارت را در اجرای انتخابات داشته باشد تا جلو هرگونه اعمال نفوذ و استفاده از امکانات غیرمشروع برای جلب آرا گرفته شود و موضوعی که تصور نمیکنم طرح آن لازم باشد این است که هیچ ایرانی وطنپرستی رأی و عقیده خود را به هیچ قیمتی نخواهد فروخت.»[55]
از گفتههای شادمان مشخص است که در دورههای گذشته اعمال نفوذ و استفاده از هر وسیلهای برای جلب آرای مردم از جمله خریدن رأی وجود داشته و این امر برای مجلس دورهی بیستوچهارم نیز دور از ذهن نبوده است.
داریوش همایون از صاحبمنصبان حزب رستاخیز که ریاست یکی از کمیسیونهای انتخابات را برعهده داشت، دربارهی تقلبات انتخاباتی و تأیید صلاحیت نامزدهای نمایندگی هشدار میدهد و از مسئولان حزب میخواهد تا از ورود افراد فرصتطلب و سودجو جلوگیری نمایند و افراد بیلیاقت دوباره وارد مجلس نشوند تا مجلس بیاعتبار شود. وی در این باره مینویسد: «در گذشته احزاب برای به دست آوردن اکثریت میکوشیدند و برایشان شمار نمایندگان بیشتر اهمیت داشت. این بار از این ملاحظات در کار نیست. اکثریت برای حزب معنی ندارد. همه مجلس از آن حزب است. هیئت اجرایی مراقبت خواهد کرد که افرادی که بدنام و سوابق بد دارند به عنوان نامزدهای حزب به رأیدهندگان معرفی نشوند.»[56]
با تمام این تلاشها، باز هم بعضی از افراد گزینش شده از جمله افراد فاسد و بدنام در فهرست کاندیداهای تأیید صلاحیت شده وجود داشت. در این رابطه شکایات بسیاری نیز از طرف مردم نواحی مختلف به ستاد انتخاباتی وزارت کشور ارسال شده و نسبت به صلاحیت برخی از کاندیداها اعتراض کرده بودند.
از آن جمله شکایت مردم روستاهای قروه کردستان نسبت به سوءسابقه شخصی به نام معتمد هاشمی است: «در این چند روزه، هر وقت به اخبار رادیو و تلویزیون گوش میدادیم، گویندگان دولت با اطمینان کامل از قول مسئولین و مقامات حزبی اظهار میداشتند برای انتخابات دوره بیستوچهارم مجلس شورای ملی و دوره هفتم مجلس سنا شایستهترین و خوشنامترین و وطنپرستترین افراد از طرف حزب رستاخیز نامزد خواهند شد، ما کشاورزان روی این گفتهها حساب کرده و به آینده انتخابات خوشبین بودیم، ولی معرفی نامزد انتخاباتی قروه (عمادالدین معتمد هاشمی) باعث شد که کلیه خوشبینیها مبدل به یأس گردد و یقین حاصل کردیم که آن گفتهها و مصاحبهها جز تعارف و اغفال مردم چیز دیگری نبوده است. 1ـ نامزد انتخاباتی قروه کردستان به نام عمادالدین معتمد هاشمی، منفورترین و بدنامترین فئودالی است که اهالی قروه سنندج او را خوب میشناسند و از فجایع او اطلاع دارند. معتمد هاشمی مالک یک دانگ و نیم شهرستان قروه و قائممقام متولی سابق یک دانگ و نیم موقوفات قروه»، 2ـ معتمد هاشمی همان فرد بیآبرویی است که صدها نفر از دختران دهقانان را به منجلاب فساد کشانده و از جمله دختر یکی از کشاورزان قروه به نام... مورد تجاوز قرار داده... معتمد هاشمی همان فرد منحرف و معتاد به الکل و تریاک است... شک نیست که مقامات مسئول و اولیای حزب با بصیرت کامل مفاهیم این دادخواست را عاجلاً رسیدگی خواهند نمود و اقداماتی را که درخور قانون و شئون حزب رستاخیز است، معمول خواهند داشت، زیرا معتمد هاشمی به منظور اغفال و ارعاب مردم در اغلب محافل، اظهار داشته من مأمورم و شما چه بخواهید و چه نخواهید، وکیل میشوم، چون برادر شوهر خواهرم، سپهبد عزیزالله پالیزبان معاونت فعلی نخستوزیر، فعالیت من را از طرف آقای هویدا تضمین نموده و خود تیمسار پالیزبان هم صد در صد سناتور غرب میشود. آیا معنی ادعاهایی که اولیای امور از طریق مصاحبهها و گفتار رادیویی عنوان کردهاند که هر کس خود را به صاحبان قدرت و نفوذ بچسباند مسلماً موافق نخواهد شد، چنین است؟ به طور یقین تا چند روز دیگر صحت و سقم این ادعاها معلوم خواهد شد، تا سیهروی شود هر که در او غش باشد! از طرف نمایندگان طبقات مختلف و کشاورزان منطقه کردستان ـ تاریخ 8/3/1354»[57]
هرچند این فرد به مجلس راه نیافت، اما وجود چنین شکایاتی نشان از نگرانی مردم از راهیابی مجدد افراد بدنام و وابسته به حکومت به مجلس داشت. زیرا مردم همواره نسبت به وکلای خود بدبین بوده و با وجود افراد لایق بومی و محلی، بیشتر نمایندگان تحمیلی از طرف دولت و نه مردم آن منطقه به مجلس راه مییافتند.
