جنگ جهانی اوّل و عملکرد نیروهای پلیس جنوب در یزد
1030 بازدید
بدنبال صف آرایی دول روس، انگلیس و فرانسه درجبهه ای موسوم به «متفقین» و اتریش و آلمان با عنوان «متحدین» ، پیوند عثمانی ،ایتالیا و ژاپن به هر یک از این دو جناح ، جهان را درگیر محاربه ای همه گیرنمود.
در این میان ایران که از قرن نوزدهم م بواسطه موقعیّت جغرافیایی خود جولانگاه ائتلاف و تعارض قدرت های برتر اروپا در حفظ یا دست یا بی به هندوستان بود ؛ مورد تعرض هردو جناح رقیب قرار گرفت. به واقع ا وضاع نابسامان داخلی،فقدان ارتشی منسجم و ساختار سیاسی کارآمد به همراه روح قرارداد 1907م عملاً زمینه های مستعدی فراهم آورد تا دو طیف متخاصم ضمن نقض حاکمیت حکومتگران قاجار، از ایران به عنوان پلی در راهیابی به مقاصد سیاسی ، نظامی خود در منطقه بهره گیرند.
بر این پایه گفتار نوشتار حاضر برآنست تا با طرح مساله در سطح ولایات ، اوضاع سیاسی یزد و نحوه عملکرد نیروهای آلمانی و متعاقب با آن پلیس جنوب را در این حوزه به بحث گذارد.
- صف آرایی دول در جنگ اوّل جهانی و نقض بی طرفی ایران
جنگ جهانگیر اوّل در 28ژوئیه 1914م و تقریباً هشت روز پس از تاج گذاری احمدشاه( شعبان سال 1332. / 28 جولای 1914م) آغاز شد. با آنکه ایران در صدارت میرزا حسن مستوفی الممالک بی طرفی خود را به دول متخاصم اعلام نمود و در واژگان سیاسی بی طرفی به مفهوم عدم جناح گیری در اختلاف طرفین مخاصمه بوده (بابایی،1382، 121) ؛ از فلسفه سیاسی نسبتاً منسجمی برخوردار می باشد(آشوری. ۱۳۵۱، 51)، امّا با شروع جنگ؛ صفحات شمالی و شمال غربی کشور زیر سلطه روسها و بخش هایی از مناطق جنوبی نیز در اشغال انگلیس ها قرار گرفت ( برای مراسلات ایران با دول خارجه پیرامون بیطرفی ایران ن.ک: کتاب سبز، 1336، صفحات مختلف).
احمد شاه طی فرمانی که به مورخ 12 ذی حجه 1332ق صادر نمود؛ به نخست وزیر و وزیر داخله دستور داد « دولت ما در این موقع مسلک بی طرفی را اتخاذ و روابط دوستانه خود با دول متخاصمه را کماکان حفظ و صیانت می نماید و به این لحاظ مأ موران دولت را باید متوجه نمایند که نباید وجهاً من الوجوه براً و بحراً کمک به همراهی و یا ضدیّت هریک از دول متخاصمه نموده و یا اسلحه و ادوات حربیه برای یکی از طرفین تدارک و یا حمل کنند»(تدین،احمدی،1369،ج 1،470-471).
چنین فرمانی گرچه در عرف بین ا لملل به منزله کناره گیری ایران از طرفین دعوا تلقی می گردید؛ امّا بدون نیروی نظامی منسجم ، فاقد ضمانت اجرایی بود.در واقع دسته جات نظامی ایران نه فقط در برقراری نظم بی ثمر بودند که خود خطری برای جاده ها بشمار می رفتند (سایکس،1368،ج1 ،614).تحت شرایط موجود، در 1334ق/ 1916م ایران عملاً تحت اشغال قوای سه کشور بیگانه قرار گرفت. روسها شرق آذربایجان ، گیلان و مناطق وسیعی مشتمل بر قسمت اعظم استان مرکزی کنونی ، قم ، کاشان، نطنز و بخشی از استان اصفهان را در اشغال خود داشتند . عثمانیها : آذربایجان غربی ، کردستان ، کرمانشاه ، همدان و بروجرد را تحت سلطهی خود گرفته بودند و بخش مهمّی از صفحات جنوب نیز در تصرف انگلیسیها بود .
از حیث داخلی، گرچه ایران با انقلاب مشروطیت مرحله جدیدی از تاریخ خود را آغاز کرده و تثبیت آزادی ، قطع دست بیگانگان و احیاء استقلال و تمامیت ارضی از اهداف مشترک انقلابیون بود ، اما عملکرد قوای بیگانه و هجوم آنها به شهرهای شمالی، جنوبی و غربی کشور، راه هرگونه دستیابی به استقلال و ثبات را از ایران سلب کرده بود.
