خروج از تاریکی ساواک به لایه‌های زیرین

به بهانه انتشار کتاب در دامگه حادثه، خاطرات ثابتی در فروردین ۱۳۹۱


خروج از تاریکی ساواک به لایه‌های زیرین

او کیست؟

پرویز ثابتی در سال ۱۳۱۵ در سنگسر (مهدی‌شهر کنونی) از توابع سمنان در یک خانواده بهائی به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در سنگسر و دوران دبیرستان را در تهران گذراند.[1] در اسناد بهائیت، نام او با شماره تسجیل ۶۶۳۸۳ ثبت شده است.

 در بهمن ۱۳۳۷ با معرفی ضرابی (مدیرکل نهم ساواک) با نام مستعار پرویز غفارزاده به استخدام ساواک درآمد. ابتدا با حمایت فردوست (قائم‌مقام ساواک) و ناصر مقدم (مدیرکل اداره سوم) در سال ۱۳۴۵ رئیس اداره یکم اداره کل سوم شد. در سال ۱۳۴۹ معاون اداره کل سوم ساواک شد. در سال ۱۳۵۲ ازسوی نعمت‌الله نصیری (رئیس ساواک) به سمت مدیرکل اداره سوم تعیین و عملاً همه‌کاره ساواک شد. او با نام رمز «بامداد» در تمام عملیات‌های پرسروصدای ساواک در سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ نقش اصلی را به عهده داشت و شبکه ساواک زیر نظر مستقیم او عمل می‌کردند و کار امنیت داخلی یکسره در دست وی بود. ثابتی که از قدرتمندترین شخصیت‌های کشور در دوران پهلوی بود، به‌شدت از سیاست سرکوب دفاع می‌کرد. بعد از روی‌کارآمدن ناصر مقدم در ساواک، از سمتش برکنار و بلافاصله با فروش اموال از کشور خارج شد. او هم‌اکنون در آمریکا سکونت دارد.[2]

 

بازیگر حوادث مهم دوره پهلوی

ثابتی در اداره یکم ساواک بخشی را با نام «روحانیون افراطی» بنا نهاد تا با علما و روحانیون جورستیز به‌صورت تشکیلاتی مبارزه کند. نمونه‌ای از عملکرد او در عرصه برخورد با مبارزینی همچون شهیدان آیت‌الله محمدرضا سعیدی و آیت‌الله حاج شیخ حسین غفاری در جریان پیگیری فعالیت‌ها، دستگیری، شکنجه و شهادت و ممانعت از مجلس بزرگداشت برای ایشان بود.[3]

او در اوایل دهه 50 به‌عنوان سخنگوی ساواک نیز شناخته شد و با عنوان «مقام امنیتی» مقابل دوربین و خبرنگاران می‌نشست. محمود طلوعی که طی سال‌های 1350 تا 1354 نماینده مجلس شورای ملی بود، ثابتی را یکی از گردانندگان اصلی ساواک و از عناصر مرتبط این سازمان با موساد معرفی می‌کند: «ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره هرکس که نامزد احراز مقام دولتی یا نمایندگی مجلس می‌شد، برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود.»[4]

به دلیل اختناق حاکم بر ساواک،‌ شیوه شکنجه و کشتار او در اغلب موارد مکتوم ماند. هرچند این امر گاهی شامل استثناء نیز شد. به عنوان مثال خبر کشته‌شدن ۹ زندانی معروف گروه‌های مسلح که ادعا شده بود در جریان انتقال از زندانی به زندان دیگر موفق به خلع سلاح مامورین اتوبوس شده و پس از خروج از آن، توسط مامورین اسکورت‌کننده‌ی اتوبوس هدف قرارگرفته و کشته شده‌اند، از سوی افکار عمومی پذیرفته نشده بود تا آنکه راز قتل آنها، در دادگاه بهمن نادری‌پور شکنجه‌گر معروف ساواک فاش شد.