از همان ابتدای ثبتنام کاندیداهای نمایندگی شایعات فراوانی منتشر میشد که حاکی از برنده شدن پیشاپیش گروهی از کاندیداهای صاحب نفوذ در انتخابات بود. در این باره مطالب زیادی در نشریات آن زمان درج شد: «از اولی که حرف انتخابات بر سر زبانها افتاد و در روزهایی که فعالیت انتخاباتی شروع شده و در جریان بود، فعالیتهای شایعهسازی و تخریبی بسیار شدید از چند جهت به موازات هم شروع شد: 1. گفتند تکلیف انتخابات معلوم است، کسانی که باید از صندوق درآیند مشخص هستند، هر تلاشی بشود بیفایده و بیهوده است. رأی دادن چه فایدهای دارد؟ 2. در معرفی کردن بعضی کاندیداها اعمال نظرهایی شد. عدهای ناراضی شدند. اعلام جرمهایی کردند و شایعهسازی در جهت اینکه از اول معلوم بود چه کسانی نماینده باید بشوند اوج گرفت. 3ـ وقتی که شایعهپردازان و شایعهسازان متوجه شدند ملت ایران برای انتخابات نمایندگان خود به تکاپو افتاده است از طرفی تبلیغات در جهت انتخاب بعضی افراد معلومالحال که به لطایفالحیل وارد لیست شده بودند شروع شد، از طرف دیگر برای ملکوک کردن آراء و اینکه مردم حاضر به رأی دادن نبودند به زور آنان را وادار کردند ورقه شرکت در انتخابات بگیرند و پای صندوق بروند و اوراقی را که به دستشان میدهند به صندوق بریزند. شایع ساختند، اگر شناسنامه مهر نشود و ورقه برای پس دادن گرفته نشود نعششان زمین میماند.
پاسپورت برای سفر به خارج به آنان داده نمیشود. اطفالشان را به مدارس راه نخواهند داد.»[58]
این شایعات که در مواردی صورت واقع به خود گرفت، از زمانی شدت یافت که عدهای از افراد صاحب نفوذ در حاکمیت به مجلس راه یافتند. صاحبان قدرت در مواردی برای آنکه تعداد بیشتری از مردم را به پای صندوقهای رأی بکشانند با تمسک به گفتههای هویدا و شایعات موجود و با تهدید و ارعاب، شایع میکردند هرکس شناسنامهاش مهر انتخابات نداشته باشد تحت تعقیب قرار خواهد گرفت و از بعضی امکانات محروم خواهد شد. لذا با استفاده از این نیرنگ، بسیاری از شناسنامهها را جمعآوری کرده و به جای آنان به نفع کاندیدای موردنظر خود رأی میدادند.[59]
در بعضی از مناطق کشور نیز افراد صاحب نفوذ و ثروتمند اقدام به خرید آرای مردم میکردند که این خبر را بعضی از مسئولان انتخاباتی در استانهای مختلف نیز تأیید کردند.[60] موضوع خرید آرا در این دوره بیش از دورههای دیگر رواج یافت و در روزنامهها منتشر میشد که چگونه افراد و نمایندگانی از طرف کاندیداها در بین مردم حضور مییافتند و اقدام به خرید آرای مردم میکردند. از آن جمله عبدالکریم ملک، یکی از کاندیداهای رشت که به مجلس راه نیافته بود، در شکواییهای خطاب به شاه و مقامات عالیهی، انواع تخلفات انتخاباتی حوزهی انتخابیه خود را چنین بیان میکند: «1. فریب و وعده و وعید مردم از طریق روزنامهها، 2. رد هفتاد نفر از 79 نفر کاندیدای رشت و انتخاب نه نفر دیگر با سفارش، 3. رشوه دادن سه نفر از کاندیداها به مبلغ پنج میلیون ریال بین رئیس خانه اصناف، دهبانان و افراد سرشناس حقهباز، مؤثر در نظارت بر صندوقها، 4. ارسال 1500 رأی تقلبی به حوزههای مختلف، 5. پاره کردن بیش از پنجاه هزار رأی شاکی و سوزاندن و باطل کردن آنها، 6. عدم پاسخگویی مسئولین رشت به شکایات شاکی، 7. تشکیل گروههای گانگستر برای برهم زدن و متشنج کردن جو به نفع عدهای و به ضرر عدهای دیگر از کاندیداها.»[61]
علاوه بر دولتمردان، اشرف پهلوی نیز در کار انتخابات دخالت میکرد. به طوری که اکثر زنان منتخب از دوستان وی بودند، تلاش مقامات و شخصیتهای رقیب در درون حاکمیت برای انتخاب کاندیداهای مورد نظر خود بسیار تأثیرگذار بود. از جمله مداخلههای اشرف در انتخابات مربوط به حوزهی انتخابیه فسا بود که وی قصد داشت شمسالملوک حکمت فرزند سردار فاخر حکمت، از دوستان صمیمیاش، را راهی مجلس کند. او قصد داشت با نفوذ اسدالله علم، مرتضی مشیر، نماینده راه یافته به مجلس بیستوچهارم را رد اعتبار کند. مرتضی مشیر در خاطراتش چنین مینویسد: «باری تا سال 1354 که نگارنده به مجلس انتخاب نشده بودم، با هویدا ملاقاتهای شخصی نداشتم، ولی بعد از انتخاب به نمایندگی مجلس در جلسات عمومی نمایندگان و خصوصی، زیاد با هویدا برخورد و دیدار داشتم، اوایل مجلس بود که براثر تحریک عَلَم وزیر دربار و اشرف به خاطر کاندیدای شکستخورده مورد علاقه آنها علیه من صفبندی کرده بودند که اگر بتوانند اعتبارنامهام را در مجلس رد کنند، و من که در جریان این فعالیتها بودم به وسیله یکی از دوستان برای هویدا پیغام فرستادم که ماجرا از چه قرار است و اگر عَلَم و اشرف دست از تحریکات برندارند آنچه را که نباید گفته شود در مجلس عنوان خواهم کرد و آبرویی برای باند قماربازان و قاچاقچیان مواد مخدر باقی نخواهم گذاشت. بنابراین، از شما انتظار دارم در مقام نخستوزیری با داشتن عنوان رهبری حزب واحد جلو این تحریکات را بگیرند و به