در رثای مرحوم علی اکبر رنجبر کرمانی

قرارداد وثوق‌الدوله، به مراتب کم‌ضررتر از دیکتاتوری رضاخان بود!

«نظری بر کارنامه عملی رضاخان در دوره بیست‌ساله حاکمیت بر ایران» در گفت‌وشنود با علی‌اکبر رنجبر کرمانی


قرارداد وثوق‌الدوله، به مراتب کم‌ضررتر از دیکتاتوری رضاخان بود!
 در پی شکست طرح‌هایی چون جنگ تحمیلی، ترورهای گسترده و تحریم‌‌های همه‌جانبه توسط استکبار جهانی و البته مقاومت چهل‌ساله ملت ایران، مدتی است که نظام سلطه در پی مشروعیت‌سازی برای رژیم پهلوی است. به نظر شما علل روی آوردن استکبار به این رویکرد چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم. در ابتدای بحث، ذکر این نکته را ضروری می‌دانم که یکی از عوامل مشروعیت‌ساز رژیم‌ها و حکومت‌ها، مشروعیت تاریخی است که اگر از دست برود، به‌تدریج مشروعیت رسمی و قانونی حکومت هم از دست می‌رود. مخالفان نظام جمهوری اسلامی، در چهارچوب جنگ گسترده نرم غرب علیه این نظام، می‌کوشند با کتمان حقایق، رژیم پهلوی را نظامی موفق و کارآمد جلوه دهند و این حس را به مردم القا کنند که نفی آن نظام و برپایی نظام جمهوری اسلامی، کاری نادرست است! هرچند که بنده معتقدم در محاسبات آنها، اشتباهات متعددی وجود دارد.

چرا این نوع تحلیل‌ها، در سه دهه اول انقلاب مطرح نمی‌شدند؟

چون بخش عمده‌ای از نسلی که عملکرد رژیم پهلوی را از نزدیک دیده و علیه آن قیام کرده بود، هنوز زنده بود و همه چیز را به خاطر داشت و نمی‌شد به او دروغ گفت! از این گذشته در آن مقطع، مخالفان جمهوری اسلامی به عملکرد گروهک‌ها و آشوب‌هایی که در سراسر ایران به راه انداخته بودند و بعد هم تروریسم گسترده توسط آنها و نیز با به راه انداختن جنگ تحمیلی،‌ به سقوط نظام امیدوار بودند. اما وقتی هیچ‌یک از این برنامه‌ها جواب نداد، حالا تصمیم گرفته‌اند مشروعیت تاریخی نظام را زیر سؤال ببرند و چهل سال تاریخ انقلاب را سیاه جلوه دهند!

در سال‌های اخیر، برخی در اصلِ انگلیسی بودن کودتای 3 اسفند 1299، تشکیک می‌کنند. تحلیل شما دراین‌باره چیست؟

دراین‌باره به اندازه کافی، اسناد و مدارک تاریخی متقن وجود دارند، ولی بحث من این است که فرض کنیم کودتا انگلیسی نبوده است، حاصل این کودتا برای مردم ایران، جز فقر و بدبختی و فقدان بهداشت و مصائب متعدد، چه بود؟ رضاخان وقتی از ایران رفت، حتی کاخ خودش آب لوله‌کشی نداشت! دوهزار روستای آباد و یک میلیون و پانصد هکتار زمین حاصلخیز زراعی با 44 هزار سند مالکیت را رضاخان از کجا آورده بود؟ به نظر من جنایات رضاخان، آشکارتر از آن است که بتوان کتمان کرد!