در واقع اعدام آنها در بالای تپه‌های اوین به خاطر انتقام عملیات‌ متعدد چریک‌ها و برای گرفتن زهر چشم بوده است. کارگردان اصلی این اقدام که با تأیید و اصرار شخص شاه و هدایت نصیری رئیس وقت ساواک انجام شد، پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک بود. [5]

در همه این سال‌ها که ثابتی به‌عنوان مغز متفکر و یکی از عوامل اجرایی خشونت در ساواک در رأس این سازمان قرار داشت، این نوع شکنجه خلاف آنچه او در گفتگوهای سال‌های اخیرش بیان می‌دارد در قبال همه مخالفان سیاسی حکومت وقت به‌شکل وحشیانه‌ای اجرا می‌شد و این امر فقط مختص مخالفان چریک و مسلح نبود. «ساواک از همان آغاز برای شناسایی، کسب خبر، اقرارگیری، بازجویی و پرونده‌سازی برای متهمان و مخالفان سیاسی حکومت بهره گرفتن از شکنجه را حربه‌ای ضروری، غیرقابل اغماض و درعین‌حال کارآمد تشخیص داده و به‌طور دائم به آن متشبث می‌شد.»[6] در این راستا، هیچ مأموری بابت مرگ یا معلولیت زندانی توبیخ نمی‌شد. کریم سنجانی که به رغم سابقه حضور در مجلس و دولت، مورد غضب قرار گرفته و به زندان افتاده بود،‌ در این‌باره روایت متفاوتی دارد: «در زمان قدرت ساواک، یعنی در دوره نصیری و بخصوص آن عامل فعال و معروفش، پرویز ثابتی آنها رعایت هیچ اصولی را نمی‌کردند و هر آدم ماجراجو، مفسد، دورو و دروغگویی که ممکن بود پیدا بکنند در آن دستگاه وارد می‌کردند و افراد را از دانشجو گرفته تا کارگر کارخانه و کارمند اداره و روحانی و بازاری و افرادی که کم‌وبیش در سیاست وارد بودند، تحت‌نظر می‌گرفتند. در این دوران بود که دست به کشتار و تصفیه زدند و عده کثیری از افراد را به‌طور آشکار درنتیجه آن محاکمات کذائی یا به‌طور مخفی بدون رسیدگی و بدون هیچ‌گونه محاکمه‌ای به قتل رساندند.»[7]

 

کابوس ساواک و چالش ثابتی

آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنرانی‌های خود با اشاره به جلسات تفسیر قبل از انقلاب خود گفتند: «من شرح مفصّلی را_مثلاً به قدر شاید یک ساعت_درباره‌ یک موضوعی بحث می‌کردم؛ آیات آن موضوع را انتخاب کرده بودیم. بعد از صحبت من، یک نفر از قرّاء، همین دوستانی که مشهد بودند _قاریانی که بعضی‌شان بحمدالله در قید حیات‌اند، بعضی هم به رحمت خدا رفته‌اند_اینها می‌آمدند می‌نشستند؛ من می‌گفتم [دیگران] قرآن را در مجالس مقدّمه‌ سخنرانی قرار می‌دهند، من سخنرانی‌ام را مقدّمه‌ قرآن قرار می‌دهم؛ سخنرانی می‌کردم_من ایستاده سخنرانی می‌کردم_بعد آنجا صندلی بود، منبر بود، قاری می‌آمد روی آن منبر می‌نشست و تلاوت قرآن می‌کرد؛ ما آن زمان این کار را می‌کردیم.»[8]

همین جلسات تفسیر و سخنرانی حضرت آقا در ضمن آن کابوس ساواک شده بود. از سال ۱۳۴۷ و پس از زلزله فردوس و حضور معظم‌له در مناطق زلزله‌زده برای امداد، پرویز ثابتی از ساواک خراسان خواست که اطلاعات مربوط به آیت‌الله خامنه‌ای را به مرکز بفرستد.[9] طی سال‌های آتی، نامه‌های محرمانه‌ای درخصوص این روحانی مبارزِ طرفدار امام‌خمینی (ره) پیوسته میان ساواک خراسان و تهران با محوریت ثابتی رد و بدل می‌شد و دستوراتی در باب ایشان از تهران می‌رسید.

