در حاشیه تاریخ خیابان


2068 بازدید

تاریخ خیابان انقلاب را نه‌فقط در متن آن،‌که باید در نقاط حاشیه‌ای‌تر آن هم جست. بخشی از این تاریخ، در میان کتاب‌های قدیمی و کهنه‌ای است که در دستفروشی‌های خیابان فروخته می‌شوند. کتاب‌هایی که گذر زمان تنها بر ارزششان افزوده است؛ و بر قیمت‌هایشان نیز. کتاب‌هایی از ناشرانی دوران‌ساز که گاه با گذشت چند دهه از عمرشان هنوز یگانه و درخشانند. «نیل»، یکی از آن نام‌هایی است که بسیاری از کتاب‌های با‌ارزش اما قدیمی دست دوم فروشی‌ها متعلق به آن است. کتاب‌هایی که کهنه‌شدنشان در گذر روزگار تاثیری در ارزش و قیمتشان نداشته است. اگرچه سال‌های سال است که دیگر کتابی از نیل منتشر نمی‌شود اما نامش هنوز اینجا و آنجا شنیده می‌شود. این شنیده‌شدن نه‌فقط به دلیل کتاب‌هایی که نیل منتشر می‌کرد، که به دلیل چگونگی و کیفیت انتشارشان هم بوده است. اما این همه حکایت نیل نیست. نیل بخشی مهم از تاریخ حاشیه‌ای خیابان انقلاب را تشکیل می‌دهد چراکه در سال‌های فعالیتش پاتوق بسیاری از روشنفکران و نویسندگان بوده است. بعد از سال 32 و رخوت حاصل از آن، نیل جریانی تازه برای انتشار ادبیات داستانی و شعر همگام با زمانه به وجود آورد و خیلی از نویسندگان و روشنفکران را جذب خود کرد. احمد شاملو، نصرت رحمانی، سیاوش کسرایی، نادر نادرپور، فریدون مشیری، به‌آذین، محمد قاضی و رضا سیدحسینی از جمله شاعران و مترجمانی بودند که یا اولین یا مهم‌ترین آثارشان را با نیل منتشر کردند. غلامحسین ساعدی نیز از جمله نویسندگانی بود که آثارش را برای انتشار به نیل می‌سپرد. به این ترتیب بخشی از حافظه روشنفکری ایران در آن سال‌ها مربوط به انتشارات نیل است. حتی یک اتفاق در این کتابفروشی را به نوعی می‌توان اولین قدم در راه تشکیل مهم‌ترین جمع نویسندگان معاصر دانست. ساعدی در گفت‌وگویی با عنوان «تاریخ شفاهی ایران» که در فروردین 63 در فرانسه انجام شده، این اتفاق را اینگونه شرح می‌دهد: «وزارت فرهنگ و هنر یک برنامه‌ای ترتیب داده بود که تمام شعرا و نویسندگان و هنرمندان را زیر بال خودش بکشد. بعد نامه فرستاد و از همه دعوت کرده بود تقریبا این قضیه را به یک صورت خاصی منتفی کنند که اشخاص منفرد نباشند و همه را به طرف خودشان بکشند و زیر بال خودشان بگیرند. بعد همه مخالفت کردند. یک روز من در انتشارات نیل بودم چون یک کاری از من درآمده بود و آنها جلویش را گرفته بودند و من خیلی عصبانی بودم و همین‌طور بدوبیراه می‌گفتم و بددهنی می‌کردم. یک آقایی آنجا بود گفت که فلانی کی هستند. بعد گفتند مثلا اسمش این است. آمد طرف من...» بعد ساعدی تعریف می‌کند که آن فرد قرار ملاقاتی با هویدا می‌گذارد تا نویسندگان درباره سانسور با او صحبت کنند. آل‌احمد و براهنی و سیروس طاهباز و ساعدی و ... به نخست‌وزیری می‌روند و در طول جلسه آل‌احمد به هویدا حمله می‌کند. بعد قرار بر این می‌شود که یک نفر از طرف نویسندگان انتخاب شود تا این جلسه‌ها ادامه یابد، بلکه به جایی برسد. ساعدی انتخاب می‌شود و چند جلسه‌ای هم برگزار می‌شود. اما کار پیش نمی‌رود و جلسه‌ها شکست می‌خورند: «آخرین جلسه بود که من بلند شدم و آن کاغذ را پاره کردم و آمدم رفتم کافه فیروز و نادری و به بروبچه‌ها اطلاع دادم که اصلا چیزی نمی‌شود. آن موقع یکدفعه به فکر افتادم که ما یک تشکیلاتی ترتیب بدهیم...» بهرام صادقی هم نقل کرده که یک‌بار در نیل «سیمین دانشور» را می‌بیند درحالی که آل‌احمد و براهنی هم در طبقه بالای کتابفروشی بوده‌اند. وقتی او هم نزد آنها به طبقه بالا می‌رود، آل‌احمد با ادبیات خودش و خطاب به براهنی از نوشته‌های بهرام صادقی تعریف می‌کند. یا مصطفی رحیمی در مصاحبه‌ای می‌گوید: «در زمانی که کتاب‌های نیل نشر می‌شد، من در شهرکرد قاضی بودم و وقتی برای مرخصی به تهران می‌آمدم، یکراست می‌رفتم سراغ نیل.» از دل محافل و پاتوق‌هایی که در نیل یا در جاهای دیگر تشکیل می‌شد، بحث‌ها و مطالبی بیرون می‌آمد که امروز همچنان خواندنی‌اند. انتشارات نیل در همان دهه30 مجله‌ای با نام «انتقاد کتاب» چاپ می‌کرد که به گفته رضا سیدحسینی حاصل بحث‌های همین محافل بود. «انتقاد کتاب» شامل ترجمه، نقد داستان و نقد شعر می‌شد و بسیاری با آن همکاری می‌کردند. مثلا در شماره چهارم آن (آذر و دی‌ 1344) مطالبی از سیدحسینی، مصطفی رحیمی، بهرام بیضایی، رضا براهنی و یدالله رویایی دیده می‌شود و در پشت جلد مجله هم تبلیغ «دون آرام» شولوخوف با ترجمه به‌آذین آمده و خبر از این داده که «متن کامل در چهارمجلد در این ماه منتشر می‌شود.» این شماره از انتقاد کتاب پنج‌ریال قیمت داشته است. «انتقاد کتاب»، در حدود 50شماره منتشر شد و هر شماره‌اش با استقبال زیادی هم روبه‌رو می‌شد. همچنین سیدحسینی اغلب کتاب‌هایی که نیل منتشر کرده را هم حاصل همین محافل می‌داند. محافلی که از جمله اعضای ثابتش؛ آل‌احمد، داریوش آشوری، ابوالحسن نجفی، عبدالحسین آل‌رسول و مصطفی رحیمی بوده‌اند: «غالب کتاب‌های انتشارات نیل محصول این محافل بود، مثلا عزاداران بیل، ترجمه‌هایی که از 10رمان بزرگ دنیا شد، باباگوریو، دن‌کیشوت و خیلی کتاب‌های دیگر. این محافل آنقدر در فعالیت‌های ما نقش داشت که هیچ کتابی روی زمین نمی‌ماند و در ضمن راجع به هریک از این کتاب‌ها چند نقد ماندگار نوشته شده است که حاصل همین محافل بود.» نیل حدود یک‌سال مجله‌ای دیگر با نام «صدف» هم منتشر می‌کرد که بهرام صادقی و تقی مدرسی مسوول آن بودند و نجفی و سیروس پرهام هم با آن همکاری داشتند. صدف نشریه مستقلی بود که هزینه انتشارش را نیل می‌پرداخت.
کتابفروشی نیل در آغاز فعالیتش روبه‌روی چاپخانه مجلس بود و بعد به میدان مخبرالدوله منتقل شد و در نهایت به انقلاب و روبه‌روی دانشگاه آمد. بنا به روایتی نیل برگرفته از اسم سه بنیانگذار آن است: ابوالحسن نجفی (ن)، احمد عظیمی (ی) و عبدالحسین آل‌رسول (ل). نجفی بر انتخاب کتاب تا ویرایش و چاپ آن نظارت می‌کرد و همین ویژگی‌ها باعث شد تا نیل به سمت تخصصی و مدرن‌شدن پیش رود. به گفته بسیاری از جمله سیدحسینی، نیل اولین ناشری بود که کتاب‌ها را ویراستاری می‌کرد یا در واقع ترجمه‌ها را با متن تطبیق می‌داد. همه اینها باعث شد تا نیل ناشری تاثیرگذار و سنت‌ساز شود هرچند بعدها اختلافاتی در میان شرکای آن به وجود آمد و دیگر کتابی از طرف نیل منتشر نشد. بسیاری از جمله آل‌احمد تلاش زیادی می‌کنند تا نیل پابرجا بماند و فعالیت کند اما زمانه عوض شده بود و نیل هم تاب ماندن نداشت و از هم پاشید. اما هنوز کتابفروشی نیل روبه‌روی دانشگاه پابرجاست. هرچند امروز فقط کتابفروشی است و به‌عنوان ناشر فعالیتی ندارد. ویترین نیل دیگر شباهتی به ویترین ناشری که یک روز مهم‌ترین آثار ادبیات مدرن را منتشر می‌کرد ندارد. به کتابفروشی هم که وارد شوی اثری از شلوغی و تب‌وتاب گذشته‌اش را نمی‌بینی. همان مشتری‌هایی هم که به نیل می‌آیند از گذشته آن بی‌خبرند. میزی در وسط کتابفروشی، فضای آن را به دو بخش تقسیم می‌کند و در دو طرف دیوارها هم تا سقف کتاب چیده شده است. از ادبیات و جامعه‌شناسی گرفته تا کتاب‌های روانشناسی و تربیت‌بدنی. هرچقدر هم که چشم بچرخانی ردی از کتاب‌های قدیمی نیل نمی‌یابی. اما در زیر یکی از میزهای وسط کتابفروشی، چشمت به کتاب‌هایی می‌خورد که احتمالا بازمانده از سال‌های دور کتابفروشی‌اند. کتاب‌هایی با کاغذهایی زرد و پاره که رد گذشت زمان به روشنی در آنها حک شده. در میان این کتاب‌های کهنه، ترجمه‌ای قدیمی از جلد اول «گارد جوان» الکساندر فادیف، «هاییتی و دیکتاتور آن» با ترجمه سروش حبیبی، «ایالات نامتحد» ولادیمیر پورنر با ترجمه محمد قاضی، «جنبش مقاومت ایرلند» روژه فالیگو با ترجمه باقر پرهام و جمشید ارجمند، «روسلان وفادار» گئورگی ولادیموف با ترجمه قدیمی فتح‌الله دیده‌بان و... دیده می‌شود. با کتابفروش نیل که درباره وضعیت این انتشارات صحبت کنی، علاقه‌ای ندارد تا بگوید چرا نیل دیگر کتابی منتشر نمی‌کند. اختلافات قدیمی میان شرکای آن مساله‌ای است که انگار ترجیح می‌دهد حرفی درباره‌اش نزند. او ترجیح می‌دهد به جای حرف‌زدن درباره آن اختلافات، از وضعیت بد فروش کتابفروشی بگوید. دغدغه امروز نیل در تابستانی که زمان رکود کتابفروشی‌های انقلاب است، فروش ناچیز کتاب‌هاست. فروشی آنقدر ناچیز که به گفته کتابفروش، «حتی کفاف پول برق کتابفروشی را هم نمی‌دهد.» درحالی که کتاب‌های قدیمی خود نیل در دستفروشی‌ها با قیمت‌هایی ‌گران به فروش می‌رسند. کتاب‌هایی که کتابفروش با غرور از آنها نام می‌برد، غروری که البته خالی از حسرت هم نیست. در مدتی هم که در کتابفروشی هستی، این مساله را به روشنی می‌بینی. این جا دیگر نه خبری از پاتوق‌هایش هست و نه خبری از مشتری‌های پرشمارش.


روزنامه شرق