مخالفان در تأیید سخنان خود، به خدمات ادعایی رضاخان، از جمله تأسیس دانشگاه، ایجاد خط آهن و امثال اینها اشاره می‌کنند. تحلیل شما دراین‌باره چیست؟

تمامی این موارد، در خور بازشکافی هستند و می‌توانند به آسانی ابطال شوند. ما قبل از ظهور رضاخان، دانشگاه به مفهوم واقعی آن داشتیم. کاری که رضاخان کرد، این بود که دانشگاه را به صورت کاریکاتوریک درآورد! او همین کار را هم در مورد عدلیه و سازمان‌های اداری دیگر هم، انجام داد و با یک دیکتاتوری خشن و هولناک، جلوی پیشرفت‌های اندک اقتصادی و اجتماعی حاصل از مشروطیت را گرفت و کشور ما را 150 سال عقب انداخت! جالب است بدانید که یکی از جریان‌های تاریخ‌نویسی در کشور ما، جریان چپ است که به دلیل ضدیت رضاخان با مذهب، طرفدار او بود و از وی، به عنوان عنصر مترقی مخالف مذهب یاد می‌کرد! بعضی‌ها هم رضاخان را با آتاتورک مقایسه می‌کنند. بنده با سیاست‌های آتاتورک موافق نیستم، ولی او وقتی از دنیا رفت، ‌حتی یک لیر هم در حساب‌های خود نداشت! اما رضاخان وقتی از ایران رفت، فقط 64 میلیون تومان در حساب شخصی‌اش در بانک ملی داشت، که معادل یک‌پنجم بودجه مملکت بود! آتاتورک یک دموکراسی نیم‌بند را در ترکیه بنا نهاد و امروز بقایای آن همچنان ادامه دارد، درحالی‌که رضاخان کلا مجلس و احزاب را از حیّز انتفاع خارج کرد!

ایرانِ قبل از رضاخان، آزادی داشت و به سوی توسعه سیاسی حرکت می‌کرد. احزاب و روزنامه‌ها ــ که از عوامل اصلی توسعه و مدرنیسم هستند ــ فعال بودند. رضاخان و روشنفکرانِ خائن طرفدار او، بساط مشروطیت را یکسره برچیدند! وقتی رضاخان از ایران رفت، سفارت آمریکا در تهران گزارشی را مخابره کرد که در آن آمده: «ایران در آستانه قحطی است و مردم در فقر و بدبختی به سر می‌برند! تحصیل، یک موضوع شیک است و بسیاری از خانواده‌های ایرانی، استطاعت ندارند بچه‌هایشان را به مدرسه بفرستند». در این گزارش آمده که «مردم از رفتن رضاخان، بسیار خوشحال هستند!».

اشاره کردید که در دوره رضاخان، در واقع کاریکاتوری از دانشگاه ترسیم شد. دراین‌باره توضیح بیشتری بدهید.

در دوره رضاخان، فقط کلمه «دانشگاه» اختراع شد. پیش از آن، مدارس عالی مختلفی وجود داشتند که در این دوره ادغام شدند و اسم دانشگاه را روی آن گذاشتند، که انصافا نام زیبایی هم هست! پیش از آن، نام‌های «دانشکده» و «دانشگاه» در فرهنگ فارسی نبودند. دارالفنون، دانشسرای عالی تربیت معلم، مدرسه عالی علوم سیاسی، مدرسه عالی طب، مدرسه عالی حقوق، مدرسه عالی فلاحت مظفری و امثال اینها، قبل از دوره رضاخان وجود داشتند و فارغ‌التحصیلان کارآمدی را هم به جامعه تحویل دادند. شیوه کار آنها هم، کاملا نوین و بدیع بود.

ظاهرا پیشینه مدارس ابتدایی یا دبیرستان جدید را هم باید در دوره قاجار جست؛ این‌طور نیست؟

بله؛ در دوره احمدشاه، حتی دبیرستان دخترانه هم داشتیم! در تهران دارالمعلمات، یعنی دانشسرای عالی تربیت معلم زنانه وجود داشت و کشور داشت روی یک روال طبیعی و البته کُند، به سمت توسعه پیش می‌رفت. اعزام دانشجو به اروپا، قبل از رضاخان هم وجود داشت. از ایران قبل از کودتای 1299، طوری صحبت می‌شود که گویی ایران یک کشور عقب‌افتاده و وحشی بوده و این آقا آمده و برایش امنیت و بهداشت و تمدن آورده است، درحالی‌که رضاخان، کاریکاتور مدرنیسم را به ایران آورد و نه مدرنیسم واقعی را. مصائبی که از دست نظام اداری بر سر این مملکت آمده است و هنوز هم گرفتارش هستیم، تحفه دوره رضاخانی است!