علاوه بر این ، در عرصه های اقتصادی و اجتماعی نیز شرایط نشان از نابسامانی داشت. قحطی، ترقی سریع قیمت غله و مواد غذایی( برای اطلاعات بیشتر در مورد آسیب های اجتماعی ناشی از این بلیّه در مناطق مختلف ایران ن.ک:majd,2003 ) و عدم امنیّت ، کشور را در پایان سال 1334ق/1914م دچار بحرانی مالی ساخته و به نسبت گسترش نیروی ژاندارمری، هزینه دولت را نیز افزایش داده بود(سفیری،1364، 39).از دیگر سو در متن جامعه گروه بندی های سیاسی گرچه متضمن موافقت یا ضدیّت با هر یک از دو جبهه مذکور بود امّا درصد توافق با متحدین به دلایلی بیش از جناح دیگر می نمود.روسیه با اعلام حمایت از محمّد علی شاه و خاصه پس از عملیات سرکوبی قیام تبریز و رشت مورد تنفر و وحشت مردم بود. در رابطه با انگلیس ها نیز وضعیّت چندان بهتر نمی نمود. نه تنها در دوران قاجار دست پنهان و پیدای انگلیس در حوادث و قرارداد های استعماری نمایان بود که بدنبال پیمان حسن تفاهم با روسیه(1907م/1325ق) و به عنوان متفق آن کشور در جنگ فعلی، محل انتقاد و اعتراض عمومی قرار داشت (همان،46).
با چنین سوابقی است که مردم این بار به آلمان ها اقبال نمودند.چرا که در قیاس با آن دو قدرت نه تنها فاقد سابقه استعماری در ایران بود که دعوی اسلام خواهی داشت و حتی مبلغینش چنین وانمود می کردند که «ملت آلمان دین اسلام را قبول کرده و حتی قیصر، امپراطور آلمان داخل در دین اسلام شده تا این حد که اسم او را حاجی ویلهلم گذارده بودند»(سایکس،همان،623). از دیدی کلی متحدین سعی داشتند با ورود جوامع اسلامی در تقابل با دو ابرقدرت روس و انگلیس هم جبهۀ خود را استحکام بخشند و هم از این طریق سرحدّات هند را آسیب پذیر سازند.در گردونه قدرت داخلی؛ کابینه مستوفی سه ماه و نیم بدون قوۀ مقننه کشور را اداره نمود و دیپلومات های روس و انگلیس در تهران «نظر به دخول عثمانی در جنگ علیه متفقین؛ از بیم آنکه مبادا افکار ملّت مسلمان ایران علیه آنها به جوش آید و نهایتاً در مجلس شورای ملّی منعکس شود ، با افتتاح پارلمان مخالفت کرده و انواع مشکلات را فراهم می آوردند»(سپهر، 1336،47).
در نهایت شارژدافر آلمان(فن کاردرف)موفق به کسب حمایت عمومی از آلمانها گردیده و پس از افتتاح مجلس، هر دو طیف رقیب به تماس با وکلا پرداختند. فن کاردرف در ملاقات های پنهانی با برخی از وکلای دموکرات( این ملاقات ها در منزل وحید الملک شیبانی صورت می پذیرفت) به طرح ریزی نقشه ای برای ترک بیطرفی دولت ایران به نفع آلمان و عثمانی پرداخت.
اساساً مبتنی بر طرح ژنرال فون مولتکه ، سیاست شرقی آلمان در این جنگ، بر محوریّت ایجاد تنش در جهان اسلام استوار بود. او میخواست با وقوع شورش هایی در هند و مصر ، ایران و عثمانی را پلی میان این دو منطقه در برابر روسها قرار دهد.در اجرای چنین طرحی است که آلمانها هیئت هایی را برای برقراری تماس به این کشورها فرستادند و به منظور اقدام علیه روس و انگلیس ، با برخی از علما وارد مذاکره شدند(گرکه، 1377، 31ـ39، 67ـ80؛ نیدر مایر، 1363 ، 21، 27، 32 ؛ سپهر، همان، 58 ـ 65).بدین ترتیب آلمانها در ایران چند هدف عمده را دنبال می کردند: ایجاد خطر جدّی برای روس و انگلیس، فراهم ساختن تسهیلات برای عثمانی، استفاده از موقعیّت جغرافیایی، سوقالجیشی و راههای مواصلاتی ایران برای نفوذ به مناطقی چون افغانستان و هندوستان؛ انهدام تأسیسات نفتی در جنوب و ایجاد شورش بر ضد روس و انگلیس در کشورهای اسلامی با استفاده از احساسات مذهبی آنان (گرکه، همان،111،187؛ دیگار و همکاران،ص56ـ57).
در این بین طرفداری مردم از آلمانها چنان روی به تزاید داشت که« رجال ایران وحشت داشتند از اینکه به آنها تهمت مخالفت با آلمانها زده شود که مبادا مورد نفرت افکار عمومی قرار بگیرند»(سپهر، همان،48).از دیگر سو آلمانها گذشته از نفوذ در پارلمان و افراد صاحب منصب ، در میان کمیته های دفاع ملّی در شهرهای مختلف نیز رسوخ کرده بودند.این واقعیّت که ظهور چنین کمیته هایی مصادف با قدرت گیری آلمانها بود و بطور عمده در طول مسیر حرکت ایشان به سمت غرب و افغانستان یعنی جنوب قصر شیرین، قم،اصفهان و یزد شکل گرفته بود ، معرف همین مطلب است(سفیری،همان،47).