من اطلاع دهید. هویدا پیغام فرستاده بود که اولاً در مجلس کسی جرئت نخواهد کرد با اعتبارنامه شما مخالفت کند و آقای علم وزیر دربار هم میگوید در این کار دخالتی نمیکنم، ولی فلانی، اگر اشرف با شما طرف باشد، نه زور من به او میرسد و نه زور شاه، دیگر خود دانید. بعد قضیه روشن شد، به وسیله سکرتر آقای علم که زن پسر کاندیدای شکستخورده مورد علاقه اشرف بود و در وزیر دربار نفوذ فراوان داشت، وکیل مفلوک و بیچارهای یافتند که موکل نداشت و یا اگر داشت خود را مدیون مردم نمیدانست و سرسپرده عَلَم بود و چنین وظیفهای را عهدهدار گردید که در روز افتتاح مجلس وقتی دهان به مخالفت گشود آنچنان جواب تاریخی دندان شکنی از طرف من شنید که اربابش از ترس رسوایی بیشتر دستور داد عذرخواهی کند تا مسئله دراز پیدا نکند و چون ماجرا را به طور تفصیل در یکی از مجلات لسآنجلس شرح دادهام از تکرار مطلب خودداری میورزم.»[62]
نمونه دیگر از وجود تقلب در انتخابات در حوزهی انتخابیه شهرستان گناباد بود که محمدتقی شریعت[63] با تطمیع و تهدید به مجلس راه یافت که در حالی که در صورت جلسه انجمن نظارت مرکزی بیستوچهارمین دوره انتخابات مجلس شورای ملی شهرستان گناباد، رأی به ابطال انتخابات گناباد و بیاعتباری آرای مأخوذه برای محمدتقی شریعت داده شده بود: «انجمن نظارت در اجرای وظایف قانونی خود و با درک صحیح منویات مبارک شهریار دادگستر ایران در رعایت اصل آزادی انتخابات و عدم مداخلهیمأموران دولتی در طول تشکیل خود متوجه گردید که جریانات غیرعادی در بین بوده، مثلاً آقای فرماندار در معیت رئیس شهربانی محل، یکی از کاندیداهای نمایندگی را به دهات حومه برده و شخصاً او را به اهالی تحمیل نموده و همچنین در روز اخذ رأی فقط به طرفداران کاندیدای مزبور حق استفاده از وسائل دولتی داده و وسایط نقلیه کاندیدای دیگر را متوقف نموده و همچنین برخلاف موازین قانونی آقای دادستان شخصاً به قراء اطراف رفته و بدون مجوز قانونی در صندوهای اخذ رأی که مورد نظر و خواست ایشان بوده، نماینده گذارده و با ایجاد محیط تهدید و ارعاب از ریختن آرای سایر کاندیدا جلوگیری به عمل آورده و حتی بعضی از رأی دهندگان را مضروب و آرای آنها را پاره نمودهاند، معهذا انجمن نظارت مرکزی به رعایت ماده قانون انتخابات پس از گذشت چند هفته از قبول شکایات، تشکیل جلسه داده و شکایات زیادی مشروح و مستدل در اثبات موارد فوق به شرح زیر دریافت نموده است: 1. تلگراف مشروح رأیدهندگان مبتنی بر اعتراض بر انتخابات مجعول به مقامات به شرح زیر: 1ـ انجمن نظارت 2ـ فرمانداری گناباد 3ـ بازرسی شاهنشاهی 4ـ وزارت کشور 5ـ نخستوزیری 6ـ دفتر حزب رستاخیز ملی و جناب دکتر ولیان استاندار معظم خراسان که عیناً ضممیه صورتجلسه میباشد.
2. شکایت و اعتراضات تلگرافی اکثریت اعضای اصلی انجمن نظارت مرکزی انتخابات مبتنی بر جعل و تزویر و تهدید و ارعاب و تطمیع رأیدهندگان و عدم قرائت اسامی کاندیدایی که مورد نظر مقامات مشروح فوق نبودهاند به مقامات (علاوه بر مقام معظم استانداری و سازمان امنیت خراسان) انجمن نظارت1ـ فرمانداری گناباد 2ـ بازرسی شاهنشاهی 3ـ وزارت کشور 4ـ نخستوزیری 5ـ دفتر حزب رستاخیز ملی،که عیناً قانونی ما مأموران فرمانداری ـ دادستانی ـ شهربانی ـ ژاندارمری در تحریف اصل وظایف انتخاب آقای محمدتقی شریعت را که با دسیسه و تقلب و تطمیع و تهدید اسلام بوده جعلی و ساختگی و خلاف واقع و مباین فرمان رهبر عالیقدر انقلاب ایران تشخیص داده و با آمادگی جانفشانی و فداکاری در راه شاه و میهن با کمال غرور و افتخار و با احساسات میهنپرستانه انتخاب نام برده و اصولاً انتخاب مذکور را مجعول تشخیص و شکایات واصله را صحیح و وارد دانسته، رأی به بطلان انتخابات مزبور میدهد و آرای منتشره در جراید وارده و غیره به نام محمدتقی شریعت را باطل و کانلم یکن تلقی مینماید و با تدوین این صورتجلسه انجمن نظارت انتخابات گناباد انحلال خود را نیز اعلام میدارد. (امضاء) محمدعلی رسائلی، جمال علائی، محمدحسین مروی، مسیح کریمی، شکرالله سالاری، علی ذوقی، طاوسعلی مؤیدی، علی امامی، ابوالقاسم خواجه»[64]
این رأی که در هشتم تیر 1354 صادر شده بود، بینتیجه ماند زیرا به آن رسیدگی نشد و در نهایت محمدتقی شریعت با تمام تقلبات انتخاباتی، از حوزه انتخابیه گناباد به مجلس راه یافت.[65]
در زمان مبارزات انتخاباتی در موارد بسیاری دستگاههای نظارتی و اجرایی، مرعوب افراد صاحب نفوذ شده و به نفع کاندیدای خاصی رأی میدادند.[66]
با وجود آنکه محدودیت خاصی برای ثبتنام کاندیداهای نمایندگی مجلس در دورهی بیستوچهارم نبود، اما در نهایت موفقیت از آن کسی میشد که صاحب قدرت یا ثروت، و یا وابسته به افراد صاحب نفوذ منطقه باشد. لذا بسیاری از بازندگان انتخابات با مراجعه به مراجع قانونی از نحوهی برگزاری انتخابات و تخلفات انتخاباتی شکایت میکردند.