و باز هم ظاهرا، دستگاه قضائی نوین هم چنین داستانی دارد؛ درست است؟

قبل از دوره رضاخان و علی‌اکبر داور،‌ در دوره وثوق‌الدوله، عده‌ای مشغول تدوین آیین دادرسی و نظام مدنی و قضائی ایران بودند. در جمع این افراد، به شخصیت‌های بنامی چون شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس، حاج سیدنصرالله اخوی و امام جمعه خوئی از فقهای برجسته آن دوره و چندین حقوقدان و یک مستشار قضائی فرانسوی برمی‌خوریم! حتی تدوین آیین دادرسی نوین هم، امری در حال اجرا بود.

یکی از نکاتی که در کارنامه رضاخان، زیاد روی آن پافشاری می‌شود، تأمین امنیت است. ارزیابی شما از این ادعا چیست؟

این هم یکی از آن دروغ‌های شاخدار تاریخی است! اگر قبل از رضاخان، ایران مملکت ناامنی بود، چگونه دوازده یا پانزده کشور خارجی در کشورمان، نمایندگی سیاسی و در بسیاری از شهرها، کنسولگری داشتند و نفت، قند، پارچه، وسایل صنعتی و...، چگونه واردات می‌شد؟ برخی می‌گویند: رضاخان قوای نظامی پراکنده ایران را متمرکز کرد و یک ارتش قوی به‌وجود آورد. آنها طوری دراین‌باره حرف می‌زنند که گویی ایران، اصلا پیش از رضاخان ارتش و نیروی نظامی نداشته، درحالی‌که یکی از مواد قرارداد وثوق‌الدوله، توسعه نیروی نظامی ایران بود! نیروی نظامی نوین، توسط عباس‌میرزا تأسیس شد؛ البته این نیرو بعد از او، دچار تحولاتی شد و نهایتا نیروی قزاق را وارد بدنه اصلی ارتش مدرن ایران کردند. مدرسه نظام، قبل از کودتای 1299 تأسیس شده بود و افسران دوره‌دیده و تحصیل‌کرده‌ای، در آنجا تربیت می‌شدند؛ همچنین بسیاری از دانشجویان و افسران مدرسه نظام، برای دیدن آموزش‌های تکمیلی، به خارج اعزام شده بودند و عده‌ای از آنها، در زمان کودتا در ایران حضور داشتند. مدرسه نظام مشیرالدوله یا دانشکده افسری، مدت‌ها قبل از کودتای 1299 تأسیس شده بود. البته در آن زمان، به ارتش می‌گفتند: قشون! بنابراین ضرورتی نداشت که یک نفر بیاید و ریشه مشروطیت را از جا بکَند، تا ارتش نوین درست کند!

ظاهرا از نظر جنابعالی، احداث راه آهن هم، داستانی از قبیل مطالب پیش‌گفته دارد؟

احداث راه‌آهن سراسری ایران ــ که دریای خزر را به خلیج فارس وصل کند ــ در دوره ناصرالدین‌شاه، در دستور کار قرار گرفت و حتی تا پای قرارداد با یک شرکت اروپایی و سپس یک شرکت آمریکایی هم رفتند که دخالت خارجی و مشخصا روسیه تزاری، مانع از این کار شد! قبل از کودتای رضاخان، حدود 300 کیلومتر راه‌آهن وجود داشت و لذا بدون کودتا هم می‌شد به 4 هزار کیلومتر و بیشتر، توسعه پیدا کند. عده‌ای از جمله دکتر مصدق معتقد بودند: راه‌آهنی که رضاخان ساخت برای مردم نبود، بلکه برای خدمت به بیگانگان بود، منتها از جیب ملت ایران ساخته شد!