در واقع فکر اعزام هیئت هایی به افغانستان به منظور تجهیز نیروهای مردمی در آن کشور برای نخستین بار از سوی انور پاشا رهبر نهضت ژون ترک مطرح گردید. وی به سفیر آلمان پیشنهاد کرده بود که هیئت های زبدۀ عثمانی و آلمان از بغداد عزیمت نموده و از طریق ایران هدایای گرانبها و پیام های مودّت آمیز دولتین آلمان و عثمانی را به امیر افغانستان تقدیم دارند.بدنبال مخابرۀ این خبر توسط سفیر کبیر آلمان به کشورش «چهار نفر از مبرّزترین مآمورین آلمانی به نام های واسموس،شونمان،نیدر مایر و هنینگ»(سپهر،همان،629) را نامزد این خدمت نمودند که در مجموع این افراد با نیروهای تحت امر خود به 25 نفر صاحب منصب نظامی و 15 نفرپیاده نظام رسیده و از راهی مابین کرمانشاه و همدان وارد ایران گردیدند(سایکس،همان،629).و با توجه به خصومت ایرانیان از جناح مقابل آنها ، موفقیّت آشکاری در برچیدن مراکز نفوذ انگلیس ها در جنوب ایران کسب کردند(آوری، 1369،ج1 ،361).
- ورود آلمانها به یزد و استقبال عمومی
در یزد پس از حکومت هشت ماهۀ معاضد السلطنه که در واقع نخستین حاکم بر آمده از نظام مشروطیت در ایران بشمار می رفت، مرتضی قلی خان از بزرگان ایل بختیاری به حکومت انتخاب گردید(تشکری، 1378، 105). امّا با گرفتاری ایران در جنگ ، وی نیز برغم اصرار «رئیس بانک شاهنشاهی و دکتر مریض خانه انگلیس»(نواب رضوی ،1388،ج1، 554) منطقه را ترک کرد.در شرایطی که تعویض سریع حکام نشان از تشدید بی ثباتی سیاسی داشت چندی پس از خروج مرتضی قلی خان، ایلیاتی دیگری به نام سردار حشمت جایگزین شدکه در زمان حکمرانیش بخشی از نیروهای آلمانی تحت امر اسکار فن نیدر مایر به شهر وارد شده و افرادی دیگر چون:« فرزن و فردریش که برای گروه افغا نستان مأ موریّت هایی انجام داده بودند و اعضای گروه بلوچستان یعنی: هنشتورف و بیاخ»(نیدر مایر، همان ، 299)نیز به ایشان پیوستند. ورود آلمانها که توأم با سفارش نامه هایی از سوی سران حزب دموکرات تهران برای حایری زاده وشاخه حزب دموکرات یزد همراه بود چنان با استقبال عمومی مواجه شد که انگلیس ها را به اضطراب انداخت( اسناد جنگ جهانی اوّل در ایران،1370 ، 189).
از آنجا که آلمان ها در مناطق عبوری خود از حمایت کمیته های دموکرات برخوردار بودند و در یزد نیز بیشترین خدمت رسانی و تبلیغات به ایشان از سوی اعضای همین حزب صورت می پذیرفت، لذا در رابطه با عملکرد آن توضیحی لازم می نماید.این حزب که در مرامنامه خود از بین بردن مستبدان و مرتجعین بهمراه جدایی سیاست از دین را مطرح ساخته بود(مرامنامه ها و نظامنامه های احزاب سیاسی ایران در دومین دوره مجلس شورای ملّی،1361،7- 6) - با حمایت انگلیس ها از حزب اعتدالیون- در میان جوانان از اقبال بالایی برخوردار گردید. بدین گونه دموکرات ها که انگلیس و روسیه را خطرناک ترین دشمنان ایران بشمار می آوردند در این جنگ به هواداری از آلمان ها برخاستند و عدم سابقه استعماری این دولت در ایران نیز بر موفقیّت ایشان در جلب حمایت عمومی افزود.
سید ابوالحسن حایری زاده پسر سید علی حایری( از روحانیون خوشنام و مطرح یزد) که در سال 1331ق انجمن طرفداران قانون اساسی را در یزد بنیان گذارده بود؛ با همیاری نواب میرزا محمّد حسین حزب دموکرات یزد را پایه ریخته و به هنگام حضور دسته جات آلمانی ضمن استقبال از ایشان و تمرین مشق نظامی در شهر ( ن.ک به تلگراف سردار حشمت به تهران در: اسناد جنگ جهانی اوّل در ایران ،1370، 189) با انعقاد جلساتی به تعیین نظامنامه پرداخت(کپی متن مذاکرات در اختیارنگارنده می باشد).
فعالیّت این حزب در یزد که افرادی از گروه های روشنفکر چون: افتخارالحکماء (سردبیر روزنامه معرفت یزد)، احمد مدیر(سردبیر روزنامه شیرکوه یزد) و تجار نظیر: حاجی محمّد آقا همدانی، محمّد تقی همدانی را در میان خود داشت نقش بارزی در عملیات آلمان ها ایفا نمود. آلمان ها در نخستین مرحله از اقدامات خود بانک شاهی را مصادره نموده و خزانه آن را به غارت بردند. نیدر مایر در ضرورت انجام چنین اقدامی می نویسد«روس ها و انگلیس ها در سراسر کشور هر جا دستشان رسیده بود لا اعمال قدرت علیه ما وارد عمل شده بودند و به هیأت ما در بهبهان(واسموس) ، قائن(واگنر) و حلوان(بکر) زیان های سنگینی وارد کرده بودند... دیگر آنکه عمل مصادره لازم بود تا بتوان اقدامات آلمان ها را در شرق ایران دنبال کرد»(نیدر مایر، همان،300).بدین ترتیب کلیۀ موجودی بانک ضبط شد و پس از تعیین سه هزارتومان برای پرداخت حقوق کارمندان و تأمین مخارج خانواده ها ، بقیّه را «بر چهل قاطر بار کردند و به قلعۀ آلمان ها بردند.کلیّه موجودی اسکناس بانک که به یک میلیون تومان بالغ می شد و به علّت چاپ اضافی روی آن فقط در یزد اعتبار داشت سوزانیده شد»(همان، 301).