و زمانی که ـ وزارت کشور به شکایات آنان رسیدگی نمیکرد، اعتراضات خود را به مراجع غیرمسئول مانند سفارت امریکا میبردند. پس از پایان انتخابات تعدادی از بازندگان انتخابات نزد مسئولان سفارت امریکا رفته و از تاکتیکهای غیرقانونی به کار رفته در امر انتخابات شکایت کردند، آنان به مواردی چون: پر کردن ورقه افراد بیسواد از سوی عمال کاندیدا، رابطه داشتن این افراد با رأیدهندگان در محل صندوق و پر کردن صندوق، اشاره داشتند.[67]
با آنکه در برخی از صندوقها سعی میشد به نفع کاندیداها رأی پر کنند؛ اما در بعضی صندوقها حتی آراء خوانده نمیشد. محمد علی سفری در این باره مینویسد: «البته میزان رأی در کار انتخاب گروه گزینش شده تأثیری نداشت. چون اصولاً آراء خوانده نمیشد، فقط آثار تبلیغاتی آن از جهت حزب فراگیر مطرح بود یا نه!» در جریان رأیگیری، ما مطبوعاتیها برای پیدا کردن سوژه که بسیار هم یافت میشد به حوزههای رأیگیری میرفتیم، در یکی از حوزهها در جنوب شهر که کار رأیگیری خاتمه یافته و رأیهای اخذ شده را روی میز ریخته بودند تا شماره کنند، چشمم به یک دسته رأی افتاد که حدود سی برگ و یکجا بود. از رئیس حوزه که خانمی بود، پرسیدم: مگر امکان ریختن سی رأی به صورت دسته توسط یک نفر هم ممکن بود؟ آن خانم نگاهی به جمع ما روزنامهنگاران و عکاسی که همراهمان بود، کرد و با طعنه گفت: شما که غریبه نیستید صدتاییاش را هم داشتیم.»[68] و تخلفات انتخاباتی در خارج از کشور نیز با واکنشهایی روبهرو شد و اخبار انتخابات ایران در گزارشهای متعدد خبرنگاران، مفسران و روزنامهنگاران و شبکههای خبری خارجی منعکس میشد. چنانکه در یکی از گزارشهای دولت شوروی، این انتخابات، را کثیفترین انتخابات دوره مشروطه دانسته است.[69] بخش فارسی رادیو لندن نیز در یکی از گزارشهای خود دربارهی تقلب در انتخابات ایران در مورخ 2/4/54 آورده بود: «در انتخابات عمومی ایران، باز شماری آرای حوزهی تهران هنوز ادامه دارد و تأخیر در اعلام نتایج به سبب کشف یک تقلب بزرگ انتخاباتی بوده است.
خبرنگار ویژه بیبیسی که برای گزارش جریان انتخابات به تهران رفته، میگوید که از قرار اطلاع یکی از صندوقها، پنج برابر بیشتر از تعدادی که باید حاوی اوراق رأی باشد، رأی داشته است.[70]
دانشجویان مقیم امریکا نیز در اعتراض به نحوهی برگزاری انتخابات در ایران، در مقابل سازمان ملل تجمع کرده و از دبیرکل سازمان ملل خواستند تا به شاه ایران دربارهی برگزاری انتخابات آزاد تذکر دهد.[71]
شاه و انتخابات
شاه به موفقیت نظام تک حزبی بسیار امیدوار بود. زیرا تأسیس حزب رستاخیز را از دستآوردهای بزرگ خود میدانست و علاقه داشت نتیجه این اقدامش را هرچه سریعتر و با برگزاری انتخابات مجلسین شورای ملی و سنا ببیند.
به این دلیل از تمام دستگاههای مسئول خواسته بود تا مقدمات انتخابات را هرچه سریعتر تدارک ببینند. زیرا در فاصله زمانی یازدهم اسفند 1353 که شاه موجودیت حزب واحد را اعلام کرد تا 31 خرداد 1354، که انتخابات مجلسین شورای ملی و سنا، برگزار شد کمتر از چهار ماه طول کشید؛ طی این مدت کوتاه حزب به وجود آمد، جناحبندی شد، اساسنامه حزب نوشته و کمیتهها و هیئتهای اجرایی شکل گرفت و در نهایت با برگزاری انتخابات در این مدت کوتاه، حزب یک شبه راه صد ساله را پیمود.
شاه در 11 اسفند، همزمان با تأسیس حزب رستاخیز، به دلایل مختلف امکان ورود فرصتطلبان به مجلس، و هرگونه اعمال نفوذ و دخالت ناروا در انتخابات را منتفی دانست: «در مورد امکان سوءاستفاده و اعمال نفوذ در انتخابات آینده فکر نمیکنم که این موضوع اصولاً مطرح باشد، زیرا پیشنهاد کاندیداها به حزب چون از طریق اکثریت ملت ایران خواهد بود، بهترین عناصری که در هر حوزه انتخابیه وجود دارند به حزب معرفی خواهند شد و هنگامی که بهترین عناصر انتخاب و معرفی شوند و بعد حزب آنها را انتخاب و به عنوان کاندیدای حزب معرفی کند، دیگر خطری نمیتواند وجود داشته باشد. موضوع مالی هم اصولاً مطرح نیست ولو اینکه کاندیدا ثروتمند باشد، چون اگر فرد خوبی نباشد اصولاً معرفی نمیشود و ثروتمند بودن هم گناه نیست، مخصوصاً وقتی که ثروت از راه صحیح به دست آمده باشد. ما میخواهیم همه ثروتمند باشند. ولی آدمی که درست نباشد اصولاً نام او در لیست نخواهد بود. بنابراین قدرت مالی تأثیری در انتخابات نخواهد داشت.»[72]
شاه پس از برگزاری انتخابات در مصاحبهای با تلویزیون ملی ایران، شرکت مردم در انتخابات را دلیل یکپارچگی ملت و شرکت مردم در تعیین سرنوشت خود دانست؛ «وقتی رستاخیز کاندیداهای خود را به ملت پیشنهاد کرد، مردم طوری در انتخاب نمایندگان خود آزادی داشتند که ما هر روز میپرسیدیم کی وکیل شده و کی نشده است، نتیجه آن هم به هیچوجه قابل پیشبینی نبود، جز این که اکنون نتیجه آن را میبینید، چقدر قیافههای جدید پیدا شده است، این باعث کمال اطمینان و انبساط خاطر است که ملت ایر ان یک چنین جواب سازنده و قاطعی در تعیین سرنوشت خود در رستاخیز داده است... اینها نمایندگان یک چنین دورهای هستند و نباید یک عدهای فکر کنند که چون عدهای ثروتمند هستند و به یک وسیلهای وارد مجلس شورا یا سنا شدهاند حالا اینها میتوانند بروند دنبال دفاع از سرمایه و احیاناً سوءاستفاده و غارت مردم، به هیچوجه اینها فقط میتوانند نماینده حزب رستاخیز ملت ایران باشند و لاغیر»[73]