رهبر معظم انقلاب در آن زمان به‌خاطر فعالیت‌های انقلابی‌اش پنج‌بار دستگیر شده بود و به‌شدت زیر ذره‌بین ساواک بود اما درحالی‌که با تفسیرگفتنش نیز مخالفت شده بود، دست‌بردار نبود.

گزارش‌های پرتعداد صحبت‌های او که مداوم ازسوی ساواک خراسان به تهران می‌رسید، باعث شد پرویز ثابتی، مدیرکل امنیت ‌داخلی ساواک در دستوری به رئیس ساواک خراسان، خواستار کنترل مداوم این جلسات با هدف جمع‌آوری مدارک لازم برای اعمال شدت و محدودیت بر آیت‌الله خامنه‌ای و نهایتاً ممنوع‌المنبر شدنش شد.

جمعه 20 دی 1353 مأموران ساواک به منزل آیت‌الله خامنه‌ای یورش بردند. در نهایت آیت‌الله خامنه‌ای به کمیته مشترک ضد خرابکاری فرستاده شدند. شیخان به امید یافتن ارتباط میان ایشان و سازمان مجاهدین خلق آیت‌الله خامنه‌ای را دستگیر کرد و به تهران فرستاد. اما بنا به گزارش بازجویان کمیته مشترک، «نامبرده از طرفداران خمینی است که بعضی از جوانان از جلسات درس و تفسیر قرآن وی برداشت‌های سوئی داشته‌اند.»[10]

بعد از شهادت سیدمصطفی خمینی[11](فرزند حضرت امام)، ساواک برخی روحانیون مبارز ازجمله مقام معظم رهبری را به ایرانشهر تبعید کرد. «ساواک باید خودی نشان می‌داد و این نمایش جز با دستگیری تعدادی از روحانیان غیرممکن بود. شیخان، رئیس ساواک خراسان، دوازدهم آذر به اداره کل سوم پیشنهاد بازداشت سه تن از روحانیان مشهد را داد. او نوشت: باتوجه به فعالیت‌هایی که اخیرا به نفع خمینی و به طرفداری از افکار دکتر شریعتی صورت گرفته و به‌صورت نصب شعارهای مضره و پخش اعلامیه‌ها در معابر و مراکز عالی آموزش مشهود گردیده، در نظر است به‌منظور مقابله با عوامل مذکور، عده‌ای از طرفداران خمینی و متعصبین مذهبی... دستگیر و منازل آنان مورد بازرسی واقع و در صورت کشف مدارک مضره تحت تعقیب قرار گیرند.»[12]

پرویز ثابتی با ارسال تلگرام به رئیس ساواک سیستان و بلوچستان نوشت: «علی خامنه‌ای یکی از روحانیون ناراحت و افراطی مشهد به‌علت تحریکات مضره و ایجاد زمینه‌های اخلال در نظم عمومی طبق رأی کمیسیون امنیت اجتماعی به سه سال اقامت اجباری در ایرانشهر محکوم است.»[13]

 

ترجیح فرار بر قرار

یکی از آخرین تلاش‌های او برای جنایت، طرح سرکوب انقلاب اسلامی بود: «در اواسط بهار 1357، ثابتی از طریق هویدا پیامی به شاه فرستاد. از او خواست که عنان کار را دستکم برای مدتی کوتاه به ساواک بسپارد و بگذارد آنها تدابیر لازم را برای سرکوب [بیشتر] قیام مردم (آرام کردن کشور) اتخاذ کنند. می‌گفت هنوز شیرازه‌ مملکت یکسره از هم نگسیخته و راه بازگشت هست. ثبات‌قدم می‌خواهد و نمایش قدرت. شاه این پیشنهادات را یکسره رد نکرد. از ثابتی خواست که طرح مشخص عملیات موردنظرش را تدارک و تقدیم کند. ثابتی هم به‌سرعت مشغول به کار شد. سیاهه‌ای از 1500 تن از مخالفان عمده‌ رژیم فراهم آورد. معتقد بود با بازداشت این عده، آرامش هم بلافاصله به شهرها باز خواهد گشت. این سیاهه را در اختیار شاه قرار داد. او هم یک روز تمام قضیه را سبک و سنگین کرد. آن روزها تردید و بی‌تصمیمی چون خوره‌ای به جانش افتاده بود. سرانجام دستور داد که ساواک کسانی را بازداشت کند، که شاه در کنار نامشان علامت گذاشته بود. وقتی سیاهه‌ اسامی مخالفان به ثابتی باز پس فرستاده شد، شاه در کنار نام 300 نفر علامت گذاشته بود.»[14]