بهر روی ، پس از این تاراج - که رفقای یزدی نیز بی بهره نماندند(نواب رضوی ، همان،555 ) - و اخراج اتباع انگلیسی از شهر ، گروه مایر قصد حرکت به بافق را داشت امّا بواسطه دریافت خبری از اصفهان دال بر پیشروی نیروهای سنگین روس از قزوین و تهدید نیروهای آلمانی از جناح غرب، به سمت کرمان حرکت نمودند(نیدر مایر، همان،301).
- حکومت ضیاء الدّوله و حضور پلیس جنوب در یزد
متعاقب با اخراج انگلیس ها سردار حشمت نیز از کار معزول شده و این بار ضیاء الدوله بدین مقام رسید(26جمادی الثانی 1334ق) که طی نه ماه حکومتش- وی در 16 صفر 1335ق از حکومت یزد استعفا و راهی تهران شد.(افشار،1369، ج1، 233)- شاهد تشکیل پلیس جنوب هستیم. با پیشروی روزافزون آلمانها در اکثر جبهه ها و احتمال موفقّیت ایشان در تحریک مردم ایران به شرکت در جنگ علیه قوای متفقین ، انگلیس ها نیز به فکر چاره افتاده و درصدد اعزام نیرویی به نواحی جنوب کشور برآمدند. نیروهای انگلیسی در این عملیات چند هدف عمده را دنبال میکردند: پیشروی به سوی نقاط حساس نظامی در خاک عثمانی، محافظت از ذخایر نفتی خوزستان و بینالنهرین ، پیوستن به نیروی نظامی روسها در جبهه قفقاز به قصد فشار آوردن به عثمانی از جبهه شرقی آن و حفظ روابط میان بینالنهرین و هندچرا که منافع انگلستان در بینالنهرین همواره تابع منافع این کشور در هندوستان بود (171 1978,, Cohen).
اقدامات آلمانها، و خاصه تحریکات واسموس در ایلات جنوب ایران - که با گرایشهای شدید ضدانگلیسی اهالی(میکوش، 1377، 231-233؛ گرکه، همان، 337-342)همراه بود- چنان منافع سیاسی و اقتصادی انگلستان را در این نواحی به خطر افکنده بود که در پایان سال1333ق /1915م حتیٰ یک انگلیسی در شهرهای اصفهان، شیراز، یزد و کرمان دوام نمی آورد(اسکرین، 1363، 22-23). قتل کنسولیار انگلیس در شیراز و سرکنسول آن کشور در اصفهان بهمراه دستگیری برخی دیگر از اتباع انگلیسی، نمونههایی از این تحریکات بشمار می رفتند(گرکه، همان، 338). برای مقابله با چنین وضعی، مارلینگ، وزیر مختار انگلستان در ایران، (در 6ربیعالاول1334ق/12ژانویۀ1916م)، به دولت خویش پیشنهاد داد تا در مناطق جنوبی ایران نیروی پلیس تشکیل گردد.در روز دوشنبه 7شوال 1334ق / 7 ا وت1916م سفارت انگلیس طی نامه ای به وزارت خارجه می نویسد«دولت انگلیس به موجب یادداشت چهارم شوال و اعلام موافقت دولت ایران،ژنرال سرپرسی سایکس (س ای ک س) را به ریاست قوایی که قرار است به فرماندهی افسران انگلیسی در جنوب ایران تشکیل شود،معرفی می کند و مقتضی است به مأمورین محلی ولایات جنوبی تعلیمات لازم داده شود که با وی همکاری کنند»(کحال زاده، 1370، 221). و بدین گونه نیرویی تحت عنوان « تفنگداران جنوب ایران » تشکیل گردید و در 20 ژانویۀ همان سال، سایکس از سوی نایبالسلطنۀ هندوستان، به فرماندهی قوای نظامی انگلستان در جنوب ایران منصوب شد( مابرلی ،1369،139).
وظیفه اصلی پلیس جنوب بنابر توصیف فرمانده آنها« ترتیب یک دسته قوایی در حدود یازده هزار نفر که ایرانی باشند و به جای ژاندارمری که بیشتر آنها تحت نفوذ صاحب منصبان سوئدی خود برای مقاصد و منظوری که عمال در نظر داشتند به دشمن ملحق شده و یا در نتیجه نرسیدن حقوق متفرق شده بودند قرار دهند»(سایکس،همان،635)مشخص شده بود.چنین هدفی گرچه در نگاه نخست نشان از خوی ومنشی انسان دوستانه و به منظور نجات ایران از هرج و مرج می نمود امّا در عمل، روند وقایع معرف تصویری دیگرگونه بود. پیش از آنکه مستند به اسناد موجود به شرح غارتگری های مدافعین حقوق انسانی در روستاهای یزد بپردازیم ضروریست دلایل انتخاب این مسیر را محل توجه قرار دهیم. سایکس بر خلاف دیدگاه وزارت امور خارجه انگلیس که بر حرکت مستقیم به شیراز تأکید داشت بدلایلی چند عبور از یزد را - برغم 459 مایل فاصله - ترجیح می داد.