شاه بار دیگر در جمع نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا با ابراز رضایت از انتخابات دو مجلس، آن را آزادترین انتخابات نسبت به ادوار گذشته مجلس دانست و بر این عقیده بود که نمایندگان این دوره به شکلی طبیعی و فقط با رأی مردم انتخاب شدهاند: «تنها دورهای که حقیقتاً انتخابات ایران از هر دورهای طبیعیتر و شرکت مردم از هر دورهای بیشتر بوده است، همین دوره رستاخیز بوده است. چرا؟ بیآنکه تأسیس و تشکیل این حزب به وسیله گروه مشخص افراد تعیین شده و حزبی است که به تمامی معنی ملی و پیشنهاددهنده و ارائهکنندهاش هم خود من هستم که بین من و ملت ایران همانطور که میدانید نه فقط جدایی نیست، بلکه هزارها دلیل هست که ما را به هم میپیوندد... حزبی که نماینده تمام ملت ایران هست برای هرجایی چند نفر کاندیدا معین کرد که مردم از بین آنها انتخاب کنند و نتیجهاش همانی شد که ما دیدیم و همه اعتراف دارند که صحیحترین انتخاباتی است که نظرات ایران را نمایان کرده است. البته این دلیل بر این نمیشود که کسانی که انتخاب نشدند مردمان بدی بودند، بلکه آنهایی که انتخاب شدند شاید بیشتر مورد پسند و با مردم نزدیکتر بودند و مردم با آنها آشنایی بیشتری داشتند.»[74]
همچنین وقتی در 22 آبان 1356 سردبیر هفتهنامه نیوزویک علناً از شاه پرسید انتخابات صورت گرفته در ایران هیچگاه به شیوه دمکراتیک و آزاد صورت نگرفته است و چرا او مقدمات برگزاری انتخابات آزاد را در این کشور فراهم نمیکند؟ وی مدعی شد که برخلاف عقیده وی انتخابات دوره 24 مجلس آزادترین انتخابات در تاریخ ایران بوده است.[75]
این گفته شاه حاکی از آن بود که در انتخابات مجالس گذشته، مردم نقش کمی در گزینش نمایندگان داشتند و نمیتوانستند آزادانه فرد مورد نظر خود را برگزینند و انتخابات بیشتر جنبهی فرمایشی داشت.
نتایج انتخابات
هویدا پس از خاتمه انتخابات گفت: «در انتخابات رستاخیز دوازده میلیون و 420 هزار و 227 برگ انتخابات صادر شد که این تعداد در تاریخ مشروطیت ایران بیسابقه میباشد.»[76]
آموزگار وزیر کشور واجدین شرایط رأی دادن را سیزده میلیون نفر دانست که از میان آنان شش میلیون و هشتصد هزار نفر رأی دادهاند و در تهران هفتاد درصد واجدین شرایط شرکت کردهاند. خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز گزارش داد که هفت میلیون نفر از مردم ایران که حدود 70 درصد واجدین شرایط بودند و در این انتخابات شرکت کردهاند، دو برابر تعداد انتخاب مجلس قبلی است.[77]
شمارش نهایی آرای مجلس دورهی بیستوچهارم آشکار ساخت که با وجود بیشترین تعداد ثبتنام کنندگان در تاریخ انتخابات ایران یعنی شش میلیون و هشتصد هزار نفر تعداد شرکت کنندگان، باز هم از نصف ثبتنام کنندگان (حدود سیزده میلیون نفر) کمتر بود. با بررسی آمار دربارهی 244 برنده انتخابات مجلس میتوان دریافت که تعداد آرای 201 نماینده یعنی 82 درصد از نمایندگان این دوره، بسیار کمتر از تعداد آرای دورهی قبلی بوده است. اما تقریباً دقیقترین آمار انتخابات مجلس بیستوچهارم را سفارت امریکا گزارش کرده بود. سفارت امریکا که با دقت خاصی انتخابات را زیر نظر داشت، در گزارشی بیان میکند که تعداد شرکتکنندگان در انتخابات این دوره بسیار پایینتر از حد انتظار و خواسته شاه، دولت و مسئولان حزب رستاخیز بود، و با تمام تلاشهایی که انجام گرفت، جمعیت بسیاری در انتخابات شرکت نکردند، و تعداد شرکتکنندگان از دورههای پیشین کمتر بود.
در این گزارش آمده است: «... در پایان، رأیگیری با ثبتنام حدود 8/6 میلیون ایرانی انجام شد. از آنجایی که شمارش رأی به طور سری انجام گرفت، دولت نتوانست رأی دادن همه ثبتنام کنندگان را ضمانت کند و شمارش نهایی آشکار ساخت که با وجود بیشترین تعداد ثبتنام کنندگان در تاریخ انتخابات ایران تعداد شرکتکنندگان از نصف تعداد ثبتنام کنندگان کمتر بوده است. با آماری که ما در مورد 244 برنده انتخابات مجلس (از مجموع 268) [داریم] چنین فهمیدیم که تعداد آرای 201 نفر یا 82 درصد این عده در انتخابات 1975 م کمتر از آرای برندگان انتخابات 1971 م بوده است. در بسیاری از موارد مجموع آرا برای افراد این عده تا مجموع آرای انداخته شود.» در تهران سال 1971 م کمترین تعداد آرای برنده برای 27 نماینده انتخاباتی 218/517 نفر بوده است، ولی در سال 1975 م نماینده اول تهران توانست فقط تعداد 294/238 رأی و نماینده آخر تهران 835/40 نفر یعنی کمتر از آرا نماینده آخر در 1971 به دست آورد. با این حال دولت اعلام کرد که تعداد رأیدهندگان امسال مجلس 1/5 و در سال 1971 م، 9/0 میلیون بوده است.