این اقدام ثابتی هم برایش نتیجه‌ای نداش. بالاخره در دهم آبان ۱۳۵۷، احساس می‌کند رژیم شاه به پایان خط رسیده، تقاضای بازنشستگی می‌کند و پس از انتصاب به‌عنوان مشاور ساواک، با حقوق بالایی بازنشسته شده و از کشور خارج می‌شود. حسین فردوست که سال‌ها قائم‌مقام ساواک و مسئول دفتر اطلاعات دربار بود، در این باره می‌گوید: «ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت که می‌خواهد به آمریکا برود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجل کرده که در سیا شغلی به او واگذار خواهد شد.»[15]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، خانواده‌های قربانیان ساواک شکایات متعددی علیه پرویز ثابتی به دادگاه انقلاب ارائه کردند. همچنین پرونده‌هایی که در سال‌های پایانی حکومت پهلوی علیه او مطرح شده و به‌دلیل نفوذ مقامات حکومتی مسکوت مانده بود، مجدداً بررسی شد. با استناد به این پرونده‌ها، شکایات جدید و شهادت زندانیان سیاسی دوران پهلوی، در اوایل سال ۱۳۵۸ دادستان انقلاب اسلامی تهران کیفرخواستی علیه پرویز ثابتی صادر کرد. وی به اتهاماتی از جمله شکنجه، قتل، غارت اموال عمومی، پرونده‌سازی و بازداشت‌های غیرقانونی متهم شد.[16]

 

در دامگه حادثه

او سال‌ها در سکوت خبری به زندگی پنهانی ادامه داد؛ اگرچه گفته می‌شد در دهه 70 ثابتی با واسطه رضا پهلوی از سیا برای تشکیل شبکه‌ جاسوسی در ایران 150هزار دلار دریافت کرده است.[17] در روزهای آغازین فروردین ۱۳۹۱، کتابی از مصاحبه‌های او در آمریکا منتشر شد. آنچه ثابتی در یادداشت ابتدای کتاب «در دامگه حادثه» آورده در واقع مانیفستی برای آن دسته از کسانی است که حافظه تاریخی ضعیفی دارند و جنایات ساواک را با قیودی مشروط می‌دانند. این کتاب با نقدهای فراوانی روبه‌رو است و روایتی در جهت سفیدشویی چهره منفور راوی و سازمان متبوع او یعنی ساواک دارد.

انتشار ناگهانی کتاب خاطرات پرویز ثابتی که حاصل گفت‌وگوی مفصل او بود، بار دیگر نام او را بر سر زبان‌ها انداخت.

سال‌ها بعد، دخترش تصویری را منتشر کرد که او را در کنار پدرش، پرویز ثابتی و مادرش، نسرین، در تجمعی از هواداران رضا پهلوی در آمریکا (سال ۱۴۰۱) نشان می‌داد. از پرویز ثابتی هیچ تصویر جدیدی پس از انقلاب منتشر نشده بود. در کتاب خاطراتش و نه حتی در گفت‌وگویی که سال ۱۳۹۰ با «صدای آمریکا» داشت، در هیچ‌کدام تصویری از ثابتی وجود نداشت.