«اوّل: مسیر یزد از خطوط تلگراف برخوردار بود و این امر در تهیّه تدارکات لازم برای افراد و حفظ ارتباط با مقامات بسیار مؤثر بود.
دوّم: گزارش شده بود که در مسیر مستقیم کرمان- شیراز سیورسات لازم نایاب است و تا زمانی که فرمانفرما به شیراز نرسیده بود امکان ارسال تدارکات لازم در مسیر نیریز- شیراز نبود.
سوم: جاده سعید آباد به نیریز برای عبور افراد بسیار دشوار بود.به ویژه آنکه این جاده از محل زندگی عشایر بهارلو و عرب می گذشت که به حمایت از آلمان ها تمایل داشتند و از اینرو احتمال زد و خورد بسیار بود»( مابرلی،همان، 237-238).
با توجه به چنین برآوردی سایکس به این نتیجه رسید اگر از مسیر یزد حرکت نماید نه تنها یک ماه پیش خواهد بود که خطر کمبود سیورسات نیز کمتر می باشد.
سرانجام ستون تحت فرمان وی در 28 ژوئن به طرف یزد -که نخستین مقصد بود- به راه افتاد.در این هنگام که مجلس شورای ملی پس از یازده ماه و بیست روز منحل گردیده وجمعی از نمایندگان به قم عزیمت کرده بودند(7محرم 1334ق) ، دولت عملاً کارآیی خود را از دست داده بود. قحطی و کمبود غلات بواسطه ممانعت انگلیس ها از ورود مواد غذایی به شهرها شرایط را به حدی نا بهنجار نموده بود که در بسیاری از مناطق؛ مردم از حداقل امکانات نیز بهره ای نداشتند . علاوه بر ممانعت نیروهای انگایسی در ورود مواد غذایی ، عدم ساختاری منسجم در توزیع کالاها و احتکار آن توسط ملاکین ، واسطه ها و مقام های دولتی نیز بر تشدید بحران می افزود.در چنین بحران دهشتناکی که اکثر مردم را گرفتار خود ساخته بود در یزد نیز عدّ ه ای با احتکار گندم آثار قحطی را دو چندان ساخته و از سویی با دخالت نیروهای پلیس جنوب، حکومت کرمان مانع از حمل گندم به شهر می گردد(نواب رضوی،همان،ج2، 1359). در این آشفته بازار، عملکرد نیروهای تحت امر سایکس در روستاهای قحطی زدۀ یزد چنان مخوف بود که اسناد بر جای مانده تنها نماهایی از جنایات رخداده را آشکار می سازند.
به عنوان نمونه، در زیر به نامه هایی استناد می نماییم که اهالی این روستاها به تهران ارسال داشته و از فحوای آن نحوۀ عملکرد نیروهای پلیس جنوب را آن هم در مناطقی به تصویر می کشند که نه از طیف بندی های سیاسی چیزی می دانستند و نه آنکه از نظرگاه حکومت گران، محلی از اعراب بودند.
ادارۀ تلگرافی دولت علیّه ایران
نمرۀ 333/سنبله/30ذیقعده- سنۀ1335ق
از یزد به تهران:
نمره قبض 1079،نمره تلگراف 537،عدد کلمات 119،تاریخ اصل26،تاریخ وصول17سنبله(شهریور):مقام منیع وزارت داخله:
دو کپیه (برای) وزارت خارجه(و)مالیه، با کمال امیدواری معروض (می دارد)که چندی پیش عده(ای)ژاندارم جنوب ایران به فرمان «کنین» دِهَج را محاصره ، عموماً استقبال نمودیم. پس از استقبال میرزا احمد کلانتر را با دو نفر سید اسدالله نام دستگیر و محبوس نمودند. دهج را غارت کرده،آتش زدند و مابقی را به ضرب گلوله توپ خراب وچهارصد خانه را به قُرص نان محتاج،عموماً از عدم معیشت متفرق،تقصیر بیچارگان چه بود که به این مصیبت گرفتار (آیند)مستدعی (است) امر شود محبوسین بی گناه مرخص و اموال غارت کرده و مفسدین را به کیفر اعمال(برسانند). رعایای (دهج)-رضا سید خانی،سلطان الذاکرین،محمّد صادق حسینی و حسینعلی»(به نقل از روزنامه اطلاعات، مورخ چهارشنبه دهم مهر1364، 6).
برغم چنین نامه نگاری هایی که نمونه ای از صدها تظلم خواهی سایر مناطق بود عملاً تودۀ بی پناهی که تا دیروز نشانۀ تیر حکام و عمالشان بودند هم اینک از بیداد آشکار نیرو های انگلیسی به ساختاری پناه آوردند که از ضعف درونی، اقتدارش به صرف نامه نگاری ختم می شد..
چنانکه از اسناد بر می آید نظامیان پلیس جنوب هنگام رسیدن به یزد از لحاظ تدارکاتی در موقعیّت نابهنجاری قرار گرفته و در واقع برای تأمین نیروهای خود بیشترین فشار را در اخذ مالیات از مردم وارد می کردند. در روستاها اکثراً ملخ خوارگی محصول و ناامنی راهها امری طبیعی می نمود و از سوی دیگر دسته جات مسلح راهزن مانع از عبور کاروان ها می شدند(مابرلی،همان،262). یکی از روستائیان یزد که پیوسته با مکتوبات خود به وزارت داخله ایشان را در جریان امور می گذارد فردی به نام محمد طاهر دهجی بود . وی در تلگرافی به وزارت داخله،جریان را با همان مضمون گزارش داد ولی اولیای امر در جواب صرفاً به ارسال تلگرافی به نایب الحکومه یزد که این زمان مقبل السلطان بود بسنده کردند.
(وزارت داخله به نایب الحکومه یزد،6ذیحجه 1335)
وزارت داخله، نمره کتاب ثبت 4319،تهران(به)یزد،به تاریخ اوّل (6ذیحجه)1335،فوری است.
شاهزاده مقبل السلطان نایب الحکومه . تفصیل محاصره قریه دهج و تخریب قریه مزبوره به دست صاحب منصبان انگلیسی چیست؟البته وقایع را از قتل و نهب و خرابی خانه ها و اشخاصی که گرفتار شده اند با توضیح علّت مشروحاً اطلاع بدهید(ک983/3)«ایران و جنگ جهانی اوّل،همان، 1369،155).
پس از غارت اموال روستائیان مظلوم دهج ،دولتیان بسان دهها مورد مشابه جز نامه نگاری های مکرر و بی نتیجه مابین وزارتخانه ها حرفی برای گفتن نداشتند. جالب آنکه در شرایطی که پلیس جنوب، بدین سطح اهالی روستا را تحت فشار گذارده بودند در مراسلۀ وزارت مالیه به وزارت داخله می خوانیم:
«در جواب رقیمۀ نمرۀ 5696 راجع به اینکه با وجود خسارات فوق العاده که از طرف پلیس جنوب به قریۀ دهج وارد آمده از رعایا مطالبۀ مالیات نموده اند، زحمت می دهد دستورالعمل به ادارۀ مالیه داده شده وضعیّت فعلی قریۀ مزبور را کاملاً رسیدگی نموده، نتیجه را به وزارت مالیه اطلاع دهند و در صورتی که خسارات وارده چیز قابل باشد مالیات را موقوف المطالبه بگذارد.«وزارت مالیه»(روزنامه اطلاعات،همان، مورخ 11/7/1364 ،7).
بدین ترتیب چنانکه از محتوای مراسله بر می آید و بدنبال نامه نگاری های متعدد گویا تنها راهکار موجود کسر مالیات از روستایی قحطی زده و گرفتار در غارتگری نیروهای پلیس جنوب بوده که آن هم به رسیدگی از ماوقع و تعیین صحت ادعا واگذار شده بود.
امّا دیگر منطقه ای را که نیروهای انگلیسی با داعیۀ پاکسازی آلمان ها غارت نموده و اهالیش را به خاک و خون کشیدند روستای شهربابک از توابع یزد بود.در شکوائیه ای از اهالی این خطه که به سردار جنگ – در این هنگام وی رسماً حکومت یزد را داشت ولی در محل حاضر نشده بود- ارسال گردیده می خوانیم:
«قربان آستان مبارکت گردم
راحت بیچارگان زمانی بود که بندگان حضرت اشرف فرمانروای یزد بودند. بعد از تشریف بردن بندگان حضرت اجلّ اکرم اشرف،دیگر همواره در فشار سارقین فارس و ملخ سالی و خشک سالی بودیم و بدبختانه معاش می کردیم. تا چندی قبل که بشارت تشریف فرمایی موکب مبارک (را) به یزد آوردند.بی اندازه مسرور و متشکر گردیدیم. بعد معلوم شد که عدهّ ای از گماشتگان حضرت اشرف وارد یزد شده اند و موکب مبارک هنوز حرکت نفرموده اند. معلوم شد که هنوز موقع زوال بدبختی بیچارگان نرسیده ، در انتظار تشریف فرمایی موکب مبارک بودیم که یک دفعه خبر آمد قشون جنوب از کرمان برای سرکوبی اشرار فارس و استرداد اموال منهوبۀ چندین سالۀ بیچارگان می آید به شهربابک که برود به فارس.دیگر نمی دانستیم که کار به جایی می رسد که روزی هزار مرتبه باید سارقین فارس را دعای خیر نماییم. به علّت آنکه سارقین فارس تا بیچارگان، گوسفندی ،حشمی داشتند می آمدند و از همان بیابان می بردند،باز هم اثاثیه داشتیم. حشم که تمام شد هرقریه و محلی را که چپو کردند خون و ناموس بیچارگان محفوظ بود.چه عرض نماییم؟خدا می داند که این ورقه گنجایش تشریح و توضیح مصائب واردۀ بی جهت را ندارد. اصلاً برآنند که بلوک عمدۀ شهربابک را که میمند،دهج،جَوَزم و طایفۀ شکاری و رباط و دامشتگران و کنگ را بالمرّه غارت نمودند؛ به قسمی که روانداز اهالی آسمان و فرش زمین است. یک ظرف آبخوری دیگر ندارند. خانه های چوبی را آتش زدند، غیر چوبی را هم به ضرب گلوله خراب کردند. پنج شش هزار مرد و زن را از کوچک وبزرگ جدا نمودند. کلانتر دهج و چند نفر از سادات و جمعی از اهالی جوزم را دستگیر و اسیر نموده مغلولاً به کرمان بردند. دو هزار و پانصد تومان بعد از این همه افتضاحات از حضرات جوزمی گرفته، آنها را رها نمودند و اهالی ده را بردند کرمان.