در واقع ما هم معتقدیم که رأیدهندگان سال 1975 م پیش از 1971 م است، ولی مجموع 1/5 میلیون را درست نمیدانیم، در انتخابات نیمه 1960 که به دقت در آن دست برده شد، عملاً هیچ کس رأی نداد و مقامات انتخاباتی به سادگی ارقام مبالغهآمیز دلخواه خود را برای حفظ وجهه برنده از پیش معین اعلام کردند. در انتخابات سال 1975 که شاید بتوان وصف آزادترین در تاریخ جدید را برایش به کار برد آمار واقعی به رقبای انتخاباتی ارائه شد. این آمار با ارقام افسانهای که مقامات در انتخابات گذشته صادر میکردند، بسیار فاصله دارد.»[78]
با وجود تدابیری که برای شرکت بیشتر مردم در انتخابات اتخاذ شده بود، اما جمعیت چندانی در انتخابات مجلس دورهی بیستوچهارم شرکت نکرد. این در حالی بود که مسئولان کشور ادعا میکردند که مردم به خوبی از انتخابات استقبال کرده و آن را انتخاباتی بیسابقه در تاریخ ایران میدانستند! و بزرگترین دستاورد انتخابات را شرکت صادقانهی مردم از اقشار مختلف و در هر نقطه از کشور میدانستند.[79]
روزنامه آیندگان یک هفته قبل از انتخابات دربارهی میزانآگاهی مردم از انتخابات به طنز مینویسد: «استاندار خوزستان در اجتماع نامزدهای شورا و سنا برای شهرهای خوزستان گفت: من بوی انتخابات در اهواز به مشامم نمیرسد و افزود این طور احساس میشود که فعالیتی برای انتخابات صورت نمیگیرد... کرباسیان نامزد اهواز گفت: مردم نمیدانند باید پشت برگههای انتخاباتی را بنویسند یا روی آن را و یا بعداً باید کاغذ دیگری بگیرند. نامزد بیستوچهارمین دورهی شورا افزود: خودم هم هنوز این را نمیدانم.»[80]
علاوه بر تعداد کم شرکتکنندگان در انتخابات، آرای باطله نیز نوعی مبارزه منفی مردم با انتخابات بود و عدهای از مردم به جای انتخابات کاندیداها مطالب تمسخرآمیزی روی برگههای انتخاباتی مینوشتند که در میان آنها نام بعضی از خوانندگان مانند: مهوش، آنت و غیره به چشم میخورد.[81]
تعداد آرای انتخابات تهران نیز پایین بود و شهروندان تهرانی استقبال کمی از انتخابات کردند ـ در شهر تهران که آن زمان جمعیتش بیش از چهار میلیون نفر بود، طبق آمار رسمی نفر اول با حدود 240 هزار رأی به مجلس راه یافت و این در حالی بود که آرای به صندوق ریخته شده پراکندگی بسیاری داشت. بدینترتیب کاندیدایی با چهل هزار رأی نیز حائز اکثریت آرا شد.[82]
در انتخابات تهران آرای نفر اول با نفر دوم تقریباً در حدود دو برابر و با نفر بیستوهفتم در حدود 5 برابر اختلاف داشت. منوچهر آزمون با 294/238 هزار رأی نفر اول، عبدالله ریاضی با 580/119 رأی نفر دوم تهران شد و آخرین فردی که از این حوزه انتخابیه به مجلس راه یافت، جعفر منصوریان بود که با 835/40 رأی راهی مجلس شد. در آن میان فقط شش نفر از نمایندگان دورهی بیستوسوم تهران، به مجلس راه یافتند. عبدالله ریاضی (رئیس مجلس)، حسین خطیبی (نایبرئیس و مدیرعامل جمعیت شیر و خورشید ایران)، رحیم پوربردباری (نماینده کارگران)، عنایت بهبهانی (از صاحبان صنایع تولیدی)، محمدحسین عباس میرزائی (نماینده کارگران) و محمدرضا سعادتفر (رئیس اتحادیه لبنیات فروش). در فهرست 27 نفری تهران 21 چهره جدید راهی مجلس شدند که در بین آنان پنج زن، شش نماینده کارگران و دو نماینده صاحبان صنایع تولیدی بودند.[83]
دربارهی تعداد کم آرای انتخابات، روزنامه رستاخیز، ارگان رسمی حزب رستاخیز مینویسد: «... گروهی هم برگ انتخاباتی گرفتند و رأی ندادند چرا؟ وقت نکردند؟ تنبلی و بیتفاوتی نشان دادند؟ رفع تکلیف کردند؟ درخت باورشان خوب آبیاری نشده و بار نگرفته بود؟ این گروه ظاهراً گنهکار و مسامحهکارند اما باید معزورشان داشت چون حتماً به سابقه عمل کردهاند. وانگهی ضدانقلاب [سفید] را دستکم نگیرید.[84] این متن گویای فضای حاکم بر انتخابات آن دوره است که تعداد کم آرا نشان از سابقهی بد مجالس گذشته، بیتفاوتی مردم و مخالفت پنهان با عملکرد حاکمیت دارد.
امام خمینی نیز در سوم شهریور 1354 طی پیامی که برای یازدهمین نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا فرستاد، شرکت نکردن مردم در انتخابات را نویدبخش دانست. در بخشهایی از پیام ایشان آمده است: «حزب تحمیلی بیسابقه در تمام دنیا آنچنان با مخالفت ملت مواجه شد و شاه را مفتضح کرد که برای سرپوشی آن به هر وسیله متشبث میشود که اذهان را منصرف کند، ولی فایده ندارد. در شهر تهران که گفته میشود سه و چند میلیون نفوس دارد با تمام وسائل تبلیغاتی و پلیس و انواع تشبثات و ارعات و تهدیدها برحسب آنها چه به ما رسیده نتوانستند بیش از دویست هزار نفر برای شرکت در انتخابات بتراشند و در شهر دویست هزار نفری قم بیش از چهل هزار نتوانستند به طور تلویحی وارد کنند و این حس مقاومت که در حال رشد است نوید پیروزی حتمی است.»[85]
شاه در مرحلهی جدید قدرتطلبی خود، دیگر به بازی دو حزبی نیازی نداشت. او با گذشتن از دههی 1340 که آن را انقلاب شاه و ملت میخواند و با تشکیل حزب رستاخیز که آن را دروازهی تمدن نامید، به مرحلهی جدیدی رسید. احزاب دولتی خودساخته شاه هیچ شباهتی به نظامهای دمکراتیک دو یا چند حزبی غرب و یا تکحزبی بلوک شرق نداشت؛ زیرا این احزاب فاقد کارکردهای حزبی بوده و بیشتر به تأیید اوامر ملوکانه میپرداختند، حزب رستاخیز نیز با آنکه از نظر فرم با احزاب پیشین متفاوت بود، اما عملکردش، تفاوتی با احزاب قبلی نداشت. در انتخابات مجلس دورهی بیستوچهارم، حزب رستاخیز یکهتاز میدان بود، و در نبود احزاب فرمایشی، به عنوان بازوی وزارت کشور همهکاره بود. هم در گزینش کاندیداها و هم در اجرای انتخابات؛ اما استقبال کم مردم از انتخابات، نشان از شکست حزب رستاخیز در ابتدای راه داشت.
نتیجهگیری
شاه با تشکیل حزب فراگیر رستاخیز قصد داشت با اعمال کنترل بیشتر براوضاع سیاسی کشور انتقادات داخلی را کاهش دهد. نظام تک حزبی نمود بارزی ازدخالت شاه در تمامی عرصههای سیاسی کشور داشت. از نتایج مهم این اقدام تضعیف پست نخستوزیری وتزلزل موقعیت امیر عباس هویدا بود. با آنکه بسیاری ازصاحب منصبان حکومتی از این اقدام تمجید کردند، اما انتقادات بسیاری گروههای ملی ومذهبی انجام دادند.
درانتخابات دوره بیست وچهارم مجلس شورای ملی فقط کسانی میتوانستند داوطلب نمایندگی شوند که در حزب رستاخیز عضویت داشتند و کسی نمیتوانست به صورت مستقل شرکت کند. بدیهی است اعضای حزب در جهت اهداف حزب رستاخیز گام بر داشته و اقدامی خلاف آن انجام نمیدادند. وجه بارز این دوره از دورههای پیشین مجلس چهرههای جدید آن بود. در دورههای قبل افراد شناخته شدهای در مجالس متعدد حضور داشتند. اما در این دوره مشخص نبود چه کسانی و با چه گرایشاتی وارد مجلس میشوند. این موضوع باعث نگرانی شاه نیز شده بود. ولی وابستگی نمایندگان به حزب رستاخیز نگرانیها را بر طرف میساخت. درانتخابات این دوره به جای رقابت بین احزاب رقابت شدیدی میان صاحب منصبان حکومتی برای وارد کردن افراد وابسته به خود وجود داشت. امیر عباس هویدا ،مجری انتخابات، و جمشید آموزگار ،وزیر کشور و ریاست هیئت اجرایی انتخابات، بیشترین دخالت را در گزینش کاندیداها داشتند. علیرغم تبلیغات وسیعی که در باره آزادی انتخابات شده بود تفاوت چندانی با انتخاباتهای دورههای پیشین نداشت وفقط ازنظر فرم وکارکرد متفاوت بود. تخلفات انتخاباتی مانند دورههای قبل وجود داشت. تقلب درشمارش آراء در صندوقهای رأی واعمال فشار افراد با نفوذ درتهران وشهرستانها ازآن جمله است. با تمام تمهیداتی که حاکمیت در ترغیب مردم برای شرکت در انتخابات انجام داد؛ مانند پخش شایعاتی مبنی براینکه اگر کسی درانتخابات شرکت نکند از امکاناتی محروم خواهد شد. با اینحال تعداد شرکت کنندگان دراین دوره از دورههای پیشین کمتر بود. استقبال کم مردم از انتخابات دوره بیستوچهارم مجلس شورای ملی نشای از بیاعتمادی عامه مردم به نمایندگان و مجلس داشت. وقتیکه مجلس پایگاه مردمی خود را از دست داد حاکمیت یکی از مهمترین ارکان مشروعیت خود را از دست داد. در واقع نا کارآمدی مجالس به خصوص دوره بیست وچهارم آن یکی از دلایل سقوط حکومت پهلوی بود.
[1]- تلاش، «رستاخیز ملی ایران»، س 10، ش 48، (اردیبهشت 1354)، ص 2 ـ 6
[2]- محمدرضا پهلوی مجموعه تألیفات...، ج 9، ص 7834 ـ 7859؛ همان، پاسخ به تاریخ، به کوشش شهریار مالکان، (نشر مهر، 1375)، ص 320 ـ 321.
[3]- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری، محسن مدیرشانهچی، (تهران، مرکز، 1377)، ص 404.
[4]- داریوش همایون، «حزب واحد، نه کلیگرا»، خواندنیها، س 35، ش 51، (24 اسفند 1353)، ص 40.
[5]- مارک. ج گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ص 331، 332.
[6]- اسدالله علم، یادداشتهای علم، ج 4، ( کتابسرا، 1377)، ص 480.
[7]- مصطفی الموتی، ج 12، ص 352، 354.
[8]- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی: 1، ص 177.
[9]- آرشیو مرکز اسناد، شماره بازیابی: 1، ص 13.
[10]- صورت مذاکرات مجلس شورای ملی دوره 23، جلسه 217، (سهشنبه 27 اسفند 1353).
[11]- همان.
[12]- همان.
[13]- جهانگیر آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفعلیان، (مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1375)، ص 563.
[14]- امام خمینی، صحیفه امام، (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378)، ج3، ص 71 ـ 75.
[15]- مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، (تهران، جاویدان، 1374)، ص 626.
[16]- مصطفی الموتی، پیشین، ج 12، ص پ ـ ت.
[17]- عمادالدین باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، ص 215.
[18]- پرویز راجی، خدمتگزار تختطاووس، ترجمه ح.ا.مهران، ( تهران، اطلاعات)، ص 62.