آزادی زنان و به‌ویژه اجباری نبودن حجاب هم یکی از فضایلی است که به رضاخان نسبت می‌دهند. آیا به واقع در آن دوره، زنان آزاد بودند؟

یکی از اشتباهات بزرگ رضاخان، ماجرای کشف حجاب بود. در هیچ یک از کشورهای اسلامی، حجاب را به زور از سر زن‌ها برنداشتند و فوقش هر زنی به اختیار خود، حجابش را برمی‌داشت، اما رضاخان کشف حجاب نکرد، بی‌حجابی را اجباری کرد! پس زنان مؤمن و محجبه، آزادی نداشتند. بماند که در مسیر بی‌حجابی اجباری، چه فجایعی به بار آمد! تغییر لباس در دوره رضاخان هم، یک کار بسیار سطحی و ناشی از کوته‌فکری و عین استبداد و دیکتاتوری بود.

 

علی‌اکبر رنجبر کرمانی

تحلیل شما از تعبیر «دیکتاتور منوّر» برای رضاخان، که در آن دوره توسط روشنفکران بسیار به‌کار برده می‌شد، چیست؟

به نظرم «دیکتاتور منوّر» تا حدودی به آتاتورک می‌خورد تا رضاخان، چون با تمام جنایت‌ها و خباثت‌هایی که به‌خصوص درباره جامعه دینی ترکیه انجام داد، بالاخره کارهایی هم کرد. حتی به نظر من، قرارداد وثوق‌الدوله با تمام کاستی‌هایش، به مراتب کم‌ضررتر از دیکتاتوری به‌اصطلاح منوّرِ رضاخان بود! هرچند کلمه دیکتاتور برازنده رضاخان هست، ولی کلمه منوّر، به هیچ وجه قابل اطلاق به او نیست. این تعبیر دیکتاتور منوّر را هم، مجله «کاوه» و روشنفکران آن دوره، قبل از کودتا علم کردند تا زمینه را برای پذیرش رضاخان آماده کنند. هیچ‌یک از دیکتاتورهای شناخته‌شده، شخصا فاسد نبودند، بلکه در پی قدرت متمرکزی بودند تا بتوانند برنامه‌های توسعه خود را راحت‌تر و با سرعت بیشتر اجرا کنند و در زمان لازم هم، قدرت را به نهادهای مدرن واگذار کنند. آیا رضاخان چنین کاری کرد؟

با توجه به اینکه رضاخان، فردی فاقد تحصیلات بود و عملا روشنفکرانی چون: فروغی، تیمورتاش، فیروز، داور و... به او خط و ربط می‌دادند، فلسفه همکاری این طیف از روشنفکران با او چه بود؟

رضاخان بی‌سواد بود، اما باهوش هم بود! کسانی چون مخبرالسلطنه هدایت ــ که هفت سال نخست‌وزیر او بود ــ از هوش او تعریف کرده‌اند. کسی منکر توانایی‌های فردی رضاخان نیست؛ چون اگر این توانایی‌ها را نداشت که به پادشاهی نمی‌رسید! بحث بر سر معایب غیرقابل اغماض اوست. عملکرد روشنفکرها در قبال رضاخان، همیشه برای من جای سؤال داشته است! چون اینها آدم‌های باسوادی بودند. به نظرم بهترین پاسخی که می‌شود به این سؤال داد، این است که آنها می‌خواستند رضاخان را به ابزار دست خود تبدیل کنند و برنامه‌های به‌اصطلاح نوگرایانه و اصلاح‌طلبانه خودشان را به مدد قدرت قهریه او پیش ببرند، غافل از اینکه رضاخان با تمام بی‌سوادی‌اش، باهوش‌تر از این حرف‌ها بود و لذا محاسبات حضرات، اشتباه از آب درآمد! تقی‌زاده، مدتی وزیر مالیه رضاخان بود و بعد، مورد غضب او واقع شد و به خارج رفت!


موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران