رفتارشناسی آیت‌الله بهبهانی در جریان تحصن در سفارت انگلیس


رفتارشناسی آیت‌الله بهبهانی در جریان تحصن در سفارت انگلیس

 روز 24 تیرماه 1289، آیت‌الله سید عبدالله بهبهانی از رهبران مشروطه ترور شد. طنز تاریخ آنکه ترور آیت‌الله توسط همان کسی صورت گرفت که او در مقابل شیخ فضل‌الله نوری از آنها دفاع می‌کرد. اما گذشته ازچگونگی و چرایی ترور آیت‌الله بهبهانی، نظرات و شیوه‌های رفتاری او در جریان نهضت مشروطه نیز قابل تامل است.

یکی از بزرگ‌ترین ابهام‌ها درباره آیت الله بهبهانی، نقش او در تحصن در سفارت انگلیس است. ناظم‌الاسلام‌ کرمانی مدعی است‌ پس‌ ازحرکت‌ علما به‌ طرف‌ قم‌، دولت‌ درصدد برآمد که‌ چند نفر از تجار را دستگیر کند. تجار، قاصدی به‌ ابن‌بابویه‌ نزد علما فرستادند. «ازطرف‌ آقای بهبهانی پیغام‌ آورد که‌ من‌ استخاره‌ کرده‌ام‌ که‌ پناه‌ ببرید به‌ سفارتخانه‌ انگلیس‌، خوب‌ آمده‌ است‌.»

میرزا یحیی دولت‌آبادی هم‌ نقل‌ کرده‌ است‌ که‌ «شنیده‌ می‌شود که‌ آقا سیدعبدالله‌ به‌بعضی از خواص‌ خود دستور می‌داده‌ است‌ که‌ بعد از رفتن‌ ما به‌ قم‌ باید در سفارت ‌انگلیس‌ متحصن‌ شد». حسن‌ اعظام‌ قدسی که‌ خود در متن‌ ماجرای مشروطه‌ بوده‌ نیز می‌نویسد: «سیدمحمدتقی سمنانی نماینده‌‌ آقای بهبهانی که‌ برحسب‌ دستور ایشان‌ در شهر برای همین‌ کار مانده‌ بود با میرزا محمود قمی آنچه‌ ممکن‌ بود کوشش‌ در حرکت‌ دادن‌ مردم‌ به‌ سفارتخانه‌ می‌نمودند و عده‌ی زیادی اهل‌ علم‌ و سادات‌ را وارد نمودند». کسروی‌ این‌ ادعا را رد کرده‌ و می‌گوید: «آن‌ رفتار دلیرانه‌ و جانبازانه‌‌ی آنان‌ کجا وخرسندی‌ به‌ پناهیدن‌ مردم‌ به‌ سفارتخانه‌‌ی یک‌ دولت‌ بیگانه‌ کجا؟ این‌ اندیشه‌ از خامان ‌سرزد و نخست‌ جز کسان‌ اندکی‌ آن‌ را نمی‌خواستند.»

کسروی‌ از مورخین‌ بعدی‌ است‌ و بیشتر تاریخش‌ نقل‌ قول‌ است‌ و خود در آن‌ زمان ‌در تبریز بوده‌ است‌ و شجاعت‌ آقا سیدعبدالله‌ را دلیل‌ بی‌تأثیری‌ سید و پناهنده‌ شدن‌مردم‌ به ‌سفارت‌ می‌گیرد؛ اما واقع‌ این‌ است‌ که‌ شجاعت‌، دلیل‌ بر عدم‌ تصمیم‌ غلط‌ نمی‌باشد. آنچه‌ موجب‌ صحت‌ تصمیم‌ می‌باشد درایت‌ است‌ و اندیشه‌ نه‌ شجاعت،‌ و متـأسفانه‌ مرحوم‌ بهبهانی‌ در جریان‌ نهضت‌ تنباکو نشان‌ داد که‌ از درایت‌ و تیزبینی‌ کـمتری نسبت‌ به‌ دیگر علما بهره‌مند است‌.