یازده نفر از حضرات جوزمی را که استقبال کرده بودند و قربانی جلوشان برده بودند دستگیر کردند و به حکم کندن گودی که قبرشان باشد کرده بودند. بعد از کندن گود آنها را دو نفر دو نفرشان سفید به سینه هاشان چسبانیده در حضور یکدیگر تیرباران می کردند و به سایرین حکم می کردندکه پای مقتولین را بگیرند در گودی بیاندازند و در گودی که به دست خودشان کنده اند. نمی دانیم چه خبر است؟دولت کجاست؟ اگر هست چرا بیدار نمی شود و به فریاد مظلومین نمی رسد؟ با غیرتان چرا فکری بر نمی دارند؟ خود حومۀ شهربابک را هم قریب سه هزار تومان به عنوان سیورسات گرفتند.یک غاز وجه سیورسات ندادند. نمی دانیم چه گناه کرده بودیم که سزاوار این عقوبت بودیم. به هر حال شهربابک از میان رفت. هرگاه در طرف دولت توجهی نفرمایید دیگر احدی از بیچارگان مجال زیست نداریم ناچار باید کشکول گدایی برداشته به اطراف متواری شویم.
هر گاه غیر از این تصور می فرماییند امینی بفرستند که رسیدگی فرماید. نه قوۀ مالیات داریم و نه نان. استحقاق اعانه و تخفیف داریم. منتظر جواب و بذل عنایت فوری هستیم. بیچارگان - رعایای شهر بابک»(روزنامه اطلاعات، همان، 13/7/ 64،7 ؛ نواب رضوی،ج1، همان، 557) .
چنانکه از محتوای پاسخ ها برمی آید حکومت گران بجای توان رسیدگی به درخواست اهالی – که مبیّن میزان ضعف درونی بود - نه تنها در خود چاره ای جز تبادل گزارش میان وزارتخانه ها نمی دیدند که حتی در مکتوبات ارسالی به حکام وقت همواره بررسی موضوع و در صورت صحت دعاوی اهالی تخفیف مالیاتی را راه حل می دانند.ازینرو اهالی شهربابک با ناامیدی از حکومت یزد به وزارت داخله پناه می آورند و در پاسخ ، وزارت داخله مکتوبی خطاب به سردار جنگ ارسال می دارد که گویی اینهمه ناشی از عدم حضور در محل مأموریت بوده و علاوه بر این برخلاف درخواست اهالی با تأیید صحت مطلب خواهان کاهش مالیات می گردند.
دولت علیّه ایران- وزارت داخله
نمرۀ کتاب ثبت 7789/28183کارتن 6 دوسیه 9 شعبه تحریرات جنوب-ارسال در ساعت 11-تهران به تاریخ 11حوت 1336
خدمت جناب مستطاب اجلّ امجد اکرم افخم- آقای سردار جنگ حکمران یزد دامه جلالهتعالی.مراسلۀ شریفۀمتضمن عرض حال رعایای غارت شدۀ شهربابک زینت وصول دارد. در این باب مکرر به وزارت جلیله مالیه نوشته شد که رعایا تظلم می کنند که تطاول و غارتگری قشون جنوب استطاعت ادای مالیات برای آنان باقی نگذاشته و بایستی مالیۀمقدر فرمایند رسیدگی نمایندهرگاه واقعاً پرداخت مالیات برای آنها غیر مقدور بود حقاً نباید مطالبه کرد تا به حال جوابی نرسیده است.مجدداًشرح مؤکدی به وزارت جلیلۀ مالیه نوشته ام هر نوع جوابی که برسد خاطر مستطاب عالی از مفاد آن مستحضر خواهم ساخت.«امضاء وزیر داخله»(روزنامه اطلاعات،همان،18/7/64،6).
بهر روی و چنانکه از اسناد و اطلاعات موجود برمی آید اگر در این جنگ، از سویی ایرانیان برغم اعلام بیطرفی بواسطۀ ضعف نظامی و عدم وجود ساختار سیاسی قابل و توا نمند در معرض تاخت و تاز نیرو های رقیب قرار گرفتند ، امّا از دیگر سو ورود هیئت های آلمانی و به تعاقب ایشان نیروهای پلیس جنوب عملاً جز افزودن بر ثروت عدّ ای ارمغانی فراتر از تشدید فقر و فلاکت برای متن جامعه بهمراه نداشت.چنانکه با آمدن آلمان ها به یزد و غارت بانک شاهی جمعی از همراهان یزدیشان بهره ها گرفتند و در حضور نیروهای پلیس جنوب «افرادی که تا دیروز سوار بر الاغ می شدند امروز به کمتر از کالسکه بسنده نمی کردند»(نواب رضوی،همان ،557) . و باز در این میان تاوان همۀ بی کفایتی های حکومتگران و ترکتازی های اروپائیان را مردمانی پرداختند که تاکنون از ظلم حاکم و بی ثباتی سیاسی در گزند بودند و اینک در بلیّه ای گرفتار آمدند که غارت ایل نشینان را دوران آرامش تلقی می کردند.