[19]- مظفر بقایی کرمانی، شناخت حقیقت در پیشگاه تاریخ، (حزب زحمتکشان کرمان، 1358)، ص 428 ـ 429.
[20]- جهانگیر آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفعلیان، (مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1375)، ص 560.
[21]- مرامنامه و اساسنامه حزب رستاخیز ملت ایران، (تهران، انتشارات حزب رستاخیز، 1354).
[22]- مهدی مظفری، نظامهای تکحزبی، و حزب رستاخیز، (تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1353)، ص 6.
[23]- آیندگان، س 8، ش 2213، (18 اردیبهشت 1354)، ص 1 و 2.
[24]- همان.
[25]- روزنامه رستاخیز، ش 24، (8 خرداد 1354)، ص 17.
[26]- روزنامه رستاخیز، ش 42، (31 خرداد 1354)، ص 13.
[27]- اسدالله علم، ، یادداشتهای علم، ویرایش علینقی عالیخانی، 1382، ج5، ص 144 ـ 145.
[28]- اسناد لانه جاسوسی، ج1، ص 239.
[29]- رنگینکمان، س 8، ش 35 و 36، (27 اردیبهشت 1354)، ص 6.
[30]- آیندگان، س 8، ش 2217، (23/2/1354)، ص 7.
[31]- رنگینکمان، س 8، ش 35 ـ 36 (27/3/1354)، ص 6.
[32]- مصطفی الموتی، پیشین، ج 12، ص 372 ـ 373.
[33]- کریستین دلانوا، ساواک، ترجمه عبدالحسین نیکگهر، (تهران، طرح نو، 1371)، ص 15.
[34]- خواندنیها، س 35، ش 79 (31 خرداد 1354)، ص 4.
[35]- الموتی، پیشین، ج 12، ص 382. مصطفی
[36]- روزنامه رستاخیز، ش 25،(10 خرداد 1354)، ص 13.
[37]- خواندنی ها، س 35، ش 76، (20 خرداد 1354)، ص 7.
[38]- روزنامه رستاخیز، ش 25، (10 خرداد 1354)، ص 13.
[39]- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی: 9، ص 78.
[40]- الموتی، پیشین، ج 12، ص 382. مصطفی
[41]- همان، ص 374 ـ 375.
[42]- اسدالله علم، ، یادداشتها، ج 5، ص 27.
[43]- محمدعلی سفری، قلم و سیاست، ( نشر نامک، 1377)، ج5 ، ص 483.
[44]- رنگینکمان، س 8، ش 41 ـ 42، (7/4/1354)، ص 6.
[45]- آیندگان، س 8، ش 2233، (11 خرداد 1354)، ص 9.
[46]- مسعود بهنود، پیشین، ص 624.
[47]- محمدعلی سفری ، پیشین، ج 3، ص 482 ـ 483.
[48]-اسدالله علم، ج 5، ص 145
[49]- مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، جلد 7، ص 96 .
[50]- محمدعلی سفری، پیشین، ج 3، ص 48 ـ 49.
[51]- روزنامه رستاخیز، ش 42، (31 خرداد 1354)، ص 13.
[52]- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی: 8، ص 104، 112، 144، 147.
[53]- مشیر، گوشههایی از خاطرات من در پنجاه سال اخیر، (تهران، گندم، 1378)، ص 122 ـ 152. مرتضی
[54]- محمدعلی سفری ، پیشین، ج 3، ص 480 -481.
[55]- روزنامه رستاخیز، ش 24، (8 خرداد 1354)، ص 17.
[56]- آیندگان، س 8، ش 2219، (25 اردیبهشت 1354)، ص7.
[57]- مظفر شاهدی، حزب رستاخیز، ج 2، ص 50 و 51.
[58]- رنگینکمان، س 8 ، ش 41 و 42، (7 تیر 1354)، ص6.
[59]- مظفر شاهدی، حزب رستاخیز، ج 2، ص 53.
[60]- آیندگان، س 8، ش 2244، (24 خرداد 1354)، ص 20.
[61]- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 8، ص 10 ـ 13.
[62]- مرتضی مشیر ،گوشههایی از خاطرات من در پنجاه سال اخیر، (تهران، گندم، 1378 )، ص 32.
[63]- وی از مجموع14897رأی گناباد با کسب10305رای به مجلس راه یافت.
[64]- مظفر شاهدی، حزب رستاخیز، ج 2، ص 58 و 59.
[65]- فهرست اسامی و مشخصات نمایندگان 24 دوره مجلس شورای ملی، نشریه شماره 4، دفتر انتخابات وزارت کشور، 1368 ش، ص 88.
[66]- مرتضی مشیر، پیشین، ص 133 ـ 142.
[67]- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج1، ص 240.
[68]- محمدعلی سفری، پیشین، ج 3، ص 482، 483.
[69]- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی: 8، ص 87.
[70]- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی: 8، ص 306.
[71]- همان، ص 87.
[72]- محمدرضا پهلوی، مجموعه تألیفات، نطقها...، ج 9، ص 7940 ـ 7941.
[73]- رنگینکمان، س 8، ش 41 و 42 (7/4/1354)، ص 6.
[74]- آیندگان، س 8، ش 2328، (31 شهریور 1354)، ص 2.
[75]- تقویم تاریخ انقلاب اسلامی، سروش، ص 36.
[76]- مصطفی الموتی ، پیشین، ج 12، ص 383
[77]- همان، ص 384.
[78]- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 7، ص 96 ـ 97.
[79]- رنگینکمان، س 8، ش 41 و 42، (7/4/1354)، ص 6.
[80]- روزنامه آیندگان، س 8، ش 2243، (22/3/1354)، ص 16.
[81]- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی: 9، ص 268.
[82]- روزنامه رستاخیز، ش4، (4 تیر 1354)، ص 2.
[83]- روزنامه رستاخیز، ش 47، (4 تیر 1354)، ص 2.
[84]- روزنامه رستاخیز، ش 50، (8 تیر 1354)، ص 5.
[85]- صحیفه نور، ج 1، ص 217.
سایت کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی
نظرات