انتشار این عکس نه‌تنها واکنش جمهوری اسلامی را برانگیخت، بلکه میان برخی مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور نیز خشم ایجاد کرد. منتقدان او بر این باورند که ثابتی، به‌عنوان مسئول امنیت داخلی ساواک در پنج سال پایانی حکومت پهلوی، نقشی کلیدی در سرکوب و شکنجه مخالفان رژیم شاه داشته و باید در دادگاه‌های بین‌المللی پاسخگوی اعمالش باشد.

پس از انتشار تصویرش، معاون وقت امور بین‌الملل قوه قضاییه و دبیر ستاد حقوق بشر ایران، در سال 1401 در نامه‌ای به دادستان کل کشور، خواستار گردآوری مستندات جرایم ارتکاب‌یافته ازسوی پرویز ثابتی و شناسایی قربانیان این جرائم و اقدامات لازم جهت طرح شکایت و تعقیب قضائی وی در پرتو مفاد قانون آئین دادرسی کیفری شد.

سال 1402 یکی از شبکه‌های وابسته به خاندان پهلوی، مستند پنج قسمتی درباره پرویز ثابتی پخش کرد که به دلیل فقدان مبنای پژوهشی و پرهیز از هر چالشی، مورد نقد بسیار قرار گرفت و حتی وارونه‌گویی‌های این مستند، منجر به کنش شدید برخی ضدانقلاب علیه او شد. اما برای بسیاری این سوال همچنان باقی است، چه عاملی موجب شد او پس از سال‌ها پرهیز از مواجهه با افکار عمومی، تن به خطر دهد و چرا حامیان او در سال‌های گذشته، خواهان خروجش از پرده‌نشینی شدند؟ احتمالا پاسخ این سوال، نقشه رسانه‌ای این حامیان در روزهای فراروی ما را عیان خواهد کرد.

 

[1]. ثابتی، پرویز (1390)، در دامگه حادثه، گفتگو از عرفان فاتحی‌فرد، ایالات متحده: شرکت کتاب، صص 651-۶48.

[2]. ر.ک مستند من و تو، قسمت اول، 25/11/2023 / روزی‌طلب، حسن (1392)، صخره سخت- بررسی پرونده‌های امنیتی در جمهوری اسلامی (1357-1359)، تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 87.

[3]. برای اطلاع از شرح این اقدامات نگاه کنید به مجموعه کتاب‌های یاران امام به روایت اسناد ساواک

[4]. طلوعی، محمود (1372)، بازیگران عصر پهلوی، از فروغی تا فردوست، تهران: چاپخانه تک، ج ۲، صص99۹ -99۸.

[5]  روزنامه اطلاعات، 28/3/1358، صفحه 4

[6]. شاهدی، مظفر (1386)، ساواک- سازمان امنیت و اطلاعات کشور، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص ۶۴۲.

[7]. سنجابی، کریم (1984)، تاریخ شفاهی هاروارد، مصاحبه‌‌کننده: ضیاءالله صدقی، ایالات متحده: کالیفرنیا، ص ۸.

[8]. بیانات در محفل انس با قرآن کریم. در اولین روز از ماه رمضان المبارک ۱۴۴۴. 03/۰۱/1402

[9]. بهبودی، هدایت‌الله (1390)، شرح اسم: زندگی نامه آیت‌الله سید علی خامنه‌ای (1357- 1318)، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص312.

[10]. همان: ص ۵۴۵.

[11]. در اول آبان سال1356

[12]. همان: ص ۵۷۱.

[13]. بدون شرح به روایت اسناد ساواک (1387)، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 1، ص 394.

[14]. الموتی، مصطفی (1369)، تاریخ ایران در عصر پهلوی، لندن: پکا، ج2، ص425.

[15]. فردوست، حسین (1370)، خاطرات ارتشبد سابق حسین ‌فردوست- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران: انتشارات اطلاعات، ج ۱، ص 476.

[16]. دانشنامه زندان سیاسی دوره پهلوی (1403)، تهران: سوره مهر، ج 1، الف – ژ.

[17]. مکارم شیرازی، ناصر (1396)، پس از پیروزی، گردآوری میرزا باقر علیان‌نژاد، تهران: سوره مهر، ص 193.