واکاوی رفتار آیت‌الله بهبهانی در جریان تحصن

گرچه‌ ادعای‌ تجار مبنی‌ بر اجازه‌ از بهبهانی‌ در پناهنده‌ شدن‌ به سفارت انگلیس قطعی‌ نیست‌ و چه‌ بسا تجار برای‌ توجیه‌ عمل‌ خود چنین‌ نسبتی‌ را روا داشته‌اند، اما سوابق‌ و عملکرد مرحوم‌ بهبهانی‌ تاحدی‌ از انکار موضوع‌ می‌کاهد که‌ به‌ چند نمونه‌‌ آن‌ اشاره‌ می‌کنیم‌:

1ـ از مجموع‌ اخبار استنباط‌ می‌شود انتساب‌ اجازه‌‌ پناهندگی‌ به‌ سیدبهبهانی‌ در آن‌زمان‌ شایع‌ بوده‌ است‌؛ اما هرگز از طرف‌ وی‌ یا نزدیکانش‌ تکذیب‌ نشده‌ است‌.

2ـ بعضی‌ از نزدیکان‌ سید مانند محمد شریف‌ کاشانی‌ با سفارت‌ ارتباط‌ داشته‌اند. اوخود می‌گوید: «به‌ واسطه‌ بستگی‌ به‌ سفارت‌ بهیه‌، یک‌ روز رفتم‌ قلهک‌، جناب‌ وزیرمختار و شارژ دافر و چرچیل‌ صاحب‌ را ملاقات‌ کردم‌».

3ـ تماس‌ با سفارتخانه‌های‌ خارجی‌ برای‌ سید قبیح‌ نبوده‌ است‌. با اینکه‌ دولت‌ عثمانی‌ بارها از جمله‌ در همان‌ زمان‌، به‌ مرزهای‌ غربی‌ ایران‌ تجاوز کرده‌است‌، آقای‌ بهبهانی‌ نامه‌ای‌ به‌ سفیر عثمانی‌ می‌نویسد و از وی‌ در خواست‌ همراهی‌ می‌کند.

4ـ وقتی‌ علما، در قم‌ بودند آقای‌ بهبهانی‌ توسط‌ شارژ دافر انگلیس‌ برای‌ متحصنین‌ تلگرافی‌ را ارسال‌ می‌کند و در آن‌ می‌گوید: «تا مقصود به‌ عمل‌ نیاید و تأمین‌ از طرف‌ سفارت‌ انگلیس‌ و اطمینان‌ به‌ من‌ ندهند، حرکت‌ نخواهم‌ کرد.» در حالی‌ که‌ مرحوم‌ بهبهانی‌ می‌توانست‌ تلگراف‌ را مستقیماً برای‌ مردم‌ ارسال‌ کند نه‌ به‌ شارژ دافر، علاوه ‌اینکه‌ تأمین‌ از طرف‌ سفارت‌ انگلیس‌ برای‌ یک‌ عالم‌ شیعی‌ هیچ‌ توجیهی‌ ندارد.

5ـ اسناد منتشره‌‌ وزارت‌ امور خارجه‌ انگلیس‌ نشان‌ می‌دهد که‌ افرادی‌ به‌ عنوان‌ حامل‌ پیام‌ از سوی‌ آقای‌ بهبهانی‌ به‌ سفارت‌ انگلیس‌ می‌آمده‌اند. در تلگراف‌ 178 از سفارت‌ انگلیس‌ در تهران‌ به‌ وزارت‌ امور خارجه‌ در لندن‌ چنین‌ آمده‌ است‌: «پیامی‌ از رهبرعلمای‌ تهران‌ دریافت‌ نموده‌ام‌ مبنی‌ بر اینکه‌ مردم‌ برای‌ سرنگون‌ کردن‌ دولت‌ کنونی‌ مهیا شده‌اند و اینکه‌ اگر دولت‌ اعلیحضرت‌ پادشاه‌ انگلستان‌ مایل‌ به‌ دادن‌ کمک‌ مالی‌ به‌ او باشند، اینک‌ آن‌ وقت‌ است‌....» سفارت‌ در آن‌ سند از وزارت‌ متبوع‌ خود می‌خواهد «چنانچه‌ تصویب‌ نمایند، پاسخ‌ خواهم‌ داد که‌ سفارت‌ انگلیس‌ نمی‌تواند به‌ هیچ‌ وجه‌ از جنبش‌ علیه‌ دولت‌ کنونی‌ حمایت‌ کند.»

وزارت‌ خارجه‌ در تلگرامی‌ به‌ شماره‌‌ 92 پاسخ‌ سفارت‌ را تصویب‌ می‌کند که‌ به‌ رهبر علما جواب‌ منفی‌ بدهند. گرچه‌ در این‌ تلگراف‌ نامی‌ از آقا سید عبدالله‌ بهبهانی‌ نیامده‌است‌، ولی‌ در اسناد بعدی‌ مشخص‌ می‌شود که‌ منظور از رهبر علما شخص‌ سیدعبدالله‌بهبهانی‌ است‌. سفارت‌ انگلیس‌ در تهران‌ در بازگشت‌ به‌ همان‌ تلگراف‌ می‌نویسد: «بازگشت‌ به‌ تلگرام‌ 92 مورخ‌ ماه‌ جاری‌. محترماً بدین‌وسیله‌ رونوشت‌ پاسخی‌ که‌ به‌ درخواست‌ کمک‌ آقای‌ سیدعبدالله‌ مجتهد از سفارت‌ دولت‌ اعلیحضرت‌ پادشاهی‌ پیش‌ از بروز اغتشاشات‌ اخیر داده‌ام‌، تقدیم‌ می‌دارم‌... سیدعبدالله‌ پس‌ از حرکت‌ از تهران ‌نامه‌ای‌ را که‌ رونوشت‌ آن‌ به‌ پیوست‌ ارسال‌ می‌شود، برایم‌ فرستاده‌ است‌».

آقای‌ بهبهانی‌ ضمن‌ شرحی‌ از اقدامات‌ خود با دولت‌، در توجیه‌ مهاجرت‌ می‌نویسد: «ما از بیم‌ آنکه‌ اغتشاشات‌ توسعه‌ یافته‌ و کشتار و خونریزی‌ ادامه‌ یابد، تهران‌ را ترک‌ و رهسپار ابن‌‌بابویه‌ در نزدیکی‌ شاه‌عبدالعظیم‌ شده‌ و از آنجا عازم‌ عتبات‌ خواهیم‌ شد. با در نظر گرفتن‌ دوستی‌ دیرینه‌ فیمابین‌ اینجانب‌ و نمایندگان‌ سفارت‌ انگلیس‌ به‌‌ویژه‌ شخص‌ خود شما بدین‌وسیله‌ مصدع‌ شده‌ و خداحافظی‌ می‌نمایم‌... متمنی‌ است‌ با درنظر گرفتن‌ دوستی‌ فیمابین‌، از بذل‌ مساعی‌ خود برای‌ پایان‌ دادن‌ به‌ این‌ ستمگری‌ها وتعدی‌ها خودداری‌ نفرمایید.»

سکوت آیت‌الله بهبهانی در برابر اتهامات

با مطالعه‌ اسناد، به‌ دست‌ می‌آید این‌ روابط‌ به‌ ابتکار سید نبوده‌ بلکه‌ قبل‌ از وی‌، تجار با سفارت‌ ارتباط‌ برقرار کرده‌اند. به‌ نقل‌ از گزارش‌ سفیر انگلیس‌، پس‌ از تحصن‌ تجار برای‌ برکناری‌ مسیونوز «نمایندگانی‌ به‌ سفارت‌ اعلیحضرت‌ پادشاهی‌ فرستادند و از اینجانب‌ [سفیر] خواستند اجازه‌ دهم‌ تلگراف‌هایی‌ از طریق‌ خط‌ تلگرافی‌ هند و اروپا به ‌اصفهان‌، شیراز و بوشهر مخابره‌ کنند و درخواست‌ آنها را برای‌ برکناری‌ مسیو نوز به ‌شاهنشاه‌ تسلیم‌ نمایم‌.»