نتیجه
گرفتاری ایران در جنگ اوّل جهانی که با نقض بیطرفی این کشور توسط هر دو جناح رقیب فراهم آمد ناشی ازعواملی چون: ضعف ساختار سیاسی حاکم، فقدان ارتشی منظم و تقسیم ایران به سه منطقه نفوذ در قرارداد 1907م بود که عملاً به روس و انگلیس بهانه می داد تا با استفاده از عدم توانمندی حکومتگران و تحت عنوان حفظ منافع دول متبوعه خویش این سرزمین را صحنه رقابت های خود قرار دهند.
با چنین رویکردی همراهی عثمانی ها با متحدین ،آلمان ها را بر آن داشت تا با تحریک ایران به نقض بی طرفی و تحت عنوان اتحاد جهان اسلام، خود را به پشت دروازه های هند برسانند . از اینرو به یکباره ایران محل عبور هیئت های آلمانی و به تعاقب آنها نیروهای پلیس جنوب قرار گرفت که به هدف پاکسازی ایشان در مناطق جنوبی تشکیل شده بود.در این میان همگام با ضعف حکومت مرکزی در کنترل بر اوضاع ، قحطی ناشی از اقدامات انگلیس ها نیز بدنه اجتماعی ایران را بسیار آسیب پذیر نمود.از آنجا که یزد یکی از مناطق عبوری هر دو گروه بشمار می رفت عبور هر دو جناح رقیب از آن برای متن اجتماع میراثی فراتر از تشدید فلاکت و بدبختی به همراه نداشت
فهرست منابع و مآخذ
- آشوری، داریوش، فرهنگ سیاسی. چاپ پنجم، تهران: انتشارات مروارید، ۱۳۵۱.
- آوری،پیتر: تاریخ معاصر ایران از تأسیس تا انقراض سلسله قاجاریه،ترجمه محمّد رفیعی مهرآبادی،تهران،عطایی،1369.
- اسکرین، سرکلارمونت، جنگ جهانی در ایران، ترجمۀ غلامحسین صالحپور، تهران، نشر سلسله، 1363.
- اسناد جنگ جهانی اوّل در ایران، به کوشش بهروز قطبی، تهران: وزارت فرهنگ،1370.
- افشار ،ایرج،یزد نامه،نگارش و گردآوری:ایرج افشار،تهران: فرهنگ ایران زمین،1369.
- ایران در جنگ جهانی اوّل، به کوشش کاوه بیات،تهران،سازمان اسناد ملی ایران،1369.
- بابایی ،غلامرضا، فرهنگ سیاسی ، چاپ اول، آشتیان، تهران، 1382.
- تشکری، علی اکبر، مشروطیت در یزد(از ورود اندیشه نوین تا کودتای سید ضیائ الدین طباطبایی، یزد، مرکز یزد شناسی،1378.
- دیگار، ژان پیر، اورکاد، برنار ، ریشار، یان، ایران در قرن بیستم: بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در یکصد سال اخیر، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران 1377 .
- روزنامه اطلاعات، شمارگان مختلف.
- سایکس،سرپرسی : تاریخ ایران، ترجمه محمّد تقی فخر داعی گیلانی،تهران،دنیای کتاب،1368.
- سپهر ،مورخ الدوله:ایران در جنگ بزرگ،تهران،بی نا،1336.
- سفیری ،فلوریدا: پلیس جنوب ایران،ترجمه:منصوره اتحادیه و منصوره جعفری،تهران،تاریخ ایران،1365.
- فرهنگ تاریخ. ترجمه احمد تدین و شهین احمدی. تهران، آگاه، 1369.
- فن میکوش، داگوبرت ، واسموس، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، بوشهرشناسی با همکاری انتشارات همسایه، قم، 1377.
- کحالزاده، میرزاابوالقاسمخان، دیدهها و شنیدهها (خاطرات)، به کوشش مرتضی کامران، تهران، البرز، 1370.
- گرکه، اولریش، پیش به سوی شرق، ترجمۀ پرویز صدری، تهران، رامین،1377.
- مابرلی ، جیمز ، عملیات در ایران جنگ جهانی اول 1919ـ1914 ، کاوه بیات، تهران ، رسا، 1369.
- نواب رضوی، میرزا محمّد، خاطرات وکیل التولیّه ، به کوشش علی اکبر تشکری بافقی، با مقدمه ایرج افشار، تهران، سخن، 1388.
- متن مذاکرات حزب دموکرات در یزد.
مرامنامه ها و نظامنامه های احزاب سیاسی ایران در دومین دوره مجلس شورای ملی، به کوشش منصوره اتحادیه،تهران،تاریخ ایران،1361.
- نیدرمایر، اسکار فن:زیر آفتاب سوزان ایران،ترجمه کیکاوس جهانداری،تهران: تاریخ ایران،1363.
- Cohen, Stuart, "Mesopotamia in British Strategy, 1903-1914", International journal of Middle East studies , vol.9, no.2 (May 1978).
- Majd,mohammad gholi.2003.the great famine and gencide in persia1917-1919,universitypress of america.
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
نظرات