گرچه‌ در آن‌ زمان‌ به‌ دلیل‌ نبودن‌ نهادهای‌ قانونی‌ برای‌ احقاق حق‌، بست‌‌نشینی‌ یکی ‌از راه‌های‌ مطمئن‌ تظلّم‌ بوده‌ و بست‌ نشستن‌ در سفارتخانه‌ها نیز مرسوم‌ بوده‌ است‌، اما پناهنده‌ شدن‌ مردم‌ به‌ خواست‌ علما به‌ سفارت‌های‌ خارجی‌ پسندیده‌ نبوده‌ است‌؛ چنان‌که‌ در چند سال‌ قبل‌ از مشروطه‌ ناظم‌العلمای‌ ملایری‌ که‌ از علما و بزرگان‌ و شرفای‌ ملایر بود با چند نفر از اهالی‌ ملایر به‌ سفارتخانه‌‌ روس‌ ملحق‌ شدند... آقا میرزاسیدمحمد طباطبایی‌ که‌ تازه‌ از عتبات‌ مراجعت‌ فرموده‌ بود، فرستاده‌‌ی ناظم‌الاسلام‌ را آوردند و فرمود: با بودن‌ علما در تهران‌ مناسب‌ نیست‌ شما پناه‌ به‌ سفارتخانه‌‌ی روس‌ ببرید. حتی‌ بعد از مشروطه‌ نیز از پناه‌ بردن‌ به‌ سفارتخانه‌ها خودداری‌ می‌کردند. چنان‌که‌ شیخ‌ فضل‌ الله ‌نوری‌ بالای‌ دار رفت‌، اما به‌ همه‌ی پیشنهادهای‌ پناهندگی‌ جواب‌ منفی‌ داد.

به‌ هر حال‌ اگر تأیید سیدعبدالله‌ بهبهانی‌ نسبت‌ به‌ پناهنده‌ شدن‌ به‌ سفارت‌ را قبول ‌نکنیم‌، اما سکوت‌ وی‌ در مقابل‌ شایعاتی‌ که‌ از قول‌ ایشان‌ بیان‌ می‌شد، باید دلیلی‌ بر رضایت‌ وی‌ بر این‌ عمل‌ ناپسند بدانیم‌ و هیچ‌ توجیهی‌ هم‌ ندارد و باید این‌ عمل‌ را از نقاط‌ضعف‌ روحانیت‌ شیعه‌ به‌ حساب‌ آوریم‌ که‌ چگونه‌ دکترین‌ عدم‌ سلطه‌ و «نفی‌ سبیل‌» در دوره‌‌ مشروطه‌ تبدیل‌ به‌ تکیه‌ کردن‌ به‌ قدرت‌ استعماری‌ شد، حال‌ آنکه‌ قرآن‌ به‌صراحت‌، تکیه‌ به‌ قدرت‌های‌ ظالم‌ را نامشروع‌ می‌داند: «ولاترکنوا الی‌ الذین‌ ظلموا فتمسکم‌ النار؛ یعنی‌ به‌ کسانی‌ که‌ ستم‌ کرده‌اند تکیه‌ نکنید که‌ آتش‌ شما را فرامی‌گیرد.» شاید آتش‌ اختلاف‌، ناامنی‌ و سرانجام‌ ظهور دیکتاتوری‌ پهلوی‌ نتیجه‌‌ تکیه‌کردن‌ به‌ قدرت‌ ظالمانه‌‌ انگلیس‌ بود.


کتاب؛حسینیان،روح الله :چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهران 1